eitaa logo
حدیث اشک
6هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
بختِ بلند بختِ بلند، از پسِ کوهِ ازل بچین. دامانِ عمرِ خویش ز چنگِ اجل بچین. از روزگار و عمرِ هدر رفته ات مَنال. زانوی غصه را به اُمید از بغل بچین. تا چشم کار می کند از رویِ ماهِ دوست. درویشِ دیده، در تبِ رویا غزل بچین. در شوقِ دیدنش، گل لبخند و اشک را. بر عرشِ لب، به دامنه ای از گُسَل بچین. جارو به دستِ هر مژه ات نازِ عشق را. از ردِّ پایِ هر قدمش در محل بچین. از آسمانِ چشمِ پُر از لطف و رحمتش. خورشید و ماه در سَبَدی از زحل بچین. کندو بیار از کفِ پا تا سرش بگیر. با بوسه از بهشتِ حقیقی عسل بچین. وقت نماز در خَمِ گیسویش الدخیل‌. قد قامَتِ الصلا کن و خیر العمل بچین. با قندِ پارس، از رطبِ نوبرِ عرب. در واژه ها ارادتِ ضرب المثل بچین. دل، دیده، جورچینِ غزل نا مرتب است. مفعول و فاعلات و فعول و فعل بچین. وصل و فراقِ یار، به تصویرِ عاشقی. در قالبِ ظهور بکش، بی بدل بچین. خاور میانه را که نه، با دستِ باورت. ترکیبِ نو از اطلسِ بین الملل بچین. رسول رشیدی راد(مجتبی) (مجتبی) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حب علی می کشند امشب مرا بالا و بالا از نجف سود بالا می دهد بازار دنیا از نجف اهل ایرانم ولیکن لهجه دارم چون عرب مادرم اهل مدینه هست و بابا از نجف گرد و خاکی میشوی وقتی کنار حیدری می برد مولا بهشت خویش ما را از نجف بی جهت چشمان پیغمبر نشد حیدر پسند می درخشد مثل درّی نور زهرا از نجف میل معراجی که احمد داشت حبّ مرتضاست انتهای عرش رحمانست پیدا از نجف طاق این میخانه را همرنگ ایوان می کند او بخواهد کم ندارد خاک اینجا از نجف دلو آبی نیست امّا مشک بر دوش علی است تشنه لب هستیم و می آید بفرما از نجف خواب دیدم که به زودی کربلایی میشوم راه می افتم همین امروز و فردا از نجف رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حیدر کرار علیست آنکه فلک را ستاره باران کرد همان کسی که خدا را به ما نمایان کرد سلامتی علی میدهد خدا صدقه تصدق سر او رزق را فراوان کرد سلامتی علی میدهد نبی خیرات اُحُد گذشت و همین خیر را دو‌ چندان کرد همان اُحد که سند شد به کفر آن دو نفر چه سجده ها که به آن دو رجیم ، شیطان کرد برای چند غنیمت رسول تنها ماند علی به جای تمام سپاه جبران کرد دوباره حیدر کرار ماندو یک لشگر دوباره یک تنه کار هزار گردان کرد شبیه باد میان نبرد می چرخید اُحُد به چشم خودش دید اینکه طوفان کرد ز خندقش چه بگویم که خیره شد احزاب به اینکه تیغ علی کفر را پریشان کرد چه خندقی که علی غیرتی شد و غرید و هر که دید به غوغای شیر اذعان کرد شبیه زلزله آمد ، ذلیل شد دشمن نداد مهلت و مثل خرابه ویران کرد همان نبرد که پور ابی قهافهء پست میان خیمه خودش را ز ترس پنهان کرد همان نبرد که عَمر بن عبدود با خشم مبارزی طلبیدو نظر به عثمان کرد پس از سه مرتبه آخر علی ز جا پا شد لباس جنگ تن ذوالفقار عریان کرد ثواب ضربهء مولا به عَمر افضل بود ز هر ثواب‌ و عبادت که جن و انسان کرد هزار مرتبه لعنت به هر که بعد نبی ربود حق علی را و ‌ظلم و عصیان کرد «برادرم به تریج قبات بر نخورد» رسول را چه کسی متهم به هذیان کرد..!؟ قسم به خنجر فیروز من یقین دارم علی از اول خلقت نظر به ایران کرد سلیم گفت علی ، همدم سلیمان شد چه لطف ها که علی به تبار سلمان کرد کسی که مست علی نیست نامسلمان است خدا گواه که ما را علی مسلمان کرد علیست آنکه نشسته به سایه اش خورشید ستاره ای که هزاران قمر فروزان کرد بگو تو یا علی از دل که هرکه گفت انگار هزار مرتبه در مکه ختم قرآن کرد به گوش حضرت موسی فرشته ای میگفت بگو علی تو اگر رود نیل طغیان کرد به نور ذات علی داشت تکیه ابراهیم همینکه گفت «علی» نار را گلستان کرد پرید سمت خدا ، پیر دِیر دنیا شد پیمبری که توسل به پور عمران کرد عنایت علی از خاک کیمیاگر ساخت رموز نام علی لال را سخنران کرد علی کسیست که فرموده «نَزّلِونا..» را علی کسیست که جبریل را غزلخوان کرد خدا نخواندمش اما خدای من شاهد خدا پرستی ما را عجیب آسان کرد علی که بود!؟ به زهرا قسم نمیدانیم علی خداست!؟ نه این را نباید عنوان کرد... عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عشق علی دانه را صیاد می پاشد، کبوتر میخورد زحمتش را می کشد مولا و نوکر میخورد خلقتم دست خدا بود و علی و فاطمه ریشه ام حتماً به سلمان یا ابوذر میخورد چاکر آهنگری هستم که با عشق علی حلقه اش درگوش من یا کوبه در میخورد لیف خرما و طناب دار هر دو شاهدند دُر، به دست میثم تمار بهتر میخورد من ضریحش را نمی بوسم، علی میبوسدم طفل در آغوش بابا غصّه کمتر میخورد مستی ناد علی را نوش جان کن در نجف با علی و یا علی ساغر به ساغر میخورد بیشتر، رزّاق حیدر گریه های فاطمه است او بهشت است و بهشت از آب کوثر میخورد مرتضا ، معراج هم سهم خودش را میبرد گرچه سیب عرش را آنجا پیمبر میخورد مصطفی داماد میخواهد، علی را فاطمه این لباسی هست که تنها به حیدر میخورد من سگ اصحاب کهف حیدرم با این حساب* گر نگیرم لقمه از دستش به او بر میخورد قلعه ها و کاخ ها را میکند یک مُشتِ خاک تا که یک مُشت یل خیبربه خیبر میخورد جان پیغمبر به دستِ ساعتِ خواب علی است لشکری ترفند از این دو برادر میخورد نوبت سیلی حیدر هم می آید دیر و زود غاصب باغ فدک راهش به محشر میخورد! رضا دین پرور *وَکَلبُهُم باسِطُ ذِراعَیهِ بِالوَصید (سوره مبارکه کهف- آیه ۱۸) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ذکر یا حیدر ذکر یا حیدر به جانم نور ایمان ریخته یا علی گفتم که دیدم قلب قرآن ریخته می دهد از ناودان کعبه حاجت بیشتر آب باران نجف که زیر ایوان ریخته مانده ام با لافتی الا علی جبریل از دهان منکرانت چند دندان ریخته باضریحت میشود دل کَند حتّی از بهشت بسکه پرهای ملائک در شبستان ریخته کشته های عشق تو باهم شهادت میدهند از هرانگشتت هزار و یک مسلمان ریخته تا تعارف کردی از خرمای نخلستان خود زود دیدم فاطمه در سفره ام نان ریخته مزّه ی چای نجف بیخود نمیچسبد به دل فاطمه با دست خود باده به فنجان ریخته در قیام و در قنوت و در سلام هر شبت از لب زهرا فقط ذکر علی جان ریخته نخل ها و چاه ها ارزانی اهل عراق اشکهایت را خدا در آب ایران ریخته از نجف تا کربلا از کربلا تا کاظمین نقشه ی راه مرا شاه خراسان ریخته رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چه فایده؟! در خُم اگر شراب نباشد چه فایده؟! چشمت اگر پر آب نباشد چه فایده؟! آتش گرفته ام که به بزمت رَهم دهی در بزمِ مِی کباب نباشد چه فایده؟! گُل کرده است رحمتِ تو از گناه ما ما را به جز ثواب نباشد چه فایده؟! دستی اگر نبود خدا بال و پر دهد در آستین جواب نباشد چه فایده؟! ما بی علی بهشت خدا هم نمیرویم جایی که بوتراب نباشد چه فایده؟! عاصی خراسانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عشق علی پیر با عشق علی میل جوانی میکند بعد از آن هم دم به دم لعنت به ثانی میکند هرکجا مدح علی گفتند زهرا آمده کار مجلس را همیشه شخص بانی میکند من ز ردالشمس این نکته به ذهنم میرسد مهدی ما با علی صاحب زمانی میکند کوری بدخواه او دائم بگو هو یا علی نام مولا دشمنانش را روانی میکند هرکسی که اینچنین بغض علی دارد به دل مادرش هم کارهای آنچنانی میکند این خلافت حق نور الله اعظم حیدر است نه کسی که درمدینه خرچرانی میکند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ” یا مَن تُحَلُّ... ” دامن ِ حیدر ، گره‌گُشاست توبه ، دخیلِ عصمتِ این مَظهرِ خداست او دست ِ رد به سینه‌ی سائل ، نمی‌زند! ” اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ... ” اخلاقِ مرتضاست باشد علی ، مُجیر و علی ، یَستشیرِ ما لُطفِ علی به درد و به اَمراض ِ ما دواست ” بابُ الْفَرَج ” بُوَد درِ این بیت ِ محترم ” روحُ الْفَرَج ” ، نسیم ِ صفابخش ِ این سراست با حُبّ ِ او سوال ، سریعُ الْاِجابه است حاجات ِ دوستانِ علی ، زودتر رواست ” حَدُّ الشَّدَائِد ” است به لُطفش شکستنی بیش از همه ، علی به مُصیبات ، آشناست باشد علی ، دعای صباح و سمات ِ ما ما را محبّت ِ علوی ، حرز ِ در بلاست آقای ما معلّم ِ علم ِ ملائک است آقای ما چراغِ هدایت به انبیاست ما را بسی حلاوت صُنعش ، اسیر کرد مولای ما تجلّی ِ اسمای کبریاست در شام ِ بی‌‌پناهی‌ِ‌مان ، صُبحِ حِصن اوست خیلی زیاد ، حیدرِ کرّار ، با وفاست ” ذَلَّتْ لِقُدْرَتِه... ” بُوَد ایمانِ ما به او بیچاره ، آن کسی که ز بندِ علی جداست مستی فقط ز جام ِ ولایت ، حرام نیست افراط ِ در محبّت ِ این آستان ، به جاست ” طُوبىٰ لِمَن أحَبَّ علیّاََ.‌‌.. ” هزار ، شُکر جوشن‌کبیر ِ ما نخی از جنس ِ این لواست فیروزی است غیرت ِ ما در دفاعِ او ناموس ِ ما علیست که ذو الْمَجد ِ وَ الْعُلاست با او نمی‌کنیم عوض ، هیچ چیز را جز ، خدمتش بهشت ، کجا ؛ آبرو ، کجاست؟! محمد علی نوری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیعیان آمده اند واژه ها در هیجانند که سجّاده شوند.. پیشِ پاهای تو ای آینه..افتاده شوند.. شاعران آمده اند تا به نوایی برسند.. رخصتی گر بدهی با قلم آماده شوند باز کن میکده را ای پسرِ خون خدا.. شیعیان آمده اند تا که پُر از باده شوند جلوه ای کن که ببینند تو را اهلِ هنر روی تو دیده و کُلاً همه دلداده شوند (حضرت عشق..امامِ ششمین..نورِ خدا) (جلوه ای کن که بتابی به دلِ آینه ها) آمدی جهلِ بشر بلکه سرافکنده شود آمدی با نَفَست..دینِ نبی زنده شود آمدی ای پسرِ حضرتِ باقر..گلِ عشق ..باشکوفایی تو ..عطر پراکنده شود آمدی شمسِ ولایت که به یک طُرفه نگاه نورِ تو در دلِ هر شیفته..تابنده شود آمدی تا که تلاشی بکنی بهرِ خدا.. لبِ پیغمبرِ اسلام پُر از خنده شود (صادق آل محمّد..قدمت بر سرِ چشم) (بنویس اسم مرا که قلمت بر سرِ چشم ) چه هیاهوی عجیبی ست در این مکتبِ عشق سر زدی از افقِ دین و شدی کوکبِ عشق علمِ تو علمِ لدّنی ست نه از علم زمین زان سبب شعله وری شعله کِشی از تبِ عشق سخنانِ تو همه خطبه ی مولاست وَ یا ختمِ رسل سخنی تازه بگو با منِ افتاده ز پا از لبِ عشق آمدم تا بنشینم ز تو سیراب شوم.. کی به گوشم برسد از دهنت مطلبِ عشق (عشق را مکتبت آموخته با شورِ کلام) (پُر کن این جامِ تهی را که شوم مستِ مدام) ببرم شهرِ مدینه که ببینم حرمت نکند باز که محروم شوم از کرمت مرقدِ خاکی تو می کُشدم حضرت نور قدمی رنجه بفرما بفدای قدمت جای تو در دلِ شیعه ست خدا داند و بس که بر افراشته است تا به قیامت علمت دِینِ تو دِینِ بزرگی ست روی گردنِ ما.. زندگی کردن خوب است ز انفاسِ دمت (هر که هستیم در این عرصه اگر که پستیم) (صادق آل محمد به شما دل بستیم)  محسن راحت حق لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زنده کن بایست کوه بداند وقار یعنی چه؟ بتاب ماه ببیند نگار یعنی چه شبی به روی خودت میزبان حاتم باش که تا نشان بدهی سفره دار یعنی چه به لطف چشم دل انگیز زنده کن گِل را به خاک مرده بگو چشمه سار یعنی چه مرا به پلک زدنها ورق زن آقا که زمان مجاب شود روزگار یعنی چه به باد دادن آن گیسوان گیرایت بگو به میثم تمار دار یعنی چه گره بزن به دو ابرو که از گرفتن جان غلاف درک کند ذوالفقار یعنی چی بخواه کشته شویم و بخواه زنده شویم به ما نشان بده پروردگار یعنی چه حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امام اوست قسم به خالق بى چون و صدر بَدر انام که بعد سید کونین، حیدر است امام امام اوست، به حکم خدا و قول رسول که مستحق امامت بُود ز نصّ کلام امام اوست که چون پاى در رکاب آورد روان ز طى لسان کرد هفت سبع تمام امام اوست که دست بریده کرد درست نه آن که کرد به صد حیله وصله بر اندام میانه ی حق و باطل چگونه فرق نهد؟! مقلّدى که نداند حلال را ز حرام اسیر چاه طبیعت، کجا خبر دارد؟ که مبطلات کلام است و واجبات کدام؟! «فغانى» از ازل آورده بهر چند زوال به خود نساخته از بهر التفات عوام سفینه ی دلم از مدح شاه پر گوهر است گواه حال بدان، علم عالم اسلام جواد هاشمی ( تربت ) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خرمن غصه ها شرار گرفت سوز را حملهء بهار گرفت سینهء سبزه ها قرار گرفت بلبل از پای غنچه خوار گرفت شجر وحی برگ و بار گرفت همهء سنگها قمر شده اند زیر پایش تمام زر شده اند باد و باران رفیق تر شده اند بی پسرهایمان پدر شده اند تا توسل به زلف یار گرفت در سماوات بوی گل پیچید غنچه ای باز شد نسیم وزید شک ندارم که باغبان خندید او که خندید آسمان خندید آسمان عطر نوبهار گرفت حق بنا داشت سینه خلق کند بهر خلقت زمینه خلق کند بعد از آن هم مدینه خلق کند تا که یک بی قرینه خلق کند قدرتش را خدا به کار گرفت غمزهء دل فریب میگیرد چشم مستش حبیب میگیرید عطر و بویش عجیب میگیرد از خدا نصفه سیب میگیرد دخترش از خدا انار گرفت جانشین خداست روی زمین دخترانش تمام پرده نشین ثقلینش جواز خُلد برین حب اولاد اوست حصن حصین دور شیعه نبی حصار گرفت ما که نه هود و نوح و یحییٰ هم یوسف و سام و شیث و موسی هم همه هستند مخلصش باهم شک ندارم دم مسیحا هم از نفس هاش حکم کار گرفت احمد و خاتم و رسول امین مصطفی و مُزَمِّل و یاسین سیدالکائنات و هادی دین اُمّی و أبطحی و شمس مبین چقدر نام مستعار گرفت مصطفی کیست؟ گوهر نایاب مصطفی کیست؟ بهترین ارباب مصطفی کیست؟ شوکت محراب در اُحُد قند در دلش شد آب تا علی(ع) تیغ ذوالفقار گرفت مصطفی کیست؟ حق پرست خدا مصطفی کیست؟ مستِ مست خدا بهترین است.. ناز شصت خدا عید مبعث که شد ز دست خدا بیرقش را طلایه دار گرفت شب معراج مست صهبا رفت ذکر حیدر شنید هر جا رفت در غدیر از دلش محن ها رفت و یدالله تا که بالا رفت دین جاوید اعتبار گرفت  عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خیر البشر خیر البشر وقتی که ختم المرسلین باشد روزی ما با رحمه للعالمین باشد عرش از پس کار امانت بر نمی آمد آمد محمد تا امانت دار دین باشد ایوان شکست و روح دریاها تلاطم کرد دل پس نباید در دل اهل زمین باشد ابلیس از هفت آسمان محروم شد، یعنی آمد نبی ، آرامش اهل یقین باشد بت ها شکست آوای توحیدی میلادش او مقدمش پایان کار مشرکین باشد شلاق ها بخشیده شد روزی که او آمد خیرش نصیب خلق، حتی مجرمین باشد جانم فدای آنکه حیدر شد هوادارش دست خدا زیباست در دست امین باشد بوی کرامت می وزد از خاندان عشق بختش بلند آن دل که با رحمت قرین باشد اسلام ما حق است می مانیم با احمد لبیک‌ می گوییم ما ، لبیک یا احمد ناصر دودانگه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه چشم زمان زمان توقف به آمنه تسبیحی از ستاره به دستش گرفته است حق می دهد مجال تصرف به آمنه از سادگی صفا شده مهمان خانه اش اصلا نیامده ست تکلف به آمنه من فکر میکنم که خداوند در ازل بخت بلند کرده تعارف به آمنه عالم دخیل دامن راحیل دیگری ست پیداست از توسل یوسف به آمنه از برکت محمدش او هم به عرش رفت حق داده است اذن تشرف به آمنه شوق صله مجال تلفظ به من نداد شعرم از احتیاج دلم گف(ت) به آمنهاین دل که با امید در ابواء دخیل بست از طیف شاعران مدینه نرفته است شخصیتی ستوده و برجسته مصطفی معنا دهد به واژه ی وارسته مصطفی او تا سپیده دم همه شب سر به سجده داشت الگوی ناب ؛ بنده ی شایسته مصطفی بالذات عقل کامل و بالفطره عالم است کاری نکرده است ندانسته مصطفی تا حسن عاقبت به همه ارمغان دهد با جان و مال خویش کمر بسته مصطفی مرد جهاد بود که طائف به چشم دید با ابروی شکسته نشد خسته مصطفی نفرین نکرد امت خود را رسول مهر سرشار از محبت پیوسته مصطفی شور و شکوه و روح اذان است و می دهد پس حیثیت به گنبد و گلدسته مصطفی بیش از علی که عاشق زهرای اطهر است باشد به عشق فاطمه وابسته مصطفی هست علی ست بسته به هستی فاطمه هستی فاطمه همه از هست مصطفی بالا گرفت بین تمامی دست ها دست امام فاطمه را دست مصطفی وقتی دهد برات مدینه خدا کند باشم میان جمله ی فهرست مصطفی هستیم بر ارادت خود  پایبند تر هدیه به محضرش صلواتی بلندتر در زمره ی بشر نه همانا پدیده است او را خدا برای خودش برگزیده است خورشید هم به یاد ندارد طلوع وی چرخ و فلک شبیه محمد ندیده است او را نخست قبل ظهور ستاره ها با دست خویش حضرت حق افریده است پایان شام زنده به گوری دختران در ظل افتاب هدایت دمیده است دل های ما به هم شده نزدیک شام عید با دست او نسیم محبت وزیده است دستش میان سفره ی ما نان گذاشته همواره بانی نعمات عدیده است از اسمان به سمت زمین میکند شتاب باران برای بوسه به پایش رسیده است بی مرتضی تمامی ابیات ابتر اند ذکر علی به داد قصیده رسیده است با این که هست جشن رسول خدا ولی خشنودی پیمبر و زهرا بگو علی بانی فیض فیض مجدد فقط علی ست مستم دلیل مستی بی حد فقط علی ست انگشتری دهد به گدا در رکوع خود بر عجز مستمند مقید فقط علی ست میراث مرتضاست کرامات مجتبی عمری ابالکریم زبانزد فقط علی ست میل سفر نمیکنم الا سوی نجف مقصود من ولایت و مقصد فقط علی ست بی خود که محو گنبد و گلدسته نیستم نقش و نگار پرچم گنبد فقط علی ست دزد است ان که تکیه زده جای مصطفی اهل سقیفه صاحب مسند فقط علی ست هر شیر پاک خورده قسم یاد میکند نفس و دم و وصی محمد فقط علی ست ان کس که میبرد عتباتم فقط رضاست ان که دهد حواله ی مشهد فقط علی ست در بند حیدرم نه که در بند قافیه ارباب تا قیام قیامت فقط علی ست اول سری به خاک نهاده ادب کنم دوم از او برات مدینه طلب کنم   علیرضا خاکساری
خُلد بَرین مَجذوب تو شد کوخ نشین کاخ نشین هم بَر روی زمین بودی و در خُلد بَرین هم یک لحظه در آن بودی و یک لحظه درین هم فهمیده ز تدریس تو جبریل اَمین هم این وَرطه یقین می طَلبد جای گمان نیست هشیار جهانیم از آن روز که مستیم بگذار بگویند که ما باده پرستیم از بخشش بی حَدِّ تو ما توبه شکستیم تا دل به تو بستیم ز غیر تو گسستیم عشقی که عیان است نیازی به بیان نیست روحُ القُدُسِ شعر تو برداشته دَف را شمشیر تو آموخت به ما راز شَرف را ما فوق جَنان رفته و دیدیم هدف را یک شعبه ی زیباو دل انگیزِ نجف را ایوان تو در اَصل درین کون و مکان نیست عاقل شده با شعرجنون خیز تو دعبل عاشق شدن آسان و رسیدن به تو مشکل شمشیر تو بر جنت و دوزخ شده حائل ای خالق و ای رازق و ای شافع و عادل فهمیدن اسرار تو در حد توان نیست نزدیک شود لحظه به لحظه قدم مرگ با لطف تو در فکر کسی نیست غم مرگ خورشید شدی در شب پر پیچ و خم مرگ فهمیده ام از وعده ی شیرین دم مرگ جز خط کش میزان شما خط امان نیست علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا محمد به جلوه ای بشِکن اقتدار کاهن را بهم بریز از آغاز خود مدائن را به نام نامی تو ساوه خشک شد دهنش که دیده است به خال لبت، قرائن را ستاره ای که درخشیدی از نگاه خدا... حلول کن که ببینیم غیر ممکن را برای آنکه قبولم کند خدا به صلات قرار شد بفرستم برای تو صلوات شد عرش، عرش! تو داری برو بیا بسکه مُوحّدیم، تو گفتی خدا خدا بسکه نیامده همه گفتیم لا شریکَ له صدای پای تو پیچیده در حرا بسکه بزرگ و کوچک بتها به سجده افتادند زگریه ی سحرت ریخت ربّنا بسکه تویی که حور و ملک شد اسیر و مدهوشت ردای سبز نبوّت نشسته بر دوشت به استناد همه آیه های جبرائیل نریخت از دهنت غیر باده ی تهلیل بخوان به دین تو ایمان بیاورند اکنون هزار بار زبور و هزار بار انجیل بخوان! بلال بگوید اذان، دمِ کعبه بگو به ابرهه دیگر رسیده عام الفیل از ابتدا شده فرق تو با همه معلوم نشسته اند کنار تو چارده معصوم کنار موی سیاهت سحر که چیزی نیست ز معجزات تو شق القمر که چیزی نیست به زیر پای شما ریخته سپاه ملک به روی تاج سرت، چند پَر که چیزی نیست بگو که منکرت اصلاً بیاورد دنیا شبیه حضرت زهرا اگر که چیزی نیست توئی که دست خدا را در آستین داری محمدی و خدائی که آفرین داری زکوثر تو دهد شاخه های طوبا بَر نمی شود ز تو پیدا در این جهان بهتر روایت تو ز معراج می کند اثبات که در جمیع ذواتی به صورتی دیگر علی مگر که نخوابیده است جای شما پس امر کن بنشیند به جای تو حیدر نشانده اند پس از تو جماعتی خودخواه سه تا خلیفه به جای علی ولی الله علی امام من است و به خویش می بالم علی است روزی هر روز و رزق هر سالم یتیم کوچه نشینِ حوالی نجفم چه خوب! چونکه می آید خودش به دنبالم مگر نگفته به حارث فَمَن یَمُت یَرَنی خودم فدای علی میشوم که خوشحالم بهشت، حُجره ای از وادی السّلام علی است اگر که محترمم من به احترام علی است شده بهشت به نام علی و عاشق ها به دست آمده باهم دلِ موافق ها رسانده خلق خدا را به عالم بالا رسانده ظرف گدایی به دست لایق ها حسینی ام، حسنی ام به فاطمه سوگند چه باده ای به لبم ریخت قالَ صادق ها هزار نقشه کشیدیم از رواق بقیع به طاق عرش رسیدیم زیر طاق بقیع رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امروز نوشتند امروز نوشتند کبوتر شدنم را پرواز کنان راهی دلبر شدنم را چشمان من از شوق مهیای شراب است مدیون توام لذت ساغر شدنم را آنقدر نرفتم زدر خانه گرفتم تا روز ابد سائل این در شدنم را گفتند برو نوکر صاحب کرمی باش دادم به شما نامه ی قنبر شدنم را یک عمر به دور سرتو گرم طوافم امضا بزن از اهل جهان سرشدنم را باید که به گوش همه حالا برسانم فورا خبر مست پیمبر شدنم را خوبست بدانند به دربار رسیدم تا پشت در احمد مختار رسیدم روزی که تو از راه رسیدی دل ما ریخت خیر قدمت ولوله در ارض و سما ریخت کفار هم از بودن تو بهره گرفتند باران کرامات تو آقا همه جا ریخت مکه زنفسهای تو توحید سرا شد از بس که به هرجا گذرت عطر خدا ریخت دیدند به ایوان مدائن ترک افتاد از هیبت سبحانی تو بتکده ها ریخت پیچید درعالم خبر آمدن تو تا صبح درخانه تو خیل گدا ریخت گراهل مناجات شدیم علتش این بود الطاف تو درکاسه ما شوق دعا ریخت با امر شما ساعت خورشید عوض شد حتی جهت حرکت خورشید عوض شد تا هست خدا نام تو برجاست یقینا بردامن تو دست گداهاست یقینا درکشور ما اسم تو درصدر اسامی است چون نام محمد شرف ماست یقینا یک عمر پناه غم تو چادر زهراست پس دختر تو ام ابیهاست یقینا فهمیدم ازین بوسه هرروزه بدستش آرامش تو حضرت زهراست یقینا وقتی همه جا ورد زبان تو علی بود یعنی که وصی حضرت مولاست یقینا هربار که در جنگ به کارتو گره خورد شمشیر علی حل معماست یقینا با تیغ کج آورده به حیرت دو همگان را خم کرده قدوقامت شمشاد قدان را ما تا به ابد دست به دامان شماییم خاریم ولی جزو گلستان شماییم خشکیم کویریم ولی شکرگزاریم صد شکر که لب تشنه باران شماییم از ری به امیدی در این خانه رسیدیم راهی بده آقا همه مهمان شماییم ای کاش که مارا به غلامی بپذیرید تا فخر کنیم اینکه غلامان شماییم ما شیعه شدیم از کرم حضرت صادق مومن به تعالیم و مسلمان شماییم ارث از تو گرفتیم که بی تاب حسینیم دلسوخته ی دیده گریان شماییم از یمن روایات شما روضه نشینیم در بند حسینیم و گرفتار ترینیم... سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز افکند پرده روی سر مردم حجاز نور حقیقت از طرف عرش سر زد و لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد بت ها به سجده آمده با نیت نماز آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او محض نیاز آمده تا او رسد به ناز او می رسد که بیرق عشقی عمیق را بر بام روزگار درآرد به اهتزاز او می رسد که باز خدا منجلی شود او آمده منادی عشق علی شود ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها وی اولین شروع وصی ها امام ها دریا رسیده ای به مصاف سراب ها دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها افتاده پای معجزه ی آسمانیت تیغ بیان صاحب علم و کلام ها باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت تا آن زمان که هست زبانی به کام ها سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست مولاست کیل سنجش تو در مقام ها نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود هر ثروتی محبت حیدر نمی شود آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را با خود نسیم مهر خدای رحیم را آورده ای برای همه سائلان دهر پشت سر خود ایل و تباری کریم را آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی زیر پرت امان بده مشتی یتیم را پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه در حائرت مکان بده این یاکریم را برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست گم می کنیم گاه ره مستقیم را زخم مرا رهین مداوای خویش کن من را گدای خانه ی زهرای خویش کن آرام از کنار پیمبر قدم بزن شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن حالا برای حضرت صادق غزل بگو اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن آن قبرهای خاکی غمبار را ببین این وضع را درون خیالت به هم بزن بر روی هر مزار، ضریحی درست کن بر آن ضریح های خیالی حرم بزن خود را کنار پنجره فولاد فرض کن و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو بر آن مزارهای خیالی دخیل شو شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش معروف می شوند پس از این به جعفری جان ای امام عشق! که می روید از لبت گل های تازه با نفحات پیمبری صدها چون ابن حیان یا چون زراره را باید که پای مکتب علمت بپروری یا قال باقر است و یا قال صادق است هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم سرمست بزم عشق تو و این دقایقم مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان محتاج حرف های تو و قال صادقم بین حدیث های تو تا حرف کربلاست من جزو بیقرارترین خلایقم حرف از حسین می زنی و گریه می کنم کافی ست که نگاه کنی به سوابقم این بنده را روانه کن امشب به کربلا در حائری که زائر آنجاست خالقم ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن در کشتی سعادت جدت سوار کن محمدعلی بیابانی
یا محمدُ یا علی هرکس گرفته غیر تو ماوای دیگر خیری ندیده از گداییهای دیگر من روزی ام را از تو بی منت گرفتم منت فراوان است درهرجای دیگر یک پای من رفته ست امشب سمت مکه سمت نجف رفته است اما پای دیگر تو با علی یعنی دوتن در بین یک روح شیعه ندارد جز شما بابای دیگر وقت ولادت نیست هنگام ظهور است دنیا می آیی تو ز یک دنیای دیگر حالا که رفتم تا علی و تا محمد باید بگویم یاعلی و یا محمد نور تو خیلی قبل از آدم معتبر بود از تو چه در انجیل و چه تورات اثر بود دنبال تو بودند احبار بهودی قلب کشیشان از ظهورت باخبر بود هرروز عبدالله را تهدید کردند هرروز عبدالمطلب تحت نظر بود تو آمدی ایوان کسری هم ترک خورد آثار ربانیت هرجا جلوه گر بود آتشکده یکباره اصلا ریخت برهم خاموش شد هر مشعلی که شعله ور بود شب کافی است ای مکه دیگر ماه آمد الله اکبر که رسول الله آمد امی شدی ام القرا شد زادگاهت پیغمبران را زنده کرده روی ماهت خیلی دعا کردی برایش جای نفرین حتی همانکه خار میریزد به راهت این امت تو تا قیامت روسفید است از برکت صوت اذان گوی سیاهت بوی علی را میدهی آقای مکه وقتی شده دیگر ابوطالب پناهت دلخوش به اصحابت نشو که در خطرها تنها علی میماند آقا درسپاهت لعنت بر آنکه با جسارت حرف میزد هرکس ز کفر والدینت حرف میزد شکوه نکن ازغربتت لشگر که داری در غزوه هایت ضربه آخر که داری اصلا بیاید چندتا مرحب به میدان فرقی ندارد فاتح خیبر که داری گیرم که اصلا عبدود رد شد ز خندق آسوده باش آقای من حیدر که داری به طعنه های این و آن بی اعتنا باش بگذر ازین بدبخت ها! کوثر که داری آنکس که خیر و برکت دنیاست زهرا سر وجود این جهان زهراست زهراست ای صادق ال علی در بیکرانها یادی بکن قدری هم از ما ناتوان ها بار سفر برداشتی از دوش مردم ای ناشناس مهربان کاروان ها جارو کشت اعجاز ابراهیم دارد در دستهای توست این کون و مکانها درک مقامت کار امثال زراره ست کی راه دارد در حریمت این گمان ها پرچم سیاه روضه بر دیوار داری تو روضه خوانی بر تمام روضه خوانها روضه بخوان از آفتاب بین گودال از حجت اللهی که افتادست بی حال  سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رسول الله قلم به دست گرفتم، قلم مسلمان شد به صفحه نام تو دید و ز دست لرزان شد قلم ز دست رها شد به طرفه العینی ز شاعرش جلو افتاد و صاحب جان شد نوشت آنچه
و ما یسطرون” خطابش کرد 

همان که سوره ی طه و فجر و انسان شد 

شکفت غنچه‌ی لبهای ماه عام الفیل 

شکافت عرش خدا و نبی نمایان شد 

خدا به عبد خودش، عبد صالحی بخشید 

ز مقدمش همه ی کائنات میزان شد 

صدا زدش که بخوان، اقرء اقرء یا احمد 

و جلوه های الهی در او فراوان شد 

*نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت* 

میان عرش خدا بلبلی غزلخوان شد 

اگر چه بعد رسولان حق پیام آورد 

اگر چه طبق عدد، خاتم رسولان شد 

ولی یکی که نبی بود و هیکس که نبود 

فقط 
ستوده” خدا را یگانه مهمان شد  محمد باقر انتصاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بسم رب‌ّالقلم بسم رب‌ّالقلم از عرش، غزل نازل شد مدحِ شیرین‌سخنان بود، عسل نازل شد شعرمان رفت به جایی که مَلک راه نداشت روزِ آن منتِ خورشید و شبش ماه نداشت نور، تا روبروی خویش گرفت آینه را دید در جلوه‌ی نورش پسرِ آمنه را آفرین گفت به خود؛ لب به تغزّل وا کرد خالقِ شعر نشست و غزلی انشا کرد وحی فرمود، به آوای سَلیس ای کاتب از قلم هر چه شنیدی بنویس ای کاتب ! لهجه‌ی شعرِ خداوندِ زبان؛ مَکّی شد آخرین سوره‌ی پیغامبران مَکّی شد نام این نورِ به عرش آمده «احمد» باشد و میان صُحُفِ فرش، «محمّد» باشد قابِ قوسِین، هم از گنبدِ نامش پیداست باید این نامِ خداگونه مشدّد باشد قصه این است، که با نامِ خدای صلوات شده نامِ نبوی خلق، برای صلوات هر چه در باغ بهشتم گل و ریحان دارم می‌دهم با صلواتم؛ در ازای صلوات به نماز و به قنوت و به اجابت سوگند مستجاب است، هرآیینه دعای صلوات از دَمِ ماذنه‌های لبِ خوشبو دهنان می‌رسد تا اُذُن‌ُالله، صدای صلوات تَکَم و در دلِ این آینه در تکثیرم سیزده آینه را روبرویش می‌گیرم چارده آیه‌ی این سوره‌ی مَکّی نورند چارده نور، که از ظلمتِ عالم دورند چارده عرش، که همسایه‌ی من در خاک‌اند علتِ خلقِ زمین و سَندِ لولاک‌اند حرف لولاک زدم؛ عرش، پر از زمزمه شد صحبت از سِرّ وجودِ علی و فاطمه شد علی و فاطمه بیت‌الغزل لولاک‌اند ساکن بامِ فلک؛ آن طرفِ ادراک‌اند نام این سوره‌ی مَکّی، مَدَنی شد آخر رازِ پیدایش زهرا علنی شد آخر  رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد باید تو را والای بی همتا صدا کرد ای رحمه للعالمین ما محمد ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد ثبت است بر طاق فلک نام بلندت مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه مولای من باید تو را مولا صدا کرد نام تو نقش خاتم پیغمبران بود باید تو را یس، تو را طه صدا کرد از بین لب هایت هزاران ماه بارید هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد نام تو حلال تمام مشکلات است راه نجات مؤمنین و مؤمنات است از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو تو خاتم پیغمبرانی یا محمد با حاصل آن ها برابر می شوی تو وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو «معراج تازه ابتدای راهتان است» بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو در کوچه های قلب ما با خنده هایت پرواز تا خورشید را پر می شوی تو آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است با سیب زهرایی معطر می شوی تو جان تو و جان علی نفسی است واحد وقتی که با حیدر برادر می شوی تو نام علی وقتی که از نامت جدا نیست گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست همتایت ای والای بی همتا علی بود مولای مولا تو، به ما مولا علی بود بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی بالاتر از بالاتر از بالا علی بود زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود این نور را بعد از تو حتی کور هم دید حق با علی حق با علی حق با علی بود وقت جدایی در شب معراج حتی ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد در لشکر تو یا محمد، تا علی بود شکر خدا نام علی ذکر لب ماست عشق علی و فاطمه نان شب ماست عشق تو در جان علی، در جان زهراست عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست ای سر لولا بین لبخند تو مستور مستور لبخند تو در رضوان زهراست نور خدا جاریست در پیشانی تو روی تو بدر کامل تابان زهراست یک قطره از آب وضویت را گرفتیم دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست خیلی گرفتارم ولی این بار را هم آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست وقتی شما مهمان زهرایید یعنی امید عالم سفره احسان زهراست قبر شهید بی پلاک خفته در رمل پائین پای تربت پنهان زهراست باید که بر بالای هر منبر بگوئیم تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم وحید محمدی
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد ناله سوخته دل‌ها، اثری پیدا کرد کعبه می‌خواست که دل را ز بتان پاک کند دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد به تمنای لبان پسر اسماعیل زمزم از شوق، عجب چشم تری پیدا کرد نور توحید پس از غیبت طولانی خویش در حرم فرصت هر جلوه‌گری پیدا کرد سالیانی خبر از حضرت جبریل نبود مصطفی آمد و او بال و پری پیدا کرد از قدوم پسر آمنه و عبدالله امّت پاک سرشتان، پدری پیدا کرد خاتم از راه رسید و شجر هر چه رسل تازه بر بار نشست و ثمری پیدا کرد ما هدایت شدۀ نور رسول اللهیم ریزه خوار کرم زادۀ عبداللهیم بی وجود تو بشر بی سر و سامان می‌شد همه جا نور خدا مخفی و پنهان می‌شد بی وجود تو کجا در همۀ امت‌ها نام این قوم مزین به مسلمان می‌شد تا که از قوم دگر حرف میان می‌آید تکیۀ بازوی تو شانۀ سلمان می‌شد تو دعا کردی و ما شیعۀ مولا گشتیم از همان روز، دلت گرم به ایران می‌شد رخصتی می‌دهی ای سرور زیبا رویان گویم از چه رخ تو قاتل هر جان می‌شد با تبسم به لب غنچه تو گل می‌کرد گیسوی حور، به یکباره پریشان می‌شد علت این بود که در روی ملیحانۀ تو قدری دندان ثنایات نمایان می‌شد ذکر تسبیح تو آهنگ بیان ملک است شکل ترکیب رخ تو نمک اندر نمک است بی دم قدسی تو مرده‌ای احیا نشود پسر مریم قدّیسه، مسیحا نشود پشت موسی به تو و حضرت مولا گرم است ورنه بی اذن شما وارد دریا نشود گر زلیخا رخ زیبای تو بیند در خواب پای دلداگی یوسفی رسوا نشود همه از رحمت تو حرف میان آوردند از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود غضبت رمز «اشدّاء علی الکفّار» است لشگر کفر حریف تو به هیجا نشود با دعای تو علی صاحب تیغ دو سر است بی رضایت گره از ابروی او وا نشود جز به پیش غضب چشم تو در وقت نبرد کمر تیغ علمدار احد، تا نشود تو ز نور احدی، اشرف مخلوقاتی پدر فاطمه‌ای، تاج سر ساداتی تو کریمی و کریمان همه از نسل تواند سائلان بین، گذر یار بلافصل تواند هر که ابتر به تو گفته رحمش ناپاک است همۀ خلق خدا ریزه‌خور نسل تواند آن کسانی که ندارند به دل حب علی در عمل امت ملعون شده و رذل تواند زدن فاطمه بر اهل یقین ثابت کرد این اراذل پی آتش زدن اصل تواند چون تمسّک به علی شرط شفاعت باشد شیعیان در صف محشر همگی وصل تواند چه کسی گفته اباالفضل ز اولاد تو نیست؟ ثلث سادات ز اولاد اباالفضل تواند بعد محسن که دل فاطمه حساس شده پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده مکتب قدسی تو نور حقایق دارد چارده مصحف تابنده و ناطق دارد دشمن کور دل تو ز کجا می‌دانست راه تابندۀ تو حضرت صادق دارد ظاهراً خاک حریمش شده با خاک یکی باطناً او حرمی در دل عاشق دارد روزی بندگی ما همه دست آقاست در عمل او صفت کامل رازق دارد سال‌ها می‌گذرد، سرخی خاک یثرب اثر خون تن زخم شقایق دارد گر که گوش دل ما باز شود این ایام صحبت از توطئۀ چند منافق دارد زود شهر نبی از مادر ما خسته شده باورم نیست که دستان علی بسته شده قاسم نعمتی
حضرت دوست سکوت محض تاریخی پر از درد صدای ناله و آه از دل سرد به خاک افتاده جسم اخترانی میان گور مانده دخترانیشقایق ها همه پژمرده بودند هر آن چه باغِ گل افسرده بودند تو گویی قرن ها باران نبارید به تن ها شبنمی از جان نبارید به زیر خاک ، مدفون لاله لاله نهان در عمق جان ها ناله ناله جهان تاریک اما در پی نور خموش اما به دل سوسویی از دور که ناگه نوری از الله آمد به دنیا طفل عبدالله آمد همان طفلی که از حق آینه بود به دامانِ گلی چون آمنه بود دمید و ظلمت شب را سحر شد فروغ دیده ی اهل نظر شد چو رعد و صاعقه اش در هم آمیخت به ناگه کنگره ی ظالمان ریخت هر آن چه بت به عالم بود افتاد ز عمق جان کشید ابلیس فریاد رسید آن که به حمد ربِّ اَمین است هم او که رحمهُ لِلعالمین است نگین عرش رحمان شد پدیدار خدا آیا کند جلوه به دیدار ؟ جمال یار از پرده برون شد دلِ عالم پر از عشق و جنون شد به دل ها دلبر و دلدار آمد ز پرده احمد مختار آمد فلک را تیر عشقش سقف بشکافت مَلَک مِهرش میان ذره ها یافت جمالش آینه دار خدا بود خدا نه ، لیک ، از او کِی جدا بود همیشه همنشین حضرت دوست کسی که بوده با حق از ازل اوست کسی تاب تماشایش ندارد به خاکش آسمان ها سر می گذارد فروغ ذات حَیِّ لا یزال است شب معراج نورش بی مثال است چنان که هر ملک که در قعود است خدا پندارد او را ، در سجود است ز نورش کهکشان ها مات مانده خدا او را چنین مرآت خوانده همه جز رب بر او کرده توسل یکی از جلوه های کوچکش گل خدا بیش از خلایق عاشق اوست یکی از جلوه هایش صادق اوست گلی که باغ گل از او شکفته تجلی خدا در او نهفته محمد جلوه کرده در وجودش جهان دارد از او بود و نبودش از او یاد پیمبر زنده می شد از او هفت آسمان پاینده می شد امامی که صفابخش همه بود گل زیبای آل فاطمه بود محمد مبشری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
این چه نوریست چهره انگار... نه، انگار ندارد، ماه است این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟ این چه نوریست که تاریکی شب را برده دل مرد و زن اقوام عرب را برده این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را راهی مکه نموده ست یهودیها را جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند همه انگشت به لب خیره به عبداللهند همه حیرت زده، نوری که معما شده است چند وقتی ست که در آمنه پیدا شده است شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد غیر از این هر خبری بود فراموش شد و ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و طالع نیک امیران جهان بد افتاد ته جام همه شان عکس محمد افتاد! طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد چهره آرام، زبان نرم، قدم ها محکم قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم گفتم ابرو، نه! دو تا قوی سیاه عاشق که لب ساحل امنند ولی دور از هم لب بالایی او آب بقاء کوثر لب پایینی او آب حیات زمزم دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها آنچه کرده ست کرامت نه زیاد است نه کم چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک» هم نگین است به انگشت فلک هم خاتم دخترش از سه زن برتر عالم برتر همسرش هم رده با آسیه است و مریم قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف» علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم» هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است پیش او خوارترین معجزه شق القمر است هرکه با نیتی از عشق محمد دم زد «دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد» محرم راز، علی باشد و باشد کافیست جمع دست علی و دست محمد کافیست و علی معنی « اکملت لکم دینکم» است شاهد گفته ی من خطبه ی قرای خم است منکران شاهد عینی غدیرند! دریغ سند بیعت خود را بپذیرند؟! دریغ باز از خصلت او با دگران میگوید آنچه در باطن او دیده عیان میگوید پیش پیری که به جنگاوری اش می بالد از جوانمردی سردار جوان میگوید «سود در حب علی است و زیان در بغضش» با عرب باز هم از سود و زیان میگوید حرف این است: «فهذا علیٌ مولاکم» یک کلام است که با چند بیان میگوید خواست چیزی بنویسد دم آخر... افسوس یک نفر گفت محمد هذیان میگوید محمد حسین ملکیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹