eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
152 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق خدا باده در جام دلم سرریز شد سینه از عشق خدا لبریز شد فصل اندوه و غم و غصه گذشت لحظه هامان بس طرب انگیز شد عرش حق آئینه بندان،فرش نیز کو به کو روشن ،چراغ آویز شد جرعه ای از باده ساقی بنوش دیگ رحمت آمده امشب به جوش سینه و طور تجلا عجبا ذره و وصف ز بیضا عجبا قطره و وصل به دریا نه عجب نم و توصیف ز دریا عجبا تا که دیدند رخ چون نبی اش همه گفتند خدایا عجبا یوسف کنعان دل آمد خدا مهر بی پایان دل امد خدا می زنم امشب ز مینای دگر تا کشم تصویر زیبای دگر آمده حسن خدای لم یزل چون پیمبر یا که مولای دگر سر زده موسی ز طور دیگری آمده امشب مسیحای دگر نام زیبایش چو نام حیدر است او علی سر تا به پا پیغمبر است خانه خون خدا غوغا شده گوئیا که محشری برپا شده ام لیلا زاداه لیلا،هر طرف صحبت از لیلای این لیلا شده این طرف مسرور گردیده علی شادمان در آن طرف زهرا شده کوری چشم حسودان شد پدر چون خدا بر او عطا کرده پسر مادر گیتی نزاید چون تویی سروری را می سزاید چون تویی ناتوان باشد بشر در مدحتان حق تعالی می ستاید چون تویی آفتاب از شرم رویت در حجاب رفته و بالا نیاید چون تویی ای قیامت آن قد و بالای تو کار ما بسته به یک امضای تو یک نظر بنشین جمالش را ببین می برد دل از امیرالمومنین برق لبخندش گرفته شهر را روشن از نورش یسارست ویمین نجل زیبای ولایت را ثمر حلقه سبز امامت را نگین خالق اکبر که اکبر داده است هدیه بر حیدر پیمبر داده است ای طواف من به گرد روی تو طاق محرابم خم ابروی تو تو مطهر زاده ای مولای من عالمی گردیده مست بوی تو باب حاجات همه بر من نگر آمدم با قلب پرخون سوی تو لحظه ای گیسوی خود را تاب ده قطره ای ما را شراب ناب ده میلاد یعقوبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
باور نمی کنم باور نمی کنم سر نیزه سرت بود این تکه پاره ها به زمین پیکرت بود باید کفن به وسعت صحرا کنم تو را هر جا نظر کنم بدن اطهرت بود باور نمی کنم که تو باشی برادرم تنها میان دشمن دون خواهرت بود حالا که روی نیزه شدی پس نگاه کن باران خنجراست که بر حنجرت بود باور نمیکنم که به انگشت ساربان ای جان من فدای تو انگشترت بود حتی زخواهرت تو مکن این سوال را پس خواهرم چه شد که چنین معجرت بود باور نمیکنم که دو دست کنار آب دستان ساقی حرم و لشگرت بود همسایه ی به نیزه شده سر کنار تو راس عمود خورده ی آب آورت بود باور نمیکنم که به دستان خونی ات شش ماهه ی بریده گلو اصغرت بود ای از قفا بریده سرت را عدوی تو سمت کدام خیمه نگاه ترت بود باور نمیکنم که تو تسبیح وا شده این پیکر تنیده به خون اکبرت بود قدری اذان بگوکه نگویند خارجیست زیرا کنار راس تو پیغمبرت بود در این طرف نظاره مکن ای برادرم آتش گرفته موی سر دخترت بود باور نمیکنم که به گودال قتلگاه این خانم خمیده ترین مادرت بود  میلاد یعقوبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گل شاه طوس تو مهمان نمودی مرا یک غزل نشاندی به دل عشق خود از ازل تو بی مثل و همتایی و بی بدل تو نوری تو نوری تو خیرالعمل که شیرین بود از تو کام عسل مرید توام من مراد منی به یاد توام من به یاد منی دلم تنگ صحن و سرای رضا همه جان عالم فدای رضا پس از سالیانی خدای رضا تو را آفریده برای رضا تو هستی به پیری عصای رضا شما آمدی و رضا جان گرفت رضا نه که دین خدا جان گرفت به یادت زمستان ما شد بهار به نازی ربودی ز دستم قرار به تیغ نظر کشته ای بی شمار چه سرها به عشقت شده روی دار به صحرای خشک دل من ببار به پایت نشسته زلیخا هنوز اسیر تو چشمان لیلا هنوز شده قبله ام سمت چشمان تو که جانم بود بسته بر جان تو وجودم شده پر ز ایمان تو منم از تبار غلامان تو همیشه گدایم سر خوان تو نما پر تو این کیسه خالی ام که جزء گدایان هر سالی ام به دلواپسی ها قرارم شدی به غمها شما غمگسارم شدی تو مهتاب شبهای تارم شدی کسی را ندارم تو یارم شدی تمامی دار و ندارم شدی گدایی در خانه تو خوش است و مستی به میخانه تو خوش است به جام دل من شرابی بریز نه یک جرعه ای نه حسابی بریز به حلقوم خشکیده آبی بریز به شب زادگان آفتابی بریز سر این حسودان عذابی بریز دهان وا نموده به بی حرمتی جوابش بده تو به یک ضربتی سیه پوش داغ تو شد مادرت اگر داده زهر جفا همسرت نخندیده اشکی به چشم ترت نزد تازیانه کسی دخترت نزد بر سر نیزه دیگر سرت علی اکبر شاه طوسی جواد گل پرپر شاه طوسی جواد میلاد یعقوبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹