eitaa logo
حرف حساب
7.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
15 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ مصطفی که روی تخت نمی‌خوابد! 🔻 رفته بودم بعلبک لبنان، تا مصطفی را ببینم. آنجا هتلی در اختیار امام موسی صدر بود. امام گفت: «برو ببین مصطفی کجاست؟» چون هتل در اختیار امام بود، همهٔ اتاق‌ها را گشتم، اما پیدایش نکردم. وقتی به امام صدر گفتم که پیدایش نکردم، گفت: «مصطفی که روی تخت نمی‌خوابد؛ برای پیدا کردن او باید روی نیمکت‌ها و یا در بین افرادی که روی زمین خوابیده‌اند، جست‌وجو کنی!» راست می‌گفت؛ بالاخره یافتمش. روی زمین دراز کشیده بود و کتش را هم انداخته بود روی صورتش. 🎙 راوی: سید محمد غروی 📚 از کتاب | خاطراتی از ✍ علی اکبری مزدآبادی ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ برای بازی‌کردن خلق نشده‌ایم! 🔻 در بین استادانم جوانی بود که «شیخ محمدتقی بهجت» نام داشت. نزد او بخشی از کتاب رسائل شیخ انصاری را خواندم. یادم نمی‌رود روزی را که به‌دلیل خستگی، در جمع دوستان در حرم مطهر نشسته بودم؛ شیخ محمدتقی را دیدم که به سویم می‌آید. اشاره‌ای کرد تا نزدش بروم. از جا برخاستم و به سویش رفتم. به‌آرامی سرش را نزدیک گوشم آورد و گفت: «ما لِلَّعْبِ خُلِقْنا.» (برای بازی‌کردن خلق نشده‌ایم). این کلام چنان دلم را آتش زد که از آن به بعد متحیر و سرگردان شدم و بر اثر آن، انقلابی مضاعف در وجودم به‌پا شد. 👤 راوی: 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی 📖 صفحات ۴۵۵ و ۴۵۶ ✒ نوشته: ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ من دیگر با حسین غذا نمی‌خورم! 🔻 نشانه‌های از خودگذشتگی و گرایش‌های انسانی از همان ابتدا در حرکات و سكنات قاسم هویدا بود. برادرش حسین سلیمانی می‌گوید: حدود ۱۱ سال سن داشتم و کلاس پنجم ابتدایی بودم. بالطبع قاسم هم کلاس چهارم همان مدرسه بود. مادر ما در یک ظرف به من و قاسم غذا می‌داد تا به مدرسه ببریم و بخوریم. یک روز قاسم به مادرم گفت من دیگر با حسین غذا نمی‌خورم. من احساس کردم شاید او به علت اینکه من زیاد غذا می‌خورم، می‌گوید؛ اما این‌طور نبود؛ چون من مراعات می‌کردم. آن روز گذشت، و قاسم نیامد با من در مدرسه غذا بخورد. فردای آن روز، مادر در دو ظرف جداگانه به من و قاسم غذا داد. آن زمان در مدرسهٔ ما دانش‌آموزانی از روستاهای اطراف می‌آمدند که شاید تنها یک وعده در روز غذا می‌خوردند و اوضاع مالی بسیار بدی داشتند. من به چشم خودم دیدم قاسم، ظرف غذایی را که مادر داده بود، بین همان دانش‌آموزانی برد که اوضاع مالی خوبی نداشتند و غذای خود را به آنان داد. 📚 از کتاب 📖 ص ۲۲ ✍ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ زندگی از این زمان شروع می‌شود! 🔻 در دعای ندبه می‌گويی: «اَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِالظَّلَمَةِ، اَيْنَ الْمُنتَظَرُ لِاِقامَةِ الْاَمْتِ وَالْعِوَجِ» کجاست آن كسی كه برای نابودی نسل ستمکاران پروريده شده است؟ کجاست آن منتظَرِ مورد انتظاری که عامل راست کردن هر انحراف و کجی است؟ 🔸 شرايط مناسب برای زندگی صحيح و الهی، با حاکميت ظالمان و فرهنگ‌های منحرف بسيار سخت و به‌واقع غيرممكن است، در شرايطی كه ظالمان حاكم‌اند و فرهنگ‌های منحرف ميدان‌دارند، نه‌تنها انسان‌ها شرايط مناسبی برای توجه به حقايق عالم قدس ندارند، بلكه هر روز گرفتار مسائل و مصائبی هستند كه فرهنگ كفر و حاكم ظالم برای جامعه پديد می‌آورد، و يك لحظه افراد جامعه نمی‌توانند به فلسفه‌ی بودنِ خود بينديشند. 🔺 درواقع زندگی از وقتی شروع می‌شود که امام زمان(عج) به صحنه‌ی حيات و فرهنگ بشر پای گذارند. چون در چنين شرايطی اولاً: دلسوزترين انسان‌ها مسؤليت امور مردم را به عهده دارند، ثانياً: با نوری كه در قلب وجود مقدس امام عصر(عج) هست، افق روحی و قلبی بشر به سويی از عالم معنويت سوق داده می‌شود كه همه‌ی حقيقت در آنجاست. در آن حالت است كه بشر با يك حالت حضوری و به كمك هدايت‌های امام معصوم(ع) در عالم بقية اللّهی به سر می‌برد و بر زمان و مكان حكومت می‌كند و در مقام اُنس با حق خواهد بود. 👤 📚 از کتاب «جایگاه و معنی واسطه‌ی فیض» 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ بگو ورشکست شدم دیگه! 🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرف‌هایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن می‌خونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه می‌خونم؛ ولی وقت نمی‌شه. بیست و چهار ساعته دارم می‌دوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر می‌خونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتی‌ای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوخته‌ای نداری؛ نه مطالعه‌ای داری، نه قرآن می‌خونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایه‌ای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من می‌گم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو ببند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.» 🎙 راوی: میرمصطفی الموسوی، مسئول واحد مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا 📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی ، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 📖 ص ۲۱۴ ✍ علی اکبری مزدآبادی ❤️ پ.ن: دیروز ۲۵ اسفند سالروز شهادت سردار مهدی باکری بود. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ آرزوی دَمِ مرگ... 🔻 از «ابوسعید خراز» (یکی از اهل معرفت) دم مرگ سؤال شد: چه آرزویی داری؟ جواب داد: الحسرة من الغفلة؛ بر غفلتم حسرت می‌خورم. آرزویم این است که ای کاش ساعتی از عمرم به غفلت نمی‌گذشت. پیری رسید و عهد جوانی تباه شد/ ایام زندگی همه صرف گناه شد 📚 از کتاب | اقتباس از حلقات انس عارف عظیم 📖 ص ۱۹ ✍ محمدحسین رخشاد ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
🔻 آن نگاه‌های تندی که به این و آن کردی، نمی‌گذارد زمانی که احتیاج به نگاه اهل بیت علیهم السلام داری، به تو نگاه کنند. 📚 برگرفته از کتاب «در خانه اگر کس است...»؛ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ غبار قافلهٔ زائران... 🔻 در شرح حال شاعر اهل بیت، «ابوالحسن جمال الدین خلعی» آمده است که در خانواده‌ای ناصبی متولد شد. مادرش او را نذر راهزنی و قتل زائران سیدالشهدا علیه‌السلام کرده بود. چون فرزند به بلوغ رسید، مادر او را به نواحی کربلا فرستاد و منتظر زائران شد. ناگاه خوابش برد. قافله‌ای از زوار از آنجا عبور کردند و گرد و غبار آنجا بر او نشست. خواب دید که قیامت شده و دستور دادند او را به جهنم ببرید، ولی آتش به خاطر آن گرد و غباری که بر ظاهر او نشسته بود، به وی نمی‌رسید. از خواب بیدار شد و از نیت خود برگشت و دوستدار اهل بیت شد و زمانی طولانی ساکن کربلا گشت [و به مدح اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) همت گماشت]. 📚 برگرفته از «تلخیص کتاب گران‌سنگ الغدیر» 📖 ص ۵۰۱ 🏴 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
نسخۀ پزشک برای قاب‌گرفتن نیست! 📌 به یاد دارم که استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله بروجردی در مورد ارتباط با قرآن این مثال را بیان می‌کردند: اگر پزشک متخصص، مرض فرد بیماری را تشخیص دهد و دارو و درمان او را هم بنویسد، ولی بیمار به‌جای این‌که به محتوای نسخه عمل کند، برای آن نسخه یک قاب بسیار گران‌قیمت تهیه کرده و نسخه را داخل آن قاب قرار دهد و در اتاقش نصب کند، عقلا دربارۀ این بیمار چه نظری دارند؟! به او می‌گویند: آیا تو برای این به دکتر مراجعه کردی که نسخه‌اش را قاب کنی و هر روز که چشمت به آن افتاد، برایش احترام قائل شوی یا هدف، عمل به مضمون آن است؟! ‼ این برخوردی که امروز با کتاب الله تعالی انجام می‌گیرد، کاملا مانند برخورد بیماری است که آن‌گونه با نسخۀ دکتر برخورد می‌کند و هیچ عاقلی نمی‌تواند این را بپذیرد. 👤 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۲۳۰ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ جنایت بزرگ عصر جدید 🔻 بزرگ‌ترین برنامهٔ انبیا، آزادی معنوی است. اصلا تزکیهٔ نفس یعنی آزادی معنوی و بزرگ‌ترین خسران عصر ما این است که همواره می‌گویند آزادی، اما جز از آزادی اجتماعی سخن نمی‌گویند. در عصر ما یک جنایت بزرگ این است که اساسا دربارهٔ انسان، شخصیت انسانی و شرافت معنوی انسان هیچ بحث نمی‌کنند. می‌گویند اصلا انسان با یک حیوان هیچ فرق نمی‌کند. می‌دانید این جمله چقدر به بشریت ضربه وارد کرده است؟! 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۴۰ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔆 بگو مردها نگاه نکنند! 🔻 استدلالِ «بگو مردها نگاه نکنند» خنده‌دار بود برایش. آن‌طور دلبری کردن پس برای چه کسی بود؟ به خودشان می‌رسیدند که دیده شوند؛ و الّا که می‌شد برای چهار تا دیوار اتاقشان هیکلشان را بیرون بیندازند..‌. حرف این که «مردا ضعیفند که تحریک می‌شوند» هم مسخره بود. به کسی آب نمک بدهی و بگویی تشنه نشو. نمک زیاد عطش می‌آورد. مقابلش هوسناک راه بروی و بگویی تحریک نشو! 📚 برگرفته از کتاب ۲ 📖 ص ۷۲ ✍ ❤ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
✳️ هدایت‌گری امام زمان، دائمی است 🔻 در زیارتنامهٔ «امام زمان» (عج) می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ» سلام بر تو ای نور خداوند که به وسیلهٔ آن، راه‌یافتگان هدایت می‌شوند. ✅ فعل مضارع دلالت بر تجدد و دوام دارد و دیگر اینکه گاهی معنای شأنی دارد و گاهی معنای فعلی. مراد از عبارت این است که امام زمان (عج) که نور خدا هستند، «هدایت‌گری» حضرت، دائمی است و مستمر؛ همهٔ هدایت‌یافتگان به هدایت و برکت نور آن حضرت هدایت می‌شوند. 🔺 الان هم انوار آن حضرت موجود است؛ هرکس گیرندگی داشته باشد، از نور حضرت بهره می‌برد. امروز تمام «کمالات» و «معارف» و «هدایت‌ها» و «انوار» و «اعمال خیر»، همه و همه به برکت آن حضرت است. اگر عنایت و لطف او نباشد، از هیچ‌کس هیچ خیری صادر نمی‌شود. 👤 📚 از کتاب «نکته‌ها از گفته‌ها»| ج۱ 📖 صفحات ۱۰۸ و ۱۰۹ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ بگو ورشکست شدم دیگه! 🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرف‌هایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن می‌خو
✳️ این خونوادهٔ برادرم بود! 🔻 بعد شهادت حمید آقا، آقا مهدی برای دیدار با خانوادهٔ او به قم رفت. من هم همراهش بودم. موقع برگشت به من گفت: «از سه‌راهی درود تا قم چقدر راهه؟» گفتم: «برای چی می‌خوای؟» گفت: «من رفتم خونوادهٔ حمید رو دیدم، می‌خوام ببینم چقدر راه اومدیم.» مسافت آن‌جا را گفتم. بعد پرسید: «خب چقدر بنزین مصرف شده؟» این را هم حدودی گفتم. دست کرد و از جیبش پول درآورد و شمرد و داد به من. آن مبلغ بیشتر از مقدار بنزین مصرفی بود. گفتم: «آقا مهدی! این که خیلی زیاده!» گفت: «استهلاک ماشین رو هم حساب کردم.» گفتم: «این حرفا چیه آقا مهدی؟ شما رفتی به یه خونواده شهید سر زدی!» گفت: «نه! این خونوادهٔ برادرم بود.» 🎙 راوی: محسن ایرانزاد 📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی ، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 📖 ص ۱۵۱ ✍ علی اکبری مزدآبادی 📛 ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ دلم برای چمران تنگ شده! 🔻 یک روز گفتند که حاج احمدآقا خمینی زنگ زده به دکتر [] و گفته: «امام دلش برایت تنـگ شده و می‌خواهد شما را ببیند.» 🔸 همان روز دکتر از جبهه با هلی کوپتر خدمت امام می‌رود. وقتی برگشت؛ ریختیم دورش و از حال امام جویا شدیم. دکتر برایمان گفت: «وقتی رسیدم خدمت امام، ایشان چند ثانیه به صورت من خیره شد و گفت: مصطفی تو هنرمندی! هنرمند باید یکرنگ باشه. گران‌ترین قالی رو ببین! چون چندرنگه، باید زیر پا باشد. اما آسمان رو ببین که از همه بالاتره؛ چرا؟ چون یکرنگ است. یکرنگی و صداقت، قانون عشقه.» 🔺 دکتر واقعاً برای ما حکایت عشق و عرفان بود. کسی بود که امام قبولش داشت و براش ارزش زیادی قائل بود. مرد آهنینی که با دست خالی، جلوی عراق ایستاده بود و ما اسیر همین عرفان و ارادهٔ محکمش بودیم. 📚 از کتاب | خاطرات سید ابوالفضل کاظمی ✍ راحله صبوری ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ جنایت بزرگ عصر جدید 🔻 بزرگ‌ترین برنامهٔ انبیا، آزادی معنوی است. اصلا تزکیهٔ نفس یعنی آزادی معنوی
✳️ سوزندگیِ گناه! 🔻 آیا هیچ برای شما اتفاق افتاده است که دستتان را در آتش ببرید یا بروید در آتش؟ در تمام عمر یک بار هم اتفاق نمی‌افتد. چرا؟ برای اینکه علم ما به سوزندگیِ آتش، یک علم یقینی است و لحظه‌ای از آن غفلت نمی‌کنیم؛ لهذا ما از اینکه خودمان را در آتش بیندازیم، معصومیم! اولیای حق به همان اندازه که ما به سوزندگی آتش ایمان داریم، به سوزندگی گناه ایمان دارند و لهذا معصوم‌اند. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۱۴۲ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ عشق به معاد 🔻 ما در رابطه با مسئلهٔ معاد، روشی را که قرآن برای طرح و بهره‌برداری از آن مطرح کرده، فراموش کرده‌ایم. معاد در قرآن، نتیجهٔ ادامهٔ انسان و ایمان به آن هم نتیجهٔ ایمان به انسان است. آنچه در قرآن مطرح می‌شود، بحث عشق به معاد است، نه علم به معاد. 🔸 به‌طور كلى مسئله‌اى كه به معاد در قرآن عمق مى‌دهد همين است كه مى‌فرمايد: «يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ»؛ همان‌طورى كه به اللّه عاشقى، به استمرار خودت هم بايد علاقه‌مند باشى. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۱۳ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ فرازهایی از وصیت‌نامه عرفانی آیت الله مرعشی نجفی ۱. سفارش می‌کنم به این‌که لباس سیاهی که در ماه‌های محرم و صفر می‌پوشیدم با من دفن شود. ۲. سفارش می‌کنم به تسبیحی از تربت امام حسین (علیه السلام) که با آن در سحرها به عدد آن استغفار کرده‌ام با من دفن شود. ۳. سفارش می‌کنم به دستمالی که اشک‌های زیادی در رثای جدم حسین مظلوم و اهل بیت مکرم او ریخته و صورت خود را با آن پاک می‌کردم، بر روی سینه در کفنم بگذارند. ۴. سفارش می‌کنم که جنازهٔ مرا روبه‌روی مرقد مطهر بی بی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) قرار داده و در این حال یک سر عمامه‌ام را به ضریح و سر دیگر را به تابوت بسته، به‌عنوان دخیل، و در این هنگام مصیبت وداع مولای من حسین مظلوم با اهل بیت طاهرینش را بخوانند. 📌 ۷ شهریور؛ سالروز درگذشت ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ سوار تاکسی شدم آمدم! 🔻 از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچه‌های هیئت صحبت کند. آن شب جمعیتی منتظر بود؛ هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از ۹ شب گذشت و آقای رجایی نیامد! به نخست‌وزیری تلفن زدم و پرس‌وجو کردم؛ گفتند: «آقای رجایی خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.» 🔸 در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش می‌گشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت: «آقا سید! یک نفر بغل‌دست من نشسته که با آقای رجایی مو نمی‌زنه!» دنبالش رفتم و دیدم، بله؛ خود آقای رجایی است. وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمی‌آمد! رفتم جلو و گفتم: «آقا، سلام. شما اینجایی؟! دو ساعته حيرون شما هستم؛ تیم حفاظت را چی کار کردید؟!» گفت: «تیم حفاظت نمی‌خوام! سوار تاکسی شدم آمدم!» 📚 از کتاب | خاطرات مرحوم (فرمانده گردان میثم لشکر حضرت رسول (ص)) ✍ راحله صبوری ❤️ 📌 ۸ شهریور؛ سالروز انفجار در دفتر نخست‌وزیری و روز مبارزه با تروریسم ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
راز سلام آخر نماز 🔻 دلیل کسانی که می‌گویند سلام آخر [نماز] «السلام علیکم... » سلام آغاز است، این است که گویا در نماز «الصلاة معراج المؤمن» عروج او آغاز شده و در آخرین مرحلۀ عروج، به صفوف ملائک و انبیاء می‌رسد و چون کسی داخل جمع می‌شود، رسم این است ابتدا بر بزرگ جمع سلام می‌کند؛ پس اول به پیامبر خدا سلام می‌کنیم «السلام علیک ایها النبی» و بعد به بقیه. 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۴۷۱ ✍ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ فقط جنس ایرانی! 🔻 شاگرد خیاط تا شهاب را دید، برایش چهارپایه گذاشت تا بنشیند. شهاب‌الدین روی چهار
✳️ وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود 🔻 وارد خیابان شد و به سمت حرم راه افتاد. مدتی از تصویب قانون منع حجاب گذشته بود، اما این قانون در قم مثل دیگر شهرها سفت‌وسخت اجرا نمی‌شد. کسی جرئت نداشت از سر ناموس مراجع چادر بکشد. 🔸 چادرش را محکم گرفته بود و کمک می‌خواست. شهاب به آن طرف خیابان دوید. قد بلند و جثهٔ قوی پاسبان هر کسی را می‌ترساند. زیر لب گفت: «یا ابا الغيث اغثني.» دستش را دراز کرد و محکم به صورت پاسبان کوبید. پاسبان بی‌آنکه حرفی بزند، از معرکه بیرون رفت. زن اشک چشم‌هایش را با گوشۀ چادرش پاک کرد. دستش را به دیوار گرفت و بلند شد. «مادرت فاطمهٔ زهرا اجرت بدهد، آقا.» 🔺 در شبستان روبه‌روی ایوان آینۀ صحن مطهر شرح لمعه می‌گفت. پیش از آغاز درس، آنچه باعث دیر رسیدنش به درس شده بود را برای شاگردانش گفت و عذرخواهی کرد. طلاب نگران شهاب شدند. یکی از طلبه‌ها گفت: «آقا، مدتی خودتان را پنهان کنید.» شهاب با لبخند گفت: توکل به خدا. من وظیفه‌ام را انجام دادم. وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود. بقیه‌اش با خداست. 📚 از کتاب | برش‌هایی از زندگانی آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی 📖 ص ۱۲۲ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ توقف! 🔻 نگوييد ما همهٔ گناهان را نداريم؛ كه هر كس گناهى دارد و همان براى توقف و ماندن او كافى است. لازم نيست كه ذنوب همهٔ عوالم را داشته باشد. 🔸 يک ماشين‏ لازم نيست همه‌جايش خراب‏ شود تا بايستد. ممكن است يك سيم از آن قطع شود و بايستد، يا باد چرخش كم شود و بايستد؛ همان‌طور كه شيطان با يك كبر زمين خورد. آدم با يك حرص زمين خورد. پسر آدم با يك بخل ذليل شد. يونس با يك شتاب ذليل شد. ما كه الحمدللّه همۀ اين‌ها را با هم داريم و احساس ندامتى هم نداريم! 👤 از کتاب 📚 📖 ص ۳۲ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ حقیقتِ زیارت 🔻 «زیارت» حقیقتی دارد و «زیارت اربعین» در میان زیارت‌ها جایگاه بس ویژه‌ای؛ به‌گونه‌ای که هم‌ردیف با نمازهای واجب و مستحبی روزانه، از نشانه‌های ایمان و مؤمنین معرفی شده است. ✅ روح زیارت، آشنایی و «معرفت» زائر است نسبت به مَزور (زیارت‌شونده) و همچنین «ارادت‌ورزی» زائر است در پیشگاه مَزور. در واقع، زائر به رنگ مزور درآمده، خلق‌وخوی او را یافته و از او کسب عشق و ارادت می‌نماید، بنابراین هرچند آگاهی و شناخت بسیار گرانمایه است اما تا به «ارتباط» و «اتحاد» با معلوم یعنی مَزور نینجامد، هرگز «کمال وجودی» و مایهٔ هدایت و سعادت به شمار نخواهد رفت و درنتیجه از «علائم ایمان» هم به حساب نمی‌آید. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۱۰ و ۱۱ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ راز سلام آخر نماز 🔻 دلیل کسانی که می‌گویند سلام آخر [نماز] «السلام علیکم... » سلام آغاز است، ای
✳️ سلام؛ صادقانه یا منافقانه؟! 🔻 ای عاقل، آیا اگر به کسی سلام کردی و در دل، سلامتی، تمام نعمت‌ها یا بعضی از آن‌ها را برای او نخواستی، این جز نفاق، چیز دیگری هست؟ آیا انسان می‌تواند در مقابل چنین سلامی توقع اجر و ثوابی که خدا برای آن تعیین نموده را داشته باشد؟ این غیر از نفاق است؟ دورویی پس چیست؟ 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۴۶۷ ✍ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ غصه نخور، من آن را از تو جدا می‌کنم! 🔻 ایشان [میرزا علی شیرازی اعلی الله مقامه] یک روز ضمن درس درحالی که دانه‌های اشک‌شان بر روی محاسن سفیدشان می‌چکید، این خواب را نقل کردند: در خواب دیدم مرگم فرا رسیده. خویشتن را جدا از بدنم می‌دیدم. مرا به گورستان بردند و دفن کردند و رفتند. من تنها ماندم و نگران که چه بر سر من خواهد آمد؟! ناگاه سگی سفید را دیدم که وارد قبر شد. در همان حال حس کردم که این سگ، «تندخویی» من است که تجسم یافته و به سراغ من آمده است. مضطرب شدم. در اضطراب بودم که حضرت «سیدالشهدا» علیه‌السلام تشریف آوردند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن را از تو جدا می‌کنم. 👤 📚 برگرفته از کتاب 📖 صفحات ۲۱۲ و ۲۱۳ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ غصه نخور، من آن را از تو جدا می‌کنم! 🔻 ایشان [میرزا علی شیرازی اعلی الله مقامه] یک روز ضمن درس د
مرحوم حاج میرزا علی آقا اعلی الله مقامه، ارتباط قوی و بسیار شدیدی با پیغمبر اکرم و خاندان پاکش (صلوات الله و سلامه علیهم) داشت. این مرد در عین اینکه فقیه (در حدّ اجتهاد) و حكيم و عارف و طبیب و ادیب بود و در بعضی از قسمت‌ها مثلاً طب قدیم و ادبیات، از طراز اول بود و «قانون» بوعلی را تدریس می‌کرد، از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سیدالشهداء علیه السلام بود؛ منبر می‌رفت و موعظه می‌کرد و ذکر مصیبت می‌فرمود؛ کمتر کسی بود که در پای منبر این مرد عالم مخلص متقی بنشیند و منقلب نشود؛ خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت یاد می‌کرد، در حال يك انقلاب روحی و معنوی بود و محبت خدا و پیامبرش و خاندان پیامبر در حد اشباع او را به‌سوی خود می‌کشید؛ با ذکر خدا دگرگون می شد؛ مصداق قول خدا بود: «الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّه وَجِلَتْ قُلوبهم و إذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زادتهم ايماناً وَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.» (انفال، ۲) نام رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که می‌برد، اشکش جاری می‌شد. يك سال حضرت آية الله بروجردی (اعلی الله مقامه) از ایشان برای منبر در منزل خودشان در دههٔ عاشورا دعوت کردند؛ منبر خاصی داشت؛ غالباً از نهج البلاغه تجاوز نمی‌کرد. ایشان در منزل آیة الله منبر می‌رفت و مجلسی را که افراد آن اکثر از اهل علم و طلاب بودند سخت منقلب می‌کرد؛ به‌طوری که از آغاز تا پایان منبر ایشان، جز ریزش اشک‌ها و حرکت شانه‌ها چیزی مشهود نبود. 👤 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۲۱۳ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f