eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
314 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به قصد قُرب فدایی شدن بس است فقط به پای شمع سحر،سوختن بس است فقط برای توشه ی روز قیامت نوکر دو قطره اشک عزای حسن بس است فقط شاعر: @dobeity_robaey
به شعله های سحرگاهِ "عشق"تن بدهند اگر به شب‌پَره ها اذن سوختن بدهند دو ماه گریه برای حسین کردم تا جوازِ اشک عزای حسن به من بدهند شاعر: @dobeity_robaey
حسن وجه است، وجه کردگارش همیشه بوده عالم ریزه خوارش صلاح کارها در اختیارش فلک چرخیده عمری بر مدارش جهان دارد امان در سایه سارش حسن را میوه ی دل خوانده خاتم سپس نامیده اش عقل مجسم عزیزش را بغل می کرد محکم به روی شانه می بردش دمادم چنان بوده پیمبر دوستدارش @hosenih ندارد صحن، گنبد هم ندارد رواقی مثل مشهد هم ندارد بمیرم رفت و آمد هم ندارد نه تنها اینکه مرقد هم ندارد ندارد سنگ قبری بر مزارش شده فریادهایش بی اجابت گرفته روزگارش رنگ غربت به او فرمانده اش کرده خیانت خیالش از خودی ها نیست راحت غریبه گشته حتی در دیارش مُعزّالمؤمنین، سهمش جفا شد جواب لطف هایش ناسزا شد نصیبش زهرِ در نیش عصا شد سر سجاده، بد حقش ادا شد! زمین افتاد با چشمان تارش به یاد کوچه و دیوارِ خونی به یاد چشم های تار خونی به یاد مادر و رخسار خونی به یاد داغی مسمار خونی شده گریه تمام روزگارش به سینه ریخت عمری مشکلش را غریبی برده حال منزلش را میان خانه دیده قاتلش را به که گوید حسن درد و دلش را؟! ربابی که ندارد در کنارش گرفته زهر از رخ، رنگ و رویش شده لب تشنه، می سوزد گلویش حسین آمد به چشم تر به سویش نظر کن تا ببینی رو به رویش میان تشت، داغ بی شمارش @hosenih میان تشت تا پاره جگر ریخت حسینش خاک ها را روی سر ریخت دل زینب به آهی شعله ور ریخت به دامن، اشک از چشمانِ تر ریخت حسن را دید وقت احتضارش خدا را شکر اینجا ساربان نیست عقیله هست... بین دشمنان نیست به دورش، حرمله خنده کنان نیست کنار تشت، چوب خیزران نیست خدا صبرش دهد در داغ یارش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با کار و دل و پای فلج رو کردیم از بهر گشایش و فرج رو کردیم اینجا همه با دست تهی، چشم پُر اشک بر روضه‌ی ثامن‌الحجج رو کردیم شاعر: @dobeity_robaey
خورشید به سوگ مصطفی می گِریَد مهتاب به داغ مجتبی می گِریَد در مشهد دل کرب و بلایی برپاست شیعه به شهادت رضا می گِریَد شاعر: @dobeity_robaey
چون سرو که بر زمین فتاد افتادی دلتنگ شدی یاد جواد افتادی مانند علی که سمت زهرا می‌رفت بر روی زمین تو هم زیاد افتادی * مامون چه نمود و تو چه دیدی ای وای کاین گونه به حجره‌ات رسیدی ای وای فهمید اباصلت چه آمد به سرت تا دید عبا به سر کشیدی ای وای * از بس که به حجره تو غریب آمده‌ای گردید بدل حجره به ماتمکده‌ای تا جان بدهی به خاک مانند حسین فرش کف حجره را کناری زده‌ای شاعر: @dobeity_robaey
دل را رها رهاى رها از حصار كرد از كوچه هاى خسته به سويت فرار كرد باب الجواد، مثل هميشه قرار اوست دسته گل سلام و دعا را نثار كرد @hosenih اذن دخول مرقد خورشيد را گرفت جان را به سنگفرش حرم چون غبار كرد با ديدن ضريح پر از حسّ عاشقى شاعر نشست و گريه بى اختيار كرد با خوشه هاى اشك، وضويى دوباره ساخت بُغضى كه داشت در دل خود آشكار كرد ابيات تشنه را به هواى سبوى عشق بر شانه هاى بال ملائك سوار كرد لبريز نور شد تن احساس شعر او تا ياكريمِ صحن غزل را شكار كرد @hosenih آرى در آستان غزل خيز قدس تو هر شاعرى به مدح شما افتخار كرد اما سرودن از تو كجا و زبان شعر؟! شاعر دوباره حال خودش را هوار كرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حجره دست و پا زد و یاد غریب کرد یاد حسین، کشته ی شیب الخضیب کرد رویش بخاکِ حجره که افتاد ناله زد یاد جمال خاکیِ خدالتریب ‌کرد @hosenih زهرِ جفا که بر جگرش، بد اثر گذاشت یادِ غریبیِ حسنِ بی حبیب کرد افتاد بر زمین، ز غمِ مادرش گریست لعنت بسی، به دومیِ نانجیب کرد □ □ □ آقای ما، که سفره ی روضه بنام اوست با خونِ دل روایتِ اِبنُ الشبیب کرد فرمود: پِلکم از اثرِ گریه زخم شد داغِ حسین، قلب مرا غم نصیب کرد وقتی کشید پیکر خود را به گوشه ای بهر جواد، گریه و صبر و شکیب کرد آمد پسر ، کنار پدر ، دیده تر ، ولی خود را برای غربتِ بابا طبیب کرد □ □ □ این ماجرا به کرب و بلا جورِ دیگر است بابای پیر بهر جوانش نهیب کرد @hosenih با ناله های یا ولدی، پیشِ پیکرش از سوزِ داغ، شور و نوایی عجیب کرد چون دید اشک خواهرِ مضطر در آن میان دستی بسر گذاشت و اَمَّن یُجیب کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر سر کشیده است عبا حضرت رضا بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا آه از جگر بلند شد و مرثیه گرفت تا سر کشید جام بلا حضرت رضا @hosenih دلشوره های خواهر خود را زیاد کرد وقتی به زهر داد رضا حضرت رضا راهی نبود تا دم خانه که بارها افتاد بین کوچه ز پا حضرت رضا افتاد ، گفت: یاعلی و وقت پا شدن آورده اسم فاطمه را حضرت رضا گونه گذاشته ست در این لحظه های سخت بر روی خاک حجره چرا حضرت رضا ؟ @hosenih دارد شبیه می کند اینگونه خویش را با روضه های کرب و بلا حضرت رضا تشنه کسی ست که دود ببیند در آسمان تشنه حسین بوده و یا ... حضرت رضا؟ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستی بگشایید به امداد گداتان رحمی بنمایید به این بی سر و پاتان اشکی بفشانید بر این مرده ی احساس تا زنده شود از اثر فیض دعاتان @hosenih دیگر رمقی نیست در این پای شکسته مانده دل من منتظر دست عطاتان لطفی، کرمی، گوشه ی چشمی بنمایید بر گوشه نشینانِ قدیمی سراتان یک بار بیایید به دیدار کسی که... یک عمر غریبانه نموده ست صداتان هر چند شبیه شهدا نیست لیاقت! تا اینکه دل و دیده نماییم فداتان... امّا بگذارید که از روی تفضّل ما را بنشانند کنار رفقاتان شرمنده! ببخشید که در بازی دنیا افتاد شبی از لب ما سوزِ نواتان با سینه زنان حسنی سخت نگیرید نادیده بگیرید خطای فقراتان « ما خانه به دوشان، غم سیلاب نداریم» تا تکیه نمودیم به دستان وفاتان « ما تجربه کردیم در این دیر کهنسال» روشنگر دل هاست سیاهی عزاتان ما روضه گرفتیم به امید عبوری... یک جلوه نمایید به قربان صفاتان ما را برسانید شبی مشهد دلدار داریم به دل عشق غریب الغرباتان @hosenih ای کاش که محشور شوم در صف محشر با سینه زن خالصِ بی رنگ و ریاتان منّت بگذارید که گردد به نگاهی دل های خراباتی ما کرببلاتان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشقان دور حرم عشق و صفا را دیدند عارفان چله گرفتند و خدا را دیدند ای فقیری که به طوس آمده ای دقت کن اغنیاء مکه که رفتند رضا را دیدند شاعر: @dobeity_robaey
نفسم سوخته از فرط گناه آقاجان در گلو نیست مرا هیچ جز آه آقاجان @hosenih مثل یک آهوی زخمی فراری از شهر دل تنگم به تو آورده پناه آقاجان هر چه از حال و هوای حرمت دور شدم دل سردر گمم افتاد به چاه آقاجان چاره خستگی ام جرعه ی سقاخانه ست بتکان خستگی ام را به نگاه آقاجان آسمان بسکه به پابوس ضریحت آید می زنم در حرمت بوسه به ماه آقاجان @hosenih مرگ را ساده گرفتم اگر از عشق تو بود زائرت بوده ام و چشم به راه آقاجان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سینه ها پُر شده از غصه و تشویش، بمان عالم آل محمد، نفسی بیش بمان نفست گشته بریده، به خودت می پیچی مثل یک مارگزیده به خودت می پیچی @hosenih نوکرت از غم و از غربت تو می میرد خواهرت نیست، سرت را روی دامن گیرد ناله ی یا ولدی با تن بی حال مزن بین این حجره ی در بسته، پر و بال مزن جمع کن بقچه ی خود را، کفنت را تا کن پسرت آمده چشمان ترت را وا کن تو که نورت به زمین و به زمان می تابید چه شده این همه خاکی شده ای، ای خورشید؟! یک دو باری که نه، تکرار شده تا پنجاه هی نشستی به زمین، ناله زدی "وا اُماه" یاد یک کوچه دوباره، چه بهم ریخته ای خاک ها را به سرت، تا به حرم ریخته ای خیره بر در شدی و سرخ شدی، می سوزی چشم بر میخ در حجره چرا می دوزی؟! خوب شد با همه ی غربتت آمد پسرت نیزه ای زخم نزد بر جگر محتضرت بین این حجره ی در بسته بگو دشمن کیست؟ پیکر محترمت، زیر سم مرکب نیست @hosenih قاتلت چکمه که نگذاشت به روی پر تو پیش چشمِ حرمت داد نزد بر سر تو قاتلت پنجه بر این طره ی مویت نکشید خنجری کند به اطراف گلویت نکشید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد میان سینه‌ام این دردِ بی امان اُفتاد به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد چنان به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد @hosenih کشیده‌ام به سرِ خود عبا و می‌گویم بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد بیا جواد که از زخمِ زهر می‌پیچد شبیه عمه‌اش از پا نفس زنان اُفتاد شبیه دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد به رویِ ناقه‌ی عریان نشسته،خوابیده و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد که زجر آمد و چشمش به نیمه‌جان اُفتاد رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و به هر دو گونه‌ی زهرا ترین نشان اُفتاد @hosenih رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   به کاروان نرسیده نفس نفس می زد به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد   دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تمام بار خویش را به چشم تر کشیده ام خمیده و کشان کشان عبا به سر کشیده ام میان این مسیرِکم، رسیده جان من به لب دوبار آمدم جلو، ولی سه چار بار عقب @hosenih اگرچه زهر خورده ام به زور، چند خوشه ای سرم که تاب می خورد، نمیخورد به گوشه ای دگر همین نفس زدن، حریف من نمیشود دوای این جگر بجز حسن حسن نمی شود روی زمین که خورده ام به زخم من نمک نخورد کسی کنار من میان کوچه ها کتک نخورد رسیده ام به حجره و عصای دست من در است میان گوش من فقط، صدای وای مادر است ندیده چشم تار من هجومی از چهل نفر نخورده روی پهلویی، دری شکسته بی خبر سلام من به حیدر و به ناله های سد شده سلام من به فاطمه، به چادر لگد شده نخواستم که چاره ای به زخم بال و پر کنید غریب مانده ام، فقط جواد را خبر کنید جواد من بیا که بیقرار و غرق خواهشم لبی که خشکتر شده به روی خاک میکشم اگر که سینه می زنی برای کربلا بزن اگر که دست و پا زدم، حسین را صدا بزن @hosenih حسین را زدند نیزه های تیز این و آن حسین را زدند با عصا و چوب خیزران حسین را زدند پیش چشم تار مادرش حسین را زدند و میکشید ناله خواهرش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مانند کبوتر به هوای تو رهائیم از جانبِ سلطان برسد هرچه ، رضائیم مارا چه بدو‌خوب به پای تو‌نوشتند احسان بکنی یا نکنی باز گدائیم از بس که گنه دیدی و نادیده گرفتی رو داد به ما تا که دگر بار بیائیم @hosenih آلوده دلان راه به میخانه ندارند ما تشنه‌ی وصلیم ، اگر بی سر و پائیم عمریست که در حسرت یک نیمه نگاهت بیمار ِ فِراغیم و به دنبال ِ دوائیم مارا کرمِ تو درِ این خانه کشیده آقایِ رئوفم، همه محتاجِ عطائیم یکبار شده جانِ جوادت بغلم کنم ما قافله ای خسته ، گرفتارِ بلائیم مازائرِ عرشیم سحرهایِ حریمت درپایِ ضریحت همه مهمانِ خدائیم آشفتگی نوکرتان علتش این است جا مانده‌ی راهِ سفرِ کرب و بلائیم ما زنده بر عشقیم و گرفتارِ حسینیم با دستِ رئوفت همه زَوّارِ حسینیم @hosenih زندانی بغداد زمین خورد و صدا زد ما وارث یک مادر ِ افتاده ز پائیم زان روز که شد چشم زنی تار ز سیلی ما کوچه نشینان همه محتاجِ عصاییم با دختر من بی ادبی کار ندارد معصومه من راه به بازار ندارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به دریا مانده باز دلتنگِ جوادم که در این شهرِ غریب به دلم حسرتِ یک گفتنِ بابا مانده دست و پا می زنم امّا جگرم می سوزد به لبِ سوخته‌ام روضه ی زهرا مانده @hosenih جان به لب می شوم و کرب و بلا می بینم که لب کودکی از فرط عطش وا مانده مادرش چشم به راه است که آبش بدهند وای از حرمله آن جا به تماشا مانده @hosenih شعله‌ور می شوم از زهر و حرم می بینم که در آتش دو سه تا دخترِ نو پا مانده دختری می‌دود و دامنِ او می سوزد ردِّ یک پنجه ولی بر رُخ او جا مانده این طرف غارت و سیلی نگاه بی شرم آن طرف بر نوک نیزه سرِ سقّا مانده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون جام زهر... غریبانه سر کشید فریاد زد خدا و... عبا را به سر کشید پنجاه و چند ساله‌ی موسی به کوچه‌ها پنجاه و چند مرتبه آه از جگر کشید با سینه‌ای که آتش از آن شعله می‌کشید ناله برای کشته‌ی دیوار و در کشید او بود و خاک حجره و یک ناله‌ی ضعیف آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود وقت سحر به جانب دادار پر کشید در انتظار آمدن میوه ی دلش... پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید :: آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب «آمد تن امام زمان را به بر کشید» با دست زخم خورده‌ی خود دختر علی تیر شکسته از تن مولا به در کشید گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه‌ها آمد ز پای ساقه‌ی یاسش تبر کشید از خاک زیر حنجر خونین دلبرش با نیّت شفا روی چشمان تر کشید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مصائب کربلا از زبان امام رضا(ع) خیلی دلم گرفته از این غربتِ زمان انگار بغض کرده و تب دارد آسمان گفتم برایت از غم ِ «إن کنتَ باکیا...» وقتش رسید و شعله گرفته ست استخوان @hosenih یابن الشّبیب داغِ دلم تازه شد بیا... نوحوا علی الحسین(ع) بگو! روضه ای بخوان از آن وداعِ سخت بگو! از رقیه(س) که- با گریه گفت یکسره بابا، نرو! بمان رفت و زدند سنگ به پیشانی اش چرا؟! میرفت پشتِ هم چقدَر تیر در کمان لعنت بر آن سه شعبه که در دست حرمله(لع) فوراً گرفت سینۂ جدّ مرا نشان گریه کن و بگو که زمین خورد بیهوا پیش ِ فرات؛ خسته و لب تشنه جدّمان از آن تنی که مقصدِ سرنیزه شد بگو از آن عقیقِ خونیِ در دستِ ساربان لعنت بر آن که با طرَب و هلهله دوید تا که سرِ به نیزه به زینب(س) دهد نشان @hosenih والله عمّه جانِ مرا پیر کرده بود زخم زبان و طعنۂ یک عدّه بد دهان یابن الشبیب از سرِ بازارِ شام نه! چیزی نگو که قاتل من میشود، بدان! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرفتم اشک بخواباند آتش جگرم را چسان مهار کنم سیل چشم های ترم را چرا که دست زمان ثانیه به ثانیه دارد تمام می کند امشب محرم و صفرم را @hosenih هنوز از غم ارباب آنچنان نشدم آب که گم کنند همه بعد سوختن اثرم را اگر بنا شد مزدی به دست من بگذاری شریک ساز در این اجر، مادر و پدرم را یکی به درب حسینیه آن یکی روی دیوار و من گذاشته ام روی شال روضه سرم را @hosenih دو ماه هر شب و هر روز در حسینه جا داشت کجا روان کنمش آه، قلب دربه درم را مگر که گوشه ی باب الرضا پناه بگیرم منی که باز به لب دارم آرزوی حرم را شاعر: ‏© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرفته است دلم مثل آسمان امشب دوباره حرف فراق است در میان امشب به پای ثانیه ها چنگ می زنم اما چرا نمی گذرد کندتر زمان امشب @hosenih فدای سینه زن خسته ای که بعد دو ماه گرفته کنج حسینیه آشیان امشب یکی برای خود آرام روضه می خواند زبان گرفته یکی هم "حسین جان" امشب مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف، مشهد کجاست صاحب عزا صاحب الزمان امشب بیا بخاطر این اشک، این لباس سیاه دمی کنار عزادارها بمان امشب نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم بیا به مجلس ما روضه ای بخوان امشب @hosenih پس از دو ماه چه اجریست بهتر از اینکه در آستان رضاییم میهمان امشب چه سفره ای شود آن سفره ای که جمع شود به دست بخشش آقای مهربان امشب شاعر: ‏© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر آن چه گریه بریزم به قلب شعله ورم دوباره سر شود آتش از آتش جگرم غم فراق تو و هجر این دو ماه عزا دو غصه می شود و بیشتر زند شررم @hosenih نمی توانم باور کنم، خدا! دارد تمام می شود امشب محرم و صفرم بیا ببخش مرا قول می دهم دیگر که جان سالم از روضه ها به در نبرم کبوترانه ببین جلد بام گریه شدم از این به بعد کجا سر کنم کجا بپرم؟! تو چشمه چشمه خروشی منم که خاموشم تو گریه می کنی و این منم که بی خبرم مرا جدا نکن از جامه عزا آقا اگر جدا شوم از روح خویش محتضرم مقیم روز و شب کوی روضه بودم من بدون روضه درین روزگار در به درم @hosenih خدا کند زمان زودتر گذر کند و برای فاطمیه جامه عزا بخرم بیا و امشب از مشهد الرضا آقا به کربلا برسانم مرا ببر به حرم شاعر: ‏© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را قرار است امشب، جوادم بیاید شاعر: @dobeity_robaey
دل ها اگرکه زائر قبر رضا نبود شاعر مسافر ِ حرم کربلا نبود (اِنْ کُنتَ بٰاکیا ، فَبُکاء عَلیَ الحُسین) این حرف اگر نبود که اهل بکا نبود @hosenih پیچیده بود دورخود از زهر و...خواهرش.. شکر خدا ، که شاهد این ماجرا نبود آهسته داد جان به روی دامن گلش داغ جوان ندیده و صاحب عزا نبود عمامه اش کسی به تمسخر نمیکشید پیراهنی که داشت به تن ، نخ نما نبود فرق مبارکش ، هدف سنگ ها نشد یعنی به خون، محاسن پاکش حنا نبود هر چند بین حجره غریبانه جان سپرد با چـکمه روی سینه ی او رد پا نبود با آن که تشنگی جگرش را کباب کرد قدش کنار علقمه ، اما دو تا نبود غارت نکرد خیمه و انگشترش کسی در زیرتیغ شمر ، ,ذبیح از قفا نبود هر چند آن "رضاست",ولی تکه تکه است هر چند این "حسین", ولی سرجدا نبود زن های مشهدی ، همه تشییع آمدند جسمش سه روز در دل صحرا رهانبود ذی قیمتی ترین کفن ها برای اوست شکر خدا ولی ، کفنش بوریا نبود سهم لب حسین که شد چوب و خیزران سهم (حدیث سلسله) چوب و عصا نبود... @hosenih چشمش اگرقصیده ی دعبل نمی گرفت بغض ِ مقطعش ، که هجا در هجا نبود از همت رضاست که ایران حسینیه است اینطور اگر نبود ، که این روضه ها نبود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلی‌که در‌تب‌وتابت نسوخت جز گِل نیست سری که پای رکابت ، نـبود عاقل نیست به اوج ِ مدح تو ، دستم نمی رسد هرگز هنوز درک من از وصف عشق کامل نیست @hosenih تو عاشـقانه ی من را ، برای ِ خود بردار ... اگر چه مثل غزل های خوب بیدل نیست به زخم ِ شعر من آقا کمی نمک بزنید ... قصیده های من اصلاً ردیف دعبل نیست قبول ، اینکه جگر پاره گشته ای از سم قبول اینکه سمی بدتر از هلاهل نیست کشـید خـواهـرتان رنـج "سـاوه" را اما … به شام ِ داغ دل عمه ات معادل نیست هزار روضه اگر روضه خوان بخواند باز شبیه روضه‌ی شامات‌و‌ زخم محمل نیست به حرمت و عظمـت ، آمدند " بیت النور" به دست دختر زهرا ، ولی سلاسل نیست کنار جسم حسین تو خنده می کردند… کنار نیزه که جای ِ ، کشیدن کل نیست خوشم که رأس تو را ، از قفا کسی نبرید خوشم که حنجره ات زیر تیغ قاتل نیست عزیز فاطمه " شَـیـبُ الخـَضیـبٖ " افتاده خوشا که روی شما "بِالدِما مُرَمِّل" نیست قسم به سوز دل مادرت که ظرفیتِ مصائب سر بر نیزه در مقاتل نیست @hosenih ( بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ) نه سوز این غزل اصلأ شبیه مقبل نیست عروض و وزن غزل را به هم زدی گفتی «_ اِنْ کُنـتَ بٰاکِیٱ فَبُکـٰا ٕ ٌ عَلَیَ الحُسَین _» شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e