eitaa logo
اشعار مذهبی
672 دنبال‌کننده
57 عکس
4 ویدیو
3 فایل
آدرس در تلگرام https://t.me/janatmahdi آدرس در واتس آپ https://chat.whatsapp.com/GNrNYw6uBbEFeBunVJoiXM آدرس در ایتا https://eitaa.com/jannatolmahdi آدرس در سروش http://sapp.ir/jannatolmahdi آدرس سایت اینترنتی Www.janatmahdi.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
اینان که از سلاله پاک پیمبرند دل از خدا و غیر خداوند می‌برند بین بزرگ و کوچک این قوم فرق نیست ایل و تبارشان همگی ذره‌پرورند آنان که پای روضه‌شان پیر می‌شوند همسایه‌های خانه زهرا و حیدرند این چشمه‌های جاری در روضه‌هایشان سرمایه‌های جاری فردای محشرند حبّ علی و آل علی شرط بعثت است یعنی پیمبران همه محتاج این درند t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
ع روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد وحید محمدی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
سر خاک کف پای تو یا حضرت سجاد جان، مست تولّای تو یا حضرت سجاد دل غرق تجلّای تو یا حضرت سجاد دست من و اعطای تو یا حضرت سجاد پرواز دهد ذکر تو تا عرش دعا را جنت، شنود از نفست بوی خدا را تو وجه خدا، دست خدا، چشم خدایی تو روح  دعا، بال دعا، قلب دعایی تو کعبه و تو زمزم و تو سعی و صفایی تو مشعر و خیف و عرفاتی و منایی تا دور تو ای کعبه مقصود نگردند حجاج، طواف حرم الله نکردند ای آب بقا، قطره ای از آب وضویت وی خضر نبی، نخله سبزی، لب جویت گلبوسه ی جان دو جهان بر گل رویت ارباب دعا چشم گشودند به سویت خورشید دو گیتی مه هر انجمنی تو آئینه زهرا و حسین و حسنی تو مهر تو همه خیل رسل راست وظیفه گفتار تو در لوح الهی است لطیفه بر لعل لبت، بوسه ی آیات شریفه مصحف، بود از فاطمه و از تو، صحیفه اول علی از سلسله ی خیرالانامی چارم ولی حق پدر هشت امامی تو نور فروزنده ی مصباح هدایی سر سلسله ی نسل امام شهدایی و الله تو، پیغامبرِ خون خدایی همسنگر سرهای ز تن گشته جدایی هر چند که بر گردن خود، سلسله داری جا در دل بشکسته ی هر سلسله داری پرواز کند طایر وحی از چمن تو شمشیر خدا خطبه ی دشمن شکن تو افسوس که شد سنگ جواب سخن تو زنجیر کند گریه به زخم بدن تو بس گل، که به سر ریخت ز سنگ لب بامت افسوس که بردند به ویرانه ی شامت غیر تو که ای یوسف زهرای شهیده گردیده پیام آور سرهای بریده جای صلوات از همه دشنام شنیده خون دلش از حلقه ی زنجیر چکیده؟ گیرم که عدو برد سوی شام خرابت ای کاش نمی برد سوی بزم شرابت ای طایر رحمت، ز چه رو بال و پرت سوخت هر لحظه دل از شعله ی داغ دگرت سوخت افسوس که در ماه محرّم، جگرت سوخت از زهر جفا یکسره پا تا به سرت سوخت یک کرب و بلا سوز، دلت بود به سینه تا کرب و بلا شد ز غمت شهر مدینه عمری به دل سوخته ات، سوز نهان بود خون جگرت، دم به دم از دیده، روان بود چشمت به عزای شهدا، اشک فشان بود از کعب نی اَت، بر بدن خسته نشان بود در غسل تو یاران ز جگر آه کشیدند بر پیکر پاکت اثر سلسله دیدند هر شب دل زارم شده، زوّار بقیعت ای کاش نهم چهره به دیوار بقیعت چون شمع بسوزم به شب تار بقیعت خون گریه کنم، لحظه ی دیدار بقیعت گیرم به دل شب ز دل خاک سراغت گریم به تو و تربت بی شمع و چراغت من «میثم» دلسوخته ی زار شمایم خاک قدم میثم تمّار شمایم شرمنده که با هیچ، خریدار شمایم هر چند بدم، عبد گنهکار شمایم نامم ز ره لطف به خاطر بسپارید در مصحف صدّیقه ی کبری بنگارید استاد حاج غلامرضا سازگار t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
می‌رود و فوج غم همسفر زینب است راس حسینش به نی راهبر زینب است دیده پر از ژاله‌ها سینه پر از ناله‌ها  داغ غم لاله‌ها در جگر زینب است گر دم زینب نبود جلوه به مکتب نبود هستی اسلامیان زیر سر زینب است وا به سخن کرد لب گفت عدو با عجب این خود زینب بود؟ یا پدر زینب است؟ خطبه آن مستطاب کرد عدو را مجاب کاخ عدو شد خراب این هنر زینب است وای از این امتحان غصه بود بی‌کران پر ز تماشاگران دور و بر زینب است خسته رود کو به کو آینه در پیش رو منظره کربلا در نظر زینب است نظم رئوس عالی است جای یکی خالی است شمس و قمر بی خبر از قمر زینب است این همه سر گر جداست پس سر سقا کجاست؟ در سپرش می‌برند او سپر زینب است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
گوئیا زینب دوباره فتح خیبر کرده است خطبه‌خوان‌ گردیده یاری‌برادر کرده‌است شام را ویران نمود و دین و قرآن حفظ شد اقتدا درخطبه‌خوانی‌چون‌به‌مادر کرده است آسمان دیده‌اش ابری شده بهر حجاب عصمتش‌‌زهرائیست‌وحفظ‌معجرکرده‌است مجلس نامحرمان حال یتیمان را چو دید باسر ببریده در طشت طلا سرکرده است خار شد آل امیه با کلام زینبی زان خطاب نافذش کار پیمبر کرده است پیش چشمان همه فتح‌الفتوح تازه کرد فاتحانه کار را با نام حیدر کرده است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
ای تکیه گاه مردم بی تکیه گاه حسین ما را نبوده غیر تو یک جان پناه حسین تو یک نگاه کردی و من مست آن نگاه دنیای من عوض شده با آن نگاه حسین من را به رنگ مشکی پیراهنم ببخش من را بخر شبیه غلام سیاه حسین من بی هوای تو نفسم بند می شود از شهد نام تو شده ام روبه راه حسین در کوچه های گم شده ی آخرالزمان با پرچمت شناخته ام راه و چاه حسین هر روزِ روضه خیر پس انداز کرده ام یک روزِ بی خیال تو عمرم تباه حسین خاکم به سر اگر که نمیرم برای تو من را بیا شهید غم خود بخواه حسین دست مرا برای همیشه رها مکن می ترسم از زمانه ی پر اشتباه حسین t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک عمر زنده باش ولیکن شهید باش هر دم پی حماسه و عزمی جدید باش حتی اگر تمام جهان غرق تیرگی‌ست چون ماه در سراسر شب روسفید باش.. یک لحظه از امید دلت را تهی مکن اما ز هرچه غیر خدا ناامید باش چون سرو، سرفراز میان ستمگران در خلوت و نماز ولی مثل بید باش.. بر دست اهل صدق بزن بوسه چون نسیم بر قامت نفاق چو توفان، شدید باش.. در ماتم حسین علی گریه کن ولی در فکر محو این همه شمر و یزید باش t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک لحظه بی حسین، جهان دلپذیر نیست بیچاره آن کسی که به عشقت اسیر نیست شکر خدا که چشم من از کودکی حسین چون چشمه در عزای تو بود و فقیر نیست از برکت دو چشم پر از زمزم است که فردای حشر، نوکر تو سربه‌زیر نیست ای دستگیر آدم و نوح و خلیل‌ها! چیزی شبیه روضه‌ی تو، دست‌گیر نیست در روزهای سخت نگاهت گره گشاست ای آنکه غیر نام تو نعم الامیر نیست خیری ندیده است، نه دنیا، نه آخرت هر کس مسیر زندگی‌اش این مسیر نیست گفتی به روی باز و گلِ خنده‌ات به حُر هرگز برای توبه درْ این خانه، دیر نیست در آسمان شهر دلم گر چه ماه هست جز چشم ماهِ علقمه، ماهِ منیر نیست من در تمام عمر تو را گریه می‌کنم ای عشق بی کفن! دلم از گریه سیر نیست آه ای ذبیحِ فاطمه! در هیچ مذهبی تیر سه شعبه تشنه‌ی طفلِ صغیر نیست لا یَوم مِثلُ یَومِکَ، ای پاره پاره تن در کربلا مگر کفنی جز حصیر نیست؟ قاریِ لحظه‌های غم انگیز زینبی شاهی به جز تو، نیزه برایش سریر نیست "ای کشته‌ی فتاده به هامون" غم تو را در هفت آسمانِ خدا یک نظیر نیست "یَومُ الوُرود" می‌شود و چشم نوکرت چشم انتظار هیچ کسی جز امیر نیست t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی‌شود مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی‌شود اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من قسم به جان تو دلم از تو جدا نمی‌شود گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می‌کنم ورنه ز دیده‌ام عبث اشک رها نمی‌شود گرد حرم دویده‌ام صفا و مروه دیده‌ام هیچ کجا برای من کرب‌وبلا نمی‌شود کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی‌رود پیرو خط کربلا اهل خطا نمی‌شود.. جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله رأس بریده بر کسی راهنما نمی‌شود.. کرب‌وبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی هیچ کجا به سختی شام بلا نمی‌شود چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن جای سر بریده در طشت طلا نمی‌شود.. t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_ _یک بار بیاید به تماشا...بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم ما آمدیم اُمّ ابیها بپسندد  بگذار بخندند به این زار زدن ها... می ارزد اگر زینب کبری بپسندد t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
آقا دلم گرفته... تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟ وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد گم می شود صدای تو در خنده های شهر تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر دلخوش نکن به “ندبه”ی جمعه، خودت بیا با این همه گناه نگیرد دعای شهر اینجا کسی برای تو کاری نمی کند فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر هر روز دیده می شوی اما کسی تو را نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر جمعه... غروب... گریه ی بی اختیار من... آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند پشت دروازه به آن‌ها چقدر سخت گذشت کاش شب بود و نمی‌دید کسی زینب را بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا سرِ بازار به زن‌ها چقدر سخت گذشت آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت هر کسی بُغض علی داشت به اکبر می‌زد پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت سر بُبریده درآورد سر از طشت طلا خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت چوب می‌خورد حسین و لب زینب می‌سوخت وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
انتقامش را گرفت این‌گونه با اعجازِ آه آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه قصۀ کرب‌وبلا را دختری تغییر داد کاخ‌ها ویرانه شد، ویرانه‌اش شد بارگاه چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه دختر اِنّا فَتَحنا اشک می‌ریزد ولی گریه‌های او ندارد رنگ زاری هیچ‌گاه بر سرش می‌ریخت خاک از بام‌ها، می‌سوختند دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه بین طوفان، غنچه و گل سر در آغوش هم‌اند او به زینب یا که زینب می‌بَرَد بر او پناه تا شود زهرا، فقط یک کارِ باقی مانده داشت شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه چون زبانش بند می‌آمد خجالت می‌کشید با سرِ بابا سخن می‌گفت، اما با نگاه آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه ماند داغِ نالۀ من بر دل دشمن، فقط خیزران وقتی که خوردی زیر لب می‌گفتم آه جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی عمه می‌جنگید با دستان بسته، بی‌سلاح اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر این امانت دار را شرمنده‌تر از این مخواه بعد از این هرجا که رفتی با تو می‌آیم پدر پای من زخمی‌ست اما روبه‌راهم روبه‌راه... t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
علیه‌السلام علیه‌السلام دو جلوۀ ابدی از درخششی ازلی به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی دو آسمان که زمین مملو از ارادتشان دوشنبه‌های جهان تشنۀ زیارتشان چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت دو سرو باغ بهشت‌اند خوش به حال بهشت دو سرگذاشته بر شانه‌های پیغمبر و در مباهله اَبنائنای پیغمبر به عزت و عظمت داده‌اند نام و نشان دو باوقار که خون علی‌ست در رگشان نگاه روشنشان آیه آیه اَلرَّحمان و در تلاقی بحرین لؤلؤ و مرجان چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان که مهربانِ خدا، فاطمه‌ست مادرشان به یک نگاه هزاران کمیت می‌سازند دو مصرع‌اند که یک شاه‌بیت می‌سازند سلوک هر دو برادر میان یک راه است مسیر روشنشان قُربةً اِلی الله است اگر شتاب کنند و اگر درنگ کنند اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند به یک نماز شبیه است عمر این دو امام که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام در اوج غربت و غیرت یکی‌ست یاورشان دو مقتدا دو برادر، که صبر خواهرشان برای خواهر حیرت‌زده چه سخت گذشت غمی که خورده گره با دو تشت، آه دو تشت یکی که خون جگر داده است زینب را میان غربت خانه شکست زینب را یکی که... آه چه می‌گویم، آه... بزم شراب و خیزران و دل زینب و نگاه رباب t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
کاش پای دل ما هم به نوایی برسد اربعینی حرمی کرب‌وبلایی برسد   آری آقاتر از آنی تو که راهم ندهی دارم امید که از دوست ندایی برسد   خاک پای همه زوّار تو روی چشمم این غباری‌ست که از تازه هوایی برسد   در دل این همه جمعیّت مشتاق گمم مگر الطاف کریمی به گدایی برسد   من هم انگار گل گمشده دارم آقا شاید از حنجر ببریده‌صدایی برسد   این همه مرهم پا پیشکشِ زوّارت به یتیم تو نشد مرهم پایی برسد   کاش از کعبه بخوانند مرا کرب‌وبلا یا که از کرب‌وبلا حکم ولایی برسد   همه آماده لبیک به ارباب شویم که هنوز از لب خشکیده ندایی برسد   یالثارات! مهیای قیامی باشید که زمان طلب خون خدایی برسد   پای شش‌گوشه تو عرش الهی‌ست حسین کی شود عاشق دل‌خسته به جایی برسد   روزی ما اگر این فرصت دیدار نشد کاش از مشهدتان اذن رضایی برسد   نیمه‌شب‌های بقیع نیز صفایی دارد کاش بر خاک حسن صحن و سرایی برسد t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
(لعنت الله علیه) می رسد روضه به یک طشت خدا رحم کند خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد خیزران با دل یک قافله بازی می کرد مگر از خاطره ام می رود آن بزم عذاب می چکید از لب آن مردک سرمست شراب خواهرت می رسد از راه طنابی بر دست دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد به تماشای تو در طشت طلا برخیزد هر چه کردم نگذارم به تو سوگند نشد خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد حسن کردی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
خوش باد حالِ هر کسی اهل عراق است این همجواری با تو حُسنِ اتفاق است گفتی می آیم اربعین ، عیبی ندارد سهم من از کرببلا دائم فِراق است . سهم من از این اربعین یک‌ قاب عکس است از کربلا که روی دیوارِ اتاق است . راه نفس را بسته گریه آنچنان که از بُغض حال نوکرت در اختناق است تنها به شوق تو دل از دنیا بریدم این ترکِ دنیا بهترین نوع طلاق است این روزها دائم به خود می گویم این را الان کدام عاشق بجای من عراق است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد کوچه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند هرچه می بینند با  لبخند قیمت می کند!!!! هرکس و ناکس کنارِ ناقه،  پایش واشده بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده بچه ها را،  با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد برسیاهی های چادر جای پا افتاده است از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است چادری که روی آن روح الامین حساس بود با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت چهل غروب مرا مویه بود و موی پریشان پناه می‌برم از شام هجر بر شب مویت چهل غروب نفس حبس شد، طلوع نیامد چهل غروب دویده‌ست جان خسته به سویت چهل غروب جهان خطبه‌خوان مرثیه‌ات شد چهل هزار غروب و طلوع، مرثیه‌گویت کجاست خانه‌ات ای بی‌کفن شقایق صحرا که ریگ ریگ بیابان معطرند به بویت به اربعین تو با جان خسته آمده این دل بگو که بشنود از شرح رازهای مگویت به اربعین تو مهمان شدند خیل ملائک قدم نهاده در این ره هزار عارف و سالک :: به‌جز نگاه تو شیرین نمی‌کند غم ما را قبول کن کمی از ذکر و نوحه و دم ما را نشان ز خون تو دارد نشان ز سبزی گامت کشیده راه سپیدت سه رنگ پرچم ما را... خدا نگیرد از این قوم، عشق آل عبا را که سیل غم نشکسته‌ست عزم محکم ما را کنار موکب دلدادگان راه زلالت علم به دست ببین غیرت مجسم ما را رسیده‌ایم به پابوستان به پای پیاده قبول کن غم ما را قبول کن کم ما را هزار بادیه سهل است در پی تو دویدن خوشا نگاه زلالت، خوشا به چشمه رسیدن :: نفس‌نفس، همۀ راه را به گریه دویدم به جز نگاه زلالت به چشمه‌ای نرسیدم چه زخم‌ها که به جامانده بر جهانِ پس از تو پس از غروب غریبانه‌ات چه‌ها که ندیدم چهل غروب پس از تو هزار درد نهان را میان بغض فرو خفته‌ام به دوش کشیدم هزار ساله منم، داغ قلب لاله منم من زمانه رشتۀ دل را برید و من نبریدم عطش نمی‌رود از خاطر مکدر دریا صدای العطش از طفل آب کم نشنیدم تمام عمر در این داغ جانگداز شکستم خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم زلال خندۀ خورشید و وسع آینه‌داران منم که ران ملخ می‌برم به مُلک سلیمان t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته آسمان‌ها را در این ایوان، مجاور ساخته از قدم‌هایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟ کاین‌چنین از عالم و آدم، مسافر ساخته نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته آن که می‌خوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین» هر نگاهش، یک حبیب‌بن‌مظاهر ساخته هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته.. کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از، فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته کاش می‌دید، آن که رگ‌های گلویش را برید، خون جوشانش، چه دل‌ها را که طاهر ساخته آه! دیدن‌ها چه کرده با دل زینب؟ اگر این شنیدن‌ها، تو را آشفته‌خاطر ساخته.. t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi