eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #میثم_رشیدی_مهرآبادی https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ket
‌ ‌‌کتابخوانی کافی نیست! راستش را بخواهید، امسال اولین سالی است که هفته کتاب، برایم رنگ و بوی «کتاب» داشت. وقتی دنبال علتش می‌گشتم، فقط به یک جواب می‌رسیدم؛ برنامه‌های هفته کتاب به مراسم‌های رسمی و عصاقورت داده دولتی خلاصه نشد و هر کسی اهل کتاب و کتابخوانی بود، حرکتی کرد و اثری از خود به جا گذاشت. از علاقمندی که در صفحه مجازی‌اش با سه چهار هزار فالوور، مسابقه کتابخوانی راه انداخت تا دست‌اندرکاران همین صفحه که به جای کارهای کلیشه‌ای و کم‌تاثیر، سراغ نویسندگان رفتند تا آن ها را بی‌واسطه با مخاطبانشان روبرو کنند. رمز ماندگاری کتاب‌ها هم همین است. کتاب‌هایی که به واسطه تلاش ناشران، نویسندگان و مترجمان به میان مردم می‌روند در ذهن‌ها می‌مانند و در مقابل، کتاب‌هایی که حمایت‌های دولتی دارند، معمولا نصیب انبارها و کتابخانه‌های خاک خورده می‌شوند. کتاب‌ها بعد از انتشار، متولد می‌شوند و باید دستشان را گرفت و پا به پا برد؛ کاری که به تنهایی از دست اندرکاران تولید آن‌ها برنمی‌آید. تاثیر اقدامات دلی و خودجوش عاشقان کتاب در این زمینه، هم بُرد بیشتری دارد و هم برکت مضاعفی را به دنبال خواهد داشت. بخواهیم یا نخواهیم وارد عصری شده ایم که ضربات دوری و غفلت از کتاب چند برابر شده و ضررهای آن دامن فرزندان و نوادگان ما را هم خواهد گرفت؛ پس بدانیم خواندن کتاب، کافی نیست. باید بعد از خواندن کتاب، درباره‌اش بنویسیم تا کتاب‌های خوب، ارج ببینند و کتاب‌های معمولی و کم ارزش، از دایره حذف شوند. گام بعدی همه دوستداران کتاب، نقد و بررسی انبوه کتاب‌هایی است که چاپ و منتشر می‌شوند و انتخاب از بین آن‌ها روز به روز سخت تر می‌شود... ‌ ‌‌ 👌🏻📚‌ @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ کتاب به قلم ترجمه نشر 👇🏻 هنگامی که را دوباره آغاز می‌کرد، هنوز کاملاً نه در گذشته بود و نه در حال و با توالی سریع به خیلی چیزها تبدیل شد. "پیتر آلتگلد" پسرک روستایی، پیتر آلتگلد سرباز، پیتر آلتگلدِ ولگرد، پیتر آلتگلدِ سرگردان که در جایی که امیدی وجود نداشت در جست‌‌وجوی بود. پیتر آلتگلدِ محتضر، زنده، شکست‌خورده، پیروز. آغاز دگرگونی را به یاد می‌آورد؛ هنگامی که در ژرفای بیماری و نومیدی مردمانی را یافت که به او نیکی کردند، کمکش کردند و غذایش دادند. این خاطره‌ی خوبی بود که می‌توانست آن را زنده کند و به‌طور کامل به ضمیر آگاه آورد و فقط از این درشگفت بود در پس فکرش چه چیزی نهفته بود که ناراحتش می‌کرد. ‌ ‌*** کودکی سیاه‌پوست با چهره‌ای به گفته‌ی دیگران زشت‌طوری که هیچ‌فردی میل به هم‌صحبت‌شدن با اوندارد. از مهاجرانِ آلمانی‌تبارِ منفور و مطرود حتی برای ... جانِ‌پسر، مقصد شلّاق‌های است، شلاق‌هایی که به‌شکل جنون‌آمیز بالا می‌رود و بر تنِ فرود می‌آید؛ گویی پدر قصد دارد عقده‌ی تمام بدبختی‌ها و سختی‌های زندگی را برتنِ پسر خالی کند، پس تا توان دارد سنگین می‌نوازد... پسر، فرار را برقرار ترجیح می‌دهد؛ فرار از کار طاقت‌فرسا در کشتزار و شلاق، و پیوستن به اتحادیه‌ی الغاگرایان! پناه‌بردن به و حتی ! حتی تحمل مرگ هم از تحمل شلاق‌های پدر برایش گواراتر است! پسرک از جنگ بر‌می‌گردد و حالا دیگر پسرک نیست و نوجوانی‌ست برومند. به خانه بازمی‌گردد ولی بازهم تابِ شلاق‌های‌پدر را ندارد. می‌رود که بخواند، معلمی را انتخاب می‌کند و می‌شود ولی چشم‌انداز و آینده‌ی شغلش با آرمان‌هایش جور درنمی‌آید. پس لباس معلمی از تن بیرون میکند و جامه‌ی می‌پوشد و می‌شود کارگرِ راه‌آهن. کار در ارمغانی جز بیماری و آوارگی برایش ندارد. آواره و بیکار می‌شود امّا کم نمی‌آورد؛ این‌بار با اراده‌ای قوی‌تر، تصمیم می‌گیرد برای همیشه از دور سختی و حقارت خارج شود: می‌خواند، می‌شود، و بعد فرماندار ایالت و بعد رهبر حزب.... حالا دیگر او یک فرماندارِ قدرتمند و ثروتمند است با همسری زیبا. جان پیتر آلتگلدِ چهل‌ساله که حالا دادستانِ ایالت است با پرونده‌ی چند شورشیِ مدافعِ حقوق کارگران، روبرو می‌شود که هم‌اکنون ۴نفر از آنان اعدام شده‌اند، یک‌نفر در زندان خودکشی کرده و ۳نفر دیگر هم در حبس به‌سر می‌برند. این پرونده چالشی بزرگ برای قاضی آلتگلد به‌وجود می‌آورد و او را در برزخی بین و می‌اندازد که نوع برخورد و تصمیمِ وی در جریان این پرونده بر جذابیت و کشش داستان می‌افزاید.👌🏻 ‌ "آمریکایی" نوشته‌ی پرقدرت و جسورانه‌ی "هاوارد فاست" و ترجمه‌ی زیبای "فریدون‌ مجلسی" کتابی‌ست خواندنی که نیز در جمع مدیران مسئول و سردبیران نشریات خواندن آن را به همگان توصیه کرده‌ و از "هاوارد فاست" به عنوان یک ی خوب آمریکایی یاد کرده‌اند. @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم نشر ‌ ‌ ‌👇🏻 ‌ ‌صادق می‌گردد دنبال که همیشه او را عاقل‌تر دانسته است حتی در این‌جور وقت‌ها. سایت‌ها نوشته‌اند که هاشمی بعد از انداختن خود در گفت: " انتخابات این دوره را از هر دوره حساس‌تر می‌دانم." فیلمشان هم هست و دانلود می‌کند. زن هاشمی را نشان می دهد که خیلی ناراحت است: " اگه نشه ،مطمئنم رای میاره " و پیرزن ادامه می‌دهد: "اگر تقلب شد، مردم بریزن تو خیابونا" و صادق هی فیلم را از اول می‌آورد و نگاه می‌کند:" این فیلم واقعیه؟ ساختگی نیست؟ یعنی چی بریزم تو خیابونا؟" ‌ ‌*** ‌ ‌روایتی بدون روتوش از ۸۸ !!! دقیقا نیمه شب یک روایت با ساختاری داستانی و وقایع مستند است و با نگاهی موشکافانه به حوادث سال 88 می‌پردازد. در این به شخصیتی می‌پردازد که در طول داستان دچار تحول خواهد شد. دقیقا نیمه شب، رمز عملیات ۲۸_مرداد بود که پس از گذشت چندین سال، توسط معاندان، رمز آغاز شورش‌های سبزی‌ها شد. دانای کل، روایتگری این چند روز را بر عهده دارد و صادق قندریز را به عنوان شخصیت اصلی داستان انتخاب کرده است. 《می‌خواهم خودکشی کنم، کمک می‌کنی؟》جرقه آغاز ماجرا با این پیامک بود و این‌گونه بود که صادق وارد بازی با لیلی و بازی با آتوسا، سایه و ... شد. دقیقا نیمه شب، جزء معدود کتاب‌هایی است که درباره فتنه ۸۸ بی‌طرفانه نوشته شده و مخاطب را در سیر داستان رها می‌کند تا خود قاضی این بل‌بشوها باشد و انگشت اتهام را درست نشانه بگیرد. افشاگری‌های موجود در این کتاب، حالتان را خوب خواهد کرد. @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #زهره_شریعتی https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
‌ ‌‌منتهای آرزویم در چهارده سالگی این بود که مرا در یک کتابخانه بزرگ سال‌ها حبس کنند. مجنونِ بوی کاغذ و کلمات بودم. یک بار در جایی خواندم که مادری یا پدری به فرزندش توصیه کرده بود: "مراقب باش زیادی کتاب نخوانی، چون همه چیز برایت قصه می‌شود و تمام." آن موقع نفهمیدم منظورش را. یعنی چه؟! خیلی هم دلش بخواهد بچه‌اش اهل مطالعه باشد. اصلا قصه بشود، مگر قصه چی‌اش از بقیه کتاب‌ها کمتر است؟! ‌ حالا و در چهل سالگی، کم کم دارم از عمق جان، حرفش را می‌فهمم. درک می‌کنم وقتی چیزی فقط خوانده شد، قصه می‌شود... و اگر به خواندن قصه قناعت کردی، بی‌آنکه قصه خودت را بنویسی، بدون آن که عملی یا رفتاری از تو تغییر کند و کجی‌هایت راست و درست بشود، بهتر نمی‌شوی. عالم بی‌عمل و زنبور بی‌عسلی هستی که البته برای این هدف، زندانی شدن در کتابخانه نه تنها لازم و گافی، که مطلوب هم هست. با این همه، عالم بی‌عمل بودن هرچند کم خسرانی نیست، اما از عالم بدعمل و بدرفتار که آبروی علم و دین و دانش را ببرد یا حق مردم را زیر پا بگذارد بهتر است. این را هم در همان چهارده سالگی یاد گرفتم؛ وقتی مشترک ماهانه کتابفروشی کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان بودم و هر بار که پست بسته کاغذی ضخیم و حجیم کتاب‌ها را می‌آورد، از عطر کاغذ تیره‌اش سرمست می‌شدم و رویش این حدیث امام علی(ع) را به خط نستعلیق می‌خواندم: "هرکس خود را با کتاب‌ها سرگرم کند، آرامش خاطر را از دست نخواهد داد." ‌‌ 👌🏻📚‌ @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب نشر ‌ ‌ ‌👇🏻 ‌ ‌به راستی! شهامت در سخن و بلاغت از یک بانوی داغ‌دیده و مصیبت رسیده و آن‌همه صدمات و گرسنگی و تشنگی‌ها و بی‌خوابی‌ها و ناملایمات دیده را جز کرامت، بر چیز دیگری نمی توان حمل کرد و به گفته یکی از بزرگان بدون نیروی الهی و مدد غیبی مقدور نیست.‌ ‌ ‌*** ‌ ‌ (س) به‌دنیا آمد تا را شرمنده کند. زینب (س) زینت پدر که برای احیاء دین ، داغ‌های فراوان به جان خرید. وقتی نام زینب (س) را می‌شنویم یاد می‌افتیم یاد کوفه و شام... یک خواهر ، مهربان، مادر فداکار، عمه دلسوز، خطیب و سخنران توانمند و یک زن صبور... این فقط قسمتی از زندگی پر از رنج و صبر که نه! زندگی پر از بندگی زینب (س) است. اگر زینب (س) در برابر سختی‌ها و مصائب دنیا فقط صبر پیشه می‌کرد زینب نمی‌شد. اگر فقط خواهر دلسوز، دختر فداکار و مادر نمونه بود نمی‌شد. اگر فقط سخنران توانمند و دلیر کاخ یزید بود که عالمه غیرمعلمه نمی‌شد. زینب (س) عقیله‌بنی‌هاشم و عقیله عرب و عقیله عالم شد چون در حمایت از پدر و برادران، از "گوهر " دفاع کرد، در خطبه‌های کوبنده‌اش، تربیت ظلم‌ستیزی زهرایی را نمایان کرد و در تحمل مصائب و استقامت درس بندگی که از حضرت‌علی (ع) به ارث برده بود را پس داد که جز زیبایی نمی‌دید و راضی بود به رضای مولایش. ‌ زینب (س) زینب شد و یزیدیان برنتابیدند زنی هم (ع) باشد و هم (س)! کتاب سیری در زندگانی بانوی صبر است که به کودکی، و بیان گوشه‌ای از فضایل و کرامات ایشان و سفر تاریخی کربلا می‌پردازد. این کتاب بیانگر شهامت و شجاعت و قدرتی است که از نیروی ایمان بانوی علم، معرفت، صبر و پایداری حکایت می‌کند. از بزرگواری و کرامت حضرت زینب هرچه‌ گفته شود کم است. راستی ما چقدر چون زینب(س) زینت پدرانمان هستیم؟ چطور می‌شود زینبی شد بی آنکه زندگی زینب (س) را ورق بزنی... چطور می‌شود کربلایی شد بی آنکه زینب را بشناسی ... مگر نه اینکه کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود؟ این کتاب رو برای شناخت بهتر ابعاد زندگی بانوی صبر مطالعه کنید👌🏻 ‌ ‌ ‌قدمت روی چشمان اهل زمین🌸 بمناسبت (س) @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌کتاب به قلم انتشارات وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ خوشحال بودم از اینکه، یک نفر قدر دانسته و قبل از اتفاقات هولناک به سراغ دومین رفته و خاطرات شفاهی‌اش را جمع آوری و منتشر کرده است. مستنداتی که بخش‌هایی از آن را، جسته گریخته در خاطرات دیگر ، خواندیم و کرور کرور غرّه شدیم از حضور این ... ‌ فرصت نکردم تمام کتاب را، قبل از عروجش بخوانم شما بخوانید... می‌گویند ماهی را هر وقت از آب بگیرید، تازه‌ست... همیشه زنده‌است و خواهد ماند... ‌ حالا عجز کلمات را دریافته‌ام... ‌حالا که "دیگر صدایش را نمی‌شنویم" ... ‌حالا که به یکباره وجود و روحمان مملو از نفرت و خشم است... حالا که ...... ‌ کلمات برای وصف حضورت کم می‌آورند، پا پس می‌کشند، ناله می‌کنند، چهارستون بدنشان به لرزه می‌افتد ... ظرف کلمات برای شرح اُبهتتان کوچک است. ‌ عکس‌های ضمیمه شده انتهای ، جرقه می‌شوند برای ازدحام بغض‌ها، سیلاب اشک راه می‌اندازند، دل می‌بَرند... ‌ مردِاسطوره چندین نسل، ، محبوبِ مردم ، ... ‌ ‌ بمناسبت شهادت 😞 @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
یادداشت اختصاصی برای #سردار_دل‌ها https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی برای #سردار_دل‌ها https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https
‌ ‌‌یک انگشتری، یک سلاح و یک کتاب؛ همه وسایلی که در هنگام شهادت همراه سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی بوده است. اینها هر کدام ابعاد مختلفی از وجود او را مکشوف می‌سازد. انگشتر حضرت آقا که توسط سردار به نیت شهادت خریداری شده، سلاحی که نماد رزم‌آوری و مجاهده اوست و که پرده‌برداری می‌کند از شخصیت پنهان او... ‌ ‌اهل ترویجِ کتابخوانی بود و مرتبا کتاب‌های حوزه تاریخ شفاهی جنگ را می‌خواند و با یادداشت‌هایی که بر آن‌ها می‌نوشت، باعث معرفی و رونق فروش این آثار می‌شد. ‌ در صفحه‌ اینستاگرام حاج قاسم سلیمانی عکسی به اشتراک گذاشته شده بود که سردار را در هواپیما و در حال مطالعه یک کتاب و یادداشت نوشتن نشان می‌داد، تصویری که در توضیح آن نوشته شده بود: "در حال پرواز و مطالعه‌ کتاب گابریل گارسیا مارکز." ‌ توصیه‌شان به مطالعه کتاب الغارات را در توئیتر منتشر کردند: این کتاب الغارات را که قدیمی‌ترین کتاب هست بخوانید! حتما بخوانید! مقتل کاملی است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علی‌بن‌ابی‌طالب است، آگاهانه‌تر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه می‌کنیم، نظر می‌دهیم و دفاع می‌کنیم.» ‌ در حاشیه کتاب شهید این جملات را نگاشتند: "یکبار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زده‌ای که صدها نفر از آنها را همین‌گونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع میکنم و رویم نمی‌شود در تشییع آنها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آن‌ها را -مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمی‌روم و نمی‌میرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز له‌له می‌زنم و به درد «چه کنم» دچار شده‌ام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخم‌هایم پاشاندی. تنهای تنهایم." ‌ او که برای حفظ حریم و جان و مال و ناموس شیعه از خود گذشت، غریتمندانه برای نوشت: "خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصب مراقبت می کردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس به دنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟ آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند." ‌ "شهید قاسم سلیمانی" یک مرد تمام عیار بود. همه او را به جنگ‌اوریش می‌شناختند، غافل از آن‌که او در هیچ شرایطی کتاب را کنار نمی‌گذاشت و یک کتابخوان و مروج حرفه‌ای کتاب بود. یادش گرامی و راهش پر رهرو... ‌‌ 👌🏻📚‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌کتاب به قلم / انتشارات ‌ ‌ ‌انتشارات 《قرآن و اهل بیت نبوت》 به همت احمدرضا اخوت و بانو شهربانو کندی، اقدام به گردآوری ، در قالب کتابی مجزا با نام《صحیفه فاطمیه》کرده‌اند؛ این اثر زیبا و کاربردی برای نخستین‌بار در سال ۱۳۹۴ منتشر و اکنون بیش از ده‌بار بازنشر شده است. حضرت ، در آخرین لحظات وفاتشان با خدای خویش این‌گونه کرده‌اند که: "خدایا همانا از تو می‌خواهم به‌حق مصطفی و شوق او بر من؛ و به حق شوهرم مرتضی و حزن او بر من؛ و به حق مجتبی و گریه او بر من؛ و به حق شهید و دلشکستگی او به واسطه من؛ و به حق دختران فاطمی من و حسرت آن‌ها بر من؛ همانا تو رحم می‌کنی و گنهکاران امت محمد را می‌آمرزی و آن‌ها را داخل می‌کنی. همانا تو بهترین سوال شونده و رحم کنند‌ترین رحم کنندگانی" برای ما میزان و محکی برجسته‌تر و مرتفع‌تر از حضرت صدیقه کبری _سلام الله علیها_ نیست؛ همان‌که بنا بر گفته خداوند عالمیان اگر نبود عالمیان را خلق نمی‌کردم و همانا او مادر محمد و علی هم هست. زندگانی‌اش سراسر نور و محض بر دو عالم بوده است و وجودش موجب نجات امت پدرش در روز ... ‌ گرداورندگان این اثر، دعاها، مناجات و صحبت‌های _سلام الله علیها_ را از منظر موضوع، ساماندهی کرده و این کتاب را مشتمل بر فصولی چون ادعیه ایام هفته و ماه، تعقیبات نمازهای یومیه، ادعیه در حوائج، ادعیه عمومی، نمازهای حضرت صدیقه طاهره، حدیث شریف کسا و خطبه ضدطاغوتی《 》 تدوین کرده اند. ‌ این کتاب علاوه بر تدوین مناسب، دارای قطع و کیفیتی مناسب است و همراهی بسیار ایمن، آرام‌بخش و برکت‌افزا برای حاملان و خوانندگانش است. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌کتاب به قلم انتشارات “شدن” مسأله‌ای نیست، عاشق “ماندن” مسأله‌ی ماست. بقای عشق، نه بروزِ عشق. ‌ به اعتبار مقدار دوامش عشق است، نه شدت ظهورش…" یک عاشقانه آرام، یادگاری‌ست به همه آن‌ها که در آغاز راه هستند، روایت دلنشین از زندگی مرد کوتاه قامت و بانوی شیرین‌لهجه که با قلم و نثر زیبای نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان از سال 1373 تاکنون بیش از چهل‌بار به چاپ رسیده است. ‌ عاشقانه شاعرانه‌ای برای تمام فصول که در سه قسمت " پیش از آن واقعه بزرگ، درقلب واقعه و آن‌سوی‌واقعه" نگارش شده است. ‌ فضای ابتدای داستان در قبل از رقم می خورد:گیله مرد، جوانی‌ست که در سفر خود به ساوالان عاشق می‌شود و ازدواج می‌کند. او معلمی با وجدان است که به دلیل فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی روانه زندان می‌شود و پس از آزادی به رو می‌آورد و با مشکلات گوناگونی دست و پنجه نرم می کند و در حین ناآرامی‌های بسیار، یک عاشقانه عمیقا آرام را رقم می‌زند... ‌ داستانی عاری از غلو و اغراق از مردی که دغدغه‌ی‌زیستن توام با عشق، زیستن بدون عادت و زیستن ورای زیستن را دارد. ‌زوجی که برای ماندن و همواره عاشق‌بودن تلاش می‌کنند تا در بازی روزگار اسیر روزمرگی و بطالت نشوند و عشق همیشه در بطن خانه‌ی گرمشان جریان داشته باشد. پاراگراف زیر که از متن کتاب انتخاب شده گویای این مطلب است: ‌ "مگذار که عشق، به عادت دوست‌داشتن تبدیل شود! مگذار که حتی آب‌دادن گل‌های باغچه، به عادت آب‌دادن گل‌های باغچه تبدیل شود! عشق، عادت به دوست‌داشتن و سخت دوست‌داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته خواهان نو شدن است و دگرگون‌شدن. ‌تازگی، ذات عشق است، و طراوت، بافت عشق. چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟" ‌ و سخن آخر اینکه "نگذاریم عشق در حد خاطره،حقیر و مصرفی شود" چون حتی «یک کندو عسل به قدر یک قطره محبت شیرین نیست»❤ ‌ پ.ن: ‌نوین کتاب گویا با صدای فوق‌العاده کتاب صوتی این اثر زیبا رو تولید کرده است که شدیدا شنیدنش توصیه می‌شود👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
"به نام پروردگان نون و القلم" ‌ طبيعت را اگر بهاري سزاست، فكر آدمي را بهارستاني شايسته است كه گرد هيچ خزاني بر آن ننشيند و خداوند اين بهار بي‌زوال را بر ساحت انديشه بشر در قالب قلم نازل كرده است. هفته كتابخواني كه از راه مي‌رسد، بيش از پيش اين نعمت بي‌نهايت جلوي چشمانم مي‌درخشد و به من يادآور مي‌شود كه مسير كمال انسان از ميان خطوط كتاب‌ها مي گذرد. در اين ميان نويسندگان، آن رسولان عصر و آن پيام بران تاريخ تفكر، در معرض قضاوت قرار مي‌گيرند كه انديشه‌های مردمان را به كدام سو سوق داده و مي‌دهند. ‌ قلم رسالتي سنگين است كه به زعم من اگر نگوييم همه، بي‌شك بخشي از آن امانت الهي است كه كوه ها عهده دارش نشدند. ‌ دوستان مكتب قلم! به يمن عظمت انديشه و قداست قلم، بياييد با نگاهي عميق‌تر از پيش به استقبال كتاب‌ها چه در نگارش و چه در خوانش بشتابيم و بر آن باشيم تا نگذاريم جايي از اين عرصه مقدس، منفذي شود براي ابليسياني كه به نام تمدن مدرن، افكار اومانيستي خود را چون سمي مهلك بر فضاي انديشه قرن مي پاشند. كه او فرمود: والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا... #محبوبه_زارع ‌ ‌‌#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚‌ #باشگاه_هواداران_کتاب #نویسنده_هوادار_کتاب #کتاب_دوست_همیشگی #نه_به_کتاب_نخواندن #حال_خوش_مطالعه #با_کتاب_زندگی_کن #باشگاه_هواداران #هواداران_کتاب #کتاب_خوب https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌کتاب / به قلم انتشارات / ‌ " No For the Fainof Heart " نام کتابی است که از همان ابتدا در و بعد از ترجمه در ، جنجال‌های زیادی را به پا کرده است. این کتاب، خاطرات یک آمریکایی است که به دلیل بیان خاطراتی از روند برای ایران نیز اهمیت پیدا می‌کند. البته این کتاب را نمی‌توان صرفاً مرتبط با قلمداد کرد زیرا «وندی‌شرمن» موضوعات مختلفی را مطرح می‌کند و با زیرکی در خلال موضوعات مدنظر خود، خاطراتش را از مسائل بین‌المللی مانند مذاکرات‌هسته‌ای ایران برای خواننده روایت می‌کند. ‌ برخی موضوعات مطرح شده در واکنش‌های فراوانی را در ایران به دنبال داشته که تا امروز با سکوت مذاکره‌کنندگان ایرانی همراه بوده است برای مثال: عقب‌نشینی تیم ایرانی از موضع خود به‌خاطر اشک‌های وندی‌شرمن در حین مذاکرات، تعامل و ارتباط‌های غیر دیپلماتیک در حاشیۀ نشست‌ها، موضوع پرتاپ‌شدن خودکار به سمت مذاکره‌کنندۀ ایرانی، ماجرای کارت‌پستال‌های ارسالی برای شرمن و... موضوعاتی است که از زاویۀ خود آن‌ها را بیان می‌کند. این کتاب هم‌اکنون با دو ترجمه از دو مختلف به بازار عرضه شده است. انتشارات سروش این کتاب را با نام «بدون‌هراس» و با ترجمۀ آقای در مردادماه 98 با قمیت 50هزار تومان منتشر کرد و انتشارات مرکز اسناد نیز آن را با نام «من‌ ترسو‌ نیستم» و با ترجمۀ ، و در مهرماه 98 با قیمت 28 هزار تومان وارد بازار کرد. ‌ ‌این دو ترجمه، تفاوت قابل توجهی ندارند ولی برای کتاب بدون هراس دکتر مقدمه‌ای نوشته است که آن را می‌توان خلاصه‌ای از روند و قدرت‌های جهانی، بالآخص آمریکا به حساب آورد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم نشر ‌ ‌‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌ ‌تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان گل آفتاب ما را، لب کوه سر بریدند نکند هنوز خوابی، گل آفتابگردان؟ نه گلی فقط که نوری، نه که نور بوی باران تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان نفس بهار دستت، من و روزگار مستت قدح پر از شرابی، گل آفتابگردان نه گلی نه آفتابی، من و این هوای ابری نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان؟ تو بتاب و گل بیفشان، سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی، گل آفتابگردان ‌ *** ‌ سعید بیابانکی از آن شاعران ناب ودرخشان است؛ شاعری با شعرهایی دلنشین در قالب‌های گوناگون؛ از گرفته تا نیمایی، از طنز گرفته تا شعر آئینی؛ همه فن حریف است! ولی آنچه بیشتر دلها و ذهن‌ها را به خود درگیر می‌کند غزل‌های بی نظیر اوست. غزل‌هایی که به عمق جان تو می‌نشیند. ‌ حالا فکر کنید در"چقدر پنجره" چقدر غزل کنار هم ردیف شده است! ۶۰ غزل بی‌نظیر این را محمدحسین نعمتی و علی داودی از میان شعرهای آقا سعید بیابانکی ما انتخاب کرده‌اند. ‌ ما کتابش را با شکایت از زخم زبان‌های دوستان شروع می‌کند: «بيا كه آينه روزگار، زنگاری‌ست بيا كه زخم‌زبان‌های دوستان، كاری‌ست» و در غزل پایانی از ندیدن محبوبش گله دارد: «چندی‌ست خو گرفته دلم با ندیدنت عمری نمانده است، الهی ببینمت!» خواندنی است! در اولویت قرار گرفتنی است! هدیه دادنی است! و مهم‌تر از همه، داشتنی است... ‌ سروده‌های این شاعر عزیز را میشود مشتی از خرمن غزل‌های این روزها دانست که به شما می‌گوید حال امروز این قالب قدیمی بهتر از قصیده‌ها و مثنوی‌ها است. ‌ حال امروز شعر ما، به لطف این غزل ها خوب است👌🏻 ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
‌ ‌‌مک لوهان هر اختراع بشر را امتداد یکی از اعضایش می‌داند. مثلا اتومبیل امتداد پا یا دیوار امتداد پوست. ‌ کتاب امتداد مغز است و کار نویسنده امتداد خواب. نه اینکه به خواب‌زدگی مخاطب بینجامد؛ بلکه خوابی که مغز را بیدار سازد. ‌ ‌نویسنده در بیداری خواب‌گونه، و رویایی بیدار، ذهنش را به پرواز وا می‌دارد و با دست و قلبش، هم فکر می‌کند و هم می‌نویسد. اگر کتابی از من خوانده‌اید امیدوارم رویایی شیرین باشد. ‌ ‌ ‌ ‌#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚‌ #باشگاه_هواداران_کتاب #نویسنده_هوادار_کتاب #کتاب_دوست_همیشگی #نه_به_کتاب_نخواندن #حال_خوش_مطالعه #با_کتاب_زندگی_کن #باشگاه_هواداران #هواداران_کتاب #کتاب_خوب https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم ‌ ‌ ‌یا مُجیبَ نِداءِ یونُسَ فِی الظُلُمات ‌ ‌ 👇🏻 ‌ آمنتقی نفس عمیقی کشید و گفت: «قندیل‌ها نور دارند ولی آدم باید اوستای مشبک‌سازی باشه تا بتونه طرح‌های منفی رو برش بزنه» تمام توجهش به آمنتقی بود و سر تکان می‌داد. آمنتقی ادامه داد: «آدم‌ها عین قندیل‌اند. حج آقا یونس، نور دارند ولی اوستا می‌خواند که بتواند نورانی‌شان کنه» یونس استکان خالی‌اش را در سینی گذاشت. «وقتی خودشان نور نخواند، به زور نیست بزرگوار.» آمنتقی با لبخند سر تکان داد. «ها، ولی خیلی وقت‌ها هم اوستاها یا نابلدند و یا کم .» ‌ ‌*** ‌ ‌یونس است و نذر می‌کند برای شفای دخترش به سفری تبلیغاتی در روستای دور افتاده‌ای با آداب و رسوم خاص برود. از قسمت‌های دلنشین داستان می‌توان به آن قسمت‌هایی اشاره کرد که ، با تصویرسازیِ مناسبِ ، به خوبی می‌تواند خانه‌های کاهگلی و محیط روستایی را در ذهن خود متصور شود. ‌‌ استفاده از گویش و لهجه خاص محلی در بین دیالوگ‌ها از دیگرجذابیت‌های داستان است و همراهی مخاطب را تا انتهای داستان حفظ می‌کند. ‌ قیاس بین شخصیت یونس و داستان نیز، این اثر را به یک اثر تلمیح‌گونه تبدیل کرده است. هر دوی آنها برای تبلیغ آمده‌اند، هر دو با ذهن‌هایی مملو از رو به رو هستند، هر دو از طرف مردم طرد می‌شوند و باز هم قرعه به نام یونس می‌افتد... یونس نبی به دریا می‌رود و یونس طلبه به چاه... سیاهی چاه، یونس را به سمت سوق می‌دهد ... ‌ ‌ ‌طراحی خلاقانه جلد به خوبی می‌تواند برای هر نوع مخاطبی وسوسه‌انگیز باشد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/