عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت190 📝
༊────────୨୧────────༊
پروا با لبخند به دخترش نگاه میکند:
-بیا اینجا مامان، بیا ببین خاله چکارت داره!
با ذوق میپرسم:
-اسمش چیه؟
پروا دست دخترش را میگیرد:
-مامانی به خاله اسمتو میگی؟
دختربچه با صدای نازک و ملوسش لب باز میکند:
-بهار!
دستانم را باز میکنم:
-ای جان دلم؛ چه شیرینی شما... میای بغل من؟
با خجالت جلو می آید که روی پایم مینشانمش، آهسته بوسه ای به گونه اش میزنم تا رد رژلبم نماند بعد میگویم:
-چقدر شبیه خودته! کپی مامانتیا!
پروا لبخند میزند و موهای بهار را به پشت گوشش هدایت میکند بعد میگوید:
-آره اینو همه میگن، اما دیار شبیه باباشه، البته کوروش اعتقاد داره چشاش شکل منه!
به دیار که حریصانه شیشه شیرش را گرفته و میخورد نگاه میکنم:
-آره این فسقلی شبیه باباشه!
پروا نگاهم میکند:
-آقا شهاب گفت شما مجردی و درس میخونی آره؟
سر تکان میدهم:
-آره البته فعلا...
چشمانش را ریز میکند و با لحن شوخ طبعی میپرسد:
-خبریه؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
╔ღ═╗╔╗
╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ
╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣
╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#همسر_تقلبی_من
#به_قلم_اعظم_فهیمی
#پارت190
تمام تنم به رعشه افتاد، عزیز منو خونهی عماد دیده بود... منی که الان باید خوابگاه میبودم نه اینجا!
چشامو بستم و بغض کردم، دلم میخواست از خجالت آب بشم، آخ که کاش هیچوقت عزیز منو تو خونه یه مرد غریبه نمیدید، الان با خودش چه فکرا که نمیکنه!
چشامو که باز کردم پرده اشک باعث شد صورت سرخشو تار ببینم، بمیرم براش ببین چی کشیده بود تا منو پیدا کنه...
اشکام روی صورتم ریخت و لرزون نجوا کردم:
-سلام عزیز!
دستای لاغرش دور گردنم قفل شد، از اینکه باهام پرخاش نکرد بلند هق زدم که گفت:
-خیلی دنبالت گشتم، چرا بهم نگفتی برات مشکل پیش اومده مادر؟
عزیزو میشناختم، جلوی بقیه هیچوقت کاری نمیکرد تا کوچیک بشم، اگه الان باهام مهربون بود مطمئن بودم تو دلش جنگی به پاست!
محکم به خودم فشردمش:
-ببخشید عزیز... ببخشید اما نخواستم دل نگرانت کنم.
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع