eitaa logo
جاویدنشان
65 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⬛◽ ◽⬛ 🌷 🌷 به دنبال تثبيت وضعيت امنيت داخلى شهر ، بلافاصلــه به اتفاق شــهداى بزرگوار (مسؤول واحد اطلاعات سپاه مريوان)، (مسؤول واحد عمليات)، و (مسؤولان محورهاى عملياتى سپاه)، ، ، و ديگر رزمندگان ، دست به كار گسترش سازمان رزم قــواى انقلاب در منطقه شــمال اورامانات و آغاز يك رشــته عمليات پاكســازى مواضــع تجزيه طلبان گرديد. در همين مقطع بود كه به امر حساس و خطير تسليح و تجهيز نيروهاى بومى وفادار به انقلاب همت گماشــت. تأسيس در ، جزو درخشــان ترين سرفصل هاى كارنامه فعاليت انقلابى در محسوب مى شود؛ امرى كه موجب گشت تا رابطه عاطفى و علقه ايمانى گرمى ميان او و مدافعان مســلمان كرد انقلاب برقرار شود. انس و الفت با مردم مسلمان و رنج كشيده کُرد، تنهــا به نيروهــاى انقلابى و رزمنــده اين خطه محدود نمى شــد. دامنه رأفــت انقلابى و مكتبى چنان گسترده بود كه توفيق تسخير قلوب اهالى مناطق تحت سلطه را نيز براى او به ارمغان آورد. در كنار مجاهدت شــبانه روزى جهت گســترش دايره پاكســازى و سركوبى ، توجه خاصى به مردم مناطــق محروم مبذول مى داشــت؛ با غم هاى آنان همدرد و شريك شادى هايشان بود. مردم كه از ابتداى ، به واسطه آشوب ها و تســلط در منطقه با كابوس مهيب جنگ، ناامنى و هراس دايمى نســبت بــه آتيه نامعلوم خود و نواميس شــان دســت به گريبان بودند، بــا ورود قواى انقلاب به و مشــاهده رفتار اسلامى - انسانى آنان با اهالى شــهر، بــه زودى به ماهيت پوچ تبليغات ســوء عليه رزمندگان واقف شدند. از سوى ديگر، مردم منطقه ، از شهرى و روستايى و كوچك و بزرگ، در كار شگفت فرمانده سيه چرده و پرمشــغله سپاه شهر؛ كه براى آنان هم فرماندار بود، هم شــهردار و بخشــدار، هم به فكر تهيه ســوخت و خــوار و بار كمياب مورد نياز مردم بود و هم در صدد تهيــه كتاب و دفتر و گچ و تخته ســياه و تأمين معلم براى مدارس كودكان شان؛ سخت حيران مانده بودند. 🆔️ @javid_neshan
جاویدنشان
#شهید_حسن_زمانے 🥀
💠 💠 جوانی بذله‌گو، به شدت شوخ طبع و پر جنب و جوش بود. در عوض؛ جوانی بود آرام و عجیب کم حرف. رضا تا فرصتی به دست می‌آورد، برای بچه‌ها معرکه می‌گرفت و با خنده‌بازاری که به راه می‌انداخت، همه را دور خودش جمع می‌کرد. یکی از روزها به رضا دستواره گفتم: سیدجان، این رفیق تو، برخلاف حضرتعالی که یک تنه، یک پادگان را شلوغ می‌کنی، خیلی سرش توی لاک خودش هست. بگو بدانم؛ نکنه عاشق است؟! رضا با خنده گفت: نه بابا؛ این داداش حسن ما، اصولا روحیه‌اش همین طوری است. اگر کسی باشه که با او بحث سیاسی بکند، راه می‌افتد. خیلی اهل سیاست و اینجور حرفاست. به من همیشه می‌گوید: تو چرا از بنی‌صدر حمایت می‌کنی؟ وقتی به او میگویم: حسن جان، بنی‌صدر یک آیت‌الله زاده‌ی تحصیل کرده‌ی فرنگ رفته و حزب‌اللهی است. جوابم می‌دهد: اصلا اشتباه شما همینجاست، مطمئن باش ما در آینده با این جناب آیت‌الله زاده به مشکل برمیخوریم. خلاصه؛ بیشتر وقت‌ها بحث‌‌های سیاسی ما دونفر به جنجال کشیده می‌شود. از رضا پرسیدم: خب؛ اصلا چرا با او بحث می‌کنی؟ گفت: چه کنم حسن را دوست دارم و با همه‌ی این ناسازگاری‌هایش می‌سازم. از آنجایی که خودم در انتخابات ریاست جمهوری به بنی‌صدر رای داده بودم کنجکاو شدم با حسن وارد بحث بشوم. اول فکرکردم منطقی در مخالفتش با بنی‌صدر ندارد اما وقتی با او بحث جدی کردم، دیدم او خیلی پخته و سنجیده حرف می‌زند. افکار سیاسی قشنگی هم داشت که با ویژگی‌های خط فکری کاملاً منطبق بود. منبع: کتاب معشوق بی‌نشان خاطرات سردار مجتبی عسکری ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯