دردمندان غمت
زندگی از سر گیرند
گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند
گرچه بی صحن و رواق است حریمت اما
پادشاهان جهان روزی از این در گیرند
خاک های حرمت محمل اشک زهراست
گر که با در نجف شان برابر گیرند
چشمهایی که برای غم تو میبارند
باده ای است که از ساقی کوثر گیرند
شده پر منبر محراب زگیسوی شما
ماجراهای خم زلف تو منبر گیرند
کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آورده ام امشب که کنم نذر بقیع
دیده ات در همه عمرچه غمها که ندید
دشمنت پشت در خانه تو هیزم چید
خانه ات سوخت دلت سوخت از این سوزاندن
کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید
اهل خانه همگی برتو پناه آوردند
همه بر حرمت گیسوی تو بستند امید
وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه
دشمن بی سرو پا نعره زنان میخندید
یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد
یک نفر از غم و ازغربت تو جامه درید
هر چه گفتند نبندید خودش می آید
به خداوند که دستان خدا را بستید
نزنیدش نبریدش نبریدش نزنید
پیش چشم در همسایه چنینش نبرید
پیرمرد است ببینید که حرمت دارد
اینقدر پای پیاده نکشیدش نکشید
آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت
غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشنید
مثل آن کودک گم گشته میان صحرا
هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا
موسی علیمرادی
#شعر_شهادت_امام_ششم #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_شهادت_رئیس_مکتب_تشیع #شعر_شهادت_صادق_آل_عبا #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علم یعنی قالَ صادق
از قضا ما را خدا از اهل ایمان می نویسد
ما أطیعوالله می دانیم ، قرآن می نویسد
قُل تَعالَو نَدعُ می خوانیم ، ثابت می کند ما
مومنِ عشقیم ، آری آلِ عمران می نویسد
در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر
ما مسلمانِ علی هستیم ، سلمان می نویسد
سختی از دین نیست -لا اِکراهَ فِی الدّین- شیعه هستیم
مذهبِ ما را امامِ صادق آسان می نویسد
صادقُ الوَعدیم ، ما را عشق اینسان می پسندد
صادقُ القَولیم اگر از راستگویان می نویسد
حرف از ابراهیم از آتش می شود ، کو یارِ صادق؟
از تنورِ خانه می پرسم ، گلستان می نویسد
سرّ تبیاناً لِکلِّ شیء یعنی او که حتی
طفلِ مکتب خانه اش تفسیر تبیان می نویسد
آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل
علم یعنی قالَ صادق ، اِبنِ حیّان می نویسد
خیل عشاقش فراوانند شاهد دارم از عشق
عاقبت ما را هم از خیل شهیدان می نویسد
محسن ناصحی
#شعر_شهادت_امام_ششم #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_شهادت_رئیس_مکتب_تشیع #شعر_شهادت_صادق_آل_عبا #محسن_ناصحی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امام صادق(ع)
دل دوباره به غم فرو رفته
یادِ غم های حضرت صادق
می نویسم من از غمِ آقا
می نویسم چنان دلِ عاشق
با غم و رنج و آه می گویم
از همه سر شکستگی هایش
از رئیس و مؤسس مکتب
از غم پَر شکستگی هایش
نه ضریحی به روی قبرش هست
نه حرم در مدینه اش دارد
او که شاگرد پروری می کرد
غصه و غم به سينه اش دارد
باید از حال بی قراری گفت
باید از ناله های او بنوشت
باید از زهر و سوزش جگرش
باید از غصه مو به مو بنوشت
شاید از بی کَسیش باید گفت
مثل حیدر میان کوچه ی تار
آن زمانی که بی عبا و رِدا
پشت مرکب دویده او بسیار
وای من شایدم زِ بزم شراب
یا که از طعنه های دشمن ها
یا که زآن حرفا که می گفتند
در اِزای سلامِ آن آقا...
وای من شاید از شراره کین
که به جانش فِتاده دشمن او
که دلش را به تاب اَفکنده
پُر زِ خاک و شراره شد تن او
یا که از بچه هاش باید گفت
که غمین و چه دل شکسته شدند
زانوی غم بغل گرفته همه،
گوشهی خانه زار و خسته شدند
گر چه آتش به خانه اش اُفتاد
گر چه شد موسفید شهرِ غریب
کِی ولی دخترش اسارت رفت؟
کِی شده قتل او فجیع و عجیب
می نویسم که او کفن شده است
می نویسم که پیکرش شد خاک
کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟
کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟
نوحه خوانِ حسین بود اما..
بدنش چون حسین پاره نبود
گفت نوحوا علی الحسینِ شهید
زخمِ او کمتر از ستاره نبود
نوحه خوانِ حسین بود اما..
رأس او روی نیزه ها نشده
دستِ آخر غروب خواهر او
از اسیرانِ کربلا نشده
مجتبی دسترنج ملتمس
#شعر_شهادت_امام_ششم #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_شهادت_رئیس_مکتب_تشیع #شعر_شهادت_صادق_آل_عبا #مجتبی_دسترنج_ملتمس
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غم فراق تو
به یُمن هجر ز محصول اشک سرشارم
بدون گریه شبیه درختِ بی بارم
دعای ریگِ بیابان همیشه پشت من است
کویر ، معترف است اینکه خوب می بارم
غمِ فراق تو از جان من حساب کِشید
هزار بار بمیرم اگر ، بدهکارم
به غیر آه نمانده است در بساط گدا
برس به دادِ دلم..،جانِ تو گرفتارم!
منم که شُهرهی شَهرم به آبرو ریزی
منم که صدرِ خبرهای کوچه_بازارم
گناه ، بانیِ شرمندگیِ من شده است
چه حرص ها که نخوردی برای رفتارم!
همیشه مشکل من را تو رفع می کردی...
ببخش ؛ زحمتِ محضم ، ببخش ؛ سربارم
بغل بگیر مرا..،کُلِّ خواهشم این است
شبیه کودکِ لجباز ، گرمِ اصرارم
به رغم این همه آلودگی، قبولم کن :
قسم به حضرتِ صدّیقه ، دوستت دارم
گِلِ وجود مرا وَرز داده شاه نجف
منم که حاصلِ دستِ امیرِ کرّارم
`علی امام من است و منم غلام علی”
تمام عُمر همین باور است معیارم
دلم برای حریمِ حـسـیـن لک زده است
چقدر دوریِ او داده است آزارم
تو را به روضه ی پیرِ امامها ، برگرد
همان که منبر او کرده است بیدارم
نگو که شیخُ الاَئِمّه شهیدِ زهر شده...
هنوز داغِ لبِ تشنهایست با یارم
بلند داد زد : ای قوم! جدِّ ما جان داشت
که نیزه را وسط سینه اش سنان می کاشت
بردیا محمدی
#بردیا_محمدی #شعر_روضه_امام_صادق_ع #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_فراق_امام_زمان_در_شهادت_امام_صادق_ع #شعر_فراق_امام_زمان_عج
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خلوت ایوان بقیع
خلوتم پر شده از خلوت ایوان بقیع
مثل شمعی شده ام بین شبستان بقیع
برسانید کمی تربت ویران بقیع
که شوم زائر آن زائر پنهان بقیع
صبح صادق خبر از گمشده ام می آید
مست زهرا شده ام بوی حرم می آید
رونقِ اشک سحر بر سر سجاده دعاست
حلقه بر گوش شما بودن من کار خداست
فاطمی بودن ما خیر دعاهای شماست
نوکر خانهء تان سینه زن کرببلاست
آمدم در بزنم، زود جوابم نکنی
نام زهرا به لبم هست عذابم نکنی
جهل با جذبهء نور تو در آمد از چاه
ماه شبهای منی و ز تو دستم کوتاه
با نگاه تو مشخص شده راه از بیراه
منبرت چیست بجز ذکر اباعبدالله
توکهنسال ترین مرجع دینی آقا
بازهم روضه بخوان، خیر ببینی آقا
سنگ این قوم شکست آینهء هفتم را
خوانده ای زیر لب خود غزل چندم را
دشمن آورده دوباره چه کند هیزم را
آمده تازه کند داغ دل مردم را
دست صیاد تو را در قفست می گیرد
چه شده بین نمازت نفست می گیرد
یکصدا ناله شدی و نشنیدند ترا
ناسزاها به تو گفتند و خمیدند ترا
پیش چشم در و همسایه کشیدند ترا
بی عبا، پای برهنه همه دیدند ترا
نیمه شب دست ترا دشمن تو آمد و بست
نیمه شب حرمت تو پیش زن و بچه شکست
رفتی و پیکر تو بر در و دیوار نخورد
گوشهء پیرهنت بر نوک مسمار نخورد
پهلویت چند لگد در وسط کار نخورد
گذرت خورد به کوچه، سر بازار نخورد
پیش چشم حرمت وارد مقتل نشدی
چند روزی سر دروازه معطل نشدی
دود دیدی، همه را تار ندیدی اصلاً
حرمت را که گرفتار ندیدی اصلاً
پای پر آبله از خار ندیدی اصلاً
سنگ اندازی و آزار ندیدی اصلاً
رفتی و باز درخانه رساندند ترا
وسط مجلس مستان نکشاندند ترا
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_شهادت_امام_ششم #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_شهادت_رئیس_مکتب_تشیع #شعر_شهادت_صادق_آل_عبا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
مثل جدش شده در کنیه اباعبدالله
در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست
شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست
من اگر مورم اگر هیچ ولی می دانم
(( او سلیمان جهان است که خاتم با اوست))
زندگی نامه ی او سطر به سطرش روضه است
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست
در غمش اشک ، اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضه ی سقاست و زمزم با اوست
لفظی از کوچه در این مرثیه محزون تر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
محسن ناصحی
#شعر_شهادت_امام_ششم #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_شهادت_رئیس_مکتب_تشیع #شعر_شهادت_صادق_آل_عبا #محسن_ناصحی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بگذارید از این
بگذارید از این خانه عبا بردارد
لااقل رحم نمایید عصا بردارد
بگذارید در این حلقه ی دود و آتش
طفل ترسیده از این معرکه را بردارد
پیرمرد است نبندید دودستش نکشید
وای اگر دست نحیفی به دعا بردارد
کوچه ای تنگ ودلی سنگ وزمین خوردنها
استخوانی که ترک خورد صدا بردارد
آی نامردِ سواره نفسش بند آمد
فرصتی ده قدمی پشت شما بردارد
رمقش نیست ولی می رود و می خواهد
که قدم یاد غم کرب وبلا بردارد
آخرین روضه ی او روضه ی گودالش بود
وقت آن است به لب بانگ عزا بردارد
تشنگی بود و لبی چاک و تنی خون آلود
لشگری حلقه زده رسم حیا بردارد
خوب پیداست چرا این همه نیزه اینجاست
هرکسی آمده یک سهم جدا بردارد
هرکسی آمده یک تکه بگیرد بکشد
بیشتر تا که تنت زخم جفا بردارد
کاش میشد که سنان تا که سنان را نزند
دست از گیسوی بر خاک رها بردارد
زجرکُش می کند این قاتل خنجر در مشت
کاش میشد که از این حنجره پا بردارد
مشعل حرمله روشن شده عمه ای کاش
چشم از دختر انگشت نما بردارد
جواد پرچمی
#جوادپرچمی #شعر_شهادت_امام_ششم #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_شهادت_رئیس_مکتب_تشیع #شعر_شهادت_صادق_آل_عبا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مرثیه امام صادق علیه السلام
تنها نسوخت از شرر زهر حنجرت
آتش رسید بر جگر و جسم لاغرت
یکبار غرق خون لبت از زهر شد ولی
عمری چکید خون دل از دیدهی ترت
از کوچه های تنگ عبورت فتادو بعد
یادآمد از کبودی رخسار مادرت
گرچه شکسته اند درِ خانه را ولی
دیگر لگد نخورد به پهلوی همسرت
با ترس کودکت وسط شعله میدوید
زخمیِ خارها نشده پای دخترت
با دست بسته مجلس اغیار رفته ای
اما سر بریده نبوده برابرت
از سوز زهر پا به سرت آب شد ولی
شکر خدا که باز بُوَد روی تن، سرت
پیراهن شما که به غارت نرفته است
عریان نمانده جسم تو در پیش خواهرت
شکر خدا که چکمه به جسم شما نخورد
خاکی دگر نگشته دهان مطهرت
شکر خدا که پیکرت آقا به هم نریخت
در زیر نعل اسب نشد نرم پیکرت
دلتنگ آستان بقیعم، خدا کند
شائق شود به لطف نگاه تو زائرت
#محمود_اسدی
#شعر_شهادت_امام_صادق
@hadithashk
آنکه حکمت به لب او جریان داشت که بود
آنکه علم از نفس او فوران داشت که بود
آنکه اندیشه از او شیرهی جان داشت که بود
آنکه ایمان به وجودش ضربان داشت که بود
خانهای در حرم هر دل عاشق دارد
شیعه امروز از او وعدهی صادق دارد
همه جا سایه فیضاش به سرِ سرورها است
حُکمِ او حکمت او ژرفترین باوررها است
چقدر خطبهی او خط به خطِ دفترها است
قالَ صادق همهجا تاج سر منبرها است
از اشارات نگاهش لب ما جان دارد
از احادیث لبش مذهب ما جان دارد
آنقدر گفت علی روز و شب از حال علی
که جهان پُر شده از قالَ علی قال علی
فیض او بود که دل رفت به دنبال علی
که فقط آل علی آل علی آل علی
آنقدر گفت علی بر لب ما جام علیست
کوری دشمن مولا همهجا نام علیست
باده نوشان زِ دَمش راز مگو ساختهاند
خاک راهش همه بردند و سبو ساختهاند
کعبه را روز ازل از گل او ساختهاند
عالمان از لب این چشمه وضو ساختهاند
همهی اهل نظر بر درِ او رو زدهاند
انبیا محضر او آمده زانو زده اند
نفس اوست اگر گریهی ما طولانی است
نفس اوست اگر دیدهی ما بارانی است
مقتل اوست اگر حال جگر طوفانی است
مجلس صبح و شبش مجلس و رضه خوانی است
بی سبب نیست که سوزد جگرش گاه به گاه
حق بده کُنیهی او هست ابا عبدالله
بارها حرمتش از کینهی منصور شکست
دید بی حرمتیِ آنهمه مامور... شکست
آمدند و در این مقتلِ ماثور شکست
وایِ من از در این خانه که با زور شکست
وای از شیخ حرم هیچ کسی شرم نکرد
از سفیدی محاسن نفسی شرم نکرد
او که پیر است از این خانه به اجبار مبر
آبروی همهی ماست در انظار مبر
رسیمان شرم کن از کوچه به اصرار مبر
همه جا میروی اما سوی بازار مبر
مو سفید حرمم دست به دیوارش است
خاطرات بدی از کوچه و بازارش است
از روی شانه کشیدند عبایش اُفتاد
ناگهان آمد و هُل داد عصایش اُفتاد
ریسمان را که کشیدند به پایش، اُفتاد
فاطمه پشت سرش بود بجایش اُفتاد
او زمین خورد ولیکن زِ روی مرکب نه
از روی ناقه نه در خواب نه غرق تب نه
دخترک بود و شبی تار که مهتاب نداشت
دخترک بود و تب و آه ولی تاب نداشت
پای پُر آبله جز گریهی خوناب نداشت
دخترک بود ولی زجر که اعصاب نداشت
تا خودِ قافله او را به روی خار کشید
مثل آن در که به پهلو خط مسمار کشید
#شعر_شهادت_امام_صادق
#حسن_لطفی
@hadithashk
پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم
بگذارید به همراه عصا بردارم
به زمین میخورم و طاقت ره رفتن نیست
در همین اول ره،کاش که جان بسپارم
مویم آشفته شد از بس که کشیدند مرا
کاش می شد که عمامه به سرم بگذارم
پا برهنه،وسط کوچه به دست بسته
به خدا هر قدمم فکر سر بازارم
عمه ام را سر هر کوچه تماشا کردند
مثل یک ابر بهار، از غم او می بارم
جگرم سوخت همان لحظه که خانه می سوخت
خانه ام سوخت ولی یاد درو دیوارم
خانه پر دود شد و شکر ،که در میخ نداشت
دائماً یاد تن فاطمه و مسمارم
صورت همسرم از شعله ی در گُر نگرفت
صورت مادر ما سوخت و من بیمارم
زن و اطفال من از ترس به خود لرزیدند
نزند هیچ کسی لطمه به روی یارم
#محمود_اسدی
#شعر_شهادت_امام_صادق
@hadithashk
کریمه اهل بیت
خانهای که سایهاش موسیابن جعفر میشود
خوشبحال آنکه در این خانه دختر میشود
از زیارت نامهات پیداست بیش از آن ، رضا
از مقاماتت بگوید خلق کافر میشود
از سفارشهای آقایم رضا فهمیدهام
خوشبحال هرکه با تو او برادر میشود
باورش سخت است اما باورِ ما هست که..
زائرت با زائرِ زهرا برابر میشود
میشود امابیها هرکه نامش فاطمه است
دختر این خانه هم یک روز مادر میشود
در مقام زائرانت دیدهام این شأن را
هرکه از قم میرود مشهد کبوتر میشود
تکه سنگی بودم و گفتند باید قم روی
سنگ اگر عاشق شود در صحن مرمر میشود
میشود مرمر ولی نه ، چند وقتی بگذرد
زیر پای زائران یک تکه گوهر میشود
دانشآموز آمدند و عاقبت مرجع شدند
سنگ هم اینجا بیاید عاقبت زر میشود
هر کویری که تو را فهمید میگردد بهشت
هر بهشتی که به تو دل داد قمصر میشود
گاه در مشهد زمانی قم زمانی شهرری
خوشبحال ما که با تو عمرِ ما سر میشود
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_ولادت_حضرت_معصومه #شعر_ولادت_کریمه_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عالمه ی روزگار
زاهده ی باوقار..عالمه ی روزگار
معدن حجب وحیا،بانوی والاتبار
میوه قلب بتول، سیبِ درخت انار
ای حرم تو به قم، قبله هشت و چهار
فاضله اهل بیت،آیت عظما سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
شمسه شمس الشموس،عشق انیس النفوس
ای که شده جبرئیل در حرمت خاکبوس
وی که مراجع همه کرده به پایت جلوس
مضجع نورانی ات قبله گه ارض طوس
ای حرمت جلوه ی تربت زهرا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
ملجأ نزدیک و دور،کعبه اهل حضور
عابده ی روز وشب،بانوی روز نشور
مرکز پرگارعشق،مجمع عقل و شعور
ای ز پسِ پوشیه ، منبع تکثیر نور
برتو زهر سو درود،بر تو زهرجا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
دختر زهراتویی، مریم عذرا تویی
ستره ی پنهان تویی،جلوه پیداتویی
فاطمه ای لایقِ لفظ فِداها تویی
دردل این شوره زار،حضرت دریاتویی
آب حیات زمین ، آبیِ دریا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
درگهِ تو جنّتم، خادمی ات عزتم
شکر...خدارا که من،بنده این ساحتم
این شجره نامه ام، این سند قدمتم
نوکری کوی تو، داده بسی رفعتم
می دهم امروز درحسرت فردا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
جام شدم جم شدم،چشمه زمزم شدم
اولِ ذی القعده ات، ماه محرم شدم
در پیِ تعظیم تو، تا به کمر خم شدم
پای تو افتادم و ، شهره عالم شدم
از سوی پایین ترین ،جانب بالا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
آمدی وعالم از، عطر تو آکنده شد
خاطره ی مادرِ آینه ها زنده شد
باغ ولایت پُر از، شاخه گل خنده شد
مهر به وجد آمد و، ماه چه تابنده شد
ماه فلک داد بر، ماه دل آرا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
رقص طرب می کند طوس به شکرانه ات
مست شده سلسبیل؛ از لب پیمانه ات
خیل ملک رفته در؛ سجده درِ خانه ات
این شده ذکر لبِ عاقل و دیوانه ات
فاطمه ی فاطمه،سرور زنها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
روح تویی جان تویی،معنی ایمان تویی
خواهر معصومه ی شاه خراسان تویی
عمّه ی جود و کرم، بانی احسان تویی
سایه ی روی سرِ مردم ایران تویی
پس به تو از جانب خیل گداها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
زائر تو... زائرِ ... آل محمد شود
در حرمت مست از، باده بی حد شود
کاش که روزی ما ، بارِ مجدد شود
هر که به قم آمده، زائر مشهد شود
دست به سینه دهد بر تو و آقا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام ...
#سعید_توفیقی #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_ولادت_حضرت_معصومه #شعر_ولادت_کریمه_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طلعت نور
شب را به پایان می رساند طلعت نورت
خورشید عالم خلق شد از برکت نورت
از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت
جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت
روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند
ما را غلام حضرت معصومه جان س” خواندند
تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی
آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی
یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی
تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی
دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم
خیلی به زهرا رفته خلق و خویَت ای خانم
در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن
مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن
آموزگار حضرت مریم”..،تَکَلُّم کن
جان رضا ما را فقیر مشهد” و قُم” کن
هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد
جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر شد
ای ماهتابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید
ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید
باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید
تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید
لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد
چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد
داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم
بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم
دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم...
آخر شما را می کُشَد این حالت درهم
از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده
با یا `رضایَت” اهل قُم هم گریه می کرده
فصل خزان و روزگاری زرد آخر سر...
هجران و زهرتلخ و آهی سرد آخر سر...
داغبرادر..،داغ بابا..،درد..،آخر سر...
این ها تو را از پای درآورد آخرسر
سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است
سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است
آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی
مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی
تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی
در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی
شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز
الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز
آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز
پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز
چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز
بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز
سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم
از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم
آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟
تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟
اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟
خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟
با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟
راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟
زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد
زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد
زینب میان ...
#ایام_دهه_کرامت #بردیا_محمدی #شعر_دهه_كرامت #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریمه اهل بیت
آفتاب قم همیشه جور دیگر بوده است
از زمین تا آسمان خیر سراسر بوده است
لذتی دارد نگاه آسمان شام او
هر ستاره در خطوط دب اکبر بوده است
صحبت روز ازل از ابتدای ابتداست
پس یقیناً روز مادر روز دختر بوده است
در میان واژه های بی نهایت همزمان
نام تو با نام زینب نام خواهر بوده است
بارها دیدم که در آیینه کاری حرم
چهره های زائران جمع مکسر بوده است
وعده ی جنت به زائر های تو داده رضا
حب تو اصل و اساس روز محشر بوده است
از کریمان انتظار دیگری دارد فقیر
در نگاهش حداقل حداکثر بوده است
فربد افشاری
#شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_ولادت_حضرت_معصومه #شعر_ولادت_کریمه_اهل_بیت #فربد_افشاری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا فاطمه المعصومه(س)
دختری از اهل بیت آفتاب”
دختر لبخندهای مستجاب
از تبار لا فتی إلّا علی
وارث مَن عندَه علمُ الکتاب
نورِ نور نور نور نور نور
نابِ ناب ناب ناب ناب ناب
ناب یعنی خالص و پاک و طهور
سورهی کوثر، شراب اندر شراب
نور یعنی خواهر شمس الشموس
بوی گل را از که جوییم از گلاب”
دختر وَالکاظمینَ الغَیظ” اوست
`آفتاب آمد دلیل آفتاب”
ای دل من در پناه کوی تو
مثل بال کفتران بیاضطراب
مریما از نزد جبرائیل، عشق
هاجرا از بهر اسماعیل، آب
مهربان باران تندِ بیدریغ!
بیکران آیینهی پُر آب و تاب!
هم به جان خستهی زینب، ببخش
هم به نام نامی زهرا، بتاب
مهدی جهاندار
#دهه_کرامت #شعر_دهه_کرامت #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_ولادت_حضرت_معصومه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا بنت موسی ابن جعفر(س)
ما را خدای حضرت معصومه
خوانده گدای حضرت معصومه
شاعر شدیم تا بنویسیم از
مدحوثنای حضرت معصومه
انگار روی عرش خدا هستیم
زیر لوای حضرت معصومه
قم شورهزار بود و گلستان شد
از خاک پای حضرت معصومه
عمری به او کریمه لقب دادهست
جود و سخای حضرت معصومه
هر مشکلی که داشتهام حل شد
با یک دعای حضرت معصومه
وا میکند هزارگره، دستِ
مشکلگشای حضرت معصومه
در زندگی غریب نشد هرکس
شد آشنای حضرت معصومه
معصومهی امامرضا بانوست
مولا، رضای حضرت معصومه
مثل حریم شاه خراسان است
صحنوسرای حضرت معصومه
” مَن زارَها بِقُم فَلَهُالجَنَّه `
این شد بهای حضرت معصومه
یکبار آمده حرم و یکعمر
شد مبتلای حضرت معصومه
در این حرم طلا شده مسهامان
با کیمیای حضرت معصومه
درمان دردهای دوعالم شد
دارالشفای حضرت معصومه
شکر خدا ضریح دلم بودهست
یکعمر جای حضرت معصومه
عالم گدای حاتم طایی بود
حاتم گدای حضرت معصومه
ناقابل است هدیهی من، اما
جانم فدای حضرت معصومه
مجتبی خرسندی
#دهه_کرامت #شعر_دهه_کرامت #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_ولادت_حضرت_معصومه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جان
همین که ساده می چرخند بهجت ها به دور تو
همین که مثل اربابند رعیت ها به دور تو
یکی با اشک می آید یکی در بُهت می سوزد
تفاوت می کند طرز ارادت ها به دور تو
یکی کرببلا آن یک بقیع آن دیگری مشهد
که می چرخند انواع زیارت ها به دور تو
خُمی لبریز از درد دلند و حرف ها دارند
اگر خَم میشوند از شوق قامت ها به دور تو
مگر تا نگذرد از حد عصمت هر گنهکاری
زمان را گوشزد کردند ساعت ها به دور تو
برای آن که دستش را رسانده بر تن مرقد
طلایی می شوند اینگونه فرصت ها به دور تو
عناصر مثل آب حوض،مثل باد در پرچم
زدند عُمری برای خود سفارت ها به دور تو
شکسته می رسند از راه امّا بی گُمان اینجا
فقط دارند میل دایره خط ها به دور تو
یکی از سمت بالاسر دوتا از سمت پایینپا
سه تا در،تعبیه کردند جنت ها به دور تو
مهدی رحیمی زمستان
#اشعار_دهه_کرامت #شعر_دهه_کرامت #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_ولادت_حضرت_معصومه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مظهر الله اکبر
شوق نماز شکر پدرها چه محشر است
وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است
دختر چه دختریست کریمه مطهر است
در یک کلام مظهر الله اکبر است.
ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است
بار دگر نشسته به منظور دیگری
موسای دیگری وسط طور دیگری
تابیده شد به عرش خدا نور دیگری
زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری
خیر کثیر خانه باباست کوثر است
لولاک آمدست برای دو فاطمه
پیغمبران شدند گدای دو فاطمه
عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه
ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه
معصومه مثل مادر خود از همه سر است
نشنیده اند از لب او جز رضا رضا
دارد تپش تپش دل او یک صدا...رضا
طوری دل کریمه گره خورده با رضا
وابسته اش شدست دراین سالها رضا
خواهر نگو که دارو و ندار برادر است
آمد به قم رسید گلستان درست کرد
چادر تکاند رحمت باران درست کرد
چه جنتی میان بیابان درست کرد
نوکر برای حضرت سلطان درست کرد
بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است
جاده به جاده پشت سر یار راه رفت
بیمار بود با تن تبدار راه رفت
شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت
در یک مسیر راحت و هموار راه رفت
این شان واقعی نوامیس حیدر است
پادرد میکشید ولی خون جگر نبود
با مست های بی سرو پا همسفر نبود
آزرده از شلوغی بین گذر نبود
یعنی اسیر طعنه ی صدها نفر نبود.
حالا گریز روضه به یک جای دیگر است
آنجا که آفتاب بدون حجاب بود
رنگ کبود بر رخ زنها نقاب بود
پایین نیزه زیر کتک ها رباب بود
درآن میانه صحبت بزم شراب بود
بازین چه شورش است که هردیده ای تر است
سید پوریا هاشمی
#دهه_کرامت #سید_پوریا_هاشمی #شعر_دهه_کرامت #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مظهرحجب و حیا
مظهرحجب و حیافاطمه ی معصومه
گوهر کشور ما فاطمه ی معصومه
مریم آل عبا فاطمه ی معصومه
جان به قربان تو یافاطمه ی معصومه
فاطمه نام تو و زِینِ اَبی بی بی جان
معدن عفت و کوه اَدبی بی بی جان
فَلَهُ الجَنهَ” هرآنکس که تورا زارَبِقُم”
حرمت خانه ی امید تمام مردم
شده حج فقرا مثل امام هشتم
ای که احسان وسخا،جود و کرم عادَتَکُم
زمزم از حوض حیاط حرمت میجوشد
خضر پیراهن خدام تو را می پوشد
گرد شمع تو زدن حلقه تمام علما
خاک بوسی شما فیض مدام علما
بردن نام تو شد ذکر قیام علما
زیر پاهای تو خاکند عِظام علما
شاَن تو چیست فَداها” به توگفته معصوم
شاَن تو مثل خود فاطمه شد نامعلوم
بهترین عبد خدایی و سراپا توحید
به مقامت نرسد درک بشر بی تردید
ای به دل های پراز غم شده نور امید
خشتی از گنبد زرد حرم تو خورشید
کردی آباد دل خشک کویرم را تو
شهر قم مثل بهشت است برایم باتو
هرکه بر روی لبش نام تو دائم دارد
نظر لطف به او حضرت کاظم دارد
دین ما هست در آن هرچه که لازم دارد
تا احادیث صحیحی چو فَواطِم” دارد
هرکسی درحرمت ذکر رضاجان برده
روی درد و غمش انگار که سوهان خورده
کربلا برده مرا شاه خراسان هربار
شده ام عازم مشهد به دعایت بسیار
کار من نیست به لطف و کرم تو دشوار
باید این را بکنم تا به قیامت اقرار
`حوض سلطان”شدم ازبسکه نمک گیر توام
گفتم از فاطمه تا در پی تفسیر توام
بازهم فاطمه و حال خراب و بستر
گرچه از دردشب و روزشده چشمش تر
زخم بر بازو و برسینه ندارد آخر
با نفس هاش نیامد به لبش جان دیگر
یاد زهراست اگر گریه ی او جانکاه است
عمر هر فاطمه از آل نبی کوتاه است
محمد داوری
#ایام_دهه_کرامت #شعر_دهه_کرامت #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_ولادت_حضرت_معصومه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا فاطمه المعصومه(س)
ما نبودیم و دل ما بود جای اهل بیت
شکر حق شد کار و بار ما ثنای اهل بیت
شکر حق تا پای جان هستیم پای اهل بیت
ما همه هستیم تسلیم رضای اهل بیت
زیر دین حیدر و زهرای ایرانیم ما
بنده معصومه خاتون و رضا جانیم ما
ساقیا کوثر بده ، خیر فراوان آمده
مژده از قم می رسد بانوی ایران آمده
زینب کبرای آقای خراسان آمده
قبله گاه دختران نسل سلمان آمده
آمده تا بر کنیزان علی یاور شود
مثل زهرا مثل زینب شیر زن پرور شود
جان ما قربان این دریای عشق و گوهرش
هست آری معجز موسای ما این دخترش
هر زمان گردد رضا دلتنگ روی مادرش
زائر زهرا شود با یک نظر بر خواهرش
من یقین دارم نیاورد و نمی آرد خدا
حضرت معصومه ای تر از علی موسی الرضا
این کریمه هست سر تا پا شبیه مادرش
می دهد بوی نجف این خاک عالِم پروَرَش
می شود العبد ، بهجت با گدایی درش
ما که جای خود همه علامه هامان نوکرش
تا قیامت شیعه اثنی عشر ممنون اوست
کل توضیح المسائل های ما مدیون است
هر که سلطانش رضا شد رعیت معصومه است
هر چه ما داریم ، لطف هجرت معصومه است
راه آزادی ِ زن در عفت معصومه است
فقه ما کل اصولش حضرت معصومه است
حضرت معصومه در ایران نمی آمد اگر
ما نبودیم عاشق زهرا و حیدر این قَدَر
دختر باب الحوائج زود حاجت می دهد
قبل حاجت خواستن بی هیچ منت میدهد
هیچ می خواهیم ما و بی نهایت می دهد
این کریمه یاد حاتم هم کرامت می دهد
ما ز لطفش آب می خواهیم و کوثر می دهد
دست و دلبازی او بوی برادر می دهد
چادرش چون چادر زهرا قیامت می کند
چادرش مردانه از حیدر حمایت می کند
چادرش هر نامسلمان را هدایت می کند
رشته ای از آن دو عالم را شفاعت می کند
کی ز فردای قیامت واهمه داریم ما
سایه سار رحمت دو فاطمه داریم ما
ای فراتر از همه ای بی کران در بی کران
مهربانانه به ما تو راه را دادی نشان
داده ای هدیه به ایران سهله ای در جمکران
با تو می گردند مردم زائر صاحب زمان
با دعای فاطمه کی راه گم داریم ما
جمکران و مشهد و شیراز و قم داریم ما
ای تمام دردهایم را مداوا فاطمه
ای همه سرمایه ی روز مبادا فاطمه
می شود با گوشه چشمت قطره دریا فاطمه
اشفعی لی فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
آبرویم را بخر ای دختر باب المراد
وقت مرگ من بیا جان رضا جان جواد
محمد حسین رحیمیان
#اشعار_حدیث_اشک #دهه_کرامت #روز_دختر #شعر_دهه_کرامت #شعر_ولادت_اخت_الرضا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای وای اگر امام رضایی نداشتیم…
#استوری_حدیث_اشک
@hadithashk
May 11
عزیزم حسین(ع)
به رسم خوبی آیینهها محبت کن
تبم گرفت و دلم خوش! ز من عیادت کن
برای آنکه بگویی فراق یعنی چه
بیا وخامت حال مرا روایت کن
مریض دوریام و مبتلا به هجرانم
دوباره درد گدا را دوا به تربت کن
در آرزوی زیارت تمام شد عمرش
دعای مادرِ پیر مرا اجابت کن
نشسته ام دم بازار تا مرا بخری
برای دل خوشیام لااقل تو قیمت کن
طبیب کرب و بلا، درد من فراق علیست
مرا نجف ببر و باز هم طبابت کن
برای اینکه سگ پاسبان او باشم
به پیش شیرخدا خواهشاً وساطت کن
«کفن که دست مرا بست دست تو باز است»
هرآنکه رفت و چنین خوانده بود رحمت کن
«و دست باز تو یعنی بیا در آغوشم»
به کشتگان غم خود بغل عنایت کن
در این زمانه که مردم هزار دسته شدند
به دسته های عزایت مرا هدایت کن
بهای رفتنت از خیمه اشک چشم همهست
از عاشقان غمت دعوی غرامت کن
میان خیمه رقیه هنوز منتظر است
برای دلخوشی اش آیه ای تلاوت کن
عقیله هست حواسش به کودکان و زنان
میان گودی گودال خواب راحت کن
اسیر پنجهی گرگان غزال های تو شد
ز اوج نیزه نگاهی به اوج غربت کن
مگر اثر کند اینبار و زجرشان ندهد
ز نیزه خطبه بخوان زجر را نصیحت کن
شعر از گروه `یا مظلوم”
#روضه_خوان_سیدالشهدا #شعر_آیینی #شعر_حدیث_اشک #شعر_روضه #شعر_مناجات_سیدالشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
May 11