eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
327 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پدر هرجا که بودی یا نبودی مثل هم بودیم به صورت در سپیدی در کبودی مثل هم بودیم تو از بالای نی من از فراز ناقه افتادم صعودش جای خود در هر فرودی مثل هم بودیم تو بالا سنگ می خوردی و من پایین لگد یعنی؛ میان کوچۀ تنگ یهودی مثل هم بودیم @hosenih من و تو در حقیقت رد پای مشترک داریم تو از بالا من از پایین دعای مشترک داریم یکی موی پریشان و یکی فقدان دندان و... من و تو در نداری دردهای مشترک داریم منو تو هر دو از دلواپسی عمه می ترسیم چنین از کربلا در دل بلای مشترک داریم تو سر بر دامن مادر شدی من هم چنین گشتم من و تو پیش زهرا نیز جای مشترک داریم @hosenih پدر جان قسمت زجر آور این داستان مانده پدر جان بعد تو یک نیمه جان از عمه جان مانده خدا صبرش دهد این نیمه جان را٬ عمه جانم را که غیر از حرف دشمن٬طعنه های دوستان مانده پدر حق می دهم از آسمان، خون سر کند آخر؛ سرِ بر نیزه ی تو در گلوی آسمان مانده تو رفتی و عمو رفت و علیِ اصغرت هم رفت ولیکن زجرهای حرمله پیش سنان مانده سه شعبه رفت٬ سر هم رفت٬ دنبالش پسر هم رفت رباب اما هنوز ای وای با قد کمان مانده حسابش را بکن من با رباب و نجمه و لیلا نگو دیگر چرا از عمه مُشتی استخوان مانده تو خوردی چوب را در تشت زر اما چرا بابا به لبهای رقیه ردِّ چوب خیزران مانده؟؟؟ دلیل گریه ام این است بابا جان که آن نامرد؛ سرت را از خرابه برده اما بوی نان مانده رقیه رفت اما غصه ی غسّاله اش باقی ست به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان مانده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود @hosenih حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی مو تماشا کن @hosenih حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم ، بعدش ببین من پیر شدم یا تو @hosenih ببخش حرفای تعریفی م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست @hosenih خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی ای اما برای دخترت زشته @hosenih برای دخترت زشته که خونش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه @hosenih کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست @hosenih اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می کشی وقتی نتونی از زمین پاشی @hosenih نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست @hosenih حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می بندم به زورم باشه پامیشم به زورم باشه می خندم @hosenih مگه تو صورتم امشب بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی @hosenih یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده ٬ چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده ٬ چیزی نیست @hosenih فقط دلتنگ تو بودم که اعصابم به هم ریخته یه قدری خسته راهم یه کم خوابم به هم ریخته @hosenih میخوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه میخوام امشب شب خوب ازینجا رفتنم باشه @hosenih دیگه اخماتو واکردی منم با بغض میخندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو میبندم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تا نفهمد هیچکس ناچار بازی می کنم بین سرها بین این نیزار بازی می کنم تا نبینم بیشتر شرمندگی عمه را روزها با بچه ها بسیار بازی می کنم @hosenih بیشتر شرمندۀ چشم ربابم ای پدر به خدا با بچه ها هر بار بازی می کنم خواب را تا پر دهم از چشم هایم با خودم تا سحر تا موقع دیدار بازی می کنم درد دارم مثل زهرا مادرت اما همه معتقد هستند با دیوار بازی می کنم @hosenih هی لگد خوردم در یک خانه از مردی بزرگ تا به او گفتم که با مسمار بازی می کنم زخم گوشم را همه فهمیده اند اما کسی شک نکرده که چرا با خار بازی می کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بوسه از روی ماه میگیرم زیر نورش پناه میگیرم @hosenih چشمم از بس ضعیف و کم سو شد راه را اشتباه میگیرم آنقَدَر گریه کرده ام انگار آب از عمق چاه میگیرم دگرم نای راه رفتن نیست تاولم را گواه میگیرم پوزخند سنان و حرمله را حمل بر یک مزاح میگیرم همه من را نگاه می کردند من که خیلی نگاه میگیرم تا شکایت کنم به بابایم جانب قتلگاه میگیرم @hosenih لاله ی گوش من که پاره شده چقَدَر مثل گوشواره شده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تاب و تبم، ذکر لبم هر دم رقیه است زیباترین نامِ در این عالم رقیه است از فتنه های این زمانه در امانم تا آن زمان که محور دینم رقیه است @hosenih مثل علی و فاطمه، مانند زینب بر رازهای آسمان محرم رقیه است آب دهانش برکت آب است و نور است نور فرات و کوثر و زمزم رقیه است در عین وحدت کثرت از توحید دارد هم فاطمه هم زینب است و هم رقیه است هرجا که پرسیدند بنده صاحبت کیست؟ گفتم همان که دوستش دارم، رقیه است اصلا نپرس این اطعمه از جانب کیست روزی رسان حضرت مریم رقیه است در وادی عشق و جنون تحقیق کردم گشتم جهان را مرجع اعلم رقیه است عمری است در قلبم نشاندم رایةِ عشق عمری است ذکر روی این پرچم رقیه است مدیون او هستم اگر که گریه کردم بانی اشک و رازق ماتم رقیه است از این طرف بر زخم او مرهم حسین است از آن طرف بهر پدر مرهم رقیه است @hosenih درهم شده مویش ولی خیلی کریمه است آن کس که ما را می خرد درهم رقیه است یک جمله می گویم برای روضه کافی است تنها سه ساله پیرِ قامت خم رقیه است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پدر جان! کوثرت را می‌شناسی؟ گل نیلوفرت را می‌شناسی؟ @hosenih نگاهی کن به حال و روزم امشب ببینم دخترت را می‌شناسی! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بیا ای ماه من بنشین که بینی اختر خود را بیا ای بی کفن امشب کفن کن دختر خود را @hosenih ببین یار تماشایی، تماشایی است قد من کمان تر از کمان هستم نگه کن دختر خود را تن من با لب تو هر دو مانند حجر باشد بیا ای کعبه ی نیلی ببر نیلوفر خود را تو دیدی عمه را از طشت اما چشم خود بستی نی ام من عمه وا کن ای پدر چشم تر خود را به مثل مادرت زهرا دگر چشمم نمی بیند ببین رخسار طفل و کن تجسم مادر خود را کنون که آمدی امشب بگو با من عمویم کو چرا همره نیاوردی امیر لشگر خود را @hosenih کدامین بی حیا بر گیسوی تو چنگ زد بابا پریشان مویی و بنگر،پریشان خواهر خود را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ وقتی که فراتر ز زمان است رقیه از منظر من جان جهان است رقیه مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت در جزء نه در سطح کلان است رقیه @hosenih مانند علی اکبر و مانند اباالفضل در کرببلا یک جریان است رقیه زینب به حسینش همه ی عمر چگونه ست نسبت به اباالفضل همان است رقیه وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش من معتقدم گنج نهان است رقیه مانند حسین بن علی بر تن آدم جسم است اگر سوریه ، جان است رقیه آنجا که عمو آمده با مشک لب رود عکس وسط آب روان است رقیه من باورم این است که از خلقت عالم مقصود حسین است و بهانه ست رقیه @hosenih رفته ست علی اکبر و تا لحظه ی آخر ای وای که گوشش به اذان است رقیه در مجلس تنهایی جسم علی اکبر با روضه ی سر مرثیه خوان است رقیه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پدر تا شام رفتن با تو حیران کردنش با من پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من اگر این شهر تاریک است من از آلِ خورشیدم اگر شب پُر شده اینجا چراغان کردنش با من @hosenih به نیزه آیه خواندن با تو و تفسیر با زینب به محمل خطبه‌ها با عمه طوفان کردنش با من همین‌ که پایِ من وا شد به کاخش با عمو گفتم خیالت تخت از این کاخ ویران کردنش با من به جانت کم نیاوردم به اَبرو خَم نیاوردم اگر می‌خندد آن نامرد‌ گریان کردنش با من من از این شهر و این ویران زیارتگاه می‌سازم مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد به جایِ من بگو با او که جبران کردنش با من @hosenih شنیدم که سراغت را رباب از عمه می‌گیرد به گوشِ مادرم گفتم که مهمان کردنش با من نمی‌آید به لب جانم سَرَم را تا نگیری تو عزیزم دامنش با تو فقط جان کندنش با من ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نهالی بودم و بی تو به جانِ من تبر اُفتاد من آن طفلم که از چشمم فقط خون جگر اُفتاد کمی نان خشک بود و عمه آن را هم تصدق کرد کمی خرما به ما دادند آن هم در سفر اُفتاد @hosenih مرا بازی نمی‌دادند حرفی نیست می‌خندند چه زود این دخترِ شیرین زبانت از نظر اُفتاد پدر در شانه‌هایم درد دارد می‌کُشد من را لباسم راه راه است آه رَدِّ چوبِ تر اُفتاد شبیه مادرت هستم پس از دستی که بالا رفت شبیه مادرت هستم پس از روزی که در اُفتاد ندیدی شاخه‌ی نخلی که می‌سوزد چه می‌پیچد ولی رویِ سرِ ما چندتایی شعله ور اُفتاد اگر در راه می‌ماندم جوابش بود با عمه خودم دیدم که در کوچه به جانش با کمر اُفتاد تو را آورد از قصر و به این ویرانه پَرتَت کرد دوید عمه ولی قبلش طبق اُفتاد سر اُفتاد @hosenih میانِ طشت بودی و فقط می‌زد فقط می‌زد به انگشتم نشان دادم ببین عمه پدر اُفتاد ببین زوری نمی‌خواهند دندانهایِ شیری‌ام گمانم چوب ، بد می‌زد تو دندانت اگر اُفتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد بابا مرا برای خودش انتخاب کرد منکه توان پا شدن ازجا نداشتم خیرش قبول عمه دوباره ثواب کرد @hosenih با اینکه من خودم پر درد وجراحتم زخم لب تو زخم لبم را کباب کرد دروازه ی پراز غم ساعات یکطرف مارا یزید وارد بزم شراب کرد درشام شام دختر تو تازیانه بود عمه تمام خرج سفر را حساب کرد زجری که من کشیده ام از دستهای زجر عکسی کبود از رخ دردانه قاب کرد @hosenih گفتم نزن که بال و پرم درد میکند اما چه سود خواهش منرا جواب کرد من نذر کرده ام که ببوسم لب تورا حالا خدا دعای مرا مستجاب کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ زیباترین مسافر دنیا خوش آمدی درآمدی به دیدنم اما خوش آمدی این شهر بارقیه ی تو قهر کرده است هم صحبت سه ساله ی تنها خوش آمدی @hosenih سرمای این خرابه فراموشمان شده دلگرمی خرابه نشینها خوش آمدی ای کشتی شکسته ی زخمی و سوخته با این طبق به دامن دریا خوش آمدی خیلی شدم شبیه به مادربزرگ خویش حالا برای دیدن زهرا خوش آمدی @hosenih رگهای گردنت چقدر نامرتبند با تو چه کرده اند چرا ناخوش آمدی لکنت زبان گرفته ام از ترس حرمله با بابا ب بابا با بابا ب با خوش آمدی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مست آن است که از باده سبو بر دارد چشم اميد ز هرکس به جز او بر دارد يار عيسى نفسم زنده کند عالم را گر لب از لب به دم قدسى هو بردارد در قنوت سحرى نامه به آب اندازيم يار وقت گذرش نامه ز جو بردارد @hosenih اى که يک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد گو به غم پنجه ی خود را ز گلو بردارد آنقدر پيرُهن عصمتِ من پاره شده سخت با سوزن خياط رفو بردارد عاشق آن است که تطهير کند دل با اشک سحر از ديده ی تر آب وضو بر دارد @hosenih حُسن ظن داشتنِ عاشق از آنجا پيداست که رسد هر چه ز معشوق نکو بر دارد پير ويرانه غيورانه اراده فرمود سنت سَبِ على را ز عدو بردارد داد زد در وسط بزم شراب اى عمه چوب تر را ز لب خشک بگو بردارد @hosenih بعدِ زينب چه کسى جز من اجازه دارد بوسه اى با لب خونين ز گلو بردارد سينه گر ضربه خورَد زود نفس ميگيرد واى اگر دنده ی دختر کمى مو بر دارد معجرم را به سر نيزه چو پرچم ديدم نرسد چون قد من، بايد عمو بردارد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سحر که ناله ی پر درد در گلوی من است زجا بلند شوم وقت گفتگوی من است مرور می کنم ایام عمر می بینم هزار راه نرفته است رو بروی من است همین یکی دو سه قطره ز اشک هم دارم قسم به چشم تو ته مانده سبوی من است @hosenih تو ناز می کنی و من پی تو سرگردان چه بی اثر همه اوقات جستجوی من است چه گویم از غم هجران همین بس ای اقا برای نافله با خون دل وضوی من است به خاک چادر زهرا قسم که اشک حسین تمام ثروت عمر است و آبروی من است @hosenih میان روضه خدا شاهد است می فهمم نگاه مرحمت مادرت به سوی من است به این دو دیده ی گریان خویش می نازم نَمی ز چشمه ی کوثر میان جوی من است به هر چه عشق قسم می خورم شب جمعه زیارت حرم جدت آرزوی من است غروب سرخ حریم حسین دیدنی است صدای روضه ز لبهای تو شنیدنی است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ می کُشد بابا مرا چشم ترت از یک طرف دیدنِ مویِ پر از خاکسترت از یک طرف خشکیِ لبهات از یک سو مرا بیچاره کرد نا مرتب بودنِ موی سرت از یک طرف @hosenih بودنِ سر با چنین وضعی ز یک سو می کُشد قصۀ تلخ نبودِ پیکرت از یک طرف بابت رنجِ دو مطلب عمه خیلی گریه کرد پیرهن از یک طرف انگشترت از یک طرف دوریت از یک طرف بابا مرا می داد عذاب خجلت و شرمندگی از خواهرت از یک طرف گیسوان درهمت از یک طرف جانم گرفت حالت رگهای سرخ حنجرت از یک طرف @hosenih از روی نیزه دوتایی سایبانم بوده اید تو خودت از یک طرف آب آورت از یک طرف هر کجا از قافله جا مانده بودم ، ناجی ام- خواهرت از یک طرف شد مادرت از یک طرف ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ غمهای ما امشب تکثیر شد بابا تو آمدی خوابم تعبیر شد بابا من بی رمق بودم تو بی رمق بودی من روی خاک و سنگ تو در طبق بودی @hosenih امشب سرت بابا مهمان ویران است مانند حال من مویت پریشان است دُردانه ات با تو غم مشترک دارد مثل لبم لبهات کُلّی تَرَک دارد تنها سفر رفتی ؟ من دخترت بودم منزل به منزل را پشت سرت بودم سمتِ سرت از دور تا بوسه می دادم چشمم به تو بود از ناقه می افتادم @hosenih سخت است درکَش که من قامتم خم شد خیمه گرفت آتش موی سرم کم شد بر روی پای خود صد آبله دارم از دست شامیها خیلی گله دارم پیشانی ات زخم و روی سرت زخم است هم پلک تو مجروح هم حنجرت زخم است @hosenih یک روز در گودال حالا در این ویران لبهات خشکیده هستی هنوز عطشان این حرمله من را می زد به قصد کُشت بر صورتم مانده جای چهار انگشت چشمان من تار و چشمان تو خواب است من را ببَر با خود دُردانه بی تاب است چشمان من سرخ و رخساره ام نیلی روزم نمی شد شب بی خوردن سیلی دیدم که روی نِی مویت پریشان بود لبهای مجروحت قاریِ قرآن بود @hosenih دیدی چطوری زجر ما را لگد می زد هر روز یا سیلی یا حرف بد می زد انگشترت بابا سهم حرامی شد بر خواهرت خیلی بی احترامی شد روزی هزاران بار صبرش محک می خورد جایِ تمام ما عمه کتک می خورد @hosenih عمه کمک کرده گر زنده ام بابا از خواهرت خیلی شرمنده ام بابا بابا همان بهتر دستم اجل گیرد حالا که دستت نیست من را بغل گیرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خاطرات زيارتي هرچند از نظر غالباً نخواهد رفت آخرين بار كه حرم رفتم هرگز از ياد من نخواهد رفت ياد دارم در آخرين ديدار در حرم ازدحام زائر بود در نگاهم دويد دختركي به گمانم كه از عشائر بود @hosenih دست در دست مادرش آرام دخترك رفت روبروي ضريح دست خود را گذاشت بر سينه دست خود را كشيد روي ضريح با همان لحن كودكانۀ خود گفت آرام:"دوستت دالم" دو سه شب پيش كه سه سالم شد مادرم گفت با تو همسالم @hosenih مادرم گفته مي شناسيدم ايلياتي ام،اهل ايرانم تا زبان باز كرده ام،اول زير لب گفته ام"حسين جانم" مادرم گفته از تو بايد خواست آرزوي بزرگ و كوچك را تاكه هم بازي ات شوم امروز هديه آوردم اين عروسك را @hosenih مادرم گفته در كنار ضريح حرف سوغاتي حرم نزنم تشنه ام شد اگر،نگويم آب حرف از گوشواره هم نزنم مادرم گفته است بابايت مثل باباي من شهيد شده راستي گيسوان من مشكيست تو چرا گيسويت سپيد شده @hosenih مادرم گفته پاي تو زخميست همه همراه مرهم آوردند نيست باباي ما ولي ما را تا حرم چند مَحرم آوردند باصداي بلند هم نشده هيچ مردي مرا صدا بزند بعد بابا چه بر سرت آمد كي دلش آمده تو را بزند @hosenih به تن زخمي ات قسم هرگز خال بر اين حرم نمي افتد قول دادم به مادرم چون تو چادرم از سرم نمي افتد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از جهان گر چه به جز غصه ندیدیم حسین غم و اندوه شما باز خریدیم حسین شیوه ی چشم شما بود به دل آتش زد چقدر از غم تان داغ کشیدیم حسین @hosenih آتش عشق تو تا روز ازل شعله کشید ما چنان دانه ی اسپند پریدیم حسین تو قتیل العبراتی، تو حسین اشکی ما هم عمری است به پای تو شهیدیم حسین قصد، پروانه شدن بود که بر سینه زدیم پیله ی عشق تو در سینه تنیدیم حسین ** قامت افراخته بودیم چنان سرو ولی دخترت را چو بدیدیم خمیدیم حسین @hosenih ما به دنبال تو با پای پر از آبله اش در پی قافله ی روضه دویدیم حسین آنقدر خار به پاهای من و عمه رسید تا به این منزل ویرانه رسیدیم حسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت‌الاسلام ▶️ دوباره روضه ی با آب و تاب می گیرم من از مراثی ام آخر جواب میگیرم سه روز کرده کفن چون تن تو را خورشید عزا برای تو با آفتاب میگیرم پر است چهره ام از روضه های مکشوفه ولی ز چشم تو بابا حجاب میگیرم @hosenih نشسته ام که برای سر تو گریه کنم عزا برای سرت با رباب میگیرم خدا کند که سرت را سوی نجف ببرند برای تو کمک از بوتراب میگیرم برای شستن زلفت که دست شمر افتاد نشسته ام ز سرشکم گلاب میگیرم @hosenih من انتقام تو را از تنور و خاکستر من انتقام تو را از شراب میگیرم من از شنیدن لفظ ، کنیز بیزارم من از شنیدن آن اضطراب میگیرم شبیه آینه ام،که هزار تکه شدم شکسته ام سوی مرگم شتاب میگیرم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کنج خرابه حالم از این غم خراب شد پیراهنم ز پهلوی زخمی خضاب شد خیلی برای خشکی لبهات گریه کرد دیدم کنار آب فرات عمه آب شد بابا ، کنیزه خانه ی زهرا به شهر شام از خیر عمه بود که عالی جناب شد @hosenih بازار برده ها و یتیمان و شهر شام خرج سفر میان خرابه حساب شد سهم سر تو نیزه شد و سهم دخترت در بین کاروان اسیری طناب شد رنج سفر به قیمت بابا خریدنی است درد رقیه دیدن بزم شراب شد @hosenih آوای غربتت به دلم چنگ میزند حالم ببین شبیه به حال رباب شد بابا دعای دختر تو بین هرنماز کنج خرابه پیش سرت مستجاب شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سورۀ کوثرِ امام حسین جلوۀ مادرِ امام حسین نمکِ لشگرِ امام حسین نازنین دخترِ امام حسین ای بزرگ قبیلۀ عشاق یا رقیه توئی «هوالرزاق» @hosenih دست پروردۀ عقیله توئی صاحبِ شوکتی جلیله توئی نازدارِ همه قبیله توئی پایِ معشوقِ خود قتیله توئی صاحبِ صحن وبارگاهی تو بر گنهکارها پناهی تو @hosenih می بری دل ز دلبرانِ حرم ای میاندارِ دخترانِ حرم خونِ ما نذرِ آستانِ حرم ای فدایت مدافعانِ حرم شود آیا که رو سپید شوم در دفاع از حرم شهید شوم @hosenih رویت آئینه دارِ زهرا بود گیسوانت ضریحِ بابا بود اولین چادرت چه زیبا بود در بغل کردنِ تو دعوا بود تو خودت قبلگاهِ حاجاتی دستگیری ، رقیه ساداتی @hosenih این عمو ها بد عادتت کردند رویِ شانه زیارتت کردند گریه ها بر اسارتت کردند چون نبودند غارتت کردند به تو سیلی زدند چند نفر روبرویِ سرِ علی اکبر @hosenih ای زمین خورده ، ضربه ها خوردی ضربه ها را تو بی هوا خوردی بی هوا بین کوچه ها خوردی مثلِ مادر ز چند جا خوردی چند جا ناقه ات محاصره شد معجرِ پارۀ تو مسخره شد @hosenih چه کسی گفته خواب بود افتاد؟؟ بی حیا بی هوا تو را هُل داد نشد آخر کنی کمی فریاد کاش عمو بود تا کند امداد بعد از آن پهلویِ تو خوب نشد سوزش گیسوی تو خوب نشد @hosenih چند روزه سپید شد مویت وارثِ مادر است پهلویت مانده یک جایِ دست بر رویت لای دستانِ ضجر گیسویت تک و تنها تو را زد و آوَرد بین آغوش عمه پَرتت کرد @hosenih همه جا را غبار می دیدی چهره ها را تو تار می دیدی همه را نیزه دار می دیدی پنجه را در شکار می دیدی لعنتی داد زد سرت را بُرد چنگ انداخت ، معجرت را بُرد @hosenih عمه دیگر سرِ تو را می بست سِفت تر معجر تو را می بست زخم هایِ پرِ تو را می بست چند جا پیکرِ تو را می بست گفتی عمه، بهم نریز بگو چیست معنایِ این کنیز بگو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیروز گفته بودند، تنش کفن ندارد بابا رسیده با سر، ولی بدن ندارد این کودک سه ساله،با اشک و آه و ناله جز گوشۀ خرابه، بیت الحزن ندارد بگذار تا بسوزم، پای سر بُریده شمع دلم علاجی ، جز سوختن ندارد @hosenih برخارها دویدم، آه از جگر کشیدم سه ساله دختر تو، جانی به تن ندارد دربین هجمۀ غم، یک تن نگفت با خود طفلی که داغ دیده، سیلی زدن ندارد خوردم زبس که سیلی، لکنت زبان گرفتم طفلت توان آنکه ،گوید سخن ندارد @hosenih یک بوسه از لبانت ،برمن ببخش ای گُل این غنچه فرصتی تا، پرپرشدن ندارد بگذار تا کنارت، این نیمه جان دهدجان میلی به بازگشتِ، سوی وطن ندارد با اشک غم«وفائی»، برلوح خاک بنویس بابا کفن ندارد، دختر کفن ندارد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سلام کرد و نشان داد جای سلسله را چه بی مقدمه آغاز می کند گله را @hosenih نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیدم به خواب شمع خرابه شدی پدر گفتم: چگونه بی تو شبم را سحر بُوَد ؟ گفتی: قرار آخر من با تو امشب است؛ بابا برای وصل تو، چشمم به در بُوَد @hosenih روزی به روی دوش عمو بود جای من حالا به خاک سرد خرابه ست منزلم حرف نگفته با تو بسی داشتم ولی دیدم سر تو را و سخن مانْد در دلم @hosenih با دستْ اگرکه بر سرِ تو دست میکشم سیلی زجر چشم مرا تار کرده است این دنده ی شکسته ی پهلوی من، پدر کار نفس کشیدن من زار کرده است @hosenih حالا که برلبت اثر از خیزران نشست در راه عشق من لب خود میکنم کبود موی سرم چو موی تو، آتش گرفته است دختر ندیده ام که شبیه پدر نبود @hosenih عمّه ز راه رفتن من گریه می کند خیلی شبیه مادر پهلو شکسته ام بابا بیا و همره خود دخترت ببر از دردِِ زنده ماندن بعد از تو خسته ام @hosenih او با کمک ز عمّه دگر راه می رود یک دختر سه ساله و افتادگی چنین ؟ لب را گذاشت بر لب بابا و جان سپرد پایان گرفت قصه ی دلدادگی چنین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده! چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟ توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده @hosenih خودت که داخلِ گودال گیر افتادی! عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟ به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم دوباره چادر من دستِ خارها مانده بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده @hosenih کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟ به جان سپردن من چند ربنا مانده؟ به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست! پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بین بازو های بابا تاب بازی میکند کودکی که با پدر در خواب بازی میکند می پرد از خواب می بیند که رویا دیده است می نشیند با دوچشمش آب بازی می کند بر سر نی دیده او خورشید را وقتی که باد با سر زلفش شب مهتاب بازی میکند @hosenih دختری که دیده بعد از نا امیدی عمو لشکری با مشکهای آب بازی میکند دختری که دیده اصغر با سه شعبه روی دست مثل ماهیهای بر قلاب بازی میکند صحنه ی تلخی است اکبر بر زمین افتاده و هر کسی در نقش یک قصاب بازی میکند @hosenih طعنه و سنگ است اما کودکی آزار او با نمایش دادن اسباب بازی میکند کربلا جای خودش اما خرابه های شام با دلم بدجور ای ارباب، بازی می کند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ارثی ز یاس طایفه بی‌شک نداشتم بر پهلویم اگر گُل میخک نداشتم بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد بعد از تو هیچ روز مبارک نداشتم لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت پیراهنی کبود و مشبک نداشتم @hosenih گفتند گوشواره ندارد چه دختری‌ست! بابا به عُجب باطنشان شک نداشتم با دختران شام اگر حرف می‌زدم دست خودم نبود، عروسک نداشتم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ لباس پاره دارم...وصل جانان را چه باید کرد؟ پدر خوش آمدی ناخوانده مهمان را چه باید کرد؟ مرا تنها میان گرگ ها ول کردی و رفتی نگفتی دخترم من؟ درد هجران را چه باید کرد؟ پر از خون ذوالجناح آمد، همین که خیمه گاه آمد به خود گفتم پس از تو این گریبان را چه باید کرد @hosenih تو رفتی و به ما حکم فرار از خیمه ها دادند لبِ تشنه... تنِ خسته... بیابان را چه باید کرد؟ من از ترسم دویدم چادرم در زیر پایم ماند در این حالت بگو خار مغیلان را چه باید کرد گلوبندم... النگویم... شب یلدای گیسویم... ...به غارت رفت و این حال پریشان را چه باید کرد؟ @hosenih عموجانم به جوش آمد... سرش از روی نی افتاد به روی خاک صحرا ماه تابان را چه باید کرد یکی از بچه ها افتاد و ما پشتش زمین خوردیم قطار خسته ی خیلِ اسیران را چه باید کرد بدون معجر و حیران، به روی ناقه ی عریان نگاه دشمنانِ نامسلمان را چه باید کرد @hosenih برایم خون لب داری، برایت آستین دارم امان از جای سرنیزه... دگر آن را چه باید کرد شب از سرمای ویرانه تمام پیکرم لرزید در این ویرانه ظهرِ گرم و سوزان را چه باید کرد دوتا دندان لق دارم... ببر من را که حق دارم بدون تو دگر بابا تن و جان را چه باید کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آیینه ای که از غم بابا شکسته بود پهلو کبود کنج خرابه نشسته بود @hosenih از غصه ها جگرش را نظاره کن مثل تمام پیکر بابا گسسته بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بابا معجرم رو با خودت بیار زَر و زیوَرم رو با خودت بیار حالا که داری میای اگه میشه داداش اصغرم رو با خودت بیار @hosenih اونقَدَر پدر ، پدر ، پدر کنم دخترای ِشامی رو خبر کنم روسریِ سوختمو؟! یا پارمو؟! تو بگو کدومشون رو سر کنم @hosenih باید امشب خوابمو نگه دارم چشمایِ پُر آبمو نگه دارم حق بده ، نمیتونم با کف دست کاملاً حجابمو نگه دارم @hosenih حرمله گُلایِ گُلشَنو میزد نسل و ذُرّيه یِ پنج تنو میزد آخرش نفهمیدم گُنام چی بود؟!!! شُترش راه نمیرفت منو میزد @hosenih بزم مِی ندیده بودم که دیدم چقَدَر حرفایِ بد بد شنیدم تویِ خواب تا اومدم ببوسمت موهامو کشید و از خواب پریدم @hosenih حالا که به من دادی امشبتو فرصتی شده ببوسم لبتو عمو رو اگه دیدی بهش بگو خیلی اذیت میکنن زینبتو @hosenih برای دِق دادنم طعام آوُرد صدقه دختر شامی "شام" آوُرد خیلی برخورده بهم... آخه چرا؟!!! لباسایِ کُهنَشو برام آوُرد @hosenih مارو از قصدی آوُردن خرابه تا نتونه کسی راحت بخوابه هرکی دید حال منو آهی کشید ولی بیچاره تر از من ربابه @hosenih تا که گهواره میبینه میسوزه بچه شیرخواره میبینه میسوزه از روزی که پاره شد گوشای ما تا که گوشواره میبینه میسوزه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih