eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
310 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽در ابتدای ، این سخنرانی ۴ دقیقه‌ای مرحوم آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)، بسیار است. حديث قدسى: جَعَلتُ هذَا الشَّهرَ (رَجَبَ) حَبلاً بَيني و بَينَ عِبادي فَمَنِ اعتَصَمَ بِهِ وَصَلَ بِي. ترجمه: ماه رجب را ريسمانى ميان خود و بندگانم قرار داده‌ام؛ هر كس به آن چنگ زند، به وصال من رسد. 📚بحارالأنوار، ج ۹۵، ص ۳۷۶ مگذار که دل‌خسته و دل‌خون باشیم بگذار که برلطف تو مدیون باشیم در ماه رجب آرزوی ما این است ای کاش که ما از رجبیون باشیم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷الحمدلله عمرمان به امسال رسید و باز می‌توانیم عرض کنیم: 🤲 يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ... ↳ @hosenih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برما نظری اگر نمایی کافی‌ست از کارم اگر گره گشایی کافی‌ست عیدی ولادت امام باقر در مجلس ما اگر بیایی کافی‌ست @hosenih@dobeity_robaey
درخت‌ها قلم و هرچه بحر، جوهر تو نبود علمي اگر بسته بود دفتر تو تو گرم بحثی و چون کودکانِ مشق‌نویس، فرشتگان زده زانو به پای منبر تو حدیث و آیه و تفسیر، تیغ و شمشیرت محدثان و فقیهان سپاه و لشکر تو عجیب نیست که انقدرها کریم شدی که دختر حسن ابن علی‌ست مادر تو تویی که قبل ولادت توسط جابر رسانده است سلام تو را پیمبر تو طلوع صبح ظهورست وعده‌ی عشاق قرار و وعده‌ی ما مرقد مطهر تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیمبرزاده هستی، شیوه‌ی اعجاز می‌دانی بگو با علم خود قدری به ما اسرار پنهانی چنان نوری شتابان جاری از اقصای تاریخی که بخشیدی بیابان را نجات از حجم ویرانی ضریب نور در نوری، حسینی و حسن منسب احادیث نگاه تو سرآغاز گُل افشانی نمی از قال باقرها میان هر دلی کافی‌ست که بشکافد دل هر ذره را در هر بیابانی صدایت می‌زنم در خود، امیری ایهاالباقر صدایت میزنم در دل، به پا کردی چه طوفانی من از آن حُسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که پشت ابر تیره کی شود خورشید زندانی نسیم مهربانی تا وزید از دست‌های تو بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی علی الظاهر تو کودک بودی اما یک ولی الله که می‌بردند نامت را حسینی‌ها به حیرانی تو روح عدلی و حقاً توانستی به حرف حق ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی دلی که بی تو می‌ماند، بیابان است، می‌خشکد نگاهت نور خورشید است در یک صبح بارانی گدای کوی تو بودن شرف دارد به اربابی بیا مسکین! در این خانه که پشت در نمی‌مانی بیا که سفره‌ی احسان در این بیت الکرم پهن است چه خوانی و چه احسانی، چه روزی فراوانی منم خرده گدایی که کریمی چون تو را دارم  تو هم آنی که دستم را گرفتی کمتر از آنی پریشانم پریشان هوای آستان تو زیارت هست پایان دل انگیز پریشانی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرحوم (ره) 🔸از ابتدای ، همه مهمان خدا هستیم... 🔹کرامت صاحبخانه اقتضا می‌کند حاجت مهمان را همان اول بدهد یا آخر مهمانی؟! 💠 هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ الله وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ ماهی که در آن شما را به «مهمانی خدا» دعوت کرده‌اند و شما در آن از «اهل کرامت» خدا شده‌اید. @hosenih
ای از غم تو بر جگر سنگ، شراره وی در همه‌ی عمر، ستم‌دیده هماره سنگینی اندوه تو از کوه فزون‌تر غم‌های فراوان تو بیرون ز شماره تو آیه تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام میِ خود به سویت کرده اشاره از هجر تو باید کمر کوه شود خم جایی که گریبان ولایت شده پاره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همراه عدو رفتی و او بود سواره از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره فوجی پی آزار دلت دست گشودند قومی ز دفاع تو گرفتند کناره «میثم» دگر از این غم جانسوز نگویی کز نوک قلم جای سخن ریخت شراره ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مدهوش می‌شد کوچه با عطر عبایت با هر قدم گل می‌شکفت از ردّ پایت همسایه نه، یک شهر نه، اصلاً جهانی می‌بُرد نان از سفرۀ بی‌انتهایت حتی برای دزدِ خانه، ماه بودی روشن شد آن شب قلب او با روشنایت وقتی برای درد دشمن هم دوایی، کی می‌شود درمانده باشد آشنایت؟ پر داده‌ام امشب به یاد تو دلم را تا گوشه‌ای از صحن پاک سامرایت ** از ظلم‌ها عمری دلت خون بود، آری آن زهر، مرهم شد برای دردهایت لب‌ها به هم می‌خورد با سوز مناجات می‌سوختی در ربّنای بی‌صدایت عمری دلت با روضه‌ها در کربلا بود در روز آخر حجره شد کرب‌وبلایت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلم بدون تو محکوم بر پریشانی‌ست همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی‌ست سلام حضرت ابن الرضای دوم ما فدای تو چه قَدَر رأفتت خراسانی‌ست تو در تمام حرم‌ها کنار من هستی زیارتم همه لطفش به جامعه‌خوانی‌ست علیِ چارمِ دین، هر که بنده‌ی تو نشد تمام بندگی‌اش کفر و نامسلمانی‌ست به میوه‌ی دلت آقا بگو که برگردد بهار، گم شده اینجا، هوا زمستانی‌ست ز خشکسالی و قحطی چه غم، که دل بستم به خانه‌ای که همیشه در آن فراوانی‌ست چه در کنار گدایان، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانی‌ست * * عزیز مصر! بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده، غریب و زندانی‌ست چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی‌ست دوشنبه، گریه، حسن، سامرا مدینه شده دوشنبه‌های حسن‌ها همیشه بارانی‌ست حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوچه کوچه نسیم سامرّا عطر غم از عراق آورده بوی باران و بوی دلتنگی باز بوی فراق آورده! دست‌های ستم شود کوتاه که چنین از مدینه با اکراه ماه را همدم غریبی و آه سوی خاک عراق آورده ماه کی پشت ابرها مانده؟ هر کجا بوده نور افشانده بس‌که دشمن شده‌ست درمانده ماه را در مُحاق آورده دید دیگر حریف نورش نیست عاقبت زهر کینه‌اش را ریخت خنجر از پشت می‌زند این‌بار خنجری که نفاق آورده باز خاک عزا شده این خاک آسمان‌ها همه گریبان‌چاک غم جانسوز و داغ جانکاهش چه بر این نُه رواق آورده؟ یک دوشنبه مدینۀ غم‌ها... یک دوشنبه غروب سامرا... هر دوشنبه که می‌رسد از راه باز یک اتفاق آورده گردش این زمانه دل‌ها را می‌برد از دوشنبه تا جمعه روزهایی که با خودش حسرت با خودش اشتیاق آورده! حاجت سامرا روا گردد باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد می‌رسد آفتاب و می‌بینیم صبح‌دم را به باغ آورده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست مقصد عالم امکان به امامت ختم است همه نورید، همه هادی اُمّت هستید پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا جاده‌ی جامعه‌ی ما به شفاعت ختم است از گناهان کبیره‌ست دل جامعه پُر کار این جامعه اما به زیارت ختم است «مَن أتاکُم»، چه نجاتی‌ست سر راه بَشَر! با تو پایان حوائج به سعادت ختم است چیست در حکمت «فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟! راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است ولی آن‌کس که در این سِیر، «لَکُم لاحِق» شد راه او - گرچه گنهکار - به جنّت ختم است تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است * * یا علیِ بنِ محمّد! چه غریبی! اصلاً قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است چه به شمشیر، چه مسموم، جهان می‌داند که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است آه! شش گوشه‌نشین! مثل حسینی چقدر جمله‌ی من به همین ذکر مصیبت ختم است، که حسین از نفس افتاد و حرم تنها ماند روضه‌ی زینب کبری به اسارت ختم است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حال و هوای چشم ترت جور دیگری‌ست ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری‌ست وقتی میان سجده به معراج می‌پَری پِی می‌برم که جنس پرت جور دیگری‌ست حتّی نسیم کویِ تو هم اعتراف کرد عطر بهشتی گذرت جور دیگری‌ست در سامرا همیشه زیارت لذیذ هست طعم زیارت سحرت جور دیگری‌ست هادی‌ترین چراغ هدایت کلام توست نور چراغ شعله‌ورت جور دیگری‌ست این جامعه ز "جامعه" ات رُشد کرده است محصول کِشت پر ثمرت جور دیگری‌ست درّندگان کنار تو آرام می‌شوند بر روی قلب‌ها اثرت جور دیگری‌ست ارباب‌های ما همگی با سخاوتند امّا عنایت پدرت جور دیگری‌ست کشکول چشم‌های مرا پر ز اشک کن حال گدای پُشت درت جور دیگری‌ست * * زهری رسید و شمع وجود تو آب شد سوسوی نور مختصرت جور دیگری‌ست دیگر گُمان کنم جگری هم نمانده چون خون لخته‌های دور و برت جور دیگری‌ست او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را... آه دمادم پسرت جور دیگری‌ست * * شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد شُکر خدا کفن به تنت "بوریا" نشد شکر خدا به پیرهنت نیزه‌ای نخورد شکر خدا که بر بدنت نیزه‌ای نخورد پیشانی تو سنگ و عصایی ندیده است آقا! دو پلک شب شکنت نیزه‌ای نخورد تو دست و پا زدی نه ولی زیر دست و پا بال تو وقت پر زدنت نیزه‌ای نخورد شکر خدا که دور و بر تو سنان نبود شکر خدا که بر دهنت نیزه‌ای نخورد عمامه و عبای تو سهم عدو نشد با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکست بال و پرش آسمان تکان می‌خورد ز درد، روی تنش رنگ ارغوان می‌خورد میان بستر خود او ز درد می‌پیچید گره به کار اهالی آسمان می‌خورد برای زخم عمیقش دوا افاقه نکرد ز بس که زخم زبان او از این و آن می‌خورد تو را خدا دگر او را به کوچه‌ها نکشید خدا نکرده زمین گر در آن میان می‌خورد- -جواب مادر او را چگونه می‌دادید چه قدر خونِ جگر او ز دست‌تان می‌خورد میان بستر خود تشنه روضه سر می‌داد صدای گریه و آهش به گوش جان می‌خورد چنان ز چوب و لب خشک و خیزران می‌خواند که گوئیا به لبش چوب خیزران می‌خورد شبیه جدِّ غریبش چنان به خاک افتاد کأنَّ ضربه ز سر نیزه‌ی سنان می‌خورد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت کعبه برای دیدن رویش وضو داشت رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش چشم سیاهش روشنای راه ایمان هر ناوک مژگان او یک خط قرآن از خلوتش گرچه دو عالم فیض می‌برد اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند تسبیح فیض خلق را از هم گسستند پای برهنه، سربرهنه در دل شب بردند او را و فلک در تاب و در تب خالی‌ست جای فاطمه انگار اینجا تا که بگیرد باز دامان علی را در کوچه‌های بی کسی او را کشیدند با هر قدم آه از نهاد او شنیدند از داغ این غم عالمی در پیچ و تاب است سر منزل این کوچه‌ها بزم شراب است بزم شراب اما خبر از خیزران نیست ناموس او در مجلس نامحرمان نیست از سامرا برخاست آهِ شام آن شب یک سوی صد نامحرم و یک سوی زینب یک سو، سری بر تشت زر، یک سو رقیه یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه یک سوی چوب خیزران می‌خورد بر لب یک سو مزن ظالم به لب‌ها داشت زینب... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای گنج معرفت به دل سامرا سلام ابن الجواد، حضرت ابن الرضا سلام ای چون پدر مطهر و معصوم و متقی ای آسمان علم خدا ایهاالنقی خورشید از تشعشع نورت منوّر است ماه فلک به یُمن حضورت منوّر است در قول و حکم و فعل تو انصاف جاری است باغ کرامت تو همیشه بهاری است گنجینه‌های علم الهی‌ست در دلت حظِّ حضور می‌برم امشب ز محفلت نطقت اگر نبود هدایت نداشتیم راهی به آسمان امامت نداشتیم با نور تو درست شده اعتقادمان دادی طریق عرضه‌ی حاجات یادمان فهمانده‌ای به ما ادب و احترام را طرز چگونه حرف زدن با امام را فهمانده‌ای که شأن رفیع امام چیست ظرفیت پذیرش فیض مدام چیست لطفت اگر نبود، مقرب نمی‌شدیم در محضر ائمه مودّب نمی‌شدیم رکن خداشناسی و درهای رحمتید فرزندهای نور و پسرهای رحمتید هر کس که باطناً به خدا وصل می‌شود با رحمت نگاه شما وصل می‌شود ای سرو سربلند سحرهای سامرا باز است بر گدای تو درهای سامرا ما سائلیم و جای دگر سر نمی‌زنیم جز خانه‌ی شما درِ دیگر نمی‌زنیم امشب میان عشق شما سیر می‌کنم از چشم پاکتان طلب خیر می‌کنم من را از آن دو چشم شریفت نگاه کن یا هادی الائمه مرا سر به راه کن آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد آماده‌ی رسیدن ماه رجب نشد باقیِّ عمر را نگرانم چه می‌شود آماده نیستم؛ رمضانم چه می‌شود امشب ولی به عشق هوایت رسیده‌ام امشب به قصد گریه برایت رسیده‌ام آقا شنیده‌ام که غمت بی شمار بود دور از مدینه بودی و دل بی قرار بود گاهی تو را به بزم حرامی کشانده‌اند گاهی تو را میان خرابه نشانده‌اند جا داده‌اند بین فقیران چرا تو را؟ بردند بین حلقه‌ی شیران چرا تو را؟ آنان که بر امام ارادت نداشتند قاتل برای کشتن تو می‌گماشتند هر چند زهر غم، جگرت را کباب کرد قلب مقدس پسرت را کباب کرد سر را به روی پای حسن می‌گذاشتی بهر خودت حنوط و کفن می‌گذاشتی می‌سوخت پیکر تو ولی خانه‌ات نسوخت در بین شعله دامن دُردانه‌ات نسوخت در کربلای جدّ شما غم چکار کرد طفلی نفس بریده از آتش فرار کرد امشب دلم شکسته و فریاد می‌زنم با محتشم نشسته و فریاد می‌زنم ای کشته‌ی فتاده به هامون حسین من ای صید دست و پا زده در خون حسین من... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم شعله با ناله برآید همه دم از جگرم جز تو ای خالق دادار! کسی نیست گواه که چه آورده جفای متوکّل به سرم می‌دوانید پیاده به پی خویش مرا گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم با که این ظلم بگویم که به زندان بلا قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم هر زمان هست در این دار فنا مظلومی حق گواه است که من از همه مظلوم‌ترم فخرِ "میثم" همه این است به فردا کامروز هم ثناگستر من آمده هم نوحه‌گرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
علی الدوام‌ نمک‌گیر دست خوبانم چه سِرّی است در این رابطه نمی‌دانم! فقط به دامن آل علی دخیل شدم اگر چه تر شده با هرگناه دامانم سلام حضرت هادی! سلام اربابم! بگیر دست مرا خسته‌ام پریشانم به زیر دست شما تربیت شدم یک‌ عمر همیشه نان تو بوده به زیر دندانم دلم‌ گرفته برایت، غریب جان دادی برای مادرتان باز روضه می‌خوانم عزا عزا! جگر فاطمه شرر دارد علی شدن چقدر رنج و دردسر دارد مصیبت است که از دوستان جدا باشی اسیر هر شبه‌ی نانجیب‌ها باشی دلت برای مدینه همیشه پَر بزند ولی همیشه‌ گرفتار سامرا باشی دعای اهل و عیالت به پادگان این است که از جسارت سربازها رها باشی عزیزکرده‌ی زهرا! نبینم آقا جان... به‌روی خاک بیفتی و بی عصا باشی! قرار نیست سرت را به نیزه‌ها ببرند قرار نیست که بر روی بوریا باشی میان ناله‌ی تو کف نمی‌زند احدی خدا نخواست که بین سر و صدا باشی تمام اهل حرم خانه‌اند! پشت حجاب! به‌فکر غارت پوشیه‌ها چرا باشی؟! چه روضه‌ها که نهان مانده است با زینب بزن به سینه‌ی خود دم بگیر یا زینب... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آیه‌ها جز دعا نیاوردند غیر یا ربّنا نیاوردند سجده‌ها بی ولای اهل البیت رو به سوی خدا نیاوردند خرج ما گردن کریمان است خم به ابروی ما نیاوردند خادمان، بی اجازه‌ی هادی پشت این در، گدا نیاوردند یار ما را به پادگان بُردند به سرش کم بلا نیاوردند تا دم کاخِ قاتلش او را بی غم و ناسزا نیاوردند بین زندان پس از اذیت او آب و نان و غذا نیاوردند گرچه با زهر کشته شد آخر تشت، چون مجتبا نیاوردند بین این روضه ها فراتر از روضه‌ی کربلا نیاوردند بدنش را شبیه جسم حسین بارها زیر پا نیاوردند بین گودال، پیش مادر او خنجری در قفا نیاوردند نوک چکمه به پهلویش نزدند پیرمردان عصا نیاوردند از تنش جای هدیه و سوغات پیرهن یا عبا نیاوردند زود تشییع شد، نه بعد سه روز بهر او بوریا نیاوردند بین خورجین شبانه کنج تنور ماهِ سرنیزه را نیاوردند نان و خرما به بچه‌ها دادند زینبش را بجا نیاوردند... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بالاتر از این‌هاست لوایی که تو داری خورشید دمیده ز عبایی که تو داری از بنده‌نوازی و عطایی که تو داری آقای جهان است گدایی که تو داری ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی محبوب شده از کرمت شغل گدایی چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند مهر تو به دل‌های مصفا بنشیند هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم آن روز دعا کرده که امروز چنینیم تو آینه داری و کلام تو گهر بار در وصف تو ماندند... چه گفتار و چه اشعار حقا که زلالی و نجیبی و نسب‌دار بر شیر ندارد اثری زوزه‌ی کفتار در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست ذکر ولی الله همان جلوه‌ی یا هوست چون شیشه‌ی عطری که به یک واسطه خوشبوست در چنته‌ی ما نیست به جز مرحمت دوست العبدُ وَ ما فی یَدِه کانَ لِمولاه از برکت خورشید کند جلوه‌گری ماه تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است اوصاف تو در آیه‌ی تطهیر کتاب است تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است جای ولی الله کجا بزم شراب است؟ یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد گفتند شراب و دلت ای ماه کجا رفت از مجلس بغداد سوی شام بلا رفت لب پاره شد و ناله‌ی زینب به هوا رفت خون از لب شه، روح زجان اُسرا رفت شد مجلس اغیار همان بزم خرابه وقتی که سر افتاد به دامان ربابه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بیداد رسیده‌ست به اوج خفقان از خداوند نباید اثری باشد اگر از دهان «متوکل» برسد صوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت مجرم است آن‌که برد نام علی را به زبان راویان سلسله در سلسله در بند شدند شیعیانی متواری شده همپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظۀ تلخ که مزار پسر شاه نجف شد ویران دلم از درد شکسته‌ست خدا می‌داند آه این قصۀ جانسوز ندارد پایان باز بی‌وقفه به دریا زده‌ام باداباد نیستم، نیستم از عاقبتش دل‌نگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس «ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بی‌واهمه گفت: قلب بی‌دغدغۀ عشق ندارد ضربان دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا! پاک‌تر از نفس صبح! سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو می‌رفت کنار که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفسیر نگاه تو کتابی‌ست جدا جذبۀ ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غفلت جامعه او را نکند سرگردان همگی دست به شمشیر، چه می‌فرمایید؟ آسمان منتظر توست کران تا به کران تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم سخن شعر نبوده‌ست به جز «سَبقِ لِسان» متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی هیچ‌کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کشت تو را، نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد به دعایی دل ما را به مرادش برسان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی نداشت طوطی جانم، هنوز لانه به جسمم که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا صفاست در حرم با صفای حضرت هادی مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی کشند منّت لطف و عطای حضرت هادی ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی درندگان زمین التجا برند به سویش پرندگان هوا در هوای حضرت هادی... دلم که درد گناهش به احتضار کشانده پناه برده به دارالشّفای حضرت هادی مرا چه قدر که گردم گدای خاک نشینش که هست خازن جنّت گدای حضرت هادی دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوات ملاحت سخن دلربای حضرت هادی به خاک، عطر بهشتی پراکند اگر آید نسیمی از طرف سامرای حضرت هادی به عمرِ دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد به لحظه‌ای که کنم جان فدای حضرت هادی به تیرگی نبری روی و راه خود نکنی گم هدایت است به ظلّ لوای حضرت هادی بخوان زیارت پر فیض جامعه که بری پی به ارزش سخن دلربای حضرت هادی مرا رضایت ابن الرّضا خوش است که دانم بود رضای خدا در رضای حضرت هادی * * هزار بار به هر لحظه لعن بر متوکّل که بود در پی جور و جفای حضرت هادی به زور خواند به بزم شراب حجّت حق را نکرد شرم و حیا از خدای حضرت هادی گهی به بزم شراب و گهی به مجلس دشمن چگونه اشک نریزم برای حضرت هادی چو شمع، از شرر زهر، آب گشت وجودش گرفت شعله زسر تا به پای حضرت هادی نبود این همه بیداد و ظلم و جور پیاپی جزای آن همه مهر و وفای حضرت هادی چگونه اشک نریزند دوستان به عزایش که گشته فاطمه صاحب عزای حضرت هادی غریب و بی کس و تنها شهید گشت چو جدّش زمین سامره شد کربلای حضرت هادی سیاه پوش کن ای آسمان ملائک خود را که شد خموش صدای دعای حضرت هادی شراره سر کشد از بیت بیت تو (میثم) توئی زبان غم و دردهای حضرت هادی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مدهوش می‌شد کوچه با عطر عبایت با هر قدم گل می‌شکفت از ردّ پایت همسایه نه، یک شهر نه، اصلاً جهانی می‌بُرد نان از سفرۀ بی‌انتهایت حتی برای دزدِ خانه، ماه بودی روشن شد آن شب قلب او با روشنایت وقتی برای درد دشمن هم دوایی، کی می‌شود درمانده باشد آشنایت؟ پر داده‌ام امشب به یاد تو دلم را تا گوشه‌ای از صحن پاک سامرایت از ظلم‌ها عمری دلت خون بود، آری آن زهر، مرهم شد برای دردهایت لب‌ها به هم می‌خورد با سوز مناجات می‌سوختی در ربّنای بی‌صدایت عمری دلت با روضه‌ها در کربلا بود در روز آخر حجره شد کرب‌وبلایت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e