📌استعاره سرایت کرونا و الگوی انتقال تمدن
🔹بلای بزرگ کرونا علی رغم همه سختی ها و صعوبت های آن و از دست دادن عزیزان، همچون هر پدیده طبیعی دیگر درس آموز است و می تواند #استعاره ای برای فهم حرکت انسانی باشد. در واقع کرونا نمونه ای از قدرت انتقال و سرایت طبیعی و انسانی را نشان می دهد.
🔷 اندر ویژگی های سرایت کرونایی
🔸 کرونا یک بیماری واگیردار است که در زمانی کوتاه توانست کل کره خاکی را در نوردد و جهان را با خود درگیر کند. ویژگی دیگر کرونا، جهش های متعدد بومی آن است که در کشورهای مختلف به وجود آمد و پس از مدتی نسخه های جدید آن با آثار و قدرت بیشتری انتشار جهانی یافت و جلوی کهنه شدن و تکراری شدن آن را گرفت.
🔹 کرونا خود بخود گسترش و انتقال نیافت بلکه گسترش کرونا و درگیری جهانیان با آن نتیجه هم جواری و رفت و آمد انسانها و تعاملات انسانی است. انسان حامل کرونا است و بواسطه سفر، مهاجرت، مهمانی و جلسه و هر رابطه فیزیکی انسان منتقل می شود و سرایت پیدا می کند.
🔷 اندر شباهت انتقال تمدنی با سرایت کرونایی
🔸 تمدن نیز محصول مجاورت و تعاملات انسانی و انتقال اجتماعی است و از مردمی به مردم دیگر و از جامعه ای به جامعه دیگر منتقل می شود.
🔹 تمدن خودبخود منتقل نمی شود بلکه توسط انسان انتقال می یابد و به سایرین سرایت می کند، اندیشه تمدنی از ذهنی به ذهن دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر از طریق ارتباطات انسانی و تعاملات اجتماعی منتقل می شود. بدون عامل انسانی و بدون ارتباطات و تعاملات فیزیکی و معنوی، نمی توان از شکل گیری اندیشه تمدنی و گسترش آن سخن گفت.
🔸 اندیشه تمدنی آن زمان گسترش می یابد که با جهش های نو به نو همراه باشد و نسخه های جدید بومی و جهانی نوینی عرضه کند تا جلوی تکراری شدن و کهنه شدن آن اندیشه را بگيرد و همواره ذهن و عمل مخاطبان جهانی را با خود درگیر کند.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌ساخت معنایی #واقعیت_اجتماعی براساس حکمت متعالیه
بخش دهم: نقش ترکیبی معانی و ابزارها در واقعیت اجتماعی
📌سوال پیرامون واقعیت اجتماعی
وقتی در باب #واقعیت_اجتماعی تماما از عالم معنا سخن گفته می شود این مفهوم به ذهن می آید که مراد از واقعیت اجتماعی و معنا، برساختههای اعتباری ذهن انسان است، در حالیکه ظاهرا در اندیشه نگارنده، معنا و واقعیت اجتماعی بسی فراتر از اعتبارات ساخته ی ذهن آدمی است و ذهن آدمی در اینجا همچنان با نقش کاشفیت فعالیت میکند.
گویی ذهن از طریق یافتن معانی - که مستقلا در عالم معانی وجود دارند- آنها را مبنای روابط خود در اجتماع قرار میدهد.
در اینصورت جای این پرسش باقی است که اگر اجتماع، بستر ظهور معانی است، نهادهای اجتماعی و سایر مفاهیم انسان ساخته، مظهر کدام معانی هستند؟
📌پاسخ:
۱. معانی امر برساخته ی ذهنی نیست بلکه معانی حقیقت نهفته در واقعیت اشیا است که نفس ناطقه آنها را کشف میکند و در ذهن صورتبندی میکند. بنابراین معانی ذهنی برساخته نیستند بلکه اکتشافی هستند و از واقعيتي بیرون از ذهن (نفس الامر) حکایت می کنند. اما آن صورتبندی را ذهن ایجاد میکند که آن هم برگرفته از نظم موجود در عالم واقع است.
۲. در مورد موضوعات غیر ملموس نیز، ذهن از طریق #استعاره و "تشبيه معقول به محسوس"، نظمی را از محسوس کشف و به معقول توسعه میدهد. البته این فهم استعارهای در حال تکامل است و بواسطه ارتباط بیشتر انسان شناسا با واقعيت معقول به صورت انباشتی بر دایره معرفت انسان افزوده می شود و به تدریج از استعارههای ساده و نظم های بسیط به استفاده از استعاره های عمیقتر روی می آورد تا نظم های پیچیده تر موجود در واقعیت معقول را درک کند.
۳. واقعیت اجتماعی محصول بینا ذهنی شدن و عینیت یافتن معانی در مناسبات انسانی و زندگی جمعی است. اما نکته مهم این است که این واقعیت تناظر یک به یک با معانی ذهنی ندارد به این معنا که هر معنای ذهنی یک بخش از واقعیت اجتماعی را به صورت مکانیکی ایجاد کند، بلکه واقعیت اجتماعی محصول ارگانیکی نظام دانایی و شبکه معانی مستقر در فرهنگ عمومی است. یعنی هر شبکه معنایی نوعی از نظم اجتماعی را اقتضا می کند و رویه های و قواعد خاصی را میسازد.
۴. واقعیت اجتماعی در دو مرحله ایجاد میشود:
🔅مرحله اول: تبدیل معانی به هنجارها، رویههای مشترک و قواعد رفتاری برای تأمین نیازها. این مرحلهی ساخت #فرهنگ مستقر در روابط جمعی است.
🔅مرحله دوم: به کارگیری اشیا مادی برای تحقق آن هنجارها و قواعد در جهت تأمین نیازها. این مرحلهی شکلگیری #ساختارها و نظم های مستقر اجتماعی است.
🔆توضیح اینکه:
🔹در حکمت متعالیه مبرهن است که نفس ناطقه از مجردات تامه نیست بلکه از نوع جواهر مجردی است که برای فعل و عمل نیازمند به بدن و جسم است. بنابراین نفس از طریق بدن، حرکت و عمل میکند و بدن ابزار مادی انجام افعال آدمی است که موجب تحقق و عینیت یافتن معانی در حوزه فردی می شود. مثلا انسان از طریق دهان، زبان و تارهای صوتی امکان سخن گفتن و انتقال معانی را پیدا میکند، از طریق مغز و شبکه عصبی با اشیا بیرونی ارتباط شناختی برقرار میکند، از طریق پا به سمت هدفی حرکت میکند، یا دست اشیا را لمس میکند یا جابجا میکند و امثال این اعمال. بر این اساس، معانی ذهنی یک فرد از طریق استخدام یک سلسله ابزارهای مادی صورت میپذیرند. البته در بسیاری از موارد انتقال و یا تحقق معانی، مجموعه ای از ابراز ها و جوارح بدن به صورت شبکهای به کارگرفته می شوند مثلا برای سخن گفتن، مغز، ریهها، دهان، زبان، تارهای صوتی و لبها و همچنین سر و صورت و دستان به صورت هماهنگ فعالیت می کنند تا سخن گفتن ممکن شود، چرا که ابزارهای مادی از ظرفیتهای محدودی برای انتقال معانی برخوردارند لذا نفس ناطقه از طریق شبکه سازی آنها فعل خود را انجام میدهد.
🔸 در بسیاری از موارد، ابزار بدن برای انجام فعل کافی نیست و باید از ساير ابزارها و اشیا کمک گرفت، مثلا برای بلند کردن اجسام بزرگ و یا کندن زمین سفت و یا گرم کردن بدن در فصل سرما و یا خنک کردن در فصل گرما، از جمله موقعیتهایی است که بدن به تنهایی نمی تواند نیاز نفس را محقق سازد در این صورت نفس ناطقه از ابزارها و اشیا بیرونی کمک می گیرد. جالب اینجاست که نفس پس از مقایسه اشیا و ابزارها به این نتیجه می رسد که کار با برخی از آنها راحتر و کارآمدتر است و برخی مشکلتر و کم بهره تر. لذا به گزینش ابزارها می پردازد و به تدریج به سمت ترکیب اشیا و ابزارها و ساخت صنایع کارآمد روی می آورد تا از طریق آنها بهتر بتواند نیازهای خود را برطرف سازد. بنابراین به نوعی محیط پیرامون را #بدن_منفصل خود میپندارد.
ادامه دارد...
#واقعیت_اجتماعی
#حکمت_متعالیه
#حکمت_عملی
#جامعهشناسی
#ابزار
#ساختار
سید مهدی موسوی
@hekmat121