eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
41.7هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
284 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
چه زیباست غرق رهایی شدن رها در حریم خدایی شدن در آغوش پروانه ها پر زدن شبیه کبوتر، هوایی شدن کنار ورودی باب الجواد به لطف رضا، کربلایی شدن زمان تماشای گلدسته‌ها پریشانِ شیخ بهایی شدن شده کیمیا خاک طوس و خوش‌ است در ایوان طلایش، طلایی شدن به مشهد سفر کردن و بعد از آن علی بن موسی الرضایی شدن نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست رضا زمزم است و رضا کوثر است رضا عاشق روضه‌ی مادر است سه جا او می‌آید به دیدار ما رضا از هر آقایی آقاتر است رضا یار ما در حساب است و قبر رضا شافع عرصه‌ی محشر است رضا وارث ذوالفقار علی رضا نور چشمان پیغمبر است در امواج دریای درد و بلا رضا کشتی است و رضا لنگر است رضا نور چشمان معصومه است رضا هستی حضرت خواهر است نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست دلم در حرم از غم آزاد شد وجود پُر از غصه‌ام شاد شد به لطف شهنشاه و مولای طوس چه ویرانه‌هایی که آباد شد نسیم آمد و گفت در گوش آب که جاروکش صحن او باد شد دل خاک از داغش آتش گرفت دل پنجره سوخت، فولاد شد ببین در حریم پُر از نور او بهشتی که سهم گوهرشاد شد رضا آمد و با وجود رضا در ایران شفاخانه ایجاد شد فقط ضامن بچه آهو، که نه رضا ضامن هر چه صیاد شد نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه بهشت رضاست در اینجا پر از شور و حیرانی‌ام هم آغوش دریای طوفانی‌ام به اندازه‌ی چشم بر هم زدن گذشته است شب‌های طولانی‌ام گدایم ولی موقع بازگشت پر از آیه‌های فراوانی‌ام قمی هستم و از همان کودکی به دنبال یار خراسانی‌ام منم آنکه نام امام رئوف شده نقش سربند پیشانی‌ام به یاد شهیدان نفس می‌کشم پر از شور قاسم سلیمانی‌ام نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست به صحنش رسیدم، که باران گرفت دل مرده‌ام لحظه‌ای جان گرفت غریبانه غرق زیارت شدم لبم بوی آیات قرآن گرفت "گدا" بودم و "شاهم" از لحظه‌ای که دست مرا دستِ سلطان گرفت خوشا آن فقیری که بی واسطه بر این سفره سیراب شد، نان گرفت یتیمی که سرمایه‌اش اشک بود کم آورد اما فراوان گرفت اسیری هم از صحن آزادی‌اش کلید رهایی ز زندان گرفت نظرکرده بی شک امام زمان به شعری که این‌گونه پایان گرفت: نگاهم بدست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست ندارم به‌جز عشقِ او مسلکی ندارم جزاین اشک‌ها مدرکی گنهکاری امیدوارم که هست به لطف خدا و رضا مُتکی چون آتشفشان هستم و می‌کشم فقط آه از این سینه‌ی آهکی بهشتی‌ست لبریز از خاطره کنار حرم عکس‌های تکی چه خوشبخت هستم که این بیت شعر به روی لبم بوده ازکودکی: نگاهم بدست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست دلم حسرتی جز زیارت نداشت به شب‌های بی نور عادت نداشت اسیر خراسانم و چشم من بدون حرم خواب راحت نداشت بگو موسم حج به مشهد رود مسلمان اگر استطاعت نداشت ببخشید این شعر درمانده را اگر بهره‌ای از بلاغت نداشت ببخشید اگر شاعر خسته‌جان برای سرودن بضاعت نداشت ولی غیر از این بیت روی لبش به هنگام عرض ارادت نداشت نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست در این بحرِ موّاج ساحل کجاست؟ به جز خانه‌ی دوست، منزل کجاست؟ چگونه بفهمیم بی نور او که حق در کجا هست و باطل کجاست؟ سیاه است دل‌هایمان یارضا خبردارمان کن که مشکل کجاست! من از شرح اوصاف تو عاجزم ثناخوانِ تو کیست؟ دعبل کجاست؟ نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل آن پرچم سبزم که رها در باد است که گرفتار تو مانده است اگر آزاد است مثل این قافیه گل می‌کنم آن وقتی که شاعرت در غزلش زائر گوهرشاد است حال من حال جوانی‌ست که در پای ضریح مبتلا مانده به یک کوری مادرزاد است راستی پای ضریحت چقدر بنشیند؟! نامه‌اش دیرزمانی‌ست که توو افتاده است از سه باری که قرار است یکی هم کافی است احتیاجی چه به رو کردن آن اسناد است؟! به طمع آمده‌ام، باز عطش آوردم به امیدی که بنوشانی‌ام آبی با دست آنقدر حرف زیاد است، خودم خسته شدم خوب شد حوصله‌ی پنجره از فولاد است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بارها گفتم به خود دیدی که قسمت می‌شود دیدنش نزدیک‌تر ساعت‌به‌ساعت می‌شود بعدِ نیشابور قلبم پُر حرارت می‌شود عاقبت از دستِ من این کوپه راحت می‌شود عشق وقتی‌که تو باشی بی‌نهایت می‌شود یک نفر قبل از خودم در من تصرف کرده است عشق را در شوق پیچیده، تعارف کرده است وسعتِ روح مرا غرق تشرف کرده است تا حرم را دیده‌ام، قلبم توقف کرده است باز هم اذن ورودی که عنایت می‌شود یک طرف صوتِ تلاوت‌های قاری‌ها و من یک طرف مداح و آوای قناری‌ها و من صحن در صحن است حال بی قراری‌ها و من تا ضریحت مست از لحظه شماری‌ها و من یاعلی می‌گویم اینجا و قیامت می‌شود مثل این آئینه‌ها خود را شکستم، آمدم پیش این فواره‌ها قدری نشستم، آمدم تا ضریحت راه را از حفظ هستم، آمدم رو به سویت چشم‌هایم را که بستم، آمدم آمدم که آمدن‌هایت اجابت می‌شود من به دنبالِ توأم فیروزه‌کاری‌ها که نه غرق در نام رضایم، خوش‌نگاری‌ها که نه دست خالی می‌روم، از کفشداری‌ها که نه می‌کَنم دل از همه، از این نداری‌ها که نه صدهزاران حج نصیب یک زیارت می‌شود هرچه هست اینجا از اول تا به آخر دیدنی است بالْ بالِ بچه‌ها مثل کبوتر دیدنی است دُورْ دورِ دختران بر گِرد مادر دیدنی است سُرسُره‌بازیِ طفلان روی مَرمَر دیدنی است چشم با این دیدنی‌ها غرق حیرت می‌شود جبرئیل آمد حرم، یک شب شفایش را گرفت رفت میکائیل و اسرافیل جایش را گرفت مرد کوری بود دیدم چشم‌هایش را گرفت خادمی از دستِ معلولی عصایش را گرفت ناز ما را کم بکش، دارد که عادت می‌شود بارها گفتم بده، این‌بار می‌گویم بگیر آنچه می‌دانی از آن بسیار می‌گویم  بگیر این مَنیّت را از این دیوار می‌گویم  بگیر هرچه شد بر قامتم سربار، می‌گویم بگیر عاشقیِ ما، تو را اسباب زحمت می‌شود با کبوترهای تو هروقت قاطی می‌شوم مثل این فواره غرقِ بی ثباتی می‌شوم محوِ اوصاف تو و الطاف ذاتی می‌شوم باز امشب خیره بر مردی دهاتی می‌شوم هرکه اینجا می‌رسد حتما که دعوت می‌شود با خودش چادر نمازِ پیر‌زن آورده است جانماز و عطر و تسبیح و کفن آورده است روی انگشتش عقیقی از یمن آورده است خرده پولی نذر آقا از وطن آورده است آسمان از دیدنش غرقِ حسادت می‌شود می‌کشد سوغاتی‌اش را بر ضریحت پیرمرد می‌زند بوسه همینجا بر ضریحت پیرمرد آمده در بین صف‌ها بر ضریحت پیرمرد یک کفن آورد، اما بر ضریحت پیر مرد_ قبل آنیکه کِشَد، سُرخ از خجالت می‌شود گریه‌اش اُفتاد یادِ جسم عریانِ حسین از خجالت آب شد پیرِ پریشانِ حسین زیرِ ایوانت دلش رفته به ایوانِ حسین ای به قربانت رضا و ای به قربانِ حسین اشک‌هامان مرهم صدها جراحت می‌شود © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز هم دلتنگم و با حسرتِ خیلی زیاد می‌نشینم در خیالم گوشه‌ی باب الجواد عاشقانه، با تواضع، از سرِ عادت که نه! عرض کردم یک سلام از عمقِ جان؛ با اعتقاد بر فرازِ گنبدت می‌گردد از روز ازل بادْ دورِ پرچم و پرچمْ کماکان دورِ باد لحظه‌لحظه جَلب کرده چشم‌هایم را به خود عشق‌بازی‌هایِ خیلِ نوکرانِ خانه‌زاد هم عرب، هم از عجم مشغولِ پابوسیِ تو ای بر این عشقِ إلهی صدهزاران «إن یکاد» رأفتَت شد آشکار آنجا که دیدم در حرم می‌شود هم‌صحبتِ علامه‌ها یک بی‌سواد عشق تو همواره از نسلی به نسل دیگر و دارد از شهری به شهرِستانِ دیگر امتداد تُرک و لُر، مازندرانی، اصفهانی و قُمی دورِ تو گشتند و حیران ماندم از این اتحاد هر که بر لطف تو رو زد، آبرویش حفظ شد بُرد کرد آن‌کس که بر آقایی‌ات کرد اعتماد روضه‌ی جدت به یادم آمد و جاری شد اشک تا که دیدم پیرمردی بر عصایش تکیه داد ** تکیه زد با تشنگی بر نیزه‌ی تنهایی‌اش رفت و در گودال زخمی شد تنش خیلی زیاد! ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به ضریحت همیشه زنجیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد از نگاه تو اذن می‌گیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد چکه چکه به خاک می‌افتند، قطره‌ها مثل دانه‌ی تسبیح گاه مشغول غسل و تطهیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد فضل و خوبی و مهربانیِ تو، ذکر گلدسته‌های باران است مَست امن یجیب و تکبیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد تشنه‌ی گرمی نگاه تو شد، شعله‌ی بی فروغ چشمانم از همه چیز غیرِ تو سیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد ناله‌های نسیم و هِق‌هِق ابر، زخمْ بر جانِ آسمان زده است چونکه مانند خنجر و تیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد خسته، از راه دور آمده‌ایم، خسته و بی قرار و درمانده با زمین و زمانه درگیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد دل به باب الجواد می‌بندد، سایه‌ای که اسیر شب شده است پُر، چو خوابِ سحر ز تعبیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد تو غریبی و درک این غربت، کار افراد بی بصیرت نیست گرمِ تأویل، گاه تفسیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد آرزوها و دردها تنها، راهِ این خانه را بلد شده‌اند جَلد این خانه‌اند و می‌میرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عرضِ ارادتِ من‌و هم گریه‌های من... بر حضرت رئوف، امامِ رضای من تنها تویی که حرف مرا گوش می‌کنی جای دگر که رنگ ندارد حنای من! چیزی نمانده غرق شوم چاره‌ای بساز کاری بکن بحق جوادت برای من  دیدی که من اسیر هوی و هوس شدم  گفتی بیا به طوس، بیا در سرای من... دستم گدای توست و پایم به‌راهِ تو جز این شود! قلم بشود دست و پای من قبل از خداخدا، به زبانم تو آمدی با تو مبارک است همیشه دعای من من زنده‌ام به نوکری خانه‌ی شما! پس نوکری به کار نگیری به جای من! دست مرا بگیر و ببر با خودت بهشت ورنه جهنم است، جهنم سزای من دیشب کنار پنجره فولاد سوختم آقای من چه شد سفرِ کربلای من ابن شبیب حرف شمارا به ما رساند حالا ز گریه درنمی‌آید صدایِ من ** وقتی ضریحِ پیکرِ او نیزه‌نیزه شد لبْ‌تشنه بود جدِ سَرْ از تن جدایِ من © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چهارشنبه‌ی این هفته روز احسان است زکاظمین به مشهد چه ریسه‌بندان است به دستِ خالی از این خانه سائلی نرود که سفره‌دار ضیافت، جناب سلطان است ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد چشمم به ضریحِ شه والاگهر افتاد این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد با آل علی هر که در افتاد، برافتاد این قبر غریب‌الغربا خسرو طوس است این قبر مغیث‌الضعفا شمس شموس است خاک در او، مرجعِ ارواح و نفوس است باید ز ره صدق بر این خاک در، افتاد با آل علی هر که در افتاد، برافتاد این روضۀ پرنور، به جنت زده پهلو مغز ملک از عطر نسیمش شده خوش‌بو بشنید نسیم سحری رایحۀ او کز بوی بهشتیش چنین بی‌خبر افتاد با آل علی هر که در افتاد، برافتاد حوران بهشتی زده اندر حرمش صف خیل ملک از نور، طبق‌ها همه بر کف شاهان به ادب در حرمش گشته مشرّف اینجاست که تاج از سر هر تاج‌وَر افتاد با آل علی هر که در افتاد، برافتاد اولاد علی شافع یوم عرصات‌اند دارای مقامات رفیعُ‌الدّرجات‌اند در روز قیامت همه اسباب نجات‌اند ای وای بر آن‌کس که به این درّه، درافتاد با آل علی هر که در افتاد، برافتاد کام و دهن از نام علی یافت حلاوت گل در چمن از نام علی یافت طراوت هر کس که به این سلسله بنمود عداوت در روز جزا جایگهش در سَقَر افتاد با آل علی هر که در افتاد، برافتاد هر کس که به این سلسلۀ پاک جفا کرد بد کرد، نفهمید، غلط کرد، خطا کرد دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد با آل علی هر که در افتاد، برافتاد... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا هر کس حال و هوایی دارد هر خسته‌دلی شور و نوایی دارد غم‌های نگفته را بیاور با خود این پنجره گوشِ شنوایی دارد ✍استاد @dobeity_robaey
من به آرامش آغوش غمت مدیونم زندگی را به هوای حرمت مدیونم من پناهنده‌ی اشکم، به همین روضه قسم عشق و دین را به تو و اشک غمت مدیونم کمی از لطف تو دنیای مرا ساخته است همه‌ی عمر به این لطف کمت مدیونم من عطش بودم و بی تابِ سرابِ دنیا آه باران، چقَدَر بر کرمت مدیونم قَدَمت بر سر چشمم که نجاتم دادی زائر عشق شدم، بر قَدَمت مدیونم "شادی هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست" شادی‌ام را به غمِ محترمت مدیونم در هیاهوی فریبنده‌ی دنیای حقیر راه حق را به نشانِ علمت مدیونم ** خون، نَفَس‌های تو را لحظه‌ی آخر پُر کرد نَفَسم را به دم و بازدمت مدیونم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ آفتابِ روزها و ماهِ شب شو با حسین فارغ از عُجب و ریا، کبر و غضب شو با حسین کربلایی! مُفت‌ْ خود را دست این و آن نده دست‌چینِ مادرش شو، منتخب شو با حسین سیلی بابا ز لبخند غریبه خوش‌تر است هرگناهی هم اگر کردی، ادب شو با حسین اسم و رسمت را نمی‌خواهد، خودت را می‌خرد کار با دینت ندارد، پس وهب شو با حسین از حسین غیر خودش چیزی بخواهی باختی قید دنیا را بزن، اهل طلب شو با حسین کعبه یک‌سنگ نشان بوده، خدا در کربلاست دورِ شش‌گوشه برو، حاجیِ رب شو با حسین چندساعت هم‌ اگر شد لب به آب اینجا نزن کربلا وقتی می‌آیی، تشنه‌لب شو با حسین بی حسین اعمال خوبِ ما وبال گردن‌اند عامل هر واجب و هر مستحب شو با حسین ** ای که میگویی حسین، ذکر حسین یا مجتباست پس بگو جانم حسن، پُرتاب و تب شو با حسین ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🥀 با حسرت و غم می‌گذرد هر روزم دلتنگم و چشم بر حرم می‌دوزم هر هفته شب جمعه شبیهِ آتش از داغِ فراقِ کربلا می‌سوزم! @hosenih @dobeity_robaey
به امید در حسین جان... تا کی به تو از دور سَـــلامی برسانم جانْ بی‌تو به‌لَب آمده، ای پاره‌ی جانم @hosenih @dobeity_robaey
👌 اثر هنرمند توانمند و ولایی ✔️تابلوی رنگ روغن با عنوان «روح الرضا علیه‌السلام» 🔍 موضوعِ اثر: وداع امام رضا (ع) با فرزندشان امام جواد (ع) در مدینه ✅  @hosenih
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📎 نسخه با کیفیت و قابل چاپ نقاشی  《روح الرضا علیه‌السلام》 ✅  @hosenih
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی در غفلت از قیامت، با شعله‌ی جهالت آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی ای ذوالکرم می‌آیی؟ بالاسرم می‌آیی... هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی هستم فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی ** مانند والدینم، گریه کن حسینم این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی عقده‌گشایی‌ام کن، کرب‌و‌بلایی‌ام کن دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سحر نوید دهد، صبحِ نور نزدیک است زمان غم به سر آمد، سرور نزدیک است شفق زده‌ست ز مشرق، فروغ صبح امید دهید مژده که روز ظهور نزدیک است گذشته موسِیِ عمران از آن سوی دریا بگو به لشکر فرعون، گور نزدیک است حجاب‌ها ز میان رَخت بسته‌اند همه الا که لحظه‌ی فیض حضور نزدیک است رسد ز سینه‌ی سَینا ندا به اوج فلک که پای موسِیِ عمران به طور نزدیک است چگونه از حرم یار دور افتادید!؟ برای اهل دل، این راه دور نزدیک است طلایه‌دار عدالت ز راه می‌آید زوال سلطنت ظلم و زور نزدیک است ظهور یوسف زهرا قیامت کبراست یقین کنید که روز نشور نزدیک است ✍استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از تو دور افتاده‌ایم و با فراقت راحتیم باز اما ادعا داریم فکر حضرتیم فکر بیداری مایی، ما ولی خوابیم خواب... عفو کن‌ آقا اگر این‌قدر اهل غفلتیم تو به‌ گمنامان نگاه بیشتر داری ولی... ما ز چشم افتاده‌ها از عاشقانِ شهرتیم پشتِ ابر معصیت ماندیم و نابینا شدیم "حاضر کامل" شما هستی و ما در "غیبتیم" با تمام‌ این بدی‌ها نام‌ مارا خط مزن با تمام این بدی‌ها باز هم در خدمتیم جز‌حسین‌ و روضه‌اش راهِ نجاتی نیست، نیست ما برای آشتی با تو دخیل هیئتیم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از پنجره گذشت، فقط یک نسیم بود طراح خوب حادثه‌هایی عظیم بود دریا میان سینهٔ او جزر و مد نداشت آرامشی که در حرکاتش مقیم بود او ساده بود، خانهٔ او خانه‌ای گِلی... و فرش تخت سلطنتش یک گلیم بود پرواز ذکر از دو لبش طرح دیگری‌ست معمار پَر کشیدن هر «یا کریم» بود دستش پر از نوازش دستان یک پدر در دست کودکانهٔ طفل یتیم بود ماه از نگاه روشن او نور می‌گرفت خورشید طرح سادهٔ او از قدیم بود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم شعاع چشم تو را تا خدا ادامه دهیم دوباره خواب شب شوم را بیاشوبیم به رغم خوف و خطر جاده را ادامه دهیم بیا به سنّت پیشینیان کمر بندیم که یا ز پای در آییم، یا ادامه دهیم شکست کشتی دریادلان اگر در موج از آن کرانه که ماندند، ما ادامه دهیم اگر ز مرز زمین و زمان فرا رفتی تو را در آن سوی جغرافیا ادامه دهیم اگرچه عکس تو در قاب تُنگ دیده شکست تو را به وسعت آئینه‌ها ادامه دهیم تو آن قصیده‌ی شیوای ناتمامی، کاش به شیوه‌ای که بشاید، تو را ادامه دهیم... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کجاست آن‌که نشان نجابت قم بود‏ ‌‏کجاست آن‌که دلش جانماز مردم بود‏ ‌‏ضریح چشم عقیقش صفای رؤیا داشت‏ ‌‏درست مثل غروب گرفتۀ قم بود‏ ‌‏خروش بود؛ خروشی پر از تغزل بود‏ ‌‏سکوت بود؛ سکوتی پر از تلاطم بود‏ ‌‏فرشته‌های خدا شرمگین او بودند‏ ‌‏و او میان همین پا برهنه‌ها گم بود‏ ‌‏به چشم آینه رنگین کمان عاطفه بود‏ ‌‏به قلب صاعقه‌ها دشنۀ تهاجم بود‏ ‌‌‌‏اگرچه باغ نگاهش تب شقایق داشت‏ ‌‏دلش به خرّمی خوشه‌های گندم بود ‏ ‌‏در التهاب نفس‌گیر، در کویر سکوت‏ ‌‏به گوش خسته‌دلان جاریِ ترنم بود‏ ‌‏میان سفرۀ درویشی تواضع او ‏ ‌‏همیشه نانِ صفا پونۀ تبسم بود‏ ‌‏فدای معرفت فصل‌ها که ملتهبند‏ ‌‏ز هرم سوگ بهاری که فصل پنجم بود‏ ‌‏عرق نشسته به پیشانی غزل از شرم‏ ‌‏دگر مپرس که این شرم شعر چندم بود...‏ ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل از دمِ عارفانه‌اش می‌لرزید جان از نَفَس ترانه‌اش می‌لرزید آن پیر که چون کوه مقاوم می‌بود با یاد حسین شانه‌اش می‌لرزید ✍استاد @dobeity_robaey
آن شب به دوش خلق غمی جا گرفته بود آئینه را غبـــار تماشا گرفتــه بــــود تنها نه چشم خسته‌ی هفت آسمان گریست باور کنید سینه‌ی صحرا گرفته بود غم می‌چکید از دل خرداد شصت و هشت از بس که داغ دامن او را گرفته بود از خاطرم نمی‌برم آن روز شوم را روزی که رنگ ظلمت یلدا گرفته بود در سینه‌های خسته‌ی مردان روزگار احساس تلخ بی‌پدری جا گرفته بود در لیلة‌الفراق خمینــــی چه با صفا چشمان گُــر گرفته‌ام احیا گرفته بود با گوش جان خویش شنیدم که بی‌ریا هر ذره‌ای نـــوای دریغــا گرفته بود تابوت مثل یک صدف آغوش باز کرد دردانه‌ای بهـــانه‌ی دریــا گرفته بود از نسل پر طراوت سبزینه‌ها گلی جا در جوار حضرت زهـــرا گرفته بود بی نفخ صور خاک عطشناک شهر ما شوری شبیهِ محشر کبــریٰ گرفته بود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ در جسم وطن، روحِ خدا مانده هنوز عطر نفس فرشته‌ها مانده هنوز یک چهره‌ی مهربان و پر نور، از او در خاطره‌های ما به‌جا مانده هنوز ایثار شهیدان حرم ثابت کرد آیین امامِ شهدا مانده هنوز چون بت‌شکنی بود که با سیلی او بر صورت دشمنان صدا مانده هنوز آری همگی عبرت تاریخ شدند جمهوری اسلامی ما مانده هنوز هر چند امام عارفان دیگر نیست یک رهبر درد آشنا مانده هنوز سید علیِ حسینیِ خامنه ای این آینه ی عشق نما مانده هنوز ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیعت با ؛ ازعشق بیاکه صحبتی تازه کنیم درحرکت خویش، دقتی تازه کنیم با رهبر و انقلاب و با خون شهید با یک صلوات بیعتی تازه کنیم @dobeity_robaey