✔️ مثل نقّارهها
✍️ مرضیه رمضانقاسم، عضو تحریریه مدادالفضلاء
صدای نقّارهخانه را دوست داشت فکر میکرد آهنگ موسیقیائی نقاره دارد درد و دلِ سوزناکِ خود را با سوز و گداز با امامش در میان میگذارد.
غبطه خورد به حال نقارهها و نقّارهزنها.
دلش میخواست مثل نقّارهها تمام دردهای ناگفتهاش را بلند فریاد بزند اما کسی از راز و رمزش آگاه نشود.
زمان زدن نقارهها در صحن آزادی نالهاش را آزاد کرد و در بلبشوی صداهای در هم افتادهی نقارهها او هم دردهای خود را واگویه کرد.
نقّاره زدن که تمام شد، سبک شده بود همچون قاصدکی سبکبال.
#امام_رضا (ع)
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔔 امتحان و فتنهها
✍️ مجتبی میرزایی، عضو تحریریه مدادالفضلاء
دیشب و امروز صبح در حرم آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام غوغایی بوده و مردم عاشق جهت زیارت و عزاداری سنگ تمام گذاشته اند.
اما ظاهراً برخی از آقایان مدّاح با سوء استفاده کردن از احساسات مردم برخی جملاتی را بیان کرده اند که مُشعر اختلاف و دشمن شاد کن هست.
مثلاً یک بیت شعر خوانده اند به این مضمون که شمایی که اعتقاد به شفاعت امام رضا(ع) ندارید و با ماسک اومدی چسبیدی به پنجره فولاد، برو و پنجره فولاد رو ول کن.
باید به این برادر و سایر طرفداران این خط فکری عرض کنم که ایمان درجاتی دارد.
در اصحاب پیامبر و اهل بیت نگاه کنید. با هر فردی در سطح خودش برخورد میشود.
اگر شما درجه ایمانتان بالا هست نباید بقیه را برانید. یا بقیه را بی دین بحساب بیاورید و تحقیر کنید.
مگر امام رضا(ع) برای شما هست که تعیین تکلیف میکنید که بماند و کی برود؟!
هرکه ایمانش بالاتر هست متواضع تر و نسبت به زیر دستان با ادب بیشتر برخورد میکند.
در ایامی که فتنه ها و امتحانات گوناگون به سراغ انسان میآید به توصیه شهدا نگاه کنید به دو لب مبارک رهبری که ایشان چه میفرمایند.
اگر امروز در ولایت پذیری از رهبری نمره قبولی گرفتیم ان شاء الله فردا روزی که بزودی خواهد بود ان شاء الله در ولایت پذیری از موعود حضرت حجّت عجّل الله تعالی فرجه الشّریف سربلند بیرون خواهیم آمد.
والعاقبة للمتّقین.
#امام_رضا (ع)
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#نوشته_جات
🔗 مروری بر دیدگاه نویسندگان حوزوی
✍️محمدجواد محمودی در مطلبی با عنوان «جعل شخصیت» نوشت:
یکی از دلایلی که امروز #فضای_مجازی به طرز شگفتانگیزی توانسته در میان جوامع گسترش و محبوبیت پیدا کند این است که این فضا، محدودیتهای فضای حقیقی را ندارد؛ یعنی همانقدر که عدم محدودیت زمان و مکان در این فضا، سبب تسریع انتقال و مبادلات پیام برای بشر شده است، امکان به نمایش گذاشتن آنچه که افراد دوست دارند باشند(نه آنچه که هستند) در مقابل دیگران، به راحتی فراهم شده است.
در این زمینه قانونی هم وجود ندارد که جعل شخصیت را جرم بشمارد چون انقدر این مسئله گسترده است که به این راحتی قابل تشخیص نخواهد بود و جذابیت کار هم به همین است. همانطور که اگر روزی در فضای حقیقی جعل امضا قابل تشخیص نباشد، خیلی افراد سود خواهند برد، از اینکه جعل شخصیت در این فضا به راحتی قابل شناسایی نیست نیز خیلی افراد لذت میبرند فلذا انواع شبکههای اجتماعی میشود جولانگاه انواع خودنماییها و ویترین سازیها در مقابل دیگران.
🔗 متن کامل...
✍️ معصومه حیدریان منش در مطلبی با عنوان «حکایت من و کلاسهایم» نوشت:
بزرگترین جاذبهی مغناطیسی ایران حرم امام رضا علیه السلام است که اکنون مرا معلق کرده بود سبک بال شده بودم برای حضور و البته امیدوار
کارها را ردیف می کنم می خواهم این بار اول وقت به کلاس برسم شور و هیاهوی بچه ها حیاط مجتمع را پر کرده نمی دانم با این شعارهای شیرین مجال آموزش توحید را پیدا می کنم یا نه. مثلا پنجره هایمان دو جداره است اما با همه تکنیک ها و خودنمایی هایش حریف اشتیاق بچه ها نمی شود اشکال ندارد مثلا ما عقاید داریم و کلاس روبرو ورزش.
حالا که همه چیز مجازی شده چرا من بهره مند از زیارت مجازی نشوم سریع با اپیلیکشن رضوان وارد روضه ی منوره می شوم
به تو از دور سلام امام مهربانی ها ...
🔗 متن کامل...
✍️ عصمت مصطفی در مطلبی انتقادی به برنامه های مذهبی رسانه ملی نوشت:
مدتی است که برنامه های به ظاهر مذهبیِ تلویزیون به این جهالت دامن می زند و در این قاب مردانی از تبار روحانیون نیز دیده می شوند.
کدام جهالت؟ این که گوشی را بدهد دست امامان مورد قبول شیعه و واسطه بشود برای رساندن پیام شیعیان به امامشان!
تا همین حد تاسف برانگیز!
🔗 متن کامل...
✍️ سلاله اخلاقی در مطلبی با عنوان «آموزش خودمدیریتی و بالابردن عزتنفس در نوجوانها» نوشت:
باتوجه به این که نوجوانها دارای هیجان بالا هستند؛ والدین با کنشگری مناسبی که نسبت به آن هیجانات انجام میدهند، میتوانند به حفظ تعادل رفتار نوجوان کمک کنند. پس آموزش راهبردی مدیریت هیجان و خودگردانی یا خودمدیریتی و همچنین ارتقاء سطح خودباوری افراد به خصوص نوجوانها موجب افزایش سطح بهداشت روانی جامعه، رفع استرسها و همچنین پیشگیری از سقوط نوجوانان به ورطهی آسیبهای اجتماعی میشود. تنظیم هیجانات شامل همهی راهبردهای آگاهانه و غیرآگاهانه است که برای کاهش مؤلفههای هیجانی، رفتاری و شناختی یک پاسخ هیجانی به کار برده میشود. زمانی که والدین نسبت به ابعاد زندگی خود و فرزندان تمرکز پیدا کردند این امر منجرمیشود که به سمت سبکهای صحیح زندگی اسلامی حرکت کنیم.
🔗 متن کامل...
نجمه صالحی با عنوان «روزی که آه کامل شد» چنین قلم زد:
تا روز اربعین به امید روزنه امیدی بودیم و دنبال خبرها، شاید راه باز شود، شاید شرایط آسانتر شود، شاید...
🔗 متن کامل...
✍️محمدعلی بهلولزاده در نوشتاری به بررسی روند اصلاحی شیوه عزاداریها در سال های اخیر پرداخت:
آحاد مردم، در مردمیترین و غیر حکومتیترین رفتارهای خود، متاثر از شیوه صحیح عزاداری هستند؛ مجموعه اقدامات در طول سالهای اخیر، باعث شده در ایستگاههای صلواتی، ضبط خودروها، تلفنهای همراه و … همه تحت تاثیر مادحین طرازی همچون: #محمود_کریمی، میثم مطیعی، #مهدی_رسولی، محمدحسین #پویانفر، حسین طاهری، رضا نریمانی، مجید بنی فاطمه باشند.
🔗 متن کامل ...
#ادبیات #یادداشت
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔴 طنز تلخ
اینها اسیران بند چهار زندان عراق در بازدید اعضای صلیب سرخ از زندان نیستند...
پاکبانان بندر عباسن که شورای شهر اومدن براشون صحبت کنن! اگر به ساحت مقام قدسی نظام پولسالاری بر نمیخوره باید خدمتتون عرض کنم که این کار زیبا نیست!
📢طنزک
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#ندبه_های_دلتنگی
ای عَلَم عالَم نو، پیش تو هر عقل گرو
گاه میا، گاه مرو، خیز و به یکبار بیا
من ابراهیمم؛ آنگاه که آتش بدو پناه میبرد و با بتسرای عالم از پشم گوسفندانش پر از عشق و عرفان میشد
اسماعیل منم. کعبه از من برافراشت و زمزم به پای من میریزد
صفا، سعیِ من دارد. و مکیترین آیات قبیلهام من.
عیسی کهتر برادر من بود. آنگاه که به آسمان میرفت سفیان را در صلیب و قهر من آویخت، و چه افسونها که هرز من کرد.
موسی از نیل نمیگذشت، اگر وام خود به من نمیپرداخت.
شکیبایی ایوب، عاشق یک شب او بود از درس انتظارِ من.
محمد(ص) نیای من است؛ نخستین و آخرین سطر از نامهای که من در کنار کعبه، از فراز منبر فرج، پشت به کوهستان غیبت خواهم خواند.
منم مهدی، موعود، قائم و منتظَر.
#جمعه
#نثرخوانی
#رضا_بابایی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔴 بازار روزهای تحقیر!
✍ محمدصدرا مازنی
🔸️اخیراً بهلطف آسمانی شدن قیمتها پایمان به بازارهای روز قم باز شد. گشتوگذاری در دو ناحیه قم که این بازار برپا میشود، داشتم. دوشنبه و پنجشنبه. این سیر و سلوک را در چند شهر دیگر نیز تجربه کرده بودم.
یکی دو شهر شمالی و نیز چندی قبل در حومه شهر نیوکاسل واقع در ایالت نیوساوت ولز استرالیا. به اتفاق آقای دکتر اخوان طاهری-همکار خوبم در آن روزهای غربت-، قبل از سفر گواهینامه بینالمللی رانندگی گرفته بود. در مسیر محل سکونت به محل کار بودیم و بساط حاشیه خیابان توجهمان را جلب کرد. با دیدن صحنه بازار روز در کشور مدرنی چون استرالیا خشکمان زد. ماشین را در محل مناسبی پارک کردیم و به سمتش روانه شدیم. خیلی بزرگ نبود. حدود بیست سی نفر از زن و مرد و نوجوان بساط پهن کرده بودند. از مربا تا ابزارآلات و سایر وسایل مورد نیاز نو و دست دوم یافت میشد. بماند که برخی از مشاهداتمان عجیب مینمود. ناباورانه چیزی دیدیم که هرگز انتظارش را حتی در ایران نداشتیم! یک نفر لوازم آرایش دست دوم مثل کرم قوطی میفروخت.
البته محل بحث من بیان ابزارهایی که در بازارهای روز میفروشند نیست؛ بلکه نکته محوری و نقد من درباره مکان بازار روزهای روز قم است.
هر سه مورد از بازارهای شهرهای شمالی و استرالیا مکان مناسب و قابل قبولی داشتند. زمین بازار روز شهرهای شمالی در خیابانی خلوت و آسفالته که تردد خودرو کم بود و مسیرهای جایگزین مناسبی داشت و زمین بازار روز واقع در استرالیا نیز چمن بود.
اما در شهر کریمه اهل بیت(ع) بازار روز دوشنبهها و پنجشنبهها را تجربه کردم. هردو در زمین خاکی و بسیار زشت و توهینآمیز و زننده. ای کاش زمین خاکیاش مسطح بود و مشتری صرفاً نگران ریههایش در این ایام اپیدمی درگیری ریه نبود. بایست مراقب پاهای خویش نیز باشی. گاهی با فراز و فرود زمین و چاله چولههایی مواجه میشوی که لحظهای غفلت باعث زمین خوردن و در رفتن یا شکسته شدن دست و پا میشود. از یکی از فروشندگان پرسیدم: شهرداری بابت بساطتان عوارضی هم میگیرد؟ قبل از اینکه جواب دهد جوانی که مشتریاش بود گفت: حاج آقا، شهرداری از آب کره میگیرد! انتظار داری از اینها عوارض نگیرد؟. خب اخذ عوارض در قبال چه خدمتی؟ وقتی به منزل آمدم کفش مشکیام از خاکوخل پوشیده شده بود. شلوارم تا زانو خاکی بود و میبایست به شکم ماشین لباسشویی میرفت!
مسئولین مربوطه اگر نتواند چنین مشکل سادهای را حل کنند، چگونه میتوانند از پس معادلات دشوار و پیچیده شهری بر آیند؟ وقتی در شهری مذهبی به بدیهیترین حق انسانی توجه نمیشود، چه اعتمادی به رعایت حقوق مهمتری که از چشم عامه مردم پنهان است میتوان داشت؟
زیبنده نیست مردمی که از هرطرف در محاصره مشکلاتند و برای صرفهجویی در هزینه ناچار به آمدن در بازارهای روز هستند چنین توهین و تحقیری را تحمل کنند.
به امید تدبیری برای رفع این مشکل.
#فرهنگ #اجتماع
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
💠 آرزو
✍ مرضیه رمضانقاسم
خانم شهبازیان کفشدارِ امامزاده محلشان بود، آرزو داشت روزی کفشدار حرم امام رضا باشد ولی با وجود شرایط خادمی امام رضا میدانست شرایطش را ندارد.
چند سالی بود خادمیار شده بود سالی دو بار در مناسبتهای ویژه ساک سورمهای کوچکش را میبست و با ایران خانم دخترِ همسایهشان میرفتند مشهد، این بار روز شهادت امام رضا را انتخاب کرده بودند.
حرم مملو از جمعیت بود، روزی که شیفت خادمیاریش بود قبل از رفتن سر شیفت، اول به حرم امام رضا رفت، در راه بازگشت پیرزنی که نوههایش را گم کرده بود و کفش خودش و نوههایش در دستش بود از خانم شهبازیان خواست تا مواظب کفشهایش باشد تا برود و نوههایش را پیدا کند او هم قبول کرد، ساعتی گذشت از پیرزن خبری نشد که نشد. نزدیک ظهر پیرزن با دو بچه که گویا نوههایش بودند برگشت خانم شهبازیان خواست لب به شکوه باز کند و بگوید از شیفت باز مانده است که یکدفعه یاد آرزوی همیشگیاش که کفشداری حرم بود افتاد و چیزی نگفت.
پیرزن با شرمندگی گفت: «الهی حاجت روا بشی مادر، بار اولم هست که بدون همراه و تنها اومدم مشهد. همهی صحنا و رواقا رو باهم قاطی کردم، را به حالم نمیبردم حلالم کن مادر.
-خانم شهبازیان : «اشکالی نداره مادر، انگار مادر خودمید چه فرقی میکنه.»
- پیرزن : «از وقتی پسرم با دو بچه طلاق گرفت نه حال و روز خوشی دارم و نه هوش و حواس درستی، بازم به همین آقای رئوف منو ببخش!»
#داستانک
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📌 اقناع یا اسکات؟!
✍️ محمدجواد محمودی
آدمی چون خودش را دوست دارد، هنگامی که خطایی میکند، سعی میکند کار خودش را توجیه کند تا دلش قانع شود.
یعنی هزار و یک دلیل میتراشد، تا صدای وجدان بییار را که از هزار دالان وجود، بر دل او فریاد میزند، «داری از انصاف دور میشوی» را نشنود...
با خود میگوید: همه انجام میدهند...
این کار من به خلاف گندهترها نمیرسد... هر کس جای من باشد این کار را انجام میدهد...
و هزاران توجیه چه بسا قشنگتر از اینها، برای رهایی از صدای وجدان بیچاره که فقط میخواهد ما از شرّ شیطان و خودمان در امان بمانیم...
اما آنهایی که ما اسمش را میگذاریم قانع کردن، در واقع قانع کردن نیست؛
بلکه ساکت کردن است...
چون اقناع زمانی است که دلیلی صحیح بر انجام کاری آورده شود؛ اما اینها صرفا توجیهاتی است برای ساکت کردن وجدان...
و اثر این کار در بزنگاهها ظاهر میشود؛
آنجایی که بین دو راهیهای حسّاس و سرنوشتساز درمانده میشویم...
و آنجا وجدان نالان ما، زیر خروارها خاک که قبلا رویش ریختهایم، دیگر نایی برای سخن برآوردن ندارد...
و در آنجاست که دیگر قدرت تشخیص حق از باطل نداریم و چه بسا به تعبیر قرآن کریم، قلب ما سخت و سنگ خواهد شد...
«فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰكِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ و زَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ»
پس چرا هنگامى كه كيفر ما به آنان رسيد تضرع نكردند، بلكه دلهايشان سخت شد
و شيطان آنچه را كه انجام مىدادند براى آنان آراست.
سوره مبارکه انعام، آیه 43
اینکه خیلیها نتواستند به درخواست اباعبدالله(ع) لبیک بگویند، همین خاموش بودن وجدانشان بود...
باید مراقب عقربهی دلمان باشیم، تا در بزنگاهها ما را از هلاکت نجات دهد...
«إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا»
سوره مبارکه انفال، آیه 29
#وجدان
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🌐 پایان عصر شبکههای اجتماعی دور از تصور نیست
✍️ ابراهیم شریفی*
♦️چندی پیش با مقاله ای جذاب در سایت ترجمان در مورد پایان عصر #شبکه_اجتماعی نوشته نیک بیلتون مواجه شدم. در روزگاری که همه از صعود این شبکه ها سخن می گویند و از همه گیری آن صحبت می کنند فردی آمده و از افول آنها سخن می راند.
🔶فردی که روزگاری در مورد فیس بوک، کتاب نوشته است امروز در مورد پایان عصر شبکه های اجتماعی دم می زند. نوعی نگاه پست مدرن در عرصه تکنولوژی های معاصر. در قرنی که به قرن رسانه و ارتباطات شهرت گرفته صحبت از بایکوت آنها در روزهای نه چندان دور می کند.
🔵 در این #مقاله، مستند به تحقیقات مراکز دانشگاهی و مصاحبه های مختلف به این نتیجه رسیده اند که دور نیست زمانی که مردم برای ترک اعتیاد مجازی خود، اکانت های خود در شبکه های اجتماعی را ببندد.
🔴در بحشی از این مقاله چنین اشاره شده که یکی از مشکلات شبکههای اجتماعی، شباهتش به مواد مخدر است. فیسبوک و سایر شبکهها بهخوبی این موضوع را میدانند. گوشیهایمان چندبار در ساعت از لایکها و کامنتها و ریتوئیتها میگویند. تلاش همهشان یکی است، اینکه ما را دوباره آنجا بکشند تا آمار و ارقامشان برای گزارش درآمد سهماهۀ بعد بهتر شود.
🔹شان پارکر، یکی از نخستین سرمایهگذاران فیسبوک و نخستین رئیس فیسبوک، چیزی را به زبان آورد که همگی میدانستیم: قصد فیسبوک این است که مثل مواد مخدر عمل کند با «دادن گاهبهگاه دوزهای پایین دوپامین ازاینطریق که کسی برای عکسی یا برای نوشتهای لایکی یا کامنتی گذاشته است». پارکر گفت که این کار عامدانه و با نقشۀ قبلی بوده است. این شرکتها «از نقطهضعفی در روانشناسی انسان سوءاستفاده میکنند». این نکته را چامات پالیهاپیتیا، از مدیران سابق فیسبوک، نیز بازتاب داده است. در برنامهای در تلویزیون سی.ان.ان، که دربارۀ نقش فیسبوک در جامعه بود، او از خود پرسید «آیا خودم را مقصر میدانم؟» و پاسخ داد «قطعاً خودم را مقصر میدانم».
⭕️ و درنهایت بزرگترین دلیلی که منجر میشود مردم شبکههای اجتماعی را کنار بگذارند این است که وعدۀ ارتباط، ختم شد به واقعیتِ گسست.
✅ مثلا همگی دیدند دونالد ترامپ چگونه از شبکههای اجتماعی بهره گرفت تا بین ماردم تفرقه بیندازد، چگونه مشکلات درونی تاریک و رقتانگیز خود را به جهانیان توییت کرد، تا حدی که ممکن بود آمریکا را در آستانۀ یک جنگ هستهای قرار دهد. دیدن همۀ این اتفاقات بهصورت زنده موجب میشود از خود بپرسید با این عمر گرانقدر چه میکنیم؟آیا واقعا این شبکه های اجتماعی به درد مردم می خورد یا به ضررشان بوده است؟ لذا به سمت دوری از این شبکه ها حرکت می کنند به نحوی که حتی پویش هایی در این راستا تشکیل می دهند.
*استاد حوزه و معاون آموزش حوزه علمیه آیت الله بهجت قم
#شبکه_اجتماعی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📔 دنیای نوشتن، دنیای زیستن
✍ زهرا ابراهیمی
وقتی عصبانی میشوم، مینویسم. وقتی شاد میشوم، مینویسم.
وقتی کسی حرف مرا نمیفهمد مینویسم.
وقتی خودم هم حرف کسی را حالیام نمیشود، مینویسم.
وقتی مضطربم، مینویسم. برای فصلها مینویسم. هیجانم را موقع دیدن باران با نوشتن توصیف میکنم.
وقتی قلم و کاغذ ندارم توی ذهنم مینویسم.
امروز بابت یک موضوع کاری کمی ناراحت و خیلی عصبانی شدم. بعدش فکر کردم که چرا باید آستانهی تحمل آدمها اینقدر پایین باشد؟ (البته بهتر بود قبلش فکر میکردم)
ما ایرانیها آدمهای عجیبی هستیم. به موقع مهربانی، هیچ ملتی روی دستمان بلند نمیشود؛ آنقدر مهربانیم و اهل ایثار که حاصلش میشود این همه شهید عزیز از جان گذشته؛ اما در امور جزئی که ملتهای دیگر باهاش مشکلی ندارند و راحت حلش میکنند شکل یک بنبستیم. سر یک سبقت در رانندگی یا صف واکسن یا هر چیز دیگری، جوری عصبانی و خشمگین میشویم که انگار تمام سهم خشم مردم دنیا را یکجا نصیب ما کردهاند. مثلاً اگر یک قراردادکاری بههمبخورد جوری عصبانی میشویم و بال بال میزنیم که جاذبهی زمین هم برای یکجا نشاندنمان کم میآورد.
ما مستعد خشمگین شدنیم و حالا باید این خشم را در خودمان کنترل کنیم تا بتوانیم ادامه دهیم.
البته بعضیها برای کنترل خشمشان خودشان را میبندند به گلگاوزبان و گلاب و اینجور چیزها؛ بعضیها هم هرچه کلیپ سخنرانی با موضوع مثبتاندیشی و شکرگزاری است را گوش میدهند و یا هر چه جملهی معنادار از الهیقمشهای و حسین پناهی و هرچه شعر از سهراب است را یکجا میخوانند تا بلکه آرام شوند؛ بعضیها هم موسیقی را علاج فرار از خشم میدانند و از ابی و هایده گرفته تا شجریان و یاس و تتلو همه را گوش میدهند و به اصطلاح به آرامش میرسند.
بعضیها هم مثل من هدفون را روی گوششان میگذارند و تا میتوانند پادکست گوش میدهند تا کمتر بشنوند تا بلکه هم کمتر عصبانی شوند؛ اما اینها راهکارهای موقتی است.
باید چیزی از درون و قبل از تمام اینها ما را به کنترل وا دارد. همانکه علمای اخلاق بهش میگویند تقوا و یا برخی آن را سپری نگهدارنده در برابر گناه مینامند و من اسمش را میگذارم جاذبهی درونی. چیزی که باید مثل جاذبهی زمین ما را سرجای خودمان بنشاند و نگذارد تا از جایمان بلند شویم و اجازه ندهد دستمان به میوهی ممنوعهی خشم برسد. باید چیزی باشد که مثل یک تاج پادشاهی بر سر سلطان روحمان بنشانیم تا هیچ حرکت اضافی از سمت جسممان و بدون اذن، صادر نشود.
تجربهی من برای مقابله با خشم، سکوت است و نوشتن. اگرچه بابت همان موضوع کاری سکوت نکردم، اما بعدش اینها را نوشتم و کمی آرامتر شدم.
سکوت به موقع خشم، حکم بودن در یک بهشت را دارد که کلی رود شیر و عسل هم ضمیمهی آن کردهاند و به عنوان اشانتیون به ما بخشیدهاند؛ همینقدر شیرین و گواراست و آدم از تجربهاش پشیمان نمیشود.
وقتی عصبانی میشوم سکوت میکنم و مینویسم.
وقتی کسی حرف مرا نمیفهمد، سکوت میکنم و مینویسم.
وقتی خودم هم حرف کسی را حالیام نمیشود، سکوت میکنم و مینویسم. وقتی قراردادم بههم می خورد، سکوت میکنم و مینویسم.
#إِذا_غَضِبْتَ_فَاسْکُتْ
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📌نقش شعراخلاقی در تحول اجتماعی
🔻شعر و تمدن
✔️حکیم الهی انقلاب اسلامی آیت الله خامنهای: شاعر مسئولیت دارد؛ آن کسانی که میتوانند زمینههای گرایش شاعر به عرصههای مورد نیاز کشور را فراهم بکنند، آنها هم مسئولیت دارند. ما امروز مردممان به چیزهایی نیاز دارند که این نیازها با زبان هنر که از جمله زبان شعر هست، قابل برطرف شدن، قابل تأمین شدن است.
🔸امروز اخلاقیات زیادی در کشورمان مورد نیاز است که به صورت اخلاق ملی در بیاید. ما فراموش نکردیم که چند قرن در زیر چکمهی استبداد زندگی کردیم. بهترین پادشاهان ما در طول تاریخ که ممکن است به نام اینها افتخار هم بکنیم، جزو ظالمترین و قسیالقلبترین مردم زمان خودشان و حکام دوران خودشان بودند. نادرشاه از لحاظ قهرمانی و به عنوان یک قهرمان ملی یک اسطوره است؛ اما برای مردم خودش، در آن زمانی که زندگی میکرده، یک دیو مهیبی است. شاه عباس هم همینجور است. ما به اینها افتخار میکنیم، به خاطر اینکه اینها کارهای بزرگی کردند. اما شما ببینید با مردم کشور، اینها چه جوری رفتار کردند. خوبهایشان – آنهایی که به اصطلاح خوب بودند و اهل تقوای نسبی بودند - چه جور عمل کردند، آنهایی هم که اهل تقوا نبودند، چه جور عمل کردند.
🔹 ما قرنها اینجور زندگی کردیم و خلقیاتی در ما به وجود آمده؛ این خلقیات بایستی اصلاح و اسلامی بشود.
🔸ما احتیاج داریم به صفا، احتیاج داریم به یکرنگی، احتیاج داریم به روح اخوت و برادری، احتیاج داریم به اینکه هر انسانی در جامعهمان نسبت به همسایگان خودش در خانه، در محل کسب، در خیابان احساس امنیت کند و خود را در امان بداند؛ احساس ناامنی نکند. اینها الان فراهم نیست. ما قدرت ابتکار، شجاعتِ نوآوری را به عنوان یک خصلت ملی لازم داریم. خطرپذیری را برای کارهای بزرگ به عنوان یک خصلت ملی نیاز داریم.
🔹اینها جزو خصال ملی ما الان نیست. ممکن است کسانی در این خصلتها درجهی بالایی هم داشته باشند که ما حاضریم دست اینها را هم ببوسیم، اما این کافی نیست. اینها باید به صورت خصال ملی دربیاید. ترحم کردن به یکدیگر، امید به آینده، تزریق امید به دیگران؛ اینها خصوصیاتی است که اگر در یک ملت باشد، آن ملت راه تکامل را خوب میپیماید. ما به اینها نیاز داریم.
🔸اینها به چه وسیله تأمین میشود؟ اینها دستوری که نیست؛ نصیحتی هم نیست. اینها با زبان هنر میتواند القاء شود؛ آنچنان که فضا را پر کند. بنابراین یکی از نیازهای امروز ما، شعر اخلاقی است.
🔹 شعر اخلاقی ممکن است در عالیترین حد خوبی هم باشد. شما به تاریخ ادبیات ما نگاه کنید. #سعدی از جهت شعر اخلاقی و شعر نصیحت و پند در قله است. #فردوسی همین جور است، #نظامی همین جور است، #سنایی همین جور است، #ناصرخسرو همین جور است؛ خیلی از شعرای بزرگ ما همین جورند. بعد #جامی همین جور است. و در این اواخر، در دوره ی سبک هندی، #واعظ قزوینی همین جور است. واعظ قزوینی یک واعظ بوده؛ منبر میرفته و وعظ میکرده و شعرش از لحاظ هنری در قلهی شعر است؛ در سبک هندی و بسیار خوب، پرمضمون و قوی. و خود صائب. شما تو این چندین ده هزار شعر صائب که نگاه کنید، اگر فقط غزلیات نصیحتآمیز و اخلاقی او را جمع کنید، یک دیوان قطوری خواهد شد.
1387/06/25
بیانات در دیدار شاعران در ماه مبارک رمضان 1429
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
‼️فریادهایی که نتوانست «غلط ظریف» را بگیرد
✍️ آیت پیمان
جشن سرمستی از امضای برجام و رقص شادمانی عضو تیم مذاکره و سرایت آن به بخشی از مردم و رقص و پایکوبی در خیابانها و جشن مدال بخشی دولت و دادن نشان افتخار به تیم مذاکره و سرمستی از آن در دولت، مانع از آن شد که متن و مفاد و منطق و منطوق آن چند صفحه دیکته شده ی دشمن، خوب و دقیق دیده شود.
و این شد که دیپلمات کارکشته و مسلط به زبان و ادبیات و فرهنگ لغاط انگلیسی همچون دکتر ظریف، بکار رفتن ۴ باره واژه تعلیق را در متن برجام و الحاقات آن نبیند!!
و فریاد دوسه نماینده مجلس را نشنود و آنها را متهم به بیسوادی کنند.
... و در مجلس با شدت و هیجان وجود این واژه را انکار و معترضین را رمی به جهالت نمایند.
🔗 متن کامل
#برجام #هسته_ای
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN