eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1هزار دنبال‌کننده
396 عکس
120 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهید مطهری شهید بهشتی شهید صدر علامه جعفری علامه مصباح یزدی علامه جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه فقه-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 حرکت، تعقل و تأله (درآمدی بر حکمت عملی) بخش بیست و چهارم: 🔹 تفاوت جبر و الزام در حکمت عملی می‌بایست دو مفهوم از هم بازشناسی و تفکیک شود: جبر و الزام. چرا که یکی از منشأهای مهم برخی از مغالطات در حوزه حکمت عملی، قانون و علوم رفتاری، خلط میان جبر و الزام است. 🔸مفهوم ، مفهومی فلسفی و اعتقادی است و در نسبت با قدرت اختیار و اراده مطرح می‌شود. به این معنا که آیا انسان در طبیعت و سرشت اولیه خوداختیار و توان انتخاب از میان راه‌های مختلف را دارد یا اینکه او دارای قوه اختیار و و انتخاب نیست بلکه در ذات و سرشت خود فقط و فقط یک طریقه نهفته و فقط به همان می‌تواند بیاندیشد و همان راه را می‌تواند بپیماید. برای او امکان‌های متفاوت و راه‌های متنوعی وجود ندارد. چنانکه مشخص است این یک بحث وجودشناسانه و بنیادین در باب ذات و خلقت انسان است که در فلسفه و الهیات از آن بحث می‌شود. 🔹اما مفهوم خارج از این فضا است و مستلزم اثبات توان اختیار و انتخاب است. یعنی انسانی که توان اختیار دارد و راه‌های ممکنی بر او وجود دارد و می‌تواند یکی را انتخاب کند آیا الزامی وجود دارد که همان راه انتخاب شده را بپیماید یا اینکه هیچ فرقی میان راه‌ها و انتخاب‌های مختلف وجود ندارد؟ بنابراین بحث از متوقف بر اثبات توان اختیار و انتخاب انسان و متعلق به مقام فعل و کنش انسانی است. الزام یعنی "ضرورت انجام یا استدامه انجام یک فعل مشخص". 🔸 حکما معتقد هستند تا فعلی به مرحله ضرورت و الزام نرسد، آن فعل محقق نمی‌شود. اساس این الزام و ضرورت محصول شوق مؤکد انسان (عامل مباشر درونی) است که گاه تحت حکم عقل قرار دارد و گاه تحت غلبه هیجانات و احساسات (شهوت و غضب) فعال می‌شود. در این نگاه هیچ کنش و رفتار اجباری از انسان سر نمیزند، حتی کنش‌های اکراهی هم معلول عامل مباشر درونی است. اما این عامل مباشر درونی ممکن است تحت تاثیر و نفوذ عوامل بیرونی باشد و به ذهنیت‌ها و گرایش‌های انسان جهت بدهد. این عوامل بیرونی گاه ملائم طبع کنشگر است و کنشگر از اثرپذیری آن احساس لذت و منفعت می‌کند، گاه به هر دلیلی ملائم با طبع نیست و انسان حس خوشایندی از آنها ندارد اما براثر یک محاسبه‌ی عقلی، قبول الزام آن را بهتر از عدم قبول آن می‌یابد لذا علی رغم میل باطنی، دربرابر آن کرنش می‌کند تا ضرر کمتری را متحمل شود و از منافع دیگر بی‌نصیب نماند. 🔹 دو نکته: ۱. میزان تأثیرپذیری افراد از عوامل بیرونی لزوما یکسان نیست بلکه هرچه استحکام درونی و ثبات شخصیتی و عمق هویتی فرد بیشتر باشد تأثیرپذیری او کمتر و تأثیرگذاری او بیشتر است. عکس آن هم صادق است. ۲. ملایمت و مناسبت عوامل بیرونی با طبع هم به تبع طبع‌ها و تربیت‌های مختلف متکثر و متنوع است. گاهی امری برای یک فردی کاملا پسندیده و لذت آور است ولی برای شخص دیگری کاملا ناپسند و تحمیلی است. ممکن است یکی از خدمت به ارباب احساس افتخار و لذت کند و در تحقق اوامر او با جان و دل بکوشد اما دیگری از همان ارباب نفرت داشته باشد و مترصد فرار از اوامر او بلکه ضربه زدن به او باشد. اینها به نوع طبیعت و تربیت انسان وابسته است. البته اینگونه نیست که هر دو صحیح باشد و یا قیاس‌ناپذیر باشند. بلکه براساس دستگاه‌های مابعدالطبیعه‌ای و انسان‌شناسی می‌توان میان آنها داوری کرد و یکی را صحیح و دیگری را غلط دانست. 🔸 قانون یکی ازعوامل بیرونی الزام‌آور است که انسان مختار راملزم به رعایت یک‌سلسله ضوابط وهنجارها می‌کند وازبین راه‌های ممکن برای کنش وحرکت، برخی ازراه‌ها رامجاز وبرخی راغیر مجاز معرفی می‌کند. رعایت برخی ازضوابط راضروری والزامی وبرخی راتخییری قرار می‌دهد. براین اساس قانون اساس اعمال ولایت وراهبری جامعه به سمت کمال وسعادت است. و همگان ملزم به رعایت آن هستند. 🔹این الزام، ریشه درانتخاب (عقلانی یا احساسی) خود انسان دارد.به این معناکه هرفردی برای اینکه بتواندازخدمات ودسترنج دیگران بهره ببردلاجرم بایدوارد یک "تعهد جمعی عادلانه" شود تاضمن تحت یک نظام وضوابط مشخص بهره بگیرد وبهره بدهد. لذاالزام قانونی نیازمندمجموعه‌ای ازاقدامات فکری وفرهنگی درراستای اقناع درونی کنشگران وتبدیل قانون به یک میثاق وتعهد جمعی وفرهنگ عمومی است. صرف قانون‌گذاری برای الزام‌آوری کفایت نمی‌کند بلکه هرقانونی برای کارآمدی نیازمنداقناع وپذیرش عمومی است. 🔸 البته هرفردی می‌تواند ازدایره‌ی جغرافیایی حاکمیت یک قانون خارج شود وتحت قانون دیگری قرار بگیرد. طبیعی است که باخروج ازدایره‌ی نفوذ یک قانون ازمنافع برآمده ازآن قانون بی‌نصیب شود چراکه اوتمام منافع وخدمات خود راخارج کرده است چون هیچ تکلیفی ندارد طبیعتا حقی هم نخواهد داشت. 🔴 ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121/885