رسالة سليمان بن سحيم إلى علماء المسلمين في الرد على ابن عبد الوهاب.pdf
114.2K
🏷
🔰 سلیمان بن سحیم و نگارش اولین متن مکتوب در رد وهابیت
🖐 آل سحیم از طوائف حنبلی در منطقه احساء، نجد و زبیر بودند که در مقابل با وهابیت ایستادند (1). از این خاندان سلیمان بن سحیم (1181ق) فقیه حنبلی و از قبیله عنزه به شمار میرفت (2). او همچون پدرش احمد، افکار ابن عبدالوهاب را اسلامی نمیدانست در راستای بیداری امت اسلامی، نهایت تلاش خود را بکار بست (3).
👋 طبق گزارش ابن غنام سلیمان به همراه پدرش از میان مردم و علمای نجد، شدیدترین انکار را نسبت به افکار ابن عبدالوهاب نشان داد: «وأشر الناس والعلماء إنكارا عليه وأعظمهم تشنيعا وسعيا بالشر إليه سليمان بن سحيم وأبوه محمد ...» (4) .
👌 ارتباط سلیمان با محمد بن عبدالوهاب، ابتدا با همراهی فکری آغاز گردید، سلیمان چند سالی با افکار او همراه بود، تا اینکه حقیقت دعوتش برای او منکشف گردید (3) از این رو اقدام به روشنگری نسبت به افکار محمد بن عبدالوهاب میکند و رسائلی را به علمای احساء، نجد، زبیر و حجاز فرستاده و آنها را نسبت به این افکار آگاه میکند.
👈 شاید بتوان گفت این رساله اولین میراث مکتوبی است که در رد وهابیت نگاشته شده و به ما رسیده است. رساله پیشرو حاوی مطالبی است که در آینده مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
💬 #وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#مخالفان_معاصر_محمد_بن_عبدالوهاب
#علمای_حنبلی_مخالف_وهابیت
#آثار_علما_در_رد_وهابیت
📚 منابع:
(1) مصطفی حمد وعلیان الحنبلی، الحنابلة واختلافهم مع السلفية المعاصرة، ص157.
(2) همان، ص130.
(3) ابن غنام، حسين، روضة الأفكار والأفهام لمرتاد حال الإمام، ج1، ص218.
(4) همان، ج1، ص216-217.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 سلیمان بن سحیم و افشای انحرافات فکری محمد بن عبدالوهاب
🖐 همان طور که گذشت سلیمان بن محمد بن سحیم (1181ق) به جهت آگاهی علما نسبت به افکار و عقائد محمد بن عبد الوهاب، اقدام به نگاشتن رسالهای برای علماء و حاکمان مناطق مختلف میکند: «من الفقير إلى الله تعالى سليمان بن محمد بن سحيم إلى من يصل إليه علماء المسلمين وخدام شريعة سيد ولد آدم من الأولين والآخرين» (1). این رساله با دست خط خود سلیمان نگاشته شده بود و محمد بن عبدالوهاب در یکی از رسائل خود آورده که یکی از این رسائل به دست او نیز رسیده است: «أني وقفت على أوراق بخط ولد ابن سحيم» (2).
✋طبق گزارشهای محمد بن عبد الوهاب، این رساله در نجد به دست برخی از علمای آنجا همچون عبدالله بن سحیم ساکن در المجمعة رسید: «راسلكم هو - عدو الله - ابن سحيم» (3). و به علمای شهر قصیم نیز ارسال شده بود: «بلغني أن رسالة سليمان بن سحيم قد وصلت إليكم» (4). این رساله در قصیم تأثیر خود را گذاشت به طوری که علمای آن دیار سخن سلیمان در بیان انحرافات فکری ابن عبدالوهاب، مورد قبول و تصدیق قرار دادند: «وأنه قبلها وصدقها بعض المنتمين للعلم في جهتكم» (5). طبق گزارش ابن غنام، رساله سلیمان بن سحیم در خارج از منطقه نجد به مناطق احساء، حرمین و بصره نیز ارسال گردید: «وأرسل بذلك إلى الأحسا والحرمين والبصرة» و علما و حاکمان آن مناطق نیز متوجه انحرافات محمد بن عبد الوهاب شدند(6)
👌 سلیمان بن سحیم در ابتدای رساله علمای مسلمین را متوجه فردی منحرف و بدعتگذار در منطقه خود میکند که مردم را به انحراف کشانده است، و به جهت آن که شأن و منزلتی به آن ندهد، نامی از آن به میان نمیآورد (7) و از علما میخواهد تا قبل از آن که انحرافات او مردم ریاض را تحت تأثیر قرار دهد، در تقابل با انحرافات او تدبیری بیاندیشند:
🗣 «فالذي يحيط به علمكم أنه قد خرج في قطرنا رجل مبتدع جاهل مُضِل ضالّ، من بضاعة العلم و التقوى عاطل، جرت منه أمور فضيحة وأحوال شنيعة، منها شيء شاع وذاع وملأ الأسماع. وشيء لم يَتَعَدّ أماكننا بعد، فأحببنا نشر ذلك لعلماء المسلمين وورثة سيد المرسلين، ليصيدوا هذا المبتدع صيد أحرار الصقور لصغار بغاث الطيور، ويردوا بدعه وضلالاته وجهله وهفواته؛ همانطور که میدانید در منطقه ما فردی بدعتگذار، گمراه کننده و گمراهی است که در خود اندوختهای از علم و تقوی ندارد. از او رفتار و حالات بد و زشتی گزارش شده است؛ برخی از آنها نزد مردم شایع شده و خبر آن، همه جا را پر کرده است و گوش همگان نسبت به آن، پر شده است. اما برخی از انحرافات او هنوز به منطقه ما (ریاض) نرسیده است. از این رو انحرافات او را برای عموم علما بیان میدارم تا در تقابل با انحرافات فکری او و رد ضلالات و بدعتهای تدبیری بیاندیشند» (8).
👋 سلیمان بن سحیم در ادامه سخن خود، به پانزده انحراف فکری ابن عبدالوهاب، اشاره میکند، و در انتهای رساله از علما درخواستی میکند:
🗣 فبينوا رحمكم الله ذلك للعوام المساكين لذي لبس عليهم وأبطل عليهم الاعتقاد الصحيح، فإن رأيتم أن ذلك صواب فبينوه لنا، ونرجع إلى قوله، وإن رأيتموه خطأ فاردعوه وازجروه وبينوا للناس خطأه، فقد افتتن بسببه ناس كثير من أهل قطرنا، فتداركوا رحمكم الله الأمر قبل أن يرسخ في النفوس؛ پس علمای مسلمین برای عوام تهیدستی که حقیقت مسئله برای او مشتبه شده، و اعتقاد صحیحش مورد مخاطره قرار گرفته است، حقیقت مطلب را روشن بگردانید. اگر می بینید حرفهای او بر حق است، پس این مطلب را برای ما نیز بیان بفرمایید تا ما به نظر او عمل کنیم، اما اگر حرفهای او را بر خطا دیدید، پس او را از اين کار باز دارید و از گفتار و کردارش منع کنید و برای مردم خطاهایش را بیان کنید. چرا که به سبب حرفهای او بسیاری از مردم منطقه ما منحرف شده اند، قبل از آن که حرفهای او در وجود مردم محکم گردد، برای حل مسئله تدبیری بياندیشند» (9).
🗯 نگارش رساله و ارسال آن به علما و حاکمان، با تأثیراتی همراه شد که در آینده درباره آن صحبت خواهیم کرد.
💬 #وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#مخالفان_معاصر_محمد_بن_عبدالوهاب
#علمای_حنبلی_مخالف_وهابیت
📚 منابع:
(1) ابن غنام، حسين، روضة الأفكار والأفهام لمرتاد حال الإمام، ج1، ص344.
(2) محمد بن عبد الوهاب، الرسائل الشخصية، ص88.
(3) همان، ص63.
(4) همان، ص11.
(5) همان.
(6) ابن غنام، حسين، روضة الأفكار والأفهام لمرتاد حال الإمام، ج1، ص217.
(7) العثیمین، عبدالله بن صالح، بحوث وتعليقات في تاريخ المملكة العربية السعودية، ص95.
(8) ابن غنام، حسين، روضة الأفكار والأفهام لمرتاد حال الإمام، ج1، ص344.
(9) همان، ج1، ص347.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 افترای وهابیت با نسبت دادن عنوان «قبوری» به احناف اصیل
👌 یکی از حربههایی که وهابیت برای فاصله انداختن احناف از نگرش اصیل خود به کار بسته است، افترا بستن به مذاهب مختلف با عناوین وهن آمیزی همچون عنوان «قبوری» است.
👈 «قبوری» مصدر صناعی است که با اضافه شدن یاء نسبت با لفظ جمع «قبور» ساخته میشود (1). و به اصحاب منسوب به اهل قبور عنوان «قبوریه» و «قبوریون» اطلاق میگردد (2).
👋 وهابیها این عنوان برای جماعتی به کار میبرند که در برابر قبور انبیاء و صالحان رفتارهایی همچون دعا، نذر، ذبح و ... انجام می دهند که از نظر آنها، مصداق شرک در عبادت است و ارتکاب آن دقیقا همان عملی است مشرکان عصر جاهلی در برابر بتها انجام میدادند. از این رو وهابیها این جماعت را با عنوان «قبوری» یا «قبر پرست» خطاب میکنند و آنها را متهم به شرک در عبادت و خروج از اسلام میکنند (3).
👌 شمس الدین افغانی وهابی (1420ق) در کتاب جهود علماء الحنفیة في إبطال عقائد القبوریة در تطبیق عنوان قبوریه بر جماعت احناف، بیان داشته است که در مذهب حنفی به دلیل کثرت پیروان مذهبی آن، و کثرت وجود فرق مبتدعه در این مذهب، و نیز به علت وجود کثرت حاکمان، امیران و قضات قبوری، جمعیت قبوریهای احناف بیش از دیگر مذاهب اهل سنت میباشد. او بعد از احناف به ترتیب بیشترین قبوریها را متعلق به مذهب مالکی، بعد شافعی و بعد حنبلی بیان داشته است (4)
👈 شمس الدین افغانی در معرفی جماعتهای «قبوری» جماعاتی از احناف را رمی به «قبوری» بودن میکند:
❶ جماعتی از فلاسفه حنفی همچون ابن سینا (428ق) که با بر اساس علوم فلسفی مردم را دعوت به مراجعه به اهل قبور کردهاند (5).
❷ بسیاری از متکلمین ماتریدی حنفی همچون تفتازانی حنفی ماتریدی (792ق) و جرجانی حنفی ماتریدی (816ق) که با تأثیر از نظرات فلسفی، منعی نمیبینند که مردم به سراغ اصحاب قبور بروند (6).
❸ طوائف صوفی حنفی همچون مولوی رومی (672ق) صاحب کتاب مثنوی، عبد الرحمن جامی (898ق) و عبد الغنی نابلسی (1143ق) که رفتارهایی را در کنار انبیاء و صالحان انجام میدهند که از نظر وهابی این اعمال منافی با توحید عبادی است (7)
👋 بر اساس مطالبی که از شمس الدین افغانی و گذشت و در آثار وهابیان به کثرت یافت می شود، طیف بسیاری از احناف که بر خط و مشی حنفی اصیل عمل میکنند، به عبارتی دارای گرایش کلامی ماتریدی یا اشعری و مشی صوفیانه هستند، از نظر وهابیان اینان «قبوری» هستند و از نظر اعتقادی مرتکب شرک اکبر یعنی شرک در عبادت شدهاند. بر اساس این تفسیر از نظر آنها مقلدان مذهب حنفی دو راه بیشتر ندارد یا بر خط فکری حنفی اصیل باقی بمانند که در این صورت مرتکبان شرک عبادی محسوب می شوند و اطلاق قبوری بر آنها داده می شود و یا بر خط فکری حنفی وهابی عمل کنند که در این صورت عنوان «قبوری» از آنها برداشته میشود.
💬 #حنفی_اصیل
#ماتریدیه
📚 منابع:
(1) المعلم، احمد، القبورية نشأتها آثارها موقف العلماء منها، ص29.
(2) الخمیس، محمد بن عبد الرحمن، المجموع المفید فی نقض القبوریة ونصرة التوحید، ص9.
(3) همان.
(4) افغانی، شمس الدین، جهود علماء الحنفية في إبطال عقائد القبورية، ج1، ص26.
(5) همان، ج1، ص23.
(6) همان، ج1، ص24.
(7) همان، ج1، ص25-26.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 موافق جلوه دادن معتقد احمد سرهندی با وهابیت در مباحث مربوط به توحید و شرک
🖐 احمد بن عبد الاحد سرهندی (1034ق) از شخصیت های مطرح شبه قاره هند محسوب می گردد که نزد احناف شبه قاره هند به امام ربانی یا مجدد الف ثانی معروف و مشهور است (1) همان طور که در تعریف دیوبندیه گذشت، سرهندی از جمله شخصیتهایی است که دیوبندیان او را از جمله مشایخی ياد کردهاند که از اندیشه او در نظام فکری آنها تأثیر گذار بوده است (2).
👌 از طرفی وهابیان به منظور دستیابی به اهدافی چون:
❶ اسلامی نشان دادن خوانش وهابیت از توحید
❷ ارائه نسخه مشابه وهابیگری نزد شخصیتهای مطرح اهل سنت
❸ سنی نشان دادن خوانش وهابیت از توحید
❹ سوق دادن جریان اهل سنت اصیل به سوی خط فکری وهابیت
👈 در دنیای احناف به سراغ شخصیت های مطرح و تأثیرگذار آنها رفته و با استناد به عبارات متشابه آنها، درصدد وهابی جلوه دادن آنها از توحید شدند و برای این منظور اقدام به تألیف آثار متعددی در این خصوص کردند.
✋ احمد سرهندی (1034ق) از جمله شخصیتهایی مطرح در میان احناف بود که با چنین سیاستی، آثار او مورد مطالعه وهابیان قرار گرفت.
👋 شمس الدین افغانی (1420ق) بارها در کتاب جهود علماء الحنفیة فی إبطال العقیدة القبوریة کلماتی از سرهندی را تمسک میکند تا توحید مورد رضایت وهابیت را به اثبات برساند، و از آن در ردّ توحید مورد اعتماد احناف اصیل که در کتابش «قبوری» خوانده است مورد بهره برداری قرار دهد (3).
👋محمد معصوم خجندی (1379ق) نیز در کتاب مفتاح الجنة همین سیاست را دنبال کرد و با تقطیع عبارات سرهندی در کتاب مکتوباتش و همچنین استفاده از متشابهات کلمات سرهندی درصدد موافق جلوه دادن نگرش او با وهابیت بر آمد (4).
👋 عبدالعزيز آل عبداللطيف نیز در کتاب نواقض الإيمان القولية والعملية و با استناد به عباراتی از احمد سرهندی درصدد موافق نشان دادن نگرش او با معتقد وهابیت برآمد (5).
👌 این در حالی است که با ارجاع به محکمات کلام سرهندی در آثارش و ارجاع عبارات متشابه او به محکمات، به دست خواهد آمد که کلمات سرهندی با توحید محمد بن عبدالوهاب بیگانه و بلکه کاملا در تضاد کامل می باشد. و انشاء الله در آینده نسبت به مناسبات فکری احمد سرهندی با وهابیت بررسی بیشتری صورت خواهد گرفت.
💬 #حنفی_اصیل
#احمد_سرهندی
#توحید_وهابیت
📚 منابع:
(1) المنزلوي، محمد مراد، ترجمة أحوال الإمام الرباني أحمد الفاروقي السرهندي، ص527.
(2) نانوتوی، محمد طیب، علماء دیوبند عقیدة ومنهجا، ص69.
(3) ر.کــ: افغانی، شمس الدین، جهود علماء الحنفیة في إبطال العقیدة القبوریة، ج1، 131؛ ج1، ص154؛ ج1، ص380؛ ج1، ص452؛ ج3، ص1565-1567.
(4) ر.کــ: خجندی معصومی، محمد سلطان، مفتاح الجنة لا إله إلا الله، ص72-74.
(5) آل عبداللطیف، عبدالعزیز، نواقض الإيمان القولية والعملية، ص291.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 توهین، اتهام و افترا و در نهایت تکفیر سليمان بن سحيم حنبلی توسط محمدبن عبدالوهاب
🖐 همان طور در مباحث قبل گذشت، سلیمان بن سحیم اقداماتی را در جهت افشای اندیشه فکری محمد بن عبد الوهاب به کار بست که مهمترین آن نگاشتن رساله ای به علمای مناطق مختلف نجد، بصره، احساء و حرمین شریفین بود. این اقدام ابن سحيم با بازخورد مناسبی از محمد بن عبد الوهاب همراه نشد، و در رسائل متعددی به توهین، افترا و نسبتهای ناروایی همچون مشرک، مبغض دین خدا و دشمن خدا بر او رو میآورد که در ذیل بدان اشاره میگردد:
👋 محمد بن عبد الوهاب در اتهامی، سلیمان بن سحیم عالم حنبلی منطقه ریاض، جاهلی خوانده است که عالم به جهل خود نیست و گرفتار جهل مرکب شده است: «يا ويلك أيها الجاهل الجهل المركب!» (1). این در حالی است که ابن حمید (1295ق) فقیه و بزرگ حنابله در مکه، شهادت میدهد که ابن سحیم از در شمار علماء و فضلاء به شمار میرود: «وكان من أهل العلم والفضل» (2).
👋 او در ادامه اتهامات خود به ابن سحیم، فهم عالم منطقه خود را از دین مورد هجمه قرار میدهد و بر این باور است که ابن سحیم با فهم فاسد خود درصدد فریب افهام عمومی مردم است: «فإن كان هذا قدر فهمك، فهذا من أفسد الأفهام، وإن كنت تلبس به على الجهّال فما أنت برابح» (3). از این رو در خطاب خود به ابن سحیم مطرح کرده است که نه تو و نه پدرت هیچگاه معنای شهادت به «لا إله إلا الله» را نفهمیدهاید: «وأنت إلى الآن أنت وأبوك لا تفهمون شهادة أن لا إله إلا الله؛ أنا أشهد بهذا، شهادة يسألني الله عنها يوم القيامة: أنك لا تعرفها إلى الآن ولا أبوك» (4). بر این اساس هنگامی که با مقاومت ابن سحیم راجع به فهم اسلام مواجه میگردد اقدام به ناسزای بر او میکند، و در رسالهای خطاب به ابن سحیم میگوید: «هذا الرجل من البقر التي لا یتميز بين التين والعنب» (5) و در جای دیگر درباره ابن سحیم میگوید: «لكن البهيم لا يفهم معنى العبادة» (6).
👋 محمد بن عبدالوهاب بر اساس تضادی که با ابن سحیم در فهم اسلام برخورد، به محاکمه ابن سحیم رد می آورد و از او میخواهد که با توبه، وارد بر دین اسلام او شود: «لعلّك تتوب إلى الله، وتدخل في دين الإسلام» (7). وقتی نیز با مقابله ابن سحیم روبهرو میگردد، در اتهامی دیگر او و پدرش را دشمنان دین اسلام میخواند، اما دینی که محمد بن عبدالوهاب آن را تفسیر کرده و از آن با عنوان اسلام یاد میکند: «وأنت وأبوك مجتهدان في عداوة هذا الدين ليلاً ونهاراً » (8). او در رساله دیگر گزارش داده است؛ اوراقی از ابن سحیم به دست او رسیده که نشان میدهد ابن سحیم مردم را از اسلام دور میکند. محمد بن عبدالوهاب این تلاشهای ابن سحیم را نشان از کفر صریح او دانسته است: «أني وقفت على أوراق بخط ولد ابن سحيم، صنفها يريد أن يصد بها الناس عن دين الإسلام، وشهادة أن لا إله إلا الله، فأردت أن أنبه على ما فيها من الكفر الصريح، وسب دين الإسلام» (9). از این رو نزد عبدالله بن عید، سلیمان بن سحیم را شخصی معرفی می کند که با کفر و نفاقش، بغض و کینه خود را نسبت به دین خدا ابراز داشته است: «وإن كان مرادك أني أسكت عمن أظهر الكفر والنفاق، وسل سيف البغض على دين الله وكتابه ورسوله، مثل ولد ابن سحيم» (10). و یا در جای دیگر ابن سحیم و پدرش را کسانی معرفی میکند که مرتکب کفر، شرک و نفاق صریح شدهاند: «نذكر لك أنك أنت وأباك مصرحون بالكفر والشرك والنفاق» (11).
👌 محمد بن عبدالوهاب تنها به این اتهام زنیها اکتفا نکرد، بلکه اقدام به تکفیر و حکم به اباحه دم ابن سحیم میدهد. به طوری که در جواب نامه عبدالله بن سحیم عالم شهر ریاض، به سلیمان بن سحیم نسبت دشمن خدا بودن میدهد: «فإن الذي راسلكم هو عدو الله ابن سحيم» (12). و در رساله ای دیگر خطاب ابن سحیم، علنا با مشرک و مبغض دین خدا بودن، او را تکفیر میکند: «أنت رجل جاهل مشرك مبغض لدين الله» (13). و حتی بی پروا نسبت ابن سحیم و کسانی که دارای چنین وضعیتی هستند حکم قتل آنها را صادر میکند: «والله الذي لا إله إلا هو، لو يعرف الناس الأمر على وجههن لأفتيت بحل دم ابن سحيم وأمثاله، ووجوب قتلهم» (14).
💬 #وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#مخالفان_معاصر_محمد_بن_عبدالوهاب
#علمای_حنبلی_مخالف_وهابیت
📚 منابع:
(1) محمد بن عبد الوهاب، الرسائل الشخصية، ص234.
(2) ابن حمید مکی، السحب الوابلة على ضرائح الحنابلة، ج3، ص1148.
(3) محمد بن عبد الوهاب، الرسائل الشخصية، ص226.
(4) همان، ص226.
(5) همان.
(6) همان، ص90.
(7) همان.
(8) همان، ص227.
(9) همان، ص88.
(10) همان، ص319.
(11) همان، ص226.
(12) همان، ص63.
(13) همان، ص233.
(14) همان، ص315.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تقابل دیدگاه احمد سرهندی با وهابیت در موحد انگاری مشرکان عصر رسالت
🖐 همان طور که قبلا بدان اشاره شد یکی از سیاستهای وهابیت در راستای سوق دادن احناف اصیل به سمت وهابیت، موافقسازی اعتقاد بزرگان احناف با وهابیت است. از این رو برای پیشبرد این هدف از ظرفیت شخصیت احمد سرهندی که به مجدد الف ثانی معروف است، تلاشهای زیادی به خرج دادند.
✋ از جمله مسائلی که وهابیت در حوزه توحید ربوبی بر آن پافشاری میکنند، موحد انگاری مشرکان در توحید ربوبیت است. از این رو شاهدیم افرادی چون شمس الدین افغانی در کتاب جهود علماء الحنفیة سعی بر اثبات این ادّعا از کلام احمد سرهندی دارد او در این باره میگوید:
🗣 ولأحمد السرهندي الملقب عند الحنفية بالإمام الرباني مجدد الألف الثاني كلام في أن توحيد العبادة غاية إرسال الرسل؛ لأن المشركين كانوا معترفين بتوحيد الربوبية ووجود الله تعالى (1).
👌 شمس الدین در بیان این ادّعا، هیچ متنی از کلام سرهندی را ارائه نمیدهد و صرفا مخاطب را به کتاب الدرر المكنونات ج3/ ص6-8 و مفتاح الجنة خجندی ص78-79 ارجاع میدهد. که در مراجعه به این دو کتاب چنین ادّعایی از سرهندی دیده نشد.
👋 اما اگرچه احمد سرهندی در آثار متعدد خود به طور مجزا و مفصل به بیان اعتقاد مشرکان عصر جاهلی نپرداخته است، ولی در مکتوباتش مطالبی ارائه شده است که همگی ادّعای شمس افغانی را ردّ میکند.
❶ نیاز به ارسال رسول برای درک توحید و معرفت خداوند
👌 سرهندی بر این باور است که تا زمانی ارسال رسل نشود هیچگاه فهم قاصر بشری نمیتواند به وجود خدای صانع پی ببرد و اعتقاد به وحدانیت صانع پیدا کند. او در مکتوب 259 از دفتر اول آورده است:
🗣 اگر وجود شريف اين بزرگواران نمیبود ما قاصر فهمان را به وجود صانع تعالی و وحدت او جل سلطانه كه دلالت مینمود. قدمای فلاسفه يونان با وجود زيركیها، به وجود صانع جل شأنه مهتد نگشتند و وجود كائنات را بر دهر منتسب ساختند. و چون روز به روز انوار دعوت انبياء ساطع گشت، متأخران فلاسفه به بركت آن انوار ردّ مذهب قدمای خود نموده به وجود صانع قائل گشتند، و اثبات وحدت او تعالی نمودند. پس عقول ما بیتأييد انوار نبوت، از اين كار معزول است و افهام ما بیتوسط وجود انبياء از اين معامله دور (2).
❷ مجادله مشرکان با انبیاء نسبت به خالقیت خداوند
👌 سرهندی با استناد به نصوصی از قرآن کریم بر این باور است که مشرکان منکر خالقیت خداوند بودند. او در مکتوب 23 از دفتر سوم میگوید:
🗣 مجادله نمرود که پادشاه روی زمین بوده است به حضرت خلیل (علی نبینا وعلیه الصلوة والسلام) در اثبات خالق سماوات و ارض مشهور است و در قرآن مجید هم مذکور و فرعون بی دولت میگفت (ما عَلِمَتُ لَکُم مِن اِلهٍ غَیریِ) و نیز فرعون به حضرت موسی (علی نبینا وعلیه الصلوة والسلام) خطاب کرده گفته است (لَئِن اتَّخَذتَ اِلهًا غَیرِی لاَجعَلَنَّکَ مِنَ المَسجُونِینَ) و نیز آن بی دولت به هامان گفته است: (یَا هَامَانُ ابنِ لِی صَرحًا لَّعَلِّی اَبلُغُ الاَسبَابَ اَسبَابَ السَّمَوَاتِ فَاَطَّلِعَ اِلی اِلهِ مُوسی وَاِنِّی َلاَظُنُّه کَاذِبًا) (3).
❸ ادّعای الوهیت و ربوبیت تشریعی از سوی سران مشرکان
👌 احمد سرهندی در مکتوب 63 از دفتر اول با مقایسهای که بین انبیاء و سران مشرکان انجام میدهد، بیان میدارد که سران مشرکان ادّعای حلول در ذات الوهیت داشتند و همواره خود را مستحق عبادت میپنداشتند، افزون بر آن که خود را در مقامی از ربوبیت میپنداشتند که هر چه میکردند حق و صواب میدیدند. او در این باره میگوید:
🗣 و کلمه دیگر که مخصوص به این بزرگوارن است [منظور انبیا]، آن است که خود را بشر میدانند، مثل سایر مردم. و اله و معبود، حق را میدانند سبحانه. و مردم را دعوت به او میکنند تعالی. او را سبحانه از حلول و اتحاد منزه میگویند، و منکران نبوت نه چنینند، بلکه رؤسای ایشان مدعیان الوهیتند، و حق را سبحانه در خود حلول اثبات میکنند، و از استحقاق عبادت و اطلاق اسم الوهیت برخود تحاشی نمینمایند، لاجرم پا از بندگی برآورده، در منکرات افعال و مستقبحات اعمال میافتند، و راه اباحت بدین ها گشاده میگردد، و گمان میبرند که آلهه از هیچ چیز ممنوع نیستند، هر چه میگویند، صواب میدانند، و هر چه میکنند، مباح میانگارند(4).
✨ مطالب ارائه شده از سرهندی نه تنها ادعای وهابیت مبنی بر موحد انگاری مشرکان در ربوبیت را به اثبات نرساند، بلکه بالعکس سرهندی معتقد بود که در میان مشرکان افزون بر آن که منکر وحدانیت خداوند در الوهیت و ربوبیت، منکر وجود و توحید خالقی خداوند نيز وجود دارد.
💬 #وهابیت
#توحید_ربوبی
#احمد_سرهندی
#حنفی_اصیل
📚 منابع:
(1) افغانی، شمس الدین، جهود علماء الحنفیة فی إبطلال عقائد القبوریة، ج1، ص131.
(2) سرهندی، احمد، مکتوبات امام ربانی، ج1، ص282.
(3) همان، ج3، ص38.
(4) همان، ج1، ص80.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 محمد بن عبد الوهاب مبتدع، گمراه و کذابی بود که با مداخلاتش در دین، آن را به تباهی کشاند
👌 احمد بن علی قبانی (زنده در سال 1157ق) از علمای شافعی و معاصر محمد بن عبد الوهاب، در معرفی او میگوید:
🗣 زمانی که فساد و گمراهی گسترده شد و بلا و مصیبت از ظهور مبتدعی گمراه و کذاب در عیینه از نواحی یمامه در مناطق نجد فراگیر شد، فردی به نام محمد بن عبد الوهّاب با آن كه از فنون اصول دین اطلاعی نداشت و بهرهای از علوم عقلی و نقلی نبرده بود، ادّعای اجتهاد در دین کرد و همچون کوری سوار بر جهل مرکب، بدون درايت در امور دین دخالت کرد، و آن را به تباهی کشاند.
🗣 او در پیشبرد اهداف خود به طریقی غیر از طریق مؤمنان هدایت یافته قدم برداشت و با حرفهای باطل و شبهههای بیپایه و اساس خود، در عقول بندگان ضعیف اهالی نجد، به گونهای جلوه کرد که آنان فرد بیسوادی را عالم پنداشتند. اهالی نجد به دلیل آن که آگاهی خاصّی نسبت به دین نداشتند و از تعالیم علمای شریعت محمدی به دور بودند، از ضلالات و گمراهیهای او تبعیت کردند.
#وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#مخالفان_معاصر_محمد_بن_عبدالوهاب
#علمای_شافعی_مخالف_وهابیت
📕 القباني، احمد بن علي، كشف الحجاب عن وجه ضلالات محمد بن عبد الوهاب، ص۱.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 نقطه آغاز وهابیگری چه زمانی است؟! وهابیان خود پاسخ دادهاند
🖐 اگرچه وهابیان حال حاضر و برخی تحلیلگران در حوزه وهابیت، بر این باورند که وهابیگری محمد بن عبدالوهاب مسبوق به سابقه نزد اساتید و دیگر علمای سابق بر او دارد. اما این تحلیل با گزارشهای تاریخی مورخان و بزرگان وهابی سازگاری ندارد.
👈 آل بسام وضعیت علمای منطقه نجد را به گونهای گزارش داده است که بیشتر آنها متوجه مسائل فرعی فقهی بودند، و اهمیت کمتری به مسائل دیگر در حوزه توحید، تفسیر و حدیث و علوم عربی میدادند: «يوجد في بلدان نجد فقهاء وعلماء في ذلك الزمن وقبله بقرون متطاولة إلا أن جل اهتمامهم بالفقه والمسائل الفرعية، فهم مقتصرون على بحث مسائل الفقه وتحريرها وتحقيقها وحفظ متونها واستيعاب شروحها وحواشيها، أما العلوم الشرعية الأخرى فنصيبهم فيها قليل، فليس هناك عناية بالتوحيد وتحقيقه ولا بالتفسير ولا بالحديث وشروحه بل حتى العلوم العربية» (1).
👋 از طرفی دیگر مورخان وهابی همچون ابن غنام (1225ق)، ابن بشر (1290ق) و محمود شکری آلوسی (1342ق) چنین گزارش دادهاند که محمد بن عبد الوهاب فقه حنبلی را نزد پدرش عبد الوهاب آموخت، اما در کنار آموزش فقه نزد پدر، بدون آن که نام استادی در علوم دیگر برای محمد بن عبد الوهاب ذکر کنند، گزارش دادند که خود اقدام به مطالعه کتب تفسیر، حدیث و کلمات علماء راجع به اسلام کرد و همین جا بود که خداوند سینه او را نسبت به معارف توحیدی و شناخت نواقض توحید باز کرد، که تا قبل از او هیچ شیخی و عالمی در آن منطقه به چنین تعریفی از اسلام نرسیده بود: «فقرأ الشيخ على أبيه في الفقه وكان رحمه الله في صغره كثير المطالعة في كتب التفسير والحديث وكلام العلماء في أصل الإسلام، فشرح الله صدره في معرفة التوحيد وتحقيقه ومعرفة نواقضه المضلة عن طريقه» (2). ابن غنام در ادامه کلام تصریح دارد که محمد بن عبدالوهاب از همان دوران صغر سنی و نوجوانی بر اساس خوانشی که خود از توحید پذیرفته بود با رفتارهای مردم نجد به مخالفت پرداخت: «فأخذ ينكر تلك البدع المستحدثة من الشرك الذي كان قد فشا في نجد» (3).
👋 محمد بن عبد الوهاب خود نیز بر این امر اذعان کرده است هنگامی که طلب علم را آغاز کرد، در منطقه العارض و نجد هیچ عالمی نه از مشایخ خود و نه عالم دیگر وجود نداشت که از نظر او دین اسلام را به درستی فهمیده باشد، و تنها او بود که خدا بر او منت نهاد و فهم صحیح اسلام را به او الهام کرد و به فهم صحیح از اسلام اطلاع یافته بود: «لقد طلبت العلم، واعتقدَ من عرفني أن لي معرفة، وأنا ذلك الوقت لا أعرف معنى "لا إله إلا الله"، ولا أعرف دين الإسلام قبل هذا الخير الذي مَنَّ الله به، وكذلك مشايخي، ما منهم رجل عرف ذلك. فمن زعم من علماء العارض أنه عرف معنى "لا اله إلا الله"، أو عرف معنى الإسلام قبل هذا الوقت، أو زعم عن مشايخه أن أحداً عرف ذلك، فقد كذب وافترى، ولبس على الناس، ومدح نفسه بما ليس فيه» (4).
👌 از مجموع کلماتی که از وهابیان گذشت چنین به دست میآید که وهابیان خود بر این اذعان کردهاند که تفکر وهابیگری هیچ ارتباطی به طریق علما در فهم اصول و فروع دین ندارد. همچنان که معلوم گشت که وهابیگری مجموع برداشتهای شخصی محمد بن عبدالوهاب در حوزه شناخت اسلام است. پدرش به عنوان اولین استاد او نه تنها چنین تفکری را به او القاء نکرده است بلکه همانطور که قبلا گذشت، مخالفت جدی با تفکرات فرزندش محمد داشت. تلمذ او نزد اساتید مکه، مدینه، بصره و احساء نیز هیچ تأثیری در شکلگیری نگرش فکری محمد بن عبدالوهاب نداشت؛ چراکه همانطور که گذشت بارقه فکری ابن عبد الوهاب نسبت به اسلام، قبل از مسافرتهای علمی محمد بن عبد الوهاب صورت گرفته بود. افزون بر آن که (انشاء الله در آینده خواهد آمد) کسانی که به عنوان استاد ابن عبدالوهاب معرفی شدهاند، خوانش فکری آنها کاملا در تضاد با نگرش وهابیت دارد و امکان ندارد که ابن عبدالوهاب تفکراتش را از آنها اخذ کرده باشد.
💬 #وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب
#اسلام
📚 منابع:
(1) آل بسام، عبد الله بن عبد الرحمن، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، ج1، ص130.
(2) ابن غنّام، حسین، روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص82؛ ابن بشر، عثمان، عنوان المجد في تاريخ نجد، ج1، ص33؛ آلوسی، محمود شکری، تاریخ نجد، ص106.
(3) ابن غنّام، حسین، روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص82.
(4) محمد بن عبد الوهاب، الرسائل الشخصیة، ص187.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تضاد نگرش احمد سرهندی با وهابیت در تفسیر توحید ربوبی
✋ یکی از ادّعاهایی که شمس الدین افغانی در کتاب جهود علماء الحنیفة در صدد اثبات آن است، هم سو جلوه دادن خوانش توحید احمد سرهندی با توحید وهابیت است. این در حالی است که خوانش احمد سرهندی از توحید کاملا در تضاد با وهابیت است. در این بخش دیدگآه شمس الدین افغانی با احمد سرهندی در تفسیر توحید ربوبی مورد مقایسه قرار میگیرد تا تضاد دیدگاه احمد سرهندی با وهابیت در مسئله توحید نمایان شود.
🖐 شمس الدین افغانی بر اساس خوانش وهابیت، چنین تعریفی از توحید ربوبی ارائه کرده است: «توحيد الربوبية هو الاعتقاد بأن الله هو وحده الخالق الرازق والمدبر والنافع والضار والمجير والمحيي والمميت»⁽¹⁾. بر اساس این تفسیر از توحید ربوبی افعالی همچون خالقیت، رازقیت، مدبریت، نافع و ضار بودن، مجیر بودن، احیاء و اماته، تنها به خدای متعال منسوب میگردد و انتساب هر یک از این افعال به غیر خدا منجر به نقض توحید ربوبی میگردد.
👋 از طرفی دیگر اگرچه شاهدیم احمد سرهندی در آثارش بخش مجزایی را برای تبیین توحید ربوبی اختصاص نداده است، اما در آثارش به دو نکته اساسی را که در تعریف توحید ربوبی دخالت دارد را مورد توجه قرار داده است:
❶ انحصار نداشتن جنس ربوبیت در افعالی خاص
✍️ سرهندی در یکی از مکتوبات خود نقل می کند که ابوحنیفه در خصوص مسئله قضا و قدر، از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: «یابن رسول الله هل فوّض الله تعالی الأمر إلی العباد؟ فقال: الله تعالی أجل من أن يفوّض الربوبية إلى العباد»⁽²⁾. استناد سرهندی به این روایت حاکی از آن است که او معنای ربوبیت را منحصر به افعال خاصی نمیداند که شمس الدین افغانی و دیگر وهابیها آن را پذیرفتهاند، بلکه ربوبیت قابل صدق بر افعال بشر نیز میباشد. از این رو میتوان گفت سرهندی جنس فعل ربوبی را عامتر از تعریف وهابیها در نظر گرفته است.
❷ صدور افعال به نحو استقلال
✍️ اختلاف اساسی بین سرهندی و افغانی و دیگر وهابیها را میتوان در اتخاذ فصلی بر جنس تعریف جویا شد. به عبارت دیگر از نظر سرهندی صرفا جنس افعال به تنهایی نمیتواند بیانگر معنای ربوبیت باشد، بلکه زمانی فعل ربوبی محسوب میشود که مستقلا صورت گرفته باشد. در روایتی که سرهندی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، زمانی افعال عادی بشر در تعریف ربوبیت قرار می گیرد که اعتقاد بر آن باشد که قدرت انجام افعال بر او تفویض شده که در نتیجه در انجام آن مختار مستقل باشد.
👏 سرهندی در یکی دیگر از مکتوبات خود، دو مرتبه برای وجود بیان میدارد: یکی وجود وجوب و استغنای ذاتی است که مختص به مرتبه الوهیت، ربوبیت و خالقیت میداند. دیگری وجود امکان ذاتی و افتقار ذاتی است که مربوط به مرتبه عبودیت و مخلوقیت دانسته است: «فالوجوب الذاتي والاستغناء الذاتي مختصة بمرتبة الجمع والألوهية والإمكان الذاتي والافتقار الذاتي مختصة بمرتبة الكون والفساد والمرتبة الأولى مرتبة الربوبية والخالقية والمرتبة الثانية مرتبة العبودية والمخلوقية»⁽³⁾. در این عبارت، سرهندی مرتبه ربوبیت را با وجوب وجود و استغناء ذاتی همراه دانسته است، از این رو در نگاه او زمانی فعل، ربوبی محسوب میگردد که فاعل آن دارای وجوب وجود و استغناء باشد. به عبارتی دیگر در انجام افعالش مستقل دیده شود. بر اساس این قید عمومیت جنس برداشته میشود، و دیگر افعالی هرچند به ظاهر ماورایی جلوه کند مثل خلق، رزق، احیاء و اماته و ... اگر به صورت غیر مستقل لحاظ شده باشد از تعریف ربوبیت خارج میگردد.
💬 #وهابیت
#احمد_سرهندی
#توحید_وهابیت
#توحید_ربوبی
📚 منابع:
(1) افغانی، شمس الدین، جهود علماء الحنفیة في إبطال عقیدة القبوریة، ج1، ص115.
(2) سرهندی، احمد، مکتوبات امام ربانی، ج1، ص395.
(3) همان، ج1، ص429.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 بصره؛ اولین مرکز نشر افکار محمد بن عبد الوهاب و تقابل اهالی بصره با آن
✋ #محمد_بن_عبدالوهاب در سفرهایی که به شهرهای مختلف داشت، بیشترین اقامت را، به شهر بصره اختصاص داد. او در آنجا حدیث، فقه و نحو را آموخت و نگارش خود را قوت بخشید⁽¹⁾ و در این مدّت نزد محمد المجموعی کسب علم کرد. او در مجلسی نزد استادش رفتارهای مردم را مورد انکار قرار داد و رمی به #بدعت و #شرک کرد. المجموعی کلامش را نیکو پنداشت و #توحید خود را برایش تبیین کرد و از آن منتفع شد: «وینكر أشياء من الشركيات والبدع وأعلن بالإنكار واستحسن شيخه قوله وقرر له التوحيد وانتفع به»⁽²⁾. طبق گزارشی ارتباط المجموعی با ابن عبدالوهاب موجب آشنایی فرزندانش با نگرش #وهابیت و #توحید خود ساخته محمد بن عبدالوهاب میگردد: «أولاد ذلك العالم الذي قرأ عليه الشيخ محمد هم أحسن أهل بلدهم بالصلاح ومعرفة التوحيد وهذا ببركة اجتماع الشيخ بوالدهم»⁽³⁾.
🖐 اقدامات ابن عبدالوهاب در بصره به تحصیل دروس دینی و اظهار عقیده خلاصه نشد، بلکه او به اعلان علنی توحید خود پرداخت: «شرع يبشر هنالك بما تجلى له من حقائق التوحيد»⁽⁴⁾ و نزد بزرگان بصره توحید خود را نشر داد: «وقد نشر للتوحيد فيها لدى بعض الناس أعلامه»⁽⁵⁾، و به آنها میگفت: دعا عبادت است، کسی غیر خدا را بخواند کافر میشود: «إنّ الدعوة كلّها لله يكفر من صرف شيئا منها إلى سواه»⁽⁶⁾.
👋 این گزارشها حاکی از آن است ابن عبدالوهاب دعوت علنی خود را از بصره آغاز کرد⁽⁷⁾. و این که معروف شده که محمد بن عبدالوهاب دعوت علنی خود را در نجد و بعد از مرگ پدرش انجام داده است، سخن صحیحی نیست، آری میتوان گفت دعوت علنی او در نجد بعد از مرگ پدرش بوده است.
🗣 ابن غنام در تاریخ نجد به برخی از ماجراها راجع به دعوت علنی اشاره کرده است. یک مورد آن که در یکی از مجالس، شخصی شروع به اظهار لطف و محبت نسبت به یکی از انسان صالح کرد، ابن عبدالوهاب عمل او را شرک در عبادت قلمداد کرد و مردم را از انجام چنین اعمالی برحذر داشت و گفت: «محبّة الأولياء والصالحين إنّما هي اتّباع هديهم وآثارهم والاستنارة بضياء أنوارهم لا صرف الحقوق الربانية إلى الأجسام الوثنية»⁽⁸⁾.
🗣 در گزارشی دیگر نقل شده است که یکی از اهالی بصره با او وارد بحث شد، اما از لحاظ علمی توان پاسخ به ادعاهای محمد بن عبدالوهاب را نداشت و مبهوت شد: «وکان ناس من مشركي البصرة يأتون إلى بشبهات يلقونها عليّ فأقول وهو قعود لدي: لا تصلح العبادة كلّها إلا لله، فيبهت كلّ منهم فلا ينطق فاه»⁽⁹⁾.
🗣 و باز در مجلسی دیگر، محمد بن عبد الوهاب رفتار یکی از اهالی بصره را به شدت مورد نهی و زجر قرار داد به حدی که رنگ صورتش تغییر یافت، اما در جواب محمد بن عبدالوهاب گفت: «إن كان ما يقوله حقا هذا الإنسان، فالناس ليسوا على شيء من زمان؛ اگر آنچه را که این انسان میگوید حق باشد، پس انسانها در هیچ برههای از زمان حقیقت #توحید را نفمهیدهاند [و تنها اين شخص فهيمده است]»⁽¹⁰⁾.
👋 امثال چنین رفتارهای انحرافی نزد محمد بن عبدالوهاب موجب گشت که اهالی بصره و بزرگان شهر نسبت به محمد بن عبدالوهاب شدت عمل به خرج دهند و او را در شدت گرمای ظهر از شهر اخراج کنند⁽¹¹⁾. در برخی گزارشها نیز آمده است که اهالی بصره چنین شدت عملی را نسبت به المجموعی را به دلیل ارتباطش با محمد بن عبد الوهاب انجام دادند⁽¹²⁾.
✍️ به هر تقدیر محمد بن عبدالوهاب به سمت شهر زبیر روانه شد، اما در میانه راه عطش بر او غلبه یافت و او را تا مرز هلاکت رساند، تا آن که از اهالی زبیر شخصی به نام ابو حمیدان او را در میانه راه نجات داد، او را سوار بر الاغش کرد تا به شهر زبیر برساند⁽¹³⁾. ابن عبد الوهاب بعد از بهبودی عزم سفر به شام کرد اما به نقلی به جهت آن که توشه سفر را گم کرده بود یا در مسیر سفر به مضیقه افتاده بود، از رفتن به شام منصرف شد و از زبیر عازم احساء شد⁽¹⁴⁾.
📚 منابع:
(1) حسین بن غنام، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص27.
(2) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص36.
(3) همان.
(4) أمين الریحاني، تاريخ نجد وملحقاته، ص37.
(5) حسين بن غنام، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص27.
(6) همان.
(7) عبدالله بن صالح العثیمین، الشيخ محمد بن عبد الوهاب حياته وفكره، ص29.
(8) حسين بن غنام، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص27-28.
(9) همان، ج1، ص28.
(10) همان.
(11) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص36-37.
(12) محمود شکری الآلوسي، تاریخ نجد، ص112.
(13) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص36-37.
(14) همان، ج1، ص37؛ محمود شکری الآلوسي، تاريخ نجد، ص112؛ أمین الریحاني، تاريخ نجد وملحقاته، ص38.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تضاد نگرش احمد سرهندی با وهابیت در تفسیر توحید الوهی
✋ موافق جلوه دادن نگرش شخصیتهای مطرح اهل سنت با وهابیت، یکی از شگردهای وهابیت به شمار میرود. همانطور که گذشت برخی از وهابیان چون شمس الدین افغانی (1420ق) و خجندی معصومی (1376ق) در آثارشان به گونهای جلوهگری کردند که نگرش توحیدی احمد سرهندی موافق با معتقد #وهابیت است. این در حالی است که چیزی که وهابیها از آن با عنوان توحید ربوبی و الوهی از آن یاد میکنند، کاملا در تضاد با نگاه توحیدی احمد سرهندی است.
🖐 برای نمونه: #محمد_بن_عبدالوهاب بدون آن که نیت و اعتقاد به #ربوبیت یا شأنی از شئون آن را در #توحید_الوهی لحاظ کند از آن به انجام افعالی چون: دعا، نذر، نحر، رجاء، خوف، و... بر خدای متعال تعبیر کرده است: «توحيد الألوهية: وهو توحيد الله بأفعال العباد، كالدعاء والنذر والنحر والرجاء والخوف والتوكل والرغبة والرهبة والإنابة»⁽¹⁾. وهابیها چنین پنداشتهاند که صرف انجام این اعمال در برابر غیر حتی اگر اقرار به وحدانیت خداوند در ربوبیت صورت پذیرفته باشد، منجر به نقض توحید الوهی میگردد: «توحيد الألوهية بحيث لا يصرف الإنسان شيئا من العبادة لغير الله سبحانه وتعالى لا لملك مقرّب ولا لنبيّ مرسل ولا لوليّ صالح ولا لأيّ أحد من المخلوقين لأنّ العبادة لا تصحّ إلّا للّه عزّ وجلّ ومن أخلّ بهذا التوحيد فهو مشرك كافر وإن أقرّ بتوحيد الربوبية وبتوحيد الأسماء والصفات»⁽²⁾.
👋 اما #احمد_سرهندی (1034ق) بر خلاف وهابیت در تحقق توحید الوهی اعتقاد ربوبیت و یا شأنی از شئون ربوبیت را در تحقق الوهیت و توحید الوهی شرط دانسته است. برای نمونه:
👌 سرهندی در مکتوبات خود میگوید: «نفس اماره انسانی مجبول است بر حب جاه و ریاست؛ و همگی همت او، ترفع بر اقران است. و بالذات خواهان آن است که خلائق همه به وی محتاج باشند، و منقاد اوامر و نواهی او گردند، و او به هیچ کس محتاج نباشد، و محکوم احدی نبود. این دعوی اُلُوهیّت است از وی، و شرکت است به خدای بی همتا، جل سلطانه»⁽³⁾. همان طور که ملاحظه میگردد، سرهندی ادّعای استغنای ذاتی و استقلال در حکمرانی را که از شئون ربوبیت به شمار میرود، از آن تعبیر به «الوهیت» کرده است، نه آن که مانند وهابیت انجام برخی افعالی که را عبادی پنداشتهاند را «الوهیت» بداند.
👌 در مکتوبی دیگر سرهندی بیان داشته است که رؤسای منکران نبوت که مدّعی الوهیت بودند، اعتقاد به حلول خدای سبحان در خود بوده و بدان جهت خود را مستحق #عبادت میدانستند: «منکران نبوت نه چنیناند، بلکه رؤسای ایشان مدعیان اُلُوهیتاند، و حق را سبحانه در خود حلول اثبات میکنند، و از استحقاق عبادت و اطلاق اسم اُلُوهیت برخود تحاشی نمینمایند»⁽⁴⁾. این عبارت نیز حاکی از آن است که سرهندی تعبیر «الوهیت» را بدان جهت به کار برده است که منکران نبوت ادّعای حلول باری تعالی داشتند، و حلول یعنی ذات و صفات ربوبی همگی در وجود او باشد پس تنها او شایسته مقام الوهیت است. و این ادّعای الوهیت به نحوی نیست که وهابیت پنداشتهاند که ادّعای انجام برخی اعمال عباد را برای آنها باشد.
👌 مکتوب دیگرش تصریح دارد که الوهیت مرتبهای مخصوص مقام ربوبی خداوند است: «اما این قرب که تو را حاصل شده است، قرب ظلی است از ظلال مرتبه الوهیت، که مخصوص به اسمی است که ربّ توست»⁽⁵⁾.
👌 در مکتوب دیگر مستقل نبودن در انجام افعال را با ادّعای الوهیت در تنافی دانسته است: «شریک وقتی در کار بود که او تَعَالی کافی نبود و مستقل نباشد و آن علامت نقص است که منافی وجوب و اُلوهیت است»⁽⁶⁾. از این رو در نگاه سرهندی زمانی برای موجودی شأن «الوهی» لحاظ میگردد که او در انجام افعالش استقلال داشته باشد، و این یعنی در تحقق معنای الوهیت لازم است استقلال در فعل یا ربوبیت لحاظ گردد.
✍️ در تعابیر مختلفی که احمد سرهندی گذشت، چنین به دست میآید که او در تحقق #الوهیت، و #توحید_الوهی، ربوبیت یا شأنی از شئون آن یعنی #استقلال در انجام افعال را شرط دانسته است که بدون آن هیچگاه الوهیت و توحید الوهی محقق نمیگردد. از این رو توحید الوهی نزد سرهندی بدان معنا است که موجودی را مستحق عبودیت دانسته شود که دارای مرتبه ربوبی و یا شأنی از شئون ربوبیت باشد که جز خدای متعال، هیچ موجودی از چنین شأنی برخوردار نیست. و این تعریف یعنی در نگاه احمد سرهندی چیزی که نزد محمد بن عبدالوهاب #توحید_الوهی به شمار میرود، نزد احمد سرهندی تعریف توحید الوهی بر آن صادق نمیباشد.
📚 منابع:
(1) محمّد بن عبد الوهّاب، الرسالة المفيدة، ص41.
(2) عبد العزیز بن باز و محمد صالح العثیمین، فتاوى مهمّة لعموم الأمّة، ص9.
(3) احمد سرهندی، مکتوبات امام ربانی، ج1، مکتوب 52.
(4) همان، ج1، مکتوب 63.
(5) همان، ج1، مکتوب 220.
(6) همان، ج3، مکتوب 17.
💠 @Jarayan_Shenasi