#با_نویسندگان
#داستان_کوتاه
#ارسالی_مخاطب
چشمان سیاهش را بست. محکم آنها را روی هم فشار داد. لبانش شروع به لرزیدن کرد.
به یاد تمام روزهایی افتاد که حتی لباسی خوب برای پوشیدن نداشت؛ و با این همه باز ادامه داد. اشک از چشمانش سرازیر شد. اشکهایش را پاک کرد و اسمش را صدا زدند. محکم روی سکوی قهرمانی پرید و مدال قهرمانی را به گردن آویخت.
باخود گفت:«هیچ کسم پشتت نباشه، ولی خدا بخواد میشه.»
✍🏻فاطمه غفاری
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#سریال_کتاب
#رمان_هیام
#قسمت_سیزده
گفت: خودمم نمی دونم! ولی دلم نمی خواست بلایی سرت بیاد!
راستش هیچ علاقه ای به نظامی بودن نداشتم دلم میخواست دانشگاه برم ، پدرم که مرد، عمو با کلک اموالش رو تصاحب کرد از اون همه مال اموال، تنها همین خونه به من رسید اونم با کلی منت، مادرم کسیو نداشت وخواهر برادرم کوچیک بودن با اصرار عمو باهاش ازدواج کرد، بعد هم منو به زور فرستاد نظام، چند بار خواستم فرار کنم اما جایی برای رفتن نداشتم، یکبار تصمیم گرفتم خودمو بکشم حتی اسلحه رو زیر گلوم گرفتم اما ترسیدم شلیک کنم، تا اینکه تو اومدی ومن مسول تو شدم می دیدم چطوری همه ی تلاشت و میکنی حال مریضا رو بهتر کنی حتی از دهن به دهن شدن با فرمانده نمی ترسیدی!
این شد که من کم کم جذبت شدم تا اینکه اون شب دیدم یکی میخواد بکشتت می تونستم بیخیال بشم اما تو امید تازه بودی که در وجود من جوونه زده بود نمی تونستم ببینم یکی داره نابودش میکنه برا همین بهت کمک کردم، تو به من شجاعت دادی تا خودمو پیدا کنم!
گفتم :حالا میخوای چیکار کنی؟ بر میگردی پیش خانواده ت؟
گفت: دلم برا مادرم وخواهرم تنگ شده ولی اگه برم عمو دوباره منو برمی گردونه... جنازه ی اون دوتا پیدا بشه دیگه منم تحت تعقیبم!
الان کاری که باید انجام بدم اینه که تورو به دست خونواده ت بدم بعد فکری به حال خودم میکنم!
من میرم بخوابم توهم استراحت کن تا شب راه بیفتیم!..
نمی توانستم اورا بیشتر از این درگیر مسائل خودم کنم همین که از دست آن هیولا نجاتم داد و تا اینجا آوردم خیلی لطف در حقم کرده بود تصمیم گرفتم وقتی خوب خوابش برد از خانه بیرون بروم ، همین طور که به در ودیوار اتاق نگاه می کردم چشمم به نقشه ای افتاد که به دیوار قاب شده ، نقشه ی شهر بود چند کیلومتری تا خانه ... اگر شب راه بیفتم و با احتیاط حتما تا سحر می رسم... املت درست کرده، خیلی گرسنه بودم، خوردم جز موزیکی آرام صدایی از اتاقش نمی آمد... ،فکروخیال راحتم نمیگذاشت ..خانواده م الان کجا هستند نجات پیداکردن یا نه؟می توانم پیدایشان کنم ؟ این سرباز هم به خاطر من به دردسر افتاد ،چرا به من کمک میکند چه دلیلی دارد به خاطر من آواره شود ؟..،قتل کند .. ،روی تخت دراز کشیدم، چشمانم را روی هم گذاشتم با اینکه اینجا امن بود ولی باز هم نمی توانستم خواب راحتی داشته باشم به سقف خیره شده بودم نفهمیدم کی خوابم برد وقتی بیدار شدم نزدیک غروب بود آرام درراباز کردم توی سالن نبود شاید هنوز خوابیده ، تصمیم گرفتم بی سرو صدا بیرون بروم، کفشهایم را دست گرفتم تا صدای پایم بلند نشود پاورچین،. پاورچین تا حیاط آمدم کفشهایم را پوشیدم در را باز کردم خشکم زد.....
✏️ اطهر میهندوست
⛔️ کپی شرعاََ و قانوناََ مجاز نیست.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
04_مجله اینترنتی کتاب سفید.pdf
2.48M
#مجله_اینترنتی کتاب سفید
شماره 4
فهرست مطالب:
🔸یادداشت ویژه با محوریت نویسندگی در دوران کهن
🔹 شخصیتهای چندلایه، قهرمانهای پیچیده!
🔸معرفی و برشی از کتاب «ستارهها چیدنی نیستند»
🔹زخمهای مانا در زمین سوخته
🔸معرفی کتاب کودک «من به خودم افتخار میکنم!»
🔹هزار و یک شب؛ قصه و هزار ایده پنهان
🔸معرفی محمود پوروهاب، نویسنده و شاعر کودک و نوجوان
ارسال نظرات و پیشنهادات🔰
@dabirKtbsefid
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
@ktbsefid
روش دانه برفی در نوشتن_قسمت۱.mp3
5.37M
❄️ مینی دوره داستاننویسی به روش دانهبرفی؛
📖 قسمت ۱
در این قسمت، با اولین مرحله از روش دانهبرفی، یعنی نوشتن خلاصه تک خطی آشنا میشویم.
🌱حتماً تمرینهاتون رو برای ما هم بفرستید👇🏻
🆔 @DabirKtbsefid
#دانه_برفی
#دوره_آموزشی
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
دانه برفی_قسمت ۱ .pdf
634.4K
❄️فایل متنی قسمت اول مینی دوره روش دانهبرفی👆🏻
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
کتاب سفید 📚
💣«کتاب سفید» برگزار میکند... «کارگاهِ داستان نویسی پیشرفته» 🧕🏻با تدریس: استاد صادقمحم
📣دوستان امروز آخرین مهلت ثبتنام کارگاه «داستاننویسی پیشرفته»س؛
برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام، به ادمین محترم مراجعه بفرمایید.😊👇🏻
🆔 @DabirKtbsefid
🖥️«هزارتوی احساسات»
کارگاه تخصصی شناخت، مدیریت و تنظیم عواطف کودکان(آنلاین)
🧕🏻مدرّس: استاد مرضیه خدابندهلو
(روانشناس و کوچ توسعه فردی)
🗓تاریخ برگزاری:
جلسه اول: دوشنبه ۵ آذر | ساعت ۱۶
جلسه دوم: سهشنبه ۶ آذر | ساعت ۱۶
همراه با اعطای گواهی حضور
💰هزینه: ۳۵۰ هزار تومان
و برای ۲۰ نفر ، فقط 👈 ۱۹۰ هزار تومان
✅ ضمانت بازگشت وجه درصورت عدم رضایت
✅ دسترسی دائم به صوت و تصویر کارگاه
جهت ثبتنام کلمه «کارگاه» را به این آی دی بفرستید.👇
🆔 @kidiyo_admin
کانال اصلی:
@kidiyo
🟣انواع زاویه دید در داستان
1.زاویه دید اول شخص چیست؟
این زاویه دید همان شیوهای است که وقایع روزانه را تعریف میکنیم و اغلب راوی شخصیت اصلی است مثل شخصیت "تیتولار" در "زندگی پای" یا میتواند شخصیت فرعی باشد مانند "نیک" در "گتسبی بزرگ". مثال:
📎مادر را صدا زدم.
استفاده از اول شخص از گذشته بسیار پرطرفدار بوده و زاویه دید غالب در تاریخ داستان نویسی است.
2.زاویه دید دوم شخص چیست؟
در این روش، زاویه دید در داستان به مخاطب بخشیده میشود و آنها باید خود را مستقیما به جای شخصیت اصلی یا فرعی در داستان تصور کنند. در این زاویه دید از ضمیر تو و شما استفاده میشود. مثل:
📎میراث آن مرحوم حق تو بود.
البته از میان انواع زاویه دید، این زاویه دید در داستان محبوبیت کمتری دارد چون باعث بلاتکلیفی و ناباوری مخاطب میشود. راب اسپیلمن ویراستار "خانه حلبی" میگوید: زاویه دید دوم شخص آزاردهنده است، مثلا میگوید تو داری از خیابان عبور میکنی ولی نه! من که عبور نمیکنم. ولی خب یک نویسنده ماهر میتواند چیز خوبی از این قضیه دربیاورد. جی مک اینرنی یکی از نویسندگان این سبک، زاویه دید دوم شخص را دعوتی بیکلام مینامد: بیا تو!
3. زاویه دید سوم شخص چیست؟
در این زاویه دید از ضمیر "او" استفاده میشود. مثل:
📎او گفت: زندانی را بیاورید.
👈🏻زاویه دید سوم شخص به دو بخش تقسیم میشود:
1. زاویه دید سوم شخص محدود چیست؟
در این زاویه دید راوی فقط میتواند افکار، احساسات و ادراک یک شخصیت را در یک زمان بیان کند و مخاطب محدود به ذهن آن شخصیت است. مثلا:
📎او نمیدانست شوهرش دروغ میگوید یا نه.
2. زاویه دید سوم شخص دانای کل چیست؟
این زاویه دید بر همه چیز واقف است یعنی میتواند بگوید در دنیای داستان چه اتفاقی میافتد، افتاده است یا خواهد افتاد و درنتیجه مخاطب به همه چیزهایی که این راوی خدامانند میگوید دسترسی دارد. مثلا:
📎او عاشق سارا بود ولی سارا چنین حسی نسبت به او نداشت.
✍🏻حسام معینی
#زاویه_دید
#آموزشی
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#ادامه_را_تو_بنویس
🌻پا به پا شدم و گفتم:«خلاصه... چیزه... من قبضم رو گم کردم. حالا هم بابام میخواد کت و شلوارش رو بپوشه و بره مسافرت. میشه بدون قبض بدینش؟» صاحب خشکشویی صدایش را کلفت کرد و گفت:«...
👆🏻این برشی از داستان کوتاه «هویج بستنی» است؛ اگه تو جای نویسندهی اصلی بودی، چطوری ادامهش میدادی⁉️ بنویس و برامون بفرست🔰
🆔 @DabirKtbsefid
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#معرفی_کتاب
📔"بیست کهن الگوی پیرنگ و طرز ساخت آن ها" کتابی است به قلم "رونالد بی توبیاس" که به شما می آموزد چطور به داستان خود یک اساس محکم بدهید و پیرنگی ایجاد کنید که خواننده را از آغاز تا پایان درگیر سازد.
داستان های عالی برای دهه ها در قلب خوانندگان باقی می مانند. این قصه ها قدرت خود را از پیرنگ هایی به دست می آورند که با مخاطب در هر دو سطح احساسی و فکری پیوند برقرار می کند. در کتاب "بیست کهن الگوی پیرنگ"، "رونالد بی توبیاس" درباره ی هر کدام از آن ها بحث کرده و با تجزیه و تحلیلشان نشان می دهد که چطور یک پیرنگ موفق با تمام اجزای قصه در هم می آمیزد. "رونالد بی توبیاس" سپس نشان می دهد که چطور از هر کدام از این پیرنگ ها به طور موثر در کار خود بهره ببریم.
در مرحله ی بعدی در کتاب "بیست کهن الگوی پیرنگ" می آموزیم که چطور پیرنگ داستان های تخیلی را انتخاب کرده و توسعه دهیم. برای هر موضوعی می توان پیرنگی طراحی کرد و آن را به طور موثر پیش برد؛ در نتیجه استفاده ی صحیح از پیرنگ، داستان تخیلی از پیوستگی و متقاعدکنندگی بیشتری برخوردار خواهد بود و تبدیل به قصه ی فراموش نشدنی خواهد شد.
"رونالد بی توبیاس" در "بیست کهن الگوی پیرنگ" تاکید می کند که پیرنگ یک وسیله ی تزیینی نیست که مواد داستانی را به راحتی سازمان بندی کند. نمی شود انتظار داشت که همچون یک وسیله ی خانگی، دو شاخه ی آن را در پریز بزنیم و انتظار داشته باشیم کار کند. پیرنگ یک جریان زنده است که از ابتدا عنان کار را در دست گرفته و بر افکار نویسنده سوار می شود.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid