📌نگاه افراطی به حکمت عملی
🔹یکی از سرمایههای فکری جهان اسلام، «حکمت عملی» است که در کنار فقه، عرفان عملی، سیاستنامهها، شاهنامهها، اندرزنامهها، فتوتنامهها، علم عمران ... سرمایه «عقل عملی» مسلمین محسوب میشوند.
هر کدام از این سرمایههای فکری، امکانهایی را برای زیست انسان مسلمان به وجود آورده است. البته هر کدام، از محدودیتهایی نیز برخوردار است که باید به آن توجه کرد. اما آنچه مهم است این است که، تمدن اسلامی و رشد فکری و فرهنگی آن محصول حضور فعال همهی این دانشهای عملی است و نباید با نگاه تقلیلگرایانه، همه رشد و اعتلای تمدن اسلامی را فقط به یکی از این دانشها و رویکردها منحصر کرد و به تخریب سایر دانشها و سرمایهها پرداخت.
🔸 متأسفانه برخی از افراد ناآشنا به تاریخ و تمدن اسلامی و دلباخته تمدن مادی غرب، با برجسته سازی غیر واقعی حکمت عملی و انحصار آن در فارابی، به تخریب سایر رویکردهای عقل عملی موجود در تمدن اسلامی میپردازند و طرح امثال ابنسینا در مشارکت دادن سایر رویکردها و دانشها در راهبری کنش انسانی و مدیریت اجتماعی را تخطئه میکنند چرا که به مدرنیته غربی و الگوی خطی توسعه و ترقی نینجامیده است.
🔹 چنین افرادی چند تصور غلط دارند:
۱. تصور میکنند که تولید حکمت عملی یک مقولهی دستوری است و با دستور و توجه یک نفر ایجاد و با دستور و عدم دیگری کنار گذاشته میشود. این نگاهی اثباتی و تحصّلی است و محصول عدم توجه به نقش عوامل زمینهای و نیازهای اجتماعی و ساختارهای فرهنگی و سیاسی است.
۲. تصور میکنند که اگر حکمت عملی در جامعهای بود حتما مسیر ترقی و توسعهی مادی به وجود خواهد آمد. این نگاه نیز اصلا درست نیست، به طور مثال اگر سقراط، افلاطون و ارسطو که اوج حکمت عملی یونانی بودند و آثاری هم در این زمینه نوشتهاند اما چرا هیچ وقت ترقی مادی و مدرنیته در یونان باستان محقق نشد و چرا سقراط اعدام شد و افلاطون و ارسطو در عزلت زندگی کردند؟ همچنین این پرسش مطرح میشود که چرا حکمت عملی سقراط و افلاطون و ارسطو، در روم کنار گذاشته شد و فرزانگان سیاسی روم، طرح دیگری در انداختند؟
۳. تصور میکنند که بعد از فارابی کسی به حکمت عملی نپرداخته است و بعد از او حکمت عملی به اتمام رسید. این مدعا نیز خلاف واقع است، آثاری نظیر «تهذیب الاخلاق» ابن مسکویه رازی، «اخلاق ناصری» نصیرالدین طوسی، «درة التاج» قطب الدین شیرازی، «جامع السعادات» محمد مهدی نراقی، «معراج السعادة» ملا احمد نراقی از جمله آثاری است که بر اساس عقل عملی و استدلالهای عقلانی نوشته شده است و به هیچ وجه شباهتی به رویکردهای دیگر ندارد.
۴. تصور میکنند که توجه به فقه، عرفان عملی، سیاستنامهها و فتوتنامهها محصول گسست از عقل عملی و حکمت عملی و کنار گذاشتن طرح فارابی است. اما اگر خوب به طرح فارابی و ماهیت عقل عملی و ساختار حکمت عملی توجه شود به خوبی روشن میشود که به طور طبیعی، حکمت عملی و مفهوم عقل و سعادت در آن موجب فعال شدن فقه و عرفان عملی و سیاست نامهها شده است. فقط کافی است که به ساختار دانش فارابی در «احصاء العلوم» و «رسالة الملة» توجه شود تا جایگاه فقه نزد فارابی آشکار شود و لازم است به آثار حکمت نظری فارابی و تحلیل «وجود» توجه شود تا راز گسترش الهیات توحیدی و عرفان اسلامی شناخته شود. البته به کتاب «فصوص» به جهت اختلاف در انتساب آن به قارابی اشاره نمیشود.
۵. تصور میکنند که مدرنیته و تمدن جدید غرب، محصول بازگشت به حکمت عملی یونانی است. این تصور نیز کاملا ناصواب است. اگر خوب به آثار ماکیاولی، هایز، لاک و روسو، هیوم، کانت و هگل توجه کنیم مییابیم که مدرنیته، نتیجه نفی بنیاد عقل و سعادت در حکمت عملی و طراحی بنیاد جدیدی برای عقلانیت، ارزشها و هنجارهای اجتماعی و سیاسی است و اصلا نباید آن را محصول حکمت عملی دانست. به تعبیر دیگر سیاست و اقتصاد مدرنیته، محصول گسست از حکمت عملی و روی آوردن به عقلانیت ابزاری است.
در پایان این پرسش را از این عزیزان دارم که بیش از ۱۰۰ سال از آشنایی ایرانیان با تحولات علوم انسانی و اجتماعی غربی میگذرد و هزاران نفر در دانشگاههای غربی و یا دانشگاههای مدرن ایرانی تحصیل کرده و مدارج عالیه گرفتهاند. اما تقریبا نوآوری قابل ذکری در باب فلسفههای اجتماعی و علوم انسانی نداشتهاند و همچنان به ترجمه مشغولند و در چنین آرزویی به سر میبرند، حال پرسش این است که چرا این آقایان منتقد سنتهای اسلامی نتوانسته یک گام موثری در این زمینه بردارند و در فضای بینالمللی بدرخشند؟
✍ سید مهدی موسوی
۱۴ بهمن ۱۴۰۳
#حکمت_عملی
#سیاست
#عقل_عملی
#تاریخ_علوم_عقلی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2361