🔅#چراغ_راه ۱۵
✍ اتمامِ حجت شهید سیدجواد محمودی با دوستان سپاهی و بسیجی...
#کلام_شهید|برادرانِ سپاهی و بسیجی؛ امیدوارم متوجه باشید کاری که انجام میدهید برای خداست یا برای غیر خدا... بخدا اگر در مورد این مسأله فکر نکنید و از رویِ هوایِ نفس کار کنید، بدانید شهدا در آخرت جلویِ شما را خواهند گرفت...
🔰●واژهیاب:
#سپاهی #بسیجی #اخلاص #شهیدسیدجوادمحمودی #ریا #هوای_نفس #شهدای_گیلان
#شریک_جهاد
🌸 شهید عقیل خلیلیزاده رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک میکنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند
🔸چند خاطره از شهید...
🌼#عقیل_آمد|۱۲بهمن بدنیا اومد. توی خونه میگفتیم:امام آمد؛ عقیل آمد. خودش هم به شوخی میگفت: هیچوقت روز تولدم رو فراموش نمیکنید، چون حضرت امام(ره) به وطن اومد. شهادتش هم چند روز بعد از سالگرد رحلت امام بود.
🌼 #احترام_به_والدین|قبل از اينكه به مأموريت بره، دست من و مادرش رو میبوسيد. یه بار هم مادرش رو با اصرار زیاد مجبور کرد بنشینه، و پایش رو بوسید.
🌼#عکس_شهدایی|به دوستاش گفته بود ازم عکس شهدایی بگیرید.بعد هم زیرش نوشت: شهید حاجعقیل خلیلیزاده
🌼#تفال_به_قرآن|قبل از رفتن به سپاه قدس به قرآن تفال زد؛ آیه اومد: اين راه دشواريست؛ اما سرانجام شهيدان شاهد را بهمراه خواهد داشت. رفت سپاه و با رسیدن به حد قهرمانی در ۱۱رشته ورزشی تونست جزو نيروهای ويژه سپاه قدس قرار بگيره.
🌼#حاجقاسم|با حاج قاسم دیدار داشتیم، ازم پرسید: مادرش هستید؟ گفتم: بله! با لبخند گفت: میشناسمش...
حاجقاسم توی یادواره مسجد بلال هم از عقيل بعنوان شهدای پيشقراول مدافعان حرم ياد كرد و گفت: به علت محفوظات عمليات نمیتونستيم تلاش اينگونه افراد را ذکر كنيم.
🌼#شریک|همرزمانش و مستشاران توی سوريه میگفتند: به عقيل افتخار كنید؛ چون توی تمام پيروزيهای موشكیِ نيروی مقاومت در لبنان و سوريه سهيم بود. اگه روزی اسرائيل نابود بشه، قطعاً عقيل در آن سهم بهسزايی داره...
➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
● واژهیاب:
#شهیدخلیلیزاده #شهدای_گیلان #مشخصات_شهید
#خاکریزخاطرات ۸۰
🔸پیام این شهید را به همهی بچه هیأتیها برسانید
#متن_خاطره
یکی از مداحهای معروف رو آورده بودند گردانِ ما وقتِ سینهزنی که شد ، مداح به بچه ها گفت: پیراهنتون رو در بیارین ... بچه ها شروع کردن به بیرون آوردنِ پیراهنشون. یهو حسن اومد جلو ، مانع شد و گفت: اینجا از این خبرا نیست، خالصانه سینهتون رو بزنین...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید حسن رضوانخواه
📚منبع: یادگاران۲۱ « کتاب رضوانخواه » صفحه۶۳
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
______________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدرضوانخواه #هیأت #عزاداری #مداحی #سینه_زنی #محرم #شهیدرضوان_خواه #شهدای_گیلان #خاکریز_خاطرات
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلمشهید
🎥 پیام تصویری شهید کایدخورده و نوری برای همهی مردم ایران
همه تون رو دوست داریم و جونمون رو فداتون میکنیم؛ چه مخالف ما باشید چه موافق
🔸 ۲۸ آبان؛ سالروز شهادت مدافعانحرم بابک نوری هریس و عارف کایدخورده [ که در کنار همدیگر به شهادت رسیدند] گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهیدنوریهریس #شهیدکایدخورده #شهدای_گیلان #شهدای_اهواز #شهدای_مدافعحرم
#خاکریزخاطرات ۹۰
🔸فرار از گناه ...
#متن_خاطره|دور و برِ بابک پُر بود از گناه؛ اما از گناه فراری بود. دو ماه مونده به شهادتش بهم زنگ زد و گفت: بیا بریم قم. گفتم: من وقت ندارم و نمیتونم بیام. اما بابک گفت: نه! یه مشکلی پیش اومده؛ امشب حتماً باید بریم قم... خلاصه راضی شدم و باهاش رفتم. بعد که علتِ سفر ناگهانی به قم رو ازش پرسیدم، فهمیدم برا فرار از گناه بوده... تا این حد مراقب بود
که در جمعها و محیطِ آلوده به گناه قرار نگیره...
👤خاطرهای از زندگی مدافعحرم شهید بابک نوری هریس
📚منبع: مستند “ از آسمان ” ؛ به نقل از دوست شهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#گناه_گریزی #شهدای_مدافعحرم #تقوا #مراقبه #خاکریز_خاطرات #شهید_نوریهریس #شهدای_گیلان
#چندخاطره
🔸آقا غلامرضا واقعا با مُروّت بود
دو خاطره از زندگی شهید غلامرضا بامُروّت
🌼 #بیتالمال|یه روزِ بارونی دیدم غلامرضا در حالیکه بچهاش توی بغلشه و خانومش کنارش ایستاده؛ لبِ جاده منتظرِ مینیبوس هستند. رفتم جلو و بعد از احوالپرسی، گفتم: مگه ماشين تويوتای سپاه پیشت نيست؟ گفت:چرا، هست! گفتم: پس چرا با زن و بچه زير باران ایستادین؟ گفت: ماشين متعلق به بیتالماله؛ و مربوط به من و كارهای شخصیام نيست... اين رو گفت و بعد از دقايقی مينیبوس اومد. سوار شدند و رفتند...
🌼 #فرمانده_خاکی|با اینکه فرمانده بود، اما توی جبهه پا به پای نیروهاش کار میکرد. از نظافت سنگر و چادر گرفته؛ تا شستنِ ظرفها... یه روز توی چادرِ فرماندهی جلسه بود. هنگامِ صرف صبحونه رفتم و از مسئول تدارکات چند قالب کره برا سنگر فرماندهی گرفتم و برگشتم. آقا غلامرضا به محض اينكه چشمش به كرهها افتاد، گفت: اينها از كجا اومدند؟ گفتم: من از تداركات گرفتم. پرسید: آيا به همهی نيروها دادند يا نه؟ گفتم: نه!... ایشونم عصبانی شد و گفت: هر چه زودتر اين كرهها رو ببر به تداركات پس بده؛ به مسئولش هم بگو بیاد اينجا؛ باهاش کار دارم... کرهها رو برگردوندم و وقتی مسئول تدارکات اومد؛ غلامرضا بهش گفت: تا من نگفتم هيچكس حق نداره به اسمِ چادرِ فرماندهی، از تداركات چیزی بگیره؛ حتی اگه برادرم باشه...
📚منبع: فرهنگنامه جاودانههای تاريخ (زندگینامه فرماندهان شهيد استان گيلان) نشر شاهد، تهران۱۳۸۲
🔸 ۲۶دیماه؛ سالروز شهادت سردار غلامرضا بامُروّت گرامیباد
#شهید_بامروت #تواضع #اخلاص #تقوا #مراقبه #شهدای_گیلان #خاکریز_خاطرات
#یک_خاطره
🔸همسر شهید: اوایل عاشقش نبودم...
#متنخاطره|بر خلاف محمد که بسیار عاطفی، و به شدت عاشقم بود، من عاشقش نبودم. بخاطر اصرار اطرافیان و ویژگیهای خوب اخلاقی و خوشنامیاش بهش بله گفته بودم، و بعد از ازدواج بخاطر انجام وظیفهی همسری باهاش بودم، نه از روی عشق... همیشه از خدا میخواستم که احساسم رو هم درگیر کنه، حتی توی حرم حضرت معصومه س با اشک، خواستم که عاشق محمد بشم و از زندگی لذت ببرم. از طرفی محمد خیلی اهل محبت بود، وقتی میخواستم برا حوزه بیام قم، میدیدم اشک توی چشماش حلقه میزنه... تا میرسیدم قم میرفتم حرم حضرت معصومه س و میگفتم: یا حضرت معصومه کمکم کن؛ من در مقابل احساسات پاک این جوون چیکار کنم؟
▪️الحمدلله به مرور ویژگیهای ناب و اخلاق خوبِ محمد، در کنار مدد خدا و توسلها کارِ خودش رو کرد و عاشقش شدم. طوری شد که موقع غذا عکسشو میذاشتم جلوم؛ شبها هم عکسش توی دستم بود و باید نگاهش میکردم تا خوابم ببره.
محمد هم که همیشه توی اوج ابراز محبت بود. با اون هیکل تنومند و جذبهش مینشست، و جوری اشعار و جملات عاشقانه میگفت، که من خندهم میگرفت و میگفتم: وای محمد اصلا بهت نمیاد.
▪️با موتور میرفتیم بیرون. محمد جوری آینه رو تنظیم میکرد که بتونه صورتم رو ببینه و منم ببینیمش. اگه دور و برم رو نگاه میکردم و نمیتونست منو ببینه، سرعتش رو کم میکرد، میایستاد و میگفت: باز بنزینم تموم شد. اولین بار که اینکار رو کرد، گفتم: تو که الان باک موتور رو پُر کردی. گفت: بنزین خودم تموم شد.
📚منابع: مستند و کتابِ نیمهی پنهان ماه
#شهید_اصغریخواه #همسرداری_شهدا #شهدای_گیلان
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری
🎥 آقازادهی شهیدی که رهبر انقلاب را متحیر کرد..
این خاطرهی کوتاه و شنیدنی رو از دست ندین
#حجتالاسلام_موسویزاده
▫️۱۰ اسفند؛ سالروز شهادت طلبهی شهید محمدتقی امینیان گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_امینیان #بیت_المال #تقوا #مراقبه #شهدای_روحانی #شهدای_گیلان #مزار_گلزارآستانهاشرفیه
#چندخاطره
🔸آقا غلامرضا واقعا با مُروّت بود
دو خاطره از زندگی شهید غلامرضا بامُروّت
🌼 #بیتالمال|یه روزِ بارونی دیدم غلامرضا در حالیکه بچهاش توی بغلشه و خانومش کنارش ایستاده؛ لبِ جاده منتظرِ مینیبوس هستند. رفتم جلو و بعد از احوالپرسی، گفتم: مگه ماشين تويوتای سپاه پیشت نيست؟ گفت:چرا، هست! گفتم: پس چرا با زن و بچه زير باران ایستادین؟ گفت: ماشين متعلق به بیتالماله؛ و مربوط به من و كارهای شخصیام نيست... اين رو گفت و بعد از دقايقی مينیبوس اومد. سوار شدند و رفتند...
🌼 #فرمانده_خاکی|با اینکه فرمانده بود، اما توی جبهه پا به پای نیروهاش کار میکرد. از نظافت سنگر و چادر گرفته؛ تا شستنِ ظرفها... یه روز توی چادرِ فرماندهی جلسه بود. هنگامِ صرف صبحونه رفتم و از مسئول تدارکات چند قالب کره برا سنگر فرماندهی گرفتم و برگشتم. آقا غلامرضا به محض اينكه چشمش به كرهها افتاد، گفت: اينها از كجا اومدند؟ گفتم: من از تداركات گرفتم. پرسید: آيا به همهی نيروها دادند يا نه؟ گفتم: نه!... ایشونم عصبانی شد و گفت: هر چه زودتر اين كرهها رو ببر به تداركات پس بده؛ به مسئولش هم بگو بیاد اينجا؛ باهاش کار دارم... کرهها رو برگردوندم و وقتی مسئول تدارکات اومد؛ غلامرضا بهش گفت: تا من نگفتم هيچكس حق نداره به اسمِ چادرِ فرماندهی، از تداركات چیزی بگیره؛ حتی اگه برادرم باشه...
📚منبع: فرهنگنامه جاودانههای تاريخ (زندگینامه فرماندهان شهيد استان گيلان) نشر شاهد، تهران۱۳۸۲
🔸 ۲۶دیماه؛ سالروز شهادت سردار غلامرضا بامُروّت گرامیباد
#شهید_بامروت #تواضع #اخلاص #تقوا #مراقبه #شهدای_گیلان #خاکریز_خاطرات
💢#خاکریزخاطرات ۱۷۰
🔸ماجرای کُتِ گشادِ استاندارِ شهید...
#متن_خاطره|استاندار گیلان بود و برا سخنرانی اومد شهر ما. قبل از شروع سخنرانی، یه پیرمرد فقیر بهش نزدیک شد و ازش کمک خواست. شهید انصاری جیبهاش رو گشت و دید پول نقد همراهش نیست. یهو دیدم کت خودش رو در آورد و داد به پیرمرد؛ با دیدنِ این صحنه، کت خودم رو از تن خارج کردم و دادم به شهیـد انصـاری تا لااقل برا سخنرانی بدونِ کت نباشه.کتِ من به تنِ ایشون بزرگ میزد و معلوم بود که مال خودش نیست؛ اما شهید بدونِ توجه به این مسائل سخنرانی کرد و بعد هم کت رو تحویلم داد و رفت...
👤خاطرهای از زندگی استاندار شهید علی انصاری
📚منبع:خبرگزاری تسنیم به نقل از همسرشهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
▫️۱۵ تیر؛ سالروز شهادت استاندار شهید علی انصاری گرامیباد
________________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_انصاری #گذشت #کمک_به_فقرا #تواضع #شهدای_گیلان #مزار_
#کلام_شهید
🔸استاندار شهید علی انصاری:
با ضدانقلاب؛ از هر نوعش مبارزه کن... هیچوقت راه امام را تنها نگذار.اگر همه عدول کردند، تنهای تنها به راهت ادامه بده؛ تا در این راه، تو نیز به شهادت برسی...
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_انصاری #ولایت_فقیه #امام_خمینی #شهدای_گیلان