eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
263 دنبال‌کننده
214 عکس
27 ویدیو
11 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر» @mah_jan7 💌 💌 instagram.com/mehdighanbaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
وصلِ تُو زود رفت و فراقِ تُو دیر ماند ازین عُقوبتِ بسیار و عُمرِ کم! دانی کدامْ روز شد وجودِ ما؟! روزی که عاشقی به وجود آمد از عدم 🌐 گلچین اشعار هلالی جغتایی @jargeh
✔️ در ترجمه‌ناپذیریِ شعر (بخش چهارم) 🖊 استاد محمدرضا شفیعی کدکنی-سایه‌اش مستدام- 📚 مجله بخارا، شماره ۸۰ امّا اگر شاهکاری از شاهکارهای معماری باشد، مثلاً اصفهان، انتقال اجزای آن به جای دیگر، کارِ آسانی خواهد بود (با مقداری نیروی انسانی و استفاده از جرثقیل) امّا دوباره‌سازی آن، کار هر بنّا و عمله‌ای نخواهد بود، مهندس و معماری می‌طلبد در حدِّ مهندس و معمار اصلی. مترجمِ یک شعر، در حقیقت، همان مهندس و معمار دوم است. اگر اثر مورد ترجمه‌ی او یک اثر معمولی و مبتذل باشد، ای بسا که در محل جدید (زبان دوم) سر و شکلی حتّی زیباتر از سر و شکل اصلی پیدا کند. ولی اگر اثری هنری باشد هر مترجمِ پیش پا افتاده‌ای (یا در تمثیلِ موردِ نظر ما هر بنّا و سرعمله‌ای) از عهده‌ی این کار برنمی‌آید. بسیاری از «شعر»های چاپ‌شده در مطبوعات تهران را اگر ساده‌ترین مترجم‌ها و بی‌هنرترین آن‌ها، به زبان دیگری انتقال دهند، احتمالاً چیزی در حدِّ اصل (یعنی هیچ) و گاه زیباتر از اصل خواهد بود. امّا شعر و (از قدما) یا شعر (از معاصران)، اگر مترجمی خلّاق و هنرمند نیابد، اثری نازل و مبتذل جلوه خواهد کرد. درست مثل این‌که مسجد را به مقداری خشت و آجر و کاشی بدل کنیم و آن‌ها را در اختیار یک سرعمله یا بنّای معمولی قرار دهیم و او هم آن‌ها را روی هم قرار دهد پيداست كه چه چيز مضحكی از آب درخواهد آمد! برعكسِ آن خانه‌ی «بساز بفروشِ بنّاسازِ» معمولی که اگر اجزای آن را به جای دیگر انتقال دهیم کم‌تر از اصل نخواهد بود؛ اگر زیباتر از اصل نشود! @jargeh
و هم از وی روایت آرند که گفت: «لاتَصِحُّ العبادةُ الّا بالتّوبةِ؛ فَقَدِّمِ التَّوْبَةَ عَلَی العِبادةِ و قال اللّه تعالی: التّائبونَ العابدونَ (۱۱۲/ التوبه)». جز به راست نیاید؛ تا خداوند تعالی مقدم کرد توبه را بر عبادت؛ ازیرا که توبه مقامات است و عبودیت آن و چون خداوند جَلَّ جَلالُه ذکر عاصیان کرد به توبه فرمود و گفت: «وَ توبوا إلی اللّهِ جمیعاً (۳۱/ النّور)» و چون رسول را علیه السّلام یاد کرد، به عبودیت یاد کرد و گفت: «فأوْحیٰ إلی عَبْدِه ما أوحیٰ (۱۰/ النّجم)». ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 / بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت [علیهم السلام] / ۵. ابومحمد جعفر بن محمد الصادق [علیه السلام] @jargeh
جان به سختی می‌دهد از دوریِ جانان مُژده باد ای خلق یک چندی اجل بیکار نیست ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔖 محمّد صادق اصفهانی متخلّص به «انیس» شاعر [و] ادیب. [از سخنوران قرن سیزدهم هجری] در اصفهان به تجارت مشغول بوده و به حُسن خُلق معروف بوده است. 📚 اعلام اصفهان/ مصلح الدین مهدوی/ ج ۳/ ص ۴۲۸ @jargeh
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
. ☑️ گل به خودی 😊 🌹 امروز توی گلزار شهدای قم یه گروه دخترِ کوچولو اومده بودن زیارتِ شهدا؛ وقتی بهشون رسیدم، یکیشون اومد جلو و این گل رو بهم داد و با شیرین‌زبونیِ دخترونه‌اش گفت: «تقدیم به شما؛ به احترامِ لباستون.» ✍ صفحه‌ی مهدی قنبریان دهکردی @HOWZAVIAN
پیشِ صاحب‌نظران مُلکِ سلیمان بادست بلکه آن است سلیمان که زِ مُلک آزادست خاکِ به مرگِ خلفا می‌گرید ورنه این شَطِّ روان چیست که در بغدادست خیمه‌ی اُنس مَزن بَر دَرِ این کُهنه رباط که اساسَش همه بی‌موقع و بی‌بُنیادست حاصلی نیست به جُز غَم زِ جَهان را شادیِ جان کسی کو زِ جَهان آزادست @jargeh
روزی که کِلکِ تقدیر در پنجه‌ی قضا بود بر لوحِ آفرینش سرنوشتِ ما بود زان پیش‌تر که نوشَد خضر آبِ زندگانی ما را خیالِ لعلت سرمایه‌ی بود روزی که می‌گرفتند ز نسلِ آدم عشق از میانِ ذرّات در جست و جوی ما بود ساقی شرابِ شوقم دیشب زیادتر داد گر پاره شد ز مستی پیراهنم، به جا بود بر عاصیانِ هر قوم بگماشت حق بلایی ما خیلِ عشق‌بازان هجرانمان بود ساقی لباسِ زُهدم صد ره به مِی فرو شُست تا شد ز رنگی کالوده‌ی بود گر در محیطِ حیرت غرقم، گناهِ من چیست در کَشتی وجودم بود می‌خواستم که دل را از غم خَلاص یابم داغ آمد وین آخرُ الدَّوا بود ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ ✔️ مرحوم شیخ محمدجواد انصاری همدانی: «جَذبه‌ی عشق الهی به رسید و او @jargeh
مَدان از سَخت‌جانی گَر نمُردَم در فِراقِ تُو که جان از بر لبِ مَن دیر می‌آید ز کویَش چون بُرون آیَم، که سیلابِ سبُک‌جولان به دشواری برون زان خاکِ دامن‌گیر می‌آید 🔖 : 🌐 تار و پودِ تازگی؛ شگردهای هنری صائب در خلقِ تعابیرِ تازه با تأکید بر صُوَرِ خیال در جلدِ اولِ دیوان @jargeh
✔️ مُجاهدِ خستگی ناپذیر باد به ارزانی من و دردی که ز دل ذوقِ مُداوا ببرد @jargeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تُو کشیده تیغ و مَرا هوس، که ز قیدِ جان بِرَهانیَم به مُرادِ دل برسی اگر، به مرادِ خود برسانیم همه شب چو شمع سِتادِه‌ام، که نِشانَمَت به حَریمِ دل به حریمِ دل چه شود که اگر، بنشینی و بنشانیم ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✔️ : 🌐 صورِ خیال در اندیشه‌های شعری محتشم کاشانی @jargeh
خوش باشد اگر باشم در طَرْفِ چمن با او من باشم و او باشد، او باشد و من با او بر هم زدن چَشمَش جان می‌بَرَد از مردُم کی زنده توان بودن یک چَشم زدن با او؟ با او چو پس از عُمری خواهم سخنی گویم هرگز نشود پیدا سُخن با او جانم بَرِ جانانَست، من خود تنِ بی‌جانم آری ز کُجا باشد جان در تن و تن با او؟ تا عَهد شکست آن مَه بگداخت را دیدی که چه کرد آخر، آن با او؟ @jargeh
دیدنِ به هم می‌شکند شاخِ غُرور مصلحت نیست که طاووس بپوشد پا را @jargeh
بنشینیم و بیندیشیم! این‌همه با هم بیگانه این‌همه و بیزاری به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟ و چه خواهد آمد بر سر ما با این دل‌های ؟ جنگلی بودیم؛ شاخه در شاخه همه ریشه در ریشه همه وینک، انبوه درختانی تنهاییم... @jargeh
اگر چه درگهِ یار از نیاز است تو بر مَدار سر از خاکِ آستانِ ز فیضِ دوست چو در هر سَری تمنّاییست امید است و بنده نواز @jargeh
پَریشٰان می‌کنی جمعیتِ شب‌زنده‌داران را به زلفِ خود مَکِش ای عَنبرین‌مو، شانه در شب‌ها . . . مَکُن پهلو به بستر آشنا چو بی‌دردان سَری چون غنچه بر زانو بِنِه رِندانه در شب‌ها @jargeh
4_5949299264315198370.mp3
3.86M
🔊 : به یادِ سروهای ایستاده... @jargeh
در آتشم ز دیده‌ی شوخِ ستاره‌ها در هیچ خَرمنی نفِتَد این شراره‌ها خالی شده است از دلِ آگاه مهدِ خاک عیسی دمی نمانده درین گاهواره‌ها پهلو ز کارِ عشق تُهی می‌کنند خَلق جای ترحّم است بر این هیچ‌کاره‌ها جز حرفِ پوچ، قسمت زاهد ز عشق نیست کف باشد از محیط، نصیبِ کناره‌ها پَستی دلیلِ قُرب بوَد در طریقِ عشق این‌جا پیش بوَد از سواره‌ها صحبتْ غنیمتْ است به هم چون رسیده‌ایم تا کِی دگر به هم رسد این تخته پاره‌ها در حُسن بی تکلّفِ معنی نِظاره کُن از رَه مَرو به خال و خطِ استعاره‌ها ، نظر سیاه نَسازد به هر کتاب فهمیده است هر که زبانِ اشاره‌ها @jargeh
کاش کان که من کُشته‌ی اویم بار دیگر بگُذشتی که کُند به بویم تا قَدَم باشَدَم اندر قَدمش اُفتم و خیزم تا نفَس مانَدَم اندَر عقَبش پُرسم و پویم او بر لبِ من! این چه خیالَست و تَمنّا مگر آن‌گه که کُنَد کوزه‌گر از خاک، سَبویم هر کُجا صاحبِ حُسنیست ثَنا گفتم و وصفش تو چنان صاحبِ حُسنی که ندانم که چه گویم دوش می‌گفت که ، غمِ ما هیچ ندارد می‌نَداند که گرَم سر برود دست نشویم @jargeh
خواهم آن عشق که هستی ز سرِ ما ببَرَد بـی‌خودی آیـد و ننگِ از ما بِبَرد شاخِ خُشکیـم به ما سَـردی عالَـم چه کُنَد؟ پیشِ ما برگ و بَری نیست که ببرد جُرعه‌ی پیرِ خرابات بَران رِند حرام که به پیشِ دگری دستِ ببرد از رَه‌زنِ ایام چه اندیشه کنی ما چـه داریـم که از مـا بِبـرَد یا نَبَـرَد... ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✔️ : 🌐 سیمای اهلِ بیت علیهم السلام در شعرِ وحشی بافقی @jargeh
شاد باشی هر کُجا هستی، که دور از چَشمِ تُو نقشِ دِل‌بندِ تُو را در می‌جویم هنوز چَشمِ غمگین تُو را در خواب می‌بوسم مُدام عطـرِ گیسـوی تُـو را از می‌بویـم هنـوز @jargeh
نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد ای بسا خِرقه که مُستوجبِ آتش باشد صوفی ما که ز وِردِ سَحَری مست شدی شام‌گاهش نگران باش که سرخوش باشد خوش بوَد گر محک تجربه آید به میان تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد خطّ ساقی گر از این‌گونه زند نقش بر آب ای بسا که به خونابه مُنقّش باشد نازپروردِ تنعُّم نبرد راه به عاشقی شیوه‌ی رِندانِ بلاکش باشد غم دنییِ دَنی چند خوری باده بخور حیف باشد دلِ دانا که مُشوّش باشد دَلق و سجّاده‌ی ببرد باده‌فروش گر شرابش ز کفِ مه‌وش باشد @jargeh
نام و نَنگ و دل و دین گو بروَد این مقدار چیست تا در نظرِ عاشقِ جان‌باز آید؟! من خود این سنگ به جان می‌طلبیدم همه عُمر کاین قفس بشکند و مرغ به آید @jargeh
یادِ لَبَت کُنم دهنم پُر شکر شود نامِ رُخَت برَم همه عالم قمر شود با ابروی سیاه تو پیوسته‌ام خیال تا کی خیالِ کج ز سرِ ما به دَر شود تیرِ خدنگِ غمزه‌ات از دل کُنَد گذر گر نه فضای سینه مَرو را سپر شود بنشین که با تو عمرِ گرامی به سر بریم عمر آن‌چنان خوش است که با جان به سر شود شرحِ فراقِ یار نوشتن مجال نیست کز آبِ دیده صفحه‌ی طومار تر شود... @jargeh
پیش از این یک نَفَسم بی‌تُو نمی‌رفت به سَر بعد از ایـن تا ز تُـو چه آید به سَرَم @jargeh
هدایت شده از مکتب حاج قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎐 | 🏷 «محبت مادری» ▫️شهید حاج قاسم سلیمانی: من قدرت او را، محبت مادری او را در هور دیدم. در قلب کانال ماهی دیدم. در وسط میدان مین دیدم... 🎐 نشر دهید و همراه ما باشید 🏷 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم