eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
525 ویدیو
183 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 شهردار شهید ✍ ناصر کاوه 💥وقتى به مهدی باکری خبر دادند که برادرت شهید شده است و می‌ خواهیم پیکرش را برگردانیم؛ اجازه نداد و گفت: همه ى آنها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید!... برادران باکری که هر سه پیکر پاکشان به دست نیامده است. 🔹وقتی شهید مهدی باکری شهردار ارومیه بود، یک شب باران شدیدی بارید و سیل آمد، ایشان پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید به کمک مردم سیل زده شتافت. در این بین آقا مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد از مردم کمک میخواست‌، تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود. آقا مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول کمک به او شد. پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی. نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یکم از غیرت و شرف شما یاد بگیره. آقا مهدی خنده ای کرد و گفت: راست میگی مادر، کاش یاد می گرفت! 🌹 با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم می‌رفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمی‌کردم ‌کولر رو روشن‌کنم. بالاخره به‌خاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بنده‌سی «بنده‌ی خدا» میدونی وقتی کولر روشن می‌کنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن می‌کنی؟ 🌷توی ماشین داشت اسلحه خالی می‌کرد، باچند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباس‌هایش می‌شد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت می‌رفت. به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟ به علی گفتم: کی بود این؟ گفت: مهدی باکری جانشین فرمانده. گفتم: پس چرا داره بار ماشین رو خالی می‌کنه؟! گفت: یواش یواش اخلاقش میاد دستت.... 🌷اهالی یک محل عصبانی آمدند شهرداری، توی اتاقی که من و مهدی آن‌جا می‌نشستیم و جواب مردم را می‌دادیم. می‌گفتند: آخر تو چه می‌دانی که ما توی چه بدبختی گیر کرده‌ایم. خودت کوچه‌ات آسفالت است، معلوم است که نمی‌دانی محله‌ی ما باران آمده، آب همه‌جا را برداشته. مهدی حرف نزد. حتی ابرو خم نکرد. رفت پوتین گلی خودش را از پشت میزش برداشت گذاشت جلو چشم آن‌ها، گفت: این هم مدرک من که به همه‌مان ثابت کند کوچه‌ی ما هم دست کمی از کوچه‌ی شما ندارد. 🌷وقتی مهدی باکری به پشت تریبون رسید، قبل از هیچ اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند، را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایَش کرد و به *جای زیر پایش، بر روی تریبون نهاد* و آن گاه با لحنی آرام جمله‌ای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی به هر کسی نقل کرده‌ام، هم *اشک از چشمان من سرازیر می‌شود و هم اشک مخاطبم*. او گفت: خاک بر سرت مهدی، آدم شده‌ای که بیت‌المال را به زیر پایت انداخته‌اند؟ 🌷هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون ، یه روز صدای پایین آمدنش را ار پله ها شنیدم ، رفتم و جلویش را گرفتم ، گفتم ، آقا مهدی ، شما دیگر عیالواری ، یک کم بیشتر مواظب خودت باش. گفت ، چه کار کنم ؟ ، مسئولیت بچه ‌های مردم گردنمه . گفتم ، لااقل توی سنگر فرماندهی بمون. گفت ، اگر فرمانده نیم خیز راه بره  ، نیروها سینه خیز میرند ، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون..... ما باید در خط مقدم باشیم، تا دیگران در صحنه بمانند... 💥اوایل انقلاب بود.....در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است... 💥آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار می کنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. @HOWZAVIAN
DIDEBAN_ANDISHE_46.MOBIL.pdf
17.34M
💠 رایحه‌ی ریحانه ✳️ دیده‌بان 46؛ نسخه موبایلی ✴️ با موضوع «رایحه‌ی ریحانه؛ جریا‌ن‌شناسی تطور مسائل مربوط به زنان» @HOWZAVIAN @didebane_andisheh
. ✍ از دردِ پا تا دنیای مسعود بیماری دیشب، خواب از من ربود تا صبح درد کشیدم درد پا، چیز سختی نبود واژه‌ها در ذهنم ردیف می‌شدند از شعر، یادداشت و جستار... نتوانستم بنویسم یاد دردهای مرحوم مسعود دیانی افتادم یاد لحظه‌های مرگ‌آگاهی او دیانی درد داشت و می‌نوشت در میانه‌ی بود و نبود... من اما با درد مختصری از نوشتن باز ماندم فهمیدم هنوز نوشتن در جان من نرفته است فهمیدم هنوز در زندگی در درک دردِ ظاهر و باطن حرفه‌ای نشدم. @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌شرک و چهارشنبه سوری ✍️ سعید کرمی با اینکه ما تصور می‌کنیم چهارشنبه سوری سنت نیاکان زرتشتی ما یا ایرانیان باستان است؛ اما تاکنون هیچ آئینی مسئولیت حماقت های این جشن خرافی را به عهده نگرفته است... اما راجع به روشن کردن آتش و جمع شدن دور آن علاوه بر اینکه دلیل عقلی و نقلی بر آن نداریم بلکه نوعی شرک خفی محسوب میشود و شرک از جمله گناهانی است که خداوند متعال در قرآن کریم آنرا گناهی نابخشودنی بیان فرموده است. اینکه چگونه روشن کردن آتش به شرک خفی می انجامد... 📌 امان از حماقت ✍️ بابک شکورزاده تقلید احمقانه از سنت‌های غلط و غیر منطقی پیشینیان از طرفی، و تحریف سنت‌های معقول و درست از طرف دیگر، نتیجه‌اش اوضاع اسف‌باری است که هر ساله در شب چهارشنبه آخر سال شاهد هستیم و امنیت و آرامش مردم به مخاطره می‌افتد. @HOWZAVIAN
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| تأثیر «پیام‌های فطری» در رسانه 🎙حجت‌الاسلام دکتر حمید پارسانیا ▪️در روایت آمده است که اگر شما معالم ما اهل بیت را بیان کنید مردم استقبال می‌کنند. پس یعنی باید مستقیماً روایات را بخوانیم و نیاز نیست اقدام دیگری کنیم؟ مردم براساس فطرتشان حرف ما را می‌پذیرند، چرا دنبال این باشیم که با روش‌های مختلف منظورمان را به مخاطب منتقل کنیم؟ ▪️روایت داریم که نکلم الناس علی قدر عقولهم؛ یعنی با مردم به اندازه‌ی فهمشان صحبت کنید. خود ائمه گاهی وقتی در حال بحث بودند و شخصی وارد می‌شد بحث را ادامه نمی‌دادند. اگر می‌شنویم که ائمه تقیه می‌کردند منظور صرفاً تقیه‌ی سیاسی و تقیه‌ی خوف نیست؛ بلکه بخشی از آنها تقیه‌ی معرفتی بوده است. در هر علم و رشته‌ای اگر مخاطب ظرفیت و توان پذیرش مطلب را نداشت نباید بحث را ادامه داد وگرنه نه تنها مطلب را درک و فهم نمی‌کند؛ بلکه باعث تخریب و کج‌فهمی آن مطلب خواهد شد. 📺 تماشای فایل با کیفیت در: 🖇آپـــارات | 🖇یـوتـیـوب 📮فکرت؛ رسانه اندیشه و آگاهی @HOWZAVIAN
. ♦️اختراع «باتری رادیو» در اسارت ✍️ سید مرتضی میرسراجی یکی از دوستانش با زیرکی خاصی، رادیویی را بدون اینکه عراقی‌ها متوجه شوند از وسایل آن‌ها برمی‌دارد و این اقدام، در نوع خود، اتفاقی بسیار مهم و فوق‌العاده برای آنان محسوب می‌شد؛ اما بعد از حل مشکلِ نبودِ رادیو، چالش دیگری نیز برای آنان وجود داشت و آن، پیدا کردن راه‌حل‌هایی مناسب جهتِ رفعِ معضل تمام شدن باتری و نیاز مجدد به آن بوده است که در میان آنها، طرح‌هایی در این خصوص ارائه می‌شود تا اینکه؛ «آخرین طرحی که برای تهیۀ باتری به ذهنمان رسید؛ تولید «اسید» و «برق» بود که مدتی با «سیب زمینی»، آزمایش کردیم و موفق نشدیم. پس از آن با «پوست پرتقال» وارد عمل شدیم که آن هم، برقِ کمی داشت ولی مفید نبود؛ تا اینکه صاحبنظرانِ غنی، برق مورد نیاز ما را از «پوستِ انار» تهیه کردند و زمان استفاده از «رادیو» بیشتر شد. طریقۀ تهیۀ برق چنین بود که «پوست انار» را داخل «کیسۀ نایلونی» می‌ریختیم و مدتی می‌ماند. پس از مدتی «تخمیر»، تبدیل به «اسید» می‌شد که می‌توانست رادیوی ما را کار بیندازد. 🔗 متن کامل را در این صفحه بخوانید @HOWZAVIAN
🔴 غیرت‌زدایی راهی برای دین‌زدایی ✍️ احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم «غيرت» نيروی دفاعی کم‌نظيری است که خدای متعال در فطرت آدمیان نهاده است. این نیرو از مهم‌ترین ابزارها برای تقابل با دشمنان و مهاجمان است: اعم از دشمنان درونی و مهاجمان بیرونی. به همين دليل است که يکی از مهمترين استراتژیهای دشمنان دین و معنویت و انسانیت‌، «غيرت‌ستيزی» و «حيا‌زدايی» و «توسعه دیاثت» است. با این کار: اولاً، نخستین سنگر حیات اجتماعی و انسانی، یعنی «خانواده» را از میان برمی‌دارند. زیرا بر اساس همه تحقیقات تجربی به هر میزان که سطح غیرت‌ورزی کاهش یابد به همان میزان تعلقات خانوادگی نیز کاهش می‌یابد. ثانیاً، زمینه سلطه زورگویان، متکبران و چپاولگران را بر جامعه اسلامی فراهم می‌کنند. به طور کلی، این شیوه‌ی همه مستکبران تاریخ در مواجهه با ملت‌های دیگر بوده است که برای سلطه بر آنها و برای چپاول منابع مادی و معنوی ملت‌ها، پروژه غیرت‌‌ستیزی و حیازدایی را در دستور کار خود قرار داده و می‌دهند. قرآن کریم (قصص، آیه ۴) در تشریح شگردهای فرعون و فرعونیان برای سلطه بر بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي‏ نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدين‏» منظور از «يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ» میتواند اين باشد که روح مردانگی را از آنان میگرفت؛ با گسترش فساد، آنان را غافل میکرد؛ و «يَسْتَحْيي‏ نِساءَهُمْ» يعنی بی حيايی در زنانشان ايجاد میکرد و با اين کارها همه بنی اسرائیل را می‌دوشيد و می‌چاپيد. @HOWZAVIAN