📌 از ساختارگرایی مفرط تا ساختارستیزی افراطی
(تحلیلی از ریشههای مشکلات جامعه ایرانی)
🔸 عموم ما ایرانیها اهل افراط و تفریط هستیم. با عجله و شتاب پدیدهای را میپذیریم و خیلی هم زود از آن دلزده میشویم و آن را کنار میگذاریم. به تعبیر استاد مطهری حق را زود میپذیرند و زود هم کنار میگذارند.
🔹از جمله پدیدههایی که عموم ما ایرانیان خیلی بدان میل و گرایش داریم، ساختارگرایی و سازمان سازی است. به طور نمونه، تا کوچکترین پیشنهاد و طرحی به ذهنمان خطور میکند اولین اقدام عملیاتی را ایجاد تشکیلات و ساختار جدید میدانیم و کمتر تلاش میکنیم که پیشنهاد خود را در ساختارهای موجود عملیاتی کنیم. همچنین تا احساس میکنیم که حرف ما در ساختاری پذیرفته نمیشود به جای تلاش برای اقناع همکاران و دوستان، قهر میکنیم و خودمان میرویم و ساختار جدیدی را ایجاد میکنیم.
🔸 اگر خوب به وضعیت زندگی خودمان و عقبه تاریخی و فرهنگی ایران عزیز بنگریم این نکته فهمیده میشود که انسان ایرانی، تحقق هر امری را منوط به ساختارها و سازمانها و دولتها میداند و کمتر برای عاملیت انسان نقشی قائل است. اگر رشد و پیشرفتی هست متعلق به فلان دولت و سازمان است و اگر نقص و انحطاطی هم هست مال فلان دولت و سازمان است. حتی تحصیلکردگان علمی و فلسفی هم بعد از اتمام تحصیلات منتظرند که استخدام در سازمان علمی و پژوهشی و فرهنگی شوند و حقوق بگیرند و تولید علم کنند. خلاصه ساختارگرایی و سازمانسازی مفرط جزئی از فرهنگ ما ایرانیان است.
🔹اما مسئله به همین محدود نمیشود بلکه این ساختارگرایی افراطی عموما به ساختارستیزی افراطی منتهی میشود. چون که انسان ایرانی همهی خوبیها و همهی پیشرفتها و به دست آوردن شغل و درآمد و مسکن و فرزند و ازدواج و نظم و قانون و امنیت و عدالت و آزادی و هر امر دیگری را از ساختارها و سازمانهای دولتی و حکومتی انتظار دارد و خود را کاملا بیمسئولیت، غیر متعهد، طلبکار میداند و بهرهمندی از همه امور مذکور را بدون هرگونه تلاش و کوششی، حق مسلّم خود میپندارد که حکومتها، دولتها و ساختارها باید برای وی تهیه کنند و اگر تهیه نکنند حتما ناکارآمد و فاسد هستند و باید آنها را کنار گذاشت و به فکر حکومت، دولت و ساختار دیگری بود و اگر امکان تغییر و تحول حکومت و دولت هم ندارند باید به قانون و وظایف اجتماعی بیاعتنایی کرد و سازمانها را دور زد و هرکس به فکر خودش باشد.
🔸 لازم است فیلسوفان و عالمان اجتماعی ما دربارهی ریشههای این ساختارگرایی مفرط و همچنین ساختارستیزی افراطی در جامعه و فرهنگ ایرانی فکر کنند.
به نظر میرسد مهمترین ریشهی فکری این پدیده، عدم باور به عاملیت انسان، از خودبیگانگی، رفع مسئولیت از خود و عدم توجه به مصلحت عمومی و ساخت جمعی کشور است.
انسان ایرانی، به واسطهی زیست بلند مدت استبداد و تهاجم فرهنگی گستردهی استعمار، حقیقت خود را فراموش کرده است و دچار از جا کندگی معرفتی و هویتی شده است و هویت خود را در ساختارها و دولتها و احزاب جستجو میکند و به عاملیت و خلاقیت خود از یک سو و همچنین مصلحت عمومی و همگرایی و همبستگی اجتماعی اصلا توجهی ندارد.
🔹 انقلاب اسلامی طرحی برای کشف عاملیت انسان ایرانی و تبیینی از همبستگی اجتماعی و مصلحت همگانی بود و از این جهت تحولی را در باطن انسان ایرانی به وجود آورد و او را به کنشگر فعال و عامل خلاق تبدیل کرد که در مبارزات انقلابی و دفاع مقدس و عرصههای علمی به خوبی درخشید، اما متاسفانه به جهت دوری از مکتب فکری امام خمینی و عقلانیت انقلاب اسلامی، تفسیرهای ساختارگرایانه از نظام و ولایت و دولت موجب شد که از طرح انقلاب فاصله گرفته شود و مردم و نخبگان به تدریج از مشارکت فعال در حکمرانی جامعه فاصله بگیرند و در نقش طلبکار بیمسئولیت ظاهر شوند. به نحوی که امروز بسیاری از نخبگان و تحصیلکردگان حوزه و دانشگاه به جای اینکه بر عنصر عاملیت و خلاقیت خود تکیه کنند و به تولید فکر و جریانسازی علمی و پیشرفت کشور بپردازند، #اضطرار_اندیش شدهاند و مشغول نق زدن و طلبکاری از این سازمان و آن اداره برای شغل و درآمد هستند و آنهایی هم که سرکار هستند و حقوق هیأت علمی دانشگاه و پژوهشگاه دریافت میکنند از کرختی شخصی و قفس آهنین ساختارها وبروکراسی اداری وسازمانی گله میکنند.
🔸 برای عبور ازاین فروبست نظری و عملی، تنها یک راه وجود دارد وآن بازاندیشی درماهیت عاملیت وساختار وتوجه به ظرفیتها و محدودیتهای هر کدام درمسیر شکوفایی انسان و توجه به مصالح عمومی در مسیر ساخت جمعی ایران عزیز است. این است پیام #مبعث و #انقلاب اسلامی.
✍ سید مهدی موسوی
پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
(دو روز بعد از عید بزرگ مبعث و یک روز قبل از آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی)
#از_خود_بیگانگی
#از_جا_کندگی
#از_جا_کندگی_معرفتی
#ساختار
#ساختار_گرایی
#ساختار_ستیری
#عاملیت
https://eitaa.com/hekmat121/2357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازی از مناجات شعبانیه
📌نگاه افراطی به حکمت عملی
🔹یکی از سرمایههای فکری جهان اسلام، «حکمت عملی» است که در کنار فقه، عرفان عملی، سیاستنامهها، شاهنامهها، اندرزنامهها، فتوتنامهها، علم عمران ... سرمایه «عقل عملی» مسلمین محسوب میشوند.
هر کدام از این سرمایههای فکری، امکانهایی را برای زیست انسان مسلمان به وجود آورده است. البته هر کدام، از محدودیتهایی نیز برخوردار است که باید به آن توجه کرد. اما آنچه مهم است این است که، تمدن اسلامی و رشد فکری و فرهنگی آن محصول حضور فعال همهی این دانشهای عملی است و نباید با نگاه تقلیلگرایانه، همه رشد و اعتلای تمدن اسلامی را فقط به یکی از این دانشها و رویکردها منحصر کرد و به تخریب سایر دانشها و سرمایهها پرداخت.
🔸 متأسفانه برخی از افراد ناآشنا به تاریخ و تمدن اسلامی و دلباخته تمدن مادی غرب، با برجسته سازی غیر واقعی حکمت عملی و انحصار آن در فارابی، به تخریب سایر رویکردهای عقل عملی موجود در تمدن اسلامی میپردازند و طرح امثال ابنسینا در مشارکت دادن سایر رویکردها و دانشها در راهبری کنش انسانی و مدیریت اجتماعی را تخطئه میکنند چرا که به مدرنیته غربی و الگوی خطی توسعه و ترقی نینجامیده است.
🔹 چنین افرادی چند تصور غلط دارند:
۱. تصور میکنند که تولید حکمت عملی یک مقولهی دستوری است و با دستور و توجه یک نفر ایجاد و با دستور و عدم دیگری کنار گذاشته میشود. این نگاهی اثباتی و تحصّلی است و محصول عدم توجه به نقش عوامل زمینهای و نیازهای اجتماعی و ساختارهای فرهنگی و سیاسی است.
۲. تصور میکنند که اگر حکمت عملی در جامعهای بود حتما مسیر ترقی و توسعهی مادی به وجود خواهد آمد. این نگاه نیز اصلا درست نیست، به طور مثال اگر سقراط، افلاطون و ارسطو که اوج حکمت عملی یونانی بودند و آثاری هم در این زمینه نوشتهاند اما چرا هیچ وقت ترقی مادی و مدرنیته در یونان باستان محقق نشد و چرا سقراط اعدام شد و افلاطون و ارسطو در عزلت زندگی کردند؟ همچنین این پرسش مطرح میشود که چرا حکمت عملی سقراط و افلاطون و ارسطو، در روم کنار گذاشته شد و فرزانگان سیاسی روم، طرح دیگری در انداختند؟
۳. تصور میکنند که بعد از فارابی کسی به حکمت عملی نپرداخته است و بعد از او حکمت عملی به اتمام رسید. این مدعا نیز خلاف واقع است، آثاری نظیر «تهذیب الاخلاق» ابن مسکویه رازی، «اخلاق ناصری» نصیرالدین طوسی، «درة التاج» قطب الدین شیرازی، «جامع السعادات» محمد مهدی نراقی، «معراج السعادة» ملا احمد نراقی از جمله آثاری است که بر اساس عقل عملی و استدلالهای عقلانی نوشته شده است و به هیچ وجه شباهتی به رویکردهای دیگر ندارد.
۴. تصور میکنند که توجه به فقه، عرفان عملی، سیاستنامهها و فتوتنامهها محصول گسست از عقل عملی و حکمت عملی و کنار گذاشتن طرح فارابی است. اما اگر خوب به طرح فارابی و ماهیت عقل عملی و ساختار حکمت عملی توجه شود به خوبی روشن میشود که به طور طبیعی، حکمت عملی و مفهوم عقل و سعادت در آن موجب فعال شدن فقه و عرفان عملی و سیاست نامهها شده است. فقط کافی است که به ساختار دانش فارابی در «احصاء العلوم» و «رسالة الملة» توجه شود تا جایگاه فقه نزد فارابی آشکار شود و لازم است به آثار حکمت نظری فارابی و تحلیل «وجود» توجه شود تا راز گسترش الهیات توحیدی و عرفان اسلامی شناخته شود. البته به کتاب «فصوص» به جهت اختلاف در انتساب آن به قارابی اشاره نمیشود.
۵. تصور میکنند که مدرنیته و تمدن جدید غرب، محصول بازگشت به حکمت عملی یونانی است. این تصور نیز کاملا ناصواب است. اگر خوب به آثار ماکیاولی، هایز، لاک و روسو، هیوم، کانت و هگل توجه کنیم مییابیم که مدرنیته، نتیجه نفی بنیاد عقل و سعادت در حکمت عملی و طراحی بنیاد جدیدی برای عقلانیت، ارزشها و هنجارهای اجتماعی و سیاسی است و اصلا نباید آن را محصول حکمت عملی دانست. به تعبیر دیگر سیاست و اقتصاد مدرنیته، محصول گسست از حکمت عملی و روی آوردن به عقلانیت ابزاری است.
در پایان این پرسش را از این عزیزان دارم که بیش از ۱۰۰ سال از آشنایی ایرانیان با تحولات علوم انسانی و اجتماعی غربی میگذرد و هزاران نفر در دانشگاههای غربی و یا دانشگاههای مدرن ایرانی تحصیل کرده و مدارج عالیه گرفتهاند. اما تقریبا نوآوری قابل ذکری در باب فلسفههای اجتماعی و علوم انسانی نداشتهاند و همچنان به ترجمه مشغولند و در چنین آرزویی به سر میبرند، حال پرسش این است که چرا این آقایان منتقد سنتهای اسلامی نتوانسته یک گام موثری در این زمینه بردارند و در فضای بینالمللی بدرخشند؟
✍ سید مهدی موسوی
۱۴ بهمن ۱۴۰۳
#حکمت_عملی
#سیاست
#عقل_عملی
#تاریخ_علوم_عقلی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2361
📌 وضعیت دانش و نقد در میان ما
🔹امروز ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ جلسهای پیرامون «نظریه اجتماعی آیت الله خامنهای» در یکی از مراکز علمی تهران با حضور برخی از استادان و پژوهشگران جامعهشناسی برگزار شد که همگی از نیروهای ارزشی بودند. استادان محترم مطالب خوبی مطرح فرمودند تا نوبت به اینجانب رسید.
🔸نکتهای که براساس تجربه کتاب «درآمدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه آیت الله العظمی خامنهای» مطرح کردم این بود که «برای تبیین نظرات و اندیشههای هر متفکری باید به چارچوب و نظام فکری آن متفکر مراجعه کرد تا نظریه و مدعای او شناخته شود نه اینکه مسائلی از نظریههای دیگران انتخاب شود و به آن متفکر تحمیل شود و به هر ضرب و زوری هست آنرا اثبات کنیم.».
سپس به نمونه فصل پایانی کتاب مذکور اشاره کردم که چگونه براساس همهی آثار آیت الله خامنهای و بخصوص کتابهای «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و «روح توحید نفی عبودیت غیر خدا» تلاش شده است تا نظریه اجتماعی ایشان که خود ادعای آن را در ابتدای طرح کلی اندیشه اسلامی داشته اند - مسلک اجتماعی دارای اصول یک آهنگ و منسجم ناظر به زندگی جمعی انسانها- از مجموع آثار و بیانات ایشان استخراج شود بدون آنکه نظرات و پرسشهای دیگران به طرح ایشان تحمیل شود.
🔸 بعد از صحبتهای کوتاهی که عرض شد، استاد تمام جامعهشناسی دانشگاه تهران، کتاب «درآمدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه آیت الله العظمی خامنهای» را گرفت؛ با شعف زیاد آن را تورق کرد و بسیار تشکر کرد و گفت باید آن را بخرم و حتما استفاده کنم.
🔹 بعد از وی یکی از اعضای جلسه که استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود و در کنارم نشسته بود و به نیروی ارزشی معروف است، همان کتاب مذکور ۸۵۰ صفحهای را گرفت و دو یا سه دقیقه تورق کرد. در حین صحبتهای یکی دیگر اعضای جلسه که به صورت مجازی سخن میگفت به نقد یکی از مباحث فصل پایانی کتاب پرداخت و بنده لبخندی زدم و به جهت رعایت ادب و احترام جلسه، خیلی آرام گفتم که الان وقت این بحث نیست و به فرصت دیگری نیاز است. دوباره گفت که «این تحلیل از کنش، شبیه به آگوست کنت است و علم بد نیست و از علم جامعه شناسی استفاده کنید» دوباره لبخند زدم و به توهین وی اصلا پاسخی ندادم و میدانستم که نقد یک کتاب ۸۵۰ صفحهای در دو دقیقه تورق کردن و زدن دو برچسب بزرگ «اگوستکنتی بودن» و «غیر علمی بودن» در این چند دقیقه آنهم به کتاب ۸۵۰ صفحهای درباب علم، چندان قابل اعتنا نیست.
با سکوت بنده، نکات وی ادامه نیافت.
سخنان غیرحضوری عضو دیگر جلسه تمام شد.
بعد از وی، مدیر جلسه نکاتی گفت. که وسط سخن او، همان استادیار گفت نکتهای دارد. خلاصه و مضمون حرف او این بود که:
«علم هم چیز خوبی است» پس متفکران انقلاب اسلامی «نظریه اجتماعی» مستقل ندارند و باید با اندیشههای متفکران غربی و جامعهشناسی موجود، اندیشهی هر متفکر مسلمانی را مطالعه و بررسی کرد. بعد گفت: فلانی هم پذیرفته است که بخشی از مطالب کتابش شبیه بحث «آگوست کنت» است و باید به دستگاه مفهومی و نظری «برونو لاتور» مراجعه میکرد تا میتوانست نظریه اجتماعی آیت الله خامنهای را صورتبندی کند.
بنده سریعا با این مصادره به مطلوب سکوت و خندهام، واکنش نشان دادم و گفتم که حرف ایشان را تأیید نکردم، صحیح هم نیست، فقط گفتم الان به احترام جلسه وقت اینگونه مباحث علمی و دقیق نیست، باید در فرصت مناسب بعد از مطالعه کتاب گفتگو شود. خلاصه حرف من این است که برای فهم هر متفکری، ما باید ذهنمان را از نظرات و اندیشههای دیگر متفکران آزاد کنیم و براساس چارچوب نظری متفکر، اندیشهاش را فهم عمیق و صورتبندی نظری مستند و مستدل کنیم؛ حالا میخواهد ظاهر بخشی از آن شبیه متفکر دیگری باشد یا نباشد. چرا شباهت ظاهری دلیلی بر این همانی اندیشهها نیست. این نیازمند روششناسی اجتهادی و نظام جامع اندیشه است تا از این شتابزدگی در نقد بدون خواندن و مطالعه کردن بپرهیزیم.
همچنان که آیت الله خامنهای خود در دیدار ۴ / ۴/ ۱۳۸۱ در دیدار هیأت امنای موسسه پژوهش و فرهنگی انقلاب اسلامی تصریح کردند که نظرات ایشان را بدون کم و زیاد آنگونه که خودشان بیان و صورتبندی کردهاند عرضه شود و کم و زیاد نشود. بعد از اینکه نظرات و اندیشههای ایشان به همان چارچوب و نظامواره وی عرضه شد نوبت نقد و بررسی و تحلیل و مقایسه فرا میرسد.
🔸 خلاصه این جلسه ساعتی ادامه داشت و چندان نکتهای را که بیان کردم فهم نشد.
نتیجه اینکه این وضعیت ارزش علم و دانش و عمق مطالعه و دقت در نقد و همچنین تفسیر لبخند و سکوت به جهت احترام جلسه، نزد عضو هیأت علمی و نیروی ارزشی در بزرگترین دانشگاه علمی ایران است. «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
✍ سید مهدی موسوی
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
#نقد
#انتقاد
#علم
#نظریه_اجتماعی
#شتابزدگی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2362
📌 جایگاه دو کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و «روح توحید نفی عبودیت غیر خدا» در دستگاه فکری آیت الله خامنهای
⏹ بخش اول:
🔹در جلسهای که با محوریت تبیین «نظریه اجتماعی آیت الله خامنهای» با حضور جمعی از استادان و پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی برگزار شد، مطلبی در باب جایگاه دو کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و «روح توحید نفی عبودیت غیر خدا» در دستگاه فکری آیت الله خامنهای طرح شد که خلاصه آن در این یادداشت عرض میشود تا باب گفتگویی را بگشاید.
🔸 در فرصت بسیار محدودی که شاید کمتر ۵ دقیق شد بنا بود که همه نکاتم را در باب نظریهی اجتماعی آیت الله خامنهای عرض کنم. یکی از نکاتی که در این فرصت بسیار کوتاه، مطرح شد این بود که مجموع مباحث اجتماعی آیت الله خامنهای در موضوعات مختلف، کاملا مبتنی بر یک نظریه مبنایی و چارچوب مفهومی فکرشده و صورتبندی شده است که ایشان آن را در دو کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و «روح توحید نفی عبودیت غیر خدا» به صورت تفصیلی و نظری بیان کردهاند و آن را در قالب یک صورت خاص از «الهیات اجتماعی» عرضه کردهاند لذا برای صورتبندی نظریه اجتماعی ایشان حتما باید به این دو کتاب مراجعه شود و ضمن کشف الگوی ایشان از «الهیات اجتماعی» به عنوان زیرساخت نظری همهی اندیشهها، به کشف نظریه اجتماعی ایشان پرداخت. چرا که خود ایشان در مقدمه کتاب طرح کلی مدعای اصلی خود را «طرح اسلام به عنوان مسلک اجتماعی داری اصول یک آهنگ و منسجم و ناظر به زندگی جمعی» دانستهاند که به دو مقوله «ساختار و قواره جامعه» و همچنین «تعهدات اجتماعی انسانها» در قالب یک «نظریه» باید بپردازد.
همچنین عرض شد که حضرت آقا در ۴ / ۴ / ۱۳۸۱ در جمع هیأت امنای موسسه پژوهش و فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار خودشان) تصریح کردهاند که (هرکس میخواهد مچ ما را بگیرد باید به آن مباحث طرح کلی رجوع کند و الان هم به آن مباحث معتقد هستم.) - نقل به مضمون- بنابراین در تبیین نظریهی اجتماعی ایشان باید به این آثار مراجعه شود و سپس براساس این نظریه کلان اجتماعی، سایر موضوعات اجتماعی موجود در جامعه شناسی همچون هویت، پیشرفت، طبقه، عدالت، امنیت و ... از منظر ایشان تحلیل و تبیین شود.
همچنین عرض شد که بنده بعد از ۱۳ سال انس مداوم با مجموعه آثار و بیانات مقام معظم رهبری به این نتیجه رسیدهام که مهمترین و محوریترین مفهوم اجتماعی در دستگاه فکری ایشان «تحول اجتماعی» و «دگرگونی اجتماعی» است و کل نظریهی اجتماعی ایشان بر حول این محور میچرخد که اصول آن را در ۱۵ نکته نوشتهام و فرصت طرح آن نیست.
🔹 بعد از بحث گفتگوهای میان استادان محترم و مباحث حاشیهای، ریاست جلسه، در جمع بندی نکات بسیار مهمی را بیان کرد. یکی از نکات ایشان ناظر به مطلب اینجانب بود و تصریح کردند که -نقل به مضمون و تلخیص- (نکته دربارهی تأکید بر کتاب طرح کلی و روح توحید به این کلیت درست نیست. چرا که آنها آثار دوران جوانی حضرت آقا است و بعد از آنها ایشان بیش از ۵۰ سال رشد کردهاند و جلو آمدهاند بخصوص اینکه بعد از انقلاب در ۴۵ سال یا نفر دوم و یا نفر اول نظام اسلامی بودهاند. والا لازم میآید که بگوییم ایشان توقف کردهاند و هیچ حرفنویی در این ۵۰ سال بعد از آن بحثها نداشتهاند که قطعا این درست نیست. و ما بحثهای جدیدی از ایشان سراغ داریم.
مضافاً بر آنها اینکه خود حضرت آقا در حاشیه یکی از چاپهای متن منتشر شده از کتاب مختصر طرح کلی، حواشی نوشتهاند و مرقوم داشتهاند که به برخی از مباحث اشاره کردهاند که در آن جلسات مطرح نشده و باید مطرح میشد. لذا اگر ایشان امروز بخواهند طرح کلی اندیشه اسلامی را بیان کنند حتما از بحثهای ۵۰ سال پیش بسیار متفاوت خواهد بود. بنابراین باید به بیانات امروز حضرت آقا توجه شود و نظرات ایشان درباره موضوعات اجتماعی و آسیبهای اجتماعی سالهای اخیر همچون فتنهها، اغتشاشات، تغییر سلایق جوانان، طرح ایران همدل بررسی شود.)
🔸 مطالب رئیس جلسه را کاملا گوش دادم و با همه مطالب آن موافق بودم اما فرصت نبود تا مقصودم را از توجه ویژه به آن دو کتاب را عرض کنم.
🔹اما مباحث بسیار خوبی مطرح شد که به نظرم آمد در باب آن فکر کنم و در ادامه این یادداشت تلاش میکنم تا تبیینی از جایگاه دو کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و «روح توحید نفی عبودیت غیر خدا» در دستگاه فکری و نظریهی اجتماعی آیت الله خامنهای در قالب چند نکته کلی ارائه شود.
🛑 ادامه دارد ...
✍ سید مهدی موسوی
۱۶ بهمن ۱۴۰۳
#نظریه_اجتماعی
#تحول_اجتماعی
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی
#طرح_کلی
#کتاب_شناسی
#آیتالله_خامنهای
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2363