eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
314 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
گودالِ قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟ این بوی آشنایی از تربت حبیب است هر ظهر تشنه اینجا، در حیرت اولوالعزم قرآن به روی خاک و انجیل بر صلیب است نهج الفصاحه در خون، نهج البلاغه در اشک جبریل پر شکسته، بر خاک‌ها عجیب است قصد نماز دارد خورشید خون گرفته وقتی رسول اکرم بر نیزه‌ها خطیب است قد قامت الصلاتش، صد اوج در فراز است حی علی الفلاحش، صد موج در نشیب است در این حرای زخمی، پیچیده سوره‌ی کهف لحنش چه دلنشین و صوتش چه دلفریب است از بس که خیزران‌ها خط بر لبش کشیدند_ سرمشق اهل عالم، خط‌های این کتیبه است شیب الخضیب دارد، خد التریب دارد با السلام رد شو، منظور هر غریب است آهسته پای بگذار، بال فرشته پهن است با احتیاط بگذر، این خاک بی رقیب است اینجا غریبه‌ها هم، یک جور آشنایند هر کس غریب‌تر شد، او بیشتر حبیب است شش‌گوشه‌ی مراد است، این عرش خاک خورده هرکس نیامد اینجا، از عشق بی نصیب است احساس استجابت، در این حریم جاری‌ست این جا یکی مجاب و آن دیگری مجیب است در این محیط زخمی، در این فضای مجروح هر کس نفس کشیده، عمری‌ست بی شکیب است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
تو نخوردی آب، دریا سوخت، دریا حیف شد گونه‌ات را بوسه زد شن‌های صحرا حیف شد سجده کردی، ای امام بی جماعت بین خون لشکرت کو که نمازت شد فرادی... حیف شد خوش قد و بالا، عصایِ روزِ پیری داشتی اکبرت که رفت افتادی تو از پا، حیف شد با چه حساسیتی موی تو را شانه زدم دست شمر افتاد آن گیسوی زیبا حیف شد رفت از گودی به قصد آب آوردن هلال آب را آورد، دیر آورد اما، حیف شد پای هر سوزن که زد زهرا برایت اشک ریخت ماند زیر پای لشگر اشک زهرا، حیف شد لااقل پیراهنت را در نمی‌آورد کاش زحمت دستان زهرا مادر ما حیف شد محض برپا کردن آن خیمه‌ها زحمت کشید زحمت عباس با این سوختن‌ها حیف شد ✍ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
تا حسین ازجان گذشت و سوی قربانگاه رفت از زمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت چون قدم در وادی سرخ منا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ذوالجناح او به خیمه سر به‌خاک غم نهاد ازفغان کودکان، لرزه به عرش حق فتاد چون که آتش ازغمش بر ماسوا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین مثل برق ازپیش چشمش می‌گذشت آن لحظه‌ها دست بر سر، داشت بر لب، ناله‌ی واغربتا داغ وقتی بر دل اهل ولا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین قاتل از یک سو دوید و زینب از یک سو دوید قاتل اوخنجر و زینب ز دل آهی کشید با هزاران زخم دم از ربنّا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین لحظه‌ای که با خدا، لبریز شور و حال بود اول معراجِ او از خاک آن گودال بود درهمان لحظه که پَر سوی خدا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین از زمین تا آسمان، گلبانگ واویلا رسید ناگهان برگوش او، فریادی از زهرا رسید چون که سر بر دامن خیرالنسا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
ای چاره‌سازِ مردم عالم، حسین جان آرامِ قلب‌های پُر از غم، حسین جان بابِ نجات مردم درمانده از گناه شرط قبول توبه‌ی آدم، حسین جان خواندیم آیه‌آیه غمت را و سوختیم تفسیر سرخ سوره‌ی مریم، حسین جان فرصت کم است! روزی چشم مرا بده آقای گریه‌های دمادم، حسین جان جانِ تمام مرثیه‌خوانان فدای تو ای شور روضه‌های محرم، حسین جان در پای روضه‌های تو جانْ نذر کوچکی است ما را ببخش بابت این کم، حسین جان :: افتاده‌ای میانه‌ی گودال روی خاک تسبیح دانه‌دانه‌ی درهم، حسین جان بر روی نیزه‌های غریبی چه می‌کنی؟! خورشید نسل‌های مکرم،‌ حسین جان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه‌خوان‌ها شب‌به‌شب غمگین به منبر می‌رسند با همان یک "یا حسین" از "سر" به آخر می‌رسند روضه‌ها را از پسر تحویل بابا داده و از سرِ بر نیزه‌ی بابا به دختر می‌رسند گاه مابینِ مقاتل پا‌به‌پای بیت‌ها سمت سقا می‌روند اما به اکبر می‌رسند ارباً اربا روضه‌ی سختی‌ست اما غالباً روضه سنگین می‌شود وقتی به اصغر می‌رسند گوش تا گوش علی را تیر از هرسو بُرید روضه‌خوان‌ها در همین مقتل به حنجر می‌رسند شمر می‌آید به گودال و به دستش خنجر است روضه‌ها از روی تل اینجا به خواهر می‌رسند من گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را، روضه‌ها از میان نیزه و خنجر به پیکر می‌رسند روضه‌ای سرتاسر گودال را پُر کرده است یا بنُیَّ... ناله‌ها از سمت مادر می‌رسند عصر عاشوراست اما خیمه‌ها در آتش‌اند دشمنان دارند از هرگوشه‌ای سر می‌رسند زینب از هرسو یتیمی را بغل وا می‌کند دختران فکر حجابند و به معجر می‌رسند :: شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر نیزه‌داران یک‌به‌یک دارند با سر می‌رسند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
لطف زمین گرم تو را نُه فَلَک نداشت گودال تو چه داشت که مُلک و ملک نداشت جز خانه‌ات تمام جهان خاک غربت است بی کربلا بشر وطن مشترک نداشت این حرف عاشقان تو هنگام مردن است بی گریه بر تو زندگی اصلاً نمک نداشت مادر گذاشت خاک تو را بر زبان من شیرش حلال باد! به کار تو شک نداشت یادش بخیر تا که تو لبخند می‌زدی زهرا دگر نگاه به باغ فدک نداشت آخر چگونه چوب به لب‌های تو زدند... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
حیدر رسیده بود، پیمبر رسیده بود همراه این دو، سوره‌ی کوثر رسیده بود خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ آن لحظه‌ای رسید که لشگر رسیده بود از خاتم حسین، تعاریف بی‌شمار به گوش ساربان ستمگر رسیده بود کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود خنجر نمی‌برید گلوی حسین را به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است با قتل صبر، صبرش اگر سر رسیده بود هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد اما غروب، کار به آخر رسیده بود ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
آبرو‌ حیثیّت دینی‌ حسین یک‌تنه ناجی آئینی‌ حسين خون تو احیای اسلام عزیز راه مکتب را تو تضمینی‌ حسین هم شریعت را اصالت‌بخش تو هم طریقت را جهان‌بینی‌ حسین تو قنوت مستجابی در نماز بر دعای خلق آمینی‌ حسین گریه‌کن‌های خودت را روز حشر در لوای خویش می‌چینی حسین تو پناه محشری، از وحشتِ دختران خویش غمگینی حسین خار می‌چینی چرا پشت خیام عصر عاشورا چه می‌بینی حسین؟ پای مجروح یتیمان تو را نیست جز شلاق تسکینی حسین آه از دلواپسی امشبت وای از فردا و حال زینبت وای اگر فردا تو تنهاتر شوی بی‌اباالفضل و علی‌اکبر شوی وای اگر فردای پر رنج و ملال جسم قاسم را ببینی پایمال وای اگر فردا در آن قحطی آب حرمله از غنچه‌ات گیرد گلاب وای فردا جای زهرا مادرت خواهرت باید ببوسد حنجرت وای اگر فردا تو ای سالار دین از فرس ناگه بیفتی بر زمین وای اگر حال تو را ناخوش کنند تیرها بر پیکرت جا خوش کنند وای هر جا بوسه زد احمد بر آن می‌نشیند نیزه‌ای تا استخوان لحظه‌ی پایان عمرت آه، آه شمر می‌آید به سمت قتلگاه وای اگر زانو زند بر پیکرت خنجرش افتد به روی حنجرت وای اگر با ضربه‌های بی‌امان سر جدا گردد ز جسمت آن‌زمان ... وای اگر در شام روزی این سرت پرت گردد روبروی دخترت نازدانه دخترت دق می‌کند خواهرت از غصه هق‌هق می‌کند ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شده آتش بیار صحرا شمر جان ندارد برای بلوا شمر هر که آمد به محضرت امروز دست خالی نرفت حتی شمر جان زهرا! به جانت افتادند دو سه تا شمر نه چهل تا شمر گره افتاده است در مویت چه کسی وا‌کند خودم یا شمر؟ وقت ذبح‌ات تعارفش کردند همه گفتند که بفرما شمر قتل وهن است نیت این‌ها همگی رفته‌اند اما شمر ... لب گودال ناسزایی گفت با همان طعنه کشت ما را شمر ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد زینب کنار رأس برادر شکسته شد از دور دید ، شمر کجا پا گذاشته اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد می دید دسته دسته به گودال آمدند می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند راه نفس کشیدن ارباب بسته شد خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
برگشته‌ای بدون سوارت به خیمه‌گاه در امتداد واقعه، در عصر اشک و آه دلواپس کسی‌ست نگاهت قدم قدم گاهی اگر به پشت سرت می‌کنی نگاه یالت چقدر سرخ... خیالت چقدر سرخ... چشمت به خون نشسته چرا؟ آه ذوالجناح! ای مرکب بهشت خدا! پس حسین کو؟ افتاده عرش روی زمین در کجای راه؟.. تن‌ها رها به دشت... خدایا چه بی‌سپر! سرها به ‌روی نیزه... دریغا چه بی‌گناه! فریاد «یا بُنَیَّ» جهان را گرفته‌ است بوی مدینه می‌وزد از سمت قتلگاه ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
جیبشان پر می‌شود جیب هر مرد و زن و پیر و جوان پر می‌شود با فروش دین خود کوفیان بی‌مروت جیبشان پر می‌شود هرکسی بیعت شکست یک سپر گندم برایش رایگان پر می‌شود آه از اشباه الرجال... قصه‌ی کوفی جماعت در جهان پر می‌شود چوب‌خط عده‌ای در بزنگاه خطیر امتحان پر می‌شود لشگر ابن زیاد با هجوم مردمی نامهربان پر می‌شود محض تکفیر حسین دشت از یک عده بی‌نام‌ونشان پر می‌شود کوله‌بار حرمله بعد بغض و کینه از تیر و کمان پر می‌شود شمر مهمانش شده دامن مهمان به لطف میزبان پر می‌شود قتل صبرش را ببین قتلگاه از خولی و شمر و سنان پر می‌شود روضه خیلی سخت شد با سر نیزه همه حجم دهان پر می‌شود هر شکاف زخم او با عصای پیرمردی ناتوان پر می‌شود فاخر است انگشترش با عقیقش دست‌وبال ساربان پر می‌شود بعد غارت شک نکن جیب خولی از النگوی زنان پر می‌شود از رد پای شبث چادر طفل یتیم کاروان پر می‌شود پیش چشمان رباب مشک‌های خالی از آب روان پر می‌شود گوش اطفال حرم از رجزخوانی چوب خیزران پر می‌شود ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
فرازی از یک دید بالای بلندی ازدحام صد حرامی، دور یک بیتُ‌الحَرام حمله‌ور، بر کعبه دید اصحاب فیل دشتی از نمرود گِرد یک خلیل.. کَعب نی‌ها گِرد کعبه، در طواف سنگ‌ها دارند قصد اعتکاف.. «دیده‌ای تلفیق خون و خاک را؟ بر زمین افتادن افلاک را؟» دیده‌ای مرگی بدین حَد، باشُکوه؟ دیده‌ای تکیه دهد بر نیزه کوه؟ دیده‌ای پَرپَر، گُل احساس را؟ دیده‌ای یک یاس و، صد‌ها داس را؟ دیده‌ای صد سنگ و یک آیینه را؟ نُو به نُو، صد کینۀ دیرینه را؟.. ماهتابی با شفق، آمیخته‌ست خون پیشانی به رویش ریخته‌ست.. زخمه‌ها در پردۀ بیداد بود یک گلو، صد حنجره فریاد بود :: دید بالای بلندی، خواهر‌ است دست او گه بر فلک، گه بر سر است درد، در دل بود بر لب آه داشت یا «رسول‌الله» و «یا الله» داشت.. هر دو تن، گویی دو بی‌جان پیکرند شاهد جان دادن یکدیگرند در صدای او، ولی جوهر نبود جوهر گفتار، با خواهر نبود.. در نگاه خود، پیام صبر داشت کوه را با استواری وا گذاشت ای امید من برو اینجا مباش خود نمک بر زخم‌های من مپاش.. رُو به خیمه رهبری آغاز کن خار، بَر کَن، راه طفلان باز کن ماه من، منظومه‌ام را کن رَصَد بوی آتش بر مشامم می‌رسد.. آسمان در شب، پر از اَنجُم شود در دل شب، قرص ماهم گم شود جستجوی خویش را دنبال کن گر نجُستی، روی در گودال کن.. کودکان ما همه دُر‌دانه‌اند گِرد شمع داغ‌ها پروانه‌اند بر سر بیمار من تیمار باش در کنارش کاروان‌سالار باش.. :: هر چه گفتش چشم بربند از حسین زینب، امّا دل نمی‌کَند از حسین داشت یک تن بیمِ جان دو امام گاه در گودال، دل، گه در خیام زین طرف، بی‌یار، مانده یک غریب ز آن طرف، بیمار می‌خواهد طبیب مرغ دل، گه در حرم، پَر می‌کشید گه به سوی قتلگه، سر می‌کشید.. بود زینب، مُحرِمِ حجّ وفا گه به سوی مَروه، گاهی در صفا زیر پایش دید می‌لرزد زمین رنگ گردون، همچو روی شرمگین.. آب‌ها، گویی تلاطُم می‌کنند بادها هم، راه خود گم می‌کنند جامه گردون در خُم نیلی زند خود به روی خود، شفق سیلی زند ز آسمان، خورشید باشد جلوه‌گر یا که داغی را نهاده بر جگر؟.. رنگ از مهتابِ روی او پرید بوی پرپر گشتن گُل را شنید عشق، کوه صبر را از جای کَند رفت سوی مجمر آتش، سپند پای از ره ماند، امّا دل دواند بر زمین چون سایه، خود را می‌کشاند.. با تن بی‌جان، سوی جانانه رفت شمع، سوسو می‌زد و پروانه رفت.. آمد و دید از عِناد قوم کین گوشوار عرش، بر روی زمین.. بانگ زد: آیین مهمانی‌ست این؟ کافران! رسم مسلمانی‌ست این؟.. آه ای نفرین بی‌حد، بر شما نیست آیا یک مسلمان در شما؟ این گلو را مصطفی بوسیده‌ست صد گُل از گلبرگ رویش چیده‌ست.. دیدۀ او،‌ مشعل اُمّ‌القُرا‌ست سینۀ او، لوح محفوظ خداست سرخ بود این گُل، که بر آن رنگ زد؟ کی به یک آیینه، صد‌ها سنگ زد؟ این شَفَق‌رخسار، ماه زینب است کعبۀ دل، قبله‌گاه زینب است.. از لبش دارد حیات، آب حیات دست هَستی خواهد از دستش برات.. :: دیده‌ای در پیش چشم خواهری خنجری و، قاتلی و، حنجری؟.. دیده‌ای روی حریر، الماس را؟ دیده‌ای داسی نبُرّد یاس را؟.. خواهر از این سو و از آن سو، عدو بود یک خنجر، به روی دو گلو گر چه او را طاقت دیدن نبود هم‌چنان‌ وحی،‌ آمد از بالا فرود لیک با او هاله‌ای از نور بود چشم خفّاشان به رویش کور بود از خدای عشق، نیرو می‌گرفت صبر، زیر بازوی او می‌گرفت پیکر بی‌جان خود را می‌کشاند می‌فتاد و عشق او را می‌دواند تا حسین از عزم او آگاه شد صحنه بیش از زخم‌ها، جانکاه شد گفت، ای همسَنگر من خواهرم ای تو ناموس خدا رُو در حرم.. باز سوی خیمه‌ها پیمود راه ای قلم برگرد سوی خیمه‌گاه.. بس زبان افصح اینجا لال شد کسی چه می‌داند چه در گودال شد.. هر قلم اینجا شکسته بهتر‌ است جز لبان عشق، بسته بهتر‌ است :: نِی توان دارد زبان، بر گفتنش نِی دلی را طاقت بشنفتنش.. آیه‌های عاشقی تفسیر شد خنجری با حنجری درگیر شد.. باغ را عطر خدا پُر کرده بود کربلا را دو صدا پر کرده بود خواهری گفتا: به قربان سرت بانویی گفتا: بمیرد مادرت آسمانا، گریه سر کن بر زمین «سر بریدند آسمان را در زمین» ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
سرم خاک کف پای حسین است دلم مجنون صحرای حسین است بُوَد پرونده‌ام چون برگ گل پاک در این پرونده امضای حسین است بهشت ارزانی خوبان عالم بهشت من تماشای حسین است به‌وقت مرگ چشمم را نبندید که چشم من به سیمای حسین است تمام هستی‌ام باشد دل من که لبریز از تولاّی حسین است چراغ از بهر قبر من نیارید چراغم روی زیبای حسین است خوش آن صورت که در فردای محشر بر آن نقش کف پای حسین است دلی جای خدا باشد که آن دل پر از نور تجلاّی حسین است نترسانیدم از روز قیامت قیامت قدّ و بالای حسین است ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
ای کاش مردم از تو حاجت می‌گرفتند از حالت چشمت بشارت می‌گرفتند باید به‌جای بردن انگشتر از دست از فیض انگشتت اشارت می‌گرفتند وقتی‌که قرآن تو را از نی شنیدند درسی فراتر از تلاوت می‌گرفتند... باید زِ کام خشک سقای تو در آب درس وفاداری و غیرت می‌گرفتند افسوس از آن مردمانی که سرت را از دست یکدیگر غنیمت می‌گرفتند ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق سلام آن‌ که کند جان فدای جانانش سلام کرد بر آن گونه‌های خاک‌آلود بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش سلام کرد بر آن بوسه‌گاه نورانی سلام آن‌ که کند جان خویش قربانش سلام آن‌ که دلش زخمی مصیبت‌هاست سلام آن‌ که اگر بود کربلا، جانش، میان طف، سپر نیزه و سنان می‌شد و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش... سلام آن‌ که اگر نینوا حضور نداشت علی‌الدوام شده نالۀ فراوانش سلام آن‌ که سرازیر می‌شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
ابتدا گریه انتها گریه می‌کشد آخرش مرا گریه گریه گریه، همیشه می‌چسبد در علن گریه در خفا گریه مدتی هست دائم الاشکم بی‌صدا گریه، با صدا گریه (زخمی‌ام التیام می‌خواهم)* مرهمِ دردِ بی‌دوا گریه غزل و اشک، یار دیرین‌اند به غزل می‌دهد صفا گریه غزل است این؟ بعید میدانم واژه واژه هجا هجا گریه آخرش بی بهانه، بی‌علت می‌رود سمت کربلا گریه :: حرف گودال شد، چه باید کرد؟ در دوراهی مرگ یا گریه شاه از روی زین زمین افتاد شد تمامیِ ماسوا گریه تا که افتاد، مادرش غش کرد خواهرش ناله زد وَ ما گریه چقدر کار شمر طول کشید از سرِ ظهر تا عشا گریه می‌کند کندیِ سرِ خنجر به سری که شد از قفا... گریه ✍️ و *سیدحمیدرضا برقعی 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
هرروز سر بر زانوی غم گریه کردم بر اشرف اولاد آدم گریه کرم در خانه‌ها منبر به منبر روضه خواندم در کوچه‌ها پرچم به پرچم گریه کردم من سال‌های سال قبل از خنجر شمر بر ضرب تیغ ابن ملجم گریه کردم کوه گناهی را خدا می‌بخشد از مهر وقتی به‌قدر بال شبنم گریه کردم.. تا نوحه‌خوان دم داد «ای اهل حرم» را با مشک پاره‌پاره آن دم گریه کردم بر آن هزار و نهصد و پنجاه زخمش دیدم فقط اشک است مرهم، گریه کردم.. مقتل نوشت از تشنه‌کامی تار می‌دید با چشم کوثر، چشم زمزم گریه کردم هی با لهوفش روضه خواندم، روضه خواندم هی با مُقَرّم گریه کردم، گریه کردم فردا که می‌فهمم بهای اشک من چیست افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا برای گفتن اللّه‌اكبر، اكبر آوردم... علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با كشتن من دین تو جاوید می‌گردد برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم برای آن‌كه قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مركب‌ها، خدایا پیكر آوردم علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم... من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
ای روضه‌روضه داغ تو جان‌سوز، یا حسین ای داغ تا همیشه جهان‌سوز، یا حسین با روضۀ تو دم به دم آتش گرفته‌ام با بیت بیت محتشم آتش گرفته‌ام «باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» این ماتمی که آتش آن در جهان گرفت داغی که شعله‌اش به پر قدسیان گرفت داغی که برد تاب و توان از دل همه شاید که خوانده با دل بی تاب فاطمه «ای کشته فتاده به هامون حسین من ای ماه دست و پا زده در خون حسین من» بودند دیو و دد همه سیراب و ای دریغ در خیمه‌های آل عبا تیر بود و تیغ مهجور مانده است سلیمان کربلا غوغا به پاست در دل میدان کربلا نبض زمین و نبض زمان نامرتب است انگار وقت رفتن خورشید زینب است محشر شده‌ست در دل اهل حرم به پا غرق تلاطم است دگر خاک نینوا حالا حسین آن‌که جهان بی‌قرار اوست دل از جهان بریده و خود بی‌قرار دوست او می‌رود که زنده کند خاک مرده را این خاکیان دل به مذلت سپرده را او می‌رود قیامت عظمی به‌پا کند این خاک معصیت‌زده را کربلا کند لب تشنه می‌رود سوی گودال قتلگاه خورشید می‌رود که شود روشنای راه گویا زمان معجزه‌های پیمبری‌ست اعجاز او ولی همه از جنس دیگری‌ست معراج اوست از دل گودال قتلگاه تنها و تشنه، بی‌کس و مظلوم و بی‌سپاه از خون وضو گرفته و قد قامت الصلات صف بسته‌اند پشت سرش عرش و کائنات برپا شده‌ست در دل مقتل نماز او زیباتر است از همه راز و نیاز او در سجده از تمام جهان دل بریده است تنها که نیست؛ لشکر کوفی رسیده است سرنیزه‌ای برای طواف سر آمده تیری به استلام لب و حنجر آمده «انا الیه...» بر لب و... عالم به تاب و تب چشمش به سوی زینب و... عالم به تاب و تب وقت نماز سر شده بر روی نیزه‌ها قد قامت الصلات بخوان خاک کربلا معراج اوست در دل خون دیدنی شده قرآن آیه آیه چه بوسیدنی شده «وَ اَم حَسِبتَ» کار جهان را نظاره کن خورشید روی نیزه! طلوعی دوباره کن! ✍سروده گروه ادبی 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
یاران حسین با خطر می‌مانند امثال حبیب، بیشتر می مانند این بار چراغ خیمه خاموش شود از مدعیان چند نفر می‌مانند ✍ @dobeity_robaey
امشب میان روضه‌ی اطفال کربلا حتماً برای مردم غزه دعا کنید ✍️ @hosseinieh_net
نشسته سایه‌ای از آفتاب بر رویش به روی شانه‌ی طوفان رهاست گیسویش ز دوردست، سواران دوباره می‌آیند که بگذرند به اسبان خویش از رویش کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم که باد از دل صحرا می‌آورَد بویش کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم کسی چنان که به مذبح بُرید چاقویش نشسته است کنارش کسی که می‌گرید کسی که دست گرفته به روی پهلویش هزار مرتبه پرسیده‌ام ز خود که او کیست که این غریب، نهاده‌ست سر به زانویش کسی در آن طرف دشت‌ها نه معلوم است کجای حادثه افتاده است بازویش کسی که با لب خشک و ترک ترک شده‌اش نشسته تیر به زیر کمانِ ابرویش کسی‌ست وارث این دردها که چون کوه است عجب که کـوه ز ماتم، سپید شد مویش عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان که عشق می‌کشد از هر طرف به هر سویش طلوع می‌کند اکنون به روی نیزه سـری به روی شانه‌ی طوفان رهاست گیسویش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نسیم تلخِ پُر از انکسار می‌آید و ذوالجناح دگر بی سوار می‌آید تمام فاجعه را با دو چشم خود دیده که ناله می‌زند و بی قرار می‌آید فقط نه کرب و بلا و مدینه و مشعر صدای ناله‌ای از مُستجار می‌آید میان خیمه‌ی آتش گرفته، غیر از غم سراغ اهل حرم، اضطرار می‌آید غروب با خودش انگار غربت آورده ز سمت خیمه صدای «فرار» می‌آید یکی دوید، گمان می‌کنم سر آورده چقدر با عجله! از شکار می‌آید؟ تمام لشکر ابلیس غرق شادی بود از این به بعد چه بر روزگار می‌آید؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e