هنگامی که مغولها به شهر بخارا یکی از شهرهای سرزمین مسلمان خراسان تاخت و تاز کردند، از وارد شدن به آن عاجز ماندند، پس چنگیز خان نامهای برای اهل شهر نوشت: هر کس سلاحش را به ما تسلیم کند و در صف ما بایستد در امان خواهد بود و هر کس که تسلیم کردن را رد کند پس هیچ کسی جز نفس خویش را ملامت نکند. پس چنگیز برای کسی که تن در داده و تسلیم شدند نامهای نوشت مبنی بر اینکه ما را در جنگ با کسانی از شما که پیام ما را رد کردند کمک کنید، بعد از آنها امور شهرتان را به شما خواهیم سپرد، لذا مردم از امید و بیم شدت و سختیشان فریب سخنانش را خوردند، و فرمان او را به اجرا گذارده و جنگ میان دو گروه شعلهور شد، گروهی در پابر جا بودن بر اهدافشان دفاع کردند تا کشته شدند و گروه گم گشته نیز خود را به تاتارها فروختند و به بندهای از بندگانشان تبدیل شدند، و در پایان نیز گروه تسلیم شدگی و مزدوری پیروز شدند، اما شوک بزرگ اینجا بود که تاتارها اسلحه را از آنها بازپس گرفته و فرمان دادند که همانند میش سر بریده شوند، و در اینجا بود که چنگیز آن سخن مشهورش را گفت: اگر در کنار اینها بودن امنیت میداشت به خاطر ما به برادران شان خیانت نمیکردند در حالی که ما (برایشان) بیگانه هستیم.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
#ذلت
#استقامت
#سازش
#استکبار
#استکبارستیزی
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
https://eitaa.com/kashkole_tabligh
مذاکره کننده تراز جمهوری اسلامی یعنی ایشان👇
براى امير المومنين امام علی ابن ابیطالب عليه السلام نامه اى از معاويه ملعون رسيد.
حضرت امام علی علیه السلام مهر نامه را شكست و آنرا قرائت كرد :
از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على!
اى على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!
حضرت علی علیه السلام جواب نامه را اينگونه نوشتند:
از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم.
به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم.
سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد.
دوباره حضرت سؤالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم .
حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...
طرماح گفت : سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بوسید و بسوى شام حركت كرد.
معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند.
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن، طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد .
طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت!
سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!!!!
اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!
عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند.
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد چه کسی به خدمت چه کسی آمده اى ؟
طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اُذن الله ، وجه الله ، امير المؤمنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان!
معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم!
طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم.
معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده
طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم.
معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش!
بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند.
بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد :
على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش "
طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت.
سپس خواست برود كه
معاويه گفت: طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو.
اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى، راه كوفه را در پيش گرفت.
معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند!
عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
#سیاست
#امیرالمومنین علیه السلام
#معاویه
#مذاکره
#استکبار
#استکبارستیزی
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🏴 به مناسبت سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (۱۳۶۸ ه. ش)
🔰 ناوهای آمریکایی
❇️ حضرت امام (ره) نمونۀ بارز شجاعت بود.
🔹 مسئولان نظام میگویند ما با امام جلسه داشتیم. بحث درمورد این بود که بعضی از ناوهای آمریکایی وارد محدودۀ خلیجفارس شدهاند. موضوع این بود که چهکار کنیم. هرکس نظری داد. عموماً میگفتند به آمریکاییها کاری نداشته باشید ما داریم با عراق میجنگیم. آمریکا را مستقیماً وارد جنگ نکنیم. صحبتها که تمام شد آقا از جایشان بلند شدند.
❓ ما گفتیم نظر شما چیست؟
♻️ فرمودند: «من اگر جای شما بودم اولین ناوشان که وارد شد آن را میزدم.» (۱)
🔹 سپاهیان و بسیجیان این امر را در دستور کار قرار دادند و حماسهای بزرگ آفریدند. شهادت نادر مهدوی و شجاعت او و یارانش که هیمنۀ پوشالی آمریکا را از بین برد مربوط به همین واقعه است. (۲)
________________________
📚 منبع: کتاب سنگ محک، اثر #حجت_الاسلام_راجی، صفحه ۵۱ به نقل از:
۱. برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی(ره)، غلامعلی رجایی، ج ۲، ص ۳۰۳، با اندکی تغییر.
۲. داستان حماسۀ شهید نادر مهدوی در کتاب منظومۀ جهاد از همین نویسنده روایت شده است.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
#امام_خمینی
#شجاعت
#استکبارستیزی
#داستان
#داستان_علما
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
https://eitaa.com/kashkole_tabligh