لشکر خوبان(دستنوشتههای م. سپهری)
سلام خانم سپهری عزیزم فکر میکردم در این گردونه کسی حواسش نیست که امروز چه روزیست برای من، روزی که م
پیام خواهر بزرگوارم سرکار خانم اسدیان، مادر گل شهید آقا سید محمد حسینی عزیز.... فدای غم و اشک و دلتنگی شما... شما روسفیدان روز محشرید و امیدوارم آن روز هم با شما قابل دوستی باشیم و مورد عنایت و شفاعت شهیدتان باشیم انشاءالله ...
سلام و عرض ارادت همراهان عزیزم.
عیدتان مبارک.
انشالله همگی سلامت و خوب و خوش باشید ... در جریان هستید که کتاب مرد ابدی، زندگی نامۀ شهید عزیز اسلام حسن اقای طهرانی مقدم قریب 50 روز پیش منتشر شد. در حالی که جریانات فرهنگی هم مشغول مسائل سیاسی هستند و .... در تلاش هستم کارهایی پیرامون کتاب شکل بگیرد. برای چندین گروه جوان و دانشجو، قرار است برنامه هایی برگزار بشود و بخشی ازآن را قرار است بنده با حضور خانواده یا دوستان شهید مقدم، از این مرد بزرگ بگوییم و بشنویم... بیش از 95 درصد جامعۀ مخاطب ما هیچ شناختی از این شهید ندارند و اکثریت قاطعشان، جز یک نام نشنیده اند...
برای این که وقت و هزینه و نیرویی که بناست صرف این کار فرهنگی مهم شود، اثر بهتر و ماندگارتری داشته باشد لازم است چند کلیپ کوتاه ( مثلا 2 دقیقه ای ) از این شهید ساخته بشود. کلیپهایی که اکنون در فضای مجازی هم هست به وجهه نظامی و اکثرا متمرکز روی کارهای موشکی و جبههای ایشان بوده است که فقط بخشی از وجود شریف ایشان است. در حالی که رویکرد بنده، استفاده درست از فرصت جوانی، محبت ورزی در خانواده، انتخابهای درست، خودسازی، امیدواری، اعتماد و ایمان به سنتهای الهی و نصرت الهی، توحید محوری در همۀ زندگانی و ... بوده است ... فیلم، تصاویر خانوادگی و متنهای مرتبط را من در اختیار عزیزانی که مایلند در این کار کمک کنند، میگذارم.
از بین عزیزان اگر کسی فرصت و علاقه برای این کار داشته باشد ممنون میشوم در خصوصی به من پیام دهید. کار حداکثر تا دوهفتۀ دیگر باید آماده بشود. انشاالله ...
حاج حسن، شیعۀ مخلص مولا علی علیه السلام بود و بارها گفته : من همان کاری را الان انجام می دهم که اگردر زمان حضرت امیر المومنین بودم دوست داشتم برای ایشان انجام دهم ... راز سخت کوشی، امیدواری، صبوری، مهربانی، اتحاد قلوب، ایمان و توکل عجیب و .... حاج حسن در همین باورش بود. و من هم واقعا نیتم نشر این تفکر و این روحیه در بین جامعه مخاطبین است. اگر عزیزی توان کمک در تهیه کلیپها را دارد خواهشمندم کمک کند. انشاالله این شهید شاهد، خودش کمک کند و جبران کند. ممنونم از توجه شما .... یا علی
علی جان، در این دنیا، همین که سرنوشتم به نام و راه شما گره خورده، نشان فخر من است... عجب صاحب کاملی دارم... عجب ذرهپرورید... عجب مهربانید ای پدری که محبت شما، عشق مشترک ماست و برات نجات ما انشاءالله...
🌱 پ.ن: به الهام خانم میگفتم: این زیارت خیلی فرق دارد. من کنار عشق کسی هستم که همه عمرش، تن به زیر سختترین بارها و مسئولیتها داد با این باور محکم که میخواهم کاری را انجام دهم که اگر زمان امیرالمؤمنین علیه السلام هم بودم، همان کار را انجام میدادم...
اگر من و ما هم همین فکرِ حسن مقدم را نسبت به عمر و استعداد و کار خودمان داشتیم، چطور کار میکردیم درین عصر غیبت و حیرت؟!
(عکس را عصر ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ گرفتم، کنار خانم الهام حیدری، همسر و همراه مرد ابدی رو به مولایمان)
#عید_ولایت_مبارکباد
#مولای_ما
#زیارت
#الهام_حیدری
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#ما_و_مرد_ابدی
https://eitaa.com/lashkarekhoban
.... کمی با مرد ابدی باشیم: 😊
بریده از کتاب مرد ابدی، فصل پنجاهم، سرسپردگان، بخش دوم
...حاج حسن این را گفت و در فکر فرو رفت. دوستان قدیمیاش میدانستند که او در پی یک جواب قاطع است: «اگه آقا نظرشون این نیست که من بُردهای بالا کار کنم کلاً میذارم کنار! اما الان چیکار باید بکنم؟»
همۀ نزدیکانش میدانستند حاج حسن تا چه اندازه سرسپردۀ ولایت است. حالا شاهد بودند او با وجود همۀ دلایلش برای این کار، به محض احساس عدم رضایت آقا، راهش را عوض کرد و نشان داد استادِ بینظیرِ دور در جاست! خودش بارها درجمعهای خصوصیشان بر همین تاکید کرده و گفته بود: «مسیری که نظرِ ولی و دعای ولی، پشتش باشد انتهایش فتح و نصرت الهی را حتما ما خواهیم داشت، اِلا این که ما لیاقتمان را در مسیر را از دست بدهیم، حُب دنیا ما رو بگیره، سختی کار ما رو از پا دربیاره، به عبارتی لیاقت از ما سلب توفیق بشه. وگرنه بنده به شما هم عرض میکنم با قاطعیت تمامتر، من عزت و پیروزی و نورانیتی در این مسیر میبینم که هم باعث شکوفایی و نورانیت زندگی دنیا و هم انشاءاللّه این کار به عنوان یک صدقۀ جاریه دست ما را در آخرت، انشاءاللّه خواهد گرفت. یک دلیل، امتثال امر ولیست! ما اگر داریم تلاش میکنیم، تلاشیست که امر آقا را داریم اطاعت میکنیم و مستقیما آقا مورد عنایت و توجه قرار داده و راهنمایی و سوال و پیگیری... .»
#بریده_از_کتاب_مرد_ابدی
#انتشار_برای_اولین_بار
#مرد_ابدی_روایتی_مستند_از_زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#ولایتمداری
#به_قلم_معصومه_سپهری https://eitaa.com/lashkarekhoban
کمی با مرد ابدی باشیم:
بریده از کتاب مرد ابدی، فصل پنجاهم، سرسپردگان، بخش سوم .....
مدتی در سکوت، فقط پیگیر کارهای قبلیاش بود. تا آن روز، او برخی کارهایش را ذیل پژوهشکدۀ فضایی مطرح کرده بود اما ساخت پرتابگرِ فضایی یا موشک ماهوارهبرِ سوخت جامد، هنوز یک رویای بسیار دور بود که با اتفاقات اخیر، حسن بیش از همیشه جذب آن شده بود! او در تمام طول زندگیاش، از این خیالات نترسیده و به اتکای ایمانش آنها را دستیافتنی میدانست. حالا بیش از پیش، به فضایی فکر میکرد که ابرقدرتها از دهها سال پیش با صرف سرمایههای مادی و انسانی فراوان، به آن رسیده بودند.
حاج حسن برای اولین بار، فکرش را در صف نماز جمعه مطرح کرد! خطیبِ جمعه در حال سخنرانی بود و حامد جعفری کنار حاج حسن نشسته بود.
ـ حامد! من یه موتوری میخوام!
حامد گوشش را تیز کرد و وقتی مشخصات موتور را از زبان حاج حسن شنید، خیلی تعجب کرد: «حاج آقا! زمان کارِ این موتور خیلی کوتاه نیست؟!»
ـ درسته، حامد! من این موتورو بهعنوان شتابدهندۀ ماهواره میخوام! این موتوریه که باید ماهواره رو توی مدار تزریق کنه!
هیجانی وجود مهندس جوان را دربرگرفت. او به دقت به سخنان حاج حسن گوش میداد و فکر میکرد حاج آقا بالاخره گام اصلی را برداشت! و مستقیما آقا مورد عنایت و توجه قرار داده و راهنمایی و سوال و پیگیری... .»
#بریده_از_کتاب_مرد_ابدی
#انتشار_برای_اولین_بار
#مرد_ابدی_روایتی_مستند_از_زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#ولایتمداری
#به_قلم_معصومه_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban
حسن آقای شفیعزاده
من که یادمنمیرود در چه ایام تلخ و سردی، خسته از سنگینی کار و تنهاییها و ... کار آن حسن را پیش شما آوردم و به شما سپردم....
خدا را شکر به وجود شما حسنهای پر مهر و پرقدرت
#حسن_های_توپخانه_سپاه
#حسن_شفیعزاده
#حسن_طهرانی_مقدم
یکی از مصادیق مدیریت قاطع سردار محمدباقر قالیباف که در رشد و گسترش موشکی در کشور تاثیر فراوانی داشت .... (بریده از کتاب مرد ابدی )
حسن درعینحال که به کارهای دیگرش میرسید، از پیگیری پروژههای مختلفشان غافل نبود. او بارها گفته بود بیش از اینکه با زنوبچههایش باشد، با همکاران و کارهای موشکی زندگی میکند. همکارانی که هنوز هم یکی از الزامات کارشان، «هجرت» بود.
آن ایام، مناطق موشکی در سراسر کشور شکل گرفته بود. فرمانده وقت نیروی هوایی، محمدباقر قالیباف تاکید داشت فرماندهان هر منطقۀ موشکی باید در همان منطقه ساکن باشند. معنای این حرف، دور شدنِ فرماندهان از تهران بود، آن هم سالها پس از جنگ که ظاهرا دورۀ دوری از شهر و فامیل بهسر آمده بود.
حاج حسن معنای زیبایی به این برنامه داد و اسمش را گذاشت «طرح هجرت» تا موضوع را در ذهن دوستانش ارزشمند و ماندگار کند. در همین راستا برنامۀ جشن هجرت ترتیب دادند که فرماندهی موشکی، در این برنامه با هدایایی مثل پلاک طلا و لوح تقدیر از خانوادۀ فرماندهانی که در حال تَرک تهران بودند، تقدیر میکرد. هجرت با رغبت انجام میشد چون همه در این بخش یکسان بودند و اتفاقا هر کس زود میرفت برای حسن عزیزتر میشد. اما اگر کسی جواب منفی میداد و نمیخواست از پایتخت برود، از چشم فرمانده میافتاد.
ـ تو دیگه به درد من نمیخوری! بقیه که خونشون رنگینتر از تو نیست. همیشه که نمیشه تو توی تهران باشی!
#انتشار_برای_اولین_بار
#مرد_ابدی_روایتی_مستند_از_زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#به_قلم_معصومه_سپهری
#بریده_از_کتاب_مرد_ابدی
#دکتر_قالیباف
#ماجرای_موشکی_شدن_حزبالله
https://eitaa.com/lashkarekhoban