eitaa logo
زبان‌شناسی همگانی
229 دنبال‌کننده
404 عکس
89 ویدیو
282 فایل
احراز هویت کانال زبان‌شناسی همگانی در سامانه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی http://t.me/itdmcbot?start=linguiran کد شامد: 1-1-717929-61-4-1 https://eitaa.com/linguiran @linguirani ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
تاب آوردن یعنی تحمل کردن که هر دو به یک معنی است. اگر «تاب» در معنی توانایی و طاقت و «تحمل» در معنی بار برداشتن باشد، حشو است. ⛔️ مردم اهواز تابِ تحمل ریزگردها را ندارند. ✅ مردم اهواز نمی‌توانند ریزگردها را تحمل کنند. http://www.najvayeghalam.com 🇮🇷 @linguiran
نگاهی دوباره به غلط ننویسیم.pdf
448.3K
مجموعۀ چند یادداشت از اهالی قلم دربارۀ «غلط ننویسیم»، فصل‌نامۀ مترجم 🇮🇷 @linguiran
چهار صفحه‌کلیدِ اندرویدی و یک صفحه‌کلیدِ آیفون(در ردیف آخر) برای سلیقه‌های مختلف با قابلیت‌های مختلف از جمله درج زیر و زِبَر، نیم‌فاصله ‌و سر-یا( ءۀ ). برای اندرویدی‌ها صفحه‌کلید گوگل پیشنهاد می‌شود. ۱- صفحه‌کلید گوگل «Gboard»👇 http://yon.ir/8cK6m ۲- صفحه‌کلید «jiKika Emo»👇 http://yon.ir/zXepp ۳- صفحه‌کلید چندزبانۀ «Multiling»👇 http://yon.ir/XS7r8 ۴- «کیبورد کلیدبرد(حدس کلمات)»👇 http://yon.ir/2YnRU ۵- صفحه‌کلید «مداد» برای «ios»👇 http://yon.ir/wsW1y 🇮🇷 @linguiran
قاتل اولویت‌ها ✍ ما خسته و پریشان و ناامید می‌شویم. چون اولویت‌بندی نداریم؛ یا درست‌تر این‌که با اولویت‌ها سر سازگاری نداریم. چند بار برنامه ریخته‌ایم و گام‌های یک روز کاری را به ترتیب تنظیم کرده‌ایم؛ اما در عمل همۀ کارها را پس و پیش انجام داده‌ایم؟ حتماً شما هم مثل من مکرر در مکرر. این‌که طی بعضی روزها به خاطر موضوعات پیش‌بینی‌نشده آب روغن قاطی کنی گریزناپذیر است. اما اگر همیشه گرفتار چنین موضوعاتی هستیم و عملاً همین موضوع ما را از هر گونه برنامه‌ریزی ناامید کرده؛ پس مشکل در جای دیگری‌ست. https://shahinkalantari.com/blog/2018/06/20/%d9%82%d8%a7%d8%aa%d9%84-%d8%a7%d9%88%d9%84%d9%88%db%8c%d8%aa%e2%80%8c%d9%87%d8%a7/ 🇮🇷 @linguiran
«املای درست برخی از کلمات» : • «اثناعشر» (نه اثنی‌عشر. «اِثناعشر» به معنای دوازده است: شیعۀ اثناعشری) • «ارائه» (نه ارایه؛ چون همزه جزو حروف اصلی کلمه است و نمی‌توان آن را تبدیل به «ی» کرد) • «بحبوحه» (نه بهبوهه/ بهبوحه) • «برهه» (نه برحه) • «بنیان‌گذار» (نه بنیان‌گزار) • «بی‌محابا» (نه بی‌مهابا) • «پول خرد» (نه خورد) • «ترجیح» (نه ترجیه) • «توجیه» (نه توجیح) • «جزئی» (نه جزیی؛ چون همزه جزو حروف اصلی کلمه است و نمی‌توان آن را تبدیل به «ی» کرد) • «خانه‌ای، جمله‌ای» (نه خانه‌ایی، جمله‌ایی. توضیح اینکه «خانه‌ئی» و «خانه‌یی» هم درست‌اند، ولی رایج نیستند) • «راجع به» (نه راجبه/ راجب به) • «رئیس» (نه رییس؛ چون همزه جزو حروف اصلی کلمه است و نمی‌توان آن را تبدیل به «ی» کرد) • «زادبوم» (نه زادوبوم. معنایش "محلِ تولد" است) • «سپاس‌گزار» (نه سپاس‌گذار) • «سؤال» (نه سئوال/ سوآل/ سوال) • «شکرگزار» (نه شکرگذار) • «شیء» و نکره‌اش: «شیئی» (نه شی/ شئی) • «علاقه‌مند» (نه علاقمند) • «غائله» (به معنای آشوب، نه قائله) • «فروگذار» (نه فروگزار) • «فنّاوری» (نه فن‌آوری؛ چون فنّاوری به معنای آوردن فن نیست، بلکه به‌معنای داشتنِ فن و به‌کاربردنِ آن است) • «مأخذ» جمعش: «مآخذ» • «مبدأ» (نه مبداء) • «مذاق» (نه مزاق/ مذاغ) • «مرهم» (نه مرحم. مرهم همان پانسمان امروزی است) • «مرئی» (نه مریی؛ چون همزه جزو حروف اصلی کلمه است و نمی‌توان آن را تبدیل به «ی» کرد) • «مزبور» (نه مذبور) • «مشکل» (نه مشگل. این کلمه عربی است و نمی‌تواند «گ» داشته باشد) • «مطمئن» (نه مطمعن) • «معتنابه» (نه متنابه. معنایش "درخور اعتنا"ست) • «معذب» (نه موذب) • «منشأ» (نه منشاء) • «ناهار» (نه نهار) • «نمازگزار» (نه نمازگذار) • «وهله» (نه وحله) 🇮🇷 @linguiran
من به تمام زبان‌های زندهٔ دنیا «عاشق»م. #محمدرضا_ایران‌زاده‌ 🇮🇷 @linguiran
يك خبر خوش برای دانش‌آموختگان زبان‌شناسی http://www.lsi.ir/post/news/262 @lsiinfo 🇮🇷 @linguiran
فرهنگ‌های زبان پهلوی.pdf
177.2K
نگاهی به فرهنگ‌های زبان پهلوی (فارسی میانه) 🇮🇷 @linguiran
تاریخ و سنت ترجمه در ایران.pdf
259.5K
تاریخ و سنت ترجمه در ایران 🇮🇷 @linguiran
تحليل جمله‌های زبان انگليسی.pdf
423.6K
تحلیل جمله‌های زبان انگلیسی (رویکردی کمینه‌گرا) نویسنده: اندرو ردفورد مترجمان : 🇮🇷 @linguiran
✅ همهٔ روزها مبارک! شادبودن فقط به دختر یا پسر بودن نیست. نام‌گذاری روزها به نام این و آن هم محدودکردن نام‌ها نیست. محدودکردن مرام‌ها هم نیست. فقط یادبودی‌ست برای یادآوری، برای این‌که یادمان باشد پدربودن مهم است، مادربودن مهم است، پسربودن‌ و دختربودن هم مهم است. به‌نظرم این‌ روزهای نسبت‌دار نه به‌خاطر جنسیت‌شان که به‌خاطر نسبت‌های‌شان مهم‌اند. روز زن، روز مرد، روز دختر، روز پسر و... اگر به‌همین منوال پیش برویم روز دخترعمو و عمه و شاید هم روز باجناق و شوهرعمه هم اضافه شوند! به‌خاطر این‌که یادمان باشد انسان‌ها با یکدیگر نسبت دارند. اجداد ما روزی نسبتی باهم داشتند و ما با نادیده‌گرفتن نسبت‌های‌مان هرچه خواستیم در این دنیا ظلم کردیم. ما که می‌گویم همهٔ آدم‌ها را می‌گویم نه فقط ما ایرانی‌ها. ما روزهای تقویم را سیاه می‌کنیم که یادمان بماند ما باهم نسبتی داشته‌ایم. نسبت‌ها در علوم دیگر همیشه ثابت‌اند و اگر ارقام‌شان به‌هم بخورد، جهان طبیعت به‌هم می‌ریزد. به‌هم‌ریختگی انسان‌ها از کجا شروع شد؟ از همان لحظه‌ای که قابیل یادش رفت هابیل برادرش هست. به‌نظرم همین بزرگ‌ترین درس تاریخ برای ما انسان‌ها بود، اما باز هم نفهمیدیم. باز هم نمی‌فهمیم که همهٔ کارکرد تقویم‌ها برای یادآوری‌ست چون انسان فراموش‌کار است و زود یادش می‌رود. یادمان می‌رود که این همه ظلم نتیجهٔ همان برادرکشی بود، یادمان می‌رود. 🇮🇷 @linguiran
شما قیمه‌ها را می‌ریزید روی ترجمه‌؟ یک نوشته عجیب در آی‌ترنسلیت: bit.ly/TrFood 🇮🇷 @linguiran
زبان پایه و اساس تمدن است، مانند چسبی که انسان‌ها را با هم نگاه می‌دارد، و اولین سلاحی‌ست که موقع درگیری به ‌کار می‌رود... 🎞 Arrival 🇮🇷 @linguiran
✅ مطالعه‌تان را بیشتر کنید. کتاب خواندن نه‌تنها دایره‌ٔ لغات شما را گسترده‌تر می‌کند و درک مطلب‌تان را بهبود می‌بخشد، بلکه باعث می‌شود دیدتان بازتر شود از جملات و کلمات بهتری هنگام صحبت استفاده ‌کنید. برنامه‌ٔ منظمی‌ برای کتاب خواندن داشته باشید و توجه خود را به‌خصوص به مطالبی که شخصیت کتاب می‌گوید معطوف کنید. تقلید رفتارها و الگوهای صحبت این شخصیت‌ها به روان‌تر شدن گفتار شما کمک می‌کند. 🇮🇷 @linguiran
چینی ماندارین مانند برخی از دیگر زبان‌های چینی_تبتی، را به‌صورت دستوری رمزگذاری نمی‌کند، که یعنی عملاً چیزی به نام گذشته و حال و آینده‌ٔ دستوری در این زبان وجود ندارد. چینی، و را دستوری کرده است، اما زمان را به‌صورت واژگانی و با قید زمان نشان می‌دهد. یعنی نه تنها بُن‌های گذشته و حال در این زبان وجود ندارد، هیچ وند یا عنصر فعلی دیگری برای نشان دادن زمان هم به‌کار نمی‌رود. چنین زبان‌هایی را می‌نامند. tenseless = بی‌زمان 🇮🇷 @linguiran
✅ چرا به‌جای یک مثقال زبان یک من کله تکان می‌دهیم؟ زبان بدن همان چیزی است که در تعاملات روزانه زیاد از آن استفاده می‌کنیم: از سر تکان‌دادن برای آری یا نه گفتن تا نمادهایی که با انگشتان دست‌مان خلق می‌کنیم. زبان مشترکی که شکاف‌های زبانی و فرهنگی ما با غریبه‌ها را پر کند و علاوه بر این وقتی نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم با کسی سخن بگوییم به آن پناه می‌بریم. آیا زبان اشاره آن‌قدری که ما فکر می‌کنیم یکسان و در همه جا به یک شکل است؟ ۴۲۰۰ کلمه زمان مطالعه: ۲۵ دقيقه 📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید: tarjomaan.com/neveshtar/9077/ 🇮🇷 @linguiran
نشانه‌شناسی خبر.pdf
266.6K
نشانه‌شناسی خبر bbc فارسی بررسی و پردازش: جلال چراغی 🇮🇷 @linguiran
✍✍ یادداشت دیروز در یکی از گروه‌های زبان‌شناسی در تلگرام تبلیغ انجام خدمات مشاوره پایان‌نامه و مقاله گذاشته شد که به‌جا و به‌درستی با واکنش خشمگین و تند تنی چند از اعضای گروه روبرو گردید. این کسان بر این باور بودند که گذاشتن این چنین تبلیغی در گروه علمی کاری زشت و ناپسند است. به‌راستی که چنین نیز است. اما باید دانست که این تنها یک سوی موضوع است. این موضوع دست‌کم دو سوی دیگر نیز دارد. یک سوی آن حال و روز دانشگاه ما و رویکردهای آن است. سوی سوم استادان دانشگاه هستند. در توان من نیست که پیرامون دانشگاه و کاستی‌های آن سخنی بگویم ولی درباره استادان چند جمله‌ای می‌گویم. تاکنون ده‌ها تن از دانشجویان برای راهنمایی و کمک گرفتن درباره پایان‌نامه یا مقاله خود به من مراجعه کرده‌اند. همگی آنها از دست استادان خود و به‌ویژه استادان راهنمای خود گله و شکوه داشته‌اند که: - استاد من در موضوع پایان‌نامه تخصص و دانش کافی ندارد. - استاد من به اندازه کافی برای من وقت نمی‌گذارد. - استاد من هیچ‌گونه راهنمایی نمی‌کند و فقط می‌گوید برو پایان‌نامه را تمام و کامل بنویس و بیاور تحویل من بده. - استاد من در سفر است. - استاد من پاسخ پیام‌هایم را نمی‌دهد. - استاد من با من برخورد بد و تحقیرآمیز دارد. - استاد من مرا به چشم یک "مقاله‌ٔ متحرک" می‌بیند. - و .... اکنون نخستین سخن من با این دسته از دانشجویان است: به استاد خود نگویید "استاد" زیرا او شایستگی داشتن این عنوان را ندارد. بگویید #"استادنما". دومین سخنم با استادنماهایی است که از مزایای علمی، اعتباری ویا مالی پایان‌نامه یا مقاله دانشجو بهره‌مند می‌شوند اما وظیفه قانونی، انسانی، علمی و اخلاقی خود را به‌خوبی انجام نمی‌دهند و دانشجو را به حال خود رها می‌کنند: - استادنمای عزیز!! و گرامی!!! هر آن‌چه از دست‌رنج و تلاش دانشجو بهره‌ٔ شما می‌شود بدون آنکه شما سهم و وظیفه‌ٔ خود را به‌خوبی ادا کرده باشید بی‌گمان ناحق و "حرام" است. به امید روزی که استادان ما "استاد" باشند نه "استادنما". دانشجویان ما "دانشجو" باشند نه "دانشجونما" و دانشگاه‌های ما "دانشگاه" باشند نه "دانشگاه‌نما". 🇮🇷 @linguiran
بی تو شهریور من نسخه‌ای از پاییز است. 🇮🇷 @linguiran
ریشه واژه انگلیسی "lullaby = لالایی" در انگلیسی مصدر to lull یعنی "(با لالایی خواندن یا جنباندن) آرام و ساکت کردن و خواباندن." این واژه در انگلیسی میانه lullen می‌شود که در این‌جا پسوند en- نشانه مصدر است. این واژه یک صدای تقلیدی است. در آلمانی lullen و در دانمارکی lullien و lollen یعنی "آهنگی را زمزمه کردن برای کسی، لالایی خواندن" در دانمارکی میانه lollen یعنی " زیر لب گفتن،من من کردن" یا "زیر لب تکرار کردن"و یا "به چرت افتادن" . در زبان لاتین هم مصدر lalāre یعنی "آواز خواندن برای خوابانیدن" (در این‌جا پسوند āre- نشانه مصدر است و شاید: lalāre = la la + -are که در آن la la یک صدای آرامش‌بخش است) و در زبان سانسکریت فعل سوم شخص مفرد -lolati یعنی "او به جلو و عقب می رود " lulita یک‌ نوع تاب‌خوردن است و خود واژه lullaby انگلیسی که برابر "لالایی" در فارسی است، شاید در اصل به صورت: lull + a + b 'y بوده باشد که منظور از b 'y همان baby باشد یعنی "خواباندن یک بچه با لالایی گفتن" ، شاید هم همین lull باشد + یک دو هجایی آرامش بخش. درضمن در انگلیسی دوره میانه همین فعل lullen یک گونه دیگر دارد lollen که به معنی "شل آویزان بودن و خم شدن" است که از آن‌جا lollen انگلیسی میانه اسم عامل lolaerd را دارد که به معنی "کسی است که زیر لب سخن می گوید" و واژه مستهجن Lolaerd به کسی گفته می‌شود که دعای زیرلبی می‌خواند. 🇮🇷 @linguiran
زندگی مثل والیبال است یا فوتبال؟ ۱۸ سالم بود که عمه‌ام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه دارد. آبروریزی به پا کرد. بعد فهمید فقط رابطه نیست، عقد هم کرده و طرف باردار است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمه‌ام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان. ۲۲ سالم بود که عمه‌ام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت‌نام کرد. نقاشی‌هایی که می کشید در حد بچه‌های دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکست‌خورده بود. به قول فرنگی‌ها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش آمده با یک مشت بچه کم‌ سن و سال هم‌شاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره. پدرم در نظرم یک قهرمان بود. یک سال با عمه‌ام اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچه‌هاش درس‌خون بودند. کار و زندگی مرتبی داشت و کم‌کم برای بازنشستگی آماده می‌شد. ده سال از اون زمان گذشت. ۳۲ ساله بودم. درسم تمام شده بود در شرکتی کار می‌کردم. اتفاقی با خواهرم تلفنی حرف می‌زدم گفت: الان گالری هستیم، رفتیم خونه بهت زنگ می‌زنیم. پرسیدم گالری چی؟ گفت: نقاشی‌های عمه دیگه! عمه؟ نقاشی؟ گفت: آره دیگه الان خیلی وقته این کارو می‌کنه. نقاشی‌هاش‌ رو می‌فروشه یکی دو جا هم تدریس می‌کنه، خیلی معروف شده. داشتم شاخ درمی‌آوردم. حالا بعد از چند سال که نگاه می‌کنم می‌بینم آدم لوزر من بودم که چنین دیدگاهی به زندگی داشتم و فکر می‌کردم از یه جایی به بعد پیر هستی و نمی‌شه چیز جدید یاد گرفت و زندگی را تغییر داد و بعضی کارها را باید از بچگی شروع کرد وگرنه دیگه خیلی دیره. عمه‌ام بعد از بازنشستگی، زندگی جدید برای خودش شروع کرد و آدم متفاوتی شد اما پدرم یاد گرفت چه‌طور با کامپیوتر بازی کنه و سرخودش را با بازی کردن و شکستن رکوردهای پیاپی خودش گرم کنه. عمه‌ام تبدیل شده به الگوی خانواده. دو تا از خواهرهام بعد از لیسانس رشته‌هاشون رو عوض کردند و رفتند سراغ چیزی که دوست داشتند. یکی‌شون کامپیوتر را ول کرد رفت مترجمی زبان. دومی علوم سیاسی را ول کرد رفت سراغ معماری که از بچگی بهش علاقه داشت. می‌خوام بگم زندگی مثل بازی والیبال می‌مونه مثل فوتبال نیست که اگر نیمه اول خیلی عقب باشید نیمه دوم کار خیلی سختی برای جبران دارید. مثل والیبال می‌مونه. هر سِت که تمام می‌شه شروع سِت جدید یک موقعیت تازه است و همه چیز از اول شروع میشه. مهم نیست تا حالا جلو بودی یا عقب. یک مسابقه جدیده. (برگرفته از یک مطلب توئیتری) ✅ تحلیل و تجویز راهبردی: تصور ما از افق‌های پیش‌‌رو بسیار وابسته است به سن و سالمان. هر مقدار که پیش می‌رویم افق‌هایمان بسته‌تر می‌شود و گزینه‌هایمان محدودتر. اما به این فکر نمی‌کنیم که بسیاری از افراد موفق در نیمه دوم زندگی به یکی از شش مطلوبیت شخصی (شهرت، ثروت، قدرت، منزلت، معرفت و یا معنویت) رسیده‌اند. ناصرخسرو در نیمه اول در پی جستجوی بی‌فرجام حقیقت، دچار سرگردانی شد و برای فرار به شراب و می‌گساری روی آورد. اما در نیمه دوم غوغا کرد و شد شاعر و نویسنده درجه یک ادبیات فارسی و خالق گنجینه‌های ادب و فرهنگ. دیوید سندرز بعد از فوت پدرش از ده سالگی مشغول به‌کار شد: مامور آتش نشانی، فروشنده بیمه، کارگر کشتی‌، فروشنده لاستیک و کارگر پمپ بنزین. اما در ابتدای نیمه دوم زندگی، ساندرز برای مشتریان یک پمپ بنزین خوراک مرغ درست می‌کرد. دست‌پختش مورد استقبال قرار گرفت و در طول سه دهه بعدی وی به یکی از ثروتمندترین‌ها تبدیل شد: صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای معروف کی.اف.سی (KFC) با حضور در بیش از 100 کشور جهان. و مثال آخر، پیرمردی 92 ساله که از نحوه اداره کشورش ناراضی بود. سال‌های دور نخست‌وزیر بود. اما اکنون مدت‌ها بود که سیاست را کنار گذاشته بود. اما با این حال به خاطر شرایط کشورش تصمیم گرفت که دوباره وارد عرصه سیاست شود. بسیاری پیش‌بینی می کردند که شکست بخورد و آبرویش برود. امروز او مسن‌ترین نخست وزیر دنیاست: ماهاتمیر محمد از مالزی. در هر مرحله‌ای از زندگی که هستید این سه نکته را با خود مرور کنید: 1⃣ هر گذشته‌ای که داشتم مهم نیست، اکنون اگر از اول می‌خواستم شروع کنم چه کاری انجام می دادم؟ 2⃣ اگر نیمه اول زندگی را 4 بر هیچ عقب باشم، کافی‌ست که نیمه دوم را یک بر هیچ ببرم. لازم نیست با اختلاف 4 گل برنده شوم. 3⃣ خداوند دنیا را سرشار از فرصت آفریده و در کتاب آسمانی خود فرموده آن‌چه برای شما روا و حلال شده است را برای خود ممنوع و حرام نکنید. پس چرا به این فکر نکنیم که در چهل سالگی یک رشته دانشگاهی جدید بخوانیم، در پنجاه سالگی بعد از یک طلاق تلخ یک ازدواج مجدد شیرین داشته باشیم و در شصت سالگی نویسندگی را شروع کنیم و در هفتاد سالگی راه‌اندازی یک بنیاد نیکوکاری و در هشتاد سالگی سرمایه‌گذاری روی ایده‌های جوانان خلاق. همیشه می‌توان از نو شروع کرد. 🇮🇷 @linguiran
فکر می‌کردم نسل این‌گونه پیام‌ها منقرض شده است! 🇮🇷 @linguiran