eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یا غریب الغربا می نشینم که مرا خانهء مادر ببری تشنه ای را به لبِ چشمهء کوثر ببری با گناهی ز بهشتِ همه بیرون زده ام آمدم تا که مرا جنّتِ بهتر ببری دام را پهن کنی جلد حریمت شده ام مستحب است که در خانه کبوتر ببری نوکر تو شده ام که به خودت رو بزنم تو هم آقا شده ای که دل نوکر ببری منت خادم تو می کشم ای شاه که گفت ظرفی از خاک به دستم بده تا زر ببری در شلوغی حرم، هول جزا را زده ام در زدم تا که از آتش، همه را در ببری `هر دری بسته بود جز در پر فیض جواد” پشت این در بنشین فیض مکرّر ببری آنقدر دور ضریحت گله کردم به حسین تا مرا نیز به شش گوشه اش آخر ببری یا غریب الغربا تو شده حتی یک بار... غم خود را طرف مرقد خواهر ببری!؟ گفت زینب چقدر داد کشیدی سر من آمدی شمر به گودال مگر سر بِبَری مضطرب بود حسین، گفت به ناموس خودش برو لازم نشود دست به معجر ببری رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم امام رضا(ع) مثل معتاد های گیر مواد یا گدایان زار کارتن خواب همه در ها به روم بسته شده بروم تا کجا امام رضا؟! سگ ولگرد هرکجا نشدم من سگ کوچه توام آری.. هیچکس فکر حال و روزم نیست جز شما جز شما امام رضا من بی دست و پای دوزاری شاعر شعرهای تکراری آمدم به دکان عطاری چیست من را دوا امام رضا؟؟ قلّک خالی شکسته منم ناامیدی بعد شوقم من بی محلی نکن گرفتارم راه با من بیا امام رضا تاجر ورشکسته در زندان سرطانی خسته نگران کودک قهر کرده با دگران همه گفتند یا امام رضا یک رفیقم هنوز بیکار است یک رفیقم نرفته سربازی فقرای بدون ویزا را.. میبری کربلا امام رضا؟! رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا اباالحسن دست من و کرامت تو یا اباالحسن درد من و طبابت تو یا اباالحسن گشتم تمام ادعیه ها را نیافتم زیباتر از زیارت تو یا اباالحسن هرچندذره ام من و از مهر بگذرم در سایه حمایت تو یااباالحسن من هرچه یافتم بجهان یافتم بلی در پرتو هدایت تو یا اباالحسن هر روز و شب به شوق حرم موج می زند در سینه ام محبت تو یا اباالحسن امشب شب ولادت موسی کاظم است گویی بود ولادت تو یا اباالحسن یکدم مبادباد خزان آید و رود از باغ جان طراوت تو یا اباالحسن جایی است امن و محکم و تسخیر ناپذیر همچون دژی ولایت تو یا اباالحسن اقرار می کنم که تمام وجودم است از لطف بی نهایت تو یا اباالحسن شاعر؟؟؟ لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
لاله ی خوشبو رضا(ع) آن روزها دستِ پدرها بس که خالی بود یک مشهدِ ساده برامان خوش خیالی بود از چاه های نفت سهمِ ما علاالدین از عیشِ دنیا سهمِ ما چایِ ذغالی بود کفشِ دوخطِ میخی و آتاری و تیله دار و ندارم کارت های فوتبالی بود عکسِ حرم را بوسه می زد کودکی هایم عکسی که روی سکه های صد ریالی بود عکسی که هرشب پیشِ چشمِ مادرم تا صبح تنها دلیلِ گریه های پشتِ قالی بود دستِ پدر از قلکِ من بود خالی تر آری همیشه مادرم بُغضَش سُفالی بود گاهی پدر از طُرقبه می گفت اما حیف هرسال جیبِ او دچارِ خشکسالی بود نه اهلِ مشهد نه ولیکن ریشه ام آنجاست صجایی که شوقِ سالهای نونهالی بود همراهِ اتوبوسِ بنزِ سیصد و دو ، گاه می رفت تا مشهد دلم! بَه بَه! چه حالی بود آقا نوارِ (( لاله ی خوشبو رضا )) بُگْذار فامیلیِ آقای راننده وصالی بود یک فرفره ، یک زنجبیلِ پیچی و یک عطر سوغاتِ خوبِ روزهای خردسالی بود با پرده ی نقاشی صحنِ حرم عکسی... انداختیم و من لباسم خال خالی بود یَخمَک به دستم بود و می رفتم حرم سرمَست لبهام غرقِ خنده های پرتقالی بود با اولین پرواز امروز آمدم مشهد جای منِ آن روزها بدجور خالی بود مادر! دوباره گم شدم در کوچه ی سرشور کو آن مسافرخانه ای که این حوالی بود مادر! به جای تو زیارت کردم آقا را بابا! هوای طرقبه امروز عالی بود...!   محسن کاویانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
صحن و سرایت به دور صحن و سرایت طواف باید کرد وَ چند روز در آن اعتکاف باید کرد برای آنکه مقام تو آشکار شود.. کناره پنجره ات اکتشاف باید کرد سفارش است به زائر، که قبلِ اذن دخول دلِ شکسته، چون آئینه صاف باید کرد برو بیای حریمت زِ بس تماشائیست که ذهن خویش زِ دنیا معاف باید کرد اگر که حج فقیران تویی امام رئوف به حق، ضریحِ شما را مطاف باید کرد به شوقِ دیدنِ صحن رفیع تان گاهی زِ رفتن عتبات انصراف باید کرد ضریح و گنبد و گلدسته ات کم است آقا تمام صحن تو زرینه باف باید کرد دلی که از غم هجرِ تو رشته رشته شده به دست لطف تو آقا کلاف باید کرد كتاب عشق تو را باید از نخست نوشت، سپس به دست طبرسی صحاف باید کرد تو علم کلی و پیش تو، عالمِ بالله زبان بی خِردان را غلاف باید کرد به پشتبانیِ از تو امام، در دنیا گهی صبوری و گاهی مصاف باید کرد تو برترین اقیانوسِ بی کرانی که.. ..به برتری شما اعتراف باید کرد یک کربلاست تمام نیاز دنیائیم یک کربلا به نیازم مضاف باید کرد  مجتبی دسترنج ملتمس لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آمدم ای شاه فرشته در حرمت جان نثار می آید نسیم سوی شما بی قرار می آید دلِ شکسته کسی آمده حرم حالا دم ضریح ببین وصله دار می آید نوایِ«آمدم ای شاه..»در حرم جاری ست نوا به گوش همه آشکار می آید علی و حیدر کرار کشور مایی، هزار میثم اگر سمت دار می آید غلام و شاه و غنی و فقیر فرقی نیست بشر به هر سِمت و اعتبار می آید زِ جای جای جهان آمدند پابوست که زائر از همه قشر و تبار می آید گدا به قصد گدایی، مریض قصد شفا یکی نگو که به قصد شکار می آید رسیده آهوی خسته به درگه سلطان رسیده تا که بگوید به کار می آید شب است و ماه شبانه رسیده محضرتان همان که پیش شما شمس وار می آید فدای رأفت شاهی که قول داده خودش زمان سختی زائر سه بار می آید قسم به جان جواد و به پهلوی زهرا، بگو امان تو از شرِ نار می آید به قصد گریه برای حسین آمده ام به چشم های ترم حال زار می آید امان از لحظاتی که زینبش فرمود که لشکر این همه دورت چِکار می آید؟ رسیده حرمله با تیر و شمر با خنجر سَرآخِرش سر تو نیزه دار می آید بیا و پیک سحر بانگ از این حرم سر دِه بگو که جمعه شَهِ تکسوار می آید...  مجتبی دسترنج ملتمس لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چشمه ی فیض و سعادت السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سینین السلام آیه های روشنِ طاها وُ یاسین السلام السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبالِ ما آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت جان به قربانِ تو و صحن و سرا و مرقدت زنده ایم از برکتِ مِهر ولایت یا رضا چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا در بغل گیرم ضریحِ با صفایت یا رضا یک زیارت سهمِ من پایینِ پایت یا رضا فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما برکتِ دنیای ما و شافیِ عقبای ما ای امامِ نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس اقتدارِ کشورِ ایران همه از نامِ توست روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امام رئوف چه موسیقی ساده‌ی مهربونی عجب اتفاقی تو متن حروفه همه حرف من تو دو واژه خلاصه‌س امامم رئوفه امامم رئوفه امام رئوفم چقد مهربونی چقد درد پای ضریحت آوردن چقد مادرایی که سربازشونو با یه نذر، دستت امانت سپردن واسه حاجتش جای دیگه نمیره سلامی برای تو از قم میاره یه جو معرفت زائرت داشته باشه واسه کفترای تو گندم میاره خودت یادمون دادی که وقت حاجت چجوری بخوایم، نوع خواستن مهمه چه خوبه بلد باشه کارش رو زائر تو صحنت بگه: یا جواد الائمه نذار سنگ رو یخ بشم آه دریا نزار آب شم از خجالت ببارم آخه‌ قول دادم به مادربزرگم یه بارم شده اونو مشهد بیارم   میلاد حسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بهشت مجنون شبگردم خودم را می کِشم سوی حرم پیمانه دست من نده، چون مستم از بوی حرم اینجا بهشت است و خدا با اذن زهرا ریخته کوثر به عشق مرتضی در چشمه و جوی حرم پیراهنِ درویشی ام عیب مرا پوشانده است کشکول من لبریز شد با ذکر هوهوی حرم من آن گلیم پاره ای هستم که با دست خودت گرد و غبارش را کشیدی زیر جاروی حرم گفتم مریضم، خسته ام، بیچاره ام، درمانده ام محتاج تر کردی مرا فوراً به داروی حرم چاقوی ضامن دار تو درد مرا فهمیده است یکبار شمشیری بزن بر پای آهوی حرم از پیش خود طردم نکن، از خانه بیرونم نکن والله وا کردم حساب ویژه ای روی حرم حرف وداعت می شود فوراً پریشان می شوم زلف دلم عمری گره خورده به گیسوی حرم مثل شلوغی نجف تا کربلا در اربعین گم کن دوباره حاجتم را در هیاهوی حرم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رخصت گرفت روز و به شب هم کشیده شد پاهای لنگ تا که به پرچم کشیده شد مردی که وام او به ضمانت نیاز داشت کارش دگر به ضامن عالم کشیده شد تصویر زائران حرف دور این ضریح در قاب مثل قطره ی شبنم کشیده شد دارد غذای حضرتی اعجاز می کند پای تمام عالم و آدم کشیده شد آن روضه خوان زیارت مخصوص می رود اما زیارتش به محرّم کشیده شد ... @hadithashk
حسین جان اگر لب تشنه ی آب بقایی همره ما شو دلت را کربلا ،کن دشت تربت شو، معلی شو منيت حاصلش فقر است میخواهی غنی باشی بیا بین گدایانش، بیا همسفره ی ما شو نبازی ،مفت عمرت را ، دو روز زندگانی را گدایی کن در این خانه و آقای دنیا شو بساط من منم را جمع کن در پیشگاه او خودت را دست او بسپار و سر تا پا تمنا شو برای شستن دیگ غذای نذری روضه زرنگی کن همیشه زودتر از دیگران پاشو تولی پیشه کن اما برای صدق گفتارت به امر حضرت صادق کمی اهل تبری شو هوا سرد است و سرمای گنه پُر کرده دنیا را بنوش از چای داغ روضه ی او غرق گرما شو به درباری که سائل ساحتِ پیغمبری دارد گدای دست سقا باش و با افتادن آقا شو سریر پادشاهی چیست؟ مسکین نجف بودن رسیدی پای ایوان طلایش تا کمر تاشو شبیه جون” اگر ماندی به پای اعتقاداتت برای گرمی آغوش اربابت مهیا شو..... در آن وادی که یک بال مگس اشکت شفاعت هست بیا اشکی بریز و باعث لبخند زهرا شو ابا الفضلی اگر بالای تل در روضه ذهنت رفت به اشک ،دیده قطره قطره در گودال دریا شو صدا زد اکبرم ! گفتم برو سوى رسول الله ولی دیگر نگفتم قبل رفتن ارباً اربا شو بسوز ای دل برای زینبی که گفت با گریه در این گودال خوابیدی ،چرا بی پیرهن... پا شو قوام عرش رحمان سینه ی این شاه مظلوم است تمام عرش سنگین گشته ای شمر لعین پاشو گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جانم اسلام اگر که نور فروزان و ثاقب است ماه محرم است که آن را مراقب است راه سعادت بشر از کربلا گذشت راه حسین صدر تمام مکاتب است در روضه بود دین خدا را شناختیم این مستحب مقدم بر هرچه واجب است یک قطره اشک دادم و جنت خریده‌ام دیگر گدای پشت در امروز کاسب است وقتی تو دستگیر منی در جزا حسین دیگر چه خوف از غم و رنج محاسبه است آسیمه سر به نعش علی اکبرش رسید این ابتدای روضه‌ی ام المصائب است کرامت نعمت زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روزگاری مردی از جنس خدا مردی از نسل علیِ مرتضی پا در این دهر پر از بلوا گذاشت چهره‌ای نورانی و پُرخنده داشت از طفولیت دلی سرزنده داشت باطنی از نور حق تابنده داشت تاج سر بود و به هر دل جای داشت زندگی‌اش را به‌پای دین گذاشت گفته‌هایش بی‌بدیل و ناب بود بهر حفظ مردمش بی‌تاب بود سینه‌اش آکنده از آلام بود آرزویش عزّت اسلام بود با درایت بود و الحق باخدا مقتدر بود و به دور از ادعا آمد و با همّت ربّانی اش دلربا شد با رخ نورانی‌اش وصف او تا هرکجا اعجاز کرد چشم هر جویای حق را باز کرد خانه‌اش چون معبد شاهان نبود زرق و برق دنیوی در آن نبود بی مَثَل بود و نظیرش هم نبود ذرّه‌ای وابسته‌ی عالم نبود گرچه دائم بر لبانش خنده بود همچو تیغی گفته‌اش بُرّنده بود پاک بود و خالی از ناخالصی شیر بود و خالی از دلواپسی آگه و سرزنده و بیدار بود دشمن هوشیار استکبار بود او امین مردم و دلسوز بود زاهد شب بود و شیر روز بود حق چنان رعنا و پاکش کرده بود عالمی را سینه چاکش کرده بود خالصانه آبرویش را گذاشت باغبان بود و هزاران لاله داشت لاله‌هایش عاشقش مستانه وار بهر جان دادن برایش بی‌قرار ابلهان ناگه که حمله‌ور شدند لاله‌های باغ او پرپر شدند لاله‌ها پرپر شدند و باغبان خونِ دل خورد از شعار این و آن الغَرَض در نیمه‌ی خرداد ماه بزم ما شد خانه‌ی هجران و آه حق به روی مرد حق در باز کرد با ضمیری مطمئن پرواز کرد مرد حق رفت و عزادارش شدیم خال لب رفت و گرفتارش شدیم تا خمینی عارفانه دیده بست کثرتی از عهد و پیمان‌ها شکست عدّه‌ای آهنگ اهریمن زدند طعنه‌ها بر رهبر میهن زدند دین‌فروشان ظاهراً با دین شدند مدعی مکتب و آیین شدند عالمان بی‌عمل عامل شدند ظاهراً یک خادم قابل شدند ساده‌لوحان عارف و عابد شدند یک‌شبه صاحب دل و زاهد شدند الغَرَض دانی هم‌اکنون درد چیست؟ فرقِ بین مرد و یک نامرد چیست؟ ضعف ما همره نبودن با ولی ست مشکل ما غفلت از حرف علی ست تا علی داری سری و سروری سر مکن خم پیش پای اشعری تا علی داری، چه باکی از ضرر با علی تو در امانی از شرر با علی باش و مشو از او جدا تا ظهور نور مصباح الهدی ١۵_خرداد @hadithashk
روزه بودَم زَهرى اُفتاده بجانم كه نمانَداثرم دست وپاميزنم ونيست كنارم پدرم جِگرم پاره شُد، اَمّا به دِلِ تَشت نريخت خواهرى نيست مَرا لَختِه ببيند جِگرم زَهر در آب نمود و آب را زَهرَم كرد روزه بودَم من و اِفطار به دِل زَد شَررَم مى كِشَم سينه و دِل را به زَمين ميخَندد فَرقى انگار ندارد كه چه آيد بِسَرَم آب آوَرد زَنى ، يادِ هِلال اُفتادم كَربَلا آن به آن ميگُذَرَد از نَظَرَم خاكِ اين حُجره كُجا و تَهِ گودال كُجا به تَنَم نِيزِه نَخُورده است وجُدانيست سَرَم پِدَرَم بود ، مَرا بِينِ عَبا مى پيچيد* گرچِه پاشيده زِهم نيست تَنَم دورو بَرَم* سعیدخرازى لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ابن الرضا حجره شلوغ است و کسی هم در نمی آید دیگر تن تو از پس سم بر نمی آید از جعده بدتر ام فضل است و کنیزانش از این همه زن ، یک مسلمان در نمی آید جان کندن ات را ذره ذره دید در حجره این زن دلش آمد ، دل کافر نمی آید از تشنگی چشمت سیاهی می رود اما با کاسهْ آبی ، هیچ کس آخر نمی آید انقدر بی حالی که در بین مناجاتت مانده نفس در سینه ، بالاتر نمی آید مثل حسن زخم از خودی خوردید... با این فرق شکر خدا بالا سرت خواهر نمی آید اینها که چیزی نیست ، جای شکر دارد که اینجا اقلاً ، شمر با خنجر نمی آید کشتند تشنه لب تو را ، اما همین خوب است چل نعل تازه روی این پیکر نمی آید بر روی بام خانه ماندن حکمتی دارد... پس ساربان دنبال انگشتر نمی آید کشته شدی اما ، غرورت را کسی نشکست در این میان حرفی هم از معجر نمی آید  علیرضا وفایی خیال (خیال) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ناله ی العطش حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است هرکجا مینگرم دوروبرم دیوار است ناله ی العطش من نرسیده ب کسی چه کنم هرچه کنم هلهله ها بسیار است صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس در زمین خوردن ما دست دگر در کار است علتش چیست که بالاسر من میرقصند پیش معصوم مگر جای زن بدکار است؟! نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است جای این اذیت وآزار فقط بازار است به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت از روی اسب بیافتی ب زمین دشوار است جان به قربان تنی که همه اش غارت شد بیش از پیرهنش پیکر پاکش پاره است سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زهر جفا زهری تمامیِ جگرش را گرفته بود سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود طوبای باغ سبز `رضا” زرد زرد شد آفت تمام برگ و برش را گرفته بود از درد مثل حضرت زهرا خمیده شد با دستهای خود کمرش را گرفته بود حُجره شلوغ بود ولی مونسی نداشت ای کاش یک نفر خبرش را گرفته بود بی حرمتیِّ مَحرَم او تا کجا کشید... دستی دهان شعله‌ورش را گرفته بود او داد می کشید..،به دادش نمی رسند یک عده پست دور و برش را گرفته بود آمد کنیز و کاسه ی آبی به خاک ریخت ای کاش جرعه‌ای شررش را گرفته بود دور از مدینه غربت بغداد را چشید ارث غریبی پدرش را گرفته بود خوبیِ بام بود که سُم بر تنش نرفت این ارتفاع ها ضررش را گرفته بود شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود با ضربه های ممتد او استخوان شکست در پیش خواهری که سرش را گرفته بود ای کاش بیخیال شود ساربان..،ولی انگشتریِّ او نظرش را گرفته بود بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مستجاب الدعوه امام مستجاب الدعوه،دلها را هوایی کن نوای از نفس افتادگان را نینوایی کن مرا بر سفره ی احسان خود بنشان تمام عمر ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن بیا از کودکی مثل مسیح وحضرت یحیی فقط بر سرزمین قلبها فرمانروایی کن کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد مرا مشمول اقیانوسی از حاجت روایی کن شبیه کشتی طوفان زده درگیر گردابم تو سکان دار این کشتی بمان وناخدایی کن جواد اهل بیتی وجوانی وقت رفتن نیست بمان وبیشتر از اهل عالم دلربایی کن تو راز نُه فلک را فاش کردی با کراماتت پس از این هم جهان را غرق نور وروشنایی کن تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی زمان را کاظمینی کن ،زمین را کربلایی کن  احمد علوی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دست کریم دست کریم، روزی من را زیاد داد آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد شکر خدا که فاطمه در راه بندگی کار مرا حواله به خیرالعباد داد با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی دیدم جواب سائل خود را جواد داد اینجا اگر تمام گداها نظر شدند احساس می کنند که محتاج تر شدند نزد کریم تحفهء بهتر می آورند کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع دیدیم یا رضا زحرم در می آورند آنانکه آشنای همین خانواده اند کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند از سوی عرش آمده دردانهء رضا مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است مثل پدر درست به زهرا کشیده است شب تا سحر دعای جوادالائمه است ما را حساب کرده و بالا کشیده است میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست هر چند برده نوکر تو آبروی تو من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست از من مگیر گوشه ی باب الجواد را حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست امشب اگر کسی درِ این خانه را زده دارد هوای کرببلا غیر این که نیست پس باز هم بیا و جواب مرا بده پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری جان می کنی ولی نبریده است حنجری جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند دور و بر تو نیست ولی آه مادری جسم تو می برند کنیزان به پشت بام اما نمی برند به سر نیزه ها سری جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد انگشتر و ردا و عبایت به دیگری راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی داغ سه ساله و غم معجر نداشتی رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مجال آه نداشت میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...  محسن حنیفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه جگر سوز بردار از خاک کف حجره سرت را از بی‌کسی کمتر صدا کن مادرت را اینجا جواب ناله‌هایت نیشخند است اصلاً نمی فهمند چشمان ترت را با هلهله با پایکوبی خنده کردند سوز صدای خسته‌ی بی جوهرت را آه جگر سوزت امانت را بریده اتش زدی با سرفه ات دور و برت را حتی توان ایستادن هم نداری قوّت نداری وا کُنی بال و پرت را پیداست از حال وخیمت زهر بدجور آتش زده باغ گل نیلوفرت را داری به خود می‌پیچی اما حیف اینجا چشمی نمی بارد دل غم پرورت را باید که تنها در غریبی بگذرانی در خانه‌ی خود لحظه‌های آخرت را در پیش رویت آب را روی زمین ریخت می‌بینی آقا دشمنی همسرت را ؟ بی‌حرمتی شد به مقامت آه – اما خنجر نزد بوسه ضریح حنجرت را میدانم اما شرم دارم که بگویم بردند پشت بام خانه پیکرت را  محمد حسن بیات‌لو لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جواد الائمه(ع) مبارکی تو و خود رزق بی حساب ،جواد ندیده است شبیه تو را تراب ، جواد برای وارث جود رضا شدن بی شک نشد به جز تو کس دیگر انتخاب ، جواد مگر به جز تو در این شهر هست خورشیدی تن تو سوخت چرا زیر آفتاب ، جواد؟ سه روز چشم فلک روی بام بیدار است دیار کفر خودش را زده به خواب ، جواد به زخم های دلت ام فضل می خندد نمک زده است دلت را کند کباب ، جواد اگر چه کل جهان بر سرت خراب شده است سرت ندیده به خود مجلس شراب ، جواد هزار شکر که بعد از شهادتت دیگر نبود صحبتی از معجر و نقاب ، جواد شهریار سنجری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باب الجواد غیر از شما کسی به دل ما امان نداد غیر از شما کسی به گدا، آب و نان نداد از هر کسی سوال نمودم «کجا روم؟» جایی به غیر خانه‌ی تان را نشان نداد غیر از شما و‌ سر در باب الجوادتان، هرگز کسی نشانه ای از آسمان نداد بر نی نرفت رأس تو و وقت تشنگی، خولی به تو ز خون تو آب روان نداد شکر خدا! یزید نزد چوب بر لبت، با خیزران کینه، لبت را تکان نداد هرچند شد شهید، علی اکبر رضا شکر خدا که زیر سم اسب جان نداد  مهران قربانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹