eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
314 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بر درد تنهایی دچارم ای نگارم پایان ندارد انتظارم ای نگارم پاییزی ام، هجران امانم را بریده برگرد ای باغ و بهارم ای نگارم خواب مرا فکر وصال از من گرفته هر شب به یادت بی قرارم ای نگارم @hosenih آواره ای بودم مرا نوکر نوشتی نوکر شدن شد افتخارم ای نگارم با تو که باشم قدر یک دنیا می ارزم منهای تو، بی اعتبارم ای نگارم این آبرو، این اشک ها، این مهر زهرا من هر چه دارم از تو دارم ای نگارم بخشید اگر ما را خدا لطف خودت بود ای رحمت پروردگارم ای نگارم می ترسم از جان کندنم، پیشم میآیی؟ در وقت سخت احتضارم ای نگارم مثل همیشه آخر کارم، خودم را دست رقیه می سپارم ای نگارم کنج خرابه ناله زد فخر دو عالم بابا بیا امشب کنارم ای نگارم @hosenih دیگر نمی بینم سرت را روی نیزه کم سو شده چشمان تارم ای نگارم بر ما اسیرانِ زمین خورده نظر کن بالانشینِ نی سوارم، ای نگارم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اول تو را سرود لبم انتها لبم از شوقِ پر کشیدن سویت لبالبم در سینه ام محبت و بر لب ثنای تو صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم @hosenih امشب فقط تو را سر سجاده خوانده ام این بار پا نداد به ذکر و دعا لبم من پا به پای عمه ی خود جنگ کرده ام نشنید دشمنت به خدا هیچ جا لبم... ...بگشایم و شکایتی از دردها کنم راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده بوسید اگر که باز لبت بی هوا لبم @hosenih چشم و مشام پر شده از بوی آب و نان اما نخورده است به آب و غذا لبم "صد بار لب گشودم و بیرون نریختم خون ها که موج میزند از سینه تا لبم" با من نگو که از چه لبت این چنین شده؟! دارد هزار قصه و صد ماجرا لبم خونی و خشک و پر ترک و حاصلش شده چیزی شبیه نقشه ى جغرافیا لبم @hosenih دستش بزرگ بود، نگینش بزرگ بود بیهوده نیست این که شده جا به جا لبم بابا ببخش این لب و دندان خونی ام می خواست تا کند به لبت اقتدا لبم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در سینه، نیتم همه اش نذر تو حسین حالِ عبادتم همه اش نذر تو حسین خرده فروش نیستم و عمده می دهم یکجا محبتم همه اش نذر تو حسین @hosenih روزِ ازل خدا گل من را که می سرشت بنوشته قسمتم همه اش نذر تو حسین تا زنده ام برای شما سینه می زنم نیرو و قوتم همه اش نذر تو حسین از لطف مادرم همه عمرم فقط شده این جمله عادتم: "همه اش نذر تو حسین" مادر، پدر، برادر و خواهر، قبیله ام این جان و ثروتم همه اش نذر تو حسین فرموده است پیر جماران به عالمی: ارکان نهضتم همه اش نذر تو حسین @hosenih در اوج روضه، گاه فقط آه می کشم این آه حسرتم همه اش نذر تو حسین *** کنج خرابه بغض گلویش گرفت و گفت: این اوج غربتم همه اش نذر تو حسین مویم به یاد زلف تو بابا سپید شد غرق شباهتم... همه اش نذر تو حسین هر ضلع و هر وجب ز تنم درد می کند دردِ مساحتم همه اش نذر تو حسین @hosenih لکنت زبان گرفته ام از بعدِ... بگذریم اصلا فصاحتم همه اش نذر تو حسین گفتم گله کنم ز تو اشکم امان نداد خوردم شکایتم... همه اش نذر تو حسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل به دنبال تو می گشتم تمام این چهل منزل به تو حق می دهم با سر به سوی دخترت آیی که یک عاشق شبیه تو ندیدم شاه دریادل @hosenih به اشکِ چشم و مژگانم زنم من آب و جارویت کمی خاک است و خاکستر میان ما شده حائل فقط قاری من باش و دگر قرآن نخوان جایی اگر هم آیه ای بر تو به روی نیزه شد نازل ز چشمت خواندم انگاری که پرسیدی ز احوالم خبر داری که با صورت، زمین خوردم من از محمل؟ پدر بعد از عمو جانم، رسیده بر گلو جانم زمین خوردم مرا از مو کشید آن رومی جاهل عدو دنبالم افتاد و ز ترسش زیر لب گفتم: أغثنی یا اباالقربة، أغثنی یا ابافاضل @hosenih لگد زد سمت پهلویم، ولی من در تکاپویم چرا بوی تو را دارد شیار چکمه ی قاتل؟ پدر شیرین زبان بودم ولی دستان سنگینش گرفت از من توان گفتن یک جمله ی کامل شبیه مادرت دستم مرا از پا در آورده نمازم دردسر دارد، قنوت من شده مشکل ز دلسوزی زنی آمد به دستش نان و خرمایی به من رو کرد و تعارف زد: "بگیر این لقمه را سائل" @hosenih اگر عمه نبود اصلا نمی دانم چه می کردم جسارت کرد آن شامی در آن بزم و در آن محفل شدم خسته دگر بابا، مرا باخود ببر بابا هزاران حرف ناگفته، شود کتمان میان دل ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اول شعر که یارب بشود خوب تر است عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است هر کسی در پی وصل است بگویید به او: با توسل که مقرّب بشود خوب تر است @hosenih سجده بر تربت ارباب سراسر نور است سجده با اشک، مرکّب بشود خوب تر است ذکر خوب است... بگویید... ولی معتقدم نام ارباب که بر لب بشود خوب تر است پیر ما گفت: اگر قامت رعنای شما در حسینیه مورّب بشود خوب تر است سینه و صورت ما پر شده از مشق حسین آسمان غرق ز کوکب بشود خوب تر است @hosenih اربعین گر که بنا نیست بخوانند مرا اشک و تب روزی هر شب بشود خوب تر است باده ی ناب حسین است و بدانید اگر ساغر از باده لبالب بشود خوب تر است سائل روضه شریف است ولی سائل اگر سائل حضرت زینب بشود خوب تر است @hosenih گر بنا هست کسی خادم این خانه شود عبد زینب که ملقّب بشود خوب تر است **** عمه گیسوی مرا شانه بزن، موی سرم قبل دیدار مرتّب بشود خوب تر است دستم آرام بگیر و به روی سینه گذار دست بر سینه مودّب بشود خوب تر است... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عمو عباس... سرم درد میکنه عمو جون بال و پرم درد میکنه شبا وقت خوابیدن کلافه ام جای سنجاق رو سرم درد میکنه @hosenih بچه های شام به من می خندیدن وقتی نیستی جیگرم درد میکنه نه درست بسته میشه نه وا میشه پلک من کرده ورم... درد میکنه دستمُ سمت موهام دیگه عمو نمی تونم ببرم... درد میکنه @hosenih نمیتونم بالا نِی ببینمت آخه خیلی کمرم درد می کنه دعا کن بمیرم و راحت بشم چند شبه خیلی سرم درد می کنه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ مبتدای زندگی من خبر از پیری است حال موهایم پدر آشفته از درگیری است فعل إضرب را مؤکد من چشیدم در مسیر یک تمیزش در دهان، دندان لق شیری است @hosenih صورت نیلی و پهلویم عذابم می دهند درد پهلو بیشتر، هرچند این تقدیری است تا که می خوردم زمین گیسوی من را می کشید واقعا این زجر یک دیوانه ی زنجیری است خواب بودم بین صحرا بر سرم فریاد زد حربه ی این نانجیب از پشت غافل گیری است گوشوارم را شکست آن مرد وقت غارتم گوشوار دخترش دیدی پدر؟! تعمیری است @hosenih عمه گوشم را گرفت اما شنیدم جمله ای جمله ای که درخور یک دشمن تکفیری است خوابِ وصل تو پریشان کرده من را نیمه شب "سر رسیدی"... خواب من را هم عجب تعبیری است دردهایم گفته ام حالا بگو بابا چرا چشم هایت جای نیزه... گونه ات شمشیری است؟! @hosenih بعد تو نه عمه میخواهد بماند نه که من مرگ من باسرعت اما مرگ او تاخیری است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خسته ام از بس که بوسیدم تو را از راه دور قامت نیزه بلند و قلب دختر سوخته بس که دیدم جای سنگی را روی پیشانی ات اشک ، هم حتی درون دیدهء تر سوخته @hosenih سوختم اما نه به اندازهء تو در تنور حتم دارم صورت تو ده برابر سوخته پشت عمه زینبم سنگر گرفتم بین دود تا که من کمتر بسوزم جاش ، سنگر سوخته آتش از بالای خیمه ریخت بر سرهای ما چادر و پیراهن ما بعدِ معجر سوخته گر مرتب نیست موهایم به من خرده مگیر علتش این است موهایم روی سر سوخته بر روی خار مغیلان بارها خوردم زمین آبله دارد کف پایم سراسر سوخته عمه می گوید شبیه مادرت زهرا شدم پشت در انگار دست و پای مادر سوخته @hosenih تا توانستند ما را هر کجا سوزانده اند کربلا خیمه ، مدینه خانه و در سوخته راستی بابا نگفتم بیشتر از من رباب زیر نور آفتاب از داغ اصغر سوخته ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مثل قدیم با دل من ، سر نمیکنی جانم به لب رسید ، تو لب تر نمیکنی حرفی بزن ، جواب تو والله سنگ نیست از چه هوای سوره ی کوثر نمیکنی؟ اینجا خرابه است ، ورودیِّ شام نیست اینجا تو فکر غارت معجر نمیکنی @hosenih اینجا سه شعبه نیست، مرا در بغل بگیر با من تلافی علی اصغر نمیکنی؟ اینجا فراق هست، عزا هست، غصه هست اینجا حساب روضه ی دیگر نمیکنی این دختر نحیف ، همان نازدانه است فهمیدم از نگات که باور نمیکنی @hosenih من هیچ ، سر به عمّه بزن ، اذیت شده فکری به حال غصه ی خواهر نمیکنی؟ با آن لبی که چوب زدند و حصیر شد یک بوسه نذر گونه ی دختر نمیکنی؟ روی رگ تو بوسه ی خنجر مشخص است فکری به حال بوسه ی خنجر نمیکنی؟ @hosenih دستان زجر و سنِّ مرا در نظر بگیر دیگر مرا قیاسِ به مادر نمیکنی فرقی نمی کند که چطوری، فقط بمان بابا تو فرق، بی سر و با سر نمیکنی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شعله‌های خیمه‌ها موی سرش را... بگذریم رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم یک پدر با چشم‌هایی نیمه‌باز از روی نی سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم @hosenih هر زمان چشمش به سرها می‌خورد در بین راه شمر پیش چشم‌هایش خنجرش را... بگذریم درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو می‌گرفت با لگد آرام شد تا مادرش را... بگذریم در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه خواند لالایی که قدری اصغرش را... بگذریم @hosenih با عمو عباس گفت آخر نمی‌بینی مگر خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم *** با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست دل‌خوش است از این‌که بر سر معجرش را... بگذریم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ﺳﯿﻼﺏ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﺩ ﺧﺴﻮﻑ ﺷﺐ ﻗﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ قبلا صدای ناله او سوز و آه داشت این مشت آخرى اثرش را گرفته بود آن زیر ﭘﺎ فتادن مابین كوچه ها تاب و توان بال و پرش را گرفته بود @hosenih بازار شام عمه نشد یاریش كند چون تازیانه ها سپرش را گرفته بود هر جا که خورده بود نگاهش به دست زجر بی اختیار باز سرش را گرفته بود شیرین زبان خانه ارباب ای دریغ تلخی این سفر شكرش را گرفته بود @hosenih ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺵ ﮐﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﻋﻤﯿﻖ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﭘﺎﯼ ﺧﯿﺰﺭﺍﻥ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خاك قدم رقیه باشی عشق است زیر علم رقیه باشی عشق است @hosenih با مهدی صاحب الزمان از ره لطف یك شب حرم رقیه باشی عشق است ⏭ هر جا سخن از رقیه جان می آید صوت صلوات عرشیان می آید @hosenih در مجلس این سه ساله من معتقدم عطر خوش صاحب الزمان می آید ⏭ امشب كرم رقیه را می بینیم خیر قدم رقیه را می بینیم @hosenih این حرف تمام عاشقان است حسین پس كی حرم رقیه را می بینیم ⏭ در محفل عشقتان ادب آوردم غم از دلتان برده طرب آوردم @hosenih یادت نرود یك صلواتی بفرست تا نام رقیه رابه لب آوردم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شد قامت پیغمبر از این اجر خمیده بر صورت معصوم تو زد "زجر" کشیده @hosenih بعد از تو به هر کس که ستم دید به ناحق گفتیم خدا رحم کند، "زجر کشیده" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ابر هی در صورت مهتاب بازی می کند باد دارد توی زلفت تاب بازی می کند لب ز چوب بی حیای خیزران پاره شده مثل آن ماهی که با قلّاب بازی می کند @hosenih گفته ام با بچه ها بابای من می آید و دامن من را پر از اسباب بازی می کند عمه جان دیده که هرشب تا دم صبحی رباب با علیِ اصغرش در خواب بازی می کند @hosenih عمه گفته قحطی آب است تا پایان راه پس چرا آن مرد دارد آب بازی می کند؟ من اگر دردانه ات هستم به جای من چرا باد دارد توی زلفت تاب بازی می کند؟ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نامی شدی، روی لب اینیّ و آنی یا شایدم بابای از ما بهترانی بدجور سیلی خورده ام این چند روزه خوردم، ولی حتی دریغ از تکّه نانی من که توان راه رفتن هم ندارم حالا سوال من، تو آیا می توانی؟ @hosenih ای وای یادم رفت، تو که پا نداری یک سر، نه دستیّ و نه حتی استخوانی جای تو خیلی بهتر از اینجاست بابا با خیل یارانت در اوج آسمانی یا با عمو پیش امیرالمومنینی یا پیش زهرا در بهشت بیکرانی @hosenih بابا سلامت را به عمّه می رسانم بابا سلامم را به مادر می رسانی؟ من مانده ام با روزگار سرد تقدیر با این همه نامردمی، نامهربانی شاید نیاوردی به جا این دخترت را یا شایدم بابای از ما بهترانی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نفس نمانده که از تو بپرسم از سر و رویت لبی نمانده برایت بپرسی از سر و رویم بیا بگو که چرا خون نشسته بر سر مویت بگو که با تو بگویم ز آتش سر مویم تو و لبان پر از خون ، من و کبودی صورت تو از کدام بگویی من از کدام بگویم @hosenih رسیده ای و نشستی دقایقی به کنارم چه خوب بود می امد به همره تو عمویم ز پلک پاره خود کن نظاره دختر خود را ببین که بغض غریبی گرفته راه گلویم گمان کنم که ز چهره دگر مرا نشناسی چنان به صورت من زد ، نه بهتر است نگویم @hosenih ببین که زائر زهرا شدم میانه ی صحرا دمی که مادرت آمد در آن میانه به سویم نمی شود ز لبانت یکی دو بوسه بگیرم ترک ترک پر زخم است هر کجا که بجویم بیا و دختر خود را ببر تو از دل ویران دگر نمانده توانی که این مسیر بپویم @hosenih به قصد کشت مرا می زند حرامی بی دین هر آن زمان که به لب نام دلربای تو گویم *** عیان شود به قیامت شکوه و جاه و جلالم چو قبر مخفی یاس مدینه سر مگویم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد دنبالِ او شبِ تار صیاد رفته باشد فهمیده‌ام در این شهر معنایِ سیری ام را از ضربِ دست خوردم دندانِ شیری ام را نامحرمی که با خود دیشب سرِ تو را داشت وقتی به گوشِ من زد انگشتر تو را داشت @hosenih طفلی که خنده می‌زد بر این لباسِ پاره او گوشوارِ من داشت من زخم گوشواره من خار می‌کشیدم با ناخُنی شکسته او با گُلِ‌سر من گیسوی خویش بسته وقتی که شعله اُفتاد از بام رویِ معجر نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر @hosenih من باز ماندم از درد از فرطِ ناتوانی او رفت و پیشِ پایم انداخت تکه نانی من سخت باز کردم انگشتِ کوچکم را او رفت و بینِ دستش دیدم عروسکم را دیشب که خواب رفتم یک‌بار بی عمویم زنجیرِ دست و پایم پیچید بر گلویم @hosenih از کوفه آمدی و سنگِ صبور داری رنگِ محاسنت زرد بویِ تنور داری ای سر بیا که مُردم از دخترانِ شامی از خنده های کوفی از خیزرانِ شامی ای کاش پای حلقت می‌مُرد دخترِ تو آری هنوز گرم است رگ‌های حنجر تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ((اَصلا رقیه نه به خدا دختر خودت یک شب میان کوچه بماند چه می کنی)) در بین ازدحام و شلوغی بترسد و یک تن به او کمک نرساند چه می کنی @hosenih اَصلا خیال کن که کسی دختر تورا در بین جمعیت بکشاند چه میکنی یاکه خدانکرده کسی روی صورتش سیلی محکمی بنشاند چه می کنی @hosenih یا فرض کن که دخترتو جای بازی اش هرشب دعای مرگ بخواند چه میکنی اَصلا کسی بیاید و با تازیانه اش خاک از لباس او بتکاند چه میکنی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گویا به سر رسیده غم انتظــارها از راه آمده است نگــارِ نگـــارها بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من چشمی که خون شده ز غم روزگارها @hosenih این گیسوان مختصرم فرش راه تو باقیش مانده است میان شرارها پاهای کوچکم پر آلاله ها شده بس که دویده ام پی تان در فرارها گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها خسته شدم پدر، نفسم بند آمده از بس که پا به پا شده ام با سوارها ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است از چشم های خیرۀ این برده دارها صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف مانده برای دخترتــــان یادگــارها بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند مکسوره ای شدم من از این انکسارها @hosenih مانند مـــادر تو شهید ولایتـــم در زیر تازیــانه و بین فشـــارها با گریه ام بساط ستم را به هم زدم آورده ام بـرای شما افتخـــارها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ آمدی با سر آمدی... چه کنم؟! بین تشت زر آمدی چه کنم؟! هر دو دستم شکسته اما تو با دو چشم تر آمدی؟! چه کنم؟! بس که دیروز خیزران خوردی با لب پر پر آمدی، چه کنم؟! از جراحات حنجرت پیداست از نوک نی در آمدی... چه کنم؟! چشم من تار و بسته شد، حالا... ... دیدن دختر آمدی؟! چه کنم؟! گیسویم درهم است... می بخشی؟ سرزده آخر آمدی چه کنم؟! بگذریم از خودت بگو بابا از خودت، از غروب عاشورا @hosenih تیر و شمشیر از این و آن خوردی از زمین و از آسمان خوردی آیه خواندی برایشان اما سنگ از قوم بد دهان خوردی خاطرم مانده عصر عاشورا نیزه ای را که از سنان خوردی دم مغرب به ما جسارت شد بر زمین لحظه ی اذان خوردی چقدر ضربه، بی امان خوردم چقدر ضربه، بی امان خوردی دشمنت تا مرا بلندم کرد زیر خنجر تکان تکان خوردی بگذریم از خودت نمی گویی حال من را چرا نمی جویی؟! @hosenih له شدم مثل یاسِ پژمرده صورتم شد کبود و خون مرده مثل مادربزرگ خود زهرا بازویم را غلاف آزرده این زبانم ز بس که می گیرد آبروی مرا پدر برده دختری از خرابه رد می شد گفت با خنده: این لگد خورده به لباسم چقدر خندیدند به غرورم چقدر برخورده بی خیال ای پدر کسی اصلا دخترت را کنیز نشمرده مثل سابق برات می ارزم؟! بغلم کن ببین چه می لرزم @hosenih شب وصلم عجب خجسته شده نافله خواندنم نشسته شده دیدی آخر تو را بغل کردم با همین بازوی شکسته شده خواهشی می کنم، به همراهت دخترت را ببر که خسته شده بی هوا روی خاک می افتم بند بند تنم گسسته شده باز لاله... دوباره پهلویم... بس که این زخم باز و بسته شده دخترت خسته است از این مردم بس که تحقیر و سرشکسته شده خسته ام بس که دردسر دارم من فقط حاجت سفر دارم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای زجر ! ای نامرد ! از جانم چه می خواهی از سیلی ات افتاد دندانم ، چه می خواهی @hosenih خنده ندارد بر زمین افتادن یک طفل خاکی شده موی پریشانم ، چه می خواهی صد بار گفتم بی حیا ، دعوا ندارم من شرمی کن از چشمان گریانم ، چه می خواهی چیزی نگفتم من ، نزن این قدر با شلاق زخمم ز سر تا پا ، نمی دانم چه می خواهی جان مرا بر لب رساندی ای خدا نشناس از دست تو مرگ است درمانم ، چه می خواهی خیلی تعصب بر عمو عباس دارم من کمتر بگو بد از عموجانم ، چه می خواهی @hosenih من دخترم نه مرد میدان ، کم بزن فریاد ای زجر ای نامرد از جانم چه می خواهی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دختری درد سرای بدنش را پر کرد لاله ی خون همه ی پیرهنش را پر کرد @hosenih مصحفش از قلم کعب نی آزرده شده خط کوفی همه ی لوح تنش را پر کرد گل لبخند به باغ رخ او پژمرده است ترک سرخ عقیق یمنش را پر کرد آنقدر گفت پدر با سر بی تن آمد نفحه ی سیب فضای چمنش را پر کرد @hosenih چون خدا خواست که گنجینه ی پنهان باشد خاک روی بدن بی کفنش را پر کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم درد دل های ▶️ بی حیا ها شرر شعله به آن لانه زدند ریختند خیمه و آتش به حرمخانه زدند @hosenih نانجیبان زمان بی خبر از قهر خدا آتش از روی جفا بر پر پروانه زدند خیمه آتش زدن آنقدر که تکبیر نداشت هلهله کردن و هی نعره ی مستانه زدند تو نبودی و ببینی که پدر طفلان را آمدند وقت غروب عده ای دیوانه زدند سنگ بسیار زدند در وسط کوی و گذر پیر زن ها به سرم سنگ، جداگانه زدند دیدم آن لحظه که از بام به روی مه تو سنگ هارا به لب و گونه و بر چانه زدند به ستوه آمدم هر بار که گفتم بابا... تازیانه به سر و بر کمر و شانه زدند بست بر روی سنان چشم خودش را عباس دید سیلی به رخ دختر دردانه زدند @hosenih شانه لازم بشود موی گره خورده ولی چنگ بر موی پریشان عوض شانه زدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تویی زخمی ترین سر در میانِ این همه سرها امان از سنگها و چوبها و تیغ و خنجرها @hosenih ز سنگ کوفی و شامی که می بارید از هر سو شکسته از شما سرها ، زِ زنهای حرم پرها به دخترهای شامی گفته بودم من پدر دارم عزیزم حیف شد شب آمدی خوابند دخترها تنور خانۀ خولی چه کرده با سرت بابا که رفت از یاد من دیگر جراحتهای پیکرها چه می شد گر که من را هم سفر می بردی ای بابا به همراه عزیزان و عموها و برادرها خودت از عمه های من تشکر کن که در هر جا برای جسمِ دخترها سپر بودند خواهرها من و زجر و من و سیلی من و رخسارهء نیلی بده حق خسته ام دیگر ز تکرارِ مکررها پدر در ماجرای آتش و خیمه خدا داند که دلها سوخته بدتر زِ چادرها و معجرها @hosenih من از افسردگی های رباب اینگونه فهمیدم که هجران بد اثر دارد به روی قلب مادرها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نگاهی کن به قدرِ یک اشاره ندارم غیر عشقت راه چاره @hosenih بلندم کن! دخیلکْ یا رقیه(س) ببین محکم زمین خوردم دوباره! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih