eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
جود و عطا سلام معنیِ توحید یا امام جواد سلام مَاْمَنِ امیّد یا امام جواد مدینه نور گرفت از جمال زیبایت تویی عشیره‌ی خورشید یا امام جواد گدا گرسنه نخوابید در مدینه شبی ز بسکه جود و عطا دید یا امام جواد تمام شهر درِ خانه‌ات دخیل شدند همین‌که نام تو پیچید یا امام جواد مدینه خشک نبود و، همیشه باران هم به ربنای تو بارید یا امام جواد تمام جود و عطا را از اول خلقت خدا به نام تو بخشید یا امام جواد نقاب چهره‌ی تو لحظه‌ای کنار کشید به عرش نور تو تابید یا امام جواد به علمِ کودکیت دشمن تو ایمان داشت سؤال از تو که پرسید یا امام جواد بمیرد آنکه به سن جوانی از رهِ کین بساط عمرِ تو برچید یا امام جواد تمام جسم تو از گریه‌ی جگر خون شد ز هم درونِ تو پاشید یا امام جواد تو زهر خوردی و پشت در ام‌الفضل به حال و روز تو خندید یا امام جواد رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جوانِ رضا عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید به پریشان شدن بال و پرش خندیدند درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین همگی جمع شدند دور سرش خندیدند یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد بر نفسهای بدون اثرش خندیدند زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند دست پا می زند و نیست کنارش پدری تا ببیند به عزای پسرش خندیدند کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود لشگری دور تن مختصرش خندیدند هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی... عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند  قاسم نعمتی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بی قرار لطفِ یزدان به من ُو ایل و تبارم کم نیست بهتر از تو به خدا در هـمه یِ عالَم نیست تو جـوادی و منم سائـل دربار شما سفره انداخته باشی عـددی حاتم نیست همه یِ هستیِ سلطانِ خراسان به خدا... هر که از عشـقِ شما دم نزند آدم نیست کاظـمینی شدنم راه حسیـنی شدن است ذرّه ای فـرق مـیان تو و اربابـم نیست سنگ عشقت به روی سینه اگر می کوبم روز محشر به خدا جز تو کسی پشتم نیست بی قرار حـَرمت هـستم و می دانم که... تا نخواهد پدرت حکم حـرم محکم نیست کـربلا می روم از صحـنِ تو انشاءالله می زنم در حَرمت جار که دلدارم نیست حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا ایهاالجواد تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر یا ایهاالجواد تصدق علی الفقیر حس کرده است ثروت عالم به دست اوست وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر این گوشه چشم توست که اکسیر اعظم است با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر از حداکثر همه سر بوده هر زمان از تو رسیده است به حداقل ، فقیر از دیگران اگر چه شنیده کرم ، ولی دیده همیشه لطف تو را در عمل فقیر با دست پر به خانه ی خود رفته هر زمان با دست خالی آمده در این محل فقیر (( دارایی کریم به منزل نمی رسد ))* درباره ی تو ساخته ضرب المثل فقیر از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد شد زندگی تلخ به کامش عسل فقیر  مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
تو زخم دیده ای برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش بر تار گیسوان تو جای لب رضاست این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش اینان ز دست و پا زدنت کیف می کنند طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست پس آیه های کوثر خود بر زمین مکش شکر خدا که نیست تماشا کند رضا گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش در کربلا پدر به پسر التماس کرد برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش بس کن حسین آبروی خویش را مبر زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش کار عباست بردن این جسم زینبا با گوشه های معجر خود بر زمین مکش  قاسم نعمتی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
در پناه تو ماییم در پناه تو یا حضرت جواد محتاج یک نگاه تو یا حضرت جواد هستیم عذر خواه تو یا حضرت جواد قربان روی ماه تو یا حضرت جواد ما زنده از عطای جوادالائمه ایم یک عمر خاک پای جوادالائمه ایم هر کس که خاک پای تو شد سرفراز شد از منت عطای همه بی نیاز شد حرزت در این زمانه ی غم چاره ساز شد گفتیم یا جواد و در بسته باز شد غیر از جواد واژه ای اندازه ی تو نیست لطفی شبیه لطف پر اوازه ی تو نیست بر این دل شکسته ام ای جان نگاه کن ماییم و این زمانه ی بحران نگاه کن بر حال روزگار پریشان نگاه کن اقا به جان شاه خراسان نگاه کن ای مرهم همیشگی خسته جانی ام لطفی نداشت بی کرمت زندگانی ام ای در شکوه نام تو درمان درد ها سر میرسد کنار تو کتمان دردها هرچند بر دلم زده باران دردها درمان اگر تویی که به قربان دردها اقا تمام زندگی ام زیر دین توست در دل همیشه حرف تو و کاظمین توست دست جواد خسته ی بخشش نمی شود وقت عطا معطل خواهش نمی شود اقام جز به نور ستایش نمی شود مدحش به صد کتاب نگارش نمی شود درمانده ایم و خنده ی مولا علاج ماست این اشک شوق در شب دنیا سراج ماست وقتی که غم به شانه سرازیر می شود حتی جوان ز زندگی اش سیر می شود در عنفوان زندگی اش پیر می شود لبخند دشمنان به دلش تیر می شود مثل پدر دلش به غریبی دچار شد زهرا زا داغ عمر کمش داغدار شد جان می دهد غریب ترین غریب ها دف می زنند دور سرش نانجیب ها افتاده بود و طاقت برخواستن نداشت جز خاک و خون نشانه ی دیگر به تن نداشت از بس که در غریبی خود دست و پا زده تنها و خسته جان نفسش بند امده می سوزد از عطش ولی ابش نمی دهند هستند اهل خانه،جوابش نمی دهند خون می چکد ز لعل لب اسمانی اش گویا خنک شده جگر یار جانی اش از خاک تا به بام تنش را کشیده اند حالا کبوتران خدا سر رسیده اند بی احترام شد بدن حجت خدا اما سرش نشانه نشد روی نیزه ها هرچند تا سه روز تنش افتاب خورد از نعل تازه کی بدنش خاک و اب خورد؟ هرچند خاک و خون ز لبانش جدا نشد دیگر به خیزران لب او اشنا نشد حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قاتلت آشناست قاتلت آشناست واویلا همسرت بی وفاست واویلا بدنت تیر می‌کشد، یعنی مرگ بهرت شفاست واویلا خنده‌ی ام‌فضل ملعونه حاصل گریه‌هاست واویلا مثل زهرا به خاک افتادی در دلت غم به پاست واویلا آن کنیزی که می‌کنَد خنده چه قدَر بی حیاست واویلا فاطمه آمده به بالینت حال وقت عزاست واویلا این شب آخری به یاد حسین حجره‌ات کربلاست واویلا تشنه‌ی آب هستی ای مولا این اشاره به جاست واویلا تشنه‌ای که جدا شده سر او گل خیرالنساست واویلا روی خاک است با تنی عریان کفنش بوریاست واویلا بدنش زیر دست و پا و، سرش به روی نیزه‌هاست واویلا گریه‌های حزین یک خواهر از چه رو بی صداست واویلا نغمه‌ی یا بنی می‌آید این صدا آشناست واویلا چه قدَر تیر در بدن دارد به تنش کهنه پیروهن دارد   رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بدنت آب شد شد عطش غالب و از تو جگری باقی نیست بدنت آب شد ازتو اثری باقی نیست هی نفس می زدی و تشنه زمین می خوردی از تو ای جان رضا، بال و پری باقی نیست این همه هلهله را آه تو پاسخگو نیست بس کنیز آمده جای گذری باقی نیست همسرت هم به تو و العطشت می خندد هیچکس نیست کنارت نفری باقی نیست تا لب بام کشیدند تو را با صورت با چنین حال، برای تو سری باقی نیست  رضا رسول زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
صدای خنده ی کفتار زهری میان سینه ای بیمار میپیچید غم برگلویش چون طناب دار میپیچید یک آن تمام نظم عالم را بهم میریخت تا ناله اش در گنبد دوّار میپیچید از دردهایش کم نمیشد ذره ای حتی روی زمین حجره هر مقدار میپیچید یک سو صدای ناله ای جانسوز می آمد یک سو صدای خنده ی کفتار میپیچید روی شکم هرقدر پارا جابه جا میکرد طاقت نمی آورد و بالاجبار میپیچید لب تشنه جان داد و صدای `یَبنی المظلوم” با گریه های مادری هربار میپیچید هنگام برخورد سرش با پله های بام در گوش زهرا ضجه ی دیوار میپیچید دیوار گفتم داغ مادر را تداعی کرد جنگ میان آتش و در را تداعی کرد آمد فشاری استخوان سینه مو برداشت دستی رسید و چهره ی آیینه مو برداشت تا عرش زیر چکمه ی یک بی شرف افتاد در یک طرف افتاد مادر یک طرف افتاد این اتفاق تلخ را تاریخ میفهمد داغ درون سینه ها را میخ میفهمد عالیه رجبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
عرش خدا می لرزد چشم در چشم تو می دوزد و بد می خندد دست و پا می زنی و در به رویت می بندد سر و کار جگرت تا که به زهرش افتاد نقل شادی عوض مرهم زخمت می داد اینچنین ناله نکن عرش خدا می لرزد در خراسان دلت قلب رضا می لرزد پسرت نیست سر از خاک تو را بردارد کمی از رنج غریبیِ شما بردارد از ترک های لبت درد عطش می بارد چقدر حجره به گودال شباهت دارد افتابت به لب بام تماشایی شد تا سه روز از بدنت خوب پذیرایی شد دل خورشید به تنهایی تان می سوزد چهره ات گفت که عمرت چه جوان می سوزد حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
زهرِ جفا دشمنانت یک طرف ، آن آشنا از یک طرف بی‌وفایی یک طرف ، زهرِ جفا از یک طرف کلِّ عالم خون بگرید در عزای تو کم است ارضیان از یک طرف ، اهلِ سما از یک طرف ارباً إرباً شد دلت از فتنه و نامردی‌اش زهرِ کاری یک طرف ، رقاصه‌ها از یک طرف تشنه‌ای و ... طالبِ آبی و ... این ها یک طرف بر زمین می‌ریزد آب آن بی‌حیا از یک طرف می‌کِشد جسم تو را تا بام خانه ، پیکرت میخورد بر کنج پله ، بی‌هوا از یک طرف خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کرده‌اند داغِ مادر یک طرف ، کرببلا از یک طرف تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف پیرمردان آمدند و بهرِ قربت میزدند با لگد از یک طرف ، چوبِ عصا از یک طرف کربلا بال کبوتر نیست ، جانم را گرفت ... ... بادِ داغ از یک طرف ، زلفِ رها از یک طرف روزیِ ماه محرم از شما خواهم گرفت رزقِ اشک از یک طرف ، سوز و نوا از یک طرف از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم راهی‌ام کن اربعین کرببلا از یک طرف محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا جواد الائمه سر را زِ خاکِ حُجره اگر بَر نداشتی تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی خواهر نداشتی که اگر بود می‌شکست وقتی که بال می‌زدی و پَر نداشتی از طوس آمدند بِگِریند در غمت یاری به غیرِ چند کبوتر نداشتی وقتی که زهَر بر جگرَت چَنگ می‌کشید جُز یاحسین ناله‌یِ دیگر نداشتی ختمی گرفته‌اند برایَت کنیزکان لبخند می‌زدند و تو باور نداشتی تو تشنه کام و آب زمین ریخت قاتلت چشمت به آب بود و از آن بَر نداشتی کف می‌زدند دور و بَرَت تا که جان دهی کف میزدند و تاب به پیکر نداشتی کف می‌زدند ولیکن به روی دست دستِ زِ تن جُدایِ برادر نداشتی شُکرِ خدا که پیرهنی بود بر تنت یا زیرِ نیزه‌ها تنِ بی سر نداشتی شُکرِ خدا که لحظه‌ی از هوش رفتنت خواهر نداشتی ، غمِ معجر نداشتی حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹