eitaa logo
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
755 دنبال‌کننده
504 عکس
185 ویدیو
2 فایل
جایی برای نشر آنچه از جنگ فهمیدم و نگاشتم. برای انتشار بخش‌هایی از زندگی، کتاب‌ها، لذت‌ها، رنج‌ها و تجربه‌هایی که در این مسیر روزی‌ام شد. نویسنده کتاب‌های: 🌷لشکر خوبان (۱۳۸۴) 🌷نورالدین پسر ایران (۱۳۹۰) 🌷مرد ابدی (۱۴۰۳) راه ارتباطی: m_sepehri@
مشاهده در ایتا
دانلود
این هم قسمت مثلا بازسازی شده مزار شهدای گمنام🤔😔
تصاویر متعلق به روز پنج شنبه ۲ آذر ۱۴۰۲ است
آمده بودیم زیارت یاران همیشه عزیز و عوض کردن تصویر عزیز دلمان.... 🌹🌹 که این صحنه‌ها را دیدیم و پر از سوال و ... برگشتیم!
سلام خدا بر شهیدانی که آلوده دنیا نشدند و در ابتدای تکلیف، هر آنچه خواستنی بود گرفتند و کامل شدند به حیات ابدی.. 🌱🌷🌱 شهید ۱۵ ساله، بهترین دوست و برادر همسرم، https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمیه‌ها روزهایی معمولی بودند، با کمی سکوت و چند خط روضه. از کسی ممنونم که در بزنگاه زندگی، در دوران سوال و تردید و قدم زدن‌های سرگردان،اندک اندک ره می‌گشود... بی‌شک برای من و بانوان و دخترانی که در تبریز، در سال ۱۳۷۹، برای نخستین بار با هم یک هیئت فعال بانوان به نام سلام الله علیها بنا نهاده و در طول ۲۰ سال گذشته، منشاء اثراتی در تبریز شدند، معلمانی که با کلمات و رفتارشان به ما ایمان و عشق آموختند، خواهران عزیزمان؛ اشرف‌السادات و عفت‌السادات خیاط نوری بودند. زنانی بی‌ادعا، صبور و پرمهر، که برای خیلی‌ها مادری کردند و خواهری... استاد ما، خانم دکتر عفت نوری، اسوه و نمونه جهاد یک زن متعهد در روزگار ما هستند. او به ما درسها آموخت و فاصله بین ما و حضرت زهرای پیامبر ص رابرداشت تا مادری‌شان را احساس کنیم و از آن به بعد بود که فاطمیه‌ها برای ما رنگ دیگر گرفت. آن سال‌ها که قحط مراسم خاص بانوان بود، بچه‌های قم و تبریز، جانانه دور این ایام حلقه می‌زدند؛ اردوهای به یاد ماندنی، مراسم چند روزه‌ای که از صحنه آرایی و فضا سازی تا متن مجری و آیات منتخب قرآن و سرود و نمایش دختران و سخنرانی‌ها، یک فکر و ایده و حرف هماهنگ داشت، تبلغات، تدارکاتی که خانمها داوطلبانه انجام می‌دادند، جلسات خصوصی‌تر شبانه، دوستی‌ها، اشک‌ها،کتابها، ... همه و همه ما را اهل فاطمیه کرد❤️ فهمیدیم و هرسال بالای اعلان مراسم نوشتیم: بزرگداشت ایام فاطمیه، ادای دین است به بانویی که تمام هستی‌اش را خرج دین کرد.⚘️ چقدر مدیون فاطمیه هستم و دلتنگ مراسم خواهرانم در https://eitaa.com/lashkarekhoban
در سالروز شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها، در متن کتاب می‌گردم و نام حضرت زهرا را جستجو می‌کنم... به ماجرای تست یک راکت رسیدم که اتفاقا بخش کوتاهی از فیلم آن بارها پخش شده. شما هم بخوانید: "آن روز مصادف با سوم جمادی الثانی و سالروز شهادت حضرت زهرا (س) بود. حاج حسن دیگر نتوانسته بود مراسم فاطمیه را مثل سال قبل در خانه‌اش برگزار کند، اما با همۀ وجودش در اختیار این کار بود. دوربین‌هایی که مهدی نواب با دقت و مهارت در جای جای آن بیابان کاشته بود تا صحنۀ اوج گرفتن این راکت غول پیکر را ثبت کند، به زیبایی تصویر می‌گرفتند. راکت، به بهترین شکلِ ممکن به پرواز درآمد و در اولین تستِ میدانی، موفقیت کامل را برایشان به ارمغان آورد. اشک‌ها و لبخندها با صدای یا زهرا و یا زینب در هم آمیخته بود. حاج حسن که بلوز سفیدی به تن داشت، چشمان خیسش را بسته و سر به سجده گذاشته بود. شکر او نهایتی نداشت. هر موشکی که اوج می‌گرفت جانِ شاکرِ او، صبورتر و مصمم‌تر می‌شد برای ادامۀ راه. او می‌دانست که این راکت حتی با نصب سیستم هدایت کنترل و تبدیل آن به موشکِ نقطه‌زن، از نظر عملیاتی چندان مورد نیازشان نیست. اما قدرت تبلیغاتی آن بسیار زیاد بود و در آن زمان، به دادشان می‎‌رسید. وقتی گردوخاک پرواز راکت غدیر نشست، همه به سمت سازۀ باعظمتِ سکو رفتند. حاج حسن درست زیر سکوی پرتاب باز سر به سجده گذاشت. سند این سجده‌های شیرین در پایان هر پیروزی و خاکسار شدن در برابر خدا، به نام او خورده بود. دوستانش هم مثل او شده بودند. همه زیر آفتاب ظهر در دل بیابان، کنار سکو نشستند تا دل به سخنان فرمانده محبوب‌شان بدهند. ـ ... بچه‌ها! خدا راه را به ما نشان داد، دست ما را گرفت، به ما یاد داد، ما را از خطرات حفظ کرد و نهایتا ما را در این مسیر قرار داد که امروز من این بشارت رو به شما می‌دم، اگر اتفاقی نیفتاد بگین فلانی اون روز که مقارن با شهادت حضرت زهرا بود، [ گفتی و نشد] این‌قدر محکم من به شما می‌گم!... *بخش‌هایی که واو به واو از کلام شریف حاج حسن پیاده و وارد کتاب نمودم، لطف و هدایتی بود که خودشان خواستند. خدایا شکر... متشکرم که بدون لینک منتشر نمی‌کنید، لطفا خالصانه دعا بفرمایید برای این کار...🌹🙏 https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
، گمنام‌ترین مستندساز تاریخ ایران، مردی که محرمانه‌ترین صحنه‌های موشکی را با هوش و درایت و توان خالصانه خودش ثبت کرد و هرگز، هرگز، تاکنون جایی، نامی از او به عنوان تصویر بردار و مستندساز نام برده نشده! او را فقط حاج حسن مقدم می‌شناخت که تا آخر عمر دست ازو برنداشت ... بی‌ادعا، گمنام، دقیق‌ترین مشاور در حساس‌ترین مسائل سوخت موشک، امین مطلق حاج حسن و مجموعه موشکی و بیت‌المال... مهدی نواب را باید از نو شناخت. کوشیده‌ام حق این انسان بزرگ در کتاب، ادا شود، مثل حق سایر شهدایی که حاج حسن در آخرین عروج، انتخابشان کرد🌷 https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم معروف، صحنه پس از تست موفق راکت غول پیکر غدیر است در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰، از این صحنه، بیش از سه صفحه، فرمایشات دقیق حاج حسن آقا در کتاب آمده است... این قسمت، بخش پایانی کلام ایشان است که بارها منتشر شده. البته در پایان این صحبتها، حاج حسن قول عجیبی هم از بچه‌هایش گرفت که هنوز پخش نشده (؟!؟!) و برخوردی که بسیار درس آموز است.... اصلا بخاطر همین‌ برخوردها بچه‌ها عاشقش بودند... و ما ادراک حاج حسن؟.... 😭❤️🌹 https://eitaa.com/lashkarekhoban
عشق و باور و ارادت حاج حسن طهرانی مقدم به حضرت زهرا، واقعا عجیب و غریب است‌‌‌‌... نوشته‌ام که چطور، سردار حاجی زاده را هم ، با این ارتباط عجیب با حضرت زهرا سلام‌الله علیها غافلگیر کرده‌اند! (به روایت خود سردار حاجی‌زاده) فکر می‌کنم اگر نمی از آن دریای عشق و ارادت آگاهانه، خالصانه، عاشقانه در ما نیز وجود داشت ناممکنی برایمان نمی ماند.... البته به ثمر رسیدن این اثر هم، به طراوت آن عشق بود که یادم داده و می‌دهد حسن آقا..... 😭😭😭😭 جان‌ها به فدای مادر شهیدی که مادری می‌کند هنوز هنوز هنوز در بحران‌ها، خط نور می‌گشاید و امید می‌دهد و .... ای به فدای نام کامل تو .... یا فاطمه ‌الزهرا❤️ https://eitaa.com/lashkarekhoban
ای ناشناخته.... دعا کن ماهم لایق بشویم و به قهقهه مستانه عند ربهم یرزقون برسیم و تلف نشویم... . "شهادت" را به بها دهند، نه ادا و بهانه! فکر می‌کنم بهای شهادت زیبای این مرد خدا، عمری تلاش خالصانه، گمنامانه، سخت و بلکه بسیار سخت است... مبارکش باشد این لبخند لقاء و وصال عند رب... خیلی خیلی مبارکش باشد🌷🍃🌷 https://eitaa.com/lashkarekhoban
یک بار در بازگشت از کوه، حاج حسن یک تکه یخ داد دست مهدی (مجتهدی) و گفت: «مهدی! این‌و بگیر، نگه دار!» مهدی سوالی نکرد. راه افتادند و وقتی پایین رسیدند دور هم نشستند برای آماده کردن چای. حاج حسن یک دفعه گفت: «مهدی! یخ کو؟» مهدی یخ را نشانش داد! آن روز تعدادشان زیاد بود. حاج حسن رو به بقیه کرد و از همه پرسید: «بچه‌ها! دلیل این که گفتم مهدی یه تیکه یخ بیاره پایین، چی بود؟!» هر کس چیزی گفت. حاج حسن گوش داد و آخرش گفت: «می‌خواستم فرمانبرداری مهدی رو بسنجم! ببینم چقدر می‌تونه از دستوری که بهش می‌دن اطاعت کنه!» حسن از همین اتفاقات ساده، چیزهای بزرگی به بقیه یاد داده بود. او از جوان‌ها انرژی می‌گرفت و جوان‌ها از حسن آقایی که بِه‌شان بها می‌داد و درس‌های فراوان https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا سالیان سال، آدم رام و مطیعی نبودم! واقعا فکر می‌کردم "اطاعت" با روح آزادگی و پرسش‌گری و جسارت انسان در تضاد است.... من به بعضی چیزهای ساده، خیلی سخت رسیدم و حالا خیلی قدرشان را می دانم. در شقوق و انواع اطاعت و مراتب و مراحلش اصلا بحث نمی‌کنم، سخت نگیریم! همین اطاعت در نخستین مصداقهایی که به ذهن می‌اید..... حالا که محور این کانال، زندگی نامه حاج حسن آقای عزیز است، عرض می‌کنم که بارها و بارها به این بحث رسیدم ، روح اطاعت حاج حسن که فکر میکنم با گذر عمر شریفش، خیلی اوج گرفته بود... و حتی روح اطاعت همسر مکرمشان که واقعا بالاترین کلاس و کارگاه برای ساختن یک زندگی خانوادگی شیرین و موفق است... برایتان از اطاعت پذیری حاج حسن و همسر عزیزشان مطلب خواهم گذاشت به امید خدا.. فتامل! https://eitaa.com/lashkarekhoban
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
این فیلم معروف، صحنه پس از تست موفق راکت غول پیکر غدیر است در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰، از این صحنه، بیش از
در همین صحنه، پس از این تست بسیار موفق است که حاج حسن، سخنان عجیبی می‌گوید: «.... این پروژه، از اولش با اجازۀ ولی امر بود......... امروز بچه‌ها ما اگه پیروزی به دست آوردیم فقط در اطاعت از ولی‌ست بچه‌ها، اطاعت از امام زمانه، اطاعت از امیرالمومنین علیه‌السلامه. هر چی شیعه داره در اطاعته بچه‌ها!» https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخشی از سخنان سردار شهید طهرانی مقدم: «... الان هم که زمان کل یوم عاشورا هست، ما ببینیم که در صف کدام جناح و قبیله قرار داریم و در آن عبرت‌ها ما چه‌کاره هستیم. با توجه به وضعیت موجودِ جامعه، ما نقش کدام یک از اون افراد را که در زمان عاشورا بودند، داریم بازی می‌کنیم. بلاشک یکی از اون افراد هستیم، ولی اگر با دیده عبرت نگاه بکنیم می‌توانیم ان‌شاءاللّه از همین کلام و همین موقعیت آن لُب مطلب را استفاده بکنیم و الانی که ما اینجا هستیم با این نیت در خدمت نظام جمهوری اسلامی و رهبر معظم هستیم، ای کاش عمر خودمان را سراسر بگذاریم برای مبارزه با دشمنان اسلام و اعتلای راه اسلام و قرآن و یاری ولایت که الان مصداق وجودی‌اش رهبر معظم انقلاب هستن و باید سراسر عمرمان را بگذاریم برای مبارزه با کفر و نفاق و یهود. و بنده این نیت‌ را ان‌شاءاللّه دارم و دوستانی که در کنار خودم دارم، عزیزانی هستند که این صلابت را دارند که اهل‌بیتی می‌توان شد... در واقع نیتی که ما می‌کنیم و من برای اینکه این نیت مصداق پیدا کنه و مورد قبول واقع بشه که حتما مورد قبول واقع خواهد شد که ان‌شاءاللّه این یگانِ موشکی بشود مشت ولی‌عصر و اقتدار اسلام و عزت اسلام و عزت قرآن و عزت رهبری...»🌷🌷 و سلام علیه یوم ولد و یموت یموت و یوم یبعث حیا🌷🌷 https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از بابت دخترهایش زینب و فاطمه، خیالش راحت بود. آنها همه‌ جا با مادرشان بودند. مادری که سال‌های قبل، با هنرمندی لباس عروسک باربی زینب را عوض کرده و ‌برایش چادر و روسری دوخته بود تا عروسکِ یک دختر مسلمانِ باحجاب باشد! حسن همیشه به حجاب همسر و دخترهایش می‌بالید. حتی گاهی به زینب می‌گفت: «من اگه دختر بودم هیچ وقت نمی‌تونستم چادر سر کنم!» این کلمات از هر آفرین و تشویقی برای دخترانش شیرین‌تر بود؛ یعنی شما از من هم قوی‌ترید که حجاب چادر دارید! https://eitaa.com/lashkarekhoban
دیروز عکست را دیدم و در پوشه‌ی محبوبم ذخیره کردم یافاجان.... دیروز با تو آشنا شدم و تو دیگر هرگز برای من یک عدد نخواهی بود! ممنونم بیدارتر کردی رفیق شهید عزیز من❤️😭 امیدوارم رویایی که دوستش داشتی، محقق شود... امیدوارم کاری که دوست داشتی برای وطن خونینت انجام دهی، توسط کسانی که بعد از شهادت، رفیقت شدند انجام شود، به بهترین شکل... https://eitaa.com/lashkarekhoban
با طرز تفکر حسن مقدّم، به‌مرور پای افراد زیادی به دفاتر مختلف طراحی که همگی ذیل سازمان جهاد خودکفایی بودند، باز شد. ـ حاج آقا! این مهندسی که تازگی اومده تو دفتر ما، خیلی پشتکار عالی داره. خیلی خوب شد اومد. ظاهرش مثل ماها نیست اما انصافا ... . حاج حسن سرش را بلند کرد و چشم دوخت به کسی که این حرف را زده بود! یعنی «این چه حرفی بود که زدی؟!» ـ حاج آقا! منظورم اینه مثل ماها ظاهرش مذهبی نیست! حاج حسن زد توی برجکش: «خب؟! ... حالا ماها که ظاهر مذهبی داریم مگه چی هستیم؟!» 🍃🍃 ممنونم که مطالب را حتما با لینک، ارسال می‌کنید. https://eitaa.com/lashkarekhoban