📚4. #دختر_جوان دستهدسته ظرفهای شستهشده را که دیگران در #مطبخ_خانه میشستند، به درون سرسرا حمل میکرد. خسته شده بود، اما جرئت فرار کردن از زیر کار را نداشت. میدانست که اگر #عالیه این بار هم او را فراری از کار ببیند، حتماً عصبانی میشود و وادارش میکند که کار کرده را دوباره انجام دهد. چهبسا که صدای فریاد او را هم شنیده باشد، آنوقت آنقدر غرغر میکرد تا او را به گریه بیندازد. #صفورا ظرفها را از دست او میگرفت، در گنجههای بزرگ میچید و زیرلب آواز سواری را میخواند که در پی دلدادهاش میآید.
#آسیه با بیپروایی و کمی هم بیادبی، دست پر از ظرفش را کنار کشید تا دستهای زن مسن خالی برگردند و صدای آوازش ناگهان قطع شود و او بخندد؛ خندهای از سر #کودکی، #لجاجت و #تمسخر. #آسیه با بیاحتیاطی ظرفها را روی زمین رها کرد. #صفورا خیره به او و رفتار کودکانهاش، فقط نگاه میکرد و میخواست بداند که #دخترک با این کار چه قصدی داشته؛ شاید گلهای از او و یا اعتراضی از زندگی در این خانه داشت که آن گله و شکایت را مدتی بود در سینهاش نگه داشته و دیگر توان صبوری نبود...
(ادامه این قصه جذاب: فرداشب ساعت 19)
🍉 #برشی_از_کتاب 4/6
📙 کتاب این هفته: #بانوی_عاشق
🖋 #اعظم_بروجردی
📘📘📘📘📘
♦️ #کتاب_هفته
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
📚5. #صفورا گفت: «چه خبر شده که ما از آن بی اطلاعیم؟ اگر نمیخواهی کار کنی، نکن. برو، من تمامش میکنم. اما این قیافه را هم به خودت نگیر که خیلی خیلی #زشت شدهای.» و بعد لبهایش را کج کرد و ادای او را درآورد و بهشوخی خندید.
#دختر_جوان ناخودآگاه آینهای از جیب پیراهن بیرون آورد و خود را خوب برانداز کرد، میخواست قیافۀ بههمریختهاش را سروسامانی دهد. نگران بود که نکند #صفورا راست میگوید و #میسره او را زشت ببیند. به #موهای_سیاه مجعدش که انگشت در آن فرو نمیرفت، دست کشید، صورتش را پاک کرد و آرزو کرد که رنگ سیاه پوستش بهیکباره سفید شود و او بتواند آن را چون ماهتابی به تماشا بگذارد. اما خودش هم خوب میدانست که این آرزویی محال است و هرگز رنگ قهوهای و سوختۀ او تغییر نمیکند. اگرچه این رنگ هم در نوع خود بینظیر بود و چون بلوری قهوهای، در نظر کسانی که زیبایی را خوب میشناختند و زبانش را میفهمیدند، #زیبا، #وحشی و #بکر بود.
#دخترک زیرلب گفت: «راستش میترسم که یک #مرد در این خانه حاکم بشود و #بانو را مجبور کند همۀ ما را بیرون بریزد.»...
(ادامه این قصه جذاب: فرداشب ساعت 19)
🍉 #برشی_از_کتاب 5/6
📙 کتاب این هفته: #بانوی_عاشق
🖋 #اعظم_بروجردی
📘📘📘📘📘
♦️ #کتاب_هفته
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
✍🏻هرکجا دست ولایت بسته شد، پرچم جهاد بر دوش زنان قرار گرفت!
😔هنوز آن #دختر_جوان را در نمایشگاه کتاب به خاطر دارم که وقتی حین معرفی کتابی درباره #حضرت_زهرا(س)، سرم را بلند کردم و چشمهای خیس و حال منقلبش را دیدم.
‼️با خودم گفتم فقط #شنیدن روایت این محبتها حالمان را دگرگون میکند! چگونه خواهیم بود اگر محبت و عنایت ایشان را از نزدیک لمس کنیم و بچشیم؟!
📚به نظرم مطالعه این دست کتابها اولین و سادهترین قدم است برای آغاز رفاقت و انس با این بزرگواران؛ که از #شناخت و #معرفت، عشقها شکوفا میشود.
📖کتاب #بدانید_من_فاطمه_هستم را ویژه دوست داشتم و خواندنش را به همه، مخصوصاً دختران و بانوان سرزمینم توصیه میکنم؛ اول و بیش از همه بهایندلیل که به نظرم کتاب جامعی است؛ دستکم به نسبت کتابها و مطالبی که عموماً درباره ایشان خواندهایم و میخوانیم، بسیاری از محتوای مطرحشده، کمتر شنیده شده و تازگی دارد. مثلاً #اسرار_تولد، خصوصاً تکلم با مادرشان، #حضرت_خدیجه(س) در زمان بارداری؛ گویا پیشاز امّابیها شدن، امّامها بودهاند برای ایام تنهایی #مادر.
✨یا فصل #کرامات و #معجزات، و بهویژه قضیه نجات فرزند بنّا که بینهایت ذهنم را درگیر کرد. از چنین جنایتی درحق #شیعیان اطلاعی نداشتم و هیچوقت از ذهنم پاک نمیشود؛ اما بیش از آن، بهشدت تحتتأثیر مهر و #محبت_مادرانه #فاطمه_زهرا(س) قرار گرفته بودم؛ همان مادرانههایی که همچنان ادامه دارد و از رزمندگان #دفاع_مقدس و جنگ سیوسهروزه هم شنیده بودیم.
😞نمیدانم چند بار در طول #ویرایش این کار، خودکار را زمین گذاشتم و گریه امانم نداد؛ اما این قسمت را با سوز و درعین حال بغض و کینهای متفاوتتر از همیشه خواندم! قضایای دردناک #غصب_فدک را میگویم، که با جزئیات بیشتر و دقیقتری در این کتاب مطرح شده.
💯اگر با جریانهایی که روایتهای خلاف واقع و #حقایق_وارونه و تحریفشده و ناقص را با لطایفالحیل و شیوههای اقناعی مزورانه به خورد مخاطب میدهند و در این راه از هیچگونه بیاخلاقی فروگذار نمیکنند، مواجه شده و در مقابل، تلخی و سنگینی سادهاندیشی عبیدالدنیا را که در دام قضاوتهای ظاهری و پیشداوری افتاده و به باور رسیدهاند، چشیده باشید، و ناگزیر، به چشم دیده باشید که چگونه اهل رعایت #اخلاق و #تقوا بازنده چنین میدانی میشوند؛ لبخند چهره نفاق، جسم و جانتان را سختتر آزرده میکند و کینهای عمیقتر در وجودتان بیدار، و اشکی جگرسوزتر، از چشمهاتان جاری میشود؛ جنس غمتان متفاوتتر از همیشه و متعالیتر، و درواقع شبیهتر میشود به آنچه باید باشد!
👌🏻#تاریخ میگوید هرکجا دست #ولایت بسته شد، هرکجا #مردان_مجاهد را قلعوقمع کردند، خداوند #پرچم_جهاد را بر دوش #زنان قرار داد!
🤔آیا تابهحال از این زاویه به قضیه نگاه کردهاید که چه ظلمی شد و کدام حق پایمال شد که فاطمهای که معتقد است #سعادت_زن در این است که کسی او را نبیند و او کسی را نبیند، فریاد برآورْد؟!
📝ویراستاری کتاب را که به پایان رساندم، خوشذوقی انتخاب عنوان و بامسما بودن آن، بیشتر برایم خودنمایی کرد؛ #بدانید_من_فاطمه_هستم، برگرفته از فرمایش خود حضرت: «إعلَموا أنیّ فاطمه...».
🙏🏻خدا رو شاکرم که این کار، و انس با صاحب آن، برای روزها و ساعتها روزیام شد. و آرزو میکنم و امید دارم به اینکه در این روزهای سخت #آخرالزمانی، همچنان مادری کنند برایمان و متکفل تربیتمان شوند برای خادمی و سربازی شایسته #صاحب_الزمان(عج)! و کاش خاتمهمان هم نشانی از ایشان داشته باشد؛ مُهر مِهر ایشان را.
💫ادای دینم درباره صاحب این کتاب ارزشمند را با روایتی از #روضه_کافی به پایان میبرم؛ روایتی با سند خوب و قابلاعتماد از #امام_صادق(ع) درباره سیمای بانویمان #زهرا(س) علیها که خودش روضهای کامل است!
😭«کانت فاطمة من أحسن النّاس وجها کأنّ وَجنَتَیها وردَتان». بانویمان زیباترین انسانها بود؛ طوری که گونههایشان چون #گلی_زیبا بود.
🥀گلی زیبا از عالم بالا؛ مگر نه اینکه خداوند میفرماید: «انا اعطیناک الکوثر».
✍🏻#یادداشت از: #مهدیه_هادی ویراستار کتاب #بدانید_من_فاطمه_هستم
📚کتاب: #بدانید_من_فاطمه_هستم
🖋 تألیف و تدوین: واحد پژوهش #مؤسسه_فرهنگی_موعود_عصر
📜اثری جامع از زندگانی #حضرت_صدیقه_طاهره(س)
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/139196
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran