-2146951423_-809736729.mp3
7.21M
روایت صوتی خاطرات #نیکبد_معصوم_زاده (۱۴)
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
هدایت شده از ناگفته هایی از اسارت
🔹توضیحی بر هشتگ گذاری واژهها و کلمات
#هشتگ علامتی پر تکرار در شبکههای اجتماعی و در کانال #ناگفتههایی_از_اسارت است که برای جستجوی واژهها به کار میرود. لطفاً به مثالهای زیر توجه کنید:
- در صورتی که بخواهید خاطرات قبل یک نفر راوی را دنبال کنید با زدن انگشت روی هشتگ اسم راوی تعداد خاطرات ایشان در کانال به همراه علامت فلش بالا و فلش پایین در پایین صفحه ظاهر میشود. حال شما میتوانید با استفاده از فلشها خاطرات قبل یا بعد او را ملاحظه کنید.
- در صورتی که کلمهای دارای هشتگ برای شما نامأنوس باشد و علاقمند به پیگیری وقایع مرتبط در کانال باشید، نیز میتوانید با زدن انگشت روی کلمه (مثلاً #فر_شیرینی_پزی)، موضوعات و متون مرتبط را ملاحظه کنید.
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
هدایت شده از گنجینه اسارت
#اسارت
🔹اردوگاه جدید
من در آن #اردوگاه کسی را نمی شناختم و تجربه ام نسبت به تشخیص افراد کم بود، نه فقط برای من، برای هر کس که وارد اردوگاه موصل بزرگه (موصل #حاج_آقا_ابوترابی) میشد برایش تشخیص افراد حزب اللهی با دیگر افراد مشکل بود!
در این اردوگاه همه با هم متحد و دوست بودند و به همدیگر با اینکه افراد مختلف اعم از بسیجی و ارتشی، شخصی،... بودند ولی دلهایشان با هم بود. خیلی خیلی عجیب بود، چه کسی این همه افکار با سلیقه های مخلتف و حساسیتها نسبت به عقیده را به هم نزدیک کرده بود!!
واقعا خیلی سخته شخصی مسلط روی همه افراد باشد تا بتواند این چنین کاری را بکند و همه افراد چه موافق نظام و چه مخالف و بعضیهای آنها با اینکه ضد روحانیت بودند ولی این شخص که یک روحانی بنام حاج آقا ابوترابی بود را قبول کند. سیدبزرگوار و روحانی عزیز دل اسراء بود و تمام وقتش رابرای #اسرا گذاشت ،
از زمان #آزادباش، کار هر روزش بود که به امور اسراء می رسید، حجم مشکلات بسیار زیاد بود،بچه ها برای ملاقات باایشان وقت میگرفتند، ایشان حلال مشکلات فردی و جمعی اسراء بود. اسرا را سفارش به محبت به یکدیگر و جذب همدیگر مینمود و از دعوی و درگیری ممانعت میکرد، میگفت دراسارت جاذبه ه۱۰۰٪، دافعه ۰٪
اخلاق نیکو و چهره زیبا و خندانش باعث و برخورد خوبی که داشت هر شخصی که حتی برای اولین بار با ایشان ملاقات می کرد، شیفته ی او میشد، خدا حاج آقا را برای اسرا فرستاده بود. زیرا اگر ایشان نبود درگیری بین اسرا زیاد بود. هم چنانکه در #موصل_یک قدیم بین حزب اللهی ها و مخالف نظام درگیری بود،
یک مثال بزنم شما فکر کنید یک گرگ گرسنه کنار میش چاق چله زندگی کند!
جذبه و برخورد ایشان افراد را بخودش جذب میکرد. نه فقط اسرا حتی عراقیها و صلیبی ها ایشان را قبول داشتند و به ایشان احترام میگذاشتند، هر چند ایشان را #بعثیها خیلی شکنجه وضرب و شتم کردند.
راوی #سعید_غبیشاوی
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹ام الاسرا (زنی که عشق به آزادگان را معنا کرد)
در سال ۱۳۱۲ در شهرستان #جهرم، در خانوادهای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. او از همان دوران جوانی روحیهای پرتلاش و فداکارانه داشت که در جریان #دفاع_مقدس به اوج رسید.
با آغاز تجاوز نظامی #رژیم_بعث #عراق، «#بهجت_افراز» نقشی کلیدی در سازماندهی و جمعآوری کمکهای مردمی ایفا کرد. این تلاشها در راستای حمایت از جبهههای نبرد و رفع نیازهای دفاع مقدس صورت گرفت.
پس از بازنشستگی، دکتر سیفالله وحید دستجردی، رئیس وقت #جمعیت_هلال_احمر، از افراز دعوت کرد تا به عنوان مسئول اداره امور #اسرا و مفقودین جنگ تحمیلی مشغول به کار شود. او این مسئولیت خطیر را پذیرفت و تا سال ۱۳۸۰ به فعالیتهای گستردهای در این حوزه پرداخت.
از مهمترین اقدامات این اداره، تبادل نامه میان اسرا و خانوادههای آنان بود که از طریق #صلیب_سرخ جهانی انجام میشد. طی این مدت، حدود شش میلیون نامه میان اسرا و خانوادههایشان رد و بدل شد. این نامهها در دو نوع آبی و سفید، بر اساس ضرورت ارتباطی، تهیه و ارسال میشدند. افراز و همکارانش با دقت و تعهد، این روند را مدیریت میکردند تا ارتباط اسرا با عزیزانشان حفظ شود.
زندگی خانم افراز در این دوران با دشواریهای متعددی همراه بود. از دخالت #منافقین در تغییر محتوای نامهها گرفته تا مانع تراشیهای رژیم بعث عراق در ارسال نامهها و اجازه بازدید از اردوگاهها، همگی بخشی از مشکلاتی بودند که او و همکارانش با آنها رو به رو شدند. با این حال، هیچکدام از این موانع، عزم او را برای خدمترسانی متوقف نکرد.
وی همچنین نقش مؤثری در ارسال اقلامی چون عینک طبی، کتابهای درسی، عکسهای خانوادگی و کارت پستال برای اسرا ایفا کرد. این اقدامات نشاندهنده تعهد بیپایان او به بهبود روحیه اسرا و کاهش نگرانی خانوادههایشان بود.
#سید_علی_اکبر_ابوترابی فرد، #سید_آزادگان، به پاس خدمات صادقانه و بیوقفه افراز، او را با عنوان «#ام_الاسرا» مورد خطاب قرار داد. این لقب نشاندهنده جایگاه والای او در میان #آزادگان و خانوادههایشان است.
افراز نخستین کسی بود که واژه «آزاده در بند» را برای اسرای ایرانی مطرح کرد. پیشنهاد او برای تأسیس ستاد رسیدگی به امور آزادگان نیز مورد تأیید قرار گرفت و به تصویب آیین نامههایی کلیدی در این ستاد منجر شد، از جمله بند مربوط به «محاسبه دو سال خدمت دولتی برای هر یک سال اسارت».
بهجت افراز پس از سالها خدمت بیوقفه و تحمل رنج بیماری، در ۲۲ دیماه ۱۳۹۷ چشم از جهان فروبست. خاطرات و خدمات ارزشمند او در کتابی با عنوان «امالاسرا» به قلم حکیمه امیری گردآوری شده است. این اثر، یادآور زحمات بیبدیل او در مسیر آزادی و خدمت به میهن است. روحش شاد
برگرفته از کانال موسسه #پیام_آزادگان #خراسان_رضوی با تلخیص
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#روزمرگی_ها
🔹اسارت
در #اسارت اگر کسی مریضی واگیردار میشد کل #اردوگاه مریض میشدند. بیماریهای مثل آنفلوانزا ، سرماخوردگی، اسهال خونی، و بعضی از بیماریها که سریع بین ما #اسرا در یک اردوگاه پخش میشد، مخصوصا اوائل اسارت بدنهای ما عادت به آب و هوای آنجا نداشت، و از طرفی وسایل گرم کننده و پوشاک و #پتو خیلی کم بود. از طرفی همه با هم بودیم و ظرفهای غذا دسته جمعی بود. نه دارویی و نه دکتری زیرا تعداد ما زیاد بود و از طرفی عراقیهای بعثی دلشان به حال ما نسوخته بود.
یادمه کل اردوگاه آنفولانزا گرفتیم و همگی تا چند روز سر درد و بدن درد،... با درد سوختیم و ساختیم تا اینکه به ما #پالتو مال زمان رضاشاه را که به آن عراقیها میگفتند قاپوت دادند، بلند و خوب بود برای ما اسراء در آن هوای سرد #موصل، البته این پالتوها در خزانه ی ارتش #عراق از سالهای خیلی قبل بود.
اسرا شکل جالب و خنده داری بخود گرفته بودند بخصوص زمانی که با آن ورزش و یا فوتبال و دیگر بازیها را انجام میدادند. کم کم بعضیها آنها را کوتاه تا بالای زانویشان کردند تا کف دستشویی نیفتد و نجس شود، و یا بعضی اسرا قدشان نسبت به آن خیلی کوتاه بود.
خلاصه این قاپوت(پالتو) فیلمی بود برای ما اسرای ایرانی با آن برای جابجایی اشیاء ممنوعه مثل #رادیو و #المنت (بادو سیم و یک فلز برای آب گرم کردن) ونوشتجات مثل اخبار سیاسی و... هم استفاده میشد.
برادرم آقا رضا میگه در #موصل_یک قدیم، من همشیه پالتو تنم بود ، چه در #تابستان و چه در #زمستان. خودم را به بیماری زده بودم البته برای رادیو که تعمیر میکردم.
رادیو را می بردم پیش #فوزی که اهل آبادان بود برای لحیم کاری با هویه و قلع. چند بار هم رفتم در اتاق #محمد_محبی زیرا او مسئول اردوگاه بود و عراقیها و کسی به او شک نمیکرد.
یک بار در یک آسایشگاهی پس از اینکه درستش کردم، روشنش کردم و صدایش را بلند کردم چند نفر در آنجا بودند آنها تعجب کردند و باعث روحیه شد. برادرم پشت #تلویزیون ها را باز میکرد زیرا کانالهایشان را عراقیها طوری کرده بودند تا کانالهای(شبکه) دیگر، جز عراق را اسرا نگیرند، برادرم با دست کاری شبکه #سوریه و #ایران را میگرفت.
راوی #سعید_غبیشاوی
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
-2146951423_-809736729.mp3
7.21M
[ Audio file : -2146951423_-809736729.mp3 ]
روایت صوتی خاطرات #نیکبد_معصوم_زاده (15)
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹ده سال در اسارت
مهرماه سال پنجاه و نه به #اسارت در آمد و به #اردوگاه_رمادیه منتقل شد. بعد از مدتی به همراه دویست نفر از اردوگاه رمادی به عنوان خرابکار به #اردوگاه_موصل_ یک تبعید شد. در موصل یک جزء نیروهای ارزشی وحزب الهی بود. در سال شصت در ابتدای ماه مبارک رمضان در جمع روزه داران قرار گرفت و به آسایشگاه دو منتقل شد و طولی نکشید که بحث #بلوک_زنی پیش آمد و #اعتصاب چهار ماهه شروع شد. و #محمدرضا_غیاثی به همراه سایر دوستان، چهار ماه تمام مردانه استقامت کردند. در این چهار ماه درها بسته بود آب به روی #اسرا قطع بود و فقط در بیست و چهار ساعت ده دقیقه برای سرویس بهداشتی درها را باز می کردند و با کابل و شلاق بچه ها را تا دستشویی می بردند و بر می گرداندند.
گره سختی در کارشان افتاده بود که خدا #سید_آزادگان را به یاری شان فرستاد و مشکل حل شد. اعتصاب پایان یافت اکثر اوقات #غیاثی به #تلاوت_قرآن و عبادت و گفتگو با اسرای دیگر می گذشت.
در شهریور سال شصت و یک حدود هشت صد نفر به اردوگاه تازه تاسیس موصل سه تبعید شدند و مرحوم غیاثی دوباره جزء تبعیدی ها بود و به اردوگاه سه منتقل شد و مدت ها مورد آزار و اذیت قرار گرفتند تا دوباره خدا سید آزادگان را رساند.
او از معدود آزادگانی بود که در چهار اردوگاه با سید آزادگان هم اردوگاهی بود. از اردوگاه سه همراه #حاج_آقا_ابوترابی به اردوگاه بین القفسین تبعید شدند و به مدت چهل روز در سخت ترین شرایط در بین القفسین بودند و از آنجا بعد از چهل روز به موصل یک منتقل شدند. یک روز بعد از ورود به طور ویژه پذیرائی و همه پنجاه نفر سخت شکنجه شدند البته سه نفر را بطور مخصوص شکنجه کردند که بماند و مرحوم غیاثی از آن به بعد در موصل یک( بزرگه) بود و از نزدیکان سید آزادگان بود.
چهره متبسم و خندانی داشت و سنگ صبور اطرافیان و دوستان خود بود، بخاطر سینوزیت تابستان و زمستان دستمالی به پیشانی خود می بست و کلاه به سر می گذاشت بعضی اوقات که می خواستم با کسی درد دل کنم به سراغش می رفتم. خوب بیاد دارم غروب روز #رحلت_حضرت_امام که سخت غمگین و محزون بودم کنار زمین والیبال ایشان را تنها دیدم و خلوتش را بهم زدم و چند دقیقه از امام گفتیم و ازبزرگی مصیبت تا سوت آمار زده شد.
بعد از اسارت مرتبا ارتباط تلفنی داشتیم. چند روز قبل از این که سکته کند زنگ زد و چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم و از هم التماس دعا داشتیم تا این که دیروز از میان ما پر کشید و به یاران شهیدش پیوست. وامشب در خانه ابدی آرمیده است امیدوارم که خدای ارحم الراحمین ایشان را در جوار رحمت خود باسید و سالار شهیدان محشور فرماید و همه ما را عاقبت بخیر نماید.
به قلم #علی_علیدوست(قزوینی)
کانال #ناگفته_هایی_از_اسارت ضمن اظهار تاسف و عرض تسلیت به خانواده محترم، دوستان و همبندان این عزیز تازه از دست رفته، برای ایشان آرزوی علو درجات و همنشینی با سرور و مولای آزادگان و برای بازماندگان صبر و اجر مسٍالت مینماید. روحش شاد.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
-1498996989_-1835997798.mp3
9.7M
[ Audio file : -2146951423_-809736729.mp3 ]
روایت صوتی خاطرات #نیکبد_معصوم_زاده (۱۶)
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹گروه جهادی سیدالاحرار
آزادگانی که بیش از سه دهه از بازگشت آنها به وطن می گذرد و هر کدام در گوشه ای از این دیار زندگی می کنند وقتی پای ارزشهای دوران #اسارت در میان باشد با یک اشاره کنار هم قرار می گیرند تا مثل همیشه سازنده باشند.
#گروه_جهادی_سیدالاحرار متشکل از 170 #آزاده_سرافراز میهن عزیزمان پس از زلزله #کرمانشاه در سال 97 برای کمک به #زلزله زدگان این استان تاسیس شد و بذر خدمتی که آن سالها کاشته شد امروز تبدیل به نهال تنومندی شده که عطر شکوفه های خدمتش همه جا پیچیده است.
#آزادگان عزیز این گروه عمدتا کسانی هستند که مدت اسارت زیادی را در کارنامه #ایثارگری خود دارند و همین مودت و محبت بین آنها مهمترین انگیزه اجتماع آنها در این گروه جهادی بوده است. این گروه جهادی وابسته به هیچ سازمان و نهاد دولتی وغیر دولتی نبوده و هزینه های آن بصورت کامل از محل خودیاری اعضا تامین و پرداخت می شود و در هر امر خیر پیشگام و پیشقدم هستند.
حضور در مناطق محروم برخی استانها همانند #سیستان_و_بلوچستان و #خوزستان و بنا به مورد کمک به نیازمندان سایر استانها بخشی از فعالیت این گروه از زمان تاسیس بوده است.
گروه جهادی سیدالاحرار در ایام خاصی همچون #اربعین در نقش « #موکب_سیدالاحرار» نیز ظاهر شده و با استقرار در مناطقی همچون #تنگه_مرصاد و #مرز_خسروی از زائرین عزیز استقبال نموده و خدماتی را به آنها داشته است.
در روزهای منتهی به ولادت #مولی_الموحدین #علی علیه_السلام #صحن_کوثر #حرم_مطهر_رضوی میعادگاه این شیفتگان خدمت بود و زائرین عزیزی که در این صحن حضور داشتند عطر و طعم چای این عزیزان را چشیدند.
با آرزوی موفقیت برای این عزیزان
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
-298508541_-1907160529.mp3
7.9M
[ Audio file : -2146951423_-809736729.mp3 ]
روایت صوتی خاطرات #نیکبد_معصوم_زاده (۱۷)
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#اسارت
🔹خدمت رسانی
وجود جراحت های شدید لحظه به لحظه وخامت حال مرا بیشتر کرده و در چنین شرایطی مرحوم بیگدلی بدون وجود امکانات و تجهیزات خاصی و صرفا با توکل و اعتماد به نفس و تخصص خود توانست بدون مواد بی حسی و با استفاده از سوزن و نخ معمولی جراحت پشت مرا #بخیه کرده و #عفونت آنرا کنترل نماید ...
مرحوم #دکتر_هادی_بیگدلی فقط یک شخص نبود، بلکه یک شخصیت بی نظیر بود. او در جاده #آبادان #اسیر و به اردوگاه اسرای ایرانی منتقل می شود، بیگدلی یک ایرانی اصیل بود که تبعه #آمریکا شد اما این تابعیت هرگز او را از اصالتش جدا نکرد، او از معدود کسانی است که در دوره اسارت #نماز_جعفر_طیارش ترک نشد ، #بیگدلی کسی بود که وقتی در آمریکا دلش می گرفت و از همه جا و همه کس ناامید می شد خود را به #مشهد و محضر امام مهربانی ها می رساند و حاجت خود را میگرفت و به آمریکا باز می گشت ..
با اعلام نیاز به #پزشک در #جبهههای_جنگ بی درنگ عازم جبهۀ جنوب شد و پس از دو هفته خدمت به #رزمندگان_اسلام، در تاریخ 19 مهر به دست دشمن بعثی به اسارت در آمد و پس از بازجویی های متعدد، دوسال در سلول های #زندان_الرشید و #زندان_ابوغریب در سخت ترین شرایط و تحت شکنجه های روحی و جسمی به سر برد.
در شهریور 1361 به اردوگاه عنبر(الانبار) منتقل شد و در کنار #دکتر_مجید_جلالوندی به درمان مجروحینی که اسیر شده بودند پرداخت. دکتر بیگدلی با کمترین امکانات جان بسیاری از مجروحین را نجات داد و گاهی بدلیل گانگرین (قانقاریا و عفونت غیر قابل درمان) مجبور به قطع عضو با ارههای معمولی و بخیه با نخ و سوزن معمولی میشد. وی یکی از بدترین لحظات زندگی خود را همین لحظات قطع عضو و درد کشیدن رزمندگان بدلیل عدم استفاده از داروی بی حسی عنوان می کرد. روحش شاد.
راوی #گل_بافان
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan