🔴 دستمالسرخها
✍️ نیما ارزانی، عضو تحریریه مدادالفضلاء در روزنامه سراج نوشت:
همزمان با شروع هفته دفاع مقدس به درخواست هنرمند عزیز آقای حنظله تاجالدینی نویسنده و کارگردان مستند «دستمالسرخ»ها به اکران عمومی این مستند دفاع مقدسی دعوت شدم.
جدا از حضور شخصیتهای طرازاول جبهه و دفاع مقدس و ارائه نقاط ناب از زوایای پنهان تشکیل گروه دستمالسرخها، برای اولین بار بود مستندی دیدم از متن جبهه و شخصیتهایی که تاکنون مغفول مانده بودند؛ زیرا همیشه معتقدم که ما جنگ را باید از زبان سربازانش نقل کنیم نه فقط فرماندهان.
با توجه به اینکه بیش از ۱۵ سال همنشینی با خانوادههای شهدای کشور را در زمره افتخارات خودم دارم، معتقدم کار برای شهدا هرچقدر فاخر و درخورتوجه هم باشد، در محضر شهدا کم است و ناقابل، زیرا وسعت عظمت نام و اهداف شهدا به حدی گسترده است که در چند سکانس و پارهای دیالوگ خلاصه نمیشود. اما حقا باید اذعان کنم این مستند با وجود زمان بلند آن توانست مخاطب را تا پایان اکران میخکوب کند.
شاید خیلیها امروزه با فرهنگ ایثار و شهادت بیگانه باشند یا ژانرهای دیگری را بپسندند اما امثال من که مخاطب خاص این نوع مجموعهها هستیم، بیشک باید نظر اصلی را بدهیم که آیا توانسته است موفق باشد یا خیر؟!
بههمپیوستگی سوژهها و استفاده از مکان و زمان مناسب شخصیتهای رده اول درگیر در ماجرای اصلی فیلم همگی باعث انسجام بیمثالی در مستند دستمالسرخها شده بود. همین که در این مستند روایت کسانی شنیده میشود که خود در معرکه حاضر بودند و بعد از سالها سکوتشان را شکستهاند، به نفوذ کلام در عمق جان مخاطب بیشتر میافزاید و نقطه قوت اصلی این مستند هم پرداختن به اصل بود تا حاشیه.
در میانهی فیلم بود که نام شهید مهربان منطقه ما علیاکبر قربانشیرودی به میان آمد، مستندی که به رشادتهای علیاصغر وصالی تهرانیفرد میپردازد چه کار به شهید خلبان از خطه شمال دارد!
نگاه به بقیه مستند من را به سفر راهیان نور غرب کشور سال ۱۳۹۵ برد، سفری بینظیر به همراه دوستان ناب و بیتکرار. اردیبهشت ۱۳۹۵ بود که به دعوت سپاه بازیدراز و سردار حاج سعید قاسمی، من و خواهر شهید شیرودی به تهران رفتیم و از آنجا به همراه مادر شهید غلامعلی پیچک و پدر شهید محسن حاجیبابا و سردار قاسمی به منطقه دشت ذهاب و سرپلذهاب رفتیم؛ برای یادواره شهید شیرودی و شهدای آن منطقه مرزی.
در آن سفر من برای اولین بار عکس شهید علیاصغر وصالی را همراه با محسن وزوایی و غلامعلی پیچک دیدم.
یادم هست پدر شهید حاجیبابا، آن پیرمرد نازنین با قد کشیده و موهای سفیدش خاطرات محدودی را که از این شهدا در یادش بود، برایم نقل میکرد، مادر شهید پیچک هم بهخوبی وصف شیرودی را در خاطرات پسرش شنیده بود.
در آن سفر فهمیدم که وصالی، پیچک، موحددانش، حاجیبابا، تیموری، وزوایی و شیرودی سرداران منطقه غرب بودند؛ سردارانی که با همتشان غائله کردستان و تحرکات منافقین و کومله را تمام کردند و اثر بیبدیل این فرماندهان شجاع بود که امروز دیگر خبری از آن دسیسهها و توطئهها نیست.
معتقدم حلقه وصل این شهدای سرافراز هم تکلیف بود و تعهد؛ یعنی همان جمله معروف شهید شیرودی که فرمودند: بروید به امام بگویید که امروز در جبههها مکتب میجنگد نه تخصص، وقتی این جمله را در کنار وصیتنامه شهید علی تیموری میگذاریم که نوشته است: تکلیف ما را به جبهه آورده است، یا این جمله از وصیتنامه شهید موحددانش که گفت: به جسم من فکر نکنید به روح من فکر کنید که الان کجاست؟ شهید عزادار نمیخواهد رهرو میخواهد! خود دریایی از معرفت و حکمت را به روی ما میگشاید.
حال تمام این عزیزان در منطقه غرب را که اوج دلدادگی آنها فتح ارتفاعات بازیدراز و مناطق اطراف بود، در کنار این جمله ناب شهید بهشتی بزرگ قرار میدهم که فرمودند: عرفان واقعی خانقاهش بازیدراز است، خود عظمت شهدای این منطقه و نقش مهم و استراتژیک میدان جنگ در آن برهه را میرساند و بیشک شهید بهشتی هم به اوج عرفان ناب این سرداران در آن منطقه پی برده بود که اینچنین تعابیری را فرمودند؛بنابراین جا دارد بیشتر به عرصه غرب کشور و مشکلات آن پرداخته شود و همچنین دلاوریهای غیورمردان و فرماندهان رشید آن هم به شایستگی به تصویر کشیده شود زیرا کار زیادی در آن خطه صورت گرفت ولی بعد از چهار دهه هنوز جستهوگریخته دلسوزانی مثل حاتمیکیا و تاجالدینی به آن پرداختهاند که توصیه میکنم بعد از دیدن دستمالسرخها همگی کمی بیشتر بیندیشیم.
#دفاع_مقدس
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✔️سخنی با رئیس جدید صدا و سیما
✍️ مجتبی میرزایی، عضو تحریریه مدادالفضلاء
قدیمیا زیاد میگفتند: عیب دیگران را تو بوق نکنید که سراغ خودتون هم میاد.
هِی نگو بچه فلانی این عیب رو داره، که سرِ بچه خودت هم میاد.
شما هم یادتون میاد از این حرفای حکیمانه قدیمیا؟!
وقتی میرفتیم عراق برای زیارت اربعین زیاد میشنیدیم که میگفتند: کشور شیعه رو نگاه کنید، جووناشون حتی بچه هاشون هم سیگار میکشن.
راننده هاشون نماز نمیخونن
و خیلی چیزای دیگه
حالا این اتفاق ها سر خودمون افتاده
کافیه یه چرخی تو خیابونا بزنی میبینیم که بچه های کوچیک سیگار میکشن
لباس های دختر و پسر تنگ شده، کوچیک شده
گوشی ها پر از صحنه های ناجور غیر متناسب سن شده و از اینجور مثال ها.
یکی از علت های مهمی که باعث و بانی ایجاد این معضلات هست، ولنگاری فضای مجازی تو هشت سال گذشته هست. رسانه ای که رهبری قوی برای کنترل و هدایت اون وجود نداشته باشد و دست یه عده مغرض غرب پرست بیفته، چه نتیجه ای غیر از این انتظار میرفت؟
امروز که رئیس رسانه ملی عوض شده وقتشه که ایشون با تلاش شبانه روزی دغدغه های به حق مردم متدین و مومن رو برطرف کنند.
کسی که میخواد مروج سبک زندگی اسلامی و دینی باشه، خودش باید اولا عامل به این سبک باشه.
باید یک برنامه و کتابی در اینباره نوشته باشه و یا معرفی کنه که من مبنای کارم این روش هست.
منتظریم ایشان این سبک زندگی اسلامی، که رهبری در پیام امروز بدان اشاره کرده و آخرین توصیه ایشان در بیانیه گام دوم انقلاب هست را برای دغدغه مندان فرهنگی ایران اسلامی تبیین کنند.
بفرمایند که به چه روشی و به چه کیفیت و گفتمانی قرار است سبک زندگی اسلامی توسط رسانه ملی اجرایی شود؟ تا چه مدتی انتظار پیشرفت فرهنگ جاری در کف خیابان بین مردم باشیم؟
در راستای اهداف بیانیه گام دوم انقلاب، که رسیدن به امتی اسلامی است، ابتدا باید جامعه ای اسلامی، الگوی سایر جوامع مسلمان باشند، تا آنان با پیوستن به سبک زندگی مطرح شده از رسانه ما، همقدم با جامعه ایران شده، تا امّت اسلامیِ مدّنظر برای تحقّقِ ظهور منجی، فراهم گردد.
شعار ما می توانیم را فراموش نخواهیم کرد، آقای جبلی.
والعاقبة للمتقین.
#رسانه_ملی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔵 رومن گاری و معنای زندگیام
✍️ محمد صدرا مازنی، دبیر تحریریه مدادالفضلاء
کتاب «معنای زندگیام» از رومن گاری[1914-1980م] را خواندم. کمجم و خواندنی. آشناییام با نام رومن گاری دیرینه است. اما پیش نیامد آثارش را مطالعه کنم. این کتاب هم متن پیاده شدۀ گفت وگوی تصویری با گاری است که چند ماه پیش از درگذشت تراژدیکش انجام شد. توسط محمد رضا محسنی ترجمه و نشر چشمه روانۀ بازارش کرد. در شهر ولینای لیتوانی که در آن زمان بخشی از امپراطوری روسیه بود، متولد شد. پدرش-در حالی که رومن یازده ساله بود-، از مادرش جدا شد و با زن دیگری ازدواج کرد. بعد از آن مادر گاری هرگز ازدواج نکرد و به تربیت فرزند و بزرگداشتش مشغول شد.
یکی از استفادههایم از مطالعه این کتاب نقش مادر در تعیین زاویۀ نگاه فرزند به زن بود. حتماً تصدیق خواهید کرد که زیستبوم و فرایند تربیت در تعیین جهت انسان به زندگی و واقعبینی و قضاوتهای درست و نسنجیده نقش فراونی دارد. در میان نویسندگان نمونههایی بهچشم میخورد که_متأثر از رفتار مادر_، مروج فلسفۀ بدبینی به جنس زن شدهاند. شوپنهاور زنستیز بود. میگویند مادرش به او مهری نداشت. به عقیده بسیاری فلسفۀ او حاوی عقایدی نیمه حقیقی در مورد زنان است. در حالی که شوپنهاور زنان را موجوداتی سطحی، دروغگو و ضعیف میداند؛ اما رومن گاری از زنان به احترام یاد میکند و میگوید: آنچه در کتابهایم[دربارۀ زنان] الهام گرفتهام و نوشتهام تصویری است که از مادرم دارم، تصویری از جنس زن و آن عشق فراوانی که من به جنسیت زنانه دارم. و این همان چیزی است که مرا در تقابل با فمنیستها قرار میدهد. چون معتقدم نخستین صدای زنانۀ این جهان ونخستین مردی که از این صدای زنان سخن گفت حضرت مسیح بود. مهرورزی، ارزشهای مهربانی و همدلی و عشق جملگی ارزشهای زنانهای است که نخستین بار توسط یک مرد که همان عیسی مسیح بود، بیان شد.
«تربیت اروپایی» اولین رمانش است و «میعاد در سپیده دم» خودزندگینامهاش. «ریشههای آسمان» نیز که در حمایت از محیط زیست و دربارۀ موجوداتی که _ به تعبیر رومن گاری-، موجوداتی دستوپا چلفتی، مزاحم و دستوپا گیر به نام فیل که آدم نمیدانست با آنها چکار کند، کتاب دیگر او است. این کتاب نخستین رمانش بود که جایزه گنکور را دریافت کرد. جایزه گنکور هر ساله نصیب «بهترین کتاب داستانی» میشود که طی «همان سال» منتشر شده باشد. «زندگی در پیش رو» که با نام مستعار امیل آزار منتشر کرده بود نیز همین جایزه را از آن خود کرد. از دیگر کتابهایش میتوان به «شب آرام خواهد بود» و «خداحافظ گاری کوپر»_که در ایران معروفترین اثر اوست_، اشاره کرد. تصمیم دارم «میعاد در سپیده دم» و این آخری را بخوانم!
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
💠 نکتههای قرآنی و تمدنی/ سرعت و برکت
✍️ حبیب الله بابایی
یکی از مفاهیم بسیار مهم در اندیشه دینی آموزۀ «برکت» است. شاید بتوان «برکت» را «غلبه کردن بر زمان» و «فرارفتن از محدودیتهای زمانی» و یا «مصونیت از آفتهای زمان و مکان» دانست. موضوع «زمان» در این میان میتواند «سرعت در خیر» و «برکت در خیر» را به هم پیوند دهد و آن دو را در شبکه معنایی واحدی قرار بدهد. هرچند ممکن است برکت در عمل یکی از موجبات شتاب در عمل باشد، لیکن آنچه در این قسمت اهمیت دارد، نقش سرعت و مسارعۀ در خیرات در حصول برکت است. اساسا مسارعه در خیرات نوعی غلبه بر زمان در انجام خیر است و همین موجب میشود که عمل خیر ماندگار باشد و آثار همیشگی داشته باشد.
در این باره روایتِ نقل شده از پیامبر گرامی اسلام بسیار قابل تأمل خواهد بود که: لایزال الناس بخیر ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و تعاونوا علی البر و التقوی، فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات. (تا وقتی مردم امر به معروف و نهی از منکر میکنند و یکدیگر را در نیکی و تقوا یاری میرسانند، در خیر و نیکیاند، و آنگاه که چنین نکنند، برکتها از آنان گرفته میشود.) این بدان معناست که برکت حاصل جماعت (الجماعه برکه) و مشارکت (با تمامی مراتب آن) در خیر و معروف است، و بدون مشارکت در خیر (یا مسارعه و مسابقه در خیر) کار خیر برکت نمییابد.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✔️ تیترهای برتر هفتهنامه پرتو
🔍 دو روی سکه تجارت الکترونیک
🔻نرمش عربستان؛ محصول ایستادگی جبهه مقاومت
🔹تأملی بر فراز و فرود عدالتخواهی
🔻سلحشور: شناسنامه خواهرم را تغییر دادم و به جبهه رفتم
📌 در فراق علامه ذوفنون
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
شطشیرین_210928_155827.pdf
7.95M
💠 «شط شیرین»
🔸مجموعه یادداشتهای ✍️ فاطمه میری، نویسنده و عضو تحریریهی مدادالفضلاء با عنوان «شط شیرین» با محوریت پیادهروی اربعین.
#اربعین #یادداشت
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
💠 حُسن سلیقهی پدر
✍️ علی خردمردی، عضو تحریریه مدادالفضلاء
▪️تصور کنید در خانه ای به دنیا آمده باشید که هر روز صبح تا چشم باز میکنید، روی طاقچه تصویر دو مرد الهی، آیتالله حسنزاده آملی و آیت الله جوادی آملی را ببینید.
▪️خانهی ما اینگونه بود. ممنون پدر هستم با این حُسن سلیقه.
▪️از کودکی تا همین الان شخصیت علامه حسن زاده برایم جزو جذاب ترین ها است.
یک مرد الهی با درجهی بالایی از تبحر در علوم مختلف.
▪️حال که او رفته میبینم برخی بر طبل شادانه میکوبند. آن دسته ای که کمی از آخرتشان میترسند، به شادی قلبی اکتفا میکنند و بغض درون را بر ملا نمیکنند. باز هم گلی به گوشه جمالشان.
▪️من اما دلم برای همهشان میسوزد. هم آنان که پیام تسلیتی ننوشتند. هم آنان که شاد شدند و هم آنانکه نه میدانند فلسفه و عرفان چیست نه فقاهت و علم الحدیث اما مستانه رطب و یابس را به هم میبافند.
▪️جسم این تربیت یافتهی مکتب جعفر بن محمد علیه آلاف التحیه و الثنا امروز زیر خاک رفت و روحش به اعلی علیین.
▪️از نقصان عقل است که بدون مراجعهی محققانه به آثار کسی و با اکتفا به شنیدهها نسبت به او اظهار دشمنی کنیم.
▪️صرف وقت برای چنین دعواهای تمام ناشدنی نیز از جهالت است.
پس بدون تعصب دنبال حق باش و همان را پی گیر.
#علامه_حسن_زاده
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔴 نادیده گرفتن اخلاق در «سیم آخر»
✍️ بابک شکورزاده، عضو تحریریه مدادالفضلاء
سری جدید مسابقه سیم آخر با اجرای رضا رشیدپور چند هفتهای است که روی آنتن شبکه سه رفته است و با تغییراتی نسبت به سری اول در حال پخش است. یکی از تغییرات اساسی این است که هر شرکتکننده روی محوطه دایرهای میایستد و اگر پاسخ سوال مجری را ندهد، آن محیط دایرهای توسط مجری (رشیدپور) باز میشود و شخص شرکت کننده به پایین سقوط میکند.
اصل چنین حرکتی چه بسا جالب باشد و جذابیت و هیجان خاصی به مسابقه بدهد، ولی نکته اینجاست که بعضی اوقات این روال مسابقه عملا و چه بسا ناخواسته ابزاری برای آزار و اذیت شرکت کنندهها و بعضا تمسخر آنها از سوی رشیدپور میشود؛ با این توضیح که مثلا بعضی اوقات آن شرکت کننده حرفیمیزند که خیلی به مزاج رشید پور خوش نمیآید و او هم ناگهان و بسیار غافلگیرانه دگمه بازشدن محیط مدور را میزند و آن شخص به پایین میافتد و بعد هم جناب رشیدپور مشغول خندیدن میشود و چه بسا ناخودآگاه خنده مخاطب را نیز به دنبال داشته باشد.
شاید درابتدای امر اینگونه برداشت شود که این حرکت مجری از روی شوخی است و غرض خاصی هم ندارد که البته معمولا هم همینطور است؛ اما خنده و لحنی که بعضا مجری به خود میگیرد شائبهای از تحقیر و تمسخر را به ذهن تداعی میکند و انگار که این کار برایش لذتبخش است. این یک بعد قضیه است؛ اما از طرف دیگر از این نکته نباید غافل شد که این سقوط آزادِ غافلگیرانه و ناگهانی ممکن است هول و استرس زیادی را به آن شرکت کننده بیچاره وارد کند که دست کم از نظر اخلاقی کار پسندیدهای نیست و چه بسا حقالناس نیز به همراه داشته باشد؛ چرا که خارج از روال مسابقه بوده و چه بسا آن شرکت کننده پذیرای چنین حرکتی نبوده و راضی به این کار نباشد.
در مجموع شایسته است که رسانه به هر قیمتی برنامه مفرح تولید نکند و خوب است که رعایت اصول عرفی و اخلاقی در تولیدات صدا و سیما لحاظ شود.
#رسانه_ملی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔹 ناخدایِ باخدا
✍️ مجتبی عادل پور، عضو تحریریه مدادالفضلاء
🔹آشنایی من با علامهٔ حسنزاده آملی(ره) به پانزده سال پیش برمیگردد. آن هم به زمانی که چشمم به این سخن علامه در گوشه یک مجله افتاد: «الهی، شنیدم که فرمودی: چه کنم با مشتی خاک مگر بیامرزم.» این جمله مثل مغناطیس من را به خود جذب کرد. آن زمان دفتری داشتم که جملات زیبا و دلنشین را توی آن مینوشتم. شیرینی این جملۀ حکیمانه به قدری به زبانم مزه کرد که آن را از گوشه مجله قیچی کردم و به دفترم چسباندم. از آن روز به بعد افتادم به دنبال خرید کتاب «الهینامه» و آخر سر هم یک نسخهٔ آن را از بوستان کتاب تهیه کردم.
وقتی خبر رحلت علامه را شنیدم خاطرهٔ آن روز برایم زنده شد. میدانستم جملاتی از الهی نامه را در دفترم یادداشت کردهام. چند روزی بود دلم پیش آن دفتر بود ولی پیدایش نمیکردم. دیشب بیخوابی و فکر و خیالش، من را به انباری کشاند و بالاخره آن را در میان کتابهای زمان دانشجویی پیدا کردم. با این که پانزده سال از آن روز گذشته بود؛ اما گرد زمان کهنهاش نکرده بود و همان تازگی و طراوت سابق را برایم داشت.
بعد از درگذشت این عالم پارسا شنیدم برخی به نیش و کنایه گفتند که فلانی(حسنزاده) چه و چه! نمیدانم غرض این عده از این حرفها چیست؛ اما بدانند آن مرحوم هیچ ادعایی نداشت که خود میگفت: «الهی، حسنزاده آدم زاده است، چگونه دعوی بیگناهی کند؟!» و بدانند این وصلۀ ناجورِ نا خدایی به این ناخدایِ باخدا نمیچسبد: «الهی چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم»
#علامه_حسن_زاده
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
💢«خورشید» کم نور مجیدی!؟
✍️ مهدی عامری، عضو تحریریه مدادالفضلاء
🔻 آقای مجید مجیدی را به ساخت فیلمهای عدالتخواهانه و توجه به اقشار مستضعف می شناسیم. او در غالب فیلمهایش معضلات زندگی کسانی را به تصویر می کشد که در جامعه کمتر دیده می شوند.
🔻 این سبک مجیدی در ساخت فیلم همان هنر متعهدی است که مورد تایید و تاکید امام خمینی بود و به زیبایی و لطافت، جنگ فقر و غنا را به نمایش می گذارد.
🔻 در فیلمهای مجیدی علاوه بر تلخیها و مشکلات، نور امید هم وجود داشته است به طوری که بیننده بعد از دیدن فیلم با وجود اینکه با سختی ها و غصه های داستان همراه بوده اما در آخر فیلم، ضمن هشدار و توجه به آسیبهای جامعه، در نهایت به پوچی و بی انگیزگی نمی رسید بلکه با یک حال خوش از سینما خارج می شد.
🔻 در «بچه های آسمان»، طواف ماهیها دور پاهای تاول زده قهرمان داستان، در «آواز گنجشکها» آن نقاشی زیبای دختر روی گچ پای شکسته پدرش، در «باران» آن پرواز ملکوتی آن پسر و گسست از مال دنیا برای عشقش، در رنگ خدا زندگی زیبای روستایی و... موقعیتهایی است که بیننده را با مظلومیت شخصیتهای فيلم گره می زند و او را بین خوف و رجا نگه می دارد.
🔻 «خورشید» مجیدی، باز هم سراغ محرومین جامعه رفته و هنرمندانه به زیست کودکان کار پرداخته است، اما این بار از ابتدا تا انتها تلخی و خشونت است. بر خلاف فیلمهای دیگر مجیدی، با پایان خورشید، من بیننده آن حال خوش را ندارم.
فیلم پر است از تلخی، فقر، فریب، اعتیاد، خشونت، تبعیض، بی پناهی، شکست، اشک، ناسزا، فرار و...
🔻 گنجی نیست، خیّری نیست، کمک و حمایتی نیست، رضایت نیست... خورشید تعطيل می شود، پناهجویان اخراج می شوند، ناظم مدرسه بازداشت می شود، زیر خاکی موعود، مواد مخدر است، مادر از بیمارستان مرخص نمی شود و... در بین همه اینها فیلم تمام می شود.. داستانی شبیه شنای پروانه، متری شش و نیم، مغزهای کوچک زنگ زده و... این دست فیلمها.
🔻 مجیدی، پیشتر از فقر و فلاکت و محرومیت می گفت اما سیاهنمایی نمی کرد، خشم و نفرت را افزایش نمی داد، جامعه را رها و بی عاقبت تصویر نمی کشید، نا امیدی و افسردگی را القا نمی کرد، چیزی که متاسفانه در «خورشید» رخ داده و بیننده پس از کش و قوسهای فراوان به این نتیجه می رسد که انتهای کار هیچ چیز وجود ندارد، جز زنگ اخباری که کسی صدایش را نمی شنود!
#سینما
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✔️ میثاق طلبگی در تاجیکستان
✍️ علی اسفندیار
رویداد پیوستن کشورمان به سازمان شانگهای دستاورد و شیرینی بزرگی بود که سهم ملت ایران شد، ایران زین پس جزء چهار کشور برتر آسیایی بیش از گذشته نقش آفرینی می کند؛ رئیس جمهور در این باره از وزارتخانهها خواسته که ظرفیتهای همکاری با سازمان همکاریهای شانگهای را شناسایی کنند.
اما نخستین سفر خارجی آیت الله رئیسی، شیرینیهای دیگری نیز به همراه داشته است از جمله حضور رییس جمهور در دانشگاه ملی تاجیکستان و اهدای دکترای افتخاری این دانشگاه به رئیس جمهور کشورمان، که این اقدام، نشان از جایگاه علمی و آکادمیک آیت الله، همچنین پاسخی غیر مستقیم به برخی رقبای دوران انتخابات ایشان بوده است که با طعنه و کنایه میگفتند که با پنج کلاس سواد نمیشود کشور اداره کرد.
اما بازتاب واکنش آیت الله رئیسی به اقدام علمی دانشگاه تاجیکسان، در مجامع حوزوی و رسانهها درخور توجه بوده است؛ رئیس جمهور در کنار قدردانی از اقدام دانشگاه ملی تاجیکستان و دریافت دکترای افتخاری گفت: «برای بنده عنوان طلبگی حوزههای علمیه بر هر عنوان دیگری برتری دارد.» این جمله از دو بعد قابل بررسی و تبیین است.
سخنان رئیسی از یک سو، یادآور سخنان رهبر انقلاب درباره میثاق طلبگی و امتناع ایشان از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه تهران بود که فرمودند: «اگر خداوند کریم کمک کند، به همان میثاق طلبگی متعهد و پایبند خواهم بود.»
و از سوی دیگر بی مبالاتی هشت ساله حسن روحانی در برابر شأن و جایگاه طلبگیاش در قامت یک رئیس جمهور!
#رئیسی
#روحانی
#پویانویسی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔴 تقوای فراموششده یا جبران اشتباه؟
✍️ مجید پاک نیت، عضو تحریریه مدادالفضلاء در خبرگزاری رسا نوشت:
مديريت واژگان و جملات يكي از شاخههاي مديريت خبر است. در روزنامهنگاری مکتوب آنچه میتواند یک خبر، گزارش یا یادداشت را جهتدهی کند، نوع واژگان، جملات و عکسهاست. سردبیران رسانههای مطرح همواره میکوشند با انتخاب جذابترین و مناسبترین تیترها و عکسها خوانندگان را به خواندن محصولات خبري مجاب كنند.
گاهي روزنامهنگاران حرفهاي با انتخاب يك تيتر كل گزارش يا خبر خود را جهتدهي ميكنند. گاهي نيز مقصود و منظور خود را در يك تيتر يك كلمهاي خلاصه ميكنند. همچنين يكي از عواملي كه ذهن خوانندگان را به سمتوسويي خاص ميكشاند، تاكتيك خبري «برجستهسازي» از طريق چينش اجزاي خبر، نوع و رنگ تيتر و ... است.
در شماره 466 هفتۀ نامۀ حريم امام تیتر اول جلد و پیشانی نشریه به موضوع وضعيت زندگي مسلمانان چين اختصاص يافته و سردبير تيتر «مسلمانان فراموششده» را با رنگ قرمز براي مصاحبه مربوط به آن برگزيده است.
ماجرا آنجا تأسفبار ميشود كه اين نشريه در اقدامی عجیب تيتر مذكور را به همراه عکسی با زمینه سیاه از آیتالله رئیسی منتشر کرده است. در این عکس وی با چشمانی بسته، سری به زیر افتاده و با حالی خاص غرق در زیارت مرقد مطهر امام راحل است. مسلم است که اين تيتر و عكس هيچ ربطي به هم ندارد و به دو موضوع مختلف اشاره ميكند، اما طبق قاعده «جانشيني و همنشيني»، همجواري تيتر و عكس میتواند معنایی را ایجاد یا القا کند.
🔗 متن کامل...
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
💠 امصبر
✍️ فاطمه میری، عضو تحریریه مدادالفضلاء
او را به نام امصدر میشناسند، اهالی لبنان را میگویم. اما دلم میخواهد او را ام صبر بنامم. پروین خلیلی در دوران تحصیل امام موسی صدر در نجف، با ایشان ازدواج کردند و شدند محرم راز. محرم راز کسی که خودش محرم راز و مرحم زخم بینوایان لبنان بود.
او صبورانه دوری از وطن را به امید گرهگشایی از شیعیان لبنان تحمل کرد و شد یک بانوی همراه و همسنگر برای مردی که حالا چشم امید همه مظلومان لبنان به اوست.
بانویی که همسرش در وصف او شعری زیبا سروده. غزلی با عنوان «مهتاب». نکته این غزل آن بود که حروف اول مصرعهای اول آن نام «پروین خلیلی» و حروف اول مصرعهای دوم نام «موسی صدر» را میساختند.
خداوند این بانوی مکرمه را برگزید برای امتحان سختتری. ربودن امام موسی دل همه شیعیان را به درد آورد ولی نمیدانم چه بر دل خانوادهاش آورد. آنانی که سالیان سال به امید خبری خشنود بودند و به نهیب پیغامی بیتاب...
چهل وسه سال دوری. چهل وسه سال اضطراب و نگرانی و چهل و سه سال پاسداری از فرهنگ و مرامی که امام موسی صدر را امام مذهبی شیعیان لبنان کردهبود.
حالا او طلایهدار صبر و امتحان بود. چهل وسه سال دوری همسر و وطن را برای هدف مقدس دیگری برگزید و سربلند به دیدار اهلبیت شتافت روحش شاد.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#یک_نگرانی
⁉️امروز برای دریافت چند یادداشت به مناسبت رحلت رسول اعظم(ص)، شهادت امام حسن و امام رضا( علیهماالسلام) بسیاری از کانالهای حوزوی و حوزویان را گشتم؛ اما محتوای مناسبی نیافتم که بتواند آن مقامهای نورانی و شامخ را به نسل جوان نشان دهد.
🙏 امیدواریم در مسیر تبلیغ مکتوب شرمنده اهل بیت طاهرین(ع) و فرهنگ دینی جامعه نباشیم.
👌بنویسیم
پ.ن: نویسندگان محترم باید برای بهرهمندی مطبوعات و خبرگزاریها از یادداشتهای مناسبتی، چند روز زودتر دست به قلم شوند.
#پیام_مدیر
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📌جمله نغز رئیس رسانه ملی و عرصه عمل
✍️ مرتضی رجایی
رئیس جدید رسانه ملی در توئیتر خود نوشت:
رسانه عرصه رساندن است، نه بازداشتن و پوشاندن.
💠چه جمله نغز و پر مغزی!
کاش در حد شعار باقی نمونه.
مثلاً در ماجرای #کرونا شما میتونید بهجای سیاست فعلی #کرونا_هراسی و بایکوت دانشمندانی که دیدگاه متفاوتی دارند، به اونا هم فرصت اندکی برای اظهار نظر بدید تا حرف موافق و مخالف از طریق #رسانه_ملی به مردم برسه و مخاطبان خودشون فکر کنن و تصمیم بگیرن؟
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✔️سِرّ محمّد صلّی اللهُ علیهِ وَآله وَسَلَّم
✍️ مجتبی میرزایی، عضو تحریریه مدادالفضلاء
نفوذ بین یاران، تطمیع اطرافیان، ترورهای نافرجام، تحریم های اقتصادی سنگین، پروژه جاسوسی حتّی در منزل و اندرونی، ایجاد تفرقه بین اصحاب، تزریق پول های هنگفت از جانب یهودیان جهت تبلیغات ضد اسلام، القاء یأس و ناامیدی، ترساندن مردم از جنگ و جهاد و شهادت و در رکاب پیمبر بودن و بهانه تراشی های متفاوت و اِن قُلت های متعدّد، از جمله نقشه ها و توطئه های دشمنان حضرت محمّد(ص) از زمان اعلام نبوّت ایشان بوده است.
جمله ای که از جانب دشمنان حضرت محمّد(ص) در تاریخ ماندگار شد، این است که کاری خواهیم کرد که نام او از زبان ها بیافتد و کسی دیگر از او یاد نکند!
امّا سرّ ماندگاری نام او بر مأذنه ها و منابر بعد از تلاش های گسترده جهت نابودی راه و نام و مکتب او چه می باشد؟
۱. اراده الهی
خداوند بر هر امری اراده کند، همان محقّق خواهد شد و او اراده کرده است که نور نبوّت محمّدی تا آخرین لحظه زمان در دنیا بتابد ولو خیل عظیمی از مردم با آن ممانعت بورزند.
۲. حُسن خُلق محمّد(ص)
چنان سیره ای از خود بجای گذاشته است که هر مکتبی همچو رهبری با چنین سیره ای در گنجینه خود داشت با آن گوش عالم را کَر و ادّعای فرمانروایی بر جهان را بر مأذنه ها فریاد می کشید.
سیره ای که تمامی راستگویان عالم در برابر آن سر تعظیم فرود آورده و معترف به حقّانیّت آن هستند.
۳. یاران باوفا
گروه اندک چه بسا بر گروه کثیر غلبه پیدا کنند.
آری یاران راستین حضرت محمّد(ص) و رهروان واقعی او گرچه کم بودند و هستند ولی همین اندک در برابر خیل عظیم غافلان و جاهلان و دشمنان پیروزمندانه از دام بلاها و فتنه ها و غرض ورزی ها به سلامت عبور کرده اند و در حال سپردن پرچم 《یامحمّد(ص)》 به آخرین فرزندش از سلاله پاک فاطمه زهرا(س) هستند تا او جهان را پر از نام محمّد صلّی الله وعلیه وآله وسلّم کند.
#پیامبر_اکرم
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📌امان از عبرت نگرفتن عزیزان از تاریخ معاصر
✍️شایان خردورزی
پیامی را امروز خواندم که جالب بود و نوشته بود که حسنی مبارک در مصر سر نگون شد،محمد مرسی ساختار و مهره های تصمیم ساز را تغییر نداد، مرسی سال بعد زندانی و مبارک آزاد شد،بقایای رژیم مبارک به قدرت بازگشتند و #حامیان اخوان المسلمین به زندان و خانه نشین شدند.
اندک افرادی هستند در جوامع مختلف و زمان های گوناگون که میتوانند موج آفرین وتاثیرگذار باشند .
همواره می بینیم که جریانی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی شکل می گیرد و مردم و بزرگان به افرادی اعتماد می کنند و کارهای را به آنان میسپارند البته در مدتی کوتاه برای این دنیای فانی که بسیار زودگذر است تا بشود توشه ای آخرتی جمع کرد و به خلق الله خدمت کرد.
بزرگواران که جدیدا در هرکجای نظام اسلامی که مدیر شدند این پیام را جدی جدی بگیرید از شهرداری گرفته تا صدا و سیما و دولت و... و بگذارید تعارف ها را کنار بگذاریم.
ضمن احترام و ارادت این تقاضای تحولی است که مردم خواستار آن هستند وگرنه شما در حال حاضر اینجا نبودید و به همه شما ارسال شد هم به صورت کنایه وار و هم صریح و به زبان های مختلف بیان شد،هم خصوصی گفته شد و هم عمومی که بعدا نگویید نگفتند.
برای خیلی از مدیران که جدیدا وارد میدان شدند این پیام کوتاه فرستاده شد و اتمام حجتی بود که مطرح شد.
اگر قرار باشد،همان افراد سابق که ناکارمدی آنها برای همه ثابت شد را دوباره در صحنه ها تصمیم ساز و کلیدی بگذارید همان آش وهمان کاسه خواهد شد و قطعا منتظر نارضایتی بیشتری باید باشید و باشیم و حاصل آن چیزی جز بی اعتمادی به نظام و سیستم حکومت داری اسلامی نیست.
بعد از این جریان شکل گرفته که فرصتی مغتنم است ،انتظار توجیه ناکارمدی ها را از #رسانه ای ها نداشته باشید وقتی هنوز نتوانستید نیروهای #انقلابی و کارآمد را در جایگاه خود قرار بدهید.
با کفش های آنها شما به هیچ کجا می رسید و #مبارک باشد و #مرسی از اینکه توجه نمی کنید.
#بیداری_اسلامی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔻 ریای حلال!
✍️ علیرضا مکتبدار
حتما تعجب کردید که یعنی چی، مگه میشه ریایی که در حد و قواره شرک به خدای ذوالجلاله، بشه حلال؟!
بله، اما یه کم توضیح لازم داره که عرض می کنم.
گاهی که کارهای خوب، حالا یا بخاطر عشق به گمنامی نیکوکاران و یا خدای نکرده بی اعتنایی عمومی به انجام کارهای مثبت و خیر، کم رنگ میشه، اگر کسی هنر کرد و از این دست کارا انجام داد، باید هنرش رو به رخ دیگران کشید، چون اصلا خاصیت هنر اینه که دیده بشه در دوره و زمونه ای که هر چیز چرت و نامربوطی را بزک می کنند و به اسم هنر تو چشم مردم چه ایرادی داره آدمای مومن و نیکوکار کارای قشنگ خودشونو به رخ دیگران بکشند و اون کارا رو برجسته کنند؟
بله اگر دوره زمونه دوره ای بود که کار خیر عمومی بود و کمتر کسی به کار بد دست میزد میشد گفت بهتر اینه که کار خیر از نگاه بقیه مخفی بمونه اما در دوره و زمانه ما که خیلی از کارهای خیر فراموش شده و اصلاً واژهها مفهوم واقعی خودشون رو از دست دادن خیلی خوبه که دوباره این مفاهیم و ارزش ها برجسته بشه و به رخ کشیده بشه.
این بود منظورم از #ریای_حلال.
#اخلاق
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
💎صف نان، دیتا و تمرکز اطلاعات
✍️ محمدصدرا مازنی، دبیر تحریریه مدادالفضلاء
همه ما صف نان را تجربه کردیم. برای اهالی کتاب صف از نوع نان و غیرنان فرصتی برای مطالعه است. من نیز. اغلب کتابی همراه دارم و در موقعیتی اینچنین مشغول مطالعه میشوم. صبح جمعه راهی نانوایی شدم. بیش از یک ساعت حضورم در صف طول کشید. کتاب انسان خداگونه با من بود. در تمام این مدت در حال مطالعهاش بودم. خیلی کند پیش میرفت؛ هم سرعت مطالعهام کم بود و هم پیش رفتن صف نان! من در تمام یک ساعت و اندی تنها توانستم بیست صفحه بخوانم! البته دوبار و همراه با تأمل. ناگهان صدای مردی به اعتراض بلند شد. سرم را بالا گرفتم. چهرهاش زیر ماسک پنهان بود، موهای سپیدش به چشم میآمد. بهگمانم پنجاه و دو سه ساله بود. از بیعدالتی و توزیع نان به افراد خارج صف گلایهمند بود. من در آن لحظه مشغول خواندن این سطرهای کتاب بودم:
بنا بر روایتی(شاید هم مثل بیشتر داستانهای خوب ساختگی) زمانی که میخاییل گورباچف در تلاش بود تا اقتصاد رو به زوال اتحاد شوروی را احیا کند، یکی از دستیاران اصلیاش را به لندن فرستاد تا سردرآورد که تاچریسم کلاً چیست؟ و نظام سرمایهداری عملاً چگونه کار میکند. میزبانان در لندن مهمانانشان را به گردش در شهر بردند و او از بازار بورس و مدرسۀ اقتصاد لندن بازدید کرد و در آنجا با مدیران و کارآفرینان و استادان گفتگوهایی مفصل داشت. پس از چند ساعت کارشناس شوروی با داد و فریاد گفت: «لطفا یک دقیقه صبر کنید. همۀ این نظریههای پیچیدۀ اقتصادی را کنار بگذارید. الان یک روز کامل است که در لندن اینطرف و آنطرف میرویم و من از یک چیز سر در نمیآورم. در مسکو بهترین متفکران ما درگیر نظام عرضۀ ناناند و با این حال جلو در هر نانوایی و خواربارفروشی صفهای دراز شکل میگیرد. اما اینجا در لندن میلیونها نفر زندگی میکنند و ماهم امروز از مقابل بسیاری از فروشگاهها و مغازهها رد شدهایم، اما من حتی یک صف نان هم ندیدهام. لطفاً من را ببرید پیش مسئول عرضۀ نان در لندن. باید سراز کارش دربیاورم» میزبانان در حالی که سرخود را میخاراندند، لحظهای به فکر فرورفتند و گفتند: «در لندن هیچکس مسئول عرضۀ نان نیست.» نویسندۀ کتاب آنگاه بحث را به موضوع موفقیت سرمایهداری و پیروزی سیاستهای کاپیتالیسم بر سوسیالیسم پیوند میزند و راز آن را در تفاوت دو سیاست تمرکز و عدم تمرکز اطلاعات میداند. او مینویسد: «در لندن اطلاعات مربوط به عرضۀ نان در انحصار هیچ واحد پردازش مرکزی نیست. اطلاعات بین میلیونها مصرف کننده و تولید کننده. نانوا وغول بازرگانی، کشاورز و دانشمند آزادانه در گردش است. قیمت نان، تعداد نانهایی که هر روز پخته میشود و اولویتهای تحقیق و توسعه در این زمینه را نیروهای بازار تعیین میکنند. اگر نیروهای بازار تصمیمی اشتباه بگیرند، خیلی زود تصحیحش میکنند. یا حداقل باور سرمایهداران این است که چنین میکنند.»
نگارنده از سیاست و اقتصاد چندان نمیداند، اما مانند عموم مردم صف نان را میفهمد!
این مشکل در کنار بسیاری دیگر وصلهای ناجور است. ناجوریاش البته نسبت به مشکلات عدیدۀ دیگر بهچشم نمیآید. از سفرهای که روز به روز کوچکتر میشود و قیمت اقلام و مایحتاج عمومیای که نمودارش سر به آسمان گذاشته و قصد فروتنی و سر به خاک ندارد، نمینویسم،. عادت کردیم! اما هرکسی میداند این روند توجیه ندارد. میتوان با اصلاح سیاستها بسیاری از مشکلات را رفع کرد. نزدیک به هفده نفر قبل از من در صف بودند. یعنی هر کدام حداقل یک ساعت وقتشان در صف گذشت، مجوعاً هفده ساعت و در این روز جمعه و سایر روزها در سرتاسر کشور چندهزار نفر دیگر اینچنین وقتشان را صرف تهیه نان کردند، خدا میداند. یادم نمیآید در صفهای نان و غیرنان کتابی در دست بنی بشر دیده باشم، شاید بهندرت. راهکار اهالی کتاب البته برای مطالعه در صف خوب است؛ اما پاک کردن صورت مسئله و لااقل فعلاً قابل تعمیم بهعموم مردم نیست، اساساً ترویج فرهنگ مطالعه و بالا بردن نُرم آن بحث دیگری است و چندان ربطی به بحث حاضر و شیوه مدیریت کلان ندارد. مشکل صف ریشهای است و البته قابل حل. مهم این است که سیاستگذاران ما بخواهند و از ظرفیتها برای حل بنیادین مسائل بهره گیرند.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#نوشته_جات
🔗 مروری بر دیدگاه نویسندگان حوزوی
✍️الهه زارعی نوشت:
مادران بسیاری وجود دارند که بخاطر عدم آگاهی، فرزندانشان را به گونهای تربیت میکنند که دچار شخصیتی با مشکلات اخلاقی بسیاری میشود.
در ذهن من این سوال وجود دارد که چگونه میشود، مقام والای مادر به جای کاشتن بذر محبت، دوستی و مهربانی در دل فرزند خود کینه، حسادت ، بدخواهی و.... بکارد!؟
🔗 متن کامل...
✍️فاطمه جمالزاده در مطلبی با عنوان «شغلهای هزار رنگ هنوز زیر آسمان یکرنگ قم نفس میکشند» نوشت:
رنگهای به نخ نِشسته از حجره قدیمی مرا صدا میزنند. به سمتشان چند قدم پیش میروم. دروازه مغازه با ابریشمهای صورتی ریسهبندی شده است. حسین ردکا صاحب این مغازه رنگرزی میگوید:« ابریشمهای رنگ خورده را روی چوبهایی افقی آویزان میکنیم تا خشک شوند.»
چرم دوزی سعیدآقا ایستگاه بعدی است که در آن توقف میکنیم. از در و دیوار مغازه انواع و اقسام جنسهای تولید شده با چرم میبارد. چرمکار قدیمی بازار کهنه میگوید در قم اغلب از چرم گاو، بز و گاومیش برای تهیه فرآوردههای چرمی استفاده میشود.
🔗 متن کامل...
✍️مرضیه رمضان قاسم نوشت:
نزد کریم هرکه فقیر است بُردهاست
آقا رئوف با فقرا بوده از قدیم
به دوران کودکیام که میاندیشم لبخند رضایت بر لبم نقش میبندد، خصوصا ایامی که در مشهد مهمان امام رئوف میشدیم، یادم نمیرود گمشدنهایم در حرم را، براستی که این گمشدنها خودش پیدا شدن بود، وقتی به اطرافم مینگریستم و خبری از مادر، پدر و سایر همسفران نبود توجهام جلب میزبان میشد و میزبان چه زود دستم را در دستان والدینم میگذاشت.
🔗 متن کامل...
✍️ محمدتقی عارفیان هم در رثای عروج علامه ذوفنون چنین سرود:
علامۀ اندیشمند و ذوفنون رفت
محبوب نیکومنظر مهتابگون رفت
آن عالم ربّانی اهل ولایت
آن سالک توحیدی آیینهگون رفت
🔗 متن کامل...
✍️حمید فخیمی نوروز مطلب نخبگانی درباره ارزش و وظیفه طلبه امروز و فردا نوشت:
حداقل کار و وظیفه ما ایجاد تمدن اسلامی در کشور هست و یا کشورهای اسلامی ولی جهانی ان شاءالله به دست حضرت رخ میده ولی زمینه سازی را باید انجام داد و حضرت به واسطه نخبگان تمدنی جهان را در اختیار بگیرد و برنامه های اسلام را جاری کند.
🔗 متن کامل...
✍️ سید مجید یعقوبی در مطلبی نوشت:
وگذر ایام هم نشان داد اربعین امسال جاماندگان بسیاری داشت و حضور ایرانیان هرگز پرشور نشد که نشد.
پر شور نشدن حضور طبیعی بود
آنچه طبیعی نمی نماید انتظارات و توقعات بی حد و وافر مومنین است
به راستی چرا چنین شد؟
چرا همچون سال گذشته این موج به ارا م ی نگذشت و حسرت زدگان، بسان دو اربعین متوالی گذشته ، ارام ننشستند؟
🔗 متن کامل...
✍️محمدجواد محمودی در مطلبی با عنوان فرآیند نگر باش! نوشت:
یک تابلوی زیبای خوشنویسی را تصور کن...
چقدر زیباست!
چقدر روح افزاست!
اما خطّاط باید،
هزاران سیاه مشق کند،
تا چنین اثر چشمنوازی قلم بزند...
چند روزی است خبر رحلت
علامه ذوفنون،
حضرت آیت الله حسن زاده آملی
همه را متأثر کرده است...
🔗 متن کامل...
✍️ حبیب الله بابایی مطلبی با عنوان اربعین و «الهیات خدمت» نوشت:
بر خلاف آنچه که در تاریخ خدمت تبشیریها در مسیحیت بوده که خدمت در آن راهی بوده است برای توسعه استعمار غرب، خدمت در اربعین امری معنوی، اخلاقی، و انسانی است که جامعه اربعینی را به خوشهای از نیکیهای متراکم و بلکه «خیر بزرگ جهانی» بدل میکند و آن را به آستانههای تمدن نزدیکتر میکند (تأمل کنید در آیۀ « مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ»). این خوشههای انباشته از نیکی و خیر، که همه خیر بودن آن را به زبان فطرت فهم و درک میکنند (اساسا زبان خدمت زبان فطرت است)، نوعی از یگانگی و توحید اجتماعی را ایجاد میکند و این بار به جای آنکه تقریب مذاهب و یا گفتگوی بینالادیان در سالنهای تشریفات معطل بماند، در موکبهای حسینی توسعه مییابد.
🔗 متن کامل...
✍️زهرا نجاتی نوشت:
دنیا مثل همون دفترچههای انیمشنی هست که کودکیمون رو باهاشون گذروندیم.
بازم مثل همیشه میگم این فرق ما وآدمای بی خداست که
«انا لله وانا الیه راجعون»،
قلبهامون رو آروم میکنه،
چون هم میدونیم راه رفتنی رو باید رفت،..
🔗 متن کامل...
#ادبیات #یادداشت
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🙏 یادداشتهای ارسالی شما در دست انتشار است
رصد، بررسی، نقد، راهنمایی، تنظیم و انتشار با #مدیر_کانال و بازنشر یادداشتها با #شما
💐 از صندوق ذخیرهی عشق
⁉️ بارها از من سؤال کردند برای اداره کانال نویسندگان حوزوی از کجا #پول می گیری؟
جوابم برایشان هضم کننده نبود:
⏮ از صندوق ذخیره #عشق_به_بالندگی_طلاب_در_نوشتن.
🔗 بخیل نیستم؛ عزیزانی که میخواهند در این حرکت جهادی کنارم باشند مشتاقم.
آرزویم: 1️⃣ توانایی طلاب در نوشتن رسانهای، 2️⃣تحریریهی آزاد روزنامهنگاران حوزوی، 3️⃣مجله اینترنتی، 4️⃣حضور آبرومندانه و حرفهای در رسانهها، 5️⃣جریانساز و مبلغ پویای اسلام و گفتمان انقلاب اسلامی.
پ.ن: امیدوارم #آیت_الله_اعرافی نامهام را بار دیگر بخوانند و شخصا پیگیر نویسندگی رسانهای طلاب شوند.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔸اقتصاد قطعهای از پازل
✍️ علی کردانی، عضو تحریریه مدادالفضلاء
فرهنگسازی در جامعه، به ویژه در جوامع با اصالت و اسلامی پروسهای فنی و زمانبر است.
دغدغهمندان فرهنگ ایدههای متفاوتی در مورد ساختارها و بسترهای فرهنگسازی دارند؛ اینکه چه ایدههایی در رابطه با ترمیم فرهنگ میتوان اتخاذ کرد، جای تامل و پژوهش دارد، اما یکی از ایدهها در مورد مسأله فرهنگ، «اقتصاد ایدهآل» است.
برخی بر این باورند که معضل اقتصاد برابر است با معضل فرهنگ؛ چهبسا مؤیدات دینی هم برای آن بازگو میکنند که اگر اقتصاد حل شود، فرهنگ التیام مییابد.
هرچند که شرایط اقتصادی مطلوب ما را به فرهنگ مطلوب نزدیک میکند؛ اما اقتصاد تمام قطعههای فرهنگ را تشکیل نمیدهد، بلکه بخشی از قطعههای پازل فرهنگ میباشد.
همچنانکه یکی از اصول ماتریالیسم «اصالت اقتصاد» است؛ آنها میگویند جامعه و عوامل اجتماعی هستند که به روح و روان انسان شکل میبخشند و انسان در ذات خودش نه خوب است و نه بد؛ آنها میگویند زیربنای جامعه اقتصاد است و تغییر اوضاع اقتصادی موجب تغییر نهادهای اجتماعی و تغییر نهادها سبب تغییر رفتار انسانها و در نتیجه تغییر فرهنگ میشود؛ بنابراین انسان که فرهنگساز حقیقی است، از جامعه شکل میگیرد و جامعه از اقتصاد.
این در صورتی است که اگر ترجمه فرهنگ را؛ آرامش، انساندوستی، دیگرپسندی، بخشش، گذشت، حیا، ایستادگی، یاد الهی و... بدانیم؛ خواهیم دید که اتفاقا «اقتصاد ایدهآل» و نداشتن دغدغه اقتصادی و معیشت، چهبسا در بیشتر افراد یا لااقل برخی خصلتهایی همچون طمعورزی، خودپسندی، فراموشی و غفلت را ایجاد کند؛ بنابراین اقتصاد فرهنگ را نتیجه نمیدهد؛ بلکه بخشی از فرهنگسازی را تسهیل میکند.
در نهایت اینکه، اگر اقتصاد را برای اقتصاد بخواهیم، فرهنگ تکانی نخواهد خورد؛ اما اگر اقتصاد را در خدمت «امنیت روحی افراد» و «فرهنگ» پایهریزی کردیم؛ آن وقت است که دغدغهمندان اصلاحِ فرهنگ، شبی را به خوش میگذرانند.
علاوه بر این اگر «اقتصاد ایدهآل» تحقق یابد، اما فرهنگ و مکتب انسانهای آزاده محقق نشود؛ چنین اقتصادی در میان مدت به قهقرا رفته و افراد آن از بلندای اقتصاد به درههای بیفرهنگی سقوط خواهند کرد.
در پایان باید گفت؛ اگر اقتصاد در چارچوب یک الگوی فرهنگی جامع تعریف شود، در سایه چنین اقتصادی میتوان به «فرهنگ مطلوب جامعه اسلامی» نزدیکتر شد؛ در این صورت اقتصاد یکی از پایههای رشد فرهنگی جامعه محسوب میشود نه اینکه سدی در مقابل فرهنگ باشد.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔅 قهرمان ایثار
✍ مهری یزدان پناه
رشادت و ایثار نوجوان ۱۵ سالهی ایذهای "علی لندی" که با بذل جان به مقام والای انسانی و شرافت جان بخشید بار دیگر مردانگی و مروت را در دل این سرزمین زنده کرد. او بهترین مدال انسانیت را همچون جوان سیزدهسالهٔ امام حسن (ع) از مولایش امام حسین (ع) گرفت. سلحشوری و فداکاری و ازخودگذشتگی این نوجوان، ثمرهای جز اثبات عقیده و ترویج فرهنگ شهادت نداشت.
نشست در دل آتش، که قهرمان باشد
میان وسعتی از شعله، جانفشان باشد
ایثاردر تاریخ اسلام، سابقهٔ درخشان و گاهی منحصربهفرد دارد. از ایثارگریهای پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) و یاران باوفایش گرفته تا ایثارگریهای حضرت سیدالشهدا (ع) و حضرت عباس (ع) در نهضت عاشورا، تا ایثارگریهای ملت قهرمان ایران در دفاع مقدس و ایثارگری علی لندیها در زمان ما.
فرقی نمیکند که اهل کجا باشی و یا در چه زمانی زندگی کنی مهم این است که بهخوبی بفهمی چگونه تفکر کنی و از عقل که بهترین حجت است و خداوند در اختیارت گذاشته، استفاده کنی تا زندگی و مرگت مایهٔ افتخار برای خالق و رهبرت باشد، همانطوری که داستان ایثارگری این قهرمان ملی، همچون مدافعان حرم بهگونهای در صفحات تاریخ انقلاب ثبت شد که چراغ راه و الهامبخش نسلهای آینده فرزندان ایران اسلامی خواهد بود. همان درسهایی که از شهدای کربلا و جانفشانی ۸ سال دفاع مقدس جوانان این کشور در جبههها گرفتیم. امروز همان درس ایثار را میتوانیم از علی لندیها بگیریم. کسانی که آسایش و آرامش و حیات خودشان را برای امنیت کشور و امت اسلامی تقدیم میکنند.
#قهرمان
#علی_لندی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✔️ اصالت...
✍️ علی خردمردی، عضو تحریریه مدادالفضلاء
بارها شده با خود فکر کردم که چرا بین #حسن_یزدانی و این ملت یک عشق دو طرفه وجود دارد!
خیلیها بودند و هستند که خوب کشتی میگیرند.
کم نداشتیم ستارگانی در رشتههای مختلف ورزشی.
اما در این یک مورد قضیه فرق دارد.
حسن که میبازد، مردم هم اخمهایشان توی هم میرود. حسن که میبرد، مردم هم ذوق زده میشوند.
گویا هشتاد میلیون نفر از تیلور کینه داشتیم.
این ها بی حکمت نیست.
من راز قصه را اینطور میفهمم.
پهلوان قرن جدید ما #اصالت دارد. او نماد زندگی ایرانی است.
یک جوان متکی به #خانواده. آن هم خانوادهای در معمولی ترین حالت ممکن. جوانی که مثل اکثر جوانان مملکت امکانات درجه یکی نداشت. از صفر صفر شروع کرد.
مردم وقتی پدر و مادر حسن را میبینند، وقتی آن سادگی وصفا را میبینند، وقتی حسن را کنار پدر و مادر میبینند، قشنگ خیال میکنند برادر یا پسر خودشان مقابلشان ایستاده است.
تواضع حسن در این عشق دو طرفه موثر است.
خوش اخلاقی اش نیز همینطور.
مرام پهلوانی اش هم دیوانهکننده است.
اما #اصالت که پایه اش خانواده باشد، به همراه مولفه های بالا، یک نفر را اینگونه محبوب میکند.
جوان ایرانی وقتی حسن را در آن خانهی سادهی روستایی کنار پدر و مادرش میبیند، امید پیدا میکند که او هم میتواند پیروز حرفهی خودش باشد.
مخلص کلام: ما مردم یکی مثل خودمان میخواستیم که قهرمان شود. حسن همان یکی است. مثل ما معمولی. مثل ما عاشق.
حسن یزدانی خود خود ماست. برای همین هر بازیای که میبرد، شیرین ترین لحظهی زندگی ماست.
دوستت داریم پهلوان با اصالت...
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
☑️ صلح امام حسن(ع) با معاویه در کلام رهبری
معاویه بـاهوش شـیطنت آمیز، اهریمن وار، دست بسوي احکـام دین دراز کرده بود و آن را دسـتخوش تحریف و تباهی قرار داده بود و کاروان زنـدگی مردم را بسوي جاهلیت و لااُبالی گري و دین ناباوري منحرف ساخته بود و به
تعقیب منظور اصلی خود یعنی جلب سود مادّي وحفظ امتیازات طبقاتی پرداخته بود. در حالی که توده ي مردم از این همه، بی خبر بودند.
این وضـع مـوجب سرکشـی وطغیـان معـاویه شـد و تصـمیم او را بر اجراي توطئه هـاي بانـد اموي راسـخ سـاخت وحسن بن علی و برادرش حسـین را دسـیسه ي شـیطنت آمیز معاویه در برابر خطري مهیب قرار داد که اسـلام را بنام اسـلام تهدید می کرد وخاموش سـاختن نـورحقیقـت را- بنـام حقیقـت -کمر می بست.
آن دو امـام بزرگـوار براي دفـع این خطر دو راه بیش نداشـتند:
مقـاومت یا مسالمت
آنها دیدند که مقاومت در نوبت حسن بن علی به نابودي جبهه ي مدافع دین و راهنما بخدا و راه راست، منتهی می گردد.
چه، اگر در آن روزحسن بن علی، خود و بنی هاشم و یاوران ایشان را به خطر می افکند و آنان را با قُواي نیرومند و مجهز معاویه روبرو می سـاخت و همچون برادرش حسـین(ع) در روز عـاشورا بر فـداکاري وجانبـازي همّت می گماشت، بی شک جنگ، با نابودي تمـامی افراد این جبهه پایان می یافت و بانـد اموي بدینوسـیله به پیروزي درخشانی که بـدون این، در دسترسـش نبوده و فکرش را هم نمی کرد - نائل می گشت.
چه پس از نابودي این جبهه، میدان براي معاویه خالی و بی رقیب می ماند و امکان همه گونه ترکتازي وجولان می یافت و در نتیجه، امام حسن(ع) به همان سرانجامی که سخت از آن پرهیز داشت دچار می گشت و فداکاري و جانبازي او نیز در آراء عمومی بجز اعتراض و ایراد اثري بجاي نمی گذاشت.
این بود که امام حسن(ع) احساس کرد باید معاویه را در گردن کشـی و گسـتاخیش آزاد بگذارد و او را بوسیله قدرتی که بدستش افتاده در معرض آزمـایش عموم بگـذارد.
بـا اینحـال در قرار داد صـلح از او تعهـد گرفت که در روش خود و یاران و هوادارانش ازکتاب خدا و سـنّت تخطّی نکند، شـیعیان را درشمار امویان بگناهی نگیرد، شیعیان از همه ي مزایا وحقوقی که دیگران از آن بهره مندند، برخوردار باشـند و شـرط دیگري که امـام حسن(ع) خود می دانست معـاویه به هیچیـک از آنهـا وفـا نخواهـدکرد وخلاف آن را بجای خواهد آورد.
این زمینه اي بود که امام حسن(ع) براي برداشـتن نقاب ازچهره ي زشت امویان و زدودن لعاب رنگینی که معاویه بر روي خود کشـیده بود، فراهم سـاخت وکـاري کرد که معـاویه و دیگر قهرمانـان (بانـداموي) بـا همـان واقعیّت جاهلی و با همان دلهاي بیگانه از روح اسـلام وسینه هاي پرکینه ئی که لطفها و محبتهاي اسلام سرموئی ازکین هاي بدر وحنین را از آن نزد دوره بود، به مردم معرّفی شوند.
🔗 روزنوشتهای یک طلبه
#نرمش_قهرمانانه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN