eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
أشهد أن عليً ولي اللهِ ای که جز خانه تو خلوت ما نیست که نیست هر چه گشتیم دراین میکده جا نیست که نیست من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست کاسه ای اشک و دو جرعه نفسی با یادت شهر ما را به جزاین آب و هوا نیست که نیست صبح در شهرتو یک مشت گدا آمد و شب هرچه گشتیم ندیدیم،گدا نیست که نیست بسکه اخبار غدیرت همه جا پیچیده است خبری جز خبرت هیچ کجا نیست که نیست بر جهاز شتران حرف پیمبر این بود دست بالاتراز این دست خدا نیست که نیست آنکه محمود صدا کرده صدا باید زد و فقط بوسه به دستان خدا باید زد باید این خطبه میان همگان پخش شود سینه سینه ضربان در ضربان پخش شود باید این چشمه که امروز به راه افتاده ست مثل رودی که بود در جریان پخش شود چون نسیمی که شده پیک بهاران خدا این خبر از پدران در پسران پخش شود مادرم خواست که با شیر محبت دادن نمک عشق تو در هر شریان پخش شود چهارده قرن گذشته است ولی جا دارد خبرش صدر خبرهای جهان پخش شود این خبر را به مؤذن برسان تا هر روز بر سر مأذنه مابین اذان پخش شود از شبم کاش نگیری نفسی ماه مرا أشهد أن علیً ولی اللهِ مرا ما که عمری دل در عشق اسیری داریم چه غم از آتش دوزخ که مجیری داریم روزی ام را در این خانه نوشته است خدا بی سبب نیست که چشم و دل سیری داریم راست گفتند که راه تو به خورشید رسد چه کسی گفته جز این راه مسیری داریم؟ آب نه عین سرابند پس از تو”أدیان” ما فقط آب در این خاک کویری داریم همه دیدند پیمبر چه وزیری دارد همه گفتند از این پس چه امیری داریم بعد هر یاعلی ام زمزمه یازهراست بهتر از این چه مراعات نظیری داریم همردیف دل دریا که به غیر از دریاست بهترین قافیه خانه مولا زهراست سفره را باز کن ای شاه گدا آماده ست به یتیمان بگو امروز غذا آماده ست سوره مائده نازل شد و ما فهمیدیم لب این برکه غذای دل ما آماده ست چه غدیریست،چه عیدیست،برای بخشش بیشتر از همه اعیاد،خدا آماده است اختیار سر ما دست دو ابروی تو هست بکِش آن تیغ دو دم را که منا آماده ست دردم این است که ای خواجه مرا دردی نیست ورنه در دست طبیبانه دوا آماده ست باز هم بوی محرم همه جا را پر کرد هر که دارد هوس کرببلا آماده ست ای که بر دشمنی ات بغض وحسد گشت شریک پسرت گفت: گناهم؟، همه گفتند :أبیک   محسن عرب خالقی ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
كم برايت شعر گفتيم گرچه عمری بر در این خانه زحمت میکشیم کم برایت شعر گفتیم و خجالت میکشیم دیگران نقاشی موهن برایت میکشند ما فقط در کنج عزلت آه حسرت می کشیم رحمه للعالمینی و به نام نامی ات بر سر این خاک تشنه ابر رحمت میکشیم تو به جرم مهربانی بار تهمت میکشی ما به جرم مهربانی بار تهمت میکشیم چهارده چشمه به راه انداختی و ما فقط آب از این چهارده رود هدایت میکشیم ما که هفتاد و دو الگو از تبارت داشتیم دامن از گنداب هفتاد و دو ملت میکشیم* جهل دارد در زمین کفر بازی می کند پس هر آنچه میکشیم از این جهالت میکشیم آنکه مانع شد قلم کاغذ برایت آورند این مصائب را هم از آن پست فطرت میکشیم محسن عرب خالقی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
به جرم اینکه ندارم پدر، زدند مرا شبیه مادرِ در پشتِ در، زدند مرا خبر نداشتم این‌ها چقدر نامردند خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا خدا كند كه عمویم ندیده باشد، چون پدر درست همین دور و بر زدند مرا درست وقت غذا تازیانه می‌آمد نه ظهر و شام، كه حتی سحر زدند مرا سرم سلامت از این كوچه‌ها عبور نكرد چقدر مثلِ تو ای همسفر زدند مرا چه بینِ طشت، چه بر نیزه‌ها زدند تو را چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان اگر نظر كنی از هر نظر زدند مرا فقط نه كعبِ نِیّ و تازیانه و سیلی سپر نداشتم و با سپر زدند مرا پدر من از سرِ حرفم نیامدم پایین پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا مگر به یادِ كه افتاده‌اند دشمن‌ها كه بینِ این همه زن، بیشتر زدند مرا؟ زدند مادرتان را چهل نفر یكبار ولی چهل منزل، صد نفر، زدند مرا @hadithashk
از بس خيالت بالش غم را پُر از پَر كرد آخر دلم را كنج ايوانت كبوتر كرد قحطي مضمون بود و من هم تشنه لب بودم شوق حرم چشم قلم را ناگهان تر كرد از روز دحوالارض كعبه محترم بوده است اما قدمهاي تو او را محترم تر كرد آنكه به دست تو سپرده كار عالم را گهواره خواب تو را دست پيمبر كرد باري ،پيمبر نيز سيب سرخ قرآن را وقتي كه جاري بر زبانت بود نوبر كرد رد مي شدي و پشت هم بت ها مي افتادند چشم تو را خالق، خليل الله اكبر كرد هر بار خم شد ذوالفقار ابرويت در جنگ تيغ تو ميدان را پر از پيكر، پر از سر كرد نشكسته جز تيغت ترازوي عبادت را يك ضربه ات اينگونه عالم را مسخر كرد فرقي نمي كرديم ما هم آب و گل بوديم تا مهر تو تابيد و خاك شيعه را زر كرد خوشبوتر از بوي دهان غنچه هم داريم آنكه دهانش را به نام تو معطر كرد باور نمي كردم كه شيشه در دل سنگ است اما دلم با بردن نام تو باور كرد @hadithashk