#با_کاربران
🌸زن؛ با محبت کردن به فرزند، خود را سیراب عشق و عاطفه می کند و با محبت گرفتن از شوهر، باز خود را غرق عشق و محبت میبیند و اینجاست که حتی در اوج سختیها، احساس خوشبختی میکند.
🌱و امروزه در جامعهی خودمان میبینیم که همین زن کمر همت به خشکاندن چشمهی محبت از درون مردان جامعه بسته... به این صورت که با خودآرایی، جلوهگری و لباسهای چسبان و کوتاه، هوس و شهوت در مردان جامعهاش را تقویت میکند که با ادامهیافتن این روال، عشق و محبت مرد به کنجی میخزد و هوس و شهوت جنسی میدان داری میکند.
« از ماست که بر ماست »
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
💠 معیار شما برای قضاوت دیگران چیست؟
🔻۱. در کنار دغدغه های کاری و علمی زمانی را با همسر و فرزندانم به گفتگو مینشینیم؛ اگرچه این مهم همیشگی نیست؛ اما کمش هم خوب و مفید است. گاهی با هم فیلم میبینیم و درباره شخصیتها یا سبک و فرم و محتوای فیلم صحبت میکنیم. گاهی گزیدهای از یک کتاب را به معرض گفتگو و نقد میگذاریم و خلاصه از هر دری گپوگفت داریم. تعطیلات هفته گذشته با دخترم درباره یکی از شخصیت های فرهنگی صحبت میکردم. من که نظرات متضاد دو دسته مقابل هم(که یکی تحت تأثیر 《شیدایی》 آن شخصیت اغراق می کرد و دیگری متأثر از 《نفرت》 تخصصش را نیز نادیده انگاشته بود) را مرور میکردم و البته به دنبال موضع گیری سنجشگرانه بودم، اما او تلاش داشت تا از قضاوت دربارهاش بپرهیزد. من ایتدا گمان کردم متاثر از کلیشه ی《هم دیگر را قضاوت نکنیم》 از داوری پرهیز می کند، اما زود فهمیدم که شواهد استدلال له یا علیه آن شخصیت را کافی نمی داند. اقدام او را ستودم زیرا دلیلش «معیار» بود. میگفت شناختش نسبت به این شخصیت ناچیز است و مطالبی هم که از این و آن نقل کرده بودم قابل اعتماد نیست.
🔻۲. ویدئویی از استاد شفیعی کدکنی که شعرها و سبک شعری اش را دوست دارم، منتشر شده است که از او خواسته شد دربارۀ مرحوم شجریان نظر بدهد، او چنین گفت: «حق و حد خودم نمیدانم درباره استاد شجریان صحبت کنم، چون من در موسیقی شنونده مبتدی و بیفرهنگی هستم و شجریان در موسیقی، جایگاه حافظ در شعر را دارد.»
《معیار》 او هم متواضعانه و درس آموز بود.
🔻۳. استادی داشتم که حاشیه ملاعبدالله در منطق و اصول فقه و بخشی از تفسیر قران حکیم را نزد او آموختم، هنوز طنین صدایش را در گوشم فراموش نمیکنم؛ آنگاه که آیات نخست سوره دهر را تلاوت میکرد: هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا.
به غایت باسواد و پرجذبه بود. هرگز ادعایی نداشت؛ اما هیبت و هیمنهای داشت میان ما طلبهها، شخصیت علمیاش تا حدودی برای ما شناخته شده بود. دربارهی مقام معنویاش چیزهای غلو آمیز میشنیدیم. ساده ترینشان اینکه حیوانات اهلی و وحوش رام اویند، نمی دانم آیا درباره مواجهه اش با شیر و ببر و گرگ افسانه ای ساخته بودند یا خیر، اما می گفتند گربههایی که از چند متری ما طلبههای پر شور و شر و کم سن و سال فرار را برقرار ترجیح میدادند و احساس امنیت نمی کردند، با او اما همراه میشدند و با عبایش بازی میکردند. یا گنجشکهای با هوش و با احتیاطی که مشغول نوک زدن به دانهها و ریزههای نان بودند و با یک صدای ضعیفی پرواز میکردند، از او نمیگریختند و رفت و آمدش را مخل امنیت نمی دانستند. از ارتباط او با عوالم غیب که الا ماشاءالله صحبت میشد. او هرگز خویش را آنگونه نمینمود، اما نزد شاگردانش با مبالغه توصیف میشد. گویا شاگردانش میخواستند او را اینگونه و شاید بالاتر از آنچه هست ببینند. من هم از این نوع تلقی دربارۀ استاد تأثیر گرفته بودم. ممکن است متاثر از همین نوع تلقی بود که وقتی مقالهای که بیشتر صبغه اعتقادی و کلامی داشت را نزد او بردم تا راهنمایی کند و نظر بدهد. زمانی که هرگز از کسی نمیدانم و بلد نیستم را نشنیده بودم. او به من گفت: در حوزه کلام تخصص ندارد. دهانم باز شده بود. مگر میشد استادی با چنین مقام علمی و معنوی بگوید نمی داند و یا نتواند به من کمک کند؟ شاید در بادی امر کمی ناراحت شده بودم؛ اما خیلی زود فهمیدم که او بهترین پاسخ را به من داد. اگر چه میتوانست به گونه ای دیگر به اصطلاح مرا سربدواند؛ اما صریح گفت که در آن حوزه تخصص ندارد. پاسخ او هم پاسخی《معیار》 بود.
🔻۴. هنرمندی را میشناسم که نقاشیهای انتزاعیاش معروف است. اما به دلیل خطای سیاسی مورد انتقاد جدی واقع شد. نقد عمل سیاسیاش منطقی به نظر میرسید؛ اما اثر هنریاش هجو شد.
رفتار مغالطه آمیزی که فراوان از ما سر می زند....
@masaelepazuheshi 👈
✍️محمد صدرا مازنی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✴️ خرید «حلیم» برای دفاع مقدس
آن قدر كوچك بودم كه حتی كسی به حرفم نمیخندید. هر چی به بابا و ننه ام میگفتم میخواهم به جبهه بروم محل آدم بهم نمیگذاشتند. حتی در بسیج روستا هم وقتی گفتم قصد رفتن به جبهه را دارم همه به ریش نداشته ام خندیدند. مثل سریش چسبیدم به پدرم كه حتما باید بروم جبهه، آخر سر كفری شد و فریاد زد: «به بچه كه رو بدهی سوارت میشود. آخه تو نیم وجبی میخواهی بروی جبهه چه گِلی به سرت بگیری.»
دست آخر كه دید من مثل كنه به او چسبیده ام رو كرد به طویله مان و فریاد زد: «آهای نورعلی! بیا این را ببر صحرا و تا میخورد كتكش بزن! و بعد آن قدر ازش كار بكش تا جانش در بیاید.»
قربان خدا بروم كه یك برادر غول پیكر بهم داده بود كه فقط جان میداد برای كتك زدن. یك بار الاغ مان را چنان زد كه بدبخت سه روز صدایش در نیامد.
نورعلی دوید طرفم و مرا بست به پالان الاغ و رفتیم صحرا. آن قدر كتكم زد كه مثل نرمتنان مجبور شدم مدتی روی زمین بخزم و حركت كنم!
به خاطر اینكه ده ما مدرسه راهنمایی نداشت، بابام من و برادر كوچكم را كه كلاس اول راهنمایی بود آورد شهر و یك اتاق در خانه فامیل اجاره كرد و برگشت. چند مدتی درس خواندم و دوباره به فكر رفتن به جبهه افتادم. رفتم ستاد اعزام و آن قدر فیلم بازی كردم تا اینكه مسئول اعزام جان به لب شد و اسمم را نوشت. روزی كه قرار بود اعزام شویم صبح زود به برادر كوچكم گفتم: «من میروم حلیم بخرم و زودی بر میگردم.»
قابلمه را برداشتم و دم در خانه آن را زمین گذاشتم و یا علی مدد! رفتم كه رفتم.
درست سه ماه بعد از جبهه برگشتم در حالی كه این مدت از ترس حتی یك نامه برای خانواده نفرستاده بودم. سر راه از حلیم فروشی یك كاسه حلیم خریدم و رفتم طرف خانه. در زدم. برادر كوچكترم در را باز كرد و وقتی حلیم را دید با طعنه گفت: چه زود حلیم خریدی و برگشتی!»
خنده ام گرفت. داداشم سر برگرداند و فریاد زد: «نورعلی! بیا كه احمد آمده» با شنیدن اسم نور علی چنان فرار كردم كه كفشم دم در خانه جا ماند!
👈پ.ن: مشتاقان ادبیات و نویسندگی را به #بــاغ_انـــار دعوت می کنیم
@anarstory
#طنز
#فرهنگ_جبهه
#نویسندگان_حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔴 آدمِ هفت خط
در حال بررسی روایتی بودم که گزارشی جالب درباره آدمی بَلانسبت، پدرسوخته و هفت خطّ از آدمای صدر اسلام توجه ام را به خود جلب نمود.
عالم سرشناس، احمد بن حنبل در صفحه ۳۲۶ از جلد ۴ کتابِ مُسند و دیگر نویسندگان اهل سنت در آثار خودشون با آب و تاب نوشته اند: شخصی به نام مِسوَر بن مَخرَمه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام به دیدار امام زین العابدین در شهر مدینه رفت.
ظاهرا شمشیر پیامبر خدا دست به دست چرخیده و نزد حضرت سجاد علیه السلام بود.
مِسوَره بعد از دیدن شمشیر خطاب به امام زین العابدین می گوید: شما فرزند فاطمه زهرا و پاره تنِ رسول خدا هستید. من نگرانم که خدای نکرده عده ای به طمع این شمشیر به خانه شما یورش آورده و احیانا آسیبی به شما و اهل خانه برسانند. لذا از شما تقاضا دارم که شمشیر را به امانت به من بسپارید تا با جان و دل از آن مراقبت کنم. قولِ شرف می دهم که از این شمشیر تا پای جان، مراقبت و محافظت کنم. ولی آنگونه که در کتاب ها نوشته شده امام زین العابدین علیه السلام راضی به این کار نشد.
در فضیلتِ آقای مِسوَره همین بس که از رفقای گرمابه و گلستان معاویه و اصولا آدمی دروغگو و جاعلِ حدیث تشریف داشتند.
اتفاقا آقای ابن حجر عَسقلانی که از نامدارانِ علم حدیث در میان اهل سنت می باشد قرن ها بعد در صفحه ۴۱۰ از جلد ۱۰ کتاب فتح الباری پرسش جالبی از این مارمولکِ هفت رنگ می کند و می گوید: از آقای مِسوَره خیلی تعجب می کنم که چطور دلش شورِ شمشیر پیغمبر را می زند تا جایی که حاضر است به خاطر آرامشِ فرزندِ فرزندِ رسول خدا و مراقبت از یک شمشیر جان خود را به خطر بیاندازد و حال آنکه همین آقا برای نجات فرزند رسول خدا یعنی حسین بن علی حاضر نشد کاری کند تا اینکه حسین به دست حاکمان ظالم کشته شد!
البته این آدمِ دروغگو در حضور امام زین العابدین علیه السلام از بابِ اشک تمساح هم که شده مُزوّرانه و ریاکارانه بی ادبی و گستاخی دیگری هم می کند که ای بسا بعید نیست دلِ امام سجاد علیه السلام را بابت این رفتار رنجانده باشد که البته از بیان آن بی ادبی در این نوشتار صرف نظر می کنم.
✍علیرضا نظری خرّم
✴️مطالب متنوع و دلخواه تان را در #نویسندگان_حوزوی دنبال کنید.👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔻سوراخ دعا گم کردهای! / شهر را دریابید
پس از پیام تسلیتهای گوناگون در پی درگذشت محمدرضا شجریان، دیروز پیام تسلیتی تعجببرانگیز با نام دکتر مرتضی سقائیاننژاد شهردار قم در صفحۀ اینستاگرام منصوب به ایشان بارگذاری شد، که ناهمگونی آن تعجبی بیشتر را به همراه داشت. متن پیام بدین شرح است:
"خبر ناگوار درگذشت هنرمندی بزرگ از جمع علاقمندان هنر و موسیقی مایۀ تأسف گردید. نوای خوش استاد محمدرضا شجریان همدم لحظات ناب افطار، همراه فیض سحر بود و رایحۀ خوش نغمههای عاشقانهاش برای همیشه ماندگار خواهد ماند.
امید آن دارم به حرمت ایام منتسب به حضرت حسینبنعلی علیهالسلام، مشحون رحمات داوودی و عنایات خدای رحمان و رحیم باشد.
این مصیبت را به خانواده معزی ، دوستداران ، شاگردان و اهالی فرهنگ، هنر و موسیقی تسلیت میگویم.
سیدمرتضی سقائیاننژاد
شهردار قم"
اما چند نکته:
یکم. مگر شهردار مدیر هنری یا فرهنگی است که برای فوت یک هنرمند پیام صادر کند؟
البته اگر ایشان مسئولیت و اختیاراتی در حوزۀ فرهنگ دارد، آیا بهتر نیست به وضعیت آشفتۀ فرهنگی که داد اهالی مذهبی و انقلابی قم را درآورده است، رسیدگی کند؟!
دوم. شهر مقدس قم که حرم اهلبیت است با شجریان چه نسبتی داشت، و شجریان چه علقه و علاقه و ربطی به قم داشت که یک مدیر استانی برای وی پیام تسلیت صادر کند؟! بهعبارتدیگر آقای شجریان که هنرمندی از استان قم نبود که یک مدیر قمی برایش پیام تسلیت بدهد! آن هم درحالیکه سالانه شماری از فرهیختگان و هنرمندان قم از دنیا میروند یا دچار مشکلهای فراوان میشوند، و ما هرگز ندیدهایم که شهردار قم خود را در قبال آنان یا مشکلاتشان مسئول بداند!
سوم. مگر آقای سقائیاننژاد که منتخب شورای شهر انقلابی قم است، از سوابق محمدرضا شجریان بهویژه موضعگیریها و سخنان وی در فتنۀ ۸۸ بیاطلاع بوده که او را اینگونه ستوده است؟!
آیا از مصاحبۀ او با صادق صبا مدیر بهایی بی.بی.سی فارسی و سخنانی که او بر ضد اسلام و احکام اسلامی گفت، آگاه نبوده و چنین پیامی نوشته است؟!
آیا عکسهای این خواننده با مجریان زن بی.بی.سی فارسی و منوتو و بعضی از شاعران ضدانقلاب را ندیده است؟!
مردم مذهبی و انقلابی قم انتظار دارند که اعضای محترم شورای شهر قم به شهردار منتخبشان تذکر جدی بدهند؛
چهارم. اگر یک مدیر استانی آن هم در شهر علم و اجتهاد بخواهد متنی بنویسد، خوب است که بداند چه مینویسد، یا اگر نمیداند دستکم از کسی بپرسد تا اشتباهات مضحک ادبی و نگارشی و محتوایی، در این اندازه نداشته باشد؛ مثل اینکه صدای شجریان را به سحر پیوند بزند و از نغمهها رایحه استشمام کند! از اینها که بگذریم معنای عبارت بدیع "مشحون رحمات داوودی" را در کجا بجوییم و آن را کجای دلمان بگذاریم؟!
خلاصه اینکه محتوای این پیام تسلیت جناب شهردار، شترگاوپلنگی است مضحک که در هیچکجا یافت نمیشود، و ازنظر ادبی، مرزهای قواعد دستوری زبان فارسی را درنوردید!
اما چون از افطار و سحر و ایام منتسب به حضرت حسینبنعلی علیهالسلام استفاده کرده است، این بیت جناب مولوی را به یادمان آورد:
گفت شخصی خوب ورد آوردهای/ لیک سوراخ دعا گم کردهای
✍محمدصادق ناطقی
#شجریان
#استاد_شجریان
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#غول_دکترا_و_چراغ_جادوی_حوزه
🌀 تأثیر مثبت و منفی عناوین حوزوی بر تصورات جامعه
🔹 «کاردان، کارشناس، کارشناس ارشد، دکتر» به این عناوین نگاه کنید!
هرکدام بار معنایی خاصی دارند که در اذهان مردم و جامعه، حکایت از میزان علمیت افراد دارای آن مدرک دارد؛ تا جایی که دانشجویان درس میخوانند تا به این عناوین مهم دست پیدا کنند و مردم نیز به داشتن هرچه بیشتر صاحبان این مدارک، در میان خانواده و خویشاوندان خود، مباهات میکنند؛ حتی برای مشکلات دنیوی و مسائل روزمره خود دنبال افرادی میگردند که مدارک بالاتری دارند.
🔻 حال به این عناوین دقت کنید: «سطح یک، سطح دو، سطح سه، سطح چهار»!
همهی این عناوین برای مردم، گنگ، نامفهوم و چه بسا موجب فاصلهگرفتن یا حتی اشمئزاز است!
تا بگویی سطح چهار دارم میپرسند یعنی چه؟
و در پاسخ مجبوری بگویی همان دکترا! البته اخیرا طبق قانون مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، دانشآموختگان سطح چهار حق ندارند از عنوان دکتری برای خود استفاده کنند!
لذا استفاده از این عنوان برای حوزویان #جرم است، بلکه باید بگویند سطح چهار و معادل دکتری!!
✅ حال اگر مردم عناوینی شبیه به این را بشنوند: «مجتهد تمام، مجتهد متجزی، قریب الاجتهاد، دینشناس گرایش فلسفه، دینشناس گرایش روانشناسی، مبلّغ عالی، مبلّغ توانمند، مبلّغ کارآموز و...»
بله درست حدس زدید! هم این عناوین بار معنایی روشن و قابل فهمی دارند؛ هم ذهنیت مردم و انتظارشان از یک روحانی، با این عناوین تطابق پیدا میکند و بهتر جذب روحانیون برای حل مسائل و مشکلات خود میشوند. همچنین بهتر درک میکنند که روحانیون همه یکدست نیستند و دنبال آن روحانی با مدرکی میگردند که موضوع گرفتاریشان با سنخ مسأله آنها یکسان است.
🔻 اما دریغ! وقتی که میشنوند فلان دانشگاهی دکتر است و فلان روحانی هم دکتر است؛ میگویند این بیچارهها از فرط بیسوادی مجبور شدهاند از عناوین دانشگاهی برای خود وام بگیرند و نان و مقامی برای خود دست و پا کنند!!
یا میگویند اینها قرار بود دینشناس شوند رفتند دکتر شدند!! گویا حوزه چراغ جادویی شده که غول دکتر آفریده است!
یا اگر خیلی ارادت به قشر روحانیت داشته باشند میگویند دکترها برابرند؛ چه دانشگاهی باشند چه حوزوی!
✅ و چه دقیق بود کار امام خامنهای عزیز در نپذیرفتن دکترای افتخاری و متعهد ماندن بر میثاق طلبگی خویشتن.
و چه جفا کردهایم ما، اگر همچنان به این میثاق طلبگی پشت کنیم و به فکر مطالبهی تشخیص هویت واقعی حوزوی و اصیل خویش نباشیم.
✅ براستی چنین مأموریتی از عهده شورای عالی و مرکز مدیریت، قطع به یقین برخواهد آمد و انشاءالله امید است که خیلی زود در این امر مهم تعجیل کنند و آن را به فردا و فرداها موکول نکنند که سالهاست این مطالبهی امام خامنهای بر زمین مانده است.
@Manahejj
✍ علی مهدوی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#با_کاربران
📛 ملتِ بی عشق؛ مرداب گندیده
🔻گفتند که ریشه ی مشکلات، عدم ارضای جنسی ست، پس هر کسی با هر کسی، در هر زمان و هر مکان، البته به شرط رضایت طرفین و عدم مزاحمت برای دیگران.
🔻و اکنون که هوس جنسی به یک غول هفت سر در بین آنها تبدیل شده؛ دیگر خبری از آن عشق و مَودّت نیست، عشقی که هدیه الهی به انسان است.
🔻و حسودی شان می شود به «عشق شرقی»، پس عریانی زنان را که مایه هوس بازی مردان و ذبح عشق ما باشد، در کادوی مُد و کلاس پیچیده و بر ما فرستاده اند... هوشیارتر باشیم. خطر جدیست. عشق را قربانی هوس نباید کرد.
💔انسان، بدون عشق به فرزندی ماند بی مادر.
✍ محسن دشتی نژاد
#آسیب_اجتماعی
#نویسندگان_حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🚫 نقد سخیف را پاسخگو نباشید/ هفت توصیه کوتاه به منتقدان
❗️ وِزوِزهای طولانی بیصدا و مُرکب قلمها خشک و کتابها بسته و معایب دفن و جیغهای متوالی خاموش و تشویشها تمام و تهییجها دور و فتن ناکام و نقد شدن نظری دوست داریم اما عملی از آن متنفریم و این نقد است که برای حفظ دین و جان و ناموس و عقل و نسل و مال است و حقدارید که نقد سخیف را پاسخگو نباشید.
زبان زشتگوی آنجا که استدلالی احمقانه و توجیهی خشک نیابد و نتواند به مقاصد جاهلانه خود برسد، فحش میدهد یا تحقیر میکند و یا واضحترین دلایل و حقایق را منکر میشود وکران و لالان و کوران را به جان هم میاندازد.
نمیدانیم چگونه مرض حساسیت بیجهت،از نقد شدن را معالجه کنیم و این علوم هستند که وسعت دارند و انکار حقایق و عجایب و اکاذیب و اعتقادهای باطل هم بسیارند و اختلافها و مرضها و مریضها کم نیستند و از اول بودند تا به امروز اما ما کاری با مریضها نداریم که نقدشان کنیم بلکه با مرضها کارداریم و آنها را نقد میکنیم و هدف علاج بیماران از مرضها است.
در کتابهای تربیتی اینگونه میگویند که اگر فرزند شما سخنی ناصواب گفت و خطایی مرتکب شد به او نگویید که «برو من دیگر تورانمی خواهم و دوستت ندارم» بلکه اینگونه بگویید که «من فلان کار و حرف تو را دوست نداشتم و این کار را دیگر نمیخواهم» یعنی رد و نقد قول کنیم و تقدیر از قائل منظور است زیرا در موضوعات تغییر و تحول ممکن است و در اعتباریات هیچچیزی محال نیست پس نقد فعل بهتر از نقد فاعل است گرچه گاهی لازم است فاعل هم نقد شود اما مهم این است که کرامت انسانی برای تعایش و همزیستی حفظ شود.
اگر دیدید کسی بطری شراب به دست گرفته است شما شیشه شراب را بشکنید نه سر او را بشکنید و اگر شما نگاه طبیب گونه داشته باشید میکوشید که مریض را از مرض نجات دهید پس بنابراین خطا را نقد کنیم نه مخطی را و عصیان را نقد کنیم نه معاصی را و قول را نقد کنیم نه قائل را و افکار را نقد کنیم نه متفکران را و سلوک را نقد کنیم نه سالکان را و چهبسا در جزئیات ما نیز دچار لغزش شویم.
بعضی زبانها را باید دردهان زندانی کرد آنهم تا ابد و چهبسا چون دیگری را دوست داریم و طرف ما مخالف محبوب ما است منتقد فلان موضوع و شخص و گروه میشویم تا که به ظاهر منافعی را جلب کنیم و خطرهای را دفع نماییم یا اینکه سابقاً مشکلی پیشآمده و سبب شده که امروز منتقد شویم ولیکن به این چند توصیه ساده هم عمل توجه کنیم:
🔻توصیه اول: وفادار به اخلاص باشیم و قصد ما سواری برشانِ های کسی نباشد و غیظ و عصبانیت خود را برکسی فرود نیاوریم که قصد ما اسقاط کسی نیست بلکه قصد ما تشفی است.
دوم: خود را دستکم نگیرید و عدالت و انصاف را در نقد کردن پیش بگیرید تا در صورت نقد شدن خودتان،چه آنها که با شما موافق هستند و چه آنان که مخالف شما هستند همین مسئله را نیز در نظر بگیرند.
سوم: خصومتهای شخصیها را کنار بگذارید و نیت و قلب را صاف کنید و بعدازآن اگر خواستید کسی را نقد کنید مراقب باشید که ترور شخصیت صورت نگیرد که مردم آبروی خود را ساده به دست نمیآورند.
چهارم: اختصار و کوتاه بودن نقد و استدلالهای شما بسیار مهم است و از کسی انتقاد تند نکنید مگر اینکه یقین پیدا کنید که طرف مقابل شما قصد شر و نامشروع دارد و البته زیادهروی هم نکنید.
پنجم: در امور شخصی و خصوصی افراد دخالت و تا آنجا که میتوانید از ذکر اسامی پرهیز کنید که نقد غیرمستقیم و کنایه وار بسیار نافذتر از نقد صریح و لختوعور است.
ششم: حسادت و حقد علیه افراد چاشنی کار نقد و استدلال نشود و نقد از طریق توصیه بهتر است از رسوایی افراد مخصوصاً در نقد همدینها که ظاهری مهربان و تسلیم در برابر حق را دارند.
هفتم: ریز موضوعاتی که از آن انتقاد میشود را در اولین قدم بررسی کنید که ساختگی و بیپایه و اساس نباشند که این بسیار ضروری است.
✍محمد ادریسی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
💠 تقدیر ایران را عوض کردی
ای حصن محکم! شرط ایمان را عوض کردی
تفسیرهای سست قرآن را عوض کردی
جز با دعای تو یقین دارم نمی آمد
ای آسمان، تصمیم باران را عوض کردی
ایران قبل از بودنت درگیر ظلمت بود
تابیدی و تقدیر ایران را عوض کردی
حتی به اشک شیعیان خود جهت دادی
گفتی حسین آنگاه جریان را عوض کردی
گفتی حسین و آتشی بر جان او افتاد
گفتی حسین و حال ریان را عوض کردی
پیش از تو مُهر تربت مشهد نبود آری
تا آمدی خاک خراسان را عوض کردی
راحت می آید محضرت شاعر معذب نیست
مولای من! تعریف سلطان را عوض کردی
✍عاطفه جوشقانیان
#امام_رضا
#شاعران_حوزوی
#نویسندگان_حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔶 نام ها تو را گمراه نکند
❓ محبت و اطاعت چه رابطه ای با هم دارند؟
#در_پیشگاه_معصوم🔸امام باقر علیه السلام:
ای جابر، آیا دوست داشتن ما اهل بیت برای کسی که خود را شیعه میداند کافی است؟ به خدا سوگند، شیعهی ما نیستند جز كسانی كه مراعات و از خدا اطاعت كنند.
ای جابر، شیعیان ما جز با فروتنی، ترس از خدا، امانتداری، یاد پی در پی خداوند، روزه، نماز، نیکی به پدر و مادر، رسیدگی مستمر به همسایگان فقیر، ضعیف، ندار و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، خوشزبانی با مردم و امین قرارگرفتن در میان خانوادههایشان شناخته نمیشوند.
جابر میگوید من گفتم: یا ابن رسول الله، در این روزگار من حتی یک نفر را هم با این صفات نمیشناسم!
امام فرمود: جابر، نامها تو را گمراه نکنند. یک فرد میتواند به راحتی بگوید من علی را دوست دارم و ولایت او را میپذیرم ولی مثل او رفتار نکند. اصلا چرا نگفت من پیامبر خدا(ص) را دوست دارم؟ پیامبر خدا که بهتر از علی(ع) است. ولی او از سیره و سنت پیامبر هم تبعیت نمیکند. او چیزی را دوست دارد که نفعش در آن باشد. مراعات کنید و به خاطر آنچه نزد خداست کار انجام دهید. خداوند با هیچ کس خویشاوند نیست. دوستداشتنیترین و گرامیترین مردمان نزد خداوند کسی است که بیش از همه مراعات و از او اطاعت کند. جابر، به وسیلهی چیزی جز اطاعت نمیتوان به خدا نزدیک شد. ما سند رهایی از آتش نداریم. هیچ کس نزد خدا عذری ندارد. هر کس مطیع خدا باشد ولایت ما را داراست و هر کس از فرمان خدا سرپیچی کند دشمن ماست. ولایت ما جز با تلاش و خودداری از گناه به دست نمیآید.
الكافي، الشيخ الكليني، ج ٢، الصفحة ٧٤
@horqlia
#حدیث_خوانی
#نویسندگان_حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
◼️عاشقی را با شما تجربه کرده ایم
◼️ای خاندان فضل و احسان
◼️قلب های ما را احیا کنید
◼️سوگ عزیزترین خاندان عالم
◼️چه سنگین است و جانگداز...
◼️ای مرهم انسان های امروزی
◼️جان ما، تشنه کام معرفت است
◼️اندکی بنوشانید ما را.
#رسول_اکرم
#امام_حسن
#امام_رضا
#نویسندگان_حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
#ناکامی_پس_از_اعتماد_به_دشمن
🔴 پاسخ معاویه به همسر و قاتل امام حسن
🔻معاویه امیدوار بود که دسیسه اش جواب دهد. مخفیانه مقداری سمّ برای همسر امام مجتبی علیه السلام که جُعده نام داشت، فرستاد و به او خبر داد که اگر این زهر را به حسن بن علی بنوشانی تو را به همسری پسرم یزید در می آورم.
♦️پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام، جُعده به دیدار معاویه رفته و گفت: مرا به همسری یزید در آور!
🔸رفقای عزیزم! پاسخ معاویه درس بزرگی برای همۀ آنانی است که خدای نکرده دل به وعده های دشمن خوش نموده اند. دشمنی که سعی دارد با نشان دادن درب باغ سبز ما را فریب دهد.
🔻مرحوم طبرسی از قول معاویه گزارش کرده که او در پاسخ به خواستۀ جُعده می گوید: برو! زنی که شایستۀ حسن بن علی نباشد، برای پسرم یزید نیز شایسته نیست (فإنّ امرأة لا تصلح للحسن بن عليّ، لا تصلح لابني يزيد).
🔹مسعودی، تاریخ نگار مشهور نیز از قول معاویه نوشته که ما زندگی یزید را دوست داریم و اگر چنین نبود، تو را به همسری او در می آوردیم (انّا نحبُّ حیاه یزید و لولا ذلک لوفینا لکِ بتزویجه).
🔻ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه اش از قول معاویه در جواب به خواستۀ جُعده خانم نوشته که می ترسم با فرزندم همان کاری را کنی که با فرزند پیامبر خدا کردی! (أخشى أن تصنعی بابنی ما صنعت بابن رسول اللّه).
❌جعده خانم دست از پا درازتر برگشت.
@talabehtehrani
✍️ علیرضا نظری خُرّم
#امام_حسن
#نویسندگان_حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6