شاه نگذاشت
ناز معشوق مرا هرکه اگر کم بکشد
میکشم ناز مگر ناز مرا هم بکشد
انچه سگ مى کشد از سنگ ملامت به گذر
مطمئنم نتواند بنى ادم بکشد
آن قدر ریخته ام باده به سنگ لحدم
که تعجب نکنم گر کفنم نم بکشد
از مقامات سیاهى عبایش با من
چیزکى گفت و بعید است سوادم بکشد
سر بازار خرید و سپس ازادم کرد
شاه نگذاشت دگر کار به درهم بکشد
او کشیده ست مرا پاى ضریحش، چون باد
که خسى را وسط معرکه نم نم بکشد
بوى سیب از کفنم مى شنود معصیتم
پاى من را نتواند به جهنم بکشد
کار این بنده خود را رمضان یکسره کن
که بعید است دگر تا به محرم بکشد
پیمان طالبى
#پيمان_طالبى #شعر_آیینی #شعر_مناجات_امام_حسین #شعر_مناجات_سیدالشهدا #کربلا #محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
امام مسلکش از مردم زمانه جداست
امام مظهر احقاق حق دین خداست
امام گرچه خودش بنده خداوند است
درست مثل خداوند، بی همانند است
یقین بدان که مبری ز شک و تردید است
امام سایه ندارد، امام خورشید است
امام کعبه سیار و خلق حجاج اند
خلایقند که او را همیشه محتاج اند
خلایقند که باید به او سلام کنند
به کعبه واجب شرعی ست احترام کنند
خلایقند که باید گرامی اش دارند
امام اوست، ولو خلق عمامه بگذارند
اگرچه خلق بدون امام محرومند
امام و خلق جهان لازمند و ملزومند
اگرچه خلق جهان را ز اوست شانیتی
به هر امام جماعت، سزاست جمعیتی
اگرچه دین خداوند بی نیاز از ماست
بدون مردم دنیا، امام هم تنهاست!
سر خلافت اگر خلق اختلاف کند
امام چاره ندارد مگر مصاف کند
بنا به نص روایت امام چون کعبه ست
که واجب است جهان گرد او طواف کند
مطیع امر امامت همیشه پشت ولی ست
اگرچه خلق علیه وی ائتلاف کند
مطیع امر ولی بین کوچه ها باید
بنا به خواست او تیغ را غلاف کند
غلاف گفتم و بازویی آمده یادم
مگر که قافیه اینک مرا معاف کند
□
قیام همت و عزمی رفیع میخواهد
امام شیعه محب نه! مطیع میخواهد!
امام شیعه به تاریخ، خوش نگشته دلش
دمی به همهمه شیعیان منفعلش
به شیعه خود امامی علاقهمند نشد
بخاری از دم آن شیعه گر بلند نشد
امام، شیعه خود را عزیز میخواهد
سر برهنه و شمشیر تیز میخواهد
حدیث دین خدا، حرف تیغ و پیکار است
اطاعت از ولی الله سخت دشوار است
مطیع، بهر اطاعت همیشه آماده ست
چنان که حضرت صادق نشانمان داده ست
روایتی ست که خالی ز هرچه اشکال است
ثقه ست چون سندش منتهی الآمال است
که بود حضرت صادق به خانه دورانی
رسید محضر او شیعه ای خراسانی
گلایه کرد به حضرت؛ که یا امام ششم!
برای معرکه آمادهاند این مردم
نظر کنید مساجد پر از مسلمان اند
کنون که شکر خدا شیعیان فراوان اند
به خلق حجت خود را دگر تمام کنید
زمان آن نرسیده ست تا قیام کنید؟
سخن رسید بدین جا، کلام کامل شد
غلام خانه حضرت به خانه داخل شد
امام گفت بیا و اطاعت از من کن
تنور خانه ما را بیا و روشن کن
همین که گشت تنور از حرارتش آذین
خلیل وار برو بین شعله ها بنشین
غلام خانه که هارون مکی است اسمش
بدون اینکه ببینند ترس در جسمش
بدون حرف اضافه در آن تنور نشست
امام صادق درب تنور را هم بست
پس از گذشت زمانی، میان خوف و رجا
امام گفت فلانی! تنور را بگشا
همین که باز شد آن از شراره ها گلگون
غلام سالم سالم پرید از آن بیرون!
امام گفت فلانی! عجیب ترسیدی!
نظاره کن که چنین است شیعه! فهمیدی؟
تویی که دعوی یاری شیعه ها داری
بگو که شیعه اینگونه چندتا داری؟
رها ز همهمه شیعیان صوری باش
اگر که شیعه شدی، شیعه تنوری باش
تنور گفتم و دیدم قلم صبور نبود
تنور حادثه تنها همین تنور نبود
دوباره در تب و تابی عجیب افتادم
تنور گفتم و آمد حکایتی یادم
تنور حضرت صادق اگر گلستان شد
تنور خولی ملعون ز شعله سوزان شد
تنور حضرت صادق اگر که علم افروخت
سر حسین میان تنور خولی سوخت
سر عزیز خدا و تنور آن فاسق
در آن زمانه کجا بود حضرت صادق؟
سری که بود سرآمد به کل مافیها
سری که خفت به دامان حضرت زهرا
سری که دل ز تمام فرشته ها می برد
سری که خنده آن دل ز مرتضی می برد
سری چنان که به شب های شامیان کوکب
سری که بود فقط روی شانه زینب
سری که بود چنان خطبه نبی، سخنش
سری که گریه نمودند پنج تن به تنش
چرا تمامی موهاش سخت سوخته اند؟
سر عزیز خدا را چه سان فروخته اند؟
صدای قرآنش را شنیده ای خولی؟
به چند درهم سر را خریده ای خولی؟
کشیده مسح ز خون بر سر و گرفته وضو
کدام دست دو دندان شکسته است از او؟
پیمان طالبی
#پیمان_طالبی #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چاره ساز
زهر آبت کرده آن قدری که پیدا نیستی
نه! تو فرزند من؛ آن زیبای رعنا نیستی
نیل اشکم را به دست چاره سازت خشک کن
ای مسیحاروی من! کمتر ز موسی نیستی
درد پهلوهای تو ارثی ست، بر آن صبر کن
میوه قلبم! مگر فرزند زهرا نیستی؟
وقت مرگم آمدی، من نیز امروز آمدم
با رضا باشی تمام عمر تنها نیستی!
وقت مرگت درک حال من برایت مشکل است
آه تقصیر خودت هم نیست، بابا نیستی!
با وجود اینکه داری می کشی پا بر زمین
بازهم شکرخدا که اربا اربا نیستی
بازهم شکر خدا دست کسی مقراض نیست
طعمه عقده گشایی های زن ها نیستی
پیکرت بر پشت بام خانه خواهد رفت لیک
چاک چاک و بی کفن بر خاک صحرا نیستی
راس اکبر رفت روی نیزه ها در کربلا
من ندارم طاقتش را، شکر آنجا نیستی
صبر کردی بر مصائب، مثل اکبر روی نی
شاهد سیلی به روی عمه اما نیستی
اشک می ریزی `سبیکه”! آه حق داری ولی
خوش به حال تو که جای ام لیلا نیستی!
پیمان طالبی
#ابن_الرضا #باب_الجواد #پیمان_طالبی #شعر_آیینی #شعر_شهادت_امام_جواد #کاظمین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
كاروان برگشت
کاروان برگشت با جانى که در پیکر نبود
کاروان برگشت و آن را سایه اى بر سر نبود
روزها رفتند و زینب، زینب سابق نشد
هرکه خواهر بود، بعد از کربلا خواهر نبود
ماذنه از گفتن الله اکبر شرم داشت
چون نشانى از اذان با لحن پیغمبر نبود
ام لیلا نیمه شب از خواب پا شد، آب خواست
یک نفر آمد، دریغ! اما على اکبر نبود
گوئیا تا چند سال از شرم زین العابدین
نعل تازه در دکان هیچ اهنگر نبود
غالبا نزد رباب، ام البنین خاموش بود
با خودش مى گفت کاش عباسم آب آور نبود
کودکان شیرخواره، شیر را پس مى زدند
در مدینه هیچکس گویى دگر مادر نبود
کودکى را دید روى دامن مادر، رباب
گفت با زینب : کمى شکل على اصغر نبود؟
این شنیدم که سکینه گفت با ام البنین :
دیدمش در خواب، در انگشتش انگشتر نبود
با روان بانوان، این قوم بازى کرده اند
آنچه از این عده غارت شد، فقط معجر نبود
کاروان یک روز با خود دخترى دردانه داشت
کاروان برگشت اما دخترک دیگر نبود
پیمان طالبى
#پيمان_طالبى #شعر_بازگشت_کاروان_به_مدینه #شعر_حدیث_اشک #شعر_روضه #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹