enc_17074201814726386674528.mp3
3.94M
در این دو روز چند بار گوش داده باشم و پاهایم را روی سنگهای داغِ بینالحرمین تصور کرده باشم خوب است؟
خداروشکر خیال جایی به دردم خورده است...
#آه
پیدا کردن یک سقف و چهار دیواری آسان است اما پیدا کردن خانه نه! پیدا کردن مکانی که بتوانی آدمهایش را خانواده صدا بزنی نه!
من بعد از سالها آوارگی به مبنا رسیدهام!
هم خانهام شده و هم خانوادهام.
و راستش فقط یک پرندهی سرگردان میفهمد لذت کوچِ دستهجمعی را!
اگر هیچ سقفی هنوز خانهات نشده، بسم الله....
B2n.ir/d66584
کدتخفیف:
eydaneh
#خانواده_مبنا
میگویم اینقدر دلتنگی را رک و مستقیم توی متنهایت نگو. نشانش بده. میگوید چطوری؟
میگویم مثلا بگو که همیشه غسل زیارت میکند. سجادهاش یک تکه از فرشهای حرم امام رضاست و مُهرش تربت اصل کربلا. هر دفعه بعد از نماز ریشهای فرش را مرتب میکند. دست راستش را روی سینه میگذارد و سلام میدهد. روی مُهرش دارد سیاه میشود و سجادهاش بهخاطر خیسی همیشگیاش ور آمده. اینموقعها حس میکند قلبش دارد مچاله میشود. چشمهایش را میبندد و خیال میکند که وسط صحن انقلاب نشسته. یا حتی وسط بینالحرمین. آرامتر که شد مهر و سجاده را جمع میکند تا نماز بعدی. یا بگو که همیشه خواب میبیند که دارد میرود ولی هنوز نرسیده بیدار میشود.
#دلتنگی
.
.
تاریخچهی اختراعِ زنِ مدرنِ ایرانی بیشباهت به تاریخچهی اختراع اتومبیل نیست. با این تفاوت که اتومبیل کالسکهای بود که اول محتوایش عوض شده بود( یعنی اسبهایش را برداشته بهجای آن موتور گذاشته بودند) و بعد کمکم شکلش متناسب این محتوا شده بود و زن مدرن ایرانی اول شکلش عوض شده بود و بعد، که دنبال محتوای مناسبی افتاده بود، کار بیخ پیدا کرده بود.(اختراع زن سنتی هم که بعدها بههمین شیوه صورت گرفت، کارش بیخ کمتری پیدا نکرد). اینطور بود که هر کس، به تناسب امکانات و ذائقهی شخصی، از ذهنیت زن سنتی و مطالبات زن مدرن ترکیبی ساخته بود که دامنهی تغییراتش، گاه، از چادر بود تا مینیژوپ. میخواست در همهی تصمیمها شریک باشد اما همهی مسئولیتها را از مردش میخواست. میخواست شخصیتش در نظر دیگران جلوه کند نه جنسیتش اما با جاذبههای زنانهاش به میدان میآمد. مینیژوپ میپوشید تا پاهایش را به نمایش بگذارد اما اگر کسی به او چیزی میگفت، از بیچشم و رویی مردم شکایت میکرد. طالب شرکت پایاپای مرد در امور خانه بود اما درهمانحال مردی را که به این شرایط اشتراک تن میداد ضعیف و بیشخصیت قلمداد میکرد. خواستار اظهارنظر در مباحث جدی بود اما برای داشتن یک نقطه نظر جدی کوششی نمیکرد. از زندگی زناشویی اش ناراضی بود اما نه شهامت جدا شدن داشت نه خیانت. به برابری جنسی و ارضای متقابل اعتقاد داشت اما وقتی کار به جدایی میکشد به جوانیاش که بیخود و بیجهت پای دیگری حرام شده بود تأسف میخورد.
📚 همنوایی شبانه ارکستر چوبها
✍️ رضا قاسمی
@behhbook
.
.
میدانی! شاید ذهن من مریض است. شاید ایمانم به پای تو نمیرسد. شاید هزار شاید دیگر. اما من خیلی فکر میکنم. چند روز است تو جلوی چشمانم نشستهای. خودم را میگذارم جایت. تیغی چیز تیزی را در گوشه و کنار آن بیمارستان لعنتی پیدا میکنم. پنهانش میکنم توی مُشتم. تیزیاش بندهای کف دستم را میشکافد. سوزش حالم را جا میآورد. آن مایع غلیظ و گرم که از شکاف بیرون میزند، یادم میرود که زن هستم. منتظرم یکیشان نزدیکم شود تا شاهرگش را بزنم. ناگهان چیزی درون شکمم تکان میخورد. دست و پاهایش را میکوبد به دیوارهی شکمم. مردانگیام با آن مایع غلیظ میچکد کف سرامیک سیاه بیمارستان. حالا چه میماند از من؟ یک رگ سبز آبی کمی بالاتر از شکاف کف دستم. از تیغ که توی کف دستم فرو رفته تا آن سبزآبی برجسته چقدر راه است؟ میخواهی بگویم؟ یک خدا! یک اجازهی خدا! یک مسلمانی!
گرگها رسیدهاند به تو و دارند بدنت را پاره میکنند. سرت را بالا بُردهای یا پایین؟ جیغ کشیدهای یا ساکت شدهای؟ پلکهایت را محکم روی هم گذاشتهای یا تا آنجا که میشد از هم باز کردهای؟ بچهات تکان میخورد نه؟ بالا و پایین میپرید نه؟ خدا اجازه نداد نه؟ تیغت هیچ شاهرگی را نزد نه؟ فقط بیشتر و بیشتر توی گوشت دستت فرو رفت تا یادت بیاورد هیچ بوی خونی از تو مَرد نمیسازد. تو زنی. فقط یک زن. فقط یک تیغ فرورفتهی توی گوشت که هیچ رگی را نمیبُرد!
#زن
#آزادی
#شرافت
#تیغهای_نبریده
#غزه
#سوریه
#فوعهوکفریا
#مسلمان
@behhbook
حُفره
. . میدانی! شاید ذهن من مریض است. شاید ایمانم به پای تو نمیرسد. شاید هزار شاید دیگر. اما من خیلی
میگویند جزئیات را نگویید. به جزئیات فکر نکنید. حتما نمیدانند که همین جزئیات جنگها را راه انداخته.
من میتوانم تا صبح از او و جزئیاتش بنویسم.
اصلا تا به حال کسی به این لبهی تیز و باریکی که یک زن در این لحظات رویش راه رفته است فکر کرده؟
هدایت شده از حُفره
3447304508869821153 (1).mp3
1.38M
تو حقته که تنهام بذاری...
هیزم به زیر پاهام بذاری...
#شب_قدر
حُفره
در زمانهای که بر سر اختیار داشتن یا نداشتن انسانها جنگ و دعواست، من جبر میخواهم. من میخواهم تو ب
اگه براتون سواله که چرا تو چنین حالی هستین به نظرم نیازه به دعاهای سال قبلتون فکر کنید. مثل دعای سال قبل خودم که بازم میخوامش!
خدایا همین!
فقط صبر و توان و تسلیم و رضا و یقین خیلی بیشتر.
خیلی بیشتر.
نگذار برنامههای احمقانهی من پیش برود.
#شب_قدر
Mehdi Rasooli - Oomadam Tanhaye Tanha (128).mp3
5.7M
اومدم تنهای تنها....
#التماس_دعا