eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.3هزار دنبال‌کننده
494 عکس
137 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌نقش فلسفه در فهم مسائل اجتماعی یکی از عناصر مهم در حکمرانی اجتماعی و خط مشی گذاری عمومی است. شناخت درست مسائل و درک جامع از همه ابعاد و لایه های مسائل نقش اساسی را در اجتماعی دارد و بدون آن امکان برنامه ریزی دقیق وجود ندارد. حل مسئله بدون فهم مسئله به یک تلقی هندسی و مکانیکی از واقعیت اجتماعی و روابط انسان می انجامد. تلقی مهندسی از انسان و جامع به تقلیل گرایی و ندیدن همه لایه ها و ابعاد می انجامد که نتیجه طبیعی آن تحریف واقعیت و عدم شناخت بیماری و مسئله است. فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه نقش اساسی در و توصیف جامع واقعیت می تواند داشته باشد تلقی مبتنی بر هستی شناسی و انسان شناسی هماهنگ و نظام مند. فلسفه گونه ای فهم وجودی ار هستی و واقعیت ارائه می دهد که نتیجه آن، هم افق شدن با هستی و درک همدلانه واقعیات است. فهم مسئله را باید جدی گرفت چرا که در واقع مجموع زندگی، مسیر حرکت برای فهم وجودی مسئله و مواجعه عاقلانه با وقایع و پدیده هاست. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 گفتمان‌ فلسفی نوصدرایی آیت الله علی اکبر رشاد منتقدان‌ و منکران‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ از گروهها و گرایشهای‌ گوناگونی‌ تشکیل‌ می‌شوند، نص‌بسنده‌گان، اشعری‌ مسلکان، شهودگرایان، اصحاب‌ مکتب‌ تفکیک، تجربیان، علم‌پرستان، از جمله‌ی‌ آنانند که‌ هر یک‌ به‌ سیاقی‌ زبان‌ به‌ قدح‌ و جرح‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ گشوده‌اند، گروههای‌ یاد شده، گاه‌ معرفت‌ عقلی‌ را انکار کرده‌اند، گاه‌ اسلامیت‌ فلسفه، و گاه‌ کارایی‌ حکمت‌ اسلامی‌ را. تهمت‌ کافری‌ و طعنه‌ی‌ بیگانه‌ تباری، داغهای‌ سنتی‌یی‌ بودند که‌ هر از چندی‌ در مجامع‌ عالمانه‌ و عامیانه‌ از سوی‌ کسی‌ یا گروهی‌ بر پیشانی‌ سپید و ستبر حکمت‌ اسلامی‌ نهاده‌ می‌شد، و اکنون‌ تحت‌ تأثیر گرایشهای‌ تحصلی‌ یا فرامدرن، با عناوین‌ «ناکارآمدی‌ و اندراس» نغمه‌های‌ تازه‌تری‌ علیه‌ فلسفه‌ی‌ استوار و دیرپای‌ اسلامی‌ ساز شده‌ است. برغم‌ آنکه‌ عقلانیت‌ اسلامی‌ هنوز از غنی‌ترین‌ و استوارترین‌ جریانهای‌ فکری‌ جامعه‌ی‌ بشری‌ است،اما به‌ نظر نگارنده، حکمت‌ اسلامی‌ امروز نیازمند احیأ و تحول‌ اساسی‌ است‌ و این‌ احیاگری‌ و دگرگونسازی‌ باید دقیقاً‌ ناظر به‌ چالشهای‌ طرح‌ شده‌ از سوی‌ گرایشهای‌ نامبرده‌ و نیازهای‌ زمانه‌ صورت‌ بندد، خوشبختانه‌ چندی‌ است‌ این‌ تحول‌ فرخنده‌ فام‌ آغاز شده‌ است. گفتمان‌ فلسفی‌یی‌ که‌ از دهه‌ی‌ بیست‌ قرن‌ حاضر خورشیدی‌ (دهه‌ی‌ چهل‌ قرن‌ بیستم‌ میلادی) با علمداری‌ علامه‌ی‌ بزرگ‌ سید محمدحسین‌ طباطبایی‌ و قلمداری‌ شهید سترگ‌ استاد مرتضی‌ مطهری‌ و دیگر تلامیذ علامه‌ در ایران‌ آغاز گردید مطلع‌ این‌ دگرگونی‌ بود، هرچند عهد طفولیت‌ این‌ جنبش‌ حکمی‌ به‌ درازا کشید، اما چالشهای‌ تازه‌یی‌ که‌ طی‌ دهه‌ی‌ هفتاد شمسی‌ در حوزه‌های‌ شناختارپژوهی، هستی‌شناسی‌ و الهیات، در ایران‌ ظهور کرده‌ است، بستر بسیار مساعدی‌ را برای‌ بالیدن‌ و بارور شدن‌ این‌ نهال‌ جوان‌ فراهم‌ ساخته‌ است. ادامه ... http://rashad.ir/sadraei/ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌تربیت عقلانی جامعه حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای : قوّه‌ی عاقله چیست؟ عقل چیست؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛ نه، اَلعَقلُ‌ ما عُبِدَ بِهِ‌ الرَّحمٰنُ‌ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان؛ عقل این است. اَلعَقلُ‌ یَهدی‌ وَ یُنجی؛ عقل این است. عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد. عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند در یک سطح پایین‌تر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛ همه‌ی اینها کار عقل است. عقل و قوّه‌ی عاقله آن قوّه‌ای است که بتواند همه‌ی اینها را دارا باشد؛ پس احتیاج به تربیت معنوی دارد. دانشجوها را تربیت معنوی کنید. اینها جوانند؛ جوان به‌طورطبیعی لطیف است، بالنّسبه پاکیزه است، قابل حرکت در جهت معنوی است؛ و این باید در دانشگاه تأمین بشود. لا یُستَعانُ‌ عَلَى‌ الدَّهرِ اِلّا بِالعَقل؛ زندگی بدون عقل که ممکن نیست. بنابراین جنبه‌ی تربیتیِ این قوّه‌ی عاقله بایستی قوی باشد. دانشگاه باید جوانهایی را تربیت کند که باایمان باشند، باشرف باشند، اهل اقدام باشند، تنبل نباشند، اهل تلاش باشند، دارای اعتمادبه‌نفس باشند، حق‌پذیر باشند، حق‌طلب باشند؛ اینها خصلتهای یک انسان والا است؛ اسلام این‌جور انسانی را میخواهد؛ این انسان است که اگر چنانچه به مدیریّت جامعه رسید، جامعه را میتواند به سمت صلاح و فلاح هدایت بکند. بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها ۱۳۹۷/۰۳/۲۰ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 حکمت و فقاهت دو بنیان تمدن نوین اسلامی 🔹تمدن نوین اسلامی، مهمترین مفهوم فکر معاصر اسلامی است که جرقه های اولیه آن را سید جمال الدین اسدآبادی در ذهنها زد و بعد از او مرحله به مرحله مشتعل شد و در نهایت توسط امام خمینی (ره) و شاگردان حکیم و فقیه ایشان به بلوغ رسید و در انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران وارد عرصه عینیت و تحقق شد و پس از ایشان نیز، امام خامنه ای به بسط و تعمیق این اندیشه پرداخت و ابعاد مختلف راهبردی و سیاستگذاری آن را بیان کرده اند. 🔸از مهمترین راهبردهای تحقق تمدن نوین اسلامی، توجه توأمان به حکمت متعالیه اسلامی و فقاهت جواهری است. این دو میراث علمی و تمدنی مسلمین ، ریشه در کتاب، سنت و عقل دارد و در پرتو مکتب اهلبیت(علهیم السلام) تکامل پیدا کرده است و در انقلاب اسلامی به هم رسیده اند و منبع انقلاب و نظام سازی اسلامی شده است. این دو دانش، تشکیل دهنده بنیانهای معرفتی و حقوقی تمدن نوین اسلامی است.در حقیقت این دو نقش اساسی در تمدن نوین را دارد که براساس آن و نظام اسلامی شکل می گیرد. 🔹در یک تحلیل عمیق از فرایند پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام ولایی مردم سالاری دینی روشن می شود که حکمت متعالیه و آراء و اندیشه های حکیمان و فیلسوفان مسلمان همچون امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی و برخی دیگر از رهبران و متفکران، بنیان فلسفی طرح جدید از مکتب اسلام را به وجود آورده است که علاوه بر مبارزه جدی با مکاتب و ایسم های غربی (لیبرالیسم و مارکسیسم) به تحلیل فلسفی حیات اجتماعی و فرایند تکاملی سعادت انسان در حیات دنیوی پرداخته است و دلهای مومنان و حقیقت جویان را به توحید و معارف اسلامی متمایل ساخته است. از مهمترین تولیدات معرفتی و بنیانی حکمت متعالیه در عرصه تمدن سازی این تولیدات است: 1. معرفت شناسی اسلامی، 2. هستی شناسی توحیدی، 3. چارچوب نظری تبیین جامعه فاضله نبوی، 4. چارچوب نظری ساختار ولایی حکومت 5. ترسیم نقش انسان به عنوان موجود مختار کنشگر جامعه ساز و آینده پرداز، 🔸پس از این مرحله، طرح جامعه اسلامی و مدینه فاضله تبیین شده است و مولفه ها و شاخصه های آن به جامعه عرضه شده است. طرحی که از یک سو ریشه در جهانبینی توحیدی و توحید عملی دارد و از سوی دیگر بر اصول معارف فقهی و دستگاه اجتهادی دانش فقه استوار است. 1. دستگاه فقاهت شیعی هم یک روش شناسی مستدل و مبرهن از فهم و استظهار معارف دینی و فرایند کشف احکام الهی ارائه داده است که جلوی التقاط و تحریف، غلو و تقصیر را می گیرد و تعادل و توازن در فهم و ادراک دینی را فراهم می سازد 2. و هم به تبیین احکام و برنامه زندگی، بایدها و نبایدها پرداخته است. برنامه ای که موجب امیدواری مردم برای تحقق جامعه اسلامی شد و آنها را به ولایت فقاهت و عدالت امیدوار ساخت. 3. تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی و تبیین ساختار جمهوری اسلامی از دیگر آثار حضور فعال فقاهت حکمی و اجتماعی اسلام در عرصه نظام سازی و جامعه پردازی است. 🔹امام خمینی (ره) با این دو زیر ساخت تمدنی، طرح تمدن نوین اسلامی را ترسیم کرد و ابعاد نظری آن را تبیین نمود. طرح ایشان از یک سو مبتنی بر مصباح الهدایه، شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل، تفسیر سوره حمد و سرالصلاة و ... است و از سوی دیگر بر مناهج الاصول، البیع، الطهارة، اجتهاد و تقلید و تحریر الوسیله استوار است. این دو خط در کتاب صحیفه امام (متن بیانات، احکام و پیام های ایشان) به صورت در هم تنیده، منظومه ای و شبکه وار عرضه شده است. این جمع شبکه ای مبتنی بر منظومه روشی و دستگاه منسجم فقاهتی امام خمینی است که در عرفان، فلسفه، فقه، حدیث و سیاست او حضور جدی و اساسی دارد و نشان دهنده وجود این منظومه روشی و شبکه مفاهیم اسلامی مبتنی بر دستگاه عقلانیت اسلامی و اجتهاد عمیق دینی در اصول و فروع است. 📍تلاش برای افتراق وجدایی افکندن میان این دو زیرساخت و اساس تمدن نوین اسلامی، جفایی بزرگ به بشریت است. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
حکمت متعالیه و تأمین اتصال تمدنی 🔹یکی از زیرساخت های نظری توجه به اتصالها و انفصالها، پیوستگی ها و گسستگی هاست. در حقیقت حیات انسان در روابط و نسبت ها معنا می یابد و محور این روابط نیز حب و بغض است. حب و بغض نیز نتیجه معرفت و شناخت و احساس هم افقی و هم فکری و هم زبانی است. اگر هم افقی، هم فکری و هم زبانی شکل گرفت آرام آرام محبت و هم دلی و دلدادگی شکل می گیرد و مشارکت در کارها و هم شکلی و هم رنگی و هم افزایی را در پی خواهد داشت. نتیجه طبیعی این روند تولید قدرت و گسترش اقتدار جامعه است. اما اگر میان افق ها و نگاه ها و نگرش ها فاصله افتاد ، دلها از هم دور می شود و بذر جدایی و تنافر کاشتهمی شود. در این صورت دیگر مشارکت، هم شکلی و هم افزایی نخواهد بود بلکه تکثر، نشتت، گسستگی جای آن را خواهد گرفت. بر این اساس، تمدن محصول اتصال فکرها، نزدیکی افقها، پیوستگی دلها، هم افزایی در کارها و ایجاد قدرت جمعی و اقتدار ملی است. 🔸اتصال تمدنی، صرف اتصال هم زمانی جمعی از افراد جامعه برای کسب قدرت و منفعت و تولید ابزار و فن آوری نیست. توضیح اینکه برخی تصور می کنند که اگر افراد یک جامعه دارای اهداف مشترک و مشارکت در کارها و اقدامات باشند می توانند تولید «تمدن» کنند. از این رو، حکم به تأسیس دانش های نوین و ابزار و تکنولوژی های بدیع می کنند تا بتوانند در رقابت با سایر ملل، از مزیت نسبی کسب قدرت بهرمند شوند و دست برتر بازار رقابت «تمدن سازی» را داشته باشند. در حالی که این نگرش خام است و از افق تمدنی تهی است. نهایتا این نگرش به ساخت یک کشور مقتدر می انجامد. 🔹 اما آنچه منجر به تمدن سازی می شود، علاوه بر همبستگی و اتصال سیاسی و اجتماعی افراد یک جامعه، اتصال و پیوستگی با بشریت و انسان است. به تعبیر دیگر باید بتواند نشان دهد که او با دردها و مشکلات انسان آشناست و از دیرباز با این دردها ومشکلات دست وپنجه نرممی کند، باید نشان دهد که افقه های مشترک انسانی و پیوستگی فکری و هویتی با انسان امروز دارد، باید حلقه های وصل ارتباطی و اتصالی را بشناسد و بر معرفی و توسعه آنها تمرکز کند. به عبارت واضح تر، باید یک پیوستگی تاریخی با «انسان» و «انسانیت» و دغدغه های بشریت برقرار کند و خود را ادامه آن تاریخ مشترکِ متصل به همپیوسته روایت کند تا بتواند از «تمدن» سخن بگوید. 🔸حکمت و فلسفه می تواند این نقش مهم را برعهده بگیرد تا با کشف عناصر مشترک انسانی، روایتی جدید از تاریخ بشر و میراث علمی و فرهنگی بشریت ارائه دهد به نحوی که نوع انسانها گمشده خود را در آن روایت جستجو کنند. حکمت متعالیه و فلسفه الهی با تأکید بر و حاکمیت خیر بر نظام خلقت و اذعان به سنت ها و قوانین الهی بر جهان و همچنین ارائه روایتی منسجم و هماهنگ از تاریخ انبیاء و حکما و مصلحان اجتماعی، می تواند چنین نقش بزرگی را ایفا کند. 🔹حکمت متعالیه بر خلاف فلسفه های اصالت ماهیتی و اصالت تقابل و تضاد «دیالکتیک» که بر تغایر و تضاد و تنافر استوارند، بر «اصالت وجود» و «تشکیک وجود» و «حرکت جوهری» مبتنی است از این طریق، پیوستگی، تکامل و پویایی نظام خلقت، و حیات اجتماعی انسان را نشان می دهد به نحوی که همه موجودات این جهان، همچون کاروان متصل در حال حرکت و تکاملند. 🔸حکمت متعالیه علاوه بر توجه به تفاوت ها، تغایرها و تضادها، هیچ گاه آنها را اصل و اساس قرار نمی دهد بلکه همه آنها را عارض بر نظام هستی روایت می کند که در صیرورت و شدن دائمی قرار دارند و تحت حاکمیت هدایت الهی و ولایت خلیفه الهی ظرفیت حرکت تکاملی به سوی توحید را دارند. 🔹در این روایت، همه انبیاء و اولیای خدا، نقش آفرینان اصلی حیات بشریت هستند و به واسطه حضور دائمی و متصل آنها، حقیقت، جاری و ساری است و باطل همچون کف آبی نمود دارد و خودی نشان می دهد و به جنگ با جبهه حق می پردازد، اما همواره باطل محکوم به شکست در برابر جبهه حق بوده و است و سرنوشت محتوم آن، هضم بهره های حقیقی آنها در رودخانه جاری هستی و دفع بدی ها و نواقص آن است. آنچه بشریت را از حیث علم، فرهنگ و ابزار بهجلو آورده ، جهل و شیطان و طاغوت نیست. بلکه محصول هدایت الهی و کاربست عقل در مسیر فطرت حقیقت طلب انسان بوده است که در محدوده هایی از زمان، مورد سوء استفاده ظواغیت قرار گرفته و فرهنگ حاکم بر آنها را نیز طاغوتی کرده است. از این رو به یک مواجهه و رویارویی فلسفی - تمدنی نیازمندیم تا به فهم توحیدی و حکیمانه از عالَم و آدم بپردازد و بر آن اساس به هضم اجتهادی و استحاله حکیمانه دست آوردهای تمدن مادی و طاغوتی قیام کند. به نحوی که روح شرک و الحاد را بزداید و روح توحید و تعالی را در آنها بدمد. همچنانکه قرآنکریم و نبی مکرم اسلام (ص)، روح توحید را در مناسبات و معادلات اجتماعی شرک آلود جامعه جاهلی حجاز دمیدند. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌مدرسه فلسفی حوزه علمیه قم بخش اول: 🔹مدرسه فلسفی معاصر قم همزمان با تأسیس حوزه علمیه قم توسط آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری شکل گرفت. این مدرسه فلسفی با حضور حکیم متأله میرزا علی اکبر حکمی یزدی، آیت الله رفیعی قزوینی و آیت الله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی در قم آغاز شد و به تدریج رشد کرد. 🔹پس از مدتی با هجرت آیت الله محمد علی شاه آبادی به قم این مدرسه تقویت شد و برخی از طلاب بر درس ایشان حاضر می شدند که مهمترین آنها، حضرت امام خمینی بودند که در نبود آنها، این مدرسه را ادامه و توسعه دادند و جمعی از طلاب فاضل در درس محدود فلسفی ایشان شرکت می کنند و البته عموم طلاب و حتی بازاریان قم از درس اخلاق عمومی ایشان در مدرسه فیضیه بهره می بردند. 🔸در حقیقت ریاست مدرسه فلسفه قم را امام خمینی عهده دار شدند و به طوری که ایشان ممتحن علوم معقول و مرجع این علوم در حوزه علمیه قم معرفی می شدند. 🔸در واقع این جریان فلسفی در ادامه مدرسه فلسفی تهران و در ادامه حکمت متعالیه و عرفان نظری تکون یافت. مهمترین ویژگی های این جریان فلسفی از این قرار است: 1. توجه کامل به ابعاد مختلف حکمت متعالیه و جمع آن با عرفان نظری و عرفان عملی؛ 2. اهتمام ویژه به دو بحث توحید و نفس؛ 3. مهمترین دغدغه این جریان، تبیین حکمی و عرفانی معارف اسلامی و تربیت نفوس مستعده در مسیر اسفار اربعه است. 4. انتخاب طلاب فاضل و مستعد و پرهیز از عمومی سازی درس فلسفه و بخصوص عرفان؛ 5. توجه به وضعیت اجتماعی و سیاسی و ارائه تحلیل فلسفی - عرفانی از برخی وقایع و مشکلات جامعه اسلامی و ارائه طرح ها و پیشنهادهایی جهت رفع انها؛ 6. اهتمام به فقه و کسب اجتهاد در علوم نقلی و فهم دقیق متون دینی. 🔹با ورود آیت الله بروجردی در سال 1323 شمسی و همچنین هجرت علامه طباطبایی در سال 1325 از تبریز به قم. امام خمینی درس فلسفه و عرفان خود را تعطیل به فقه و اصول پرداخت هر چند در لابلای اصول، از بیان برخی تدقیقات فلسفی ابا نداشت اما هم و غم جدی ایشان فقه و اصول شد و ریاست مدرسه فلسفی قم به علامه طباطبایی منتقل شد. 🔸با حضور علامه طباطبایی و مرجعیت ایشان در علوم عقلی، دوران جدیدی در مدرسه فلسفی قم آغاز شد. ادامه دارد .... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
کار خطرناک فرهنگستان آیت الله العظمی امام خامنه ای ❇️ بیانات بسیار مهم و تذکرات جدی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای به حجت‌الاسلام میرباقری و اعضای دفتر قم در ۱۳۸۹/۴/۱۴ : ❗️در آموزش‌های بنیانی با طلبه ها سر و کار دارد، دست زدن به پایه های اساسی است، می‌کنید؟ ❗️چه در زمینه‌ی منطق، چه در زمینه‌ی اصول، چه حتی گاهی در زمینه‌ی نحو و ادبیات. ❗️یک وقت آدم می‌بیند که به یک پایه‌ای دست می‌زنند و یک چیزی کنارش درست می کند این پایه‌ها طاقت نمی آورد و سقف می‌آید پایین. یعنی خیلی باید به این داشت. ❗️چون پایه‌ها هم در طول سال‌های متمادی و با تراکم اذهان بسیار برجسته و پیچیده و والا به وجود آمده. 🔆یعنی واقعاً "" را هیچ نمی شود دست کم گرفت، 🔆یا فرض کنید "" را 🔆یا مثلاً فرض کنید در زمینه مسائل عقلی منطق "" را 🔆یا "" را 🔆یا "" را. 🔆اینها بودند 🔆آنی هم که الان دست ماست این محصول و این کار متراکم و در هم تنیده مجموعه‌ی این هاست. ❗️اگر چنانچه بنا کنیم این پایه ها را کردند یک وقتی می‌بینیم که نتوانستیم آن پایه‌ی مناسب محکم را کنارش درست کنیم آن وقت سقف می‌آید پایین؛ یعنی به این باید بشود! ❗️دو سه سال قبل از این، بعضی از این نوشته ها را (که نمی دانم مربوط به منطق بود یا چی بود) آوردند پیش من، به نظرم این معنا آمد و منتظر بودم یک وقتی با جنابعالی ملاقات بشود و این را عرض بکنم. خیلی خوب، حالا غرض همین؛ مهم است؛ این که این را بکنید. منشور حوزه و روحانیت ج۵ ص۶ و۷. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌امتداد حکمت در نقش "طلب فرهنگ" دکتر رضا داوری اردکانی: «علم زمان ما کارها و راه انجام دادن آنها را می شناسد ولی برای آن‌که بدانیم چه کارها باید کرد و چه نباید کرد و هر کار را کی و کجا باید انجام داد خرد و فرهنگ خاص لازم است. این خرد و فرهنگ را باید به جدّ طلبید و طلب آن برعهده همه کسانی است که به آینده کشورشان می اندیشند و پیداست که در این میان اهل دانش و معرفت و حکمت و ادب و سیاستمداران دلبسته به مصالح کشور، وظیفه اصلی را برعهده دارند و آنها باید چراغ افسرده فرهنگ را برافروزند و روشن نگاه دارند.  اگر این خرد و فرهنگ نباشد، از علم و سواد و اطلاعات، سودی که باید عاید نمی شود و چه بسا که بعضی داشته ها مصروف بیهوده کاری شود. نیاز اصلی ما، نیاز به فرهنگ راهنما و صورتبخش و هماهنگ کننده است.» ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌امتداد حکمت در نقش رویارویی نظری با اشعری گری و اخباری گری بخش اول: 🔹 یکی از بزرگترین موانع پیشرفت و توسعه جامعه اسلامی تفکرات اشعری گری و تلقی های اخباری گری است که به سکون جامعه و سکوت در برابر امر جدید و ستیز با نظم جدید دعوت می کند که نتیجه خارجی آن ناامیدی و هضم در دنیای جدید بر اساس قاعده جواز خوردن مردار در دوران گذار و شرایط اضطرار است. 🔸 به طور قطع و یقین هیچ خطری برای جامعه و سیاست بالاتر از سیطره اشعری گری و اخباری گری نیست. این خطر وقتی بیشتر می شود که از یک سو برای آن فلسفه ای دست و پا شود و صورت شبه منطقی و شبه علمی به خود بگیرد و از دیگر سو، با نفاق خود را چهره ای معقول و اهل تفاهم نشان دهد و مکنونات قلبی و تحجر درونی را پنهان کند و قیافه حکمت و فقاهت به خود بگیرد. در این صورت، مسئله بسیار پیچیده می شود و عموم اهل جامعه و حتی اهل علم و عمل را اقناع می کند. و از این هم خطرناکتر وقتی است که با قدرت و اهل سیاست همنشین شود و در آنها نفوذ کند و با قدرت رسانه ای سنتی و مدرن، سعی در انتشار تدریجی تلقی های خود به افکار عمومی باشد که در این صورت با درورزدن نهاد علم قدرت و پشتوانه مردمی برای خود ایجاد کند. قدرتی که می تواند در آینده منشأ تحولات بزرگی باشد. 🔹خطر اصلی اشعری گری و اخباری گری، تخریب بنیانهای حکمی و فقاهتی جامعه و تضعیف زیرساخت های فرهنگ، ادب، شعر و هنر است. چرا که هرجامعه پویا و پایداری بر نوع خاصی از حکمت و عقلانیت و همچنین دستگاهی از منطق فقاهت(اصول فقه) و ساخت فقهی، حقوقی و هنجاری استوار است که در جان مردم رسوخ یافته و فرهنگ و هنر متناسب با خود را ساخته است و به تبع آن، نظم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را پدید آورده است. بر این اساس قوام هر جامعه ای به فرهنگ، حکمت و فقاهت آن جامعه است. هر جامعه ای بواسطه و تاریخی که از طریق دانش، هنر و ادب دارای هویت و شخصیت مستقل است و از سایر جوامع متمایز می شود و همین اتصال فرهنگی و تاریخی برآمده از علوم، هنر و ادب، بزرگترین حصن و دژ اجتماعی دربرابر تهاجم نرم و سخت دشمن خارجی است. 🔸اشعری گری و اخباری گری با تعطیل کردن عقل و تقلیل گرایی معرفتی و اصرار بر ایمان گرایی شخصی و نقلی، راه را بر تأملات عقلی و نظری فقاهت و اجتهاد می بندد و با نفی حجیت میراث فقهی و منطق اصولی، از ساخت فقه و اصول دیگری سخن به میان می آورد سخنی که هیچ گاه به عمل صحیح نمی انجامد بلکه التقاطی از مکاتب شرقی و غربی را در پوششی از دغدغه خلوص و ادعای تکامل در پی دارد. در واقع اشهری گری و اخباری گری بر طبل وتاریخی می کوبد و به بهانه های مختلف و تعصبات متنوع به تحریم و حذف عناصر هویتی و فرهنگی جامعه اسلامی می پردازند. یک روز فلسفه و منطق را، روز دیگر شعر و ادب را، برخی سعدی، حافظ و مولانا را، گروهی علم اصول فقه و منطق فقاهت را. گاه قرآن را دایره فهم خارج می کنند و خواب را جایگزین آن می کنند، گاه روایات و احادیث صحیح را با اسرائلیات و غلویات در می آمیزند و به رؤیاپردازی و تاریخ سازی و قهرمان سازی از خود می پردازند و گاه تکنولوژی غربی را آرمان بشر قلمداد می کنند و از ساخت فلسفه و فقهی جدید برای دست یابی به تکنولوژی و ابزارِ سرپرستی احتماع سخن می گویند. 🔹براساس این تحلیل آینده پژوهانه، یکی از بزرگترین اقدامات لازم برای حفاظت از فرهنگ جامعه و بخصوص "جامعه مبتنی بر اندیشه حکمت و فقاهت"، این است که باید در برابر این خطر بزرگ ایستد و ازبنیانهای حکمی و فقاهتی فرهنگ و ادب، هنر و شعر و سنتهای اجتماعی پاسبانی کرد. و به افشای بنیان های فکری غلط و آثار مخرب بلند مدت اشعری گری و اخباری گری پرداخت. سکوت و انفعال در برابر این جریان به هر بهانه ای همچون وحدت جبهه ای شاید در کوتاه مدت ثمرات مقطعی داشته باشد اما در بلندمدت چنین نخواهد بود بلکه به بی بنیان کردن جامعه و فروریختن سقف ساختمان فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست می انجامد. 🔸آن دانشی که می تواند در برابر این موج تخریبی ویران گر، بایستد و از حریم منطق فقاهت، دانش فقه و بنیانهای فرهنگ و جامعه پاسداری و دفاع کند حکمت و عقلانیت است. حکمت و عقلانیت برآمده از همه معارف دینی (قرآن و سنت) و برآمده از تأملات، دقت نظرها و تجربه های صحیح متکلمان، فقیهان، محدثان، حکیمان، عارفان، مفسران و مورخان مسلمان. عقلانیتی که توسط امام خمینی (ره) و متفکران اصیل انقلاب اسلامی صورت بندی به روز و جدیدی یافته است و در آثار این متفکران به طور مبسوط تبیین شده است. ادامه دارد .... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌امتداد حکمت در نقش رویارویی نظری با اشعری گری و اخباری گری بخش دوم: 🔹 یکی از اقدامات بسیار مهم متفکران معاصر مسلمان همچون امام خمینی، امام خامنه ای، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح،آیت الله مصباح یزدی، آیت الله جوادی آملی و علامه جعفری، مقابله با جریان اخباری گری و اشعری گری بوده است. این مقابله و مبارزه عمیق و طولانی مدت با تفکرات اخباری و اشعری و همچنین ترسیم صحیح عقلانیت اسلامی و دفاع از زیرساخت های فقاهت و فرهنگ اسلامی و ایرانی، نقش بسیار مهمی در اققبال عمومی همه اقشار اجتماع و همراهی مردم با امام خمینی و نقش آفرینی در انقلاب اسلامی و ساخت نظام جمهوری اسلامی ایران بود. 🔸از آنجا که علت بقای هر انقلابی، همان علت حدوث و ایجاد است؛ ضروری است که از بنیانهای حکمت، فقاهت و فرهنگ حفاظت وپاسداری شود و مانع تحریف و تخریب آن و نفوذ تفکرات اشعری گری و اخباری گری در برنامه ریزی و سیاستگذاری جامعه اسلامی شد. نفوذ اشعری گری و اخباری گری در لباس انقلابی گری و تکامل حکمت و فقاهت، خطر بزرگی برای جامعه و نظام اسلامی است. البته این به معنای حذف آنها و برخورد فیزیکی و امنیتی با آنها نیست چرا که با اندیشه و تفکر نمی توان پلیسی و امنیتی مواجه شد بلکه باید هوشیار بود و خطرات آن را به درستی شناخت و برای مواجهه و استفاده هوشمندانه از آنها برنامه داشت. برنامه ای که بتواند آنها را کنترل و مدیریت کند و در عین حال از برخی نقطه نظرات مثبت و آسیب شناسی های برآمده از فکر و اندیشه استقبال کرد و براساس آن تمهیداتی برای اصلاح فراهم کرد. 🔹سخن آخر اینکه، در این صحنه و میدان جدال علمی و نظری که امتداد اجتماعی و سیاسی دارد، حکمت و فلسفه الهی و عقلانیت انقلابی برآمده از آثار متفکران انقلاب اسلامی، رسالتی بزرگ و مهم دارد و در ادامه همان حرکت رو به جلوی متفکران و رهبران انقلاب اسلامی، باید اقدامات مهمی را انجام دارد که بر ازمهمترین آنها این قرار است: 📌رسالت حکمت در مقابله با اشعری گری و اخباری گری 📎1. حکمت و عقلانیت می بایست با ترسیم صحیح مبادی و مبانی معرفت شناسی، خلأها و خطاهای معرفت شناسی اشعری گری و اخباری گری را نشان دهد و از مغالطات آنها پرده بردارد. 📎2. پاسخ به شبهات اشعریان و اخباریان در باب ماهیت حکمت و فقاهت و آشکار سازی سوء برداشت ها و سطحی نگری های آنها که نوعا محصول عدم تحصیل صحیح علوم و معارف و عجله در نوآوری و علاقه به تأسیس علم و موسس بودن است. 📎3. یکی از دغدغه اشعریان و اخباریان، دغدغه خلوص و استناد به روایات و احادیث نقلی است. از این رو، بر جریان حکمت و فقاهت فرض است تا به مستندات روایی و نقلی اصول و پایه های خود اهتمام بیشتری داشته باشند و آثاری را با مرکزیت روایات و احادیث تدوین کنند که به صراحت نشان دهد که بنیانهای حکمت و اصول فقه (به مثابه منطق فقاهت) در قرآن و حدیث است و از این آبشخور فیاض الهی سیراب شده و می شود. 📎 4. مهمترین دلیل گرایش مردم و اهل جامعه به جریان اشعری گری و اخباری گری، شعارهای جذاب و وسوسه انگیز ناظر به زندگی، ایمان و سعادت است. این جریانها اینچنین به جامعه القا می کنند که حکمت و فقاهت اموری خارج از دایره حجیت و محصول عقل انتزاعی اندیش و غیر ناظر به زندگی، ایمان و سعادت مردم است. از این رو با سوء استفاده از اصطلاح خود را جریان ناظر به عینیت و زندگی معرفی می کنند و تمام جریان حکمت و فقاهت را منقطع از عینیت و زندگی اجتماعی و سرپرستی جامعه معرفی می کنند. به این جهت لازم است تا اهل حکمت و فقاهت به مقوله امتداد اجتماعی توجه بیشتری داشته باشند و الگوهای سیاستگذاری و مدیریتی جامعه را به زبان قوم و اهل علم و دانش عرضه کنند. "عملیاتی سازی مفاهیم اسلامی" بزرگترین رسالتی است که امروز بر دوش حکیمان و فقیهان انقلاب اسلامی است که فقط بر اساس بنیانهای همین حکمت و فقاهت اسلامی موجود قابل تحقق است. 📎 5. فهم عمیق فرهنگ و جامعه امروز و مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی حاکم بر جهان و تلاش برای ارائه توصیف و روایت حکمی و فقاهتی از آن (غربشناسی/ تجددشناسی) از دیگر عرصه ها و میدان های حضور حکمت و فقاهت و کنار زدن اشعری گری و اخباری گری است. 📎 حضور سازنده در اجتماع و برقراری ارتباط وثیق و صمیمی با عموم مردم و بخصوص اهل علم و هنر و هیئات مذهبی، از دیگر رسالت های مهم حکیمان و فقیهان انقلاب اسلامی است. غفلت از مردم از یک سو موجب دوری از مسائل اصیل و جاری در میدان و زندگی می شود و قدرت گفتگو را پایین می آورد از سوی دیگر مروجان اشعریگری و اخباری گری از طریق منبر و رسانه، افکار عمومی را مدیریت می کنند و با سطحی سازی مردم و بدبین کردن آنها نسبت به حکمت و فقاهت، اندیشه ها و تفکرات خود را جایگزین می کنند. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم): إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً مستدرك الوسائل: ج 10، ص 318   ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
امام کاظم عَلَيْهِ السَّلاَمُ : اَلْمَالُ يَكْشِفُ عَنْ مِقْدَارِ عَقْلِ صَاحِبِهِ وَ اَلْحَاجَةُ تَدُلُّ عَلَى عَقْلِ صَاحِبِهَا وَ اَلْمُصِيبَةُ تَدُلُّ عَلَى عَقْلِ مَنْ نَزَلَتْ بِهِ وَ اَلْغَضَبُ يَدُلُّ عَلَى عَقْلِ اَلْغَضْبَانِ . تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) , جلد۲ ص۱۱۱ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: سَبْعَةُ أَشْيَاءَ تَدُلُّ عَلَى عُقُولِ أَصْحَابِهَا اَلْمَالُ يَكْشِفُ عَنْ مِقْدَارِ عَقْلِ صَاحِبِهِ وَ اَلْحَاجَةُ تَدُلُّ عَلَى عَقْلِ صَاحِبِهَا وَ اَلْمُصِيبَةُ تَدُلُّ عَلَى عَقْلِ صَاحِبِهَا إِذَا نَزَلَتْ بِهِ وَ اَلْغَضَبُ يَدُلُّ عَلَى عَقْلِ صَاحِبِهِ وَ اَلْكِتَابُ يَدُلُّ عَلَى عَقْلِ صَاحِبِهِ وَ اَلرَّسُولُ يَدُلُّ عَلَى عَقْلِ مَنْ أَرْسَلَهُ وَ اَلْهَدِيَّةُ تَدُلُّ عَلَى مِقْدَارِ عَقْلِ مُهْدِيهَا. از حضرت روايت شده كه فرمود هفت چيز است كه دلالت دارد بر اندازه عقل صاحبان آنها يكى مال است كه از آن بعقل صاحبش پى ميتوان برد ديگر حاجتست ديگر مصيبت است كه از او پى برده مى‌شود بر عقل مصيبت زده ديگر غضب است كه دلالت دارد بر عقل غضبناك ديگر كتاب و كاغذ است كه دلالت عقل دارد بر اندازه عقل نويسنده‌اش ديگر پيام آورنده است كه دلالت دارد بر اندازه فرستنده‌اش ديگر هديه است كه دارد بر عقل هديه فرستنده نزهة النواظر ;  ج ۱  ص ۸۱ معدن الجواهر و ریاضة الخواطر  ,  جلد۱  ,  صفحه۶۰     ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌دوران آشوب و آشفتگی فکر 🔸هیچ دورانی به اندازه زمانه ما فکر اسلامی اینقدر آشفته و اشوبناک نبوده است. 🔹غفلت از حکمت و فقاهت اسلامی و اندیشه متفکران اصیل اسلامی به بهانه های مختلفی همچون تحول، تکامل، خلوص، تاسیس، سیستم، زوائد و... تحیر علمی و نظری را به وجود آورده است و هر کدام هم رسانه خاص خود را دارند و به فرقه سازی و تشکیل تیم های هماهنگ مشغولند. 🔸شناخت عمیق وضعیت آشوبناک فکری و آشفتگی های نظری امروز و طبقه بندی منطقی آنها براساس معیارها و اصول حکمی و فقاهتی یک ضرورت اساسی برای مشارکت علمی و عملی است. 🔺معیار ما چیست؟ 🔺مفسر واقعی آن معیار ها کیست؟ 🔺چقدر به اثار و اندیشه های مفسر واقعی مراجعه می کنیم؟ 🔺چقدر جریانها و افراد را بر این اساس تحلیل کرده ایم و صحت و سقم تفسیرهای آنها را کشف کرده ایم. "خطر از آنچه می بینید به شما نزدیکتر است" 📌ره چنان رو که رهروان رفتند. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌درنگی در طلبی 🔹چنانکه خوب نظر فرمایی برای تو روشن گردد که دانش و حکمت محصول تامل و دقت است و هر عصری را حکمتی باید و اهلی را خواهد که شب از روز نشناسد و دائما سر در گریبان تفکر فرو برد و در هستی و کار مردمان روزگار خویش اندیشه کند تا رمز و راز هستی را دریابد و طرحی برای حیات طیبه به ظهور آورد و جامعه را نوید فردایی بهتر دهد. 🔸حکیمان در هر مصر و عصری، از خور و خواب خود کاسته و بر تلاش و کوشش خود افزوده اند تا مانعی از سر راه فروبسته مردمان مصر و عصر خود باز کنند، موانع را از سر راه عقل بردارند و روایتی از حرکت و ثبات، وحدت و کثرت، هستی و عدم، ضرورت و امکان، ذهن و عین عرضه بدارند که راهنمای فکر باشد و نشان عمل. 🔹اینکه چقدر طرح های متنوع حکیمان صائب و کارآمد باشد بحثی است مهم که همواره باید بدان اهتمام ورزید و نسبت به طرح های جدید و امکان های بدیع گشوده بود. 🔸اما گذار از حکمت موجود و طلب حکمت جدید امری دستوری و توصیه ای نیست و با جار و جنجال شبه علم و نفی حکمت موجود و تخریب تراث و تبلیغ در رسانه و منبر میسر نمی شود. حکمت نه محصول سخنوری است نه نتیجه تفاهم گروی و گرته برداری نظری. 🔹برخی سخن از ناکارآمدی حکمت و فلسفه موجود در عرصه عینیت و میدان عمل به میان می آورند و حکم بر کنار گذاردن حکمت موجود و تاسیس فلسفه جدید و یا کلام متفاوت می کنند. و به صورت تحکمی از اهل حکمت می خواهند که آنچه در اختیار دارند را به کناری نهند و با آنها هم سخن شوند و از نو در طلب تاسیسی نوین باشند که متناسب با مقتضای زمان و مطابق با اخبار باشد. هر چند خود این دعوا را نه از دل کتاب و سنت بلکه از متن اندیشه ورزان پست مدرن غرب آموخته اند. 🔸با قطع نظر از انگیزه ها و انگیخته های قائلان این سخن، اندکی درنگ بایسته و شایسته است و می بایست به این نکته توجه داشت که حکمت تاسیسی و دستوری و تجویزی نیست. حکمت جوششی است در ذهن و صیرورتی است در میراث و تراث پیشینیان. تولید حکمت به حکم و دستور ، تخریب و تحکم نیاز ندارد بلکه به تامل و دقت و تلاش و کوشش وابسته است. 🔹به جای تخریب تراث و نفی میراث و تمنای تاسیس و تبلیغ، می بایست با دقتی دو چندان میراث موجود را درک و هضم کرد و در حاشیه آن، افق های جدید را گشود و پس از تلاشی متمرکز و طبیعی، نسخه جدیدی از حکمت را عرضه کرد که بتواند بیش از تراث پیشینیان در توصیف حقیقت و تبیین واقعیت و تجویز فضیلت موفق باشد تا به طور طبیعی، همگان درک کنند این نسخه جدیدتر از حکمت، کارآمدتر است و بدان اقبال نمایند. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
معرفی و دانلود کتاب : عاشورا پژوهی" (الگویی از نقش معرفت شناسی در تحلیل تاریخی) 🔹حجت الاسلام استاد حسین‌زاده یزدی، پژوهشگر و عضو هیئت علمی گروه فلسفه مؤسسه امام خمینی(ره) در کتاب " عاشورا پژوهی"در دو باب به سیر کلی معرفتی و روشی در مباحث مطالعات عاشورا پرداخته است. در دفتر نخست مبانی معرفت‌شناختی و روش‌شناختی پژوهش در نهضت عاشورا یا عاشوراپژوهی را تبیین کرده است. در دفتر دوم پس از تحلیلی در باب پیروزی خون بر شمشیر، برخی از جانگدازترین مصیبت‌های عاشورا را با استناد به معتبرین مدارروایی به شیو‌های عنوان محوربه تصویر کشیده است. 🔸نویسنده بنابر سنت حسنه وقف کتاب را به صورت رایگان در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است تا منبعی برای استفاده اهل علم و فرهیختگان و همچنین محبان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) قرار گیرد. لینک دانلود👇👇👇 https://iqna.ir/files/fa/news/1400/3/12/2072525_838.pdf ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌تاثیر معرفت شناسی در تحلیل تاریخی و تولید نظریه انقلاب 🔹 یکی از نظریه های حکمت و فلسفه ، نظریه نقش فلسفه در تولید زیرساخت علوم انسانی و علوم اجتماعی و تاریخ است. یکی از بنیانهای فلسفی علوم انسانی و علوم اجتماعی معرفت شناسی است. 🔸 معرفت شناسی یکی از بخش های مهم فلسفه است که بنیان منطق و فلسفه و مایز آن از سفسطه است. در معرفت شناسی از ملاک و معیار صدق و ارزش معرفتی قضایای خبری و قلمرو معرفت صادق بحث می شود. بدین جهت این دانش فلسفی نقش اساسی در اعتبارسنجی همه معارف و دانش های بشری دارد. 🔹مدرسه فلسفی قم، بیش از سایر مدارس فلسفی جهان اسلام، به معرفت شناسی توجه دارد و از دهه ۲۰ تا کنون به این مهم پرداخته است و آثار ارزشمندی در این زمینه تولید شده است و حضرت امام خمینی در نامه به گورباچف (رئیس اتحادیه جماهیر سوسیالیستی شوروی) به معرفت شناسی اسلامی تذکر داده است و بحران دنیای مدرن را در معرفت شناسی حاکم بر آن دانسته است. 🔸 معرفت نقلی و تاریخی یکی از اساسی ترین معرفت های آدمی است و به نوعی می توان آن را وجه غالب اندیشه بشری دانست. به این معنا که اطلاعات عموم افراد از دانش و علوم نه براساس تجربه شخصی و اقامه برهان، بلکه بر گواهی آگاهان و نقل از متخصصان و اعتماد به آنها استوار است. این امر در علوم انسانی و علوم اجتماعی دوچندان است. چرا که امور انسانی، امور تاریخمند و در زمان و مکان است و پدیده های امروز و آینده در ادامه وقایع و حوادث گذشته است. 🔹 با توجه به دو مقدمه ذکر شده، این نتیجه طبیعی است که علوم انسانی و علوم اجتماعی مبتنی بر معرفت شناسی است و هر نوعی از معرفت شناسی نوع خاصی از علوم انسانی و علوم اجتماعی را نتیجه می دهد. زیرا قلمرو علوم انسانی و علوم اجتماعی و اعتبارسنجی قضایا و قوانین آن در گرو اصول موضوعه ثابت شده در معرفت شناسی است. 🔸 تاریخ هم به عنوان منبع علوم انسانی و علوم اجتماعی مبتنی بر معرفت شناسی است و براساس نظریه معرفتی پذیرفته شده در آن، تحلیل تاریخی هویت می یابد. 🔹 این تاثیرگذاری فلسفه بر علوم انسانی و علوم اجتماعی یکی از مهمترین کاربست ها در امتداد حکمت و فلسفه است همانگونه که علامه طباطبایی در "اصول فلسفه و روش رئالیسم" و نظریه اعتبارات و استاد شهید مطهری و سایر متفکران انقلاب اسلامی در آثار متعدد که به تولید معرفت شناسی پرداخته اند نقش بسیار مهمی در انقلاب اسلامی و زمینه سازی نظریه اجتماعی انقلاب اسلامی داشتند و بر همین اساس به نقد اندیشه های مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم و لیبرالیسم پرداختند و ضعف های اساسی تنها را آشکار ساختند و در عوض، زمینه استنباط معارف اجتماعی و اعتبار وقایع تاریخی را فراهم کردند و جبهه انقلاب اسلامی بر این اساس به عملیاتی سازی معارف اسلامی و وقایع تاریخی پرداختند. 🔸 اگر نبود زیر ساخت های فلسفی و معرفت شناسی واقع گرایانه بر آمده از منابع دینی و حکمت اسلامی، امکان بهره گیری از تاریخ اسلام و عملیاتی سازی معارف اسلامی در جامعه متجدد عصر پهلوی فراهم نمی شد و به طور قطع بسیاری از تحصیل کردگان علوم جدید و روشنفکران اجتماعی با جریان انقلاب اسلامی همراه نمی شدند و گمشده خود را در مکاتب غربی جستجو می کردند و مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم تولید کننده نظریه و برنامه انقلاب اسلامی می شد. در حالی که چنین نشد و "نظریه انقلاب اسلامی" مبتنی بر حکمت و فقاهت با استفاده از منابع اسلامی راهنمای نظر و عمل جامعه اسلامی شد. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌تحجر و جنایت 🔷چرا بدترین جنایات در تاریخ توسط خشکه‌مقدسان صورت گرفته است؟‌ 🔹به طور کلی افرادی که به دین می‌گروند و سپس بیرون می‌روند از افرادی که از اول گرایش پیدا نکرده‌اند خشن‌تر و ضد انسان‌تر می‌شوند؛ زیرا دین به حکم نیروی عظیم خود همه عواطف دیگر انسانی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و اگر رفت همه آنها را که در خود هضم و جذب کرده بود نیز با خود می‌برد. این است که افرادی که زمانی متدین بوده و سپس بی‌دین شده‌اند از بی‌دین‌های اوّلی خشن‌تر و بی‌عاطفه‌تر و خطرناک‌تر می‌شوند. 🔸اما خطرناک‌تر از این طبقه، متدینان منحرف‌شده و کج‌سلیقه خشکه مقدس‌اند. این طبقه علاوه بر اینکه عواطف انسانی‌شان تحت‌الشعاع عاطفه دینی قرار گرفته و از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حکم اینکه منحرف شده اثر خود را نمی‌بخشد و از آن طرف چون زائل نشده و به صورت انحرافی کار می‌کند به همان قدرت که مقتضای نیروی دین است فعال است. اینها دیگر از هر سبع خطرناک‌تر و وحشتناک‌ترند. 🔹 تاریخ نشان می‌دهد که بی‌رحمانه‌ترین جنگ‌ها، کشتارها، زجر و شکنجه‌ها به وسیله خشکه مقدسان صورت گرفته است. بزرگ‌ترین نمک‌نشناسی‌ها را اینها انجام می‌دهند زیرا «یحْسَبونَ انَّهُمْ یحْسِنونَ صُنْعاً». جنگ‌های صلیبی، جنگ‌های خوارج، حتی فاجعه کربلا ساخته دست این طبقه است. 📝 استاد مطهری، پاسخ‌های استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب، ص۷۵-۷۴ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌مخالفت با حکمت براساس خلط وحی با رشته علمی 🔺برخی از جریانهای ضد حکمت و فلسفه، با تقلیل وحی و معارف دینی به سطح رشته های علمی ، برای مقابله باحکمت و فلسفه این گونه القا می کنند که با وجود وحی و انبیا نیازی به حکمت و حکما نداریم. 🔹در جواب باید گفت هیچ فیلسوف حقیقی فلسفه را در عرض وحی قرار نمی دهد بلکه همگان آن را در طول وحی تعریف می کنند و جای می دهند و سعی دارند با روش عقلی مضامین هستی شناسی نهفته در کتاب الهی را آشکار کنند و از این طریق به توحید حقیقی راه پیدا کنند و به شبهات ملاحده و زنادقه با روش عقلی و برهانی پاسخ دهند. 🔸فیلسوفان مسلمان همواره برای راه یابی به مضامین هستی شناسی و توحیدی وحیانی تلاش کرده اند و مرحله به مرحله جلوتر آمده اند و بر عمق بینش ها و گستره تلاش های خود افزوده اند. این سیر تکاملی در متفکران انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده است. آثار و اندیشه های امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، و دیگران گواه روشنی بر این مدعا است. 🔹فلسفه همچون کلام، فقه، اصول و ... یک دانش و رشته علمی بشری است که در عین ارتزاق از وحی ، به صورت دانش و رشته علمی در آمده است و از فهرست و چینش و قواعد علمی برخوردار گشته است که ممکن است این چینش و قواعد در متون دینی این چنین نیامده باشد. همچنان که کلام، فقه و اصول فقه، ادبیات عرب این چنین هستند اما همه این علوم و رشته های دانشی خود را ذیل وحی و معارف حقیقی دین تعریف می کنند. 🔸 بنابراین وحی را به رشته علمی فرو نکاهیم و لاجرم هر قرائتی از وحی اگر در چارچوب یک علم و دانش ضابطه مند و روش مند باشد قابل اعتنا و قابل ارزیابی و سنجش است و الا صرف چند نکته پراکنده اعتقادی و چند نقد روبنایی به حکمت و فلسفه نمی تواند اعتبار آن را مخدوش کند. بلکه مخالفان باید یک قرائت جامع و همه جانبه از کل هستی شناسی وحی در قالب یک دانش ضابطه مند و روش مند ارائه دهند که علاوه بر داشتن همه مزایا و دقت های حکمی و فلسفی، اشکالات ادعایی آنها را نداشته باشد. 🔹حکمت و فلسفه، امری تفننی، کشکولی، دستوری، توصیه ای و خطابی نیست. با هیاهوی تبلیغاتی و حرف های قشنگ رسانه ای و تفاهم گروی اغواگرایانه حاصل نمی شود. 🔸حکمت و فلسفه یک دانش جامع و همه جانبه ناظر به واقعیت و هستی است، دانشی روش مند، ضابطه مند، جوششی و تکاملی است و باید در قالب دانش و کتاب و اثر علمی به جامعه علمی عرضه شود تا مورد مطالعه و سنجش و ارزشیابی قرار گیرد. 🔹حکمت و فلسفه ره آورد دوستی و محبت به حقیقت است و ریشه در فطرت حقیقت جویی آدمی و زیبایی دوستی او دارد‌. حکیم حقیقت هستی، انسان و فضیلت را می جوید تا بتواند خود را به زیبایی فضیلت متخلق سازد و به توحید راه یابد. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌وحی پایان عقل نیست، بلکه آغاز عقل است. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌فلسفه ذکر مصيبت‌ 🔸جواني از من پرسيد که آيا اين کار ضرورتي يا حسني دارد يا نه؟ اگر بناست مکتب امام حسين عليه السلام احيا بشود، آيا ذکر مصيبت امام حسين هم ضرورتي دارد؟ 🔹گفتم بله، دستوري است که ائمه اطهار به ما داده‌اند و اين دستور فلسفه‌اي دارد و آن اينکه هر مکتبي اگر چاشنيي از عاطفه نداشته باشد و صرفاً مکتب و فلسفه و فکر باشد، آنقدرها در روحها نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد، ولي اگر يک مکتب چاشنيي از عاطفه داشته باشد، اين عاطفه به آن حرارت مي‌دهد. 🔸معنا و فلسفه يک مکتب، آن مکتب را روشن مي‌کند، به آن مکتب منطق مي‌دهد، آن مکتب را منطقي مي‌کند. 🔹بدون شک مکتب امام حسين منطق و فلسفه دارد، درس است و بايد آموخت اما اگر ما دائماً اين مکتب را صرفاً به صورت يک مکتب فکري بازگو کنيم حرارت و جوشش گرفته مي‌شود و اساساً کهنه مي‌گردد. 🔸اين، بسيار نظر بزرگ و عميقانه‌اي بوده است، يک دورانديشي فوق العاده عجيب و معصومانه‌اي بوده است که گفته‌اند براي هميشه اين چاشني را از دست ندهيد؛ چاشني عاطفه، ذکر مصيبت حسين بن علي عليه السلام يا اميرالمؤمنين يا امام حسن يا ائمه ديگر و يا حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها). اين چاشني عاطفه را ما حفظ و نگهداري کنيم. 🔺منبع: استاد مطهری، سیری در سیره نبوی ص۵۵ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 مدرسه فلسفی قم بخش دوم: ریاست امام خمینی 🔸امام خمینی که در سالهای آغازین حوزه علمیه قم به حاج آقا روح الله معروف بود حکمت و فلسفه و عرفان را از محضر ملاعلی اکبر یزدی، ایت الله رفیعی قزوینی و ایت الله شاه آبادی بهره گرفت و به سرعت در زمان حیات استادان، استاد معروف علوم عقلی حوزه علمیه قم شد و به تدریس منطق، فلسفه و عرفان پرداخت. 🔹حاج آقا روح الله بیش از ۲۰ سال استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم بود و به نوعی ریاست جریان علوم عقلی و حکمت متعالیه را در این حوزه بر عهده داشت. 🔸حاج آقا روح الله علاوه بر تدریس نیمه خصوصی فلسفه و عرفان به درس اخلاق عمومی هم اهتمام جدی داشت و هر هفته در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و عموم طلاب و کسبه در آن درس شرکت می کردند. هرچند تدریس عمومی بود اما محتوای ان کاملا عرفانی و فلسفی بود و مباحث تخصصی با بیان شیرین و ساده بیان می شد و بر جان و دل مخاطب می نشست و در افراد ایجاد می کرد. محتوای برخی از این دروس کتابهای ارزشمند "شرح چهل حدیث"، "شرح حدیث جنود عقل و جهل"، "آداب الصلوه" است. 🔹در تدریس و ساختار حکمت امام خمینی چند مفهوم بسیار برجسته و پر تکرار بود و بر همان اساس یک شبکه مفهومی و نظام معنایی متمایزی ایجاد شد که نقش سرنوشت سازی بر آینده ایران داشت. 🔹مفاهیم مهم در فلسفه و حکمت امام خمینی (ره) عبارتند از: 🔺فطرت 🔺عمل 🔺توحید 🔺ولایت 🔺شریعت 🔸حکیم قم امام خمینی، در انسان شناسی فلسفی و عرفانی بر مفهوم تاکید دارد و فطرت کمال خواهی و تنفر از نقص را اساس انسان و سازنده وجود و هویت انسان می داند. 🔹 ایشان در فلسفه، به توجه جدی دارد و نظر را مقدمه عمل، و عقل نظری را یاری دهنده عقل عملی می داند و بر همین اساس ارزش همه علوم حکمی و عرفانی را در نتیجه آن در عرصه عمل و زندگی می داند و علم بدون عمل را فاقد ارزش و حجاب می خواند. 🔸 اساس هستی بر استوار است و غایت همه علوم را توحید و مهار طبیعت به سمت توحید بر می شمارد. 🔹 و خلافت انسان نشانگر جایگاه وجودی او در نظام هستی و چراغ هدایت بشریت برای وصول به توحید و ظهور فطرت انسان در سراسر گیتی است. 🔸 براساس این شبکه مفهومی و نظام معنایی، کل فلسفه و عرفان طرح صیرورت و شدن توحیدی انسان و وصول به مقام قرب الهی در همه عرصه های فردی و اجتماعی است. اساس این وصول، انسان و جهت گیری توحیدی اجتماع انسانی است و بدون تحول روحی امکان هیچ تغییر و حرکتی وجود ندارد. 🔹 در این طرح فلسفی و حکمی، فرد در ارتباط با جامعه و در ارتباطات انسانی و معادلات اجتماعی رشد می کند و به کمال لایق نائل می شود. به تعبیر دیگر، جامعه یکی از متغیرهای تاثیر گذار در سعادت و شقاوت انسان است که اگر تحت ولایت الهی قرار گیرد موجب ظهور فطرت مخموره انسانی می شود. از این رو الهی برنامه مدیریت توحیدی اجتماع و راهبری انسان از گهواره تا گور است. 🔸 در طرح فلسفی امام خمینی، در نسبت با توحید و کمال انسانی، همه علوم و معارف بشری از رتبه و جایگاه مخصوصی برخوردارند و بر این اساس الگوی جدیدی از طبقه بندی علوم عرضه شده است که موجب سازماندهی معارف بشری و ساماندهی عرصه های مختلف حیات انسان می شود. در این الگو، علوم جدید و علوم قدیم همه در تناسب و تلائم دائمی می توانند موجب تعالی انسان و ترقی جامعه باشند. ادامه دارد .... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121