.
همراهان خوب چنل (عشق و همسر)
عیدتون مبارک😍
#صبح_بخیر💕
@hamsar_ostad
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت797 📝
༊────────୨୧────────༊
چادر را روی سرم میاندازم و به گفته مادر شهاب چرخی میزنم.
مادرش صلوات میفرستد و به فرشته میگوید باز اسپند دود کند.
با لبخند به مادر شهاب زل زده ام که صدای مردانهاش از کنار در به گوشم میرسد:
-اجازه هست؟
با ذوق سمتش میچرخم و او هم چشمانش با هیجان زیادی روی من چرخ میخورد:
-به به مبارکه پریا خانم! چقدر برازنده!
لبم را گاز میگیرم:
-ممنون!
کمی جلو میآید مادرش خودش را سرگرم تمیز کردن خورده پارچه ها میکند که شهاب مقابلم میایستد و با شیطنت لب میزند:
-میشه بزنیم رو دور تند سریع تر محرمم شی؟
با خجالت به مادرش نگاه میکنم و من هم لب میزنم:
-خب قراره کی عقد کنیم پس؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
آرام دلـــــم بــردی و آرام منــی
بر جان و دلم دامی و در دام منی
𝄠♥️
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
مثل یک شعر
مرا تنگ در آغوش بگیر
که هوای غزلم
سخت شبیه تن توست…
𝄠♥️
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت798 📝
༊────────୨୧────────༊
چینی به بینی اش میدهد و با انگشت نوک دماغم میکوبد:
-جون من؛ تو یواش حرف نزن...
بعد فوری فاصله میگیرد، مات نگاهش میکنم میخواهم بپرسم چرا... که فرشته اسپند به دست وارد اتاق میشود و دور سرم میچرخاند.
به تصویر مات شده در دود شهاب نگاه میکنم که دست به سینه تکیه به در زده و تماشایم میکند، واقعا کاش به قول شهاب زودتر عقد کنیم... آخ که اگر محرمش بودم همین حالا هرطور بود خودم را به او میرساندم...
بعد از تمام شدن کارمان به منزل خانجون برمیگردیم، همین که میرسیم خریدهایمان را به اتاق میبریم، شهاب نگاهم میکند و میپرسد:
-آخر هفته خوبه دیگه، نه؟
کنجکاو میپرسم:
-برای چی؟
ابرویی بالا میدهد:
-برای اینکه بگیرمت دیگه...
با خجالت میخندم:
-از دست تو شهاب... آره به نظر منم خوبه.
چشمکی تحویل میدهد:
-پس میرم به آقاجون اینا بگم.
با هیجان سر تکان میدهم...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
خوش اومدید😍
شما با بنر واقعی رمان به این کانال دعوت شدید😍👇
میانبر رمان #همسر_تقلبی_من 👇
میانبر پارت 1 رمان #همسر_تقلبی_من👇
https://eitaa.com/Hamsar_Ostad/45900
میانبر پارت 50 رمان #همسر_تقلبی_من👇
https://eitaa.com/Hamsar_Ostad/48242
میانبر پارت 100 رمان #همسر_تقلبی_من👇
https://eitaa.com/Hamsar_Ostad/51355
میانبر پارت 150 رمان #همسر_تقلبی_من👇
https://eitaa.com/Hamsar_Ostad/52670
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
میانبر پارت اول رمان #عشق_غیر_مجاز 👇
(میانبرای این رمان سنجاقه)
https://eitaa.com/Hamsar_Ostad/13996
طلوع صبح
مشرقیترین جاے آغوش تو است
خورشید را کنار میزنم!
من با گرماے وجودت زنده خواهم شد
و با ناز نگاهت زندگی
خواهم کرد...
𝄠♥️
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت799 📝
༊────────୨୧────────༊
قرار عقدمان برای آخر هفته میافتد، با ذوقی وصف نشدنی خریدها را به خانجون نشان میدهم و او برای خوشبختیام دعا میکند.
زمان زیادی نمانده پس برای دعوت گرفتن مهمانها از بزرگتر ها کمک میگیریم.
اول از همه با مادر تماس میگیرم... هرچقدر اصرار میکنم بی فایده است... پدر که حتی جواب تلفنم را نمیدهد...
دل شکسته با پروا درددل میکنم و در آخر برای جشن دعوتشان میکنم، با مهتاب تماس میگیرم و بعد از کلی حرف و صحبت او را هم دعوت میگیرم...
شمارهی خاله نسترن را میگیرم و داخل خانه رژه میروم، هنوز خانهی بی اثاثیه برایم حکم دهان کجی دارد...
با شنیدن صدای خاله نسترن به خودم میآیم:
-درست میبینم؟ پریا تویی عزیزم؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت800 📝
༊────────୨୧────────༊
لبم را میگزم:
-سلام خاله جون... حالتون چطوره؟
-صدای تو رو که شنیدم بهتر شدم خاله... تو چطوری... فکرشو نمیکردم سراغی ازم بگیری...
صدایش پر از غم و ناراحتیست، میدانم غصه سهراب را میخورد... حق هم دارد، پسری که این همه سال تمام هم و غمش را پای او گذاشت، مخفیانه با پدرش در ارتباط بود و بعد در اولین فرصت مهاجرت کرد و در اخر پدرش را انتخاب کرد... همان پدر یک لا قبای بی حیایش را... در آخر هم تمام بلاهایی که سر من آوردند و حکم آب خنک خوردنشان...
شقیقه ام را میفشارم تا باز یاد گذشته تلخ و تاریکم نیفتم... اما چندان موفق نیستم، گذشته مثل طنابی دور گردنم پیچ خورده...
در جواب خاله نسترن میگویم:
-چقدر پژمرده ای خاله جون... درست مثل دل من... تو از غصهی پسرت... منم از غصهی لجبازی و قهر پدر و مادرم!
آهی میکشد:
-شنیدم خاله... مادرت هر از گاهی بهم سر میزنه... دل ناهید حسابی از خانجون و آقاجونت پره... چشم دیدن اون پسر بیچاره شهابو هم نداره...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع