eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
دارم وصیت می‌کنم شاید نیایی با باد صحبت می‌کنم شاید نیایی دارد مسیرت را نشانم می‌دهد باد از روی دروازه تکانم می‌دهد باد با داغِ بی‌اندازه می‌گِریم که برگرد از بِین این دروازه می‌گِریم که برگرد با سر میان کوفیان مهمانم  آقا تا لحظه‌ای که میرسی می‌مانم آقا روزی که می‌آیی مرا بشناس وقتی از روی این دروازه آویزانم آقا هر روز سنگم می‌زنند از دور و نزدیک بازیچه‌ی تمرینِ این طفلانم آقا هر روز یک دندان من کم می‌شود تا... قربان دندانت شود دندانم آقا شرمنده‌ام اینجایَم و بال و پَرم ریخت  دیدی که کوفه خاکِ عالم را سرم ریخت من با چه رو گویم نیا رویی نمانده قلبم پُر از درد است و دارویی نمانده دستی که بیعت داد دستم را شکسته از بس مرا زد زخمِ بازویی نمانده طفلان من از گوشه‌ای دیدند من را از زخم‌های کوفه اَبرویی نمانده نزدیک نه از دور کوفی دوره‌ام کرد آنقدر زد تا دید پهلویی نمانده تا دِق نکرده زینب  از بیراهه برگرد گهوراه تا نَشکَسته  با ششماهه برگرد هرچیز کم باشد در اینجا غم زیاد است در کوفه می‌بینی که نامحرم زیاد است از خیزران و تازیانه حرف کم نیست از خار و سنگ و کعب نِی مرحم زیاد است ششماهه نه حتی برای مردها نیز.. یک تیغه از تیرِ سه‌شعبه هم زیاد است دست نوازش با یتیمی نیست اما پنجه برای گیسوی درهم زیاد است آبی برای تشنگان اینجا ندارند در شهر گویا طفلِ بی بابا ندارند تنها شدم تا سر به زیری را بفهمم شد بسته دستم دستگیری را بفهمم هِی سنگ خوردم زخم خوردم طعنه خوردم تا رنج بازار و اسیری را بفهمم من را به زنجیرش میانِ کوچه گرداند تا زخمِ پاهای کویری را بفهمم دندان من خون شد به یادِ دختر تو تا دردِ دندانهایِ شیری را بفهمم دلها در اینجا سنگِ دیوار است برگرد وقتِ حراجی‌هایِ بازار است برگرد @hadithashk
یوسفِ زهرا(س) من به دنبال تو اما، تو به هر جا حاضر چشمِ بینای تو بر عالم و جاهل، ناظر روز و شب دل نگرانِ منی و میدانی منِ غافل، نشدم دینِ خدا را ناصر وقتِ افتادنِ من، دستِ مرا میگیری بر زمین خوردنِ من نیز، تو هستی قادر چقدر با عملم قلب ترا آزردم جز گنه، نیست به پرونده ی من، ای ساتر با وجودیکه مرا چون تو امامی دادند عملم هست بیانگر که نبودم شاکر با چه روئی به درِ خانه ی تو آمده ام نکند اینهمه صحبت ز تو، باشد ظاهر ظاهراً با تواَم و باطنِ من، دور از توست با تمامِ بدی اَم، باز تو هستی صابر تا دلم می شکند، لطفِ تو آید به کمک با دعایت، کنی از جرم و خطایم طاهر بی تو این زندگی از عشق ندارد خبری با تو ای یوسفِ زهراست، محبت دایر حجِ مقبول تویی، کعبه بهانه است بیا بنگر از هجرِ تو دلهاست پریشان خاطر عرفاتم تویی و بینِ دعای عرفه میشود خدمت ارباب رسد این چاکر عرفه کعبه عشاق صفایی دارد بخدا حضرت زهراست در آنجا زائر گریه بر غربتِ مظلوم بما تکلیف است در منا روضه بپا کرد امام باقر خیمه ی ماهِ محرم بکند هر که بپا گریه کن فاطمه و زینب کبری ذاکر حاجیِ کرب و بلا راهیِ گودال شده خواهرش هست، صبورانه کنارش حاضر بدنی زیر سم اسب، سری بر نیزه بانویی دست به معجر، سوی مقتل عابر بوسه از حنجرِ خونینِ برادر گیرد کعب نی در کفِ شمر است، مدد یا قاهر مادرت گفت که میآیی و حق میگیری منتقم! اِنتقم از جور و جفای جائر محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای که از کوفه معشوقه ما میگذری خون من ریخته در گام به گامش، نظری! مسلم از پا شده آویز قناره بدنش.. فطرس امروز ببر سمت نگارم خبری شاه در کوه و کمر!من وسط شهر غریب! آه از آن دربدری وای ازین در بدری.. چند دندان مرا سنگ شکسته آری! عاشق آن است ز معشوق بگیرد اثری بدنم زیر لگد مانده ترحم نکنید.. با سم اسب بکوبید مرا ده نفری گونه ام خرد شد از بام زمین افتادم گریه ام هست برآن گونه سرخ دگری هرچه آمد به سرم باز خدایا شکرت دخترم نیست، زنم نیست، در این دورو بری! با تن بی رمقم بر تو سلامی کردم به فدای سر تو ای که میان سفری حاضرم دختر من را به کنیزی ببرند تا که از دختر تو دفع شود هر خطری کاش میشد بدنم را همه آتش بزنند تا نگیرد به پر چادر زینب شرری @hadithashk
یا رب یا رب اگرچه قهر تو باشد سزای ما پاسخ بده دوباره به یا ربنای ما تنبیه کن که گریه ما را در آوری جوری بزن بلند شود ناله های ما ما دست از صدا زدنت پس نمی‌کشیم حتی بدت بیاید اگر از صدای ما یارب! چه حیف از تو که ما بنده‌ات شدیم اما چه خوب شد که تو هستی خدای ما ما توبه می‌کنیم و به تو قول می‌دهیم اصلا ولی حساب نکن بر وفای ما کوچک شمرده‌ایم گناه کبیره را چون عفو تو بزرگتر است از خطای ما هرگز به پای عفو تو جرمی نمی‌رسد هرچه گناه هم بنویسند پای ما ما مدعی شدیم جهنم نمی‌رویم راضی نشو خراب شود ادعای ما روزی که دوستان همه با ما غریبه‌اند تنها امید ما تویی ای آشنای ما یارب! اگر که آل علی را نداشتیم نزد تو مستجاب نمی‌شد دعای ما ماندم چه حکمت است مهیا نمی‌شود اسبابِ رفتنِ سفر کربلای ما ما کم گذاشتیم برای تو یا حسین اما نشد تو کم بگذاری برای ما خدمتگزار خوب نبودیم یا حسین خدمتگزار خوب نیاری به جای ما یا رب به حق فاطمه با مژده ظهور پایان بده به غصه بی‌انتهای ما  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عبد گریزان آمده جبران کند حرّ پشیمان حسین آخرین جامانده را فوراً بخر جان حسین عاقبت با آنهمه گردن کشی و اشتباه سوی تو برگشته این عبد گریزان حسین آبرویم را نبر، پشت درم معطل نکن جان زهرا باز کن در روی مهمان حسین این گدا چیزی نمیخواهد به والله از کسی آمده خلوت کند کنج خیابان حسین هرکجا شرمنده بودم رفته ام پیش علی در نجف هم گفته ام، دستم به دامان حسین گریه کردن دورهم، راه علاج درد ماست نیست دارویی بجز دارو و درمان حسین نوکر زهرا به امّید محرم زنده است بسکه عادت کرده از اوّل به احسان حسین من نیایم کربلا دلواپسم تا اربعین آه یعنی می رسم اصلاً به کنعان حسین! ای خدا گرچه به روی حاجیان در باز شد خواهشاً ما را ببر در زیر ایوان حسین باز هم عزم منا دارد عزیز فاطمه عید قربانش شده....جانم به قربان حسین تشنه بود و آب را دور و بر او ریختند با لگدها خرد شد صد جای دندان حسین پیش چشم مادرش چرخانده شد با چکمه ها بی وضو تابانده شد زلف پریشان حسین شمر که سر را جدا میکرد لرزان شد ولی وای از بازی خولی پیش طفلان حسین رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گرفتار زیاد است امروز به کوی تو گرفتار زیاد است مثل من شرمنده گنهکار زیاد است اما کرم توست که بسیار زیاد است بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند وقت کرم تو فقرا فرق ندارند خواندی تو دگر بار به کویت همگان را هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را با خویش بیارد دل و جان نگران را گفتی که گناه دل پر آه ببخشی امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم روز عرفه آمد و شد تازه امیدم آغوش گشودی که به سوی تو دویدم من آمده ام باز توانم بده امروز اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز آفت زده بر حاصل من بار ندارد این بار به غیر از تو خریدار ندارد این بنده خودش آمده پس جار ندارد اصلا زمین خورده که آزار ندارد بر آنکه زمین خورده جفا را نپسندند رفتم همه جا جز تو گدا را نپسندند حالا که من افتاده ام از نام و نشان ها حالا که نشستم ز فراغت به فغان ها مگذار بیفتد سخنم روی زبان ها مگذار شود فاش ز من راز نهان ها من آبرویم در خطر افتاده نظر کن حالا که گدا پشت در افتاده نظر کن هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی من را برسانید به یار عرفاتی جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی شرمنده کند باز مرا از کرم خود ما را به سلامی ببرد در حرم خود این قدر مگو از لب و دندان دُر افشان این قدر مده شرح ز گیسوی پریشان خواهر شده از لحن دعای تو هراسان برگرد مدینه مرو کوفه حسین جان ترسم که کسی بشکند آئینه ات آقا یا آنکه نشیند به روی سینه ات آقا گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست در روضه ی او عطر گل یاس بیاید خود گفته که در روضه ی عباس بیاید محمد مبشری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
صدای پای محرم به حکم این که فقط کربلاست منزل ما معطر است به ذکر حسین محفل ما به زرق و برق جهان دل نبسته ایم دمی خوشیم ، تا که همین نوکری ست حاصل ما برای سینه زنان تا ابد همین کافی ست همین که ذره ای از تربت است در گِل ما صدای پای محرم به گوش می آید.. دوباره عکس ضریح است در مقابل ما گناه با دل ما هر چه کرده بود گذشت... از این به بعد حسین است صاحب دل ما  احسان نرگسی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عشقم به حسین آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت.. نام من را بین مهمان های تو آخر نوشت دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت جای نان میخواستم قدری تماشایش کنم حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد قصه ام را تا ابد در خانه ی دلبر نوشت به من بی آبرو چه آبرویی داده است! من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت دست من را داد در دست علی مرتضی بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد سرنوشتم را خداوند علی از سر نوشت آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت کل دارایی من این است عشقم به حسین.. بین ثروتمند ها اسم مرا مادر نوشت چشم وا کردم که دیدم ناگهان در هیاتم دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت از همانموقع چه کیفی میکنم من با حسین! شرح آن‌ را باید از امروز تا محشر نوشت کربلاست غوغاست امروز آه من جا مانده ام فطرست‌ را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت ** ای فدای اسم شیرینت حسین جان کز ازل.. حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت نیزه ها روی تنت یکجور رفته کج شده مزد هل من ناصرت را با سنان لشکر نوشت شمر روی سینه ات مشغول ذبحت بود آه.. قاتلت را مقتل اما غصه معجر نوشت سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدر همه ی یقینمان باشد و بس نامش به روی نگینمان باشد و بس ما ریزه خوران سفره فاطمه ایم تبلیغ غدیر دینمان باشد و بس ۷ روز تا غدیر @hadithashk
میان شعله می‌سوزد مگر باران؟ نمی‌سوزد اگرچه «جسم» هم آتش بگیرد، «جان» نمی‌سوزد به آتش می‌کشند این روزها قرآنِ ما را... لیک نمی‌دانند «فجر» و «طارق» و «فرقان» نمی‌سوزد نمی‌دانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان که «حمد» آتش نمی‌گیرد که «الرحمان» نمی‌سوزد خدای قصۀ قرآنیِ «عاد» و «ثمود»! آخر چرا این شهرها در آتشِ کفران نمی‌سوزد؟ مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان دل مردم برای این همه ایمان نمی‌سوزد؟ به این کافرمرامان، منکرانِ نور و زیبایی بگو قرآن نمی‌سوزد، بگو قرآن نمی‌سوزد @hadithashk
نوبت عشق است نوبت عشق است و کاروبار حرام است هرچه بجز گفتن از نگار حرام است جبر تو گر هست اختیار حرام است محضر خورشید سایه سار حرام است گم شده در جاده ایم راهنما باش حضرت هادی بفکر این فقرا باش وقت گذر نور باش رهگذران را باز بدستت بگیر نبض زمان را جان بده با یک حدیث پیر و جوان را پرکن از ایمان دوباره گوش اذان را ای همه ی آفتاب ها لب بامت مومن و کافر همه فدای مرامت دست تو حاتم ز هر فقیر و گدا ساخت حرکت نعلین تو زخاک طلا ساخت پیچش عمامه ات ز عرش نما ساخت برد هرآنکس که قبله سمت شما ساخت ذکرتو بر دردها دواست همیشه کعبه حجاج سامراست همیشه ما سروسامان نداشتیم تو دادی مرهم و درمان نداشتیم تو دادی شوق کریمان نداشتیم تو دادی میل بقرآن نداشتیم تو دادی پربه هوای تو میزنیم چه بهتر پوزه بپای تو میزنیم چه بهتر از قِبَل جامعه قرار گرفتیم خط به خطش حس افتخار گرفتیم شیعه آقا شدیم عیار گرفتیم راه بسوی همین دیار گرفتیم اسم تو آمد که زیر و رو شده حالم خانه ی امنت شده ست قبله عالم درشب تاریک نور ماه مرا کشت دیدن این صحن و بارگاه مرا کشت خلوتی سُرِّ مَن راه مرا کشت گریه زوار زا به راه مرا کشت آنقدر اینجا عطای تو شده معروف بین گدایان گدای تو شده معروف تابه ابد در دلت عزای حسین است گریه هرروزه ات برای حسین است چشم ترت وقف روضه های حسین است مرهم درد تو کربلای حسین است هرکه به سوی تو التماس دعا داشت چشم تر تو نظر به کرببلا داشت جد غریبت به زیر تیغ و سنان بود برجگرش داغ مرگ تازه جوان بود هم بدنش در حصار نیزه زنان بود هم که نگاهش سوی خیام زنان بود از دهنش گرچه یاغیاث شنیدند زنده جاوید را به نیزه کشیدند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
به مقدم برای عشق دوباره بهانه پیدا شد بهانة غزلی عاشقانه پیدا شد طنین آمدن کیست اینکه از طربش قلم به شور رسید و ترانه پیدا شد الا که گمشدگان هدایتید هنوز پی نشانه نگردید، خانه پیدا شد برای مرغ دل چند بام و چند هوا هم آشیانه و هم آب و دانه پیدا شد میان باغچه، یاسی شکفت وقتی که گل جواد به دست سمانه پیدا شد رسید چشمة کوثر رسید آب حیات به مقدم دهمین مصحف خدا صلوات ببین محمد سوم! علی چارم رامی الا رفت مردم یا علی گفتند دستش که بالا رفت عالم شد اسیر عشق مولای یا مولای تنها ذکر باران است مولای یا مولای تنها راه پایان است  احسان نرگسی رضاپور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹