🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 سه شنبه
🔸 ۱۰ بهمن / دلو ۱۴۰۲
🔸 ۱۸ رجب ۱۴۴۵
🔸 ۳۰ ژانویه ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌗 امروز قمر در «برج سنبله» است.
✔️ برای امور زیر خوب است:
امور مشارکت
امور تجاری
امور زراعی
بنایی و ساخت و ساز
خرید مغازه، باغ، منزل
ارسال کالا
نوشتن سند و قباله و قرارداد
⛔️ ممنوعات
امور ازدواجی
👶 زایمان
خوب است.
🚙 مسافرت
خوب است.
🌎🔭👀
💑 انعقاد نطفه
شهادت در راه خدا نصیب چنین فرزندی گردد. انشاءالله
💇 اصلاح سر و صورت
باعث غم میشود.
🩸حجامت، خون دادن، فصد و زالو انداختن
باعث مشکلات مغزی میشود.
✂️ ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست. باید بر هلاکت خود بترسد.
👕 بریدن پارچه
روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.
به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.
خرید لباس اشکال ندارد.
کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب سه شنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۱۸ سوره مبارکه "کهف" است.
﴿﷽ و تحسبهم ایقاظا و هم رقود﴾
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که چیزی از دوست یا دشمن خواب بیننده، به وی برسد.
چیزی همانند آن قیاس گردد.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تاعشای آخر (وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز سه شنبه
یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۹۰۳ مرتبه «یا قابض» که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
☀️ امروز متعلق است به
#امام_سجاد علیهالسلام
#امام_باقر علیهالسلام
#امام_صادق علیهالسلام
اعمال نیک خود را پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
🙏🏼🙏🏼 نماز شب نوزدهم ماه رجب
عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ التَّاسِعَةَ عَشْرَةَ أَرْبَعاً بِالْحَمْدِ وَ آيَةِ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً وَ التَّوْحِيدِ كَذَلِكَ، أُعْطِيَ كَثَوَابِ مُوسَى علیه السَّلام، وَ كانَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ ثَوابُ شَهيدٍ، وَ يَبْعَثُ اللهُ تَعَالَى إلَيْهِ مَعَ مَلائِكَتِهِ ثَلاثَ بَشاراتٍ أنْ لا يَفْضَحَهُ اللهُ فِي الْمَوْقِفِ، وَ أنْ لا يُحاسِبَهُ، وَ أنْ يُقالَ لَهُ ادْخُلِ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ. (البلدالأمين، ص169)
جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب نوزدهم ماه رجب 4 رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد، پانزده بار آیۀالکرسی، و پانزده بار سوره توحید؛ ثواب هایی که به حضرت موسی علیه السلام اعطا شده است به او داده می شود، و به ازای هر حرف ، ثوابِ یک شهید به وی می دهند؛ و خداوند از طریق فرشتگانش سه بشارت به او می دهد: نخست آنکه او را در موقف قیامت رسوا نسازد، دوم آنکه از او حساب نکشد، و سوم آنکه به او گفته می شود بدون حساب وارد بهشت شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
حرم
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🚩▫️#علائم_ظهور قسمت • دوم ✔️ 🔻- در این حدیث، از هر نوع قیام تا قبل از ماه رجب نهی
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🚩▫️#علائم_ظهور قسمت • سوم ✔️
✅ تذکری درباره #علائم_ظهور
✅ نقش علائم ظهور در تشخیص اصل ظهور حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف
♦️ #باید_بدانیم که به طور کلی نشانههایی که در احادیثِ ما برای ظهور امام عصر ارواحنافداه ذکر شده، هیچکدام قطعی الوقوع نیستند.
یعنی ممکن است ظهور آن حضرت، بدونِ آن که هیچیک از آن علائم ظاهر گردد، واقع شود و از این جهت است که علائم #همگی بداء پذیر (*) هستند؛ به این معنا که تا قبل از وقوعشان، احتمال #تغییر و #حذف در موردِ آنها منتفی #نیست.
هر یک از این نشانهها،
یا
👈 وقتی برای وقوعش معین نشده (اصطلاحا مرحله تقدیر در آن صورت نگرفته)
یا
👈 اگر معین شده، خداوند حکم به وقوعِ آن نکرده است (اصطلاحا مرحله قضا در آن صورت نگرفته)
و در صورتِ حکمِ به وقوع آن، تا وقتی که تحقق خارجی پیدا نکرده، باز هم خداوند ممکن است وقوع آن را منتفی گرداند که این قسمِ اخیر در مورد علائمی است که تصریح به حتمی بودنِ آنها شده است؛
مانند خروج سفیانی که از علائم حتمی ظهور شمرده شده است.
✔️ محتوم بودن این گونه علائم، به معنای بداء ناپذیر بودن آنها نیست، بلکه به معنای اینست که غیر از تقدیر الهی، قضای خداوند هم به وقوع آن تعلق گرفته، یعنی قرارِ قطعی بر انجام آن است. ولی باز هم تا وقتی واقع نشده، احتمال بداء در آن وجود دارد که این مرحله را در احادیث ما تعبیر به #امضای قضا کردهاند و فرمودهاند::
💠 فَإذا وَقَعَ القَضاءُ بِالإمضاءَ فَلابَداءَ
پس وقتی قضاء به امضاء برسد، دیگر بداء در آن راه ندارد.
🔚امضای قضا همان وقوع خارجی یافتنِ آن است، این مسله در نوعِ مقدرات الهی جاری است.
مثلا ممکن است خداوند عمر محدودی را برای کسی تقدیر کرده باشد و به فرشته مأمور قبض روح هم ابلاغ کرده باشد که در وقت معینی جان او را قبض نماید، این ابلاغ همان قضای الهی است.
پس مرگ چنین شخصی طبق این اصطلاحات از امور محتوم است؛ ولی چه بسا با انجام کار خیری از ناحیه او (مانند #صدقه دادن یا صله رحم) خداوند با اینکه حکم به قبض روح او فرموده، ولی در آن بداء کند و بر عمر او بیفزاید، این کار چون به مرحله امضاء نرسیده، قابل بداء بوده است.
در مورد خروج سفیانی هم، در عین محتوم دانسته شدنش ، در روایات به بداء پذیر بودن آن تصریح شده است؛
👤ابوهاشم جعفری از حضرت جوادالائمه علیه السلام سوال میکند که با توجه به حتمی بودن خروج سفیانی در روایات، آیا ممکن است خداوند در آن بداء کند( هل یَبدو لله في المحتوم ) حضرت میفرمایند: نَعَم ؛ بعد ابوهاشم اضافه میکند که : پس میترسیم در اصل قیام قائم علیه السلام هم بداء شود!
حضرت امام جوادالائمه علیه السلام میفرمایند:
💠 إنَّ القائِمَ مِنَ الميعادِ، واللهُ لايُخلِفُ الميعادَ
همانا (قیام) قائم از وعدههاست، و خداوند خلف وعده نمیکند.
📚غیبت نعمانی ب۱۸ح۱۰
(📸 اسکن آن پیوست خواهد شد.)
🔻پس اصل ظهور بداء نمیپذیرد ولی علائم حتمیِ آن هم قابل بداء است، چه برسد به سایر علایم؛ ولی البته وقت ظهور امام علیهالسلام هم بداء پذیر است و احتمال تقدیم یا تاخیر در آن تا قبل از وقوع وجود دارد.
☑️ پس نشانههایی که برای ظهور حضرت در احادیث آمده نباید قطعی تلقی شود. اگر به صورت غیر قطعی در نظر گرفته شوند، اشکالی ندارد ؛
چه بسا بعضی از این علائم به عنوان هشدار به مومنان برای آمادگی بیشتر نسبت به ظهور امام علیه السلام بیان شده باشد یا حکمتهای دیگری داشته باشد که ما آنها را ندانیم، ولی آنچه مسلم است در تشخیص اصل ظهور حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله فرجه نیازی به دیدن این نشانهها نیست؛
زیرا در احادیث ما خروج ایشان یک امر آشکار و عیان دانسته شده است.
چنانکه در بعضی روایات قیام آن حضرت به قیام حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله تشبیه شده است که در کمال روشنی و وضوح بود؛
حضرت امام محمد الباقر علیه السلام میفرمایند:
💠 مَثَلُ خُروجِ القائِمِ مِنّا أهل البيتِ كَخُروجِ رَسولِ الله
قیام قائم ما اهل بیت علیه السلام همانند قیام حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
📚غیبت نعمانی ب۱۱ح۱۴
پینوشت:
(*) بَداء اصطلاحی در کلام شیعه است به معنای آشکار شدن امری از ناحیه خداوند برخلاف آنچه مورد انتظار بندگان بوده است. در بداء خداوند در واقع آن چه مورد انتظار بوده را محو و امری جدید را اثبات میکند در حالی که به هر دو حادثه آگاه است.
🟢ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟢
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
🔴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔴
| #مهدویت
◻️▫️#ویدئو_استوری_روزشمار_نیمه_شعبان☀️
🎉 26 روز مانده تا میلاد حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💚
کسی که خوشحال میشود که از یاران حضرت قائم عجلاللهفرجه باشد، باید انتظار بکشد و در حالی که منتظر است، پرهیزکار و به اخلاق نیک پایبند باشد.
پس اگر او بمیرد و حضرت بعد از او قیام کند؛ اجر او مانند کسی است که حضرتش را درک کرده باشد.
پس بکوشید و انتظار بکشید. گوارایتان باد، ای گروه مورد رحمت!
🔹 حدیثی از حضرت #امام_جعفر الصادق علیه السلام
🎤 گروه همخوانی #نوای_یاس
🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩▫️ #استوری #سخنان_مهدوی قسمت — سوم ✔️
📜.. پیغامی از محبوب دور از نظر ..
▪️◾️🌅◾️▪️
قال مولانا و سیدنا و مقتدانا و صاحبنا ولی امر مسلمین کل جهان آیت الله العظمی صاحب العصر و الزمان عجل الله فرجه:
🌅 إنّا أهلُ بَيتِ النُبُوَّةِ وَ مَعدِنُ الرِّسالَةِ وَ الخِلافةِ و نَحنُ ذُرّيَةُ مَحَمّدٍ وَ سُلالَةُ النَّبيّن.
We are a member of prophethood family , prophetry source and caliphate . We are the kins of Muhammed and the prophet (peace be upon him and his family) and of prophet's offsprings.
🌅 ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و خلافت هستیم ، ما عترت محمد (صلی الله علیه و آله) و سلاله ی پیامبرانیم.
Wir sind ein Mitglied der Familie des
Prophetentums, der Quelle der Prophetie und des Kalifats. Wir sind die Sippen von Muhammed und dem Propheten (Friede sei mit ihm und seiner Familie) und von den Nachkommen des Propheten.
📚یوم الخلاص ص۵۶۸
بشارة الاسلام ص٢٢٤
الزام الناصب ص٢٢٦
بحارالانوار ٢٠٧/٥٢
🔴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔴
| #مهدویت
حرم
* 💞﷽💞 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت4 با کمک خانم صبوری از جا برمی خیزم و به سختی چند قدمی برمی دارم. چش
* 💞﷽💞
💗کابوس رویایی💗
قسمت5
از توی کیفش برگه ای در می آورد و روی میز می گذارد.
_این مدرکِ که پدرتون تموم اموال شونو به نامتون کردن.
_بله، گفته بودن.
من نمیتونم ایران بمونم. اینجا خاطرات زیادی هست که بدون پدر واقعا تحملش سخته.
میخوام تمام داراییم رو بفروشم و برگردم فرانسه.
پ
افشار منش کمی سکوت می کند و بعد لب هایش را به سخن حرکت می دهد:
_باشه... من آدمشو دارم که به قیمت خوبی اموالتونو بفروشه.
میان همین حرف ها خانم صبوری با دستان لرزان پیش می آید و سینی را می گذارد.
به آقای وکیل اشاره می کنم:
_بفرمایید چای، در ضمن ممنونم.
سود شما هم محفوظه.
_میدونستم مثل پدرتون با معرفت هستین.
بعد از خوردن چای کیفش را به دست می گیرد و می رود.
تا دم در همراهی اش می کنم.
حوصلهی خانه را ندارم برای همین بعد از ناهار، لباس عوض می کنم تا به دوست قدیمی ام سر بزنم.
به موهایم شانه می زنم و آنها را روی لباسم پخش می کنم.
گوشواره های گرد ام را گوشم می کنم و با آرایش ساده ای رنگ به رخسارم برمی گردانم.
از خانم صبوری خداحافظی می کنم.
مرسدس نوک مدادی را سوار می شوم و به راه می افتم.
از قنادی دو کیلو شیرینی زبان می خرم.
جلوی آپارتمان سیما پارک می کنم و پیاده می شوم.
عینک آفتابی ام را برمی دارم و از پله ها بالا می روم.
زنگ خانهی سیما را می زنم.
مادر سیما در را باز می کند و من را راهنمایی می کند.
با صدا زدن مادرش، سیما به پذیرایی می آید و با دیدن من جیغ می کشد.
به طرفش می روم و او مرا در آغوشش غرق می کند.
دستم را می گیرد و به اتاقش می برد.
چشمانش را مثل بادام ریز می کند و می پرسد:
_خانم فرانسوی، یادی از فقیر فقرا کردی؟
ظاهراً از مرگ پدر با خبر نبود.
سرم را پایین می اندازم و جواب می دهم:
_این چه حرفیه.
فقیر و فقرا ماییم. بخاطر بابا برگشتم.
قیافه اش در هم می رود.
_آها... شنیدم پدرت مریض هستن.
_نه دیگه...
_خوب شدن؟ خب خدا رو شکر.
بغض در گلویم سر سره بازی می کند.
به سختی کلمات را ادا می کنم:" آره راحت شد. همین امروز دفنش کردن."
حسابی جا می خورد. از روی صندلی بلند می شود و روی تخت، کنار من می نشیند.
مرا بغل می گیرد و دلداری ام می دهد.
از این که فضا را سنگین کرده ام حس خوبی ندارم.
_سیما، من اومدم پیش تو تا حالم خوب بشه.
نمیدونی چقدر عذاب وجدان دارم که چرا زود تر نیومدم! بابا توی زندگی برام هیچی کم نزاشت و من بی معرفتی کردم!
دستم را میان دستان گرمش می گیرد و اینگونه آرامش را به وجودم تزریق می کند.
_این چه حرفیه! مگه تو میدونستی پدر فوت میشه؟
مطمئناً اگه میدونستی هرجور شده برمی گشتی.
خیلی اتفاقا توی زندگی آدم میوفته که نمیشه پیش بینی اش کرد!
تو نباید خودتو سرزنش کنی.
قطره اشک سمجی از چشمم می افتد.
سیما روی گونه ام دست می کشد و اشک را پاک می کند.
لبخندی روی لبش می نشاند و می گوید:
_اصلا نظر چیه بریم دربند؟
سرم را به علامت نه تکان می دهم.
سیما پیشنهاد دیگری می دهد و می گوید:
_من امشب مهمونی دعوتم.
ازون مهمونی ها که توی خونتون می گرفتی. نمیای؟
با یادآوری پسرهای لوده و سمج حالم بهم می خورد و این را هم رد می کنم.
سیما لب و لوچه اش آویزان می شود و یکهو قیافهی شیطانی به خود می گیرد.
اخم ابروهایم را بهم گره می زند و می پرسم:
_چرا اینجوری نگام میکنی؟
لبخند تبدیل به خنده می شود و شروع می کند به قلقلک دادن من.
قهقهه ام هوا می رود و سیما را التماس می کنم تا دست از این کارها بردارد.
سیما همانطور که خودش هم خنده اش گرفته، بریده می گوید:
_یه شرط داره!
از خدا خواسته قبول می کنم.
_شرطش اینکه دیگه غمگین نبینمت.
مدام سر تکان می دهم تا دست از سرم بردارد.
چند بار نفس عمیق می کشم تا خون به مغزم برسد.
خدمتکار شان وارد می شود و برایمان شربت و میوه می آورد.
از بس تشنه شده ام؛ شربت را یک نفس سر می کشم.
هوا رو به خنکی که می رود به سیما پیشنهاد می دهم تا به سینما برویم.
او هم که اهل خوشگذرانی است، پیشنهادم را روی هوا می قاپد.
لباس می پوشد و باهم پایین می رویم.
با دیدن مرسدس پدر تعجب می کند.
دستی به ماشین می کشد:
_اوه! چقدر خوشگله.
_قابلتو نداره.
_نه بیش تر به خودت میاد.
توی ماشین که می نشینیم سیما کلید های ماشین را بالا و پایین می کند.
بعد از اکتشافاتش می گوید:
_رویا میدونستی علاحضرتم ازین ماشینا داره!
شانه ام را بالا می اندازم:" خب معلومه! علاحضرت هر چی بخواد داره. تعجبی نداره که!
⭕️کپے بدون نام نویسنده حرام است⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)
* 💞﷽💞
💗رمان کابوس رویایی💗
قسمت6
جلوی سینما توقف می کنم که سیما دستش را روی دستم می گذارد و با نگرانی می گوید:
_ببین! تو وضعیت امروزا رو نمیدونی. مردم کلا قاطی کردن!
داشتیم میامدیم مامانم گفت با کسی حرف نزنین چون خرابکارا همه جا هستن.
من برعکس او با بیخیالی جواب می دهم:
_خرابکار دیگه کیه؟
_خرابکار دیگه!
همینایی که تو خیابون می ریزن.
والا نمیدونم چی شون کمه که ازین کارا میکنن. قدر امنیتی که دارنو نمیدونن.
من که از این حرف ها چیزی نمیفهمم.
دست سیما را می کشم تا زودتر برویم.
بلیت می گیریم و کمی لیمونات می خریم.
از فیلم هیچ چیز دستگیرم نشد از بس که حرف های سیما ذهنم را بهم ریخته بود.
مدام به اطرافم نگاه می کنم و دنبال فرد مشکوکی می گردم و نیافتن مورد مشکوکی عصبی تر ام می کند.
سیما دستم را ویشگون می گیرد و همراه با خنده می پرسد:
_کجایی رویا؟
همش وول میخوری.
لبخند مصنوعی می زنم و می گویم چیزی نیست.
هر چند که چیزی از فیلم نمی فهمم اما نگاه چشمانم را به آن می دوزم.
بعد از تمام شدن فیلم سیما دستم را می گیرد و از سینما بیرون می رویم.
او مشتاقانه از فیلم عاشقانه ای که دیده می گوید و گاهی من سر تکان می دهم.
سوئیچ را توی قفل می چرخانم و صدای ماشین به گوشم می رسد.
پایم را روی گاز می گذارم و دور می شویم.
خیابان های سنگ فرش شدهی تهران مرا یاد فرانسه می اندازد.
چقدر دوست دارم زودتر برگردم.
سیما همین طور برای خودش وراجی می کند و من حواسم را به کل باخته ام.
یک لحظه سکوت میان مان غوغا می کند که سیما می پرسد:
_خب نظرت چیه رویا؟
با چشمانم دو تا می شود.
_چی؟
_ای بابا! دارم سه ساعته فک میزنم بعد میگی چی؟
_خب... حواسم پرت شد.
با دلخوری لب می زند:
" میگم امشب چی بپوشم؟"
_نمیدونم... هر چی بهت میاد.
_جناب پرفسور
خودم میدونم ولی کدوم لباسم؟
اونی که دامن کوتاهه یا سارافن یا هم...
_ببین سیما من میگم مهمونی رو بیخیال!
قیافهی وا رفته اش را به سمت من برمی گرداند و می گوید:
_شوخی میکنی رویا؟
من عاشق مهمونیم! مخصوصا این یکی...
آخه میدونی اعیون و اشراف هم کم نیستن. حتی میگن ولیعهد هم شاید بیاد.
البته من که باور نمیکنم اما فرض کن بیاد! واای چی میشه!
با آخرین حجم بیخیالی نگاهش می کنم.
_آخه دیدن چار تا آدم اینقدر مهمه؟
_آره هنوز یادم نرفته!
تو خودت از من بدتری.
_این چه حرفیه؟
من مهمونیایی که بابا هم میگرفت به زور شرکت می کردم.
تو که دوستمی باید بدونی من تنهایی رو ترجیح میدم.
بعدشم حالم بهم میخوره از پسرایی مزخرفی که با چشماشون میخوان دخترا رو درسته قورت بدن!
پشت چشمی برایم نازک می کند و با عشوه لب می زند:
_وای رویا تو مخت به جایی خورده؟
من اگه قیافهی تو رو میداشتم یه مهمونی رو هم جا نمی انداختم.
_از نظر من اونایی که مهمونی میگیرن یا مریضن یا نمیدونن با پولاشون چیکار کنن.
اونایی که میرن مهمونی هم بیکارن شایدم...
حرفم را به حرفش قطع می کند و با خشم می گوید:
_دیگه هر چی میخوای بارم کن!
حالا شدم مریض و بیکار و دیوونه؟
می خندم و دستم را روی پایش می گذارم و به سختی از دلش در می آورم.
او را به خانه شان می رسانم و خداحافظی می کنیم.
دلم نمی خواهد به خانه برگردم و می روم به تابلو فروشی.
میان نقاشی هایی که هر یک زبانی گویا برای نقاش شان است چرخی می زنم.
گاهی از میان کوچه باغ هایشان می گذرم و دستم را میان جوی می برم.
سیبی از توی ظرف شان برمی دارم و به دندان می گیرم.
دنیای خیال من میان تابلو ها در حرکت است که صدایی مانعم می شود.
_خانم چیزی میخواین؟
سرم را به طرف پیرمرد برمی گردانم.
به تابلویی اشاره می کنم و می پرسم قیمتش چقدر است.
پیرمرد قیمتش را می گوید.
نچی می کنم با قدم هایم تمام تابلو ها را از دید می گذرانم.
با دیدن تابلویی تعجب می کنم.
تابلویی که غریبانه در گوشه ترین نقطه نشسته است.
با دست به آن اشاره می کنم تا پیرمرد برایم بیاوردش.
وقتی روی میز می گذارد خوب به تابلو خیره می شوم و می پرسم:
_اینا چیه؟
لبخندی می زند و جواب می دهد:
_آیهالکرسی بابا جان!
تا به حال چنین اسمی را نشنیده ام.
نوشته هایش عربی است و فکر می کنم باید شعری باشد از شعرای بزرگ عرب که اینگونه نوشته اند.
_آیهالکرسی اسم شعرشه؟
پیرمرد با لبخند شیرینش برایم توضیح می دهد:
_نه دخترم، آیه الکرسی از آیات خداست.
قرآنو که میدونی چیه؟
سری تکان می دهم که یعنی می دانم.
تابلو مرا بدجور مجذوب خود می کند.
⭕️کپے بدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)
4_5854901500966343217.mp3
6.35M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
•مناجات با امام زمان علیه السلام:
ای طبیبا نظری کن دل بیمار مرا...😭
🎤استاد شیخ محمدحسین یوسفی؛
4_5893015040751046281.mp3
7.98M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
شیوهٔ برخورد با دشمنان و کفّار، در زمان هُدنه/
معنای هُدنه/
روش صحیح تبلیغ دین/
🎤استاد شیخ محمدجواد محقّق یزدی؛
«حتماً بشنوید»
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 چهارشنبه
🔸 ۱۱ بهمن / دلو ۱۴۰۲
🔸 ۱۹ رجب ۱۴۴۵
🔸 ۳۱ ژانویه ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌗 امروز قمر در «برج میزان» است.
✔️ روز مناسبی برای امور زیر است:
آغاز نگارش
آغاز امور آموزشی
صید
خرید رفتن
امور ازدواجی
فروش جواهرات
نو پوشیدن
آغاز درمان
🌎🔭👀
👶 زایمان
نوزاد خیر از او انتظار میرود.
🚘 مسافرت
مکروه است.
👩❤️👨 مباشرت و انعقاد نطفه
کراهت شدید دارد.
🩸 حجامت، خون دادن و فصد
باعث رفع درد میشود.
💇♂ اصلاح سر و صورت
باعث قدرت وتوانگری میشود.
✂️ ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕 بریدن پارچه
روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۹ سوره مبارکه « مریم » علیها السلام است.
﴿﷽ قال انما انا رسول ربک﴾
فرستادهای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطرخواه به او برسد. انشاءاللّه
به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز چهارشنبه
یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین میگردد.
☀️ ️امروز متعلق است به
#امام_کاظم علیهالسلام
#امام_رضا علیهالسلام
#امام_جواد علیهالسلام
#امام_هادی علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات فرستادن نداره ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تریاکی ها از ما موفقتر هستند 😂
✅کانال #حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨مقام عجیب جوانان آخرالزمان✨
#دانلودواجب👌
#استاد_دانشمند
👌🙏🏼👌 نماز بسیار ساده شب بیستم ماه رجب
عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ الْعِشْرِينَ رَكْعَتَيْنِ بِالْحَمْدِ وَ الْقَدْرِ خَمْساً، أُعْطِيَ ثَوَابَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى، وَ أَمِنَ مِنْ شَرِّ الثَّقَلَيْنِ، وَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ. (البلدالأمين، ص169/وسائل الشیعۀ، ج8، ص93 به نقل از مصباح کفعمی)
جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هر کس در شب بیستم ماه رجب دو رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت، یک بار سوره حمد و 5 بار سوره قدر؛ خداوند ثواب هایی که به حضرات ابراهیم، موسی، و عیسی علیهم السلام داده است به وی اعطا خواهد نمود، و از شرّ جنّ و انس در امان مانده، و خداوند به دید آمرزش و رحمت به وی می نگرد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🍁⬅️☘️درد و دوای ما
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِدَائِكُمْ مِنْ دَوَائِكُمْ؟ قُلْنَا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: دَاؤُكُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُكُمُ الِاسْتِغْفَار. (جامع الأخبار، ص57)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: آیا از دردتان و دوای دردتان به شما خبر دهم؟ یاران آن حضرت عرض کردند: بله ای رسول خدا! پس فرمود: درد شما گناهان است و دوای شما استغفار.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊جامو تو حرم تو به کی بدم...
آغوش حرمتو به کی بدم...
خسته از همه دوباره اومدم...
چی میشه؟به ما محل بدی یکم...
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
انسان کامل
🌎@haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
قال رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
«يَا عَلى أَنتَ بِمَنزِلَةِ الْكَعْبَةِ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي»
«یا علی، تو همانند کعبهای؛ همه به سوی تو روی میآورند و تو به سوی کسی روی نمیآوری.»
الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۷
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#سید_حجت_بحرالعلومی
🚩کانال تخصصی #حرم
حرم
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🚩▫️#علائم_ظهور قسمت • سوم ✔️ ✅ تذکری درباره #علائم_ظهور ✅ نقش علائم ظهور در تشخی
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🚩▫️#علائم_ظهور قسمت • چهارم ✔️
✅ تذکری درباره #علائم_ظهور
گاهی هم قیام حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف با روشنایی خورشید مقایسه شده که روشنتر از آن در محسوسات وجود ندارد. چنانکه حضرت امام محمد الباقر علیه السلام فرمودند:
💠...إِنَّ أَمْرَكُمْ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ أَلَا إِنَّهَا آيَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَتْ مِنَ النَّاسِ- أَلَا إِنَّهَا أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ لَا تَخْفَى عَلَى بَرٍّ وَ لَا فَاجِرٍ أَ تَعْرِفُونَ الصُّبْحَ فَإِنَّهَا كَالصُّبْحِ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ
امر شما(ظهور فرج) هیچ چیزِ پنهانی ندارد؛ توجه داشته باشید که آن نشانهای است از جانب خدای عزوجل نه از جانب مردم؛ توجه داشته باشید که آن از خورشید نورانیتر است به طوری که بر هیچ نیکوکار و بدکار مخفی نمیماند. آیا صبح را نمیشناسید؟! آن همچون صبح است که هیچگونه پنهانی ندارد.
📚غیبت نعمانی| ب۱۱ح۱۷
(📸 اسکن آن پیوست خواهد شد.)
نتیجه نهایی آنکه::
#علائم_ظهور
اولا: هیچکدام قطعی و غیر قابل تخلف نیستند؛
ثانیا: برای تشخیص اصل ظهور امام عصر ارواحنافداه به کار نمیآیند؛
💡⚠️💡لذا توصیه ما با توجه به سوالات مکرر کاربران عزیز این است که از کانالهایی که رفتاری شبیه اخبار و کاهنان اهل کتاب دارند. و افکت های کامپیوتری را از اینجا و آنجا سر هم کرده؛ با مقداری راست و دروغ به عنوان وقوع علائم ظهور خورد مخاطب میدهند ، اجتناب کنند!
🔰چرا که در مطالعه علائم ظهور باید به این نکات توجه کرد و مراقب بود
که پرداختن به بحث علائم ظهور ،
وظایف ما در زمان غیبت نسبت به امام غایب علیه السلام تحت الشعاع قرار ندهد و با سرگرم شدن به آنها از تکالیفی که متوجه ماست غافل نشویم.
و باید همواره گوش به فرمان و به فکر وظائف خود نسبت به مولای خود حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف بود.
در هیچ یک از علائم ظهور، مؤمنان امر به اقدام و قیام نشده اند. و در این علائم اگر بداء حاصل نشود ، #تنها جنبۀ آماده باش برای پیوستن به امام علیه السلام مد نظر است.
➖➖➖➖➖➖➖➖
جا دارد در انتها تذکری هم بدهیم پیرامون فرقه احمد الحسن همبوشی لعین !
🅾 با نکاتی که تقدیم شد قـــــــــــــــضاوت درباره عمق پوچیِ و جهالتِ فرقهای که
با دستاویز قرار دادن یکی از علائم ظهور که به آموزش اهل بیت علیهم السلام قطعی نیستند و بداء پذیرند؛
ابتدا یمانی آورد ، آنهم نه از یمن که از قبیله همبوش بصره عراق !!😳
و بعد در مقام تراشیهای پلکانی ،
با کمک صوتی مخفی که از فیس بوک یهودیان پخش میشود ، برای شیعه ۱۴۰۰ ساله ، با آن پشتوانه عظیم علمی_روایی ، نسخه جدید پیچید
و از امری غیر ضروری و حتمی، ضروری و اصل دین آورد و مقام امامت سیزدهم را علَم کرد و
آنگاه او را قائم آل محمد نامید در حالیکه امرش بر خلاف نص صریح روایات ، پس از ۲۰ سال ،
حتی هنوز بر اندک پیروانش ناآشکار است و تا کنون به ۷ فرقه دشمن و درگیر با هم تبدیل شده اند!
و شیوه تبلیغ شان برای امری که در روایات آشکار و عیان معرفی شده ، ارسال پیامک در خصوصی کاربران فضای مجازی است!
با شـــــــــــــــــما که اهل تحقیق و تدبرید و با هر آنکه #کمی اهل فکر است!
✅ الحمدلله الذی جعل اعداء آل محمد علیهم السلام من الحمقی!
🟢ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟢
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
🔴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔴
| #مهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩▫️ #استوری #سخنان_مهدوی قسمت — چهارم ✔️
📜.. پیغامی از محبوب دور از نظر ..
▪️◾️🌅◾️▪️
قال مولانا و سیدنا و مقتدانا و صاحبنا ولی امر مسلمین کل جهان آیت الله العظمی صاحب العصر و الزمان عجل الله فرجه:
🌅 "بَقيّةُ اللّهِ خَيرٌ لَكُم إن كُنتُم مُؤمِنينَ" ؛ أنا بَقيَّةُ اللّهِ في أرضِهِ وَ خَليفَتُهُ و حُجَّتُهُ عَلَيكُم .
"Das, was Gott der Allmächtige für Sie verbürgt hat, ist gut genug für Sie, wenn Sie die Gläubigen sind"; Ich bin ein Vermächtnis Gottes auf Erden und sein Regent und Gottes Eminenz über euch.
"آنچه خدا برای شما باقی گذاشته بهتر است , اگر از مؤمنان باشید" ؛ من باقیمانده ی خدا روی زمین هستم و خلیفه ی او و حجت خدا بر شما می باشم.
"That which God Almighty has vouchafed for you is good enough for you , if you are the believers" ; I am a legacy of God on earth , and his Regent and God's Eminence over you
📚کمال الدین و تمام النعمة ٦٠٤/١
🔴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔴
| #مهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلایه #اعتراض #تلنگر #توجه #منتظر #انتظار #انتظارفرج #فرج #گشایش #ظهور #غیبت #فقدان #اوضاع #آشفتگی #منبر #نکته #نکات #ظریف #استاد #سخنران #حاجاقا #حجت_الاسلام #شجاعی #استادشجاعی #یادآوری #حدیث #مهدویت #استاد_شجاعی #کلیپ #ویدئو #فیلم #منبری #گوینده #دوران_غیبت #مهدی #امام_مهدی #امام #حضرت #ولی #رهبر #امت #اسلام #دین #شیعه #امامیه #سنی #وهابی #حنفی #شافعی #حنبلی #یهودی #مسیحی #ادیان #فرق #فرقه #بخش #صاحب_الزمان #ائمه #امامان #بزرگان #مقتدا #یابن_الحسن #دعا #حجت #حجت_الله #حجت_بن_الحسن #آقا #العجل #امام_مهدی #حضرت_مهدی #موعود #خدا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #دعای_فرج #سنه #سال #دوری #زمان #یامهدی #استماع #یا_مهدی #یامهدی_ادرکنی #یامهدی_مدد #یاعلی
حرم
* 💞﷽💞 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت6 جلوی سینما توقف می کنم که سیما دستش را روی دستم می گذارد و با نگر
* 💞﷽💞
💗رمانکابوسرویایی💗
قسمت7
با خودم می گویم کاش معنی این لغات را هم می دانستم.
به هر حال تابلو را میخرم و از پیرمرد می خواهم دوتا دورش را روزنامه بچسباند.
او هم همین کار را می کند و تابلو به دست از مغازه بیرون می آیم.
دلم میخواهد هر چه زودتر رمز آیه الکرسی را کشف کنم.
من تا به حال قرآن نخوانده ام! یعنی اصلا توی خانه مان قرآن نبوده که بخوانم.
پدرم اهل دین نبود و نمی خواست من هم دیندار باشم.
از نظر او این چیزها مانع زندگی می شد و به قول خودش زندگی را محدود می کرد.
من هم سراغ این چیزها نرفتم اما حس بدی هم نسبت به آن نداشتم.
نمی دانم چه چیزی باعث شد این تابلو را بخرم!
تا به خانه برسم پارچهی سیاه شب تمام آسمان را در بر گرفته.
یک راست توی اتاقم می روم و در را پشت سرم قفل می کنم.
روزنامه ها را به آرامی از تابلو جدا می کنم.
کلمات اعجاب انگیز خودشان را نشان می دهند و من محو جملاتی می شوم که برایم غیر قابل فهم است.
تابلو را روی میز می گذارم و سعی می کنم با قلم نی مثل آن را بکشم.
پدرم خطاط خوبی بود و این هنر را به من یاد داده بود.
صدای قیژ قیژ قلم نی روی کاغذ گوش هایم را می خراشد.
چند خطی می نویسم و دستم خسته می شود.
کمی می خواهم استراحت کنم که صدای تق تق در می آید.
سریع تابلو را زیر تخت می گذارم و تکه کاغذ را بالای کمدم قایم می کنم.
در را باز می کنم و خانم صبوری را با سینی غذا می بینم.
لبخندی به لب دارد و سینی را روی تخت می گذارد.
تشکر می کنم و بعد از رفتن اش در را قفل می کنم?
بوی غذا توی مشامم پخش می شود و با ولع اول غذایم را تمام می کنم.
بعد دوباره خطاطی را شروع می کنم.
خط خودم را با تابلو مقایسه می کنم.
خط من در برابر خطی که در تابلو خودنمایی می کند زیاد دلچسب نشده!
خمیاز می کشم و روی تخت ولو می شوم.
در عالم خواب و بیداری هستم که صدای در طعم خوش خواب را از من می رباید.
گیج و منگ سر جایم می نشینم که دوباره صدا بلند می شود.
غرغر کنان در را باز می کنم و خانم صبوری با عذر خواهی می گوید:
_خانم آقای وکیل مشتری آوردن برای خونه. میگن بیاین پایین.
سری تکان می دهم و در را می بندم.
کت و شلوار رسمی می پوشم و بعد از شانه مو و شستن رویم به پایین می روم.
آقای افشار منش با لبخند پیش می آید و مردی را معرفی می کند.
نگاهی به مرد می اندازم. موهای سفیدش نشان دهندهی سن اش است.
کت و شلوار سورمه ای و کراوات نخودی زده و کیفی هم در دست دارد.
مرد لبخند می زند و دستش را به طرفم دراز می کند.
به اجبار لبخندی روی لبم می نشانم و سر انگشتانش را می گیرم.
افشار منش او را می برد تا خانه را نشانش دهد.
کمی بعد خودش برمی گردد و برایم تعریف می کند:
_خانم این آقا از درباری هاست. به قیمت خوبی هم خونه رو میخره.
تا حالا که دویست میلیون پیشنهاد داده.
من میگم به همین بفروشیم، بیشتر ازین سود نمیکنیم.
کمی فکر می کنم و می گویم می فروشم.
مرد پیش می آید و از دلبازی و فضای خانه تعریف می کند.
بعد هم قرار محضر می گذاریم و تا دم در بدرقه اش می کنم.
به افشار منش هم می سپرم تا کسی را پیدا کند و وسایل خانه را هم بفروشم.
قول فروش شان را می گیرم و خداحافظی می کند.
چند قدمی بیشتر برنداشته ام که صدای در می آید.
با بی حوصلگی به طرف در می روم.
با باز شدن در قامت کیانوش مشخص می شود.
لبخندش را پر رنگ تر می کند.
_سلام.میشه بیام تو؟
در را باز می کنم و اشاره می کنم وارد شود.
چند قدمی جلو تر از او حرکت می کنم که صدایش به گوشم می خورد:
_خانم توللی صبر کنید.
بدون این که برگردم میایستم.
صدای قدم هایش نزدیک می شود تا این که می بینم کنارم ایستاده است.
نگاه تیزی حواله ام می کند و می پرسد:
_شما همیشه اینقدر تند راه میرین؟
_بله! لطفا سریع تر بیاید داخل.
به طرف تخت توی حیاط می رود و می گوید:
_بیاین اینجا.
از روی اجبار راهم را کج می کنم و با فاصله روی تخت می نشینم.
نگاهم را میان سنگ فرش های حیاط می چرخانم.
زیر ذربین نگاه های او احساس ناخوشایندی دارم و بی معطلی می پرسم:
_چی باعث شده بیای؟
پوفی می گوید و جواب می دهد:
_مثل همیشه گند اخلاق!
شد یه روی خوش به آدم نشون بدی؟ همین؟
برای چی اومدم؟
_خب آره! من کلی گیر و گرفتاری دارم.
کاری نداری برم.
اخمی میان پیشانی اش می نشاند و با لحن جدی می گوید:
_تو فکر کردی من بیکارم؟ من از تو بیشتر گیر و گرفتاری دارم.
اینی که اومدم اینجا برای اینکه بهت لطف کنم.
⭕️کپےبدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)