مهشکن🇵🇸
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 ☣️داستان کوتاه #بادام_تلخ ✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا قسمت 5 لپتاپ را بست
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
☣️داستان کوتاه #بادام_تلخ
✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت آخر
صدایش گرفته بود، خسخس میکرد. موهای سیاه و لَختش را نوازش کردم: حتما میمونم. وقتی بیای بیرون و چشماتو باز کنی، من با یه خوراکی خوشمزه منتظرتم.
دوباره خندید. به در اتاق عمل رسیده بودیم. سر جایم ایستادم و برایش دست تکان دادم. حسین از پشت آن چشمها داشت برایم دست تکان میداد.
-ببخشید شما هم معطل ما شدین. دیگه برین خونه. ما پیشش هستیم.
این را مادر حسنا گفت و برای چندمین بار اشکهایش را پاک کرد. گفتم: اولا من بهش قول دادم بمونم. دوما بابابزرگ این بچه بجای من رفت، من بجای اون باید اینجا باشم.
هرکدامشان یک گوشه ولو شدند. بندههای خدا رمق برایشان نمانده بود. رفتم که از سوپرمارکت پایین بیمارستان، برایشان خوراکی بگیرم و سرکی هم در بخش اورژانس بکشم.
بخش اورژانس داشت خلوت میشد. فقط یکی دو دانشآموز روی تختها خوابیده بودند؛ یک دانشآموز هم دست مادرش را گرفته بود و داشت میرفت. بمب دستساز را داده بودم به آزمایشگاه که بررسی کنند و ببینند محتویاتش چه بوده؛ ولی هرچه بود، نمیتوانست چندان سمی و خطرناک باشد. حداقل سیانید نبود؛ تا جایی که در حملات شیمیایی صدام آموخته بودم، سیانید خطرناکتر از آن بود که تنها دو دانشآموز را به بخش اورژانس بیمارستان بکشاند. طبق گزارش پزشک اورژانس، علائمی که چهار دانشآموز نشان داده بودند اصلا شبیه هم نبود؛ علائمی که بعد از یکی دو ساعت، از بین رفته و هیچ عارضهای به جا نگذاشته بودند؛ جز در حسنا.
همراهم زنگ خورد. امید بود. تماس را وصل کردم: الان سرم شلوغه امید.
-واجب بود. سه تا خبر مهم دارم.
-خب؟
-یکی این که دادم بچهها ارتباطات مجازی خانمه رو بررسی کنن. به یکی از عوامل سازمان منافقین رسیدیم.
-عجب. دیگه؟
-خانمه با پسره مرتبط بوده. هردوشون سابقه حضور توی اغتشاشات رو دارن.
-هوم. و دیگه؟
-اون پسره رو پیداش کردیم.
-خب، کجا؟
-رفته بیمارستانی که بچههای مسموم مدرسه رو بردن اونجا.
-یعنی چی؟
-یه فیلم دیگه از بیمارستان و دانشآموزهای بستری پخش شده توی اینترنت. بررسی کردم، هم این فیلم هم فیلم قبلی از یه اکانت منتشر شده بود؛ اکانت پسره.
- عجب گاگولیه!
این را زیر لب گفتم و بعد، کمی بلندتر به امید گفتم: من الان همون بیمارستانم.
-عجب عقابی هستین شما! دیگه منو میخواین چکار؟
-مزه نریز، پسره هنوز اینجاست؟
-بله آقا، دوربینای بیمارستان رو چک کردم. الان توی پارکینگه. نشسته توی ماشینش.
-پلاک ماشینش رو برام بفرست. یه نفر رو هم بفرست که بیاد ببردش. من فعلا باید توی بیمارستان بمونم.
دویدم سمت پارکینگ و ماشین پسر را پیدا کردم. پشت فرمان نشسته بود و با گوشیاش سرگرم بود. نور آبیرنگ گوشی بر صورتش افتاده بود. یک دستم را روی سلاح کمریام گذاشتم و با دست دیگرم، آرام چند ضربه زدم به شیشه سمت راننده. پسر سرش را از گوشی بیرون کشید، به من نگاه کرد و سر تکان داد. با دست علامت دادم که شیشه را پایین بکشد. شیشه که پایین آمد، سلاح را روی شقیقهاش گذاشتم و گفتم: گوشیتو ول کن و دستاتو بذار رو سرت. تکون هم نخور.
رنگش مثل گچ شد. چند بار دهانش را باز و بسته کرد؛ اما من صدایم را بالا بردم: زود باش!
گوشی از دستش رها شد و روی پایش افتاد. دستانش را روی سرش گذاشت. در ماشین را باز کردم و گفتم: پیاده شو.
با همان رنگ پریده و چهره عرق کرده، از ماشین پیاده شد. گفتم: دستات رو بذار رو سقف ماشین و پاهاتو فاصله بده.
اطاعت کرد و هیچ نگفت. سکوتش یا بخاطر این بود که بهتر از من میدانست چه غلطی کرده، یا بخاطر این که هنوز نفهمیده بود در چه دردسری افتاده. همانطور که داشتم بازرسی بدنیاش میکردم، گفتم: مشکل نسل شما اینه که انقدر سرتون توی گوشیه که مغزتون از کار افتاده، خنگ شدین. وگرنه میتونستی به این راحتی گیر نیفتی، اگه یه ذره از مغزت استفاده میکردی. اگه دو ذره از مغزت استفاده میکردی هم کلا به همچین غلطایی نمیافتادی.
بالاخره صدای نالهمانندش بلند شد: چه غلطی؟ شما چی میگین؟ اصلا کی هستین؟
-منو نپیچون پسر. دوست ندارم کسی خر فرضم کنه.
به دستانش دستبند زدم و دوباره در ماشین نشاندمش. اسلحه را روی سرش گذاشتم و گفتم: خودت عین آدم توضیح میدی چکار کردی و چرا؟
لبانش لرزید؛ تمام بدنش داشت میلرزید و عرق میریخت. پلکش میپرید. یخ کرده بود. گفتم: اون بمب دودزا رو تو درست کرده بودی؟
-بببب... بببب... بببممممببب؟
برایش چشم دراندم و اسلحه را بیشتر فشار دادم. سرش را انداخت پایین: آاااره... ممممن... بودم...
***
بالاخره چشمهای قشنگش را باز کرد. حسین همچنان از پشت آن چشمها نگاهمان میکرد. مادرش موهایش را نوازش کرد و پدرش دستش را بوسید. من هم همانطور که قول داده بودم، با یک خوراکی خوشمزه منتظرش بودم.
✍️ #فاطمه_شکیبا
#ماه_مبارک_رمضان
http://eitaa.com/istadegi
✨ اگر کمکهاى حضرت خدیجه (علیهاالسلام) نبود شاید در حرکت اسلام و پیشرفت اسلام یک اختلال و وقفهى عمدهاى به وجود مىآمد و تأثیر این کار را کسانى مىدانند که در مبارزات و دوران اختناق، نقش کمکهاى مالى را به مبارزین تجربه کردند.
🎙 رهبر حکیم انقلاب ۱۳۶۵/۰۳/۰۲
▪️ وفات شهادتگونه حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) تسلیت باد.
#ماه_رمضان #حجاب #رمضان
http://eitaa.com/istadegi
#معرفی_کتاب 📚
کتاب #یوما 📘
✍️نویسنده: #مریم_راهی
#نشر_نیستان
حیف است یکشبه بخوانیاش. باید کلمهکلمهاش را بنوشی همراه خدیجه "لا اله الا الله" بگویی و از شوقِ مسلمان بودنت اشک بریزی. با هر صفحه باید صلوات بفرستی و خدا را شکر کنی که محمد(صلواتاللهعلیه) را آفرید تا دلت بیصاحب نباشد و در منجلاب کفر و جهل غوطه نخوری. باید همراه خدیجه، هزاران بار عاشق نبیِ خدا شوی و در دل قربان صدقهاش بروی...
فضای رمان، زنانه که نه، مادرانه است. لطیف و روحنواز. و به راستی هیچکس از شرق تا غرب عالم، نمیتوانست شایسته مادریِ حضرت مادر باشد جز خدیجه کبری سلاماللهعلیها. بانویی در اوج طهارت، علم، معرفت، عقل، درایت، سخاوت و بزرگواری. و به راستی مقام مادری برای ذریه پیامبر و امت اسلامی، تنها برازنده قامت بلند خدیجه(سلاماللهعلیها) است...
در همین روزهای رمضان که آسمان نزدیک است و روزهداری روحتان را لطیف کرده، خودتان را به چشیدن لطافت کتاب "یوما" مهمان کنید...
#بریده_کتاب 📖
من خدیجهام، از قریش، دختر خُوَیلَد، همسر نبی خدا، محمد مصطفی و عروس آمنه و عبدالله. زادگاهم مکه است و به آیین ابراهیم خلیل و رسول خاتم کعبه را طواف می کنم. ایامی داشتهام تا کنون که هر یکی نیکوتر از دیگری، اما امروز نیکوترین آنهاست به عدد رحمت و برکت. این خبر را من از محمدم شنیدهام و تا این لحظه کسی جز ما دو تن از آن آگاه نیست.
ـ باورم کن عزیزتی!... بالله، من از سوی آسمان مامورم...
#وفات_حضرت_خدیجه
#ماه_مبارک_رمضان
http://eitaa.com/istadegi
تو رفتی و گفتی که شرف مرز ندارد...
و من نمیدانم چرا چهل و یک سال طول کشید اعلام رسمی شهادت شما حاج احمد جان؟!؟
#فرات
#ماه_رمضان #حاج_احمد
خاتون.mp3
18.19M
🎧بشنوید / داستان صوتی "خاتون" 🥀🌱
🌙داستانی با محوریت زندگانی #حضرت_خدیجه سلاماللهعلیها✨
🍃 رتبه اول بخش داستاننویسیِ جشنواره یاس
به قلم گروه یاقوت، به سرگروهیِ خانم نصیری 🍃
💬کاری از درختان سخنگوی باغ انار💎
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#وفات_حضرت_خدیجه
#ماه_رمضان
http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🇮🇷
اینجا ایرانه...💚🇮🇷
روز جمهوری اسلامی ایران مبارک✨
#آری
#ماه_رمضان
استحقاق.mp3
34.98M
🎧بشنوید / داستان صوتی "استحقاق" 🥀🌱
🌙داستانی با محوریت زندگانی #حضرت_خدیجه سلاماللهعلیها✨
🍃 رتبه دوم بخش داستاننویسیِ جشنواره یاس
به قلم گروه شکوفههای انار 🍃
💬کاری از درختان سخنگوی باغ انار💎
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#ماه_رمضان
#حجاب
http://eitaa.com/istadegi
سلام
اطلاع دقیقی ندارم؛
اما
همه جا درست و غلط وجود داره. بی عیب بودن مطلق مال دولت امام زمان ارواحنا فداه هست.
امکان داره از هزارتا مورد یکی هم این شکلی بشه؛ اما یک طرفه هم نباید قضاوت کنیم. به هرحال باید حرفای اون بازجو رو هم بشنویم شاید اون فرد حرف نامربوطی زده یا شایدم واقعا بازجو مشکل داشته و باید به تخلفش رسیدگی بشه(که میشه شکایت و پیگیری کرد)
در هر صورت حتی اگر این چیزها دیده شد، نباید به تموم نیروهای انتظامی تعمیم بدیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖"یه قاعده هست که میگه یه جرم همیشه جرمهای دیگه رو دنبال خودش میاره... شایدم قاتل بودن بهت مزه کرد... ولی... ولی کسی که یه قاتل حرفهای بشه، میتونه تو آرامش بمیره؟"
🌾 #شهریور 🌾
🍃یک درام دخترانه و معمایی🍃
✍️به قلم فاطمه شکیبا(نویسنده رمانهای خط قرمز و شاخه زیتون)
🌷عیدانه ویژه به مناسبت میلاد امام حسن علیهالسلام🌷
⚠️هرشب در:
https://eitaa.com/joinchat/4209770517Cd7795651b7
#ماه_رمضان #حجاب
مهشکن🇵🇸
📖"یه قاعده هست که میگه یه جرم همیشه جرمهای دیگه رو دنبال خودش میاره... شایدم قاتل بودن بهت مزه کرد
دوستانتون رو به کانال دعوت کنید، و حتی اگه شهریور رو خوندید توصیه میکنم یک دور دیگه ویراست جدید رو بخونید...
هرشب دو قسمتِ پر و پیمون میذاریم انشاءالله
مهشکن🇵🇸
✨بسماللهالرّحمنالرّحیم✨ 🌷 #ریحانه 🌷 ‼️آنچه بانوان و دختران کشورم باید بخوانند...🌱 خب، نتیجه
✨بسماللهالرّحمنالرّحیم✨
🌷 #ریحانه 🌷
‼️آنچه بانوان و دختران کشورم باید بخوانند...🌱
متأسّفانه در داخل، ما دیر به این نقاط رسیدیم، یعنی خیلی از این حرفها بعد از انقلاب برای ما روشن شد، وَالّا قبل از انقلاب، حتّی بعضی از بزرگان تصوّرشان این بود که این آزادیِ ارتباط زن و مرد در غرب، موجب میشود که چشم و دل مردها سیر بشود و دیگر تخلّفات جنسی انجام نگیرد؛ تخلّفاتی که گاهبهگاه گوشه و کنار انجام میگرفت، وقتی چشم و دل مردها سیر شد، دیگر این تخلّفات انجام نمیگیرد؛ این جوری فکر میکردند! حالا شما نگاه کنید ببینید که چشم و دل اینها سیر شده یا حرصشان صد برابر شده با این تعرّضهای جنسیای که انجام میگیرد؟ دائم دارند میگویند. در محیط کار، در کوچه و بازار، در همه جا، حتّی در تشکیلات منظّم و آهنینی مثل ارتش ــ که زنها هم آنجا هستند ــ تعرّض انجام میگیرد! تعرّض غیر از فسق توافقی است. حالا آن فسق توافقی به جای خود؛ علاوهی بر آن، تعرّض زورکی هم انجام میگیرد؛ یعنی نه فقط چشم و دل سیر نشده، حرص و هوس در بین آنها صد برابر شده. لذاست که امروز شما نگاه میکنید در محیط غرب، تجارت جنسی هست، بردهداری جنسی هست، شکستن همهی حد و مرزهای اخلاقی و انسانی هست، عرفی کردن و قانونی کردن چیزهایی [هست] که در همهی ادیان حرام است. این همجنسبازی و این قبیل حرفها فقط مربوط به اسلام نیست؛ اینها در همهی ادیان جزو محرّمات کبیره است؛ اصلاً اینها را قانونی میکنند، واقعاً خجالت هم نمیکشند! خب، بنابراین یکی از واجبات عملی در جامعهی ما این است که ما از [پیروی] نگاه غربیها به مسئلهی جنسیّت بشدّت اجتناب کنیم.
شما بانوان فرزانه و دانشور و فهیم و باسواد، الحمدلله همه جا هستید و این جمعی که اینجا هستید مشتِ نمونهی خروارید، یعنی یک گل از یک گلستان بزرگ هستید؛ در سراسر کشور بحمدالله بانوان فهمیده، سنجیده، درسخوانده، بااطّلاعات، خیلی زیادند، الحمدلله. همان امیدی که ما داشتیم که این دخترهای جوانِ مؤمن رشد میکنند، تبدیل میشوند به بانوان عالِم و دانشمند، بحمدالله برآورده شده. یکی از کارهای مهمّ شما همین است که فاجعهآمیزیِ نگاهِ فرهنگِ غربی به مسئلهی جنسیّت و مسئلهی زن را افشا کنید، به همه بگویید؛ بعضیها نمیدانند. در داخل کشور خودمان هم بعضیها نمیدانند، در بیرون هم خیلیها نمیدانند؛ در کشورهای اسلامی [خیلیها] نمیدانند. کشورهای اسلامی تشنهی فهمیدن این جور چیزها هستند. آن جاهایی که ما رفتهایم و هستیم و حضور داریم و خبرهایش به ما هم میرسد، این جوری است؛ آن وقت کشورهای غربی هم همین جور. امروز خب ارتباطات فضای مجازی خیلی آسان است؛ شماها میتوانید ارتباطات فضای مجازی بگیرید و زمینهسازی کنید برای اینکه توجّه کنند و این مفاهیم را در قالب گزارههای کوتاه و گویا ــ که هم کوتاه باشد، هم گویا باشد ــ تنظیم کنید، و بفرستید برای فهم افکار عمومیِ این هشتگسازیها و مانند اینها که هست؛ اینها امروز خیلی امکان بزرگی است برای شما که در اختیار شما است. خب این یک نقطه: نگاه اسلام از لحاظ نظری و عملی به مسئلهی زن و مرد، و مسئلهی جنسیّت.
💠بیانات امام خامنهای در دیدار اقشار مختلف بانوان، ۱۴۰۱/۱۰/۱۴
ادامه دارد...
#حجاب #ماه_رمضان
https://eitaa.com/istadegi