🌀چرا نوشتن مهم است؟ ۷ دلیل برای اهمیت نوشتن؛
#قسمت ۵
۴. نوشتن به شما در یافتن شغل کمک میکند.
هر کسبوکاری در این کره خاکی به نویسنده نیاز دارد؛ بدون استثنا. هر شرکتی دائماً به دنبال افرادی با مهارتهای نوشتاری خوب است؛ چون در بخشهای مختلف کار به دانش و مهارت نویسندگان نیاز دارد از جمله: نهایی کردن قراردادها با شرکای تجاری، نوشتن شعارهای تبلیغاتی جدید جذاب، تولید محتوای هدفمند در سایت و شبکههای اجتماعی و… .
اگر مهارت نوشتن را با آموزش و تمرین تقویت کنید، شغلهای زیادی برای شما میتواند وجود داشته باشد:«وبلاگنویسی، کپیرایتینگ، تولید محتوا، روزنامهنگاری، ویراستاری،…» و این لیست ادامه دارد. اما هر کدام از این موقعیتهای شغلی زمانی میتواند برای شما باشد که شما به اهمیت نوشتن پی برده و مهارتهای لازم برای نویسندهشدن را کسب کنید.
📎آیا نوشتن فقط برای مشاغل مرتبط با حرفه نویسندگی مهم است؟
با توجه به توضیحات بالا شاید بگویید:«من که نه میخواهم روزنامهنگار شوم، نه برای وبلاگ سایت خاصی بنویسم؛ پس نوشتن به کار من نمیآید.»
معمولاً میشنویم و حتی گاه دیدهایم که مدیران استخدامی، سختگیرانه به بررسی رزومه و نمونه کارها میپردازند؛ در حدی که حتی با یک اشتباه تایپی رزومه را رد میکنند. به احتمال زیاد شما نمیخواهید که این اتفاق برای رزومه شما بیفتد. پس آن چیزی که بهعنوان رزومه و نمونه کار ارائه میدهید باید قانعکننده و تا حد امکان بدون نقص باشد. در واقع برای بهدستآوردن شغل آیندهتان، نوشتن تا این حد میتواند تأثیرگذار باشد.
✍🏻مرکز نوشتن ایران
#آموزشی
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#یادداشت_ویژه
نویسندگی در دوران کودکی و نوجوانی میتواند تأثیر عمیقی بر رشد و پرورش شخصیت داشته باشد. در نوجوانی است که هویت و شخصیت انسان شکل می گیرد و نویسندگی میتواند به عنوان یک ابزار قدرتمند در این فرآیند نقش ایفا کند. نوجوان از طریق نویسندگی میتواند احساسات، افکار و تجربیات خود را به شیوهای خلاقانه و سازنده بیان کند. این فعالیت نه تنها به تقویت مهارتهای زبانی و بیانی او کمک میکند، بلکه به او این امکان را میدهد تا دنیای درونی خود را کشف کند و با چالشهای زندگی روبرو شود. در این متن به چند دلیل مهم برای لزوم نویسندگی در این رده سنی اشاره میکنم...
برای مطالعه ادامه این یادداشت، مجله اینترنتی کتاب سفید _ شماره 3 را دانلود کنید 😊
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
وبینار پرسش و پاسخ _ جلسه 7.MP3
33.86M
🎙صوت وبینار پرسشوپاسخ/هفته هفتم
🪧موضوع: آزاد
🧕🏻استاد صادقمحمدی
#پرسش_پاسخ
#وبینار
#هفته ۷
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#تمرین ۶۰
#ارسالی_مخاطب
🤩سپاس فراوان از شما که تمرینها را انجام میدهید و برای ما هم میفرستید؛ ان شاءالله موفق باشید و قلمتان پربرکت باشد.👏🏻👏🏻
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#با_نویسندگان
#داستان_کوتاه
#ارسالی_مخاطب
چشمان سیاهش را بست. محکم آنها را روی هم فشار داد. لبانش شروع به لرزیدن کرد.
به یاد تمام روزهایی افتاد که حتی لباسی خوب برای پوشیدن نداشت؛ و با این همه باز ادامه داد. اشک از چشمانش سرازیر شد. اشکهایش را پاک کرد و اسمش را صدا زدند. محکم روی سکوی قهرمانی پرید و مدال قهرمانی را به گردن آویخت.
باخود گفت:«هیچ کسم پشتت نباشه، ولی خدا بخواد میشه.»
✍🏻فاطمه غفاری
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#سریال_کتاب
#رمان_هیام
#قسمت_سیزده
گفت: خودمم نمی دونم! ولی دلم نمی خواست بلایی سرت بیاد!
راستش هیچ علاقه ای به نظامی بودن نداشتم دلم میخواست دانشگاه برم ، پدرم که مرد، عمو با کلک اموالش رو تصاحب کرد از اون همه مال اموال، تنها همین خونه به من رسید اونم با کلی منت، مادرم کسیو نداشت وخواهر برادرم کوچیک بودن با اصرار عمو باهاش ازدواج کرد، بعد هم منو به زور فرستاد نظام، چند بار خواستم فرار کنم اما جایی برای رفتن نداشتم، یکبار تصمیم گرفتم خودمو بکشم حتی اسلحه رو زیر گلوم گرفتم اما ترسیدم شلیک کنم، تا اینکه تو اومدی ومن مسول تو شدم می دیدم چطوری همه ی تلاشت و میکنی حال مریضا رو بهتر کنی حتی از دهن به دهن شدن با فرمانده نمی ترسیدی!
این شد که من کم کم جذبت شدم تا اینکه اون شب دیدم یکی میخواد بکشتت می تونستم بیخیال بشم اما تو امید تازه بودی که در وجود من جوونه زده بود نمی تونستم ببینم یکی داره نابودش میکنه برا همین بهت کمک کردم، تو به من شجاعت دادی تا خودمو پیدا کنم!
گفتم :حالا میخوای چیکار کنی؟ بر میگردی پیش خانواده ت؟
گفت: دلم برا مادرم وخواهرم تنگ شده ولی اگه برم عمو دوباره منو برمی گردونه... جنازه ی اون دوتا پیدا بشه دیگه منم تحت تعقیبم!
الان کاری که باید انجام بدم اینه که تورو به دست خونواده ت بدم بعد فکری به حال خودم میکنم!
من میرم بخوابم توهم استراحت کن تا شب راه بیفتیم!..
نمی توانستم اورا بیشتر از این درگیر مسائل خودم کنم همین که از دست آن هیولا نجاتم داد و تا اینجا آوردم خیلی لطف در حقم کرده بود تصمیم گرفتم وقتی خوب خوابش برد از خانه بیرون بروم ، همین طور که به در ودیوار اتاق نگاه می کردم چشمم به نقشه ای افتاد که به دیوار قاب شده ، نقشه ی شهر بود چند کیلومتری تا خانه ... اگر شب راه بیفتم و با احتیاط حتما تا سحر می رسم... املت درست کرده، خیلی گرسنه بودم، خوردم جز موزیکی آرام صدایی از اتاقش نمی آمد... ،فکروخیال راحتم نمیگذاشت ..خانواده م الان کجا هستند نجات پیداکردن یا نه؟می توانم پیدایشان کنم ؟ این سرباز هم به خاطر من به دردسر افتاد ،چرا به من کمک میکند چه دلیلی دارد به خاطر من آواره شود ؟..،قتل کند .. ،روی تخت دراز کشیدم، چشمانم را روی هم گذاشتم با اینکه اینجا امن بود ولی باز هم نمی توانستم خواب راحتی داشته باشم به سقف خیره شده بودم نفهمیدم کی خوابم برد وقتی بیدار شدم نزدیک غروب بود آرام درراباز کردم توی سالن نبود شاید هنوز خوابیده ، تصمیم گرفتم بی سرو صدا بیرون بروم، کفشهایم را دست گرفتم تا صدای پایم بلند نشود پاورچین،. پاورچین تا حیاط آمدم کفشهایم را پوشیدم در را باز کردم خشکم زد.....
✏️ اطهر میهندوست
⛔️ کپی شرعاََ و قانوناََ مجاز نیست.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
04_مجله اینترنتی کتاب سفید.pdf
2.48M
#مجله_اینترنتی کتاب سفید
شماره 4
فهرست مطالب:
🔸یادداشت ویژه با محوریت نویسندگی در دوران کهن
🔹 شخصیتهای چندلایه، قهرمانهای پیچیده!
🔸معرفی و برشی از کتاب «ستارهها چیدنی نیستند»
🔹زخمهای مانا در زمین سوخته
🔸معرفی کتاب کودک «من به خودم افتخار میکنم!»
🔹هزار و یک شب؛ قصه و هزار ایده پنهان
🔸معرفی محمود پوروهاب، نویسنده و شاعر کودک و نوجوان
ارسال نظرات و پیشنهادات🔰
@dabirKtbsefid
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
@ktbsefid
روش دانه برفی در نوشتن_قسمت۱.mp3
5.37M
❄️ مینی دوره داستاننویسی به روش دانهبرفی؛
📖 قسمت ۱
در این قسمت، با اولین مرحله از روش دانهبرفی، یعنی نوشتن خلاصه تک خطی آشنا میشویم.
🌱حتماً تمرینهاتون رو برای ما هم بفرستید👇🏻
🆔 @DabirKtbsefid
#دانه_برفی
#دوره_آموزشی
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
دانه برفی_قسمت ۱ .pdf
634.4K
❄️فایل متنی قسمت اول مینی دوره روش دانهبرفی👆🏻
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid