eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام مادر باران... سلام عطر نسیم سلام روضه ی رضوان... سلام خُلقِ عظیم کرامتی و نشسته به دامنِ تو کریم فرشتگان مقرٓب به خانه ی تو ندیم تو ریسمان زمین را به آسمان بستی بنای عرش خدا را تو پلکان هستی تو ماورای بهشتی و‌ کوثری بانو در آسمان هدایت منوری بانو تو ذوالفقارِ امیر دلاوری بانو به کار زارِ ولا، از همه سری بانو به صدق‌ِ خطبه ی طوفانی فدک... زهرا قسم که دستِ خدایی بدون شک... زهرا تو عشق اهلِ سمایی چه شد که اینجایی؟! چرا چو اهلِ زمین سر به خاک میسایی؟ فروغ چشمِ پدر .. ای کمال زیبایی چقدر پیشِ علی با وقار می آیی جوان شده به نگاهت دوباره عالم پیر به ذره ذره یِ هستی رسیده خیر کثیر دلیل خلقت عالم .... اصول ایمانی محبت تو شده ... ضامن مسلمانی بروج و طارقی و انشراح و فرقانی تو شرحِ منزلتِ آیه های قرآنی نشان به آیه ی کوثر به هل اتی و دخان که آیه آیه ی مدحت شکفته در قران منم همان که تورا نور ماسوی داند همان که نام تو را دافع البلا داند مریض عشق فقط عشق را شفا داند تو کیستی و که بودی فقط خدا داند "بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد" مگر دعای تو تاثیر تازه بگذارد کسی زِ نسل شما انقلاب خواهد کرد تمام عالمیان را مجاب خواهد کرد دعای ما همه را مستجاب خواهد کرد ستون کاخِ ستم را خراب خواهد کرد‌ " ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد " تمامِ دار و ندارت نصیبِ نرجس شد @hadithashk
مادرم خیلی حیا کرد ولی اون بی حیا تر از این حرفاست که میگم چل روزه گذشته اما من هنوز دست و پام میلرزه تو کوچه میرم کاشکی برگرده روزای خوبمون مادرم بلند شه رو پای خودش فضه زحمت میکشه ولی بازم کاشکی نون می‌پخت با دستای خودش کاشکی خونمون درش چوبی نبود از پر فرشته ها بود درمون شاید این در اگه مسماری نداشت حالا خوب بودش حال مادرمون جبرئیل بدون اذن مادرم در خونه ی علی رو وا نکرد زدنش دختری رو که پدرش هیچ موقع اونو به اسم صدا نکرد نظم زندگیمونو بهم زدن پر پرواز بابامو چیدنش دست مادرم رو که شکستنش بابامو روی زمین کشیدنش @hadithashk
در چشم خلق حضرت عالیجناب شد هرکس برای نوکری اش انتخاب شد وقت شنیدن از غم زهرای مرضیه عمری ثواب کرد دلی که کباب شد هر کس که شأن بیت علی را نگه نداشت نزد خدای فاطمه خانه خراب شد تا باد برد شعله سوی بیت بوتراب آتش هم از خجالت بسیار آب شد دنیا تمام روشنی اش را ز دست داد سیلی زدن به صورت خورشید باب شد @hadithashk
حالم از این همه آزار به هم می ریزد با زمین خوردن زن کار به هم می ریزد یاس آنقدر نحیف است که حتی یک بار با فشار در و دیوار به هم می ریزد گر بیفتد درِ این باغ روی گل حتما ساقه اش را نوک مسمار به هم می ریزد دوست با رفتن یک دوست زمین می خورد و یار با رفتن یک یار به هم می ریزد تو اگر پر بزنی از حسنین و زینب بیشتر حیدر کرار به هم می ریزد روزها می گذرد کرببلا می آید مادری موقع دیدار به هم می ریزد عمه می گفت که آرام بگیرید،اگر بشود حرمله بیدار به هم می ریزد پای نی جان رقیه به لبش می آید روی نی رأس علمدار به هم می ریزد زینبش می رسد از راه و شبیه حیدر خطبه می خواند و بازار به هم می ریزد تا که حرف از لب خشک تو وسط می آید روزه و سفره ی افطار به هم می ریزد @hadithashk
مظلوم حسن(ع) من برم به آسمون برم به دریا چی بگم  رفته بودیم فدک و بگیریم اما چی بگم کوه اگه بشنوه حرفمو کمر خم میکنه حالا من چیکار کنم برم به بابا چی بگم امانت دار خوبی برای بابا نبودم کاش خود بابا میرفت کاشکی که من اونجا نبودم تا خود خونه نگاهمو ازش میدزدیم کاش که من اصلا حسن بچه زهرا نبودم خوب شدش نیومدی ازین به بعدشم نیا آدمای خوبی پیدا نمیشن تو کوچه ها راه ما رو بستن و مادرم و کتک زدن نتونستم یه کلام بهش بگم آخه چرا سواره با خبر از حال منه پیاده نیست بغض من بغض گلوگیری بغض ساده نیست کاش زمین نیفته مادر کسی، حال کسی بدتر از حال کسی که مادرش افتاده نیست دیگه من خوب نمیشم آدم سابق نمیشم شبیه گریه ایم که دیگه هق هق نمیشم کاش میشد همین الان شیشه زهر و بخورم اینجوری برا کسی آینه ی دق نمیشم @hadithashk
مادر مهر محضر نور است هرجا دیده ی تر حاضر است گریه؛ خورشیدی است که از شب فراتر..،حاضر است اشکِ ما مهریه‌ی زهراست..،مهر مادری‌ست ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است وقتِ عرضِ دستبوسی اش،مدینه دیده بود زودتر از دیگران،شخص پیمبر حاضر است فاطمه یعنی همان آئینه‌‌ی پروردگار فاطمه یعنی خدایت در برابر حاضر است لیلة القدر است..،قدرش قابل توصیف نیست گرچه از آغاز خلقت فیض منبر حاضر است ساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختند فاطمه در قلب آن مانند محور حاضر است در کلاس فاطمه اعجاز را باید شناخت فضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر است وقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکرد وقت حلِّ مشکلِ فرزند ، مادر حاضر است حاجتم را تا که گفتم ، زود زهرا رفع کرد طفل تا لب تر کند ، نانِ معطر حاضر است هم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود... در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر است زیرِ چتر چادرش معراج را حس می کنیم رُشد خواهی کرد هرجایی که بستر حاضر است فاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشت از طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر است گُم نخواهد کرد ما را بین آن هُولُ وَلا بانوی قامت‌خمی که صبحِ محشر حاضر است شال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشد فاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است ▪️ تیزی مسمار کافی بود مادر جان دهد... آه! پهلویش برای ضربه‌ی در حاضر است؟! بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زخم های پر این روزها شب وسحرت طول می کشد حتی دقیقه در نظرت طول می کشد تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت در پیش چشم های ترت طول می کشد از کنج خانه تا دم در غصه می خورم از بس که راه مختصرت طول می کشد اینگونه پیش گر برود ای کبوترم درمان زخم های پرت طول می کشد با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی از بین کوچه ها گذرت طول می کشد بگذر از این محله که در وقت حادثه تا مجتبی شود سپرت طول می کشد تنگ غروب می رسی و درک می کنم درد دل تو با پدرت طول می کشد گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی آرام کردن پسرت طول می کشد گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست افسوس ..قصه جگرت طول می کشد تو می روی و تازه شروع غم من است گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد * گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد هادی ملک پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مادر نیمه جان تب کرده ای دوباره.. مگر درد می‌کشی؟! بانوی خانه ام چقدر درد می‌کشی! خورده به در سرتو و سردرد می‌کشی سر پا نشو اگر که کمردرد میکشی ای نیمه جان خانه مرا نیمه جان نکن یک ذره کار با ترک استخوان نکن دربسترت بمان هوس پا شدن نکن قلبم شکست جامه گلدار تن نکن باشد قبول! هیچ نگاهی به من نکن با چادر سیاه علی را کفن نکن من مَحرمم! بگو که چرا رو گرفته ای؟! آخر چرا به دوری من خو گرفته ای از آن زمان که راه تو افتاد پشت در ای پابه ماه! ماه تو افتاد پشت در چادر نگو پناه تو افتاد پشت در چه روزها نگاه تو افتاد پشت در یادم نرفته لشکر شیطان روانه شد و قتلگاه محسن ما بین خانه شد یادم نرفته حمله اشرار بود و تو در شعله ها جسارت مسمار بود و تو بی رحمی بد در و دیوار بود و تو پهلوت آن میانه گرفتار بود و تو.. یا فضه گفتی و پروبالت شکسته شد بند دلم ز ناله ات آنجا گسسته شد وقتی که کفر کوچه به کوچه مرا کشید دیدی علی به روی تن تو عبا کشید؟! لعنت برآن کسی‌که تو را زیر پا کشید زینب زمان دیدن وضعت چه ها کشید داد از دل علی که تو را بی هوا زدند مردم امانت نبوی مرا زدند! سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شهیده دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا زدند پیش نگاهم زن جوان مرا به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند صبور بودم و صبر مرا محک زده اند زن رشیده ی من را خمیده کردند آه میان خانه ام او را شهیده کردند آه چقدر مردم شهر مدینه نامردند مقابل حرم وحی، هیزم آوردند چگونه فاطمه ام زیر دست و پا افتاد به درب خانه لگد خورد و بی هوا افتاد چهل نفر گل باغ مرا لگد کردند به آیه های الهی چقدر بد کردند میان کوچه می آمد برای یاری من مغیره طعنه زد آنجا به بی قراری من به جای هر که در آن روز هم نبود، زدند برای آنکه شود بازویش کبود، زدند همین که زنده ام اکنون، نشان صبر من است مقابلم به خدا قبر او نه! قبر من است... علی میرحیدری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بدون فاطمه آه! افتاده علی از پا بدون فاطمه روزگارش سخت شد مولا بدون فاطمه فاطمه بود و علی احساس تنهایی نداشت رفت زهرا، شد علی تنها بدون فاطمه بعد زهرا این سوال خیلی از مردم شده زنده می‌ماند علی آیا بدون فاطمه؟ فاطمه، جان امیرالمومنین را حفظ کرد حفظ شد جان علی اما بدون فاطمه بیشتر از قبل مشتاق شهادت شد علی جای ماندن نیست این دنیا بدون فاطمه همتراز فاطمه دیگر نباشد در جهان پس علی مانده است بی‌همتا بدون فاطمه تا قیامت پرچم حیدر نمی‌افتد زمین راه زهرا طی شود حتی بدون فاطمه روزی همسایه‌ها از سوی زهرا می‌رسید رزقشان پس قطع شد حالا بدون فاطمه با کنیزش هم شبیه دخترش رفتار کرد داغ مادر دیده است اسما بدون فاطمه روز محشر گر شفاعت را کند از ما دریغ زار خواهد بود کار ما بدون فاطمه مادر سادات رفت و دخترش پنجاه سال پیر شد تا عصر عاشورا بدون فاطمه آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دق الباب قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در می نشیند منتظر بانوی محشر پشت در خانه وقتی خانه زهراست، پس هر سائلی بعد دق الباب خندان می شود در پشت در آنقدر از صاحب این خانه احسان دیده بود سجده کرد و اشهدش را گفت کافر پشت در در زدند و با خودش می گفت حتما سایل است باز هم با کیسه نان رفت مادر پشت در در کمال حیرت اما دید بانوی کرم جای سائل آمده اینبار لشکر پشت در در زدند و در زدند و در زدند و در شکست آه شد آغاز، جنگی نا برابر پشت در با غضب شیطان به سوی اهل جنت حمله برد پا نهاد ابلیس بر آیات کوثر پشت در غنچه یاس و هجوم آتش و مسمارِ داغ شد گل نشکفته سادات پرپر پشت در نیست پاسخ همچنان این پرسش تاریخ را از چه بابت رفت فضه جای حیدر پشت در کار دنیا را ببین در رفت و آمدهای خود ناگهان از پا می افتد مرد خیبر پشت در گر هزاران بار برگردد به دنیا باز هم می رود زهرا هزاران بار دیگر پشت در علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اگرمیتوانی بمانی بمان زهرا اگر بماني و غم را رها كني از نو دوباره زندگي ام را بنا كني تنها همين كه دست نگيري به پهلويت دردي كه هست در جگرم را دوا كني بي تو نفس كشيدن من هم مصيبت است بايد خودت براي شفايت دعا كني حالم شبيه حال خودت رو به راه نيست آيا شود كه گوشه ي چشمي به ما كني جاني دوباره در تن من ميدمي اگر نام مرا شبيه گذشته صدا كني پس ماندن ات محال نباشد چرا كه تو با يك نگاه از همه دفع بلا كني وقتش رسيده است كه با دست خسته ات فكري براي بي كفن كربلا كني زهرا بمان و پيرهنش را تمام كن تا گريه ها براي غم بوريا كني زهرا بمان كه زينبم از بين قتلگاه از پيكر بدون سر او جدا كني... محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹