eitaa logo
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
726 دنبال‌کننده
515 عکس
203 ویدیو
2 فایل
جایی برای نشر آنچه از جنگ فهمیدم و نگاشتم. برای انتشار بخش‌هایی از زندگی، کتاب‌ها، لذت‌ها، رنج‌ها و تجربه‌هایی که در این مسیر روزی‌ام شد. نویسنده کتاب‌های: 🌷لشکر خوبان (۱۳۸۴) 🌷نورالدین پسر ایران (۱۳۹۰) 🌷مرد ابدی (۱۴۰۳) راه ارتباطی: @m_sepehri
مشاهده در ایتا
دانلود
جنب‌وجوشی در مدرس حاکم بود. چند نفر راه افتاده بودند سمت انبار تا لباس‌های مخصوصی را که هنگام سوخت‌ریزی باید به تن می‌کردند تحویل بگیرند. آن‌‌ها لباس‌های سبزرنگ پلاستیکی را تحویل گرفتند و مطابق چارتی که همان جا داده شد راه افتادند سمت کارشان. یونس هم بین‌شان بود و دید که اسمش در گروه اصلی نوشته شده. به شوخی رو به علی کنگرانی گفت: «علی آقا! این چه گردش کاریه! از روزی که من این جا اومدم، همه‌ش پای کار سنگینم!!» علی هم خندید و به شوخی تیکه‌ای نثارش کرد. داشتند ماسک مخصوصشان را تمیز کرده و فیلتر نو می‌بستند که یکی از سرتیم‌ها آمد و گفت: «یونس! از حاج آقا برای کارای تستِ فردا نیرو خواستم، اسم شما رو از لیست کار امروز خط زد و گفت در اختیار تو باشن! بیا بریم!» یونس ته دلش خوش‌حال شد چون کار سوخت‌ریزی با لباس‌های خاص، ماسک و شرایط مخصوص خیلی سخت و طاقت‌فرسا بود. تعدادی از بچه‌ها لباس‌های سبز رنگشان را پوشیده بودند تا کار را شروع کنند.... (بعد از انفجار، تکه‌های این لباس سبز ، سوخته و همه جا پراکنده بود مثل.....) https://eitaa.com/lashkarekhoban
و چه می‌دانی خدا در تقدیر تو چه‌ها قرار داده است.... به نگاه زمینی.، شهید طهرانی مقدم بارها و بارها در دل جنگ تا مرز شهادت رفت... اما خدا او را نگهداشت تا کاری عظیم برای قدرت سپاه اسلام انجام دهد.... امروز ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۳۷ سال از بمباران مهیب پادگان منتظری (نخستین پادگان موشکی ج.ا.ایران در کرمانشاه می‌گذرد.) آن روز ۱۵ نفر از رزمندگان موشکی ایران اربا اربا شدند.... پاسدار شهید مجتبی بخشنده و بقیه سربازپاسدارهایی که با کمال خلوص و تلاش در خدمت یگان موشکی بودند... سربازانی که سرداران موشکی به من می‌گفتند ما نمازمان را به برخی از آنها اقتدا می‌کردیم، بس که بچه‌های پاک و مومن و مخلصی بودند... درود خدا بر آن شهدا و بر شهدای مدرس و همه شهدایی که یک لحظه در انجام وظیفه خطیرشان کوتاهی نکردند.... نام و عکس آن شهدا با زحمت فراوان و به کمک برادران بزرگوار حفظ آثار موشکی به دست آمد و در کتاب جای گرفت... نثار روح بلندشان صلوات و فاتحه‌ای هدیه کنیم... https://eitaa.com/lashkarekhoban
به کمک حاج محمد، برادرِ حسن، تن شهید را وارد مزارش کردند. حاج حسن، چند سال پیش از حجت الاسلام زحمتکش که مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه در نیروی هوایی بود خواسته بود زحمت تدفین و تلقین او را هم بکشد! او از حاج محمد خواست بیرون بیاید تا کارهای آخرِ حاج حسن را بکند. مدتی پیش انگشتری به دستش رسیده بود که فکر کرد الان تنها کاری که می‌تواند برای حاج حسن بکند گذاشتن همین انگشتر زیر زبان اوست... کفن را گشود اما ... . ـ مومن! تو که صورتی نداری! اشک‌هایش را کنترل کرد تا آخرین کاری را که حاج حسن از او خواسته بود، درست انجام دهد. انگشتر را گذاشت زیر گلویِ خونینِ حسن و صدای حزین تلقینش به دو بانویی رسید که در راهی دشوار، یکی به عنوان مادر، و یکی همسر، شریک راه این مردِ مجاهد شده بودند. ـ یا شهید! حسن ابن محمود! اسمع! و ... . حسن آرام گرفت اما بخشی از پیکرش در همان خانۀ عزیز آخرش، در پادگان مدرس پراکنده بود، میان بچه‌هایی که با چشم باز به مرگ نگریسته و در ازای اقتدار ابدی اسلام و ایران، چنین شهادتی را به جان خریده بودند. https://eitaa.com/lashkarekhoban
اسامی مبارک شهیدان حادثۀ انفجار در پادگان مدرس، به دلیل شدت حادثه و مسائل امنیتی دیر و پراکنده اعلام شد.نام مبارک آن‌ها تا یک سال در هیچ تصویری کنار هم نیامد. بی‌شک آن مردان وارسته، هنوز با هم در اتحادند گرچه خانۀ ابدی‌شان در سرزمین بزرگشان پراکنده است. نام و مزار شهدای اقتدار از این قرار است:شهیدان معظم حسن طهرانی مقدم، محمد قاسم سلگی،مهدی نواب (قطعۀ 24 بهشت زهرا تهران) ـ مهدی دشتبان‌زاده، علی کنگرانی، میثم جهانگیری، علی‌اصغر منصوریان، سید محمد حسینی، بهزادملانوروزی، ستار ناصری، بهلول محمودی (قطعۀ 50 بهشت زهرای تهران) ـ محمد غلامی،مهرداد مصطفوی، وحیدرنجبر، حسین امین‌شرعی، مرتضی میری، یوسف قارلُقی،اسماعیل محمدی بعلی، محمود شجاعی (گلزار شهدای ملارد) ـ وحید عزیزی، رسول بهرودی، مهدی گلستانی، سیدرضا محمدزاده(گلزار شهدای مشکین دشت کرج) ـ بایرامعلی صفری، بهمن صفری،امید طلائیان (جوار امامزاده طاهر مهرشهر کرج) ـ محمدحسینی فردویی و محمدحسین زلفی (جوار امامزاده اسماعیل شهریار) ـ جواد سلیمی و وحید شیرمحمدلو (گلزار شهدای کُهَنزشهریار) ـ مرتضی محمدرضاپور(گلزارشهدای حصار کرج) ـ ابوالفضل اَدگی و عباس اَدگی (گلزار شهدای نیشابور) ـسعید نبی‌پور(امامزاده بی‌بی سکینه کرج) ـ مهدی حاتمی‌نسب (گلزار شهدای محلۀ نارون لواسان، مسیح‌الله قهرمانی (جوار امامزاده عبداله محمدشهر کرج) ـ محمود داسدار (گلزار شهدا نظرآباد کرج) ـ رضا نادی شورابی (زنجان، قیدار، روستای شوراب) ـ سیدرضا میرحسینی (گلزار شهدای خلد برین یزد) در تصویر، ۱۳ تن از شهدا کنار فرماندهشان حضور دارند🌷 https://eitaa.com/lashkarekhoban
، گمنام‌ترین مستندساز تاریخ ایران، مردی که محرمانه‌ترین صحنه‌های موشکی را با هوش و درایت و توان خالصانه خودش ثبت کرد و هرگز، هرگز، تاکنون جایی، نامی از او به عنوان تصویر بردار و مستندساز نام برده نشده! او را فقط حاج حسن مقدم می‌شناخت که تا آخر عمر دست ازو برنداشت ... بی‌ادعا، گمنام، دقیق‌ترین مشاور در حساس‌ترین مسائل سوخت موشک، امین مطلق حاج حسن و مجموعه موشکی و بیت‌المال... مهدی نواب را باید از نو شناخت. کوشیده‌ام حق این انسان بزرگ در کتاب، ادا شود، مثل حق سایر شهدایی که حاج حسن در آخرین عروج، انتخابشان کرد🌷 https://eitaa.com/lashkarekhoban
خیلی چیزها دیگر یادم نمی‌ماند... اما.... شما: نام‌تان، عکس‌تان، همین چیزهای کمی که شنیده‌ام از شما... حک شده در جانم آنجا در میدان پرتاب قائم ۱۰۰، دنبال رد سرانگشتان پاک شما بودم وقتی علیرغم محدودیت‌ها و نبود امکانات و مشکلات فراوان، هر چه بلد بودید انجام می‌دادید تا سوخت و موتور قائم را بسازید.... ماهواره بری که بر مدار آرزوهای حاج حسن‌تان خلق می‌شد و به نیت یاری ظهور... یا الله... چقدر خوشبخت بودید شما که با حاج حسن، به بهترین مقصد رسیدید❤️😭 من هرگز نام‌تان را و ان‌شاءالله راهتان را از یاد نخواهم برد❤️🌷 امیدوارم همین حس از تک تک کلماتم هم به مخاطبان، به مشتاقان و منتظران شهادت برسد... https://eitaa.com/lashkarekhoban
امروز خواندم همسر شهید عزیز مدافع حرم، سجاد طاهرنیا، خانم نسیبه علی‌پرست ، بعد از شش سال مبارزه با بیماری، از دنیا رفت و دو یادگار شهید، باز هم یتیم شدند😔😭 برایشان صبر و آرامشی الهی مسئلت می‌کنم. خدای بزرگ حافظ و پناهشان باد... چند روز پیش، در آخرین ویراستاری کتاب زندگی شهید طهرانی مقدم، اسم یک زن را جستجو کردم تا وارد کار کنم. همسر محترم شهید مهدی گلستانی، شهید عزیزی که همراه حاج حسن، با تني پاره پاره، به ملکوت رسید و چند ماه بعد، همسر عزیزش به سرطان مبتلا شد، یک سال جنگید و بعد از اولین سالگرد شهیدش، دیگر تاب نیاورد و به ابدیت کوچید.. اسمش وحیده بود.... 😔از شهید گلستانی هم یک فرزند پسر به یادگار مانده بود که در چهارسالگی، باز هم یتیم شد... متاسفانه خانواده شهدایی که با آن‌ها در ارتباط از او بی‌خبر بودند. دیگر او را ندیده بودند. متاسفانه خبرهایی که از شرایط او گرفتیم، خیلی تلخ بود..... کاش مسئولان بنیاد شهید، در این موارد، به این بچه‌ها مثل بچه‌های خودشان فکر می‌کردند و کسی را سرپرست بچه می‌کردند که پیشش با کمال عشق و امنیت بزرگ شود، نه کسی که قانون او را قیم و سرپرست بچه می‌داند... مگر قانون را چه کسی می‌نویسد؟ چرا باید این قدر مشکل و دردسر برای مادرانی که بعد از شهادت یا فوت همسرانشان، سرپرست بچه‌هایشان هستند، باشد؟! و در موارد خاصی که طفلی هر دو والدش را از دست می‌دهد... کاش، کاری کنند که آن طرف بتوانند در روی شهید نگاه کنند!😓 تصویر، متعلق به شهید عزیز اقتدار، شهید مهدی گلستانی‌ست🌷 https://eitaa.com/lashkarekhoban
امشب شهادتنامه عشاق امضا می‌شود.... شهید و تعدادی از حین کار سوخت‌ریزی.... آری بهشت را به بها دهند... نه بهانه... ای بهشت حقیقی... امشب، ما را از بهانه‌ها گذر بده... 😭 شهدا! من در هر حال خوش و وقت خاص، یادتان کرده و می‌کنم😭 باور نمی‌کنم شما توجه نکنید، یاد نکنید... ‌در بزم امام شهید https://eitaa.com/lashkarekhoban
من در پیمانی نانوشته، در این مسیر طولانی، همۀ شهیدان موشکی را به مدد طلبیده بودم. بهانه‌های من، همیشه با عنایت آنها به آرامش می‌رسید. کاش می‌شد شرح بدهم شهدا، چه سختی‌هایی را بر من آسان کردند تا مطمئن شوم برای نوشتن از زندگی فرمانده محبوبشان تنها نیستم! ...... بخشی از مقدۀ کتاب که بسیار سخت گذشت تا تمامش کنم ..... https://eitaa.com/lashkarekhoban
یکی از آخرین عکسهایی که به دستم رسید و اشکم را درآورد همین عکس بود. عکس مردان جوانی که در پادگان مدرس، زیر دست فرمانده بزرگ موشکی ایران، در حال کار و تهیۀ سوخت موشک‌ها بودند. این عکس از آخرین مراسم جشنی‌ست که فرماندهی پادگان برای تقدیر از پرسنل زحمتکش، قهرمانان گمنام پادگان مدرس، کسانی که آگاهانه و به خاطر عزت و قدرت اسلام و کشورشان و به عشق حاج حسن، هر روز قدم در جایی می‌گذاشتند که می‌دانستند ممکن‌است قتلگاهشان شود... پدرها و بچه‌ها، پدرها و دخترها ... دخترهایی که عشق پدر بودند... پدرهای شهید 😭🍎😭🍎 چهار عزیز از عکس بالا به شهادت رسیدند... از راست: [شهید]سعید نبی‌پور و دخترش فاطمه، [شهید] علی‌اصغر منصوریان و پسرش برسام، علی کاظمی و دخترش فاطمه زهرا، هادی عابدی و پسرش ، [شهید] محمد حسین زلفی و پسرش محمد مهدی، [شهید] رسول بهرودی و دخترش حنانه .... تاابد مدیون شهیدان و خانواده‌هایشان هستیم... خوشحالم که در مرد ابدی، تا جاییکه از دستم برآمد به این عزیزان و بزرگی کارشان پرداختم. امیدوارم غبار گمنامی از یاد و نام این قهرمانان شهید وطن پاک شود.... https://eitaa.com/lashkarekhoban
جهانگیر فرنودی، جوانی که تقدیر پایش را به مدرس باز کرد و به خاطر ایمان و اخلاقش، چشم علی کنگرانی را گرفت و او را نگه داشتند برای کارهای خدماتی.... او، آبدارچی ویژه‌ی حاج حسن بود و حاج حسن او را "جهان" صدا می‌کرد. آقا جهان با حرف‌هایش، با جزییات خاص و صداقت ذاتی‌اش، رنگ و بویی دیگر به فصل‌های نهایی کتاب حاج حسن بخشید... او گفت و گریست و من شنیدم و بارانی شدم و نوشتم تا تاریخ باز هم گواهی دهد بر مردی که در تمام عمر، اطرافیان نزدیکش را عاشق خود کرد و رفت تا باز هم شهادت تنها برای خوبان خالص باشد... https://eitaa.com/lashkarekhoban
۶ تن از شهدای همراه حاج حسن آقا در قطعه ۵۰ کنار هم مدفون هستند. شهدای اخیر کنسولگری ایران در دمشق؛ شهید میلاد بیدی و ... در ردیف پشت این شهدا هستند. شهید آرمان عزیز و شهدای مدافع حرم (معز غلامی و زبرجدی و .... ) چهار، پنج ردیف با شهدای اقتدار فاصله دارند.‌ متاسفانه روی سنگ مزار این شهدا یا کنارشان هیچ نشانی از اینکه شهدای اقتدار و شهدای موشکی هستند، درج نشده. وگرنه قطعا معرفت و ارادت مردم باصفا و زائران شهدا بیشتر می‌شد. این شهدا فقط مال خانواده‌هایشان نیستند. ذخایر امروز و همیشه ایران سربلند ما هستند🌷 https://eitaa.com/lashkarekhoban