eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
📚4. دسته‌دسته ظرف‌های شسته‌شده را که دیگران در می‌شستند، به درون سرسرا حمل می‌کرد. خسته شده بود، اما جرئت فرار کردن از زیر کار را نداشت. می‌دانست که اگر این بار هم او را فراری از کار ببیند، حتماً عصبانی می‌شود و وادارش می‌کند که کار کرده را دوباره انجام دهد. چه‌بسا که صدای فریاد او را هم شنیده باشد، آنوقت آنقدر غرغر می‌کرد تا او را به گریه بیندازد. ظرف‌ها را از دست او می‌گرفت، در گنجه‌های بزرگ می‌چید و زیرلب آواز سواری را می‌خواند که در پی دلداده‌اش می‌آید. با بی‌پروایی و کمی هم بی‌ادبی، دست پر از ظرفش را کنار کشید تا دست‎های زن مسن خالی برگردند و صدای آوازش ناگهان قطع شود و او بخندد؛ خنده‌ای از سر ، و . با بی‌احتیاطی ظرفها را روی زمین رها کرد. خیره به او و رفتار کودکانه‎اش، فقط نگاه می‌کرد و می‎‌خواست بداند که با این کار چه قصدی داشته؛ شاید گله‌ای از او و یا اعتراضی از زندگی در این خانه داشت که آن گله و شکایت را مدتی بود در سینه‌اش نگه داشته و دیگر توان صبوری نبود... (ادامه این قصه جذاب: فرداشب ساعت 19) 🍉 4/6 📙 کتاب این هفته: 🖋 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
📚5. گفت: «چه خبر شده که ما از آن بی اطلاعیم؟ اگر نمیخواهی کار کنی، نکن. برو، من تمامش می‌کنم. اما این قیافه را هم به خودت نگیر که خیلی خیلی شده‌ای.» و بعد لب‌هایش را کج کرد و ادای او را درآورد و به‌شوخی خندید. ناخودآگاه آینه‌ای از جیب پیراهن بیرون آورد و خود را خوب برانداز کرد، می‌خواست قیافۀ به‌هم‌ریخته‌اش را سروسامانی دهد. نگران بود که نکند راست می‌گوید و او را زشت ببیند. به مجعدش که انگشت در آن فرو نمی‌رفت، دست کشید، صورتش را پاک کرد و آرزو کرد که رنگ سیاه پوستش به‌یکباره سفید شود و او بتواند آن را چون ماهتابی به تماشا بگذارد. اما خودش هم خوب می‌دانست که این آرزویی محال است و هرگز رنگ قهوه‌ای و سوختۀ او تغییر نمی‌کند. اگرچه این رنگ هم در نوع خود بی‌نظیر بود و چون بلوری قهوه‌ای، در نظر کسانی که زیبایی را خوب می‌شناختند و زبانش را می‌فهمیدند، ، و بود. زیرلب گفت: «راستش می‌ترسم که یک در این خانه حاکم بشود و را مجبور کند همۀ ما را بیرون بریزد.»... (ادامه این قصه جذاب: فرداشب ساعت 19) 🍉 5/6 📙 کتاب این هفته: 🖋 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
✍🏻هرکجا دست ولایت بسته شد، پرچم جهاد بر دوش زنان قرار گرفت! 😔هنوز آن را در نمایشگاه کتاب به خاطر دارم که وقتی حین معرفی کتابی درباره (س)، سرم را بلند کردم و چشم‌های خیس و حال منقلبش را دیدم. ‼️با خودم گفتم فقط روایت این محبت‌ها حالمان را دگرگون می‌کند! چگونه خواهیم بود اگر محبت و عنایت ایشان را از نزدیک لمس کنیم و بچشیم؟! 📚به نظرم مطالعه این دست کتاب‌ها اولین و ساده‌ترین قدم است برای آغاز رفاقت‌ و انس با این بزرگواران؛ که از و ، عشق‌ها شکوفا می‌شود. 📖کتاب را ویژه دوست داشتم و خواندنش را به همه، مخصوصاً دختران و بانوان سرزمینم توصیه می‌کنم؛ اول و بیش از همه به‌‌این‌دلیل که به نظرم کتاب جامعی است؛ دست‌کم به‌ نسبت کتاب‌ها و مطالبی که عموماً درباره ایشان خوانده‌ایم و می‌خوانیم، بسیاری از محتوای مطرح‌شده، کمتر شنیده شده و تازگی دارد. مثلاً ، خصوصاً تکلم با مادرشان، (س) در زمان بارداری؛ گویا پیش‌از امّ‌ابیها شدن، امّ‌امها بوده‌اند برای ایام تنهایی . ✨یا فصل و ، و به‌ویژه قضیه نجات فرزند بنّا که بی‌نهایت ذهنم را درگیر کرد. از چنین جنایتی درحق اطلاعی نداشتم و هیچ‌وقت از ذهنم پاک نمی‌شود؛ اما بیش از آن، به‌شدت تحت‌تأثیر مهر و (س) قرار گرفته بودم؛ همان مادرانه‌هایی که همچنان ادامه دارد و از رزمندگان و جنگ سی‌وسه‌روزه هم شنیده‌ بودیم. 😞نمی‌دانم چند بار در طول این کار، خودکار را زمین گذاشتم و گریه امانم نداد؛ اما این قسمت‌ را با سوز و درعین حال بغض و کینه‌ای متفاوت‌تر از همیشه خواندم! قضایای دردناک را می‌گویم، که با جزئیات بیشتر و دقیق‌تری در این کتاب مطرح شده. 💯اگر با جریان‌هایی که روایت‌های خلاف واقع و و تحریف‌شده و ناقص را با لطایف‌الحیل و شیوه‌های اقناعی مزورانه به خورد مخاطب می‌دهند و در این راه از هیچ‌گونه بی‌اخلاقی فروگذار نمی‌کنند، مواجه شده و در مقابل، تلخی و سنگینی ساده‌اندیشی عبیدالدنیا را که در دام قضاوت‌های ظاهری و پیش‌داوری افتاده و به باور رسیده‌اند، چشیده باشید، و ناگزیر، به چشم دیده باشید که چگونه اهل رعایت و بازنده چنین میدانی می‌شوند؛ لبخند چهره نفاق، جسم و جانتان را سخت‌تر آزرده می‌کند و کینه‌ای عمیق‌تر در وجودتان بیدار، و اشکی جگرسوزتر، از چشم‌هاتان جاری می‌شود؛ جنس غمتان متفاوت‌تر از همیشه و متعالی‌تر، و درواقع شبیه‌تر می‌شود به آنچه باید باشد! 👌🏻 می‌گوید هرکجا دست بسته شد، هرکجا را قلع‌وقمع کردند، خداوند را بر دوش قرار داد! 🤔آیا تابه‌حال از این زاویه به قضیه نگاه کرده‌اید که چه ظلمی شد و کدام حق پایمال شد که فاطمه‌ای که معتقد است در این است که کسی او را نبیند و او کسی را نبیند، فریاد برآورْد؟! 📝ویراستاری کتاب را که به پایان رساندم، خوش‌ذوقی انتخاب عنوان و بامسما بودن آن، بیشتر برایم خودنمایی کرد؛ ، برگرفته از فرمایش خود حضرت: «إعلَموا أنیّ فاطمه...». 🙏🏻خدا رو شاکرم که این کار، و انس با صاحب آن، برای روزها و ساعت‌ها روزی‌ام شد. و آرزو می‌کنم و امید دارم به اینکه در این روزهای سخت ، همچنان مادری کنند برایمان و متکفل تربیتمان شوند برای خادمی و سربازی شایسته (عج)! و کاش خاتمه‌مان هم نشانی از ایشان داشته باشد؛ مُهر مِهر ایشان را. 💫ادای دینم درباره صاحب این کتاب ارزشمند را با روایتی از به پایان می‌برم؛ روایتی با سند خوب و قابل‌اعتماد از (ع) درباره سیمای بانویمان (س) علیها که خودش روضه‌ای کامل است! 😭«کانت فاطمة من أحسن النّاس وجها کأنّ وَجنَتَیها وردَتان». بانویمان زیباترین انسان‌ها بود؛ طوری که گونه‌هایشان چون بود. 🥀گلی زیبا از عالم بالا؛ مگر نه اینکه خداوند می‌فرماید: «انا اعطیناک الکوثر». ✍🏻 از: ویراستار کتاب 📚کتاب: 🖋 تألیف و تدوین: واحد پژوهش 📜اثری جامع از زندگانی (س) برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/139196 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran