eitaa logo
من شیعه هستم
571 دنبال‌کننده
308 عکس
376 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 💠 و به عبارتى ديگر : كه عبارت است از «درك تصديقى»، اگر در ذهن انسان پيدا شود، اين حاصل شدنش عملِ اختيارى انسان نيست تا بشود فلان شخص را از فلان عقيده منع نمود و يا در آن عقيده ی ديگر گذاشت، بلكه آنچه در مورد عقايد مى شود تحت تكليف در آيد لوازم عملى آنها است، يعنى بعضى از كارها را كه با مقتضاى فلان عقيده منافات دارد ممنوع نموده، و بعضى ديگر را كه مطابق مقتضاى آن عقيده است تجويز كرد. مثلاً شخصى را وادار كرد به اينكه مردم را به سوى فلان عقيده دعوت كند و با آوردن دليل هاى محكم قانعشان كند كه بايد آن عقيده را بپذيرند و يا آن عقيده ديگر را نپذيرند، و يا وادار كرد آن عقيده را با ذكر ادلّه اش به صورت كتابى بنويسد و منتشر كند و بدین طریق، فلان عقيده اى كه مردم داشتند باطل و فاسد ساخته و اعمالى را هم كه طبق آن عقيده انجام می دادند باطل و نادرست جلوه دهد. 💠 پس آنچه «بكن» و «نكن» بر مى دارد، به عقايد است نه خود عقايد، و معلوم است كه وقتى لوازم عملى نامبرده با موادّ قانونِ داير در اجتماع مخالفت داشت، و يا با اصلى كه قانون متّكى بر آن است ناسازگارى داشت، حتماً قانون از چنان عملى جلوگيرى خواهد كرد. پس آيه شريفه لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ تنها در اين مقام است كه بفهماند : اعتقاد نيست، نه اینکه منظور اين باشد كه «اسلام كسى را مجبور به اعتقاد به معارف خود نكرده» ، و نه مى تواند اين باشد كه «مردم در اعتقاد آزادند»، و اسلام در تشريع خود جز بر تكيه نكرده، دين توحيدى كه اصول سه گانه اش : توحيد آفریدگار، و نبوّت انبيا، و روز رستاخيز است، و همين اصل است كه مسلمانان و يهود و نصارا و مجوس و بالأخره اهل كتاب بر آن اتّحاد و اجتماع دارند. پس حُرّيت هم تنها در اين است و نمى تواند در غير آن باشد، زيرا گفتيم آزادى در غير اين اصول يعنى ويران كردن اصل دين، بله البته در اين ميان حُرّيتى ديگر هست و آن حرّيت از جهت اظهار عقيده در هنگام بحث است كه ان شاء اللَّه درباره اش بحث خواهيم كرد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ در مجتمع اسلامى راه بسوى و چيست؟ 💠 چه بسا بشود گفت كه: گيرم سنّت اسلامى، سنّت جامعی است که همه لوازم يك زندگى با سعادت را در برمیگیرد، و گيرم كه مجتمع اسلامى مجتمعى است واقعاً سعادت يافته و مورد رَشك همه جوامع دنیا، ليكن اين سنّت به خاطر جامعيتش و به خاطر نبود در آن، باعث رُكود جامعه و در جا زدن و باز ايستادنش از تحوّل و تكامل مى شود و اين خود بطورى كه ديگران هم گفته اند يكى از مجتمع كامل است. چون سير تكاملى در هر چيز نيازمند آن است كه در آن چيز قُواى متضادى باشد، تا در اثر نبرد آن قُوا با يكديگر و كسر و انكسار آنها، مولود جديدى متولد شود خالى از نواقصى كه در آن قوا بود و باعث زوال آنها گرديد. بنا بر اين نظريه، اگر فرض كنيم كه اسلام اضداد و نواقص و مخصوصاً عقايد ضدّ خود را از ريشه بر مى كَند، لازمه اش توقّف مجتمع از سير تكاملى است، البته مجتمعى كه خودِ اسلام پديد آورده. 💠 ليكن در پاسخ اين ايراد مى گوئيم که ريشه آن در جاى ديگر است، و آن و اعتقاد به تحوّل ماده است و يا به عبارت ديگر : «مكتب ماترياليسم ديالكتيك» است. و هر چه باشد در آن خَلط عجيبى به كار رفته است، چون عقايد و معارف انسانيّت : 1 - يكى آن عقايد و معارفى كه دستخوش تحوّل و دگرگونى مى شود و همپاى تكامل بشر تكامل پيدا مى كند و آن عبارت است از «علوم صناعى» كه در راه بالا بردن پايه هاى زندگى مادّى و رام كردن و به خدمت گرفتن طبيعتِ سركش به كار گرفته مى شود، از قبيل رياضيات و طبيعيّات و امثال آن دو كه هر قدمى از نقص به سوى كمال بر دارد، باعث تكامل و تحوّل زندگى اجتماعى مى شود. 💠 2 - نوعى ديگر معارف و عقايدى است كه دچار چنين تحوّلى نمى شود، هر چند كه تحوّل به معنايى ديگر را مى پذيرد و آن عبارت از اى است كه در مسائل مبدأ و معاد و سعادت و شقاوت و امثال آن، احكامى قطعى و متوقّف دارد؛ يعنى احكامش دگرگونى و تحوّل نمى پذيرد، هر چند كه از جهت دقّت و تعمّق، ارتقا و كمال مى پذيرد. و اين معارف و علوم بر اجتماعات و سنّتهای زندگی تأثير نمى گذارد مگر به نحو كلّى و به همين جهت است كه توقّف و يك نواختى آن باعث توقّف اجتماعات از سير تكاملی اش نمى شود؛ هم چنان كه در خود، آرايى كلّى مى بينيم نه يكى نه دو تا ...، كه در يك حال ثابت مانده اند و در عين حال اجتماع ما به خاطر آن آراى متوقّف و ثابت، از سير خود و تكاملش باز نايستاده. 💠 مانند اين عقيده ما كه مى گوئيم : انسان براى حفظ حياتش بايد به سوى كار و كوشش انگيخته شود، و اين كه مى گوئيم : كارى كه انسان مى كند بايد به منظور نفعى باشد كه عايدش شود، و اينكه مى گوئيم : انسان بايد به حال اجتماع زندگى كند، و يا معتقديم كه عالَم هستى حقيقتاً هست نه اينكه خيال می كنيم هست و در واقع وجود ندارد، و يا مى گوئيم : انسان جزئى از اين عالَم است و او نيز هست، و يا انسان جزئى از عالَم زمينى است، و يا انسان داراى اعضايى و ادواتى و قُوايى است، و از اين قبيل آراء و معلوماتى كه تا بوده آنها را داشته، و تا خواهد بود خواهد داشت و در عين حال دگرگون نشدنش باعث نشده كه اجتماعات بشرى از پیشرفت و ترقّى متوقف شود و راكد گردد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 معارف اصولى هم از اين قبيل معلومات است. مثل اينكه مى گوئيم عالَم خودش خود را درست نكرده بلكه آفريدگارى داشته و آن آفريدگار، واحد است و در نتيجه إله و معبود عالَم نيز يكى است، و يا مى گوئيم اين خداى واحد براى بشر، شرعى را تشريع فرموده كه جامع راه های سعادت است و آن شريعت را به وسيله أنبيا و از طريق نبوّت به بشر رسانيده، و يا مىگوئيم پروردگار عالَم بزودى تمامى اوّلين و آخرين را در يك روز زنده و جمع مى كند و در آن روز به حساب اعمال يك يكشان مى رسد و جزاى اعمالشان را مى دهد. و همين ، كلمه واحده اى است كه اسلام جامعه خود را بر آن پى نهاده و با نهايت درجه ی مراقبت در حفظ آن كوشيده، (يعنى هر حكم ديگرى كه تشريع كرده طورى تشريع نموده كه اين كلمه واحده را تقويت كند). 💠 و معلوم است كه اصطكاك و بحث بر سر «بود» و «نبود» چنين معارفى و نتيجه گرفتن رأيى ديگر در آن، ثمره اى جز ندارد (چون مکرّر گفته ايم كه بحث از اينكه چنين چيزى هست يا نيست حكايت از نادانى انسان مى كند و مثل اين مى ماند كه بحث كنيم از اينكه در جهان چيزى به نام خورشيد و داراى خاصيّت نور افشانى وجود دارد يا نه)؛ و تمامى حقايق مربوط به ماوراى طبيعت از اين نوع معارف است كه بحث از درستى و نادرستی آن و يا انكارش به هر نحوى كه باشد به جز انحطاط و پَستى، ارمغانى براى جامعه نمى آورد. و حاصل كلام اينكه : مجتمع بشرى در سير تكاملی اش جز به تحوّلهاى تدريجى و تكامل قدم به قدم در طريق استفاده از ، به تحوّل ديگرى نيازمند نيست و اين تحوّل هم با بحث هاى علمى پیگير و تطبيق عمل بر علم (يعنى تجربه دائمى) حاصل مى شود، و هم به هيچ وجه جلوی آن را نگرفته است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ لازمه هر تحوّل و تغييرى در سيستم هاى و سنّت هاى اجتماعى، حركت از نقص به سوى كمال نيست. 💠 و امّا روش اداره مجتمعات و سنّت هاى اجتماعى كه روز به روز دگرگونى يافته (يك روز سلطنت و روز ديگر دموكراتى و روز ديگر كمونيستى و غيره شده)، اين بدان جهت بوده كه بشر به نواقص يك يك آنها پى برده و ديده است كه فلان از اينكه انسان اجتماعى را به كمال مطلوبش برساند قاصر است پس دست از آن برداشته، رژيم ديگرى بر سر كار آورده. نه اينكه اين تغيير دادن رژيم، يكى از واجبات حتمى بشر باشد و مانند صنعت باشد كه از نقص به سوى كمال سير مى كند؛ پس فرق ميان این رژيم و آن رژيم -البته اگر فرقى باشد و همه در بطلان به يك درجه نباشند- فرق ميان صحیح و غلط (و يا غلط و غلط تر) است، نه فرق ميان ناقص و كامل. 💠 خلاصه مى خواهيم بگوئيم اگر بشر در مسأله سنّت و روش اجتماعی اش، بر سنّتى استقرار بيابد كه «فطرت» دست نخورده اش اقتضاى آن را دارد، سنّتى كه را در اجتماع بر قرار سازد، و نيز اگر بشر در زير سايه چنين سنّتى تحت قرار گيرد، تربيتى كه دو بالش «علم نافع» و «عمل صالح» باشد، و آن گاه شروع كند به سير تكاملى در مدارج علم و عمل و سير به سوى سعادت واقعى خود، البته تكامل هم مى كند و به خاطر داشتن آن سنّت عادله و آن تربيت صحيح و آن علم و عمل نافع، روز به روز گامهاى بلندترى هم در تكامل و به سوى سعادت بر مى دارد و هيچ احتياجى به دگرگون ساختن رژيم پيدا نمى كند. پس صِرف اينكه انسان از هر جهت بايد تكامل يابد و تحوّل بپذيرد، دليل بر اين نيست كه حتّى در امورى هم كه احتياجى به تحوّل ندارد و حتّى هيچ عاقل و بصيرى تحوّل در آن را صحيح نمى داند، بپذيرد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 حال اگر بگويى همه آنهايى كه به عنوان مثال ذكر گرديد، نيز در معرض تحوّل است و نمى تواند در معرض قرار نگيرد، ، كلّى، و امثال آن همه تحوّل را مى پذيرد (چه ما بخواهيم و چه نخواهيم)، زيرا خوب و بد آنها هم با تغيير اوضاع اجتماعى و اختلافهاى محيطى و نيز با دگرگون گشته، خوبش بد و بدش خوب مى شود، پس صحيح نيست كه ما منكِر این شويم كه طرز فكر «انسان جديد» با طرز فكر «انسان قديم» متفاوت است و همچنين طرز فكر انسان استوايى با طرز فكر انسان قطبى و انسان نقاط معتدل متفاوت است، و يا منكر شويم كه طرز فكر انسان خادم با انسان مخدوم و انسان صحرانشين با انسان شهرنشين و انسان ثروتمند با انسان فقير فرق دارد. چون افكار و عقايد به خاطر اختلاف عوامل (كه يا عامل زمانى است، يا منطقه اى، و يا وضع زندگى شخصى) مختلف مى شود، و بدون شك هر عقيده اى را كه فرض كنيم - هر قدر هم بديهى و روشن باشد - با گذشت اعصار متحوّل مى گردد. 💠 در پاسخ مى گوئيم : اين اشكال، فرع و نتيجه نظريه اى است كه مى گويد: هيچ يك از علوم و آراى انسانى ندارد بلكه صحّت آنها نسبى است. و لازمه اين نظريه در مسأله مورد بحث ما اين مى شود كه حقّ و باطل و خير و شرّ هم امورى نسبى باشند و در نتيجه : معارف كلّىِ نظرى هم كه متعلق به مبدأ و معاد است و نيز آراى كلّى علمى از قبيل: «اجتماع براى انسان بهتر از انفراد است» و «عدل بهتر از ظلم است» حكم نباشد، بلكه درستى آنها به خاطر انطباقش با مورد باشد، و هر جا «مورد» به خاطر زمان و اوضاع و احوال تغيير كرد آن حكم نيز تغيير كند، و ما در جاى خود فساد اين نظريه را روشن نموده و گفته ايم : اگر در بعضى از موارد، بطلان حكمى از احكام ثابت مى شود، باعث آن نيست كه بطور بگوئيم هيچ حكم كلّى از احكام علوم و معارف،كلّيت ندارد. و حاصل بيانى كه آنجا داشتيم اين است كه اين نظريه شامل قضاياى كلّىِ نظرى و پاره اى از آراى كلّى عملى نمى شود. 💠 و گفتيم كه در باطل بودن اين نظريه كافى است كه خود نظريه را شاهد بياوريم و نظريه اين بود : « هيچ حكمى از احكام علوم و عقايد كلّيت ندارد»، در پاسخ مى گوئيم : همين جمله كه در داخل پرانتز قرار دارد آيا كلّى است يا استثنا بردار است؟ اگر كلّى است پس در دنيا يك وجود دارد و آن حكم ِداخل پرانتز است، و در نتیجه پس حكم كلّى داخل پرانتز باطل است، و اگر كلّيت ندارد و استثنا بر مى دارد، پس چرا مى گوئيد (بطور هيچ حكمى ...)؟ لذا در هر دو حال حكم كلّى داخل پرانتز باطل است. و به عبارت ديگر اگر اين حكم (كه هر رأى و اعتقادى بايد روزى دگرگون بشود) كلّيت دارد، بايد خود اين عبارت داخل پرانتز هم روزى دگرگون گردد، يعنى به اين صورت در آيد : « از آراء و عقايد نبايد در روزى از روزها دگرگون شود».(دقّت بفرمائيد). ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ آيا اسلام با همين احكام و شرايعى كه دارد مى تواند انسان را به سعادتش برساند؟ 💠 چه بسا كسانى كه معتقد باشند و يا بگويند : گيرم به خاطر اينكه متعرّض تمامى شؤون انسان موجود در عصر نزول قرآن شده بود، مى توانست انسان و اجتماع بشرى آن عصر را به سعادت حقيقى و به تمام آرزوهاى زندگيش برساند، امّا امروز به كلّى راه زندگى بشر را عوض كرده، زندگى بشر امروز علمى و صنعتى شده و هيچ شباهتى به زندگى ساده چهارده قرن قبل او ندارد، آن روز زندگى منحصر بود به وسايل طبيعى و ابتدايى، ولى امروز بشر در اثر مجاهدات طولانى و كوشش جانكاهش به جايى از پیشرفت و تكامل مدنى رسيده كه اگر فى المثل كسى بخواهد وضع امروز او را با وضع قديمش مقايسه كند، مثل اين مى ماند كه دو نوع جاندار متباين و غير مربوط به هم را با يكديگر مقايسه كرده باشد. با اين حال چگونه ممكن است قوانين و مقرراتى كه آن روز براى تنظيم امور زندگى ساده بشر وضع شده، امور زندگى حيرت انگيز امروزش را تنظيم كند و چطور ممكن است آن قوانين، سنگينى وضع امروز را تحمّل كند و وضع امروز دنيا سنگينى آن قوانين را تحمّل نمايد؟ 💠 جواب اين اين است كه اختلاف ميان دو عصر از جهت «صورت زندگى»، مربوط به كلّيات شؤون زندگى نيست بلكه راجع به جزئيات است، به عبارت ديگر آنچه انسان در زندگيش بدان نيازمند است، غذايى است كه سوخت بدنش را با آن تأمين كند و لباسى است كه بپوشد، خانه اى است كه در آن مسکن گزیند و لوازم منزل است كه حوائجش را برآورد، و وسيله نقليه اى است كه او را و وسايل او را جابجا كند، و جامعه اى است كه او در بين افراد آن جامعه زندگى كند، و روابطى جنسى است كه نسل او را باقى بدارد، و روابطى تجارى و يا صنعتى و عملى است كه نواقص زندگيش را تكميل نمايد؛ اين حوائج كلّى او تغيير نمى كند، مگر در فرضى كه انسان، انسانى داراى اين فطرت و اين بُنيه نباشد، و حياتش حياتى انسانى نبوده باشد. پس بنابر این توضیح، انسان امروز و انسانهاى اوّل هيچ فرقى در اين حوائج ندارد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 اختلافى كه بين اين دو جور زندگى هست در وسايل آن است، هم مصداق وسايلى كه با آن حوائج مادّى خود را بر طرف مى سازد و هم مصداق حوائجى كه او را وادار به ساختن وسايلش مى سازد. انسان اوّلیه مثلاً براى رفع حاجتش به غذا، «ميوه ها و گياهان و گوشت شكار» میخورد، آن هم با ساده ترين وضعش، انسان عصر حاضر نيز همان را می خورد، امّا با هزاران رنگ و سليقه. امروز هم در تشخيص آثار و خواص خوردنيها و نوشيدنيها استاد و صاحب تجربه شده، و هم در ساختن غذاهاى رنگارنگ و با طعم هاى گوناگون و نو ظهور تسلّط يافته، و غذاهايى مى سازد كه هم داراى خواص مختلف است و هم ديدنش لذّت بخش است، و هم طعم و بويش براى حسّ شامّه و كيفيتش براى حسّ لامسه لذّت آور است، و هم اوضاع و احوالى به خود گرفته كه شمردن آنها دشوار است. 💠 و اين اختلاف فاحش باعث نمى شود كه «انسان امروز» با «انسان ديروز» دو نوع شوند، چون غذاهاى ديروز و امروز در اين اثر يكسانند كه هر دو غذا هستند، و همانطور که انسان دیروز از آن تغذّى میکرده و رفع گرسنگی می نموده و آتش شهوت شكم خود را خاموش مى ساخته، انسان امروزی هم همان استفاده ها را از غذا مى كند. و همانطور كه اختلاف شكل زندگى در ديروز و امروز لطمه اى به اتّحاد كلّيات آن در دو دوره نمیزند و تحوّلِ شكل زندگى در هر عصر ربطى به اصل آن کلّيات ندارد، همچنين که مطابق فطرت بشر و به مقتضاى سعادت او وضع شده، در هيچ عصرى مختلف و دستخوش تحوّل نمى شود، و صِرف پيدايش ماشين به جاى الاغ و يا وسيله اى ديگر به جاى وسايل قديمى، باعث تحوّل آن قوانين كلّی نمى گردد. البته اين تا زمانى است كه در شكل و روش زندگى، مطابقت با اصل محفوظ باشد، و دچار دگرگونى و انحراف نشده باشد و امّا در غیر اینصورت البته سنّت اسلام موافق هيچ روشى نيست، نه روش قديم و نه جديد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 و امّا كه مربوط به حوادث جاری است و روز به روز رخ مى دهد و طبعاً خيلى زود هم تغيير مى يابد - از قبيل احكام مالى، انتظامى و نظامى مربوط به دفاع و نيز احكام راجع به روش آسانتر كردن ارتباطات و مواصلات و اداره شهر و امثال اينها - احكامى است كه زمان آن به دست والى و متصدّى امر حكومت است. چون نسبت والى به قلمرو ولايتش نظير نسبتى است كه هر مردى به خانه خود دارد، او مى تواند در قلمرو حكومت ولايتش، همان تصميمى را بگيرد كه صاحبخانه درباره خانه اش مى گيرد و همان تصرّفى را بكند كه او در خانه خود مى كند؛ پس والى حقّ دارد درباره امورى از شؤون مجتمع تصميم بگيرد، چه شؤون داخل مجتمع و چه شؤون خارج آن، چه درباره جنگ باشد و چه درباره صلح، چه مربوط به امور مالى باشد و چه غير مالى. 💠 البته همه اينها در صورتى است كه اين تصميم گيريها به حال مجتمع باشد و با اهل مملكت يعنى مسلمانان داخل و ساكن در قلمرو حكومت، كند؛ هم چنان كه خداى تعالى در آيه شريفه : ❣️و شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ --- و در کارها با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكّل كن. (سوره آل عمران آيه: 159) هم به ولايتِ حاكم - كه در عصر نزول آيه، رسول خدا (ص)بوده - اشاره دارد و هم به مسأله مشورت. همه اينها كه گفته شد درباره امور عامّه بود. و در عين حال امورى بود جزئى مربوط به عموم افراد جامعه، و امور جزئى با دگرگون شدن مصالح و اسباب (كه همواره يكى حادث مى شود و يكى ديگر از بين مى رود) دگرگون مى شود و اينگونه امور، غير است كه كتاب و سنّت مشتمل بر آن است. چون احكام الهى، دائمى و به مقتضاى فطرت بشر است و نسخ راهى به آن ندارد (هم چنان كه حوادث راهى به نسخ بشريّت ندارد) كه بيان تفصيلى آن جايى ديگر دارد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ رهبر جامعه اسلامى چه كسى است و چگونه روشى دارد؟ 💠 در عصر اوّل اسلام، ولايت امر جامعه اسلامى به دست رسول خدا (ص) بود و خداى عزّوجل اطاعت آن جناب را بر مسلمين و بر همه مردم واجب كرده بود؛ و دليل اين ولايت و وجوب اطاعت، صريح است. به آيات زير دقّت فرمائيد : ❣️و أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ --- خدا و رسول را اطاعت كنيد. (سوره تغابن آيه 12) ❣️لتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ --- تا در بين مردم طبق آنچه خدا نشانت میدهد حكم كنى. (سوره نساء آيه 105) ❣️النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ --- پيامبر اختيارش نسبت به مؤمنين از خود ايشان بيشتر است. (سوره احزاب آيه 6) ❣️قلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ --- بگو، اگر دوستدار خدا هستيد مرا پيروى كنيد، تا خدا هم شما را دوست بدارد. (سوره آل عمران آيه31) ❣️و آيات بسيارى ديگر كه هر يك بيانگر قسمتى از شؤون ولايت عمومى در مجتمع اسلامى و يا تمامى آن شؤون است. 💠 و بهترين راه براى دانشمندى كه بخواهد در اين باب اطلاعاتى كسب كند اين است كه نخست سيره (ص) را مورد مطالعه و دقّت قرار دهد، بطورى كه هيچ گوشه از زندگى آن جناب از نظرش دور نماند، آن گاه برگردد تمامى آياتى كه در مورد اخلاق و قوانين راجع به اعمال (يعنى احكام عبادتى و معاملاتى و سياسى و ساير روابط و معاشرات اجتماعى) را مورد دقّت قرار دهد، چون اگر از اين راه وارد شود دليلى از ذوق قرآن و تنزيل الهى در يكى دو جمله انتزاع خواهد كرد كه لسانى گويا و كافى و بيانى روشن و وافى داشته باشد، آن چنان گويا و روشن كه هيچ دليلى ديگر آن هم در يك جمله و دو جمله به آن گويايى و روشنى يافت نشود. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 در همين جا نكته ديگرى است كه كاوشگر بايد به امر آن اعتنا كند و آن اين است كه تمامى آياتى كه متعرّض مسأله اقامه عبادات و قيام به امر جهاد و اجراى حدود و قصاص و غيره است خطابهايش متوجّه است نه رسول خدا (ص) به تنهايى، مانند آيات زير : ❣️و أَقِيمُوا الصَّلاةَ : نماز را بپا داريد.(سوره نساء آيه 76) ❣️و أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ : و در راه خدا انفاق كنيد.(سوره بقره آيه 195) ❣️کتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ : روزه بر شما واجب شد.(سوره بقره آيه 183) ❣️و لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ : بايد از شما طايفه اى به وظيفه دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر قيام كنند.(سوره آل عمران آيه 104) ❣️و جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ : در راه او جهاد كنيد.(سوره مائده آيه35) ❣️و جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ : در راه خدا جهادى كه شايسته جهاد در راه او باشد بكنيد.(سوره حج آيه78) ❣️الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما : به هر يك از زن و مرد زناكار صد تازيانه بزنيد.(سوره نور آيه 2) ❣️و السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما : مرد و زن دزد را دست ببُريد.(سوره مائده آيه 38) ❣️و لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ : براى شما در قصاص حياتى وصف ناپذير است.(سوره بقره آيه 179 ) ❣️و أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ : شهادت را به خاطر خدا به پاى بداريد.(سوره طلاق آيه 2) ❣️و اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا : به ريسمان خدا چنگ بزنيد و متفرّق نشويد.(سوره آل عمران آيه 103) ❣️أنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ : اينكه دين را بپا بداريد و در آن تفرقه نيندازيد.(سوره شورا آيه 13) ❣️و ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ : محمّد جز پيامبرى نيست، قبل از او پيامبرانى بودند و در گذشتند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود به عقب و وضع سابق خود بر مى گرديد؟ و كسى كه به وضع سابق خود بر گردد به خدا هيچ ضررى نمى زند، و كسى كه قدردان دين خدا باشد خدا شاكران را پاداش خواهد داد.(سوره آل عمران آيه 144) 💠 و آيات بسيارى ديگر كه از همه آنها استفاده مى شود دين يك صِبغه و است كه خداى تعالى مردم را به قبول آن وادار نموده (چون كُفر را براى بندگان خود نمى پسندد) و اقامه دين را از عموم مردم خواسته است، پس مجتمعى كه از مردم تشكيل مى يابد اختيارش هم به دست ايشان است، بدون اينكه بعضى بر بعضى ديگر مزيّت داشته باشند و يا زمام اختيار به بعضى از مردم اختصاص داشته باشد و از رسول خدا (ص) گرفته تا پائين، همه در امر جامعه برابرند و اين برابرى از آيه زير به خوبى استفاده مى شود : ❣️أنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ : من عمل هيچ يك از شما را كه بجا مى آوريد بى اجر نمى گذارم، چه مرد و چه زن، چون همه از هم هستید.(سوره آل عمران آيه 195) چون... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 چون اطلاق آيه دلالت دارد بر اينكه هر تأثير طبيعى كه اجزاى جامعه اسلامى در دارد، همانطور كه تكويناً منوط به اراده خدا است، تشريعاً و قانوناً نيز منوط به اجازه او است و او هيچ عملى از اعمال فرد فرد مجتمع را بى اثر نمى گذارد و در جاى ديگر قرآن مى خوانيم : ❣️إنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ : خداى تعالى زمين را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ارث مى دهد، و سرانجام نيك از آن مردم با تقوا است. (سوره اعراف آيه128) بله تفاوتى كه رسول خدا (ص) با ساير افراد جامعه دارد اين است كه او صاحب دعوت و هدايت و تربيت است : ❣️يتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ : آيات خدا را بر آنان بخواند، و تزكيه شان كند، و كتاب و حكمتشان بياموزد. (سوره جمعه آيه 2) پس آن جناب نزد خداى تعالى متعيّن است براى بر شأن امّت، ولايت و امامت و سرپرستى امور دنيا و آخرتشان، ما دام كه در بينشان باشد. 💠 ليكن چيزى كه در اينجا نبايد از آن غفلت ورزيد، اين است كه اين طريقه و رژيم از و حكومت و يا بگو «امامت بر امّت» غير رژيم است، كه مال خدا را غنيمتِ صاحب تخت و تاج و بندگان خدا را بَردگان او دانسته، اجازه مى دهد هر كارى كه خواست با اموال عمومى بكند و هر حكمى كه دلش خواست در بندگان خدا براند، چون رژيم حكومتى اسلام يكى از رژيم هايى نيست كه بر اساس بهره كشى مادّى وضع شده باشد و حتّى دموكراسى هم نيست، چون با دموكراسى فرقهاى بسيار روشن دارد، كه به هيچ وجه نمى گذارد آن را نظير دموكراسى بدانيم، و يا با آن مشتبه كنيم. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ تفاوت هاى با نظام هاى حكومتى ديگر 💠 يكى از بزرگترين تفاوتها كه ميان رژيم اسلام و وجود دارد اين است كه در حكومتهاى دموكراسى از آنجا كه اساسِ كار «بهره گيرى مادّى» است، قهراً روح استخدامِ غير و بهره كشى از ديگران در كالبدش دميده شده و اين همان استكبار بشرى است كه همه چيز را (حتّى انسانهاى ديگر را) تحت اراده انسانِ حاكم و عمل او قرار مى دهد، و به او اجازه مى دهد از هر راهى كه دلش خواست انسانهاى ديگر را تيول خود كند و بدون هيچ قيد و شرطى بر تمامى خواسته ها و آرزوهايى كه از ساير انسانها دارد مسلّط باشد، و اين عیناً همان است كه در أعصار گذشته وجود داشت. چيزى كه هست اسمش عوض شده و آن روز استبدادش مى گفتند و امروز دموكراسی اش مى خوانند، بلكه استبداد و ظلم دموكراسى بسيار بيشتر است، زیرا آن روز اسم و مُسمّا هر دو زشت بود ولى امروز مسمّاى زشت تر از آن در اسم و لباسى زيبا جلوه كرده (يعنى استبداد با لباس دموكراسى و ). كه هم در مجلّات مى خوانيم و هم با چشم خود مى بينيم چگونه بر سر ملل ضعيف مى تازد، و چه ظلم ها و اجحافات و زورگویی هایی را درباره آنان روا مى دارد. 💠 فراعنه مصر و قيصرهاى امپراطورى روم، و كسراهاى امپراطورى فارس اگر ظلم مى كردند، اگر زور مى گفتند، اگر با سرنوشت مردم بازى نموده و به دلخواه خود در آن عمل مىكردند، این کارها را تنها در حقِ رعيّت خود مى كردند و احياناً اگر مورد سؤال قرار مى گرفتند - البته اگر - در پاسخ عذر مى آوردند كه اين ظلم و زورها لازمه سلطنت كردن و تنظيم امور مملكت است، و اگر به يكى ظلم مى شود براى اين است كه مصلحت عموم تأمين شود و اگر جز اين باشد سياست دولت در مملكت حاكم نمى گردد. و شخص امپراطور معتقد بود كه نبوغ و و سَرورى كه او دارد، اين حقّ را به او داده، و احياناً به جاى اين عذرها نیز با شمشير خود استدلال مى كرد (و حتّى به فرزند خود مى گفت اگر بار ديگر اين اعتراض را از تو بشنوم شمشير را به عضو پُر مؤثرت فرو مى آورم). امروز هم اگر در روابطى كه بين ابرقدرتها و ملّت هاى ضعيف برقرار است دقّت كنيم، مى بينيم كه تاريخ و حوادثِ آن، درست براى عصر ما تكرار شده و باز هم تكرار مى شود، چيزى كه هست شكل سابقش عوض شده؛ چون گفتيم كه در سابق ظلم و زورها بر تك تك افراد اعمال مى شد ولى امروز به حق اعمال مى شود... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 امروز هم اگر در روابطى كه بين ابرقدرت ها و ملّت هاى ضعيف برقرار است دقّت كنيم، مى بينيم كه تاريخ و حوادث آن درست براى عصر ما شده و باز هم تكرار مى شود؛ چيزى كه هست شكل سابقش عوض شده، چون گفتيم كه در سابق ظلم و زورها بر تك تك افراد اعمال مى شد ولى امروز به حقّ اجتماعها اعمال مى شود، كه در عين حال، روح همان روح و هوا همان هوا است. و امّا طريقه و رژيم منزّه از اينگونه هواها است، دليل روشنش سيره رسول خدا در فتوحات و پيمانهايى است كه آن جناب با ملل مغلوب خود داشته است. 💠 يكى ديگر از كه بين رژيم هاى به اصطلاح دموكراسى و بين رژيم حكومت اسلامى هست اين است كه تا آنجا كه تاريخ نشان داده و خود ما به چشم مى بينيم، هيچ يك از اين رژيم هاى غير اسلامى خالى از اختلاف فاحش طبقاتى نيست. جامعه ی اين رژيمها را دو طبقه تشكيل مى دهد، يكى طبقه مرفّه و ثروتمند و صاحب جاه و مقام، و طبقه ديگر فقير و بينوا و دور از مقام و جاه و اين اختلاف طبقاتى بالأخره منجر به فساد مى گردد، براى اينكه فساد لازمه است. امّا در رژيم حكومتى و اجتماعى اسلام، افراد اجتماع همه نظیر هم مى باشند، چنين نيست كه بعضى بر بعضى ديگر برترى داشته باشند، و يا بخواهند برترى و تفاخر نمايند. تنها تفاوتى كه بين مسلمين هست همان تفاوتى است كه قريحه و استعداد، اقتضاى آن را دارد و از آن ساكت نيست و آن تنها و تنها است كه زمام آن به دست خداى تعالى است نه به دست مردم، و اين خداى تعالى است كه مى فرمايد : ❣يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ —- هان اى مردم ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم، و تيره هاى مختلف و قبيله هاى گوناگون كرديم تا يكديگر را بشناسيد، و بدانيد كه گرامى ترين شما نزد خدا تنها با تقواترين شما است. (سوره حجرات آيه 13). ❣فاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ —- در كارهاى خير از يكديگر پيشى گيريد. (سوره بقره آيه 148). و با اين حساب در رژيم اجتماعى بين حاكم و محكوم، امير و مأمور، رئيس و مرئوس، حُرّ و بَرده، مرد و زن، غنى و فقير، صغير و كبير و ... هيچ فرقى نيست، يعنى از نظر جريان قانون دينى در حقّشان، برابرند و همچنين از جهت نبود برتری و فاصله طبقاتى در شؤون اجتماعى، در يك سطح و در يك افق هستند؛ دليلش هم سيره نبى اكرم (ص) است كه تحيّت و سلام بر صاحب آن سيره باد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 تفاوت ديگر اينكه : قوّه مُجريه در طايفه اى خاصّ و ممتاز در جامعه نيست، بلكه تمامىِ افراد جامعه مسئول اجراى قانونند، بر همه واجب است كه ديگران را به «خير» دعوت و به «معروف» امر و از «منكر» نهى كنند، به خلاف رژيم هاى ديگر كه به افراد جامعه چنين حقّى را نمى دهد. البته فرق بين رژيم اجتماعى اسلام، با ساير رژيم ها بسيار است كه بر هيچ شخص فاضل و اهل بحثى پوشيده نيست. تمام آنچه گفته شد، درباره رژيم اجتماعى اسلام در زمان حيات رسول خدا (ص) بود، و امّا بعد از رحلت آن جناب مسأله، مورد اختلاف واقع شد. يعنى اهل تسنّن گفتند : انتخاب خليفه ی رسول خدا (ص) و زمامدار و ولىّ مسلمين با مسلمين است، ولى شيعه يعنى پيروان علىّ بن ابى طالب صلوات اللَّه عليه گفتند : خليفه ی رسول خدا (ص) از ناحيه و شخص رسول اللَّه (ص) تعيين شده و بر نام يك يك خلفا تنصيص و تصریح شده است و عدد آنان دوازده امام است كه اسامی شان و دليل امامتشان بطور مفصّل در كتب كلام آمده است (و خواننده مى تواند در آنجا به استدلالهاى دو طايفه اطّلاع يابد). 💠 ليكن به هر حال امر حكومت اسلامى بعد از رسول خدا (ص) و بعد از آخرين جانشين آن جناب (صلوات اللَّه عليه) يعنى در مثل همين عصر حاضر، بدون هيچ اختلافى به دست مسلمين است، امّا با در نظر گرفتن معيارهايى كه قرآن كريم بيان نموده و آن اين است كه : 🔸اوّلاً : مسلمين بايد حاكمى براى خود تعيين كنند. 🔸ثانياً : آن حاكم بايد كسى باشد كه بتواند طبق سيره رسول اللَّه (ص) حكومت نمايد، و سيره آن جناب، سيره رهبرى و امامت بود نه سيره سلطنت و امپراطوری. 🔸ثالثاً : بايد احكام الهى را بدون هيچ كم و زياد حفظ نمايد. 🔸رابعاً : در مواردى كه حكمى از احكام الهى نيست (از قبيل حوادثى كه در زمانهاى مختلف يا مكانهاى مختلف پيش مى آيد با مشورت) عُقلاى قوم تصميم بگيرند، كه بيانش گذشت. بر همه اينها آيات راجع به ولايت رسول خدا (ص) است، به اضافه آيه شريفه زير كه مى فرمايد : ❣لقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ —- به تحقيق شما مُجاز شديد كه در سنّت و سيره رسول اللَّه (ص) پيروى و اسوة داشته باشيد، امّا بطور شايسته. (سوره احزاب آيه21) ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ حدّ و مرز كشور اسلامى مرز جغرافيايى و طبيعى و يا اصطلاحى نيست بلكه است. 💠 مسأله تأثير انشعاب قومى، در پديد آمدن اجتماع را لغو كرده (يعنى اجازه نمى دهد صِرف اينكه جمعيتى در قوميّت واحدند باعث آن شود كه آن قوم از ساير اقوام جدا گردند و براى خود مرز و حدود جغرافيايى معيّن نموده و از سايرين متمايز شوند)، براى اينكه عامل اصلى در مسأله ، بَدَويّت و صحرانشينى است كه زندگى در آنجا قبيله اى و طايفه اى است، و يا عاملش اختلاف منطقه ی زندگى و وطن ارضى است. و اين دو عامل، يعنى «بَدويّت» و «اختلاف مناطق زمين» (همانطور كه در محل خودش بيان شد) از جهت آب و هوا، يعنى حرارت و بُرودت و فراوانى نعمت و نايابى آن، دو عامل اصلى بوده اند تا نوع بشر را به شعوب و قبائل منشعب گردانند، كه در نتيجه زبانها و رنگ پوست بدنها و ... مختلف شد. و سپس باعث شده كه هر قومى قطعه اى از قطعات كره زمين را بر حسب تلاشى كه در زندگى داشته اند به خود اختصاص دهند، اگر زورشان بيشتر و سلحشورتر بوده توانسته اند قطعه بزرگترى، و اگر كمتر بوده، قطعه كوچك ترى را خاص خود كنند، و نام بر آن قطعه بگذارند، و به آن سرزمين عشق بورزند، و با تمام نيرو از آن دفاع نمودند. 💠 و اين معنا هر چند در رابطه با حوائج طبيعى بشر پيدا شده، يعنى حوائج او كه فطرتش به سوى رفع آن سوقش مى دهد، وادارش كرده كه اين مرزبندی ها را بكند (و از ديگران هم بپذيرد) ولى امرى هم در آن راه يافته است و آن اين است كه فطرت اقتضا دارد كه تمامى نوع بشر در يك مجتمع گرد هم آيند، زيرا اين معنا ضرورى و بديهى است كه طبيعت دعوت مى كند به اينكه قُواى جداى از هم دست به دست هم دهند، و با تراكم يافتن تقويت شوند و همه يكى گردند، تا زودتر و بهتر به هدفهاى صالح برسند و اين امرى است كه (حاجت به استدلال ندارد و) در نظام طبيعت مى بينيم كه مادّه اصلى، در اثر متراكم شدن عنصرى با عنصر ديگر، عنصرى را تشكيل مى دهد و سپس چند عنصر در اثر يك جا جمع شدن، فلان جماد را تشکیل داده و سپس نبات و آن گاه حيوان و سر انجام در آخر انسان را تشكيل مى دهد. در حالى كه انشعابات درست عكس اين را نتيجه مى دهد، يعنى اهل يك وطن هر قدر متّحدتر و در هم فشرده تر شوند، از ساير مجتمعات بشرى بيشتر جدا می گردند... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 در حالى كه انشعابات درست عكس اين را نتيجه مى دهد، يعنى اهل يك وطن هر قدر متّحدتر و در هم فشرده تر شوند، از ساير مجتمعات بشرى بيشتر جدا مى گردند، اگر متّحد مى شوند، واحدى مى گردند كه روح و جسم آن واحد از واحدهاى وطنى ديگر جدا است و در نتيجه ، وحدت خود را از دست مى دهد و «تجمّع» جاى خود را به «تفرقه» مى دهد و بشر به تفرّق و تشتّتى گرفتار مى شود كه از آن فرار مى كرد و به خاطر نجات از آن دور هم جمع شده و جامعه تشكيل داده بود. و واحدى كه جديداً تشكيل يافته شروع مى كند به اينكه با ساير آحاد جديد همان معامله اى را بكند كه با ساير موجودات عالَم مى كرد، يعنى ساير انسانها و اجتماعات را به خدمت مى گيرد، و از آنها چون بهره كشى مى كند و چه كارهايى ديگر كه انجام نمى دهد و تجربه دائمى از روز اوّل دنيا تا به امروز (كه عصر ما است) شاهد بر صدق گفتار ما است و آياتى هم كه در خلال بحث هاى قبل آورديم كافى است كه از آنها همين معنا را بفهميم و بتوانيم به قرآن كريم نسبت دهيم. 💠 و همين معنا باعث شده كه اعتبار اينگونه انشعابها و چند دستگى ها و امتيازات را لغو اعلام نموده و اجتماع را بر پايه «عقيده» بنا نهد نه بر پايه جنسيّت، قوميّت، وطن و امثال آن؛ و حتّى در مثل پيوند زوجيّت و خويشاوندى (كه اوّلى : مجوّز تمتّعات جنسى، و دومى : وسيله ميراث خوارى است) نيز مدار و معيار را قرار داده نه منزل و وطن و امثال آن را. (به اين معنا كه فلان فرزند كه از دين توحيد خارج است از پدر و مادر مسلمانش با اينكه از پشت پدرش و رحم مادرش متولد شده، به خاطر كفرش ارث نمى برد، و همسرش نيز نمى تواند از جامعه مسلمين باشد). و از بهترين شواهد بر اين معنا نكته اى است كه هنگام بررسى شرايعِ اين دين به چشم مى خورد، و آن اين است كه مى بينيم مسأله «توحيد» را در هيچ حالى از احوال مُهمل نگذاشته و بر مجتمع اسلامى واجب كرده كه حتّى در اوج عظمت و اهتزاز بيرقِ پيروزيش دين را بپا بدارد و در دين متفرّق نشود، و نيز در هنگام شكست خوردن از دشمن و ضعف و ناتوانيش تا آنجا كه مى تواند در احياى دين و اعلاى كلمه توحيد بكوشد؛ و بر اين قياس، مسأله توحيد و را در همه احوال لازم شمرده، حتّى بر يك فرد مسلمان نيز واجب كرده كه دين خدا را محكم بگيرد و به قدر تواناييش به آن عمل كند هر چند كه به عقد قلبى باشد، و اگر سختگيرى دشمن اجازه تظاهر به دين دارى نمى دهد در باطن دلش به عقايد حقّه ی دين معتقد باشد، و اعمال ظاهرى را از ترس دشمن با اشاره انجام دهد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 از اينجا روشن مى شود كه طورى تأسيس شده كه در تمامى احوال مى تواند زنده بماند، چه در آن حال كه خودش حاكم باشد و چه در آن حال كه محكوم دشمن باشد، چه در آن حال كه بر دشمن غالب باشد، و چه در آن حال كه مغلوب باشد، چه در آن حال كه مقدّم باشد و چه در حالى كه مؤخّر و عقب افتاده باشد، چه در حال ظهور و چه در حال خفا، چه در حال قوّت و چه در حال ضعف و ...، دليل بر اين معنا آياتى است كه در قرآن كريم درباره خصوص نازل شده، مانند آيات زير : ❣منْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ — كسى كه بعد از ايمان آوردن كفر بورزد از دروغگويان است، مگر كسى كه از ناحيه دشمن مجبور به اظهار كفر شود، ولى دلش مطمئن به ايمان باشد.(سوره نحل آيه 106) ❣إلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً — مگر آنكه بخواهيد خود را از شرّ دشمن حفظ كنيد.(سوره آل عمران آيه 28) ❣فاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ — تا آنجا كه مى توانيد رعايت تقوا و پرواى از خدا را بكنيد.(سوره تغابن آيه 16) ❣يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ — هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا پروا كنيد، آن طور كه شايسته خداى تعالى باشد، و از دنيا نرويد مگر با حالت اسلام. (آل عمران 102) ❇️ اسلام، تمامى شؤونش است. 💠 در قرآن كريم مى خوانيم : وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون — يكديگر را به صبر بخوانيد، و قلب يكديگر را محكم كنيد، و از خدا بترسيد تا شايد رستگار شويد. (آل عمران 200) بيان اين آيه در تفسيرش گذشت و آيات بسيارى ديگر هست كه اجتماعى بودن همه شؤون را مى رساند. و صفت اجتماعى بودن در تمامى آنچه كه ممكن است به صفت اجتماع صورت بگيرد (چه در نواميس و چه احكام) رعايت شده، البته در هر يك از موارد، آن نوع از اجتماعيّت رعايت شده كه متناسب با آن مورد باشد و نيز آن نوع اجتماعيت لحاظ شده كه امر به آن و دستور به انجامش ممكن، و تشويقِ مردم به سوى آن، موصل (=رساننده) به غرض باشد؛ و بنابر اين يك بايد هر دو جهت را مورد نظر داشته باشد، آن گاه به بحث بپردازد، پس هم نوع اجتماعى بودن احكام و قوانين مختلف است و هم نوع دستورها مختلف است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
🌹🌹🌹 💠 جهت اوّل : كه گفتيم «اجتماعى بودن احكام در موارد مختلف، انواع مختلفى دارد»، دليلش اين است كه مى بينيم شارع مقدّس اسلام در مسأله ، اجتماعى بودن را بطور مستقيم تشريع كرده و دستور داده حضور در جهاد و دفاع به آن مقدارى كه دشمن دفع شود واجب است، اين يك نوع اجتماعيّت، نوع ديگر نظير وجوب و است، كه بر هر كسى كه مستطيع و قادر به انجام آن دو باشد و عذرى نداشته باشد واجب است، اجتماعيّت در اين دو واجب بطور مستقيم نيست. بلكه لازمه آن دو است، چون وقتى روزه دار روزه گرفت قهراً در طول رمضان در مساجد رفت و آمد خواهد كرد، و در آخر در روز عيد فطر، اين اجتماع به حدّ كامل مى رسد، و نيز وقتى مكلّف به زيارت خانه خدا گرديد قهراً با ساير مسلمانان يك جا جمع مى شود، و در روز عيد قربان اين اجتماع به حدّ كامل مى رسد. و نيز نمازهاى پنجگانه يوميّه را بر هر مكلّفى واجب كرده، و جماعت را در آن واجب نساخته، ولى اين رخصت را در روز جمعه تدارك و تلافى كرده و اجتماع براى را بر همه واجب ساخته، البته براى هر كسى كه از محلّ اقامه جمعه بيش از چهار فرسخ فاصله نداشته باشد، اين هم يك نوع ديگر اجتماعيّت است. 💠 و در جهت دوم : يعنى «اختلاف در دستور»، دليلش اين است كه مى بينيم وصفِ اجتماعيّت را در بعضى از موارد بطور تشريع كرده كه مثالش در جهت اوّل گذشت، و بعضى را بطور ، چون گفتيم بطور وجوب ممكن نبوده (و اى بسا واجب كردنش باعث عُسر و حَرَج مى شده و اسلام آمده تا حرج و عسر را از هر جهت برطرف سازد)، مثال آن باز همان استحباب به جماعت خواندن نمازهاى يوميّه است كه مستقيماً واجبش نكرده و ليكن آن قدر سفارش بدان نموده و از ترك آن مذمّت كرده كه بجاى آوردنش سنّت شده، و بر مردم لازم كرده كه بطور كلى سنّت را اقامه كنند، مرحوم شيخ حرّ عاملى در وسائل كتاب الصلاة بابى دارد به عنوان باب كراهتِ ترك حضور جماعت. رسول خدا (ص) هم خودش درباره عدّه اى كه حضور در جماعت را ترك كرده بودند فرمود : چيزى نمانده كه درباره آن عدّه كه نماز در مسجد را رها كرده اند، دستور دهم هيزم به در خانه هايشان بريزند، و آتش بزنند تا خانه هايشان بسوزد، و اين رويّه كه درباره نماز در مسجد از رسول خدا (ص) مى بينيم رويه اى است كه در تمامى سنّت هاى خود معمول داشته، پس حفظ سنّتِ آن جناب به هر وسيله اى كه ممكن باشد و به هر قيمتى كه تمام شود، بر مسلمين واجب شده است. اينها امورى است كه راه بحث در آنها راه استنباط فقهى است، نه راه تفسير، بر فقيه است كه با استفاده از كتاب و سنّت پيرامون آن بحث كند، آنچه از هر چيز در اينجا مهمتر است اين است كه رشته بحث را به سوى ديگرى بكشيم، يعنى به سوى «اجتماعى بودن اسلام در اش». ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
🌹🌹🌹 💠 و امّا بودنش در تمامى قوانين عملى، يعنى دستورات عبادى و معاملى و سياسى و اخلاقى و معارف اصولى كم و بيش براى خواننده روشن است. و در اسلام مى بينيم كه مردم را به سوى دين «فطرت» دعوت مى كند، و ادّعا مى كند كه اين دعوت حقّ، صريح و روشن است و هيچ ترديدى در آن نيست، و آيات قرآنى كه بيانگر اين معنا است آن قدر زياد است كه حاجتى به ايراد آنها نيست، و همين اوّلين قدم است به سوى ايجاد اُلفت و اُنس در بين مردم، مردمى كه درجات فهمشان مختلف است؛ چون همه آنها را به چيزى دعوت نموده كه اختلاف فهم ها و تقيّدش به قيود اخلاق و غرائز در آن اثر ندارد، بلكه همه بر درستى آن اتّفاق دارند، و آن اين است كه «حقّ بايد پيروى شود». و از سوى ديگر مى بينيم كسانى را كه هستند، يعنى حقّ برايشان روشن نشده و راه حقّ برايشان مشخص نگشته، معذور دانسته، هر چند كه حجّت به گوششان خورده باشد، و فرموده : ❣ليَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ، وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ – تا هر كس که هلاك مى شود بعد از روشن شدن حقّ هلاك شود، و آن هم كه زنده مى شود با روشن شدن حقّ زنده شود. (سوره انفال، 42) ❣إلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ، لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا، فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً – كسانى كه به نفْس خود ستم كردند در جهنّم جای دارند، مگر مردان و زنان و فرزندانى كه به استضعاف كشيده شده باشند، نه چاره اى دارند و نه راه حقّ را پيدا مى كنند، درباره اینان اميد آن است كه خداى عزّ و جلّ با عفو و مغفرت خود رفتار كند. (سوره نساء، 98- 99) خواننده عزيز توجّه دارد كه آيه شريفه اطلاق دارد، و اگر جمله : «نه چاره اى دارند و نه راه حقّ را پيدا مى كنند» را نيز به دقّت مورد نظر قرار دهد، آن وقت متوجّه مى شود كه تا چه حدّ آزادى در تفكّر داده، البته به كسى كه خود را شايسته تفكّر و مستعدّ براى بحث بداند. اسلام به چنين كسى اجازه داده تا با كمال آزادى در هر مسأله اى كه مربوط به معارف دين است تفكّر نموده، در فهم آن تعمّق كند، و نظر بدهد؛ علاوه بر اينكه قرآن كريم پُر است از آياتى كه مردم را تشويق و ترغيب به تفكّر و تعقّل و تذكّر مى كند. (در اينجا ممكن است بگويى اين آزادى در تفكّر كه از آيه فوق استفاده مى شود تا چه اندازه است، آيا حدّ و مرزى هم دارد يا نه؟ و با اينكه ما به وجدان مى بينيم كه فهم ها و استعدادها در درك حقايق مختلفند پس چگونه مى تواند حدّ و مرز داشته باشد؟) در پاسخ مى گوئيم بله، معلوم است كه فهم ها مختلفند، زيرا عوامل ذهنى و خارجى در اختلاف فهم ها اثر به سزايى دارد، هر كسى يك جور تصوّر و تصديق دارد، يك جور برداشت و داورى مى كند و اين را هم قبول داريم كه _ها باعث مى شود تا مردم در درك آن اصولى كه اسلام، اساس خود را بر پايه آنها بنا نهاده مختلف شوند، اين معنا را قبلاً هم اعتراف كرده بوديم. ليكن اختلاف در فهم دو انسان... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
🌹🌹🌹 💠 و يا برگشت آن به اختلاف است، مثل دورى از شهر و در نتيجه دوری از مسجد و منبر، و دست نيافتن به معارف دينى، كه اينگونه افراد از معارف دين يا هيچ نمى دانند، و يا آنچه را كه مى دانند بسيار ناچيز و اندك است و يا تحريف شده است، و يا فهم خود آنان قاصر است، و به خاطر خصوصيّت مزاجشان دچار بلاهت و كُند ذهنى شده اند و علاج آن عموميّت دادن به مسأله و مدارا كردن در دعوت و تربيت است، كه هر دوى اينها از خصايص روش تبليغى اسلام است چنانچه مى بينيم فرموده : ❣قلْ هذِهِ سَبِيلِي، أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ، أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي — بگو اين خصوصيّت دين من است كه هم خودم و هم همه پيروانم، بشر را با بصيرت دعوت كنيم. (سوره يوسف، 108) و معلوم است كه شخص با بصيرت، مقدار تأثير دعوت خود در دلها را مى داند، و مى داند كه در اشخاص مختلف كه دعوت او را مى شنوند تا چه حدّ تأثير مى گذارد، در نتيجه همه مردم را به يك زبان دعوت نمى كند، بلكه با زبان خود او مى كند تا در دل او اثر بگذارد. هم چنان كه رسول خدا (ص) در روايتى كه شيعه و سنّى آن را نقل كرده اند فرموده : ❣انّا معاشر الانبياء نكلّم الناس على قدر عقولهم — ما گروه انبيا، با مردم به مقدار عقلشان سخن مى گوئيم. (اصول كافى ج 1 ص 23 ح 15) ❣در قرآن كريم هم فرموده : فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ، وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ — پس چرا از هر جمعيّتى طايفه اى از همان جمعيت كوچ نمى كنند تا در دين تفقّه كنند، و علم بيندوزند، تا وقتى به سوى آنان بر مى گردند انذارشان كنند، شايد بترسند. (سوره توبه ، 122) پس منشأ بروز اختلاف در فهم و در عقايد، اين سه جهت بود، كه گفتيم از بروز بعضى از آنها جلوگيرى نموده و نمى گذارد در جامعه پديد آيد و بعضى ديگر را بعد از پديد آمدن علاج فرموده است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 از همه اينها گذشته و فوق همه اينها، دستوراتی اجتماعى در جامعه خود مقرّر فرموده كه از بروز اختلافهاى شديد (اختلافى كه مايه تباهى و ويرانى بناى جامعه است) جلوگيرى مى كند، و آن اين است كه راهى (كه البته كوتاه ترين راه هم هست) پيش پاى جامعه گشوده، و شديداً از قدم نهادن در راههاى مختلف جلوگيرى نموده، و فرموده : ❣️و أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ، وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ، فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ، ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ – اين، راه من است ، پس از آن پيروى كنيد، و از راههاى ديگر پيروى ننمائيد كه موجب تفرقه و پريشانى شما است، اين سفارش خداست بر شما تا كه پرهيزكار شويد. (سوره انعام، 153) ❣️آن گاه فرموده : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا – هان اى كسانى كه ايمان آورديد از خدا آن طور كه شايسته پرهيز است بترسيد و زنهار كه جز در حال اسلام از دنيا نرويد، و همگى چنگ به بزنيد، و متفرّق نشويد. (سوره آل عمران، 100) و در تفسير همين آيه گذشت كه گفتيم منظور از ريسمان خدا همان «قرآن كريم» است كه حقايق معارف دين را بيان مى كند، و يا بطورى كه از دو آيه قبل بر مى آيد «رسول خدا (ص)» است، چون در آن آيه مى فرمايد : ❣️يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ كافِرِينَ، وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ، وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ، وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ – هان اى كسانى كه ايمان آورديد بدانيد كه اگر هر طايفه اى از طوائف اهل كتاب را پيروى كنيد شما را بعد از آنكه ايمان آورديد به كفر بر مى گردانند. و چگونه كافر مى شويد با اينكه آيات خدا بر شما خوانده مى شود، و او در بين شما است؟ و امّا كسى كه به ريسمان خدا چنگ بزند، به سوى صراط مستقيم هدايت شده است. (سوره آل عمران، 98- 97) ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 اين آيات دلالت مى كند بر اينكه جامعه مسلمين بايد بر سر اجتماع داشته باشند، و افكار خود را به هم پيوند داده و محكم كنند و در تعليم و تعلّم به هم درآميزند، تا از خطر هر حادثه فكرى و هر شبهه اى كه از ناحيه دشمن القا مى شود بوسيله آياتى كه برايشان تلاوت مى شود راحت گردند، كه تدبّر در آن آيات ريشه هر شبهه و هر مايه اختلافى را مى خشكاند، هم چنان كه باز قرآن كريم مى فرمايد : ❣️أ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً – چرا در تدبّر نمى كنند؟ اگر اين قرآن از ناحيه غير خدا بود قطعاً در آن اختلافهاى بسيارى مى يافتند. (سوره نسا، 82) ❣️و نيز مى فرمايد : وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ، وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ – و اين مَثلها را براى همه مردم مى زنيم، و ليكن جز دانشمندان كسى آنها را نمى فهمد. (سوره عنكبوت ، 43) ❣️و باز مى فرمايد : فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ – اگر نمى دانيد، از بپرسيد. (سوره نحل، 43) كه اين آيات مى رساند تدبّر در قرآن و يا مراجعه به كسانى كه داراى چنين تدبّرى هستند را از ميان بر مى دارد، و دلالت مى كند بر اينكه در امورى كه نمى دانند به رسول خدا (ص) رجوع كنند که خود رافع اختلافات است، چون كلمه «أَهْلَ الذِّكْرِ» قبل از هر كس شامل آن جناب مى شود، كه قرآن بر وجود شريفش نازل شده و آن جناب هر حقّى را كه پيرويش بر امّت اسلام واجب است بيان مى كند، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده : ❣️و أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ، وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ – ما ذكر (= قرآن) را بر تو نازل كرديم، تا آنچه بر نازل مى شود براى مردم بيان كنى كه شايد تفكّر كنند. (سوره نحل ، 44) ❣️و لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ، لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ – و اگر آن را به و يا به اولى الأمر خود ارجاع دهند از ميان اولى الأمر كسانى كه استنباط گر هستند آن را مى دانند. (سوره نساء، 83) ❣️يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ، إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ، ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا – هان اى كسانى كه ايمان آورديد، خدا و و اولى الأمر خويش را اطاعت كنيد، و چون در امرى نزاعتان شد حل آن را از خود خدا و رسول بخواهيد، و اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد استبداد براى خود مكنيد كه اين براى شما بهتر، و داراى عواقبى نيكوتر است. (سوره نساء، 59) پس، از تدبّر در اين آيات، شكل و طريقه تفكّر اسلامى براى خواننده محترم روشن شد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ اساس متّكى بر حفظ معارف الهى است و در عين حال به مردم آزادى در طرز تفكّر داده است 💠 و چنين بر مى آيد كه اين دين همانطور كه اساس خود را بر تحفّظ نسبت به معارف الهى اش تكيه داده، همچنين مردم را در طرز تفكّر، كامل داده است و برگشت اين دو روش به اين است كه : اوّلاً : بر مسلمانان واجب است كه در حقايق دين تفكّر و در معارفش اجتهاد كنند، تفكری و اجتهادى دسته جمعى و به كمك يكديگر و اگر احياناً براى همه آنان شبهه اى دست داد و مثلاً در حقايق و معارف دين به اشكالى برخوردند و يا به چيزى بر خوردند كه با حقايق و معارف دين سازگار نبود، هيچ عيبى ندارد. صاحب و يا صاحب نظريه مخالف، لازم است شبهه و نظريه خود را بر كتاب خدا عرضه كند، يعنى در آنجا كه مباحث براى عموم دانشمندان مطرح مى شود مطرح كند، اگر دردش دوا نمود كه هيچ، و اگر نشد آن را بر جناب رسول عرضه بدارد و اگر به آن جناب دسترسى نداشت به يكى از جانشينانش عرضه كند، تا شبهه اش حلّ و يا بطلان نظريه اش (البته اگر باطل باشد) روشن گردد، و قرآن كريم در اين مقام مى فرمايد : ❣️الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ، أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ، وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ -- كسانى كه سخنى را مى شنوند، و بهترينش را پذيرفته سپس از آن پيروى مى كنند، كسانى هستند كه خدا هدايتشان نموده و آنها صاحبان خرد هستند. (سوره زمر، 18) و ثانياً: در طرز تفكّر خود آزادند، به همان معنايى كه براى آزادى كرديم و اين قسم از آزادى به ما اجازه نمى دهد كه نظريه شخصى خود را و يا شبهه اى را كه داريم قبل از عرضه به قرآن و به رسول خدا (ص) و به پيشوايان هدايت، در بين منتشر كنيم براى اينكه انتشار دادنش در چنين زمانى، در حقيقت، دعوت به باطل و ايجاد اختلاف بين مردم است، آن هم اختلافى كه كار جامعه را به فساد مى كشاند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 و اين طريقه بهترين طريقه اى است كه مى توان بوسيله آن امر را تدبير و اداره كرد، چون هم درِ تكامل فكرى را بر روى جامعه باز مى گذارد، و هم شخصيت جامعه و حيات او را از خطر اختلاف و فساد حفظ مى كند. و امّا اينكه مى بينيم در ساير رژيم ها، زورمندان عقيده و فكر خود را بر نفوس تحميل مى كنند، و با زور و توسل به شلاق و شمشير و يا چماقِ تكفير و يا قهر كردن و روى گرداندن و ترك آميزش و ... غريزه تفكّر را در انسانها مى ميرانند، ساحت مقدس و يا به عبارت ديگر ساحت «حقّ و دين قويم» منزّه از آن است، و حتى منزّه از تشريع حكمى است كه اين روش را تأييد كند، اين روش از خصايص كيش نصرانيت است، كه تاريخ كليسا از نمونه هاى آن بسيار دارد (و مخصوصاً در فاصله بين قرن پانزدهم و قرن شانزدهم ميلادى كه ايّام بحران اين تحميل ها و زور و ضرب ها بود)، و نمونه هايى از جنايت و ظلم را ضبط كرده كه بسيار شنيع تر و رسواتر از جناياتى است كه به دست ديكتاتورها و طاغوت ها و به دست قسى القلب ترين جنايت پيشه ها صورت گرفته است. و ليكن با كمال تأسّف ما مسلمانان اين نعمت بزرگ و لوازمى كه اين (يعنى آزادى عقيده توأم با تفكّر اجتماعى) در بر دارد را از دست داديم، همانطور كه بسيارى از نعمت هاى بزرگى را كه خداى سبحان در سايه اسلام به ما ارزانى داشته بود از كف نهاديم، و بدين جهت از كف نهاديم كه درباره وظايفى كه نسبت به خداى تعالى داشتيم كوتاهى كرديم. آرى «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ -- خداى تعالى هيچ نعمتى را كه به قومى داده دگرگون نمى سازد، تا زمانى كه خودِ آن قوم خويشتن را تغيير دهند.سوره رعد، آيه11»، و نتيجه اين كوتاهى درباره خداى تعالى اين شد كه سيره بر ما حاكم گشت و به دنبالش دلهايمان از هم جدا شد، و ضعف و سستى عارضمان گرديد، مذهب ها مختلف، و مسلك ها گوناگون شد، خدا از تقصيراتمان در گذرد و ما را به تحصيل مرضاتش موفق فرموده و به سوى صراط مستقيم هدايتمان فرمايد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
با سلام برای دسترسی سریع به مطالب معرفتی، اعتقادی و تفسیری کانال میتوانید از طریق هشتگ های ذیل اقدام کنید. موفق باشید🌹 التماس دعا ╔══💌═╗ 🆔@ishiaa ╚══💌═╝