eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
291 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را هرآنچه حضرت استاد ياد داد يك گوشه چشم كودك سلطان به باد داد جايي براي عرضه حاجت نداشتيم ما را پناه گوشه باب الجواد داد دستش به كم نميرود و كم نمي دهد كم خواستيم حاجت خود را،زياد داد بيهوده تا غروب پي كسب روزي ام رزق مرا جواد همان بامداد داد سلطان طوس با قسم يا ابالجواد هر حاجتي كه پيش از اينها نداد داد از كربلا فضليت مشهد فزون تر است اين را جواد ياد من بي سواد داد در چشم او چه بود كه با ياد مادرش ابروي او به عاشق حكم جهاد داد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بار دیگر عشق با الفاظ من همراه شد باز شعرم از شعور تازه ای آگاه شد نغمه وگلبانگ "جانم یا ولی الله" شد صحبت از خورشید شد ازآسمان ازماه شد فیض نوری آمد وطبع مرا پُرنور کرد جلوه ی ماه رجب قلب مرا مسرور کرد با گل رویت جهان را باز گلشن کرده ای غنچه ی لبخند را غرق شکفتن کرده ای ساحت باغ تولا را مزیّن کرده ای دیده ی خورشید دل را باز روشن کرده ای ماهی وهفت آسمان عشق همرنگ توبود خوب شد زود آمدی خورشید دلتنگ توبود جود را گفتم صدا می زد که دریایش تویی علم را گفتم ندا در داد دانایش تویی عشق را گفتم صدا زد شور وغوغایش تویی «یامن ارجوه لکل خیر» معنایش تویی مهروماه آسمان نوری زمشکات توأند عالم وآدم گدای جود وخیرات توأند ازکلام وحی گشته نورباران سینه ات علم الاسما بود یک گوهر گنجینه ات می درخشد تا قیامت پرچم سبزینه ات پور اکثم ها همه ماتند در آئینه ات صحبت از دریا اگر چه درحد این قطره نیست آن که فیض ازتو نبرده، ای فروغ دیده کیست؟ مژده ی آزادگی را بر اسیران می دهی نور برآئینه ی روشن ضمیران می دهی رشته مروارید را دست فقیران می دهی بهتراز آن را اگرکه بر امیران می دهی می کنی بردشمن دین با کرم روشنگری «قدرزر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» آسمان خاک قدم های تو را برداشته قبضه ی خاک تو را بهر شفا برداشته عطرجانبخش تو را با خود صبا برداشته هرکه با نام شما دست دعا برداشته برروی بال دعای خویشتن گُل می زند با تولای شما برآسمان پُل می زند من که با ذکر مدام تو عبادت می کنم کی تولای تو را با نفس قسمت می کنم گرچه از هجران کوی تو شکایت می کنم ازهمین جا با شما قصد زیارت می کنم یا ولی الله ! ای نور دوعالم السّلام یا امین الله، ای فیض معظم السّلام آفتابا ذره ات را آسمان پرواز کن بر محبانت دری از لطف و احسان باز کن درکلام من به وصف خویشتن اعجاز کن توشه ی فردای رستاخیز مارا ساز کن گرچه شعرم ای «وفایی» نیست مانند کمیت هدیه ای آورده ام بهر رئوف اهل بیت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیا که سیر چمن دربهار باید کرد ز طرْف باغ ولایت گذار بایدکرد یگانه لاله ی نشکفته ی حسین شکفت بیا که رو به سوی لاله زار باید کرد برای دیدن این غنچه ی تماشایی گلاب اشک به راهش نثار باید کرد مدینه از قدم او بهشت امید است بیا که رو به سوی آن دیار باید کرد اگر چه مصحف عمرش تمام شش ورق است به عمرکوته او افتخار باید کرد شب ولادت او شد بهار شادی وغم اگر چه زین دو یکی اختیار باید کرد به آستانه ی باب الحوائج ای مسکین به غیر عرض توسل چکار باید کرد همیشه خوانده ام او را به وقت شادی وغم که نام نامی اورا شعار باید کرد زخاک درگه او برمدار سرای دل که کسب عزّت و قدر و وقار باید کرد شبی به کرب وبلای حسین ، محفل اُنس به یاد اصغر او برقرار باید کرد گه شهادت خود با تبسمش می گفت که عشق را به جهان پایدار باید کرد به مهر او چو«وفایی» همیشه رو کن، دل که فکر روشنی شام تار باید کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد آئینه ی جمال نبی آفریده شد خورشیدِ روی بام رضاجان ما..،سلام ای سومین محمد ایمان ما..،سلام لبخند تو به خوشه‌ی گندم سلام کرد بامِ عروج ، بالِ تو را احترام کرد شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جام کرد چِل سال انتظار پدر را تمام کرد از قعرِ چاهِ طعنه ی مَردُم..،رها شدی تو یوسف مدینه ی یعقوب ما شدی جود تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد باید به دور دست کریم‌ات طواف کرد حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد حتّی عصا به مرتبه ‌ات اعتراف کرد عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است هرکس که بی ولای تو مُرده‌است..،کافر است در فصل‌فصلِ کوچ،شبیه کبوتریم از کاظمین تا حرم طوس می پریم جیره‌بگیرِ گندم خواهر_برادریم ما ریزخوار سفره ی موسی‌بن جعفریم این کاسه‌ها رسیده به خوان سِتُرگ تو قربان سفره‌داری بابابزرگ تو در خاک ما نسیم دل‌انگیز یاس‌هاست ایران؛پناهگاهِ ولایت‌شناس‌هاست روی ضریح‌ها گرهِ التماس‌هاست این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس هاست مانند موجِ عاطفه ها در تلاطمیم خدمتگزار حضرت معصومه ی قمیم نقش تو طرح نقشه ی آب و گل من است حِرزَت امید آخر هر مشکل من است پشت در حریم شما..،منزل من است باب‌الجواد؛باب مراد دل من است دروازه ی رسیدن شیعه به جنتی تو آن جواز آخر قبل از زیارتی در دشت خشک لذت باران تویی تویی تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی روز جوانِ مردم ایران تویی تویی اصلاً علیِّ اکبر سلطان تویی تویی هرچند مَشهَدی‌ شده ام..،کربلایی‌ام من بی قرار بوسه‌ی پائینِ پایی‌ام ** زلف تو جز نوازش باد سحر ندید شش‌ماهگیِّ عاطفه‌ ی تو خطر ندید گهواره ات لطیف تر از جنس پر ندید شکر خدا که تشنگی‌ات‌ را.، پدر ندید آه از دل حسین..،سه‌شعبه بلند شد اصغر سرش به تکّه ای از پوست بند شد اشک پدر به گونه‌ی اصغر چکید..،آه با چه مشقتی به خیامش رسید..،آه این صحنه را سکینه دم خیمه دید..،آه ارباب از رباب خجالت کشید..،آه!... ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست قبری که کنده اید برایش..،عمیق نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حُسن تو به ماهِ آسمان داده نشد بی جلوه‌ی تو بهشت آماده نشد در وصف تو ثامن‌الحجج فرموده‌ست: مولود به این مبارکی زاده نشد شاعر: استاد @dobeity_robaey
گاه‌گاهی نگاه، ما را بَس بوسه‌ای گاه‌گاه، ما را بَس گرچه از دستِ یار ممکن نیست جگری روبراه ما را بَس ما گره در گره شدیم اما... لطفِ زُلفی سیاه ما را بَس رو به چشمش نمازِ خود خواندیم و همین اشتباه ما را بَس تا به کویش نرفته‌ایم افسوس ولی این شوقِ راه، ما را بَس در بساطم نبود غیر از آه و همین نصفه آه، ما را بَس مرقدی با دو گنبد زردش خاکِ آن بارگاه، ما را بَس یک ضریح و دو قبله و دو امام یک حرم با دو شاه، ما را بَس به ضریحش نشد اگر برسیم کنجِ آن سرپناه، ما را بَس ما حسینی شدیم شُکرِ خدا کاظمینی شدیم شُکرِ خدا زلفِ ما را به بادها دادند لطف خود را به یاد‌ها دادند تا گره‌های کارِ من دیدند به لبم  یاجوادها دادند تا که بردیم نام او دیدیم رونقی بر کسادها دادند تا ازاین خانه ما جدا نشویم به لبم وَاِن‌یکاد‌ها دادند نان خود را دوباره بخشیدند ازسرِ ما زیادها دادند نامراد آمدیم اما باز قبل گفتن مُرادها دادند مثل باران شدند رحمت را بر تمام بلادها دادند خط کشیدند روی بدها و... باز هم امتدادها دادند حرف‌های نگفته آوردم تا به دستم مدادها دادند هی نوشتیم  نامه ادرکنی یاجواد الائمه ادرکنی از جمالش کمال می‌ریزد از کمالش جلال می‌ریزد از لبش دانه‌های سرخ انار از قدش اعتدال می‌ریزد به تماشاش ایستاده جهان که بهم نظم سال می‌ریزد روی دوشِ رضا از آن گیسو آبشاری زلال می‌ریزد نورِ او لَن‌تَرانیِ موسی است کوه هم بی مجال می‌ریزد چقدر چامه و چکامه براش از قلم‌های لال می‌ریزد همه تقصیرِ تیغ آن ابروست خونِ ما را حلال می‌ریزد آمد و از غبارِ جاده‌ی او معجزاتی محال می‌ریزد بعد از این از دلِ غریب رضا غم قال و مقال می‌ریزد به علی رفته نور سرمدِ ما آمده سومین محمدِ ما ای مبارکترین سلام رضا آفتاب علی الدوام رضا سبزی مسجد النبیِ علی کعبه‌ی مسجدالحرامِ رضا نهمین رکعت رسول خدا اولین اشهدُ، السلامِ رضا امتداد همیشه‌ی زهرا شرف‌الشمس مستدام رضا سجده‌ی شکر فاطمه این است برکت‌های خاص و عامِ رضا آمدی و به عشق تو خواندند بچه‌ها را همه غلام رضا دم باب‌الجواد هرکه رسید می‌شود جبرئیلِ بام رضا بازهم آمده است امام حسن بازهم آمده امام رضا پیش آغوش خیزران، زهرا بوسه می‌داد بر تمام رضا گوییا  جمع یاس و  یاسمن است بین آغوش فاطمه حسن است آخرین مرتضای راه حسین سومین جلوه از پگاهِ  حسین تو علی هستی و عجب هم نیست خیره باشد به تو نگاه حسین صبر باید کند خدا  برسی تا که کامل کنی سپاه حسین گفت در گوش تو  پدر اذان و خدا گفت حی علی الفلاحِ حسین با تو شیرین شده‌است عمرِ رباب با تو زیبا شده است ماه حسین مادرت در خیال خود می‌گفت بشَوی کاش تکیه‌گاه حسین تا که رفتی به کربلا گفتند شیر آمد به رزمگاه حسین آنقدر خشک شد لبت دیدند رو زدن‌های گاه‌گاهِ حسین حرمله کاشکی زمان می‌داد سیر بیند تو را نگاه حسین به گمانم سه‌شعبه آتش بود سوخت در بین سینه آهِ حسین پیش تو روی زانویش می‌زد مادری پشت خیمه‌گاه حسین بین گودال نه، زِ شرم رُباب پشت خیمه است قتلگاه حسین بعد گودال پیش او رفتند نیزه‌ها بر زمین فرو رفتند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کجا روانه کنم شور و شوق بی حد را دو بال عاشق پروانه ای مردد را کجا بدون تکلف قبول خواهد کرد بهانه گیری این گریه های ممتد را میان عطر سکوت و سلام پیدا کرد نگاه خسته ی من روشنای گنبد را به گام های خیال غزل کسی می گفت به کاظمین ببر کوچه های مشهد را دو پلک مانده به باب الجواد با لبخند گرفته زیر نظر عشق رفت و آمد را به لطف گردش رندانه ی فلک امشب علی گرفته در آغوش خود محمد را خلاصه ی برکات چهارده معصوم جواد کیست ؟ببین خود حروف ابجد را ببخش سرزده شعرم رسیده،از سر شوق ز یاد برده غزل، باید و نباید را ** غزل فدای گل خنده ی جواد شود جواد اگر که بخندد غزل زیاد شود جواد اگر که بخندد بهار خواهد شد بهار آینه دار نگار خواهد شد زمانه با برکت تر، از او نخواهد دید کمی به روی پسر خیره شد ، سپس خندید برای قلب همه التیام خواهد شد وهفت سال دگر او امام خواهد شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
توفیق دارم، از گُلِ زهرا بگویم از کوثرِ دوم، مَهِ طاها بگویم از اولین ابنُ الرضا، زیبا بگویم با لفظ و معنای بسی شیوا بگویم اما چگویم، زانکه در مدحش خدا گفت: نتوان کسی وصفِ جوادِ بنُ الرضا گفت من وصفِ "لا اُحصی ثَنائِک" را چگویم او که نمی آید به وصفِ ما، چگویم از "اَشبهُ الناسِ" شَهی والا چگویم خود، از یکی یکدانه ی بابا چگویم آمد به عالم، برکت آل محمد یعنی تمامِ عشقِ عترت، جودِ سرمد زیبا مگو! زیبایی از او خوش جمال است آقا مگو! آقایی از او در کمال است یکتا مگو! یکتاییِ حق را مثال است لیلا مگو! لیلاییِ زهرا و آل است به به از این هیبت، که سر تا پاست حیدر الحق که باشد اسمِ اعظم را مصور او روشنی بخشِ چهل سال انتظار است میلادِ او، محصولِ صبری بی شمار است عمریست بابایش برایش بی‌قرار است حالا ز شوقِ دیدنِ او اشکبار است تنها رضا نه، که در این چشم انتظاری آلِ پیمبر، کرده بس لحظه شماری چشمِ رضا معطوفِ دیدار جواد است یعنی که محوِ ماهِ رخسار جواد است حالا تبسم بر پدر کار جواد است بابای او هم نیز دلدار جواد است هم مستِ بابا شد جوادِ آل احمد هم محوِ او شد عالم آل محمد هر کس جوادِ بن الرضایش، هست رهبر راهش یقین باشد، همان راه پیمبر او که صِراطُ المستقیمَش هست حیدر باشد سفیرِ مکتبِ زهراي اطهر آقای ما از روز اول کوثری بود از کودکی مَشی و مرامش مادری بود از ابتدای کودکی در حق فنا بود با اَشهدَش معلوم بود عبدِ خدا بود شهزاده ای از خاندان "هَل اَتا" بود معنای "تطهیر" و دلیلِ "اِنَّما" بود قرآن سراسر مدحِ آن محبوبِ دلهاست او شیعه را الهام بخشِ آب و گِلهاست او سفره از جود و کرم گسترده دارد او سائلانِ محترم گسترده دارد بی خانه را، باغِ اِرم گسترده دارد در قلبِ عشاقش حرم گسترده دارد مُلک و مَلَک، در سایه ی جودِ جوادند جن و بشر، در اصل از بودِ جوادند نوبر کنید ای مردم از حسنِ صفاتش جودِ زیادش، چشمه ی آب حیاتش بوسه خوش است، از کامِ نوشیده فراتش مومن زنَد تکیه، به کشتیِ نجاتش از آیه ی "یَومَ وُلِد" تا "یَومَ اُبعَث" گویای اینکه: اوست اَسراری ز مبعث گرچه فلک، در سایه ی او هست ایمن با کفر و شرک و ظلم، ذاتاَ هست دشمن تیغِ زبانِ او، علیهِ شُبهِه مُتقن روشنگری هایش، همه قولی مُبَرهن هر مدعی را بر سرِ جایش نشانده هر منحرف را او به رسوایی کشانده او که بدیها از خودیها دیده بسیار زخمِ زبان از این و آن بشنیده بسیار حتی ز دستِ دوستان رنجیده بسیار در غربتِ خود، بهرِ خود گرییده بسیار او را ز تهمت دوستان، تهدید کردند چهره شناسان در نسَب، تایید کردند با اینکه عمرِ حضرتش بسیار کم بود دریای علمش در همه عالم علَم بود در خانه ی خود هم مواجه با اَلَم بود مقتولِ همسر، کشته ی زهرِ ستم بود در حجره در بسته وقتی دست و پا زد با کامِ عطشان، شاه عطشان را صدا زد از بسکه در جانش، عطش بالا گرفته با یادِ جدش، شورِ واویلا گرفته هنگامِ رفتن، ذکرِ یا زهرا گرفته بر بامِ خانه چند روزی جا گرفته بالِ کبوترها به جسمِ او امان بود اما شهِ بی سر، بدونِ سایبان بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست کریم، روزی من را زیاد داد آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد شکر خدا که فاطمه در راه بندگی کار مرا حواله به خیرالعباد داد با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی دیدم جواب سائل خود را جواد داد اینجا اگر تمام گداها نظر شدند احساس می کنند که محتاج تر شدند نزد کریم تحفهء بهتر می آورند کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع دیدیم یا رضا زحرم در می آورند آنانکه آشنای همین خانواده اند کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند از سوی عرش آمده دردانهء رضا مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است مثل پدر درست به زهرا کشیده است شب تا سحر دعای جوادالائمه است ما را حساب کرده و بالا کشیده است میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست هر چند برده نوکر تو آبروی تو من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست از من مگیر گوشه ی باب الجواد را حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست امشب اگر کسی درِ این خانه را زده دارد هوای کرببلا غیر این که نیست پس باز هم بیا و جواب مرا بده پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری جان می کنی ولی نبریده است حنجری جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند دور و بر تو نیست ولی آه مادری جسم تو می برند کنیزان به پشت بام اما نمی برند به سر نیزه ها سری جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد انگشتر و ردا و عبایت به دیگری راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی داغ سه ساله و غم معجر نداشتی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا به این کوچه معروف گدا را نکشید.. یا کشیدید ز ما دست عطا را نکشید رزق ما دیدنتان بود..غذا را نکشید! ما گداییم،شما منت ما را نکشید! منت از ماست که که بر دیدنمان آمده اید! به گدایان گرفتار، بفرما زده اید قصه ی لطف شما قصه ی اقیانوس است حکم ما شب زده ی دربدر فانوس است برسانید به هرکس ز خودش مأیوس است غصه ای هست اگر! چاره ی آن در طوس است عاقبت کلبه ی احزان رضا گلشن شد با جواد ابن رضا چشم همه روشن شد آسمان خنده به لب میل به باران دارد ماه از شوق به کف آینه قرآن دارد شاه ما گرچه حسودان فراوان دارد.. چشمشان کور که خورشید به دامان دارد! عجب است این پسر امروز پیمبر نشده هیچ مولودی از او با برکت تر نشده! وجناتش سکناتش شرف مصطفوی ریخته در نظرش معجزه های نبوی خنده اش فاطمی و جذبه‌ی چشمش علوی چه بگوییم به او؟؟ قندو نبات رضوی! قل هو الله احد ریخته بر لبهایش ای به قربان صدای خودش و بابایش سیر کردیم به قرآنِ خدا خط به خطش خیره ماندیم به تفسیر و کلام و لغتش با خداوند یکی بوده دقیقاً صفتش جان به این خالق و این دیکته‌ی بی غلطش! "چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی" سجده کردیم بر آن خال سیاه عربی! ای دل از سنگ‌شدن دل بکن و گوهر باش آب هر چشمه نشو، قطره ای از کوثر باش سلطنت خواهی اگر در دوجهان نوکر باش کاظمینی شده دست علی اصغر باش که خدا عیدی مارا دو برابر داده رزق ما میرسد امشب ز دو آقا زاده ** این پسر کیست که منظومه ی عرفان شده است شیرخواره ست ولی پیر بزرگان شده است ششمین جلوه ی سی جزء ز قرآن شده است علی دیگری از عرش نمایان شده است شیر شیر است، دلیر است، چه کوچک، چه بزرگ برمیاید ز علی ابن حسین کار سترگ نخل اگر نخل رباب است ثمردار تر است دست اگر دست حسین است گهردار تر است این پسر از همه در معرکه سردار تر است از دوصد مرد به پیکار جگردار تر است تیغ شمشیر خود از پیچش مو ساخته است جوشن جنگی خود را ز گلو ساخته است حیفِ این گل..قدم آخر این راه شد و چشم برهم زدنی آمد و شش ماه شد و نفسش تنگ شد و بسته و کوتاه شد و.. دیر از آمدن حرمله آگاه شد و.. همه گفتند که این بار نباید بزند هیچکس فکر نمیکرد چنین چنین بد بزند! حنجر سرخ و سفیدش که به یک سو خم شد بین خون، آینه ی صورت او مبهم شد گلوی نازک و آن تیرِ سه لب توام شد بدن و صورت و حنجر همگی درهم شد.. سری اصلا به تنش نیست ولی جان دارد لطف تیر است که این طفل سه دندان دارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب بود و تاریکی به سرعت پخش می‌شد در کوچه ها ظلم و جنایت پخش میشد حبس عدالت بود  و ابراز جسارت انگار  رفته بود عقل و دین به غارت یک عده سرگرم زر اندوزی و شهوت یک عده مشغول هیاهوی سیاست آشفتگی در قلب ایران بود آنروز کاخ امید و عشق ویران بود آنروز در خاک ایران در قضاوتگاه کشور "ایرانی" از حیوان غربی بود کمتر خاری و خفت بود سهم مردمانش بودند همچون بردگان پیر و جوانش تا آنکه نخل استقامت بارور شد خورشید "آمنت بربّه" جلوه گر شد تاریکی ظلم از سر این خاک کم شد از میهن ما سلطه ی ناپاک کم شد آن روزگار تلخ تر از زهر طی شد عطر بهاران  شهر پشت شهر طی شد از سوی مغرب ای عجب خورشید آمد از آسمان سیاره ی امید آمد بهمن بهاری تازه شد با یک دم او یاد شهیدان بود خیر مقدم او اسلام در ایران هویدا شد در آنروز ایران اسلامی شکوفا شد در آنروز طاغوت در تاریخ زندانِ ابد شد راه نفوذ خصم استکبار، سد شد با همت والای یاران خمینی آخر نتیجه داد غوغای حسینی شور عزا پیروزی شیرین به ما داد داغ محرم داشتن تسکین به ما داد فقه امام صادق و شور حسینی شد تکیه گاه حرکت پاک خمینی لطف و رئوفی رضا شد شامل ما با حضرت معصومه حل شد مشکل ما این انقلاب این چشمه ی پر خیر و برکت این نخله ی سرسبز آزادی و عزت اکنون که دست غیرت نسل جوان است شکر خدا در اوج عزت همچنان است ایران همانا سرزمین ارغوان است خون شهیدان در رگ نسل جوان است من یک جوانم کشورم را دوست دارم از عمق جانم رهبرم را دوست دارم من یک جوانم ایده و اندیشه دارم چون کاوه در تاریخ ایران ریشه دارم من یک جوانم کوه استعداد هستم مشکل اگر شد بیستون، فرهاد هستم با همت و با استقامت پیش آیم با سعی خود غالب به هر تشویش آیم آید اگر دیوار سختی در مسیرم در سازم از دیوار و راه خویش گیرم شور جوانی را شعور انگیز سازم روح بهار از خشکی پاییز سازم آنان که از خیل جوانان ناامیدند باید بگویم کور بودند و ندیدند نسل جوان بازوی روح الله بودند دروازه های فتح ملت را گشودند آن قدر پا در چرخه ی تدبیر کردند تا لانه ی جاسوس را تسخیر کردند نسل جوان در جبهه ها غوغا نمودند دنیای استکبار را رسوا نمودند امروز هم نسل جوان آماده باشند سرباز های رهبری آزاده باشند نسل جوان با پشتکاری فوق العاده پای تمام آرمان ها ایستاده با فکر آبادی و اقدامی جهادی بی وقفه تازد مثل ابراهیم هادی این خوش دلان مانند همت کم نظیر اند مانند کاوه گوش بر امر امیر اند از آنچه می بینیم این باور عیان است خون شهیدان در رگ نسل جوان است آید اگر در صحنه نیروی جوانی گر متحد باشند اردوی جوانی ایران از این آشفتگی سامان بگیرد این نیمه جان خاکِ گرامی، جان بگیرد در عرصه ها خود را نشان دادند این نسل در هر کجا خوب امتحان دادند این نسل در هسته ای با نور عشق و نور ایمان دنیا به حیرت آمد از کار جوانان در صنعت و علم فضا ممتاز بودند با لطف مولانا رضا ممتاز بودند با ردّ خون راه هنر را باز کردند در منطقه ممنوع هم پرواز کردند باید ز جا برخواست تا فتح جهانی یک یاعلی کم دارد این شور جوانی آینده دست حکم فرمای جوان است امید این کشور به زهرای جوان است ای با شهیدان هم نوا! وقت جهاد است رمز موفق بودن ما اتحاد است باید که از جام عدالت خورد شهدی آماده شد بهر طلوع نور مهدی نسل جوان! در یاری مهدی بکوشید بهر دفاع از نائبش از جان خروشید او چشم بر راه است و ما در راه مانده دردا که این یوسف اسیر چاه مانده ای آخرین امّید دنیا کیْ می آیی أین الحسن، أین الحسین، آخر کجایی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه کرده‌ای که به غیر از تو، از همه سیرم خوشا به بخت بلندم، خوشا به تقدیرم خدا کند که نیفتاده باشم از چشمت من از تصور دنیایِ بی‌تو می‌میرم مخواه عذر مرا، گرچه سست پیمانم بگیر دست مرا گرچه دست و پا گیرم چه شد که فکر ظهور تو نیستم دیگر چه شد که این همه "روضه" نداد تغییرم ** گناه‌کارتر از من اگر چه نیست ولی به آب علقمه روزی دهند تطهیرم برای جد تو خون گریه می‌کنم شب و روز که آخرش غم گودال می‌کند پیرم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رُباب روزِ تَولد به گریه گُفت: حسین عصایِ پیری‌مان می‌شَود علی اصغر شاعر: @dobeity_robaey
چنان شیری که از بیشه خرامان میزند بیرون علی از قلب بیت الله خندان میزند بیرون علی مرز میان کفر و ایمان است، با مهرش یقیناً از میان کفر، ایمان میزند بیرون کسی که حب حیدر دارد از آتش نمی‌ترسد که جای شعله از هیزم گلستان میزند بیرون یقین دارم که اسماعیل ذکر یاعلی گفته است که زمزم از لب خشک بیابان میزند بیرون زمان خواندن مدحش میان جمع دقت کن پس از نام علی از هر دهان جان میزند بیرون کسی که با علی آغاز کرده کار و بارش را سراسر برکت از روزیِ دکّان میزند بیرون کسی که اهل تفسیر است میداند بدون شک فقط مدح علی، از بطن قرآن میزند بیرون اشارت میکند خورشید هم با شوق از مغرب به عشق ماه رویش از گریبان میزند بیرون رصد میکرد میدان را علی قبل از رجز خوانی از این آرامش در جنگ، طوفان میزند بیرون چنان بر قلب لشگر میزد انگار از دل دریا به سمت ساحل، امواج خروشان میزند بیرون علی از میمنه بر قلب لشگر میشود داخل علی از میسره با تیغ بران میزند بیرون ** خمارآلوده می‌بوسد چنان هرگوشه را انگار شراب کهنه از دیوار ایوان میزند بیرون به دامان نجف دست توسل میزند عالم همیشه سائل از دربار سلطان میزند بیرون شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز امشب نقش خورشیدی منور می کشند یا که تصویری زروی ماه حیدر می کشند تاکه خورشید ولایت پرتو افشان می شود پرده بر رخ از خجالت، ماه و اختر می کشند آرزومندان دل از کف داده اند امشب مگر انتظار دیدن رخسار دلبر می کشند گلشن‌آرایان همه محو گل رویش شدند از دل خود نعره ی الله اکبر می کشند اشک شوق امشب خریداری دگر دارد بیا عرشیان درفرش، ناز دیده ی تر می کشند ارزش آن قطره از هرگوهری افزون ترست چون که میزان عمل در روز محشر می کشند چون همای آسمان، پرواز با یاد علی شب روان تا ساحت عرش علا پر می کشند تشنه کامان محبت با ولایش روز حشر جام کوثر ازکف ساقی کوثر می کشند روز محشر زیر نور گرم خورشید فلک دوستداران علی را چتر بر سر می کشند ای« وفایی» آبرومندان فردا می شوند خاکبوسانی که خود را سوی این در می کشند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🍃لطفاً ابتدا برای عضو شدن در کانال، اینجا را لمس کنید؛ سپس از خواندن اشعار لذت ببرید. مي گذرد روز و شب ، زندگي ام با علي بنده‌ی يا هو شدم ، بنده‌ی مولا علي عرش خدا كرده است ، شهر نجف را علي فاضل و افضل علي ، عالي و اعلی علي جان علي فاطمه ،  هستي زهرا علي‌ بنده‌ی بنده نواز ، خاكي بالا نشين وصله ی نعلين او ، نقطه‌ی ثقلِ زمين مالک روز جزا ، حاكم في يوم دين موقع طوفان كه شد ، گفت خدا اينچنين.. نوح ! پريشان نباش ، زود بگو يا علي ای دل اگرعاشقی، درپی دلدارباش پشت درِ خانه‌ی، حیدرکرار باش جان بده پای علی، میثم تمار باش خسته نشو در بزن، عاشق این کار باش دل بکن و دل ببر،  از همه الا علی دست گدا خالي و ، دست كريمان طلاست بر سر خوان علي ، روزي مهمان طلاست در نجف مرتضي ، قطره‌ی باران طلاست شكر خدا بر سرم ، سايه ی ايوانْ طلاست  عزت امروز علي ، عزت فردا علي ساقي كوثر علي ، نَفْسِ پيمبر علي زينت منبر علي ، فاتح خيبر علي از همه بهتر علي ، ظاهر و مظهر علي يا علي حيدر علي ، يا علي حيدر علي شيعه ی حيدر بگو ، يكصد و ده تا علي چشم علي روشن است ، تا قمرش فاطمه است شكر خدا می‌كند ، دور و برش فاطمه است پشت نكرده به جنگ ، پشت سرش فاطمه است كِيْ به زمين مي خورد ، تا سپرش فاطمه است فاطمه وقتي كه رفت ، شد تك و تنها علي شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تداعی می‌کند ابروی او، نازک‌خیالی را منظّم می‌کند گیسوی او، آشفته‌حالی را تجلی کرد و از یک جلوه‌اش عالم پدید آمد خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را نجف‌رفته چه داند حال ما دور از نجف‌ها را چه داند اهل دریا، حس و حال خشکسالی را؟! مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او به گریه جلب می‌سازد گدا لطف موالی را به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را خجالت از عبادت بیشتر مقبول می‌افتد به جای فعل، از ما می‌خرد این انفعالی را به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم سلیمان نیز از صحن علی بُرده‌ست قالی را اگر‌ ساقی تو باشی، جان فدای جام می‌سازم که در جنت نخواهم یافت حتی این زلالی را علی و عالی و اعلی، علی و عالی و اعلی که معنا می‌دهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟! برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است تقبل کن ز لطف، از ما، همین اشعار لالی را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر که شوق شکفتن بهار را مانده امید او به نسیمی گره گشا مانده ‌ وزیده است نسیم محبتت در باغ به دوش شاخه تلی از شکوفه جا مانده درخت زنده شده با دم مسیحاییت  و تا همیشه تو را دست بر دعا مانده دمی حقیقت تو آشکار شد،عمریست دهان کعبه از این اتفاق وا مانده هنوز هم که هنوز است از عدالت تو به جای جای زمین نامی آشنا مانده از آن شبی که به جای رسول خوابیدی طنین نام بلندت به یادها مانده تو آن بلندمقامی که در شکستن شرک به روی دوش نبی از تو رد پا مانده حسین توست همانی که در دل تاریخ از او حماسه بشکوه کربلا مانده خلاصه، رو به تو آورده امت اسلام به روزگار پر از فتنه هر کجا مانده امید آخر هر دردمند بودی تو امید هر چه یتیم و اسیر و وامانده رسیدن به تو عین رسیدن به خداست بگو که چند قدم تا تو،  تاخدا مانده مباد دل بسپاریم بعد پیغمبر به منکر تو که در فهم "انما" مانده یقین که در دل گرداب شب گرفتار است از آفتاب ولا هر کسی جدا مانده   خوشا دلی که دراین عصر بی وفایی ها تمام عمر به عشق تو مبتلا مانده ** در آستان تو این دل ، دل شکسته من کبوتریست به دام غمت رها مانده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هم دلبر و دلاور و دلدار مرتضی هم سرور و سر آمد و سردار مرتضی جان ِ گرو گذاشته در لیلة المبیت دلواپسیِ امنیت ِ غار مرتضی در سجده هاش گفته: انا عبدک الذّلیل در جنگ‌هاش صفدر و قهّار مرتضی هر جا که ایستاده چه سجاده و چه جنگ دارد به بندگی تو اصرار مرتضی انگار کار کرده ترازو ترازتر وقتی گذشته از سرِ بازار مرتضی هر جا گره به کار می افتاد، جبرییل می‌گفت یا محمد، بگذار مرتضی... ** دیوار دینِ حق و در ِ شهر علم بود اما چه دید از در و دیوار مرتضی؟ در کربلا به هر طرفی می‌کنم نگاه تکرار توست حیدر کرار، مرتضی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برو ضریح علی باش تا ببوسندت چه صرفه می‌بری ای نقره از رکاب شدن شاعر: @dobeity_robaey
ای نفسهایت دلیل خلقت لیل و نهار ای به اذنت آسمانها کهکشانها استوار ای یگانه ای پس از معبود صاحب اختیار هر چه دارد از تودارد از تو دارد روزگار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار هیچ کس مثل تو از اسرار حق آگاه نیست ای یداله هیچ کس غیر از تو عین الله نیست هرکه شد همراه تو تا به ابد گمراه نیست هر که شد خاک کف پای علی شد رستگار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار دل علی دلبر علی دلخواه علی دلدار علی سر علی سرور علی ساغر علی سردار علی فاطمه میگفت روزی یکصد و ده بار علی بی قرارم بی قرارم بی قرارم بی قرار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار یا علی و یا علی أنْتَ اَمین أنْتَ یقین یا علی و یا علی أنْتَ و قرانٌ مبین یا علی و یا علی أنْتَ امیرالمومنین ای که داده نام زیبایت به دنیا اعتبار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار عالم و ادم به قربان تو شاه لو کشف لطف تو جاری ست در ارض و سما از هر طرف با نگاهت سنگ بی مقدار شد دُرّ نجف ای وصیُ المصطفی ای شاه ای دلدل سوار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار هو علی اعلا علی بالا علی والا علی مادر ما حضرت صدیقه و بابا علی یا علی و یا علی و یا علی و یاعلی این زمین و آسمان شاگرد و تو آموزگار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار ای به عشقت روز و شب خیل ملائک سینه چاک ما همه از خاک هستیم و تویی بابای خاک یا امیرالمومنین یا مرتضی روحی فداک در وجود پاک تو آیات حق شد آشکار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار یا علی ای اولین و آخرین امید ما یا امیرالمومنین ای مرجع تقلید ما در حقیقت روز میلاد تو باشد عید ما ای میان خلق عالم عاشقانت بی شمار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یکی خیریّه برپا کرد و با مردم دعا می خواند یکی بر روی منبر از مضرّات ریا می خواند دهان باز دکّان شاهد اخلاص حاجی بود که نزد مشتری اذکار خود را پر صدا می خواند به حکم اینکه اَلکاسب حبیبُ الله ، در بازار اذان را بر در دکّان به آواز رها می خواند صف اوّل ، صف مدّ والضّالین مؤمن هاست به این علّت نماز ظهر را حاجی رسا می خواند یتیم خانه ی همسایه ، نا آرام می خوابید ولی شیخ محل با صوت غلوش، هل أتی می خواند در این هنگامه ها از ماورای غفلت تاریخ علی در کوچه‌های کوفه از خوف و رجا می خواند علی مشغول بازی با یتیمان بود ، وقتی که کسی چون إبن ملجم در نمازش إهدنا می خواند به گمنامی علی سر در تنور خانه ها می برد و از شرمندگی هایش به گوش شعله ها می خواند علی خیریّه اش را روی دوش خود بنا می کرد کُمیلش را به زیر کوله باری از غذا می خواند بپرس از پیرمرد کور ساکن کنج ویرانه که بود ؟ آن ناخدایی که برایش از خدا می خواند تنالوا البرَّ حتی تُنفقوا ممّا تحبّون را علی در همنشینی با فقیر بینوا می خواند نماز زاهدان صرف ادای طا و ظا می شد علی ذکر رکوعش را در احسان و عطا می خواند اگر ایثار چون انسان زبان می داشت ، می دیدی که در تعریف انفاق از علی ّ مرتضی می خواند مگر جای قدمهایش بیاموزد به ما او را که سلمان هم علی را از زبان ردّ پا می خواند ** از کنار کوچه ی تاریخ رد می شد صدای فُزتُ می آمد ، نفهمیدم ، مرا می خواند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مایی که گشته ایم پریشانش این چنین باید شویم خیره بر ایوانش این چنین بیرون زده است خوشه ی انگور از ضریح او رزق می دهد به فقیرانش این چنین ما قصد کرده ایم که خاک رهش شویم گر دست می بریم به دامانش این چنین باید هر آن چه هست به قربان او شود وقتی که گشت فاطمه قربانش این چنین راهی به غیر راه علی مستقیم نیست آری خدا نوشته به قرآنش این چنین ** غیر از شب ولادت او کعبه هیچ گاه پاره نبوده است گریبانش این چنین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت به نام جلوه‌ی لطف خدا، به نام پدر که نیست غیر خدا برتر از مقام پدر اگر به دیده‌ی اهل نظر نگاه کنی هزار پند هویداست در کلام پدر نگاه کن که به دنبال کسب رزق حلال همیشه شادی دنیا شده حرام پدر به هیچ‌وجه از اخلاق او مشو دلگیر که غیر نفع خودت نیست در مرام پدر به هوش باش همای سعادت پسران نشسته است همیشه به روی بام پدر محبت همه روزی تمام خواهد شد به غیر چشمه‌ی جوشان ناتمام پدر به پادشاهی عالم اگر رسید، ولی چه سود اگر که نباشد کسی غلام پدر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام ای ماورای فهم و ای مافوق باورها درود ای انبیا در بارگاهت همچو قنبرها فدایت باد ای سردار رب العالمین سرها قدم بگذاشتی از کعبه بر چشمان نوکرها زگرد روی نعلینت به هستی رنگ و رو دادی تو ای بابای خاک اینگونه برخاک آبرو دادی تو سِرّ سَربه‌مهر ذات پاک حق تعالایی تورا نشناختند از بس به شأن و رتبه والایی چنان پیدایی و پنهان، که هستی و معمایی فقط باید تورا اینگونه خواند ای شاه اعلایی علی و عالی و مولا تو را تنهاست زیبنده شد از لاسیف الا ذوالفقار اسلام پاینده مسیح و خضر و موسی و سلیمان یا علی گفتند تمام انبیا در موج طوفان یاعلی گفتند گنهکاران امت بهر غفران یا علی گفتند محبانت به وقت دادن جان یاعلی گفتند عجب نامی است شیرین چون عسل دلچسب چون انگور به عشق دیدن روی تو روزی سر نهم در گور چه شد آخر که ما را هم به کوی خویش دادی راه به چشمت آمدم با اینکه بودم گاه در بیراه خدا را صد هزاران بار شکر ای حجتِ الله گدا را هم، سر خوان تو جایی داده اند ای شاه نگاهم کردی و با حب خود بر من بها دادی تو وقتی آمدی دنیا به این عالم صفا دادی خدا می‌خواست تصویر خودش روی زمین باشی خدا خود عاشق است و خواست تو عشق آفرین باشی به تو نام خودش را داد تا زیباترین باشی چه شأنی که به زهرا هم امیر المؤمنین باشی هر آنچه داشت حق دور سرت گرداند ای دلبر کسی نشناخت جز زهرا و پیغمبر تو را حیدر غرض از شعر، مدحت بود، مدحت کار انسان نیست خدا باید بگوید از تو، در حد ادیبان نیست به جز وصف تو و اولاد تو چیزی به قرآن نیست محبان تو را قبله نمایی غیر ایوان نیست ترک برداشت از شوق نجف، دیوار بیت الله تو قرآن خواندی و، بوسید لبهایت رسول الله بشارت باد زهرای تو را ای قاری قرآن نبی بوسید لب‌های تورا ای قاری قرآن تبرک دید سیمای تو را ای قاری قرآن جهان کم داشت آوای تو را ای قاری قرآن تو خواندی آیه اما احترامت کرد پیغمبر فدای قاری نیزه نشین زخمی حیدر میان طشت لب وا کرد و چوب خیزران می‌خورد به پیش چشم زینب ضربه‌های بی امان می خورد  جمالش از یزید ودخترش از ساربان میخورد بمیرم آن سری که بر روی نیزه تکان میخورد فتاد از روی نی روی زمین در پیش طفلانش خرابه نیمه شب بوسید رویش دخت نالانش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e