eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌کتاب / به قلم انتشارات / ‌ " No For the Fainof Heart " نام کتابی است که از همان ابتدا در و بعد از ترجمه در ، جنجال‌های زیادی را به پا کرده است. این کتاب، خاطرات یک آمریکایی است که به دلیل بیان خاطراتی از روند برای ایران نیز اهمیت پیدا می‌کند. البته این کتاب را نمی‌توان صرفاً مرتبط با قلمداد کرد زیرا «وندی‌شرمن» موضوعات مختلفی را مطرح می‌کند و با زیرکی در خلال موضوعات مدنظر خود، خاطراتش را از مسائل بین‌المللی مانند مذاکرات‌هسته‌ای ایران برای خواننده روایت می‌کند. ‌ برخی موضوعات مطرح شده در واکنش‌های فراوانی را در ایران به دنبال داشته که تا امروز با سکوت مذاکره‌کنندگان ایرانی همراه بوده است برای مثال: عقب‌نشینی تیم ایرانی از موضع خود به‌خاطر اشک‌های وندی‌شرمن در حین مذاکرات، تعامل و ارتباط‌های غیر دیپلماتیک در حاشیۀ نشست‌ها، موضوع پرتاپ‌شدن خودکار به سمت مذاکره‌کنندۀ ایرانی، ماجرای کارت‌پستال‌های ارسالی برای شرمن و... موضوعاتی است که از زاویۀ خود آن‌ها را بیان می‌کند. این کتاب هم‌اکنون با دو ترجمه از دو مختلف به بازار عرضه شده است. انتشارات سروش این کتاب را با نام «بدون‌هراس» و با ترجمۀ آقای در مردادماه 98 با قمیت 50هزار تومان منتشر کرد و انتشارات مرکز اسناد نیز آن را با نام «من‌ ترسو‌ نیستم» و با ترجمۀ ، و در مهرماه 98 با قیمت 28 هزار تومان وارد بازار کرد. ‌ ‌این دو ترجمه، تفاوت قابل توجهی ندارند ولی برای کتاب بدون هراس دکتر مقدمه‌ای نوشته است که آن را می‌توان خلاصه‌ای از روند و قدرت‌های جهانی، بالآخص آمریکا به حساب آورد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم نشر ‌ ‌‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌ ‌تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان گل آفتاب ما را، لب کوه سر بریدند نکند هنوز خوابی، گل آفتابگردان؟ نه گلی فقط که نوری، نه که نور بوی باران تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان نفس بهار دستت، من و روزگار مستت قدح پر از شرابی، گل آفتابگردان نه گلی نه آفتابی، من و این هوای ابری نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان؟ تو بتاب و گل بیفشان، سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی، گل آفتابگردان ‌ *** ‌ سعید بیابانکی از آن شاعران ناب ودرخشان است؛ شاعری با شعرهایی دلنشین در قالب‌های گوناگون؛ از گرفته تا نیمایی، از طنز گرفته تا شعر آئینی؛ همه فن حریف است! ولی آنچه بیشتر دلها و ذهن‌ها را به خود درگیر می‌کند غزل‌های بی نظیر اوست. غزل‌هایی که به عمق جان تو می‌نشیند. ‌ حالا فکر کنید در"چقدر پنجره" چقدر غزل کنار هم ردیف شده است! ۶۰ غزل بی‌نظیر این را محمدحسین نعمتی و علی داودی از میان شعرهای آقا سعید بیابانکی ما انتخاب کرده‌اند. ‌ ما کتابش را با شکایت از زخم زبان‌های دوستان شروع می‌کند: «بيا كه آينه روزگار، زنگاری‌ست بيا كه زخم‌زبان‌های دوستان، كاری‌ست» و در غزل پایانی از ندیدن محبوبش گله دارد: «چندی‌ست خو گرفته دلم با ندیدنت عمری نمانده است، الهی ببینمت!» خواندنی است! در اولویت قرار گرفتنی است! هدیه دادنی است! و مهم‌تر از همه، داشتنی است... ‌ سروده‌های این شاعر عزیز را میشود مشتی از خرمن غزل‌های این روزها دانست که به شما می‌گوید حال امروز این قالب قدیمی بهتر از قصیده‌ها و مثنوی‌ها است. ‌ حال امروز شعر ما، به لطف این غزل ها خوب است👌🏻 ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
‌ ‌‌مک لوهان هر اختراع بشر را امتداد یکی از اعضایش می‌داند. مثلا اتومبیل امتداد پا یا دیوار امتداد پوست. ‌ کتاب امتداد مغز است و کار نویسنده امتداد خواب. نه اینکه به خواب‌زدگی مخاطب بینجامد؛ بلکه خوابی که مغز را بیدار سازد. ‌ ‌نویسنده در بیداری خواب‌گونه، و رویایی بیدار، ذهنش را به پرواز وا می‌دارد و با دست و قلبش، هم فکر می‌کند و هم می‌نویسد. اگر کتابی از من خوانده‌اید امیدوارم رویایی شیرین باشد. ‌ ‌ ‌ ‌#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚‌ #باشگاه_هواداران_کتاب #نویسنده_هوادار_کتاب #کتاب_دوست_همیشگی #نه_به_کتاب_نخواندن #حال_خوش_مطالعه #با_کتاب_زندگی_کن #باشگاه_هواداران #هواداران_کتاب #کتاب_خوب https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم ‌ ‌ ‌یا مُجیبَ نِداءِ یونُسَ فِی الظُلُمات ‌ ‌ 👇🏻 ‌ آمنتقی نفس عمیقی کشید و گفت: «قندیل‌ها نور دارند ولی آدم باید اوستای مشبک‌سازی باشه تا بتونه طرح‌های منفی رو برش بزنه» تمام توجهش به آمنتقی بود و سر تکان می‌داد. آمنتقی ادامه داد: «آدم‌ها عین قندیل‌اند. حج آقا یونس، نور دارند ولی اوستا می‌خواند که بتواند نورانی‌شان کنه» یونس استکان خالی‌اش را در سینی گذاشت. «وقتی خودشان نور نخواند، به زور نیست بزرگوار.» آمنتقی با لبخند سر تکان داد. «ها، ولی خیلی وقت‌ها هم اوستاها یا نابلدند و یا کم .» ‌ ‌*** ‌ ‌یونس است و نذر می‌کند برای شفای دخترش به سفری تبلیغاتی در روستای دور افتاده‌ای با آداب و رسوم خاص برود. از قسمت‌های دلنشین داستان می‌توان به آن قسمت‌هایی اشاره کرد که ، با تصویرسازیِ مناسبِ ، به خوبی می‌تواند خانه‌های کاهگلی و محیط روستایی را در ذهن خود متصور شود. ‌‌ استفاده از گویش و لهجه خاص محلی در بین دیالوگ‌ها از دیگرجذابیت‌های داستان است و همراهی مخاطب را تا انتهای داستان حفظ می‌کند. ‌ قیاس بین شخصیت یونس و داستان نیز، این اثر را به یک اثر تلمیح‌گونه تبدیل کرده است. هر دوی آنها برای تبلیغ آمده‌اند، هر دو با ذهن‌هایی مملو از رو به رو هستند، هر دو از طرف مردم طرد می‌شوند و باز هم قرعه به نام یونس می‌افتد... یونس نبی به دریا می‌رود و یونس طلبه به چاه... سیاهی چاه، یونس را به سمت سوق می‌دهد ... ‌ ‌ ‌طراحی خلاقانه جلد به خوبی می‌تواند برای هر نوع مخاطبی وسوسه‌انگیز باشد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم در خنده مستانه خود "عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون" هستند و در این رقابت، گویِ سبقت را ربوده‌اند و حالا، همنشین رب الارباب شده‌اند. یکی از همان نوابغ است. ۲۴ ساله بود که در اتاق جنگ ، مقتدرانه ایستاد و از کم و کیف اوضاع و شرایط حاکم بر جبهه جنوب، سخن گفت. پس از آن از چنان شهرتی برخوردار شد که فرماندهان آن را دست نیافتنی می‌پنداشتند. معدود یادداشت‌ها و گزارشاتی که به نام او باقی مانده ؛ مربوط به دوره اوست و مشهورترین آن‌ها، گزارش حمله به طبس است. ‌ حالا که نشسته‌ایم و "ملاقات در فکه" را می‌خوانیم، در می‌یابیم که او هم، مانند دیگران و از جنس همین انسان‌ها بوده است. ‌ او که همچون دیگر بچه‌ها، کودکی‌اش با شیطنت سپری شده، در نوجوانی به کتاب‌های‌دینی، تفاسیر و تحقیق درباره و و مشغول می‌شود. ‌اخلاق و منش و رفتار بزرگسالان را در خود نهادینه می‌کند. در دانشگاه 《رضائیه》 از رشته دامپروری اخراج می‌شود و پس از آن به روی می‌آورد. جزء اولین نفراتی است که پس از فرمان در ۱۱ آذر ۵۷، به جبهه رفت تا به وظیفه‌اش عمل کند. ‌ نویسنده، ۶ روایت اصلی را در این کتاب گنجانده است؛ روایاتی که راویان آن‌ها شهدایی همچون: ، ، ، ، و هستند. در فصل 《خواستگاری جنگی》 ، همسر این خاطره را روایت می‌کند : «صدای پخته‌ای داشت. گفت: اسم من حسن باقری نیست. من هستم...» و در《نبرد چزابه》 سرلشکر این چنین روایت می‌کند: «اخوی هنوز جراحت داشت و شکافی روی جمجمه‌اش بود. پزشکان او را از حضور مستقیم و فعالیت در جبهه منع کرده بودند. ایشان طاقت نیاورد. همه فرماندهان تلاش می‌کردند جلوی او را بگیرند؛ اما او توجه نکرد و رفت. پس از چند ساعت برگشت و وضعیت آن منطقه را تشریح کرد.» ‌ ‌《کلید قلعه طریق القدس》باعت آن《فتح بزرگ》شد و 《بازگشت پیروزی》روح مبارزان را صیقل داد. «ملاقات در فکه: زندگی‌نامه شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)» به عنوان ششصدوشصت‌ویکمین تولید شده در دفتر و هنر مقاومت و بیست‌ودومین یادنامه از شهداست. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #مریم_راهی https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
‌ ‌‌ ‌‌کتاب خواندن بیش از اینکه سرگرمی باشد و حتی بیش‌تر از اینکه علاقمندی باشد، یک اندیشه است؛ اندیشه‌ای که توانایی اندیشه‌سازی دارد. ‌ انسان برای اینکه بتواند حرکت کند، نیازمند اندیشه است. تا اندیشه‌ای برای حرکت وجود نداشته باشد، حرکت کردن نیز اتفاق نمی‌افتد.‌ برای انسانیت داشتن همین‌طور است. چگونه انسانی که خود را نمی‌شناسد، انسانیت به خرج دهد؟ آیا غیر از این است که برای شناختن و محک زدن خود باید زندگی کرد؟ ‌ و همین انسان برای زندگی کردن، متاسفانه تنها یک فرصت دارد؛ عمری که متوسط آن هفتاد سال است. که قطعا این فرصت، کم و کوتاه است. او برای اینکه بتواند به‌سرعت به شناختی مطلوب از خودش و از پیرامونش برسد و آن را طی سال‌های عمرش به اجرا درآورد، ناگزیر از این است که زندگی انسان‌های دیگر را مطالعه کند. و اما این زندگی‌ها کجا هستند؟ و این مطالعه چگونه باید اتفاق بیفتد؟ طبیعی‌ست که بخش عمده‌ای از این زندگی‌ها در کتاب‌ها هستند؛ در داستان‌ها، زندگی نامه‌ها و خاطرات، در فرهنگ‌نامه‌های اقوام و ملل، در تاریخچه جهان و احوالات مردمش. و بخش اعظم دانش را هم در کتاب‌ها باید پیدا کرد؛ در دانشنامه‌ها و دایره‌المعارف‌ها، در کتاب‌های درسی و دانشگاهی. ‌ البته این را هم باید دانست که مطالعه، تنها و تنها کتاب خواندن نیست. کتاب خواندن یکی از روش‌های مطالعه است. اگر هدف از مطالعه، رسیدن به آگاهی و شناخت باشد، دیدن و شنیدن و بوییدن و احساس کردن و تفکر کردن و سفر کردن نیز مطالعه است. ‌ انسانی که به این درجه از مطالعه و شناخت برسد، به‌حتم صاحب اندیشه شده است.‌ و انسان اندیشمند همان موجودی است که جهان را با خود به حرکت درمی‌آورد، نگاهش به دنیا تغییر می‌کند، پا را از مرزهای انسانیت فراتر می‌گذارد، در برابر ظلم می‌ایستد، حرف می‌زند و حرف می‌زند. ‌ پس چه حسرتی بالاتر از انبوه کتاب‌هایی که تا به امروز نخوانده‌ایم... و چه امیدی بالاتر از کتاب‌هایی که به زودی خواهیم خواند. غیر از این باشد، انسان مسیر زندگی را درست انتخاب نکرده است؛ باید برگردد و از راه دیگری برود. ‌ ‌ ‌‌ 👌🏻📚‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم استاد ‌ ‌ سلام بر یگانه مادر هستی ‌ این روزها پیام زیبایت را بر گوشه و کنار شهر به چشم می‌بینم و به جان نوش می‌کنم؛ همان که به همسر آسمانیت سپردی... "علی‌جان سلام مرا به فرزندانم تا روز برسان. ‌ ‌مادرِ مادرانه‌هایِ جهان! می‌دانم تیره‌بختان پریشان، روزگاری به سلام که نمی‌کردند هیچ، پاسخش را هم نمی‌دادند. وای که فاصله‌ تا پست‌ترین مراتب انسانی، به اندازه‌ی "سلام به علی" است و چه بدکردند به خود و روزگار و مردمانشان با ندیدنِ ! ‌ ‌مادرجان! مَنِ زنده شده به خونِ تو، سلام از عمق جانت را از پس سالیان دراز فاصله به گوش جان شنیدم. می‌شود جواب از عمق جان مرا که ذرات وجودم لحظه ب لحظه مدیون مادرانگی شما و برکت وجود فرزندانتان است بپذیرید؟ پاسخم، عهد و پیمانی است که از من جز سلم و سلامت به سوی شما نخواهد آمد. پاسخم، تلاشی است تا آنچه باعث شد آدمیان روزگار علی، با شما آن کنند که کردند، در قلبم بمیرد. ‌ بانو جان! چه کردند با شما و علی که آرزوی رخت بربستن از دنیایی را کردید که آنها طالب آن بودند؟ من آن دنیای بدون علی را نمی‌خواهم و از آن بالاتر جایی‌که بویی از شما نداشته باشد را نمی‌خواهم... حتی اگر باشد. سلام من لبیک به منتقم شماست؛ انتقام از شیطان نفسم؛ تا نباشم از آن‌ها که صدای یاری‌طلبی ولی زمانه‌ را شنیدند اما به کنج عافیت خزیدند. سلام من پاسخ سلام رسای شماست به کل ادوار؛ می‌شود مرا بشنوید؟ ‌می‌شود سلام مرا در زمره لبیک خود به مولای زمان بپندارید و مرا بپذیرید؟ ‌ بعد از پیامبر گریست، نه تنها از داغ فراق که از مصیبت فقدان منشاء خیر برای مردمانی که "اکثرهم لایعقلون" بودند! بعد از فاطمه علی گریست، نه تنها از داغ همسر که از مصیبت کوتاه‌شدن دست امت از دامن که همه بود حتی پدر و همسرش. ‌ علی گریست چون می‌دانست دنیای بدون فاطمه (س) ارزش زیستن ندارد. "دختر پیامبر" روایت مظلومانگی (س) از جور مردمان زمان و دردِ فراق (ع) است که چاره‌ای نداشت جز شکیبایی بر مصیبتِ نبودنِ زهرا(س) که سراسر نور بود و برکت. ‌ این کتاب نوشته است و به وقایع زندگی حضرت‌زهرا(س) بعد از رحلت می‌پردازد؛ را روایت می‌کند تا ضمن آشنایی با دریای معرفت فاطمه(س)، با فهم عمیق ، از برکت خاکِ ، تاریخ‌ساز عصر باشیم‌. ‌ ‌ ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم نشر ‌ ‌‌ ‌ 👇🏻 دکمه کت را به آرامی باز کرده و خود را آماده درگیری کردم. در حالی که به سر کوچه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شدیم، خودروی پیکانی با سرعت از نقطه‌ای به حرکت درآمد. سر کوچه به شدت ترمز کرد و در قسمت آسفالت زمین توقف کرد. ما هنوز در قسمت خاکی زمین بودیم. گفتم: «میثم توجهی نکن، راهت را برو، من درگیر می‌شوم و تو با تمام قدرت بدو و فرار کن. ما در فاصله پنج متری پیکان بودیم که مردی قوی هیکل، بلند قامت و ورزیده از آن پیاده شد و در حالی که اسلحه یوزی به دست داشت، با سرعت به پشت قسمت جلویی ماشین رفت و اسلحه را به حالت آماده برای تیراندازی به روی کاپوت ماشین گذاشت. یک دفعه به لفظ جاهلی گفت: "سالار! دست‌ها بالا..."» *** «احمد احمد» تمام اوست... او که از مبارزین در دوره دوم است، به دلیل نوع مبارزاتش با گروه‌های مبارز بسیاری همکاری و فعالیت داشته و به همین خاطر چندین بار دستگیر شده است. او در آخرین برخورد با مامورین مصدوم و پس از آن معلول شد. آقای محسن کاظمی، پس از گذراندن دو سال و پیاده‌سازی و تدوین مصاحبه‌های متعدد، ماحصل کارش را در کتاب به نمایش گذاشته است. این تلخ و شیرین را در همین بخوانید👌🏻 https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
همه ما به نسبت طول عمر و خواست ذهنی مان و در جهان خویشتن، یکبار میتوانیم تجربه زیستی و محدوده ای از سواد را کسب کنیم. هر کتاب خوب، خود جهانیست و مطالعه آن ورود به جهانی دیگر با کسب تجربه زیستی خاصه آن است. انسان چطور میشود تشنه تجربه های بزرگ نباشد و سالهای عمر خویش را بی تفاوت از شگفتی های انسانی و زیستی موجود در لابلای صفحات کتابها بگذرد و عبور کند؟! انسان بی کتاب میتواند تا مرزهای وسیع سواد پیش رود اما به نسبت تجربه زیستی اش قطره ای حکمت هم کسب کند. اما انسان اهل کتاب انسانیست عمیق، حکمت دان و بشر فهم! هر چند با دایره سواد محدود! افسار گسیختگی بشر و و فراموش کردن تجربه های تاریخی و عقبگرد های فرهنگی، فرزند مردمان بی کتاب است و مولد همه اینها اقتصاد بیمار است! که مردمان را مجبور میکند همه روح و جان خویش را برای بقا و معیشت هزینه کنند! ‌ ‌‌ 👌🏻📚‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ مجموعه کتاب به قلم انتشارات (‌ ) ‌ ‌ ‌از زمانی که یادم میاد، بچگیم با خاطرات و مادربزرگم از زمان همراه بود. روزهایی که همه تلاششون رو می‌کردند تا شر یه و دروغگو رو از سر بچه‌هاشون کم کنند. از عمر و جوونیشون تا و جانشون رو تو این گذاشتن تا یه و آزاد رو برای بچه‌ها و نوه‌هاشون درست کنند. هر موقع که به ایام می‌رسیم یاد خاطرات و گاهی تلخ پدربزرگم میوفتم که با ذوق برامون تعریف می‌کرد که چه هایی به خرج دادن تا اون حاکم ظالم رو بیرون کنن از ها و هایی که کردن تا های بامزه‌ای که تو تظاهرات میدادن. ‌ ‌شعارهایی مثل: ‌ ‌+ما می‌گیم نمی‌خوایم، عوض می‌شه! ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض می‌شه! ‌ ‌+نه شاه می‌خوایم نه شاپور لعنت به هر چی مزدور یا شاه فراری شده سوار گاری شده اما داشتم به این فکر می‌کردم، کم‌کم سایه اون نسل زحمت‌کش داره از سر بچه‌ها و نوه‌ها و نتیجه‌هاشون کم میشه... دیگه داره صدای خاطره‌گویی بامزه پدربزرگ و ها خاموش میشه ‌ پس ما باید چیکار کنیم...؟! ماهایی که زمان و زحمت‌های پدر بزرگ، مادربزرگامون رو به چشم ندیدیم، چجوری باید برای بچه‌ها و نوه‌هامون از شجاعت و تلاش صحبت کنیم؟! ‌وقتی دوستم بهم گفت که چطوری باید برای بچم از انقلاب بگیم، این خطر رو خیلی خوب حس کردم. ‌ چند روزی فکرم مشغول بود و داشتم تو بین ، دنبال کتابی می‌گشتم که بتونم به دوستم معرفی کنم که با یه مجموعه برای و آشنا شدم. مجموعه کتاب شاه فراری شده، یه اثر جذاب هست که با زبان کودکانه خاطرات جالب رو نوشته تا بتونه کودکان رو با شجاعت یه سری که خیلی هم ازشون دور نیستن آشنا کنه. ‌ این مجموعه 12 جلد داره که هر جلد 16 صفحه داره و با عکس‌ها و نقاشی‌های کودکانه قشنگ، توسط انتشارات به نشر به چاپ رسیده. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم مترجم نشر ‌ ‌‌ ‌ 👇🏻 در اوایل اکتبر سال ۱۸۵۸، یک بخاری که پرچم بر بالای آن در اهتزاز بود در جزیره ظاهر شد و در خلیج الگور مانور داد. کونگری و رفقایش بلافاصله متوجه شدند که آن یک کشتی است و جرات حمله به آن را نداشتند. بعد از مخفی‌کردن تمام علائم حضورشان و مسدود کردن دهانه‌های غارها، عقب نشستند و منتظر شدند تا کشتی برود. آن کشتی سانتا فو بود که کارشناسان را از بوئنس‌آیرس برای ساخت به جزیره استاتن آورده بود تا محل مناسبی برای ساخت آن را انتخاب کنند. *** فانوس‌دریایی آخر دنیا یکی از آثار زیبای نویسنده‌ی توانای است که داستان آن، ماجرای سه نگهبان یک فانوس دریایی واقع در سواحل است که از بد حادثه، گروهی از شرور و جنایت‌کار که سالها بود در جزیره‌ی استاتن گیر افتاده بودند، با ورود یک کشتی و به گِل‌نشستن آن، به آن حمله‌ور شده و اهالی آن را به قتل رسانده و کشتی را هم غارت کردند. آنها برای فرار از جزیره با نقشه‌ی از پیش‌طراحی‌شده به فانوس دریایی حمله کرده و دو نفر از نگهبانان را به قتل رساندند. واسکوئز تنها بازمانده‌ی این حادثه، برای نجات جان خودش به داخل آن جزیره‌ی متروک و خالی از سکنه پناه می‌برد و تا آمدن گروه نجات، می‌ماند. ادامه ‌ی داستان وقایع بین واسکوئز و دزدان دریایی است؛ وقایعی همراه با ترس، امید، هیجان، ناامیدی، تلاش برای بقا و انتقام.... https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #رقیه_بابایی https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
‌ ‌‌بارها این وعده الهی را شنیده‌ایم "شکر نعمت، نعمتت افزون کند‌" پس می‌شود از این شاه کلید استفاده کرد برای بیشتر شدن نعمت‌هایی که دوستشان داریم و چه نعمتی بهتر از کتاب و کتاب‌خواندن! ‌‌ کتاب همان نعمت بی‌پایانی که هیچ جایگزینی ندارد و کتاب‌خواندن نعمتی دیگر که می‌شود ساعت‌ها از آن گفت و نوشت. البته همه می‌دانیم تا رسیدن به قله‌های این مسیر خیلی راه داریم و گِله و حرف زیاد است اما نباید از مسیرِ آمده هم غافل شویم. ‌ ‌در چند سال اخیر شاهد رشد کتاب‌های خوب و ارزشیِ زیاد بوده‌ایم. شاهد قدم گذاشتن نویسنده‌های جوان در این عرصه و اعتماد ناشران به قلم آن‌ها. ‌ ‌شاهد افزایش کتابفروشی‌های تخصصی و معتبر و شاید مهم‌تر از همه این‌ها، شاهد حضور کتابخوان‌های حرفه‌ای در بین نوجوانان و جوانان. کتابخوان‌هایی که خیلی خوب کتاب می‌خوانند و حتی خیلی خوب‌تر نقد می‌کنند. کتابخوان‌هایی که با دغدغه و انگیزه و بدون هیچ چشم‌داشتی کتاب معرفی می‌کنند و آن را در فضاها و مکان‌های مختلف نشر می‌دهند. ‌‌ البته باید یادآوری کرد که تمام این اتفاق‌های خوب در شرایط معمولی اتفاق نیافتاده، بلکه با وجود یک رقیب جدی به نام "فضای مجازی" بوده است! اما باز با وجود این رقیب، پا پس نکشیدند و این تهدید را تبدیل به فرصت کردند برای ترویج هر چه بهتر و بیشتر کتاب و کتاب‌خوانی... ‌ پس بار دیگر شکر این نعمت و آینده روشنی که برای آن می‌بینیم را به جا بیاوریم به امید آنکه شکر نعمت نعمتت افزون کند! ‌ ‌ ‌‌‌ 👌🏻📚‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم ‌ دل به دلِ که بدَهی، می‌شوی، شاعرِ عاشق، دستت را می‌گیرد و تو را با خود می‌برد به همان‌جا که آمده، همان‌جا که شروع کرده زندگی را: "به دنیا آمدم با گریه‌ای،گویا چنین روزی... به من لبخند زد، لبخند زد چنین روزی اذان صبح بود آری... اذان گفتند در گوشم دل از من برد آن زیبا چنین روزی" بزرگ می‌شود، می‌کند و از همسرش، از عاشقانه‌هایش برایت می‌گوید: "خنده‌هایش کودکانه،گریه‌هایش مادرانه همسر من یک فرشته، از بهشت جاودانه عطر هِل گم می‌شود در عطرِ نابِ دست‌هایش این شرابِ خانگی را دوست دارم ..." شاعر هم دل دارد دیگر.... گاهی می‌شود: ‌ "عمر، آیینه‌ی عذاب شد بعد از تو دلتنگیِ ما شد بعد از تو ای گرم‌ترین سلامِ دنیا! برگرد سرما، سرِ ما خراب شد بعد از تو" کتاب اثر جدید خوش‌ذوق و جوان شیرازی‌تبار، # میلاد_عرفان‌پور است ‌که اشعارش را در سه دفتر گنجانده: دفتر نخست: ‌دفتر دوم: و دفتر سوم: که می‌توان گفت اشعار رباعی ایشان به مراتب قوی‌تر و جذاب‌تر از اشعار دیگر و همچنین باعث شهرت‌شان شده است. خلاصه دل به دل شاعر که بدهی می‌شوی... https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/