#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
یارب گناهانم ز من ایمان گرفتند
ایمان من را راحت و آسان گرفتند
@hosenih
رودی که دریا را نبیند مرده رود است
شبهای قدر از من فقط باران گرفتند
در دیگران رکعت به رکعت روح امید
در من فقط دلواپسی ها جان گرفتند
شمشیر نه ، این سُبحه ها از من علی را
در سجده با سبحانَ یا سبحان گرفتند
قرآن به سر می گیرم و فرقی ندارم
با نیزه هایی که به سر قرآن گرفتند
@hosenih
از سر گذشته است آب و دیگر فرصتی نیست
سلول هایم بوی الرحمن گرفتند
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
بهانه دست من و تو ، بها به دست علیست
صفای باطن اهل صفا به دست علیست
چنان طلا بشود خاک در کف مولا
که من یقین دارم کیمیا به دست علیست
@hosenih
هرآنکه عزم علی کردهاست اولوالعزم است
مقام و مرتبهی انبیا به دست علیست
به دستهای علی تکیه میکنیم همه
ملاک سنجش اعمال ما به دست علیست
عجب توازن بشکوهی آفرید خدای
که دست حضرت خیرالنسا به دست علیست
یقین خیال پیمبر ز جنگ آسودهست
اگر که قبضهی شمشیرها به دست علیست
میان معرکه چشم علی به لطف خداست
میان معرکه چشم خدا به دست علیست
@hosenih
از آن زمان که نگین در رکوع بخشیده
چقدر شیعه که پا در رکاب دست علیست
به هرکجا نگرم جای پای یار من است
مدینه ، مکه ، نجف ، کربلا، به دست علیست
شاعر: #مجتبی_حاذق
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد
مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد
یک در میان جواب سلامش نمی رسید
آن که خدا به هر قدم او سلام کرد
هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید
او باز هم مقابلشان احترام کرد
@hosenih
از غربتش به قول خودش بس، که روزگار
با مرتضی معاویه را هم کلام کرد
بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن
طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد
بعد از نماز نافله شب بلند شد
سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد
با این سلام روضه آخر شروع شد
با خاکهای چادر زهرا تمام کرد
غمگین ترین امیر، الهی که بشکند_
دستی که خنده را به لب تو حرام کرد
هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو
آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد
جای صلات ماذنه باصوت مرتضی
حی العزای علی را پیام کرد
بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم…
با شوق خویش خون خودش را به جام کرد
تا ضربه خورد، عالم و آدم به سر زدند
در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد
تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست
گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد
دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش
هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد
درخانه زینب است، رهایم دگر کنید
آری رعایت دل او را امام کرد
زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس
روی جبین دختر خود استلام کرد
@hosenih
آری رعایت دل زینب سفارش است
وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد
آن دختری که سایه او هم ندیدنی است
چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد
یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد
ازآل مرتضی طلب یک غلام کرد
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_شهادت
تقدیم به شهدای شیعهٔ حادثه های تروریستی
شکست رعد ستم فرق آسمانش را
بدا به حال زمین که نخواست جانش را
@hosenih
و چشم کینه کوفه که شور بود و حسود
و چشم زد دل دریای مهربانش را_
به بی وفایی خود داده او ادامه و بعد
به تیغ داد و عطش سهم میهمانش را
علی که فاتح خیبر، علی که شاه غدیر
چگونه واژه به دوشش کشد بیانش را
به خون وضو کن اگر مقتدای تو عشق است
به قبلهگاه بلا داده او اذانش را
@hosenih
ز کابل و یمن و سمت مشهد خودمان
خبر رسید که کشتند عاشقانش را
شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست
دیوانه ی کوی تو تمسخُر شدنی نیست
گفتند بهشت است ولی بهتر از آن است
بین الحرمین تو تصوُّر شدنی نیست
وصل تو میسّر شدنی هست ولی تا
من دور نگردم ز تکبُّر ، شدنی نیست
@hosenih
رزق تو کم و بیش به من می رسد ارباب
نانی که به من می دهی آجر شدنی نیست
آبم بدهی یا ندهی ، هرچه تو خواهی
این تشنه لب از دست تو دلخور شدنی نیست
از خانه ی خود دور نینداز گدا را
این کاسه ی خالی همه جا پُر شدنی نیست
این ظرف نجس پاک نشد ای همه پاکی
با بی ادبی هیچ کسی حُر شدنی نیست
@hosenih
باید بپذیریّ و بخواهی تو ، وگرنه
این سنگ سیه دل بخدا دُر شدنی نیست
خاک کف پای تو شدن می شد اگرچه
حالا که شدم اهل تظاهر ، شدنی نیست
می شد دل من نرم شود بشکند اما
وقتی نخورَد شیشه تلنگُر ، شدنی نیست
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#اخلاقی_و_اندرز #شب_جمعه
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_زمان_عج_مناجات
خلوص ابتدا بی ریا بودن است
مقامات بی ادعا بودن است
مناسب ترین فرصت قُرب تو
همان لحظه ی در بلا بودن است
@hosenih
شده حاجتم که شوی حاجتم
حجاب من و تو "فنا" بودن است
کمی فقر من را زیادش کنید
کمال گدا در گدا بودن است
من از مرگ پروانه فهمیده ام
که مقصود عاشق فدا بودن است
نجف بودنم ، باعلی بودنم
همان معنی باخدا بودن است
همه اول ماجرا حاضرند
ملاک آخر ماجرا بودن است
فدای غلامی که ماند و نرفت
"سعادت" غلام شما بودن است
@hosenih
ببین آرزوی دل مادرم
شب جمعه در کربلا بودن است
فقط چاره ی کَفْن و دفن تنت
بجای کَفَن بوریا بودن است
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#محکومیت_حادثه_تروریستی در افغانستان و شهادت شماری از شیعیان امیرالمؤمنین(ع)
دوباره کابل و آتش دوباره کابل و خون
دوباره تیتر خبرهای داغ تِلْویزیون
هنوز در تب "جان پدر کجاستی" است
که در عزای دوباره نشسته است اکنون
@hosenih
نمیرسد به کسی بین این هیاهوها
صدای زخمی کابل چرا از این تریبون؟
چقدر نالهی جانسوز و داغ پیدرپی
چقدر شانهی لرزان و پیکر گلگون
چقدر خاطرهی عاشقانهی پرپر
چقدر لیلی بیتاب از غم مجنون
@hosenih
چقدر حنجرهی سرخ و زخمی از فریاد
چقدر اشک غریبی که میشود جیحون
کجاست منجی این بغضهای طوفانی؟
طلایهدارِ «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»
شاعر: #علی_سلیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
خانه ویران شده ام غُصه ی بابا سخت است
حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است
دیدنِ رویِ تو و لخته یِ خونها سخت است
سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است
باز هم روضه نخوان روضه یِ زهرا سخت است
@hosenih
شعله هایِ نَفَسِ شعله وَرَت جمع نشد
زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد
لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد
بسته ام روسری ام را به سَرَت جمع نشد
زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است
آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان
حرفِ نا گفته بگو پیشِ پرستار بمان
پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان
گرچه بی دست ولی آب نگهدار بمان
از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است
شبِ آخر شده ای کوکبِ اِقبال مَرو
روضه ی باز مخوان این همه از حال مَرو
سَرِ آن پیکر اُفتاده ی پامال مَرو
جانِ بابا جگرم سوخت به گودال مَرو
بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت است
کاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید
پنجه ها از همه سو پیرهنش را نکشید
تیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید
نیزه ها شرم کنید و دهنش را نکشید
پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است
@hosenih
منم و دیدنِ او لحظه ی اُفتادنِ او
منم و ضربه ی سرنیزه به روی تنِ او
وقت ضربه زدن و خم شدنِ دشمن او
منم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او
زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_شهادت
مسجد و محراب شهر گشته به غم مبتلا
ماذنه دارد نوا قد قتل المرتضی
در دل هفت آسمان میشنوم این نوا
صوت حزینی که خواند قد قتل المرتضی
@hosenih
فاطمه ی قد کمان جان رسول خدا
میشنود نغمه ی قد قتل المرتضی
غربت وغم رخنه کرد برجگر مجتبی
زیرلب اهسته گفت قد قتل المرتضی
اشک زچشمش روان تشنه لب کربلا
حضرت ارباب گفت قد قتل المرتضی
زینب او نوحه خوان گشته به غم مبتلا
رخت یتیمی به تن قد قتل المرتضی
گشته به سوگ علی کون ومکان در عزا
زانکه خدا بانگ زد قدقتل المرتضی
محسن او منتظر بردر عرش خدا
مویه کنان ذکراو. قد قتل المرتضی
@hosenih
حضرت عباس را نزد خودش زد صدا
گفت شنو نغمه ی قد قتل المرتضی
گفت بگوش پسر وعده ی ما کربلا
جان تو وبچه ها قد قتل المرتضی
شاعر: #مرتضی_سالک
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
از تو سر و ز مادر من سینه ای شکست
تا صبح حشر بر سر و بر سینه می زنم
جدم که نیست در بر تو مادرم که نیست
دارم به جای چند نفر سینه می زنم
@hosenih
من در مدینه یاد گرفتم که هیچ وقت
زخمی که شد عمیق مداوا نمی شود
گر چند ضربه هم زده بودند باز هم
پیشانی تو بیش از این وا نمی شود
گفتند گفته ای که مرا کوچه می برند
می خواهم از بیان خودت بشنوم بگو
گفتند گفته ای که تماشام می کنند
می خواهم از زبان خودت بشنوم بگو
@hosenih
بابا خودت بگو سر بازار می روم
بابا خودت بگو که گرفتار می شوم
بابا خودت بگو به سرم سنگ می زنند
بابا بگو بدون علمدار می شوم
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_شهادت
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند
دست های پینه دارش استراحت می کنند
نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند
ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست
شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست
@hosenih
درد را با گریه های بی صدا آزار داد
با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد
مهربانی نگاهش حیف مشگل ساز بود!
روی مسکین ها درِ دارالخلافه باز بود
...دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او
...بندگان کیسه های سرخ دینارند و او
ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود
مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود
نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند
درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند
حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست
داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست
گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند
از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند
جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد
چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد
جرم سنگینی ست،تیغ ذوالفقاری داشتن
زخم ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن
جرم سنگینی ست،از غم کوله باری داشتن
مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن
جرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن
با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن
جرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن
در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن
جرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن
سال ها در سینه داغ کهنه ای را داشتن
@hosenih
هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود
تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود
پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد
زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد
مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد
هرچه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد
شاعر: #وحید_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محاوره
جاى ناله زدن آماده کنيد
تابوتى برا من آماده كنيد
فاطمه منتظره بايد برم
زود بريد يک کفن آماده كنيد
هنو يادمه نفس نفس ميزد
همه رو از دور خونه پس ميزد
يادمه شبا تا صبح از زور درد
بالش و به ميلۀ قفس ميزد
@hosenih
يادمه که شالم و گرفته بود
راه اشک و نالم و گرفته بود
يادمه بال خودش شکسته بود
ولى زير بالم و گرفته بود
يادمه به هيچ کسى امون نداد
زخماش و حتا به من نشون نداد
همه زندگيم و مديونشم
جونم و تا نخريد جون نداد
هنو يادمه حرم آتيش گرفت
همه چى در نظرم آتيش گرفت
در خونه رو یه بار آتيش زدند
ولى صد بار جگرم آتيش گرفت
يادمه داشتم ميفتادم.... نزاشت
حتى تو دلم یه ذره غم نزاشت
روبه قبله شد که روبرا شدم
فاطمه هيچى برا من کم نزاشت
حالا اون که دس به ديواره منم
اونکه درد داره و بيداره منم
دستم از خجالتش درنيومد
اين وسط اونکه بدهکاره منم
@hosenih
هيچ جا اشکم اين چنين در نيومد
کارى از دست کسى برنيومد
صداى ناله ش و آخر درآورد
ميخ در همين جورى درنيومد
کاشکى پشت در من و صدا ميکرد
در خونه رو نسوخته وا ميکرد
كاشكي قبل از اونکه قنفذ برسه
دستش و از شال من جدا ميکرد
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e