eitaa logo
کانال ایتا شعر عاشقانه مولانا برای همسر یار و معشوق ضرب المثل کوتاه کودکانه ساده بامعنی
73 دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
0 فایل
شعر عاشقانه برای عشقم شعر عاشقانه خاص کوتاه اشعار عاشقانه مولانا در وصف یار اشعار عاشقانه حافظ اشعار عاشقانه سعدی اشعار عاشقانه عراقی
مشاهده در ایتا
دانلود
در جهان گر نه یار داشتمی با جهان خود چه کار داشتمی؟ گر به کف در نگار داشتمی؟ گر نبردی قرار و آرامم حالی، آخر قرار داشتمی قول او استوار داشتمی ور به کارم دمی نظر کردی به ازین کار و بار داشتمی دل اگر در میانه گم نشدی دلبر اندر کنار داشتمی با خود ار بخت یار داشتمی با ، اگر روز و شب کارزار داشتمی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/955 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که از لطف سراسر جانی جان چه باشد؟ که تو صد چندانی ؟_چه_بلایی؟_چه_کسی؟ فتنه‌ای؟ شنقصه‌ای؟ فتانی؟ حکمت از چیست روان بر همه کس؟ کیقبادی؟ ملکی؟ خاقانی؟ عیسیی؟ آب حیاتی؟ جانی؟ به تماشای تو آید همه کس لاله‌زاری؟ چمنی؟ بستانی؟ روی در روی تو آرند همه قبله‌ای؟ آینه‌ای؟ جانانی؟ انگبینی؟ شکری؟ سیلانی؟ گر چه خردی، همه را در خوردی نمکی؟ آب روانی؟ نانی؟ آرزوی بیمار منی صحتی؟ عافیتی؟ درمانی؟ گه خمارم شکنی، گه توبه می نابی؟ فقعی؟ رمانی؟ دیدهٔ من به تو بیند عالم آفتابی؟ قمری؟ اجفانی؟ همه خوبان به تو آراسته‌اند کهربایی؟ گهری؟ ؟ مهر هر روز دمی در بنده‌ات سحری؟ صبح‌دمی؟ خندانی؟ همه در بزم ملوکت خوانند قصه‌ای؟ مثنویی؟ دیوانی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/953 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
طرهٔ یار پریشان چه خوش است قامت دوست خرامان چه خوش است سبزه و چشمهٔ حیوان چه خوش است از می مست و خراب همچو چشم خوش جانان چه خوش است عاشق بی سر و سامان چه خوش است آن شیفتهٔ ما بنگر در خم زلف پریشان چه خوش است یوسف گم شدهٔ ما را بین کاندر آن چاه زنخدان چه خوش است تو از آن بی‌خبری کان چه خوش است تو چه دانی که شکر خندهٔ او از دهان شکرستان چه خوش است؟ چه شناسی که می و نقل بهم از لب آن بت خندان چه خوش است گر ببینی که به وقت مستی لب من بر لب جانان چه خوش است یار ساقی و باقی وه که این عیش بدینسان چه خوش است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/952 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرنه سودای یار داشتمی کی چنین ناله زار داشتمی؟ ناله هر دم هزار داشتمی بر در دوست گر رهم بودی روز و شب زینهار داشتمی با فراقش چه کار داشتمی؟ چه غمم بودی؟ ار درین تیمار با غمش غمگسار داشتمی یار در کارم ار نظر کردی بهترین کار و بار داشتمی کاشکی یادگار داشتمی روزگارم شد، ار نه عاقلمی ماتم روزگار داشتمی بی‌رخ یار ناخوش است حیات چه خوشستی که یار داشتمی! گر برون شدی ز میان دلبر اندر کنار داشتمی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/954 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ترسا بچه‌ای، شنگی، شوخی، شکرستانی در هر خم زلف او گمراه مسلمانی وز ناز و او واله شده هر جانی بر لعل شکر ریزش آشفته هزاران وز زلف آویخته هر جانی زنار سر زلفش دربند هر ایمانی بر مائدهٔ عیسی افزوده لبش حلوا وز معجزهٔ موسی زلفش شده ثعبانی ترسا بچه‌ای رعنا، از منطق روح‌افزا صد معجزهٔ عیسی بنموده به برهانی چشمش ز سیه کاری برده کیهانی عیسی نفسی، کز لب در مرده دمد صد جان بهر چه بود هر لحظه به دستانی؟ تا سیر نیارد دید نظارگی رویش بگماشته از غمزه هر گوشه نگهبانی از چشم روان کرده بهر مشتاقان از هر نظری تیری وز هر مژه پیکانی از دیر برون آمد از خوبی خود سرمست هر کس که بدید او را واله شد و حیرانی شماس چو رویش خورشید پرستی شد زاهد هم اگر دیدی رهبان شدی آسانی ور زانکه به چشم من صوفی رخ او دیدی خورشید پرستیدی، در دیر، چو رهبانی یاد لب و دندانش بر خاطر من بگذشت چشمم گهرافشان شد، طبعم شکرستانی جان خواستم افشاندن پیش رخ او گفت: خاری چه محل دارد در پیش گلستانی؟ گر خاک رهش گردم هم پا ننهد بر من کی پای نهد، حاشا، بر مور سلیمانی؟ زین پس نرود ظلمی بر آدم ازین دیوان زیرا که سلیمان شد فرماندهٔ دیوانی نه بس که را بینی تو ز نظم تر در وصف او پرداخته دیوانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/951 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای خوشتر از جان، آخر کجایی؟ کی روی خوبت با ما نمایی؟ هر سو دوانم، آخر کجایی؟ بیمار خود را می‌پرس گه گه پیوسته از ما مگزین جدایی ،_چه_باشد؟_گر_در_همه_عمر گرد ما یک دم برآیی تا کی ز غمزه کنی خون؟ چند از کرشمه جان را ربایی؟ چون می‌بری ، باری، نگه‌دار بیچاره‌ای را چند آزمایی؟ ،_بنگر_سوی_من باشد که یابم از خود رهایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/945 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا، تا بیدلان را زار بینی روان خستگان افکار بینی دل بیچارگان بیمار بینی به کوی عاشقان خود گذر کن که مشتاقان خود را زار بینی زهر جانب دو صد خونخوار بینی بسا جان عزیز مستمندان که بر خاک در خود خوار بینی یکی اندر زار ضعیفان نظر کن، تا غم و تیمار بینی ولی اندوه و غم بسیار بینی دلا، با این همه امید دربند که هم روزی رخ بینی چو افتادی، ، رو مگردان اگر خواهی که روی یار بینی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/946 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کی بود کین درد را درمان کنی؟ کی بود کین رنج را آسان کنی؟ ؟ بی‌دلی را کی دوای جان کنی؟ کی برون آیی ز پرده آشکار؟ چند روی خوب را پنهان کنی؟ ؟ عاجزی را چند سرگردان کنی؟ در بیابان غمم، وقت این دم است کابر رحمت بر سرم باران کنی بسکه غم خوردم ز جان سیر آمدم چند بر خوان غمم مهمان کنی؟ تا کیم در بوتهٔ هجران کنی؟ همچو ابراهیم از لطفت سزد کز میان آتشم بستان کنی چون سر نهاده در برت هم سزد گر درد او درمان کنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/948 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگویی باز: کای غم خوار چونی؟ همیشه با غم و تیمار چونی؟ ؟_با_فراقم_در_چه_کاری؟ جدا افتاده از چونی؟ مرا دانی که بیمارم ز تیمار نپرسی هیچ: کای بیمار چونی؟ :_کای_ز_غم_زار درین رنج و غم بسیار چونی؟ مرا گر چه ز غم جان بر لب آمد نخواهی گفت: کای غم خوار چونی؟ تو گر چه بینیم غلتان به خون در نگویی آخر: ای افگار چونی؟ : که هر شب با من بیدار چونی؟ خیالت گفت: کآری نیک زارم ز بهر تو، که هر شب زار چونی؟ سگ کویت را نگوید شبی: کای یار من، بی یار چونی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/947 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سر کس تواند گفت؟ نی در وصفت کس تواند سفت؟ نی خاک درگاهت تواند رفت؟ نی از گلستان هیچ بی‌دل را گلی بشکفت؟ نی ،_در_هوایت_ذره‌ام آفتاب از ذره رخ بنهفت؟ نی حلقه بر در می‌زدم، گفتی: درآی اندر آن بودم که غیرت گفت: نی آخر این بخت مرا بیداریی هیچ کس را بخت چندین خفت؟ نی از همه خوبان و با تو جفت نی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/949 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای ربوده به رعنایی این چه لطف است و آن چه زیبایی؟ سر بر آرد به شیدایی از خجالت خجل شود خورشید گر تو برقع ز روی بگشایی اندر ابر لطیف پیدایی در لطافتی است که آن در نیابد کمال بینایی منقطع می‌شود زبان مرا پیش وصف رخ تو گویایی کس نبیند، مگر که بنمایی نیست بی‌روی تو را بیش ازین طاقت شکیبایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/944 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈